قلمرو
بی گمان اصل مترقی عدل از حیاتی ترین اصول و قواعد اسلامی، بلکه بشری ایت زیرا روایات فراوان، عقل مستقل بر ضرورت و اهمیت آن تأکید دارد و از سوی دیگر بر تمامی معارف اصول اعتقادی و احکام تشریعی و مقولات اخلاقی سایه افکنده است.
از این رو استاد شهید بر اثر مقوله عدالت، همانند خون است که در تمامی اجزا و پیکره اسلام جریان دارد.
ایشان در این باره می گوید: اگر قوانین اسلامی را از این جهت (یعنی از بعد حاکم بودن و قابلیت انعطاف و تطابق با محیط کنیم) چهار دسته است:
پاره ای از قوانین مربوط به رابطه انسان با خداست که اسمش عبادت است.
دسته دوم است که مربوط به رابطه انسان با خودش که اصطلاحاً اخلاق نامیده می شود.
اینکه برای خودش چگونه باید باشد اخلاق شخصی و فردی انسان چگونه باید باشد انسان خودش بسازد و به عبارت دیگر غرایزش را چگونه تنظیم کند.
نوع سوم مربوط است به ارتباط انسان و ارتباط انسان نه با خودش و نه با خدا بلکه با خلق خدا، آن هم غیر از انسانهای دیگر اینکه رابطه با گیاهها و با حیوانات چگونه و بر چه اساسی باید باشد.
قسم چهارم، که از همه مهم تر و بیشتر مورد توجه و دستخوش تغییر و تحول است رابطه است یعنی قوانینی که مربوط است به روابط انسانها با یکدیگر که خیلی تغییر می کند چون متحول است… قوانینی عبارت است از حقوق تکالیف یعنی بایدها و وظایفی که افراد نسبت به یکدیگر دارند استاد بر این باور است که اصل عدالت بر هر یک از آموزه ها و معارف دینی از جمله در تشریع شیوه استنباط آنها اثر مستقیم دارد ایشان در این باره می فرمایند:
عدل در قرآن آنجا که به توحید با معارف مربوط می شود به نگرش انسانبه هستی و آفرینش می دهد و به عبارت دیگر نوعی جهان بینی است آنجا که نبوت و تشریع و قانون مربوط می شود معیار قانون شناسی است و به عبارت دیگر جای یابی است برای عقل که در ردیف کتاب و سنت است منابع فقه و استنباط به شمار آید آنجا که به امامت و رهبری مربوط می شود یک شایستگی است اخلاق به میان می آید آرمانی انسانی است و آنجا که به اجتماع کشیده می شود یک مسئولیت است.
به نظر استاد شهید نه تنها تمامی معارف و آموزه های دینی متأثر از عدالت است.
بلکه صحیح جهان، قوانین و حاکمان و راه صحیح اجرای مسئولیتها نیز رعایت عدالت است ایشان می فرمایند:
(اصل عدالت)، مسأله ای که در قرآن تا این پایه بدان اهمیت داده شده که هم جهان بینی است شناخت قانون و هم ملاک شایستگی رعایت و رهبری و هم آرمانی انسانی و هم مسئول مسلمین.
ایشان در مقام تبین جایگاه و قلمرو عدالت در رابطه با معارف اسلام به ویژه با معارف اسلام به ویژه اعتقادات یکی از شیعی را توجه بر این مقوله دانسته و ریشه بیشتر امتیازات فکری شیعه را نیز همین امر دانست می فرماید:
شیعه همچنان که در فروغ // احکام استقلال داشت در اصول و مسائل کلامی فلسفی و به اصول اسلامی نیز کاملاً مستقل بود در مکتب کلامی فلسفی شیعه مسائل عدل و توحید مطرح و عمده ابراز گردید در چهار مسأله معروف یعنی عدل، عقل، استطاعت و حکمت جانب معتزله حمایت در جهت شیعه جز عدله به شمار آمد ولی در مکتب شیعه، مفهوم هر یک از این چهار تا با آنچه بود، تفاوتهایی داشت.
