تاریخچه حجاب
اطلاع من از جنبه تاریخی کامل نیست .
اطلاع تاریخی ما آنگاه کامل است که بتوانیم درباره همه مللی که قبل از اسلام بودهاند اظهار نظر کنیم .
قدر مسلم اینست که قبل از اسلام در میان عضی ملل حجاب وجود داشته است .
تا آنجا که من در کتابهای مربوطه خواندهام در ایران استان و در میان قوم یهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است .
اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسیله اسلام در عرب پیدا شده است .
ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 " تاریخ تمدن " ( ترجمه فارسی ) راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد : .
" اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میرشت یا با هر سنخی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانهاش تکلم مینمود همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند ، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد " .
علیهذا حجابی که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامی چنانکه بعدا شرح خواهیم داد بسی سختتر و مشکلتر بوده است .
در جلد اول " تاریخ تمدن " صفحه 552 راجع به ایرانیان قدیم میگوید :
" در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند ، با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد میکردند .
.
" .
آنگاه چنین میگوید :
" پس از داریوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد .
زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند ولی در مورد زنان دیگر ، گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت ، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار
میرود .
زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دارد از خانه بیرون بیایند ، و هرگز به آنان اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند .
زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر با برادرشان باشد ببینند .
در نقشهائی که از ایران باستان بر جای مانده هیچ صورت زن دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد .
"
چنانکه ملاحظه میفرمائید حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده ، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده میشدهاند .
به عقیده ویل دورانت مقررات شدیدی که طبق رسوم و آئین کهن مجوسی درباره زن حائض اجرا میشده که در اتاقی محبوس بوده ، همه از او در مدت عادت زنانگی دوری میجستهاند و از معاشرت با او پرهیز داشتهاند سبب اصلی پیدا شدن حجاب در ایران باستان بوده است .
در میان یهودیان نیز چنین مقرراتی درباره زن حائض اجرا میشده است .
اما اینکه میگوید : " و این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار میرود " منظورش چیست ؟
آیا مقصود اینست که علت رواج حجاب در میان مسلمانان نیز مقررات
خشنی است که درباره زن حائض اجرا میشود ؟
!
همه میدانیم که در اسلام چنین مقرراتی هرگز وجود نداشته است و ندارد .
زن حائض در اسلام فقط از برخی عبادات واجب نظیر نماز و روزه معاف است ، و همخوابگی با او نیز در مدت عادت زنانگی جایز نیست ، ولی زن حائض از نظر معاشرت با دیگران هیچگونه ممنوعیتی ندارد که عملا مجبور به گوشهنشینی شود و اگر مقصود اینست که حجاب رایج میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد ، باز هم سخن نادرستی است .
زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است .
از سخنان دیگر ویل دورانت هر دو مطلب فهمیده میشود یعنی هم مدعی است که حجاب به وسیله ایرانیان پس از مسلمان شدنشان در میان مسلمانان رواج یافت و هم مدعی است که ترک همخوابگی با زن حائض ، در حجاب زنان مسلمان و لااقل در گوشهگیری آنان مؤثر بوده است در جلد 11 صفحه 112 ( ترجمه فارسی ) میگوید : .
" ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام بود .
عربان از دلفریبی زن بیم داشتند و پیوسته دلباخته آن بودند و نفوذ طبیعی وی را با تردید معمولی مردان درباره عفاف و فضیلت زن تلافی میکردند .
عمر به قوم خود میگفت : با زنان مشورت کنند و خلاف رأی ایشان رفتار کنند .
ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را در حجاب نکرده بودند ، مردان و زنان با یکدیگر ملاقات میکردند و در کوچهها پهلو به پهلوی میرفتند و در مسجد با هم نماز میکردند .
حجاب و خواجهداری در ایام ولید دوم ( 126 - 127 هجری ) معمول شد .
گوشه گیری زنان از آنجا پدید آمد که در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام بودند " .
در صفحه 111 میگوید : .
" پیمبر از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بود ، اما بعضی عربان این دستور را ندیده میگرفتند .
همه طبقات زیورهائی داشتند .
زنان پیکر خود را به نیم تنه و کمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ میآراستند ، موی خود را به زیبائی دسته میکردند یا به دو طرف سر میریختند ، یا به دستهها بافته به پشت سر میآویختند و گاهی اوقات با رشتههای سیاه ابریشم نمایش آنرا
بیشتر میکردند .
غالبا خود را به جواهر و گل میآراستند .
پس از سال 97 هجری چهره خویش را از زیر چشم به نقاب میپوشیدند .