در این مکتب اصل عدل به مفهوم جامع خود تأیید شد بدون آنکه کوچکترین توحید افعالی یا توحید ذاتی وارد آید عدل در کنار توحید قرار گرفت و به حق گفته شد که علویان و الجبر و التشبیه امویان در این مکتب، اصالت عدل و حرمت عقل و شخصیت آزاد و مختار حکیمانه جهان اثبات شد.
از نگاه استاد شهید افزون بر اینکه عدالت به عنوان یک اصل و قاعده در جهان بینی و جهان شناسی بر شناخت حاکم شایسته از ناشایسته به کار می رود در مقام اجرا و عمل سبب شده با اسلام و انقلاب رهایی بخش و یک مکتب برخوردار از حکومت برای اداره جامعه نشانده است.
وی می فرماید:
اسلام اگر تنها به شکل یک آیین اخلاقی و مکتب پند و نصیحت بروز نمی کرد قادر بود که آن ربادهنده را قاتل باشد لیکن به صورت یک مکتب و یک انقلاب اجتماعی ظهور کرد و ناهمواری کرد.
در جای دیگر عدالت را یک وظیفه اجتماعی در تمامی عرضه های زندگی و حقی همگانی فرموده است.
به هر حال، عدالت تنها یک حسنه اخلاقی و یک فاصله روحی نیست که از نظر فردی خوب است عادل باشد مثل این که خوب است اهل رضا و تسلیم باشد … عدالت معنای وسیع تری حقوق اجتماعی است و یک اصل اجتماعی بزرگ اسلامی است و اسلام به آن فوق العاده اهمیت داده و یک وظیفه اجتماعی بزرگ می داند علی بن ابی طالب علیه السلام شهید راه عدالت شد خودش عادل بود بلکه مردی عدالت خواه بود …
مقوله عدالت از مباحث کلیدی و زیربنایی به شمار می آید از این رو نگاه عمیق به آن مسئله ابعاد و جهات مختلف آن است مانند مفهوم و ماهیت، اقسام علل تحقق و آثار و نتایج اجرای عدالت می نویسد:
بحث در باب عدالت به طور کلی در سه قسمت است:
یکی معنی و مفهوم عدالت و اینکه عدالت چیست.
عدالت روحی و حتی عدالت بونی و مزاجی که در همه مرکبات هست چیست.
به اصطلاح بحث ماهوی کرده بیان می کنیم و چون عدالت عبارتست از اعطا کل ذی حق حقه در همین جا بحث بینش چیست و حقوق از کجا انتزاع می شود؟
آیا خود حق قراردادی است با طبیعی و آیا در اسلام حق است (نظیر حقیقت از نظر سوفسطائیان) یا طبیعی است (نظیر حقیقت در نظر فلسفه واقع بین).
بحث دوم درباره علل و موجبات عدل است که موقوف است به سه چیز یکی بودن قوانین و دیگری اجرا و تنفیذ آنها علی السواء و یکی شعور مردم به حقوق خود که لایدرک الحق الا بالحد.
بحث سوم در انواع دل که عدل تنها نفی امتیازات نژادی و طبقاتی نیست در هست.
بحث چهارم در آثار عدل است که اگر باشد سعادت و آرامش و اتحاد و پیشرفت اجتماعی و عمومی پیدا می شود و اگر به هم خورد، در عوض عقده ها و جنایات اخلاقی و آشفتگی زیاد پیدا می شود.
در ضمن باید دانست که حق ثابت است و قابل تغییر و تبدیل نیست مثل دین است که اعم بدهد یا ندهد او ثابت است لهذا مولی فرمود: فان الحق القدیم لایبطله شی اما عدل حق است به ذی حق نظیر کاری که خون می کند و غذا به همه بدن می رساند به شکل عادلانه مرحله اجرایی حق است.
استاد شهید بر این باور است که بسیاری از آیات در ارتباط با عدل است و در این رابطه آیات گزارش می کند و در یک تقسیم بندی این آیات را به چهار دسته اساسی تقسیم می کند.
ایشان می فرماید:
آیات قرآن (عدل) چهار قسمت است عدل تکوینی، عدل تشریعی، عدل اجتماعی، عدل اخلاقی.
آنگاه پس از آیات بسیاری در ارتباط با هر یک از این اقسام نقل می کند درباره اقسام اجتماعی اینگونه می نویسد:
آنچه در قرآن در زمینه عدل اجتماعی آمده چهار قسمت است:
1 عدل خانوادگی، آیات دیگر که درباره نفی مضارهو تطبیق بر اهل آمده نیز دلیل این مطلب.
2 عدل قضایی، نساء 62 ، مائده 45 ، مائده 8 و نساء 135 (شهادت) .
3 عدل اصطلاحی اجتماعی، نمل 76 و آل عمران 21 .
4 عدل سیاسی، نساء 60 ، مائده 48 ، مائده 2 و 8 (قوم مخالف سیاسی) قسط و نسبت به غیرمجارب .
بیشترین آیات مربوط به عدل و درباره عدل جمعی و گروهی است اعم از خانوادگی اجتماعی تا آنجا که این بنده به تقریب بدست آورده در حدود 16 آیه در این زمینه است:
جایگاه عدالت در نظام تشریع
عدالت اصلی است دارای ابعاد و جنبشهای گوناگون و از این جهت در علوم مختلف مورد بحث قرار گرفته است.
از جمله دانش هایی که اصل عدالت در آن از جایگاه والایی برخوردار است و در بسیاری نقش آفر ین و محور قرار گرفته دانش فقه است.
مقوله عدالت در فقه از جهات مختلف مورد توجه قرار گرفته است از جمله اینکه احکام فقهی و مفاسد است همین مطلب یکی از تفاوتهای اساسی فقه شیعی از فقه اشاعره به شمار آمد از مباحث نیز تأثیرگذار بوده است این مطلب هر چند جداگانه و به تفصیل در دانش فقه و اصول است و بسیار از مطالب آن همچنان نیاز به تحقق دارد با این وصف به شکل پراکنده در دانش اشاراتی به این امر گردیده و اصل مطلب پذیرفته شده است که در انجام احکام و دستورات مفاسدی هست هر چند در چگونگی آن و نحوه آگاهی و دست یابی به آنها جای بحث زیادی حوصله این نوشته خارج است استاد شهید در نوشته های مختلف و موارد گوناگون تعامل فرعی را مورد توجه قرار داده است.
از جمله نقش عدالت در نظام فقهی اشاره کرده است ایشان به نظر فقهای اهل سنت به اعتبار قیاس و تبیین نظر فقهای شیعه در معتبر نبون // قیاس و اینکه استنباط احکام حاجتی به قیاس نیست می فرماید:
علیهذا، اصل عدل و اصل تبعیت احکام از مصالح و مفاسد نفس الامری و بالطبع اصل حسن اصل حجت عقل به عنوان زیربنای فقه اسلامی شیعی معتبر شناخته شد و بالاخره اصل عدل جا فقه اسلامی بازیافت.
ایشان نه تنها برای اصل عدل در فقه شیعه جایگاه اساسی قایل بود نقش آن در فقه اهل قابل انکار می دانست از این رو پس از تقسیم فقهای اهل سنت به اهل سنت به اهل حدیث (فقهای مدینه) رأی و قیاس (فقهای عراق) در توصیف آنها آورده است.