از آن پس این عادت همچنان رواج بود " .
ویل دورانت در جلد 10 " تاریخ تمدن " صفحه 233 راجع به ایرانیان باستان میگوید : .
" داشتن متعه بلامانع بود .
این متعهها مانند معشوقههای یونانی آزاد بودند که در میان مردم ظاهر و در ضیافت مردان حاضر شوند ، اما زنان قانونی معمولا در اندرون خانه نگهداری میشدند .
این رسم دیرین ایرانی به اسلام منتقل شد " .
ویل دورانت طوری سخن میگوید که گوئی در زمان پیغمبر کوچکترین دستوری درباره پوشیدگی در زن وجود نداشته است و پیغمبر فقط از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بوده است !
و زنان مسلمان تا اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری با بی حجابی کامل رفت و آمد میکردهاند .
و حال آنکه قطعا چنین نیست .
تاریخ قطعی برخلاف آن شهادت میدهد .
بدون شک زن جاهلیت همچنان بوده که ویل دورانت توصیف میکند ولی اسلام در این جهت تحولی به وجود آورد .
عایشه همواره زنان انصار را اینچنین ستایش میکرد :
" مرحبا به زنان انصار ، همینکه آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید .
سر خود را با روسریهای مشکلی میپوشیدند .
گوئی کلاغ روی سرشان نشسته است " ( 1 ) .
در سنن ابوداود جلد 2 صفحه 382 همین مطلب را از امسلمه نقل میکند با این تفاوت که امسلمه میگوید :
" پس از آنکه آیه سوره احزاب (یدنین علیهن من جلابیبهن ») نازل شد ، زنان انصار چنین کردند " .
" کنت گوبینو " در کتاب سه سال در ایران نیز معتقد است که حجاب شدید دوره ساسانی ، در دوره اسلام در میان ایرانیان باقی ماند .
او معتقد است که آنچه در ایران ساسانی بوده است تنها پوشیدگی زن نبوده است بلکه مخفی نگه داشتن زن بوده است .
مدعی است که خودسری موبدان و شاهزادگان آن دوره به قدری بود که اگر کسی زن خوشگلی در خانه داشت میگذاشت کسی از وجودش آگاه گردد و حتی الامکان او را پنهان میکرد زیرا اگر معلوم میشد که چنین خانم خوشگلی در خانهاش هست دیگر مالک او و احیانا مالک جان خودش هم نبود .
" جواهر لعل نهرو " نخست وزیر فقید هند نیز معتقد است که حجاب از ملل غیر مسلمان : روم و ایران ، به جهان اسلام وارد شد .
در کتاب " نگاهی به تاریخ جهان " جلد اول صفحه 328 ضمن ستایش از تمدن اسلامی ، به تغییراتی که بعدها پیدا شد اشاره میکند و از آنجمله میگوید : .
" یک تغییر بزرگ و تأسفآور نیز تدریجا روی نمود و آن در وضع زنان بود .
در میان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت .
زنان عرب جدا از مردان و پنهان از ایشان زندگی نمیکردند بلکه در اماکن عمومی حضور مییافتند ، به مسجدها و مجالس وعظ و خطابه میرفتند و حتی خودشان به وعظ و خطابه میپرداختند .
اما عربها نیز بر اثر موفقیتها تدریجا بیش از پیش رسمی را که در دو امپراطوری مجاورشان یعنی امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ایران وجود داشت اقتباس کردند .
عربها امپراطوری روم را شکست دادند و به امپراطوری ایران پایان بخشیدند .
اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند این امپراطوریها گشتند .
به قراری که نقل شده است مخصوصا بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنیه و ایران بود که رسم جدائی زنان از مردان و پردهنشینی ایشان در میان عربها رواج پیدا کرد .
تدریجا سیستم " حرم " آغاز گردید و مردها و زنها از هم جدا گشتند " .
سخن درستی نیست .
فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیر عرب ، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد نه اینکه اسلام اساسا به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است .
از سخنان نهرو بر میآید که رومیان نیز ( شاید تحت تأثیر قوم یهود ) حجاب داشتهاند و رسم حرمسراداری نیز از روم و ایران به دربار خلفای اسلامی راه یافت .
این نکته را دیگران نیز تأیید کردهاند .
در هند نیز حجاب سخت و شدیدی حکمفرما بوده است ولی درست روشن نیست که قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و یا بعدها پس از نفوذ اسلام در هند رواج یافته است و هندوان غیر مسلمان تحت تأثیر مسلمانان و مخصوصا مسلمانان ایرانی حجاب زن را پذیرفتهاند .
آنچه مسلم است اینست که حجاب هندی نیز نظیر حجاب ایران باستان سخت و شدید بوده است .
از گفتار ویل دورانت در جلد دوم تاریخ تمدن بر میآید که حجاب هندی به وسیله ایرانیان مسلمان در هند رواج یافته است .
نهرو پس از سخنانی که از او نقل کردیم میگوید : " متأسفانه این رسم ناپسند کمکم یکی از خصوصیات جامعه اسلامی شد و هند نیز وقتی مسلمانان بدینجا آمدند آنرا آموخت " .
به عقیده نهرو حجاب هند به واسطه مسلمانان به هند آمده است .
ولی اگر تمایل به ریاضت و ترک لذت را یکی از علل پدید آمدن حجاب بدانیم باید قبول کنیم که هند از قدیمترین ایام حجاب را پذیرفته است .
زیرا هند از مراکز قدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادی بوده است راسل در " زناشوئی و اخلاق " صفحه 135 میگوید :
" اخلاق جنسی آنچنان که در جوامع متمدن دیده میشود از دو منبع سرچشمه میگیرد : یکی تمایل به اطمینان پدری ، و دیگری اعتقاد مرتاضانه به خبیث بودن عشق .
اخلاق جنسی در اعصار ماقبل مسیحیت و در ممالک خاور دور تا به امروز فقط از منبع اول منشعب میشود ، و استثنای آن هند و ایران است که ظاهرا ریاضت طلبی در آنجا پدید آمده و در سراسر جهان پراکنده شده است " .
به هر حال آنچه مسلم است اینست که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست ، اما اینکه حدود حجاب اسلامی با حجابی که در ملل باستانی بود یکی است یا نه ؟
و دیگر اینکه علت و فلسفهای که از نظر اسلام حجاب را لازم میسازد همان علت و فلسفه است که در جاهای دیگر جهان منشأ پدید آمدن حجاب شده است یا نه ؟
مطالبی است که در
قسمتهای بعدی به تفصیل درباره آنها سخن خواهیم گفت .
علیهذا حجابی که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامی چنانکه بعدا شرح خواهیم داد بسی سختتر و مشکلتر بوده است .
در جلد اول " تاریخ تمدن " صفحه 552 راجع به ایرانیان قدیم میگوید : " در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند ، با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد میکردند .
" .
آنگاه چنین میگوید : " پس از داریوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد .
زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند ولی در مورد زنان دیگر ، گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت ، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود .
" چنانکه ملاحظه میفرمائید حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده ، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده میشدهاند .
در میان یهودیان نیز چنین مقرراتی درباره زن حائض اجرا میشده است .
اما اینکه میگوید : " و این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار میرود " منظورش چیست ؟
آیا مقصود اینست که علت رواج حجاب در میان مسلمانان نیز مقررات خشنی است که درباره زن حائض اجرا میشود ؟
زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است .
از سخنان دیگر ویل دورانت هر دو مطلب فهمیده میشود یعنی هم مدعی است که حجاب به وسیله ایرانیان پس از مسلمان شدنشان در میان مسلمانان رواج یافت و هم مدعی است که ترک همخوابگی با زن حائض ، در حجاب زنان مسلمان و لااقل در گوشهگیری آنان مؤثر بوده است در جلد 11 صفحه 112 ( ترجمه فارسی ) میگوید : .
" ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام بود .
ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را در حجاب نکرده بودند ، مردان و زنان با یکدیگر ملاقات میکردند و در کوچهها پهلو به پهلوی میرفتند و در مسجد با هم نماز میکردند .
حجاب و خواجهداری در ایام ولید دوم ( 126 - 127 هجری ) معمول شد .
گوشه گیری زنان از آنجا پدید آمد که در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام بودند " .
در صفحه 111 میگوید : .
" پیمبر از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بود ، اما بعضی عربان این دستور را ندیده میگرفتند .
زنان پیکر خود را به نیم تنه و کمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ میآراستند ، موی خود را به زیبائی دسته میکردند یا به دو طرف سر میریختند ، یا به دستهها بافته به پشت سر میآویختند و گاهی اوقات با رشتههای سیاه ابریشم نمایش آنرا بیشتر میکردند .
از آن پس این عادت همچنان رواج بود " .
ویل دورانت در جلد 10 " تاریخ تمدن " صفحه 233 راجع به ایرانیان باستان میگوید : .
" داشتن متعه بلامانع بود .
این رسم دیرین ایرانی به اسلام منتقل شد " .