اهل رأی و قیاس معتقد بودند که عدالت و مصلحت می تواند راهنمای خوبی برای فقه باشد فقیه خود را موظف می دیدند درباره آنچه مقتضای عدالت است و آنچه مصلحت اقتضا می کند اصطلاحاتی از قبیل استحسان یا اصطلاح از همین جا پیدا شد همه در موارد دیگر جایگاه عدل را در نظام تشریعی تا آنجا والا می داند که افزون بر معیار برای سنجش احکام عادلانه بودن احکام شرعی را جزء آموزه های دینی و به تعبیر بهتر عدالت دانسته است وی در این باره نوشته است:
اصل عدالت از مقیاس های اسلام است که باید دید چه چیز بر او منطبق می شود عدالت در احکام است نه در سلسله معلولات، نه این است که آنچه دین گفت عدل است بلکه آنچه می گوید این معنای مقیاس بودن عدالت است برای دین پی باید بحث کرد که آیا دین مقیاس عدالت مقیاس دین مقدسی اقتضا می کند که بگوییم دین مقیاس عدالت است اما حقیقت این طور جاهلیت دین را مقیاس عدالت و حسن و قبح می دانستند لذا در سوره اعراف (23) از آنها نقل کار زشتی را به حساب دین می گذاشتند و قرآن می گوید بگو خدا امر به فحشا نمی کند.
ایشان در جای دیگر از غفلت فقها از اصل مترقی عدالت در نظام اجتهاد و استنباط اظهار می نویسد:
اصل عدالت اجتماعی با همه اهمیت آن در فقه ما مورد غفلت واقع شده است و در هر حال چون بالوالدین (25) احساناً و «اوفو بالعقود» (26) عموماً در فقه به دست آمده است و تأکیدی که در قرآن کریم بر روی مسأله عدالت اجتماعی دارد معهذا یک قاعده و اصل عام در فقه نشده و این مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی فقهای ما گردیده است.
اصل عدالت اجتماعی با همه اهمیت آن در فقه ما مورد غفلت واقع شده است و در هر حال چون بالوالدین (25) احساناً و «اوفو بالعقود» (26) عموماً در فقه به دست آمده است و تأکیدی که در قرآن کریم بر روی مسأله عدالت اجتماعی دارد معهذا یک قاعده و اصل عام در فقه نشده و این مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی فقهای ما گردیده است.
ایشان در همین رابطه افزون بر دانش کلام عدالت را در وفقه اصل حاکم و زیربنای مباحث فقهی اهمیت آن می فرماید: ریشه مسأله عدل را در جهان اسلام تنها در علم کلام و در میان متکلمان نباید جستجو کرد و جای دیگر دارد و آن فقه اسلامی است.
استاد شهید در این رابطه که نظام تشریع و اجتهاد در احکام فقهی دایر مدار مصالح و مفاسد مصلحت و مفسده مرتبط با فرد مکلف در احکام فردی و شخصی و با مصلحت و مفسده های اجتماعی مرتبط با جامعه در احکام اجتماعی سیاسی و حکومتی فرموده اند: یکی از مسائلی که از صدر اسلام در میان مسلمین مطرح بوده این است که در این دین محض است یعنی خالی از هر مصلحت و حکمتی و صرفاً یک دستور اجباری محض باشد وجود ندارد ایشان در مقام تبین پیوند و ارتباط وثیق میان اصل عدالت و احکام فقهی می فرماید: علمای اسلام می گویند هر دستوری از دستورات اسلام چه واجب چه مستحب.
حتماً به خاطر یک مصلحت یا دفع یک مفسده است و به همین جهت خاصیت حکیمانه ای را دارد حرف نمی زند این پیوندی که میان عقل و دین اسلام هست در مورد هیچ دینی وجود ندارد.
در جای دیگر جایگاه عدل را در وفقه شیعه زیربنایی و آن را ملاک برتری مکتب فقهی شیعه فقه و اجتنهاد شیعه مانند کلام و فلسفه راه مستقلی طی کرده است در فقه شیعه اصل مصالح مفاسد نفس الامری و قاعده ملازمه حکم عقل و شرع مورد تأیید قرار گرفت و حق محفوظ ماند.
اما رأی و قیاس بیش از آنچه در میان گروه اهل حدیث از اهل تسنن مورد تخطئه و او میان شیعه مورد تخطئه قرار گرفت.