ویل دورانت طوری سخن میگوید که گوئی در زمان پیغمبر کوچکترین دستوری درباره پوشیدگی در زن وجود نداشته است و پیغمبر فقط از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بوده است !
عایشه همواره زنان انصار را اینچنین ستایش میکرد : " مرحبا به زنان انصار ، همینکه آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید .
گوئی کلاغ روی سرشان نشسته است " ( 1 ) .
در سنن ابوداود جلد 2 صفحه 382 همین مطلب را از امسلمه نقل میکند با این تفاوت که امسلمه میگوید : " پس از آنکه آیه سوره احزاب (یدنین علیهن من جلابیبهن ») نازل شد ، زنان انصار چنین کردند " .
" کنت گوبینو " در کتاب سه سال در ایران نیز معتقد است که حجاب شدید دوره ساسانی ، در دوره اسلام در میان ایرانیان باقی ماند .
مدعی است که خودسری موبدان و شاهزادگان آن دوره به قدری بود که اگر کسی زن خوشگلی در خانه داشت میگذاشت کسی از وجودش آگاه گردد و حتی الامکان او را پنهان میکرد زیرا اگر معلوم میشد که چنین خانم خوشگلی در خانهاش هست دیگر مالک او و احیانا مالک جان خودش هم نبود .
" جواهر لعل نهرو " نخست وزیر فقید هند نیز معتقد است که حجاب از ملل غیر مسلمان : روم و ایران ، به جهان اسلام وارد شد .
در کتاب " نگاهی به تاریخ جهان " جلد اول صفحه 328 ضمن ستایش از تمدن اسلامی ، به تغییراتی که بعدها پیدا شد اشاره میکند و از آنجمله میگوید : .
" یک تغییر بزرگ و تأسفآور نیز تدریجا روی نمود و آن در وضع زنان بود .
تدریجا سیستم " حرم " آغاز گردید و مردها و زنها از هم جدا گشتند " .
فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیر عرب ، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد نه اینکه اسلام اساسا به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است .
از سخنان نهرو بر میآید که رومیان نیز ( شاید تحت تأثیر قوم یهود ) حجاب داشتهاند و رسم حرمسراداری نیز از روم و ایران به دربار خلفای اسلامی راه یافت .
این نکته را دیگران نیز تأیید کردهاند .
در هند نیز حجاب سخت و شدیدی حکمفرما بوده است ولی درست روشن نیست که قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و یا بعدها پس از نفوذ اسلام در هند رواج یافته است و هندوان غیر مسلمان تحت تأثیر مسلمانان و مخصوصا مسلمانان ایرانی حجاب زن را پذیرفتهاند .
نهرو پس از سخنانی که از او نقل کردیم میگوید : " متأسفانه این رسم ناپسند کمکم یکی از خصوصیات جامعه اسلامی شد و هند نیز وقتی مسلمانان بدینجا آمدند آنرا آموخت " .
به عقیده نهرو حجاب هند به واسطه مسلمانان به هند آمده است .
زیرا هند از مراکز قدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادی بوده است راسل در " زناشوئی و اخلاق " صفحه 135 میگوید : " اخلاق جنسی آنچنان که در جوامع متمدن دیده میشود از دو منبع سرچشمه میگیرد : یکی تمایل به اطمینان پدری ، و دیگری اعتقاد مرتاضانه به خبیث بودن عشق .
اخلاق جنسی در اعصار ماقبل مسیحیت و در ممالک خاور دور تا به امروز فقط از منبع اول منشعب میشود ، و استثنای آن هند و ایران است که ظاهرا ریاضت طلبی در آنجا پدید آمده و در سراسر جهان پراکنده شده است " .
به هر حال آنچه مسلم است اینست که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست ، اما اینکه حدود حجاب اسلامی با حجابی که در ملل باستانی بود یکی است یا نه ؟
مطالبی است که در قسمتهای بعدی به تفصیل درباره آنها سخن خواهیم گفت .
علل پیدا شدن حجاب : 1 - ریشه فلسفی .
2 - ریشه اجتماعی .
3 - ریشه اقتصادی .
4 - ریشه اخلاقی .
5 - ریشه روانی .
6 - تدبیر غریزی شگفت انگیز زن .
علت پیدا شدن حجاب علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست ؟
چطور شد که در میان همه یا بعضی ملل باستانی پدید آمد ؟
اسلام که دینی است که در همه دستورهای خویش فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد ؟
مخالفان حجاب سعی کردهاند جریانات ظالمانهای را به عنوان علت پیدا شدن حجاب ذکر کنند ، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق نمیگذارند ، چنین وانمود میکنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات ظالمانه سرچشمه میگیرد .