علیهذا اصل عدل و اصل تبعیت احکام از مصالح و مفاسد بالطبع اصل حسن و قبح عقلی و اصل حجت عقل به عنوان زیربنای فقه اسلامی شیعی شد و بالاخره اصل عدل جای خویش را در فقه اسلامی بازیافت.
ایشان از جمله مصیبتهای بزرگ و غیرقابل جبران را که فقه شیعه و سنتی گرفتار آن شده از حسن و قبح عقلی می داند که سر از اخباری گری در آورد و پیامدهای منفی را به دنبال می آورد می فرماید: اینکه بحث عدل را پیش آوردیم برای این بود که تأثیر بحث عدل را در تفسیر اصل عدالت اجتماعی باشیم و دیگر اینکه انکار اصل عدل و تأثیر این انکار کم و بیش در افکار مانع شد که فلسفه اجتماعی کند و بر مبنای عقلی و علمی قرار بگیرد و راهنمای فقه قرار بگیرد فقهی به وجود آمد غیراصول اسلام و بدون اصول و مبانی و بدون فلسفه اجتماعی اگر حریت و آزادی فکر باقی بود ما اصحاب سنت بر اهل عدل پیش نمی آمد و بر شیعه هم مصیبت اخبارگری نرسیده بود ما اجتماعی مدونی داشتیم و فقه ما بر این اصل بنا شده بود و دچار تضادها و بن بست ها کنونی نبود.
شیوه های پشتیبانی از عدالت از جمله مباحث مفید و ضروری بررسی راههای تأمین عدالت در جامعه است استاد شهید توجه داشته و در لابه لای نوشته ها و گفته ها بدان اشاراتی داشته است ایشان بر این باور است قوانین براساس عدل و انصاف کافی نیست بلکه تبین راه کارهای اجرایی آن نیز مهم است از تشریع قوانین نصب حاکم و مدیر عدالت خواه را نیز لازم می داند در این باره می فرماید: از آنچه در این باره اقدامات اسلام در تأمین عدالت اجتماعی گفته شد معلوم گردید که اقدامات زمینه دو قسمت است یکی در قسمت قانونی و ایجاد امکانات مساوی قانونی برای همه زیرا آزادی حق اشتعال مقامات قضایی و حکومتی و نظامی و دینی و حق تعلیم و تعلم و کسب انتخاب شغل و حرفه را برای همه علی السویه است چه تکالیف عبادی و چه غیرعبادی مجازات نیز فرقی و تفاوتی قائل نشده است.
پس اسلام هم از لحاظ حقوق برای همه امکان شده است و هم از لحاظ اجرا کافی است که زمانی را که رسول خدا متصدی امور بوده و همچنین زمان حاضر را … خواهیم دید که اسلام تا چه اندازه عدالت اجتماعی را اجرا کرده است.
در جای دیگر در ارتباط با عوامل تأمین عدالت اجتماعی در جامعه اسلامی بر این عقیده است بعد عدالت مربوط می شود به اجرای آن در جامعه و روابط میان انسانها با همدیگر از این رو در سیره ائمه علیه السلام نیز بر این جهت تأکید و اهتمام بیشتر دیده می شود و این امر از ویژگیهای اسلام است استاد می فرماید: در اجتماع نیز مانند روح و بدن باید تعادل برقرار باشد از لحاظ همه حقوق و مواهب و از لحاظ کار و حق اگر نه ناهمواری پیدا می شود.
مثلاً مناصب باید علی السویه و به تقسیم شود در زمان عثمان پیدا شد که میان خویشاوندان عثمان تقسیم شد احترامات باید مساوی باشد حلقه می نشست و اجازه نمی داد جلو پایش بلند شود چون او بود به تبع ایرانیان که خود این طور عمل می کردند و لهذا پیغمبر فرمود: ان الله یکره من عنده یراه متمیزاً بین اصحان به القاب جایز نیست.
القاب هم که تقسیم می شود یکی حضرت مستطاب اجل ارفع عمده وچی و یکی حسن کچل و حسین کور و تقی چهار بایست اینها همه دلیل بر ناهمواری بلندی هاست.