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالبا این علتها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است .
ما مجموع آنها را ذکر میکنیم .
نظریاتی که به دست آوردهایم بعضی فلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است که ذیلا ذکر میشود : .
1 - میل به ریاضت و رهبانیت ( ریشه فلسفی ) .
2 - عدم امنیت و عدالت اجتماعی ( ریشه اجتماعی ) .
3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد ( ریشه اقتصادی ) .
4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ریشه اخلاقی ) .
5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد ، به علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است ( ریشه روانی ) .
علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کردهاند و یا فرضا در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب اسلامی تأثیر نداشته است یعنی حکمت و فلسفهای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده نبوده است .
همانطور که ملاحظه میشود مخالفان حجاب گاهی آن را زائیده یک طرز تفکر فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی میکنند و گاهی ریشه سیاسی و اجتماعی برای آن ذکر میکنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی میدانند و گاهی جنبههای خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت میدهند .
ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد میکنیم و ثابت میکنیم که اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچیک از این جهات نظر نداشته است و هیچیک از آنها با مبانی مسلم و شناختهشده اسلام وفق نمیدهد و در خاتمه به یک علت اساسی اشاره میکنیم که از نظر ما موجهترین آنها به شمار میرود .
ریاضت و رهبانیت ارتباط مسأله پوشش با فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که چون زن بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و محشور با یکدیگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و کامیابی میروند .
پیروان فلسفه رهبانیت و ترک لذت برای اینکه محیط را کاملا با زهد و ریاضت سازگار کنند بین زن و مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کردهاند ، کما اینکه با چیزهای دیگری هم که نظیر زن محرک لذت و بهجت بوده است مبارزه کردهاند .
پدید آمدن پوشش طبق این نظریه ، دنباله و نتیجه پلید دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است .
ایده ریاضت و ترک دنیا همانطوری که در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی و پشت پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است ، در مورد زن فلسفه تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ایجاد کرده است .
بلند نگهداشتن مو که در میان سیکها ، هندوها و بعضیها در اویش معمول است نیز از مظاهر مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و میل به ریاضت است .
میگویند کوتاه کردن و ستردن مو ، سبب فزونی رغبت جنسی میگردد و بلند ردن آن موجب تقلیل و کاهش آن است .
در اینجا بد نیست قسمتی از گفته برتراند راسل را در این موضوع بیاوریم .
وی در کتاب " زناشوئی و اخلاق " صفحه 30 میگوید : .
" بخصوص در قرون اول مسیحیت این طرز فکر سن پول ( بولس مقدس ) از طرف کلیسا اشاعه تمام یافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده بیشماری راه بیابان پیش گرفتند تا شیطان را منکوب سازند ، شیطانی که هر آن ذهن آنان را از تخیلات شهوانی مملو میساخت .
کلیسا ضمنا با استحمام به مبارزه پرداخت زیرا خطوط بدن ، انسان را به طرف گناه میراند .
کلیسا چرک بدن را تحسین کرده رایحه بدن صورت بوی تقدس را به خود گرفت زیرا باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرایش آن با نظافت روح منافات دارد .
شپش مروارید خدا شناخته شد .
اینجا این پرسش پیش میآید که اساسا علت تمایل بشر به ریاضت و رهبانیت چیست ؟
بشر طبعا باید کامجو و لذت طلب باشد .
پرهیز از لذت و محروم کردن خود باید دلیلی داشته باشد چنانکه میدانیم رهبانیت و دشمنی با لذت جریانی بوده که در بسیاری از نقاط جهان وجود داشته است .
از جمله مراکز آن در مشرق زمین ، هندوستان ، و در مغرب زمین یونان بوده است .
نخله " کلبی " که یکی از نخلههای فلسفی است و در یونان رواج داشته است ، طرفدار " فقر " و مخالف لذت مادی بوده است .
یکی از علل پدید آمدن اینگونه افکار و عقاید ، تمایل بشر برای وصول به حقیقت است .
این تمایل در بعضی افراد فوق العاده شدید است ، و اگر با این عقیده ضمیمه گردد که کشف حقیقت از برای روح آنگاه حاصل میشود که بدن و تمایلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به ریاضت و رهبانیت میگردد .
به عبارت دیگر ، این اندیشه که وصول به حق جزا از راه فنا و نیستی و مخالفت با هوای نفس میسر نیست ، علت اصلی پدید آمدن ریاضت و رهبانیت است .
علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادی به پارهای از رنجهای معنوی است .
بشر دیده است که همواره در کنار لذتهای مادی یک عده رنجهای روحی وجود دارد .