استاد شهید از جمله عوامل تأمین کننده عدالت در جامعه را افزون بر قوانین و ایمان امر به معروف و نهی از منکر و قوانین بازدارنده تحت عنوان قوانین جزایی می داند و در این باره می نویسد: اسلام برای برقراری عدالت اجتماعی علاوه بر ایمان از دو اصل دیگر هم استفاده کرده است.
امر به معروف و نهی از منکر و یکی مجازاتها و قوانین جزایی البته علاوه بر تشویقی است که اسلام حقوق و قیام علیه ظالمین و اتحاد در برابر آنها کرده است در مورد دیگر در ارتباط با نقش ایمان در ضمانت اجرای عدالت اجتماعی نوشته اند ضامن اجرای عدالت چیست عوامل و با برقراری عدالت چیست نقش علم در نقش ایمان در برقراری عدالت اینکه مشکل بزرگ از نظر عامه معکوس در باب عدالت رژیم و قانون نظر خاص ما دخالت اجرای خصوصاً عامل اصلی یعنی ایمان به عدالت و مقدس و خوف از آلودگی به ظلم بزرگ ترین عامل است.
از جمله عوامل مهم در یاور حضرت استاد برای تأمین عدالت اجتماعی افزون بر عوامل دیگر شایسته بیداری و شعور عامه مردم است ایشان در این رابطه آورده است: اما اینکه ضامن اجرای عدالت چیست این سئوال را اول باید طرح کرد اگر مقایسه به عمل عصر ما مظالم و بی عدالتی و اجحاف و خوردن قوی ضعیف را بیشتر است یا در اعصار گذشته از حالا بیشتر بوده است.
امروز تمام آن مظالم انجام می گیرد ولی بحث عنوان از حقوق بشر پس از مظالم امروز از قدیم بیشتر نباشد کمتر نیست.
سئوال دوم آیا نقص کار بشر این است که قانون به قدر کافی وجود ندارد.
صدی هشتاد مربوط به این است که ایمان به عدالت و احترام به حقوق بشر در کار نیست دو چیز لازم است یکی بیداری شعور عامه مردم به اینکه حقوق خود را حفظ کنید با ایمان.
پس معلوم شد که پیشرفت علم و تمدن و تکنیک و اطلاعات حقوقی کاری که کرده است جنایتها را از روی پرده به زیر پرده برده است و با نام آزادی و خیریه و صلح و صفا و برادری چنان اصطلاح با پنبه، سر طرف را می برند و خود را پشت پرده قانون مخفی می کنند پس معلوم شد اندازه که درباره خوبی قانون باید فکر کرد درباره پشتوانه آن باید فکر کرد و معلوم شد به علم و شعور زنده ضعفا هیچکدام قادر نیست که کنترل کننده عدالت به شمار رود تنها ایمان است و بس (37).
عوامل بازدارنده عدالت استاد شهید مطهری افزون بر عوامل ایجابی جهت اجرای قانون و تأمین عدالت در جامعه به منفی و بازدارنده اجرای عدالت توجه داشته است و به دو نمونه از این عوامل اشاره کرد و مصیبتهای وارده بر اسلام می داند ایشان در این باره آورده است: برای اسلام و مقررات عادلانه اسلام دو مصیبت پیش آمد یکی از طریق حکام و خلف و یکی از مفسر این قانون بودند غالباً آنچه از طرف معاویه ها و عبدالملک ها و منصور و هارون ها بوده گفته اند که علما یعنی اشاعره وارد کردند نمی گویند قانون عادلانه هم باید خوب وضع و تفسیر باید خوب اجرا و تنفیذ شود خلفا بد و تنفیذ کردند علما بد تفسیر کردند مثلاً همین اصل چه چیزی بر سرش آوردند.
یکی از حوزه های قابل توجه معارف و آموزه های دینی قلمرو اجتماع و سیاست است در هر حوزه است که اصل عدالت به شایستگی می تواند خود را نشان دهد و نقش