مثلا دیده است که هر چند داشتن ثروت موجب یک سلسله خوشیها و کامرانیها است اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها و تحمل ذلتها در تحصیل و در نگهداری آن وجود دارد .
بشر دیده است که آزادی و استغناء و علو طبع خود را به واسطه این لذات مادی از دست میدهد .
از اینرو از همه آن لذات چشم پوشیده تجرد و استغناء را پیشه خود ساخته است .
شاید در ریاضت هندی ، عامل اول ، و در فقر طلبی کلبی یونانی عامل دوم بیشتر مؤثر بوده است .
علل دیگری نیز برای پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کردهاند .
از آنجمله اینکه محرومیت و شکست در موفقیتهای مادی مخصوصا شکست در عشق ، سبب توجه به ریاضت میگردد .
روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود را از لذتهای مادی بدین صورت میگیرد که آنها را پلید میشناسد و فلسفهای برای پلیدی آنها میسازد .
افراط در خوشگذرانی و کامجوئی عامل دیگر توجه به ریاضت است .
ظرفیت جسمانی انسان برای لذت محدود است .
افراط در کامجوئی و لذات جسمانی و تحمیل بیش از اندازه ظرفیت بر بدن موجب عکس العمل شدید روحی مخصوصا در سنین پیری میگردد .
خستگی ، سرخوردگی به وجود میآورد .
تأثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولی مسلما اینها علت منحصر نمیباشند .
تأثیر این دو علت بدین نحو است که پس از شکستها و عدم موفقیتها ، و یا خستگیها و فرسودگیها ، اندیشه وصول به حقیقت در روح بیدار میگردد .
توجه به مادیات و غرق شدن در اندیشههای مادی خود مانعی است برای اینکه انسان درباره ازلیت و ابدیت و حقیقت جاودانی بیاندیشد و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمدهام و در کجا هستم و به کجا میروم ؟
اما همینکه به واسطه شکست و یا خستگی ، حالت گریز و بی رغبتی نسبت به مادیات در روح پدید آمد ، اندیشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان میگیرد .
این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت میشود .
و البته بعضی از افرادی که به سوی ریاضت کشیده میشوند تحت تأثیر این دو عامل میباشند نه همه آنها .
بررسی اکنون ببینیم از نظر اسلام و طرز تفکری که اسلام به جهان عرضه داشته است آیا چنین تعلیل و توجیهی برای پوشش صحیح است ؟
اسلام خوشبختانه یک طرز تفکر و جهانبینی روشن دارد ، نظرش درباره انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی میتوان فهمید که آیا چنین اندیشهای در جهانبینی اسلام وجود دارد یا نه ؟
ما منکر نیستیم که رهبانیت و ترک لذت در نقاطی از جهان وجود داشته است و شاید بتوان پوشش زن را در جاهائی که چنین فکری حکومت میکرده است از ثمرات آن دانست ، ولی اسلام که پوشش را تعیین کرد نه در هیچ جا به چنین علتی استناد جسته است و نه چنین فلسفهای با روح اسلام و با سایر دستورهای آن قابل تطبیق است .
اصولا اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت سخت مبارزه کرده است و این مطلب را مستشرقین روپائی هم قبول دارند .
اسلام به نظافت تشویق کرده ، به جای اینکه شپش را مروارید خدا شناسد گفته است : " « النظافه من اعیمان » " .
پیغمبر اکرم شخصی را دید در حالی که موهایش ژولیده و جامههایش چرکین بود و بد حال مینمود .
فرمود : " « من الدین المتعه » " ( 1 ) یعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزو دین است .
و هم آنحضرت فرمود : " « بئس العبد القاذوره » " ( 2 ) یعنی بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است .
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود : " « ان الله جمیل یحب الجمال » " ( 3 ) خداوند زیبا است و زیبائی را دوست میدارد .
امام صادق فرمود : " خداو ند زیبا است و دوست میدارد که بندهای خود را بیاراید و زیبا نماید و بر عکس ، فقر را و تظاهر به فقر را دشمن میدارد .
اگر خداوند نعمتی به شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگی شما نمایان گردد .
به آنحضرت گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمایان گردد ؟
فرمود به اینکه جامه شخص نظیف باشد ، بوی خوش استعمال کند ، خانه خود را با گچ سفید کند ، بیرون خانه را جاروب کند ، حتی پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق میافزاید " ( 4 ) .
در قدیمیترین کتابهائی که در دست داریم مانند " کافی " که یادگار هزار سال پیش است ، بحثی تحت عنوان " باب الزی و التجمل " وجود دارد .
اسلام به کوتاه کردن و شانه کردن مو و به کار بردن بوی خوش و روغن زدن به سر سفارشهای اکید کرده است .
عدهای از اصحاب رسول اکرم به خاطر اینکه بهتر و بیشتر عبادت کنند و از لذات روحانی بهرهمند شوند ترک زن و فرزند کردند ، روزها روزه میگرفتند و شبها عبادت میکردند .
همینکه رسول خدا آگاه شد آنها را منع کرد و گفت من که پیشوای شما هستم چنین نیستم ، بعضی روزها روزه میگیرم ، بعضی روزها افطار میکنم ، بعضی روزها افطار میکنم ، قسمتی از شب را عبادت میکنم و قسمتی دیگر نزد زنهای خود هستم .
همین عده از رسول خدا اجازه خواستند که برای اینکه ریشه تحریکات جنسی را از وجود خود بکنند ، خود را اخته کنند .
رسول اکرم اجازه نداد ، فرمود در اسلام این کارها حرام است .
روزی سه زن به حضور رسول اکرم آمده از شوهران خود شکایت کردند .
یکی گفت شوهر من گوشت نمیخورد .
دیگری گفت شوهر من از بوی خوش اجتناب میکند .
سومی گفت شوهر من از زنان دوری میکند .
رسول خدا بیدرنگ در حالی که به علامت خشم ردایش را به زمین میکشید ، از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد و فریاد کرد : چه میشود گروهی از یاران مرا که ترک گوشت و بوی خوش و زن کردهاند ؟
همانا من خودم هم گوشت میخورم و هم بوی خوش استعمال میکنم و هم از زنان بهره میگیرم .
از روش من اعراض کند از من نیست ( 1 ) .
دستور کوتاه کردن لباس - برخلاف معمول اعراب که لباسهایشان به قدری بلند بود که زمین را جاروب میکرد - به خاطر نظافت است که در اولین آیات نازله بر رسول اکرم بیان شده است : « و ثیابک فطهر »( 1 ) .
همچنین استحباب پوشیدن جامه سفید یکی به خاطر زیبائی است و دیگر به خاطر پاکیزگی است ، زیرا لباس سفید چرک را بهتر نمایان میسازد و به همین موضوع در روایات اشاره شده است : « البسوا البیاض فانه اطیب و اطهر » .
( 2 ) رسول اکرم هنگامی که میخواست نزد اصحابش برود به آئینه نگاه میکرد ، موهای خود را شانه و مرتب میساخت و میگفت خداوند دوست میدارد بندهاش را که وقتی که به حضور دوستان خد میرود خود را آماده و زیبا سازد ( 3 ) .
، یعنی لباس سفید بپوشد که زیباتر و پاکیزهتر است .
قرآن کریم آفرینش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش قلمداد کرده است و تحریم زینتهای دنیا بر خود ، سخت مورد انتقاد قرآن قرار گرفته است : " « قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق »" ( 4 ) .
در احادیث اسلامی آمده است که ائمه اطهار با متصوفه کرارا مباحثه کرده و مرام آنانرا با استناد به همین آیه باطل نشان دادهاند .
اسلام التذاذ و کامجوئی زن و شوهر از یکدیگر را نه تنها تقبیح نکرده است ، ثوابهائی هم برای آن قائل شده است .
شاید برای یک نفر فرنگی شگفت انگیز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر ، آرایش کردن زن برای شوهر ، پاکیزه کردن شوهر خود را برای زن مستحب میداند .
در قدیم که به پیروی از کلیسا همه گونه التذاذات شهوانی را تقبیح میکردند ، این حرفها را تخطئه کرده حتی مسخره میدانستند .
اسلام التذاذات جنسی در غیر محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع فرموده است و آن خود فلسفه خاصی دارد که بعد توضیح خواهیم داد ، ولی لذت جنسی در حدود قانون را تحسین کرده است تا جائی که فرموده دوست داشتن زن از صفات پیغمبران است : « من اخلاق الانبیاء حب النساء » (2) .
در اسلام زنی که در آرایش و زینت خود برای شوهر کوتاهی کند ، نکوهش شده است کما اینکه مردانی که در ارضاء زن خود کوتاهی میکنند نیز نکوهش شدهاند .
حسن بن جهم میگوید : بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وارد شدم ، دیدم خضاب فرموده است .
گفتم رنگ مشکی به کار بردهاید ؟
فرمود : بلی ، خضاب و آرایش در مرد موجب افزایش پاکدامنی در همسر او است .
برخی از زنان به این جهت که شوهرانشان خود را نمیآرایند ، عفاف را از دست میدهند ( 1 ) .
حدیث دیگری از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که : « تنظفوا و لا تشبهوا بالیهود » .
یعنی نظیف باشید و خودتان را شبیه به یهود نکنید .
بعد فرمود زنان یهودی که زناکار شدند بدان جهت بود که شوهرانشان کثیف بودند و مورد رغبت واقع نمیشدند .
خودتان را پاکیزه کنید تا زنانتان به شما راغب گردند عثمان بن مظعون یکی از اکابر صحابه رسول اکرم است ، خواست به تقلید از راهبان ، به اصطلاح تارک دنیا شود ، ترک زن و زندگی کرد و لذتها را بر خویش تحریم ساخت .
همسرش نزد رسول خدا آمده عرض کرد یا رسول الله !
عثمان روزها را روزه میگیرد و شبها به نماز بر میخیزد .
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خشمگین شده برخاست به نزد وی آمد .
عثمان مشغول نماز بود .
صبر کرد تا نمازش تمام شد ، فرمود : ای عثمان خدا مرا به رهبانیت دستور نفرموده است .
دین من روشی منطبق بر واقعیت و در عین حال ساده و آسان است .
" « لم یرسلنی الله تعالی بالرهبانیه و لکن بعثنی بالحنیفیه السهله السمحه» " ( 3 ) یعنی خداوند مرا برای رهبانیت و ریاضت نفرستاده است ، مرا برای شریعتی فطری و آسان و با گذشت فرستاده است .
من نماز میخوانم و روزه میگیرم و با همسرانم نیز مباشرت دارم .
هر کس که دین مطابق با فطرت مرا دوست میدارد باید از من پیروی کند .
ازدواج یکی از سنتهای من است عدم امنیت ریشه دیگری که برای به وجود آمدن پوشش ذکر کردهاند ناامنی است .
در زمانهای قدیم بیعدالتی و ناامنی بسیار بوده است .
دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بیباکانه دراز بوده است .
مردم اگر پول و ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفینه در زیر خاک پنهان کنند .
علت مخفی ماندن گنجها اینست که صاحبان طلا و ثروت جرأت میکردند که حتی بچههای خود را از پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند .
میترسیدند که راز آنها به وسیله بچهها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند .
بدین ترتیب گاهی اتفاق میافتاد که پدر با مرگ ناگهانی از دنیا میرفت و فرصت نمیکرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد .
قهرا دارائی او در زیر خاکها مدفون میماند .
جمله معروف استر ذهبک و ذهابک و مذهبک : پول و مسافرت و عقیده خود را آشکار نکن ، یادگار آن زمانها است .
همانطور که در مورد ثروت امنیت نبود ، راجع به زن هم امنیت وجود نداشت .
هر کس زن زیبائی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد .
زیرا اگر آنها اطلاع پیدا میکردند .
او دیگر مالک زن خود نبود .
ایران دوره ساسانی ناظر جنایتها و فجایع عجیبی در این زمینه بوده است .
شاهزادگان و موبدان و حتی کدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زیبائی در یک خانه مطلع میشدند به آن خانه میریختند و زن را از خانه شوهرش بیرون میکشیدند .
در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود .
سخن از به اصطلاح قایم کردن و مخفی داشتن زن بود که احدی نفهمد .
ویل دورانت در کتاب " تاریخ تمدن " قضایای شرمآوری در این باره از ایران قدیم نقل میکند .
کنت گوبینو در کتاب " سه سال در ایران " میگوید : حجابی که هم اکنون در ایران است بیش از آن اندازه که مستند به اسلام باشد مستند به ایران قبل از اسلام است .
و مینویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتی در مورد زنها نداشتند .
درباره انوشیروان - که به غلط او را عادل خواندهاند - نقل شده که وقتی یکی از سرهنگان ارتش او زنی زیبا داشت .
انوشیروان به قصد تجاوز به زن او در غیاب او به خانهاش رفت .
زن جریان را برای شوهر خود نقل کرد .
بیچاره شوهر ، دید زنش را که از دست داده سهل است جانش نیز در خطر است .
فورا زن خویش را طلاق گفت .
وقتی انوشیروان مطلع شد که وی زنش را طلاق داده است به او گفت شنیدم یک بوستان بسیار زیبائی داشتهای و اخیرا آن را رها کردهای ، چرا ؟
گفت جای پای شیر در آن بوستان دیدم ترسیدم مرا بدرد .
انوشیروان خندید و گفت دیگر آن شیر به آن بوستان نخواهد آمد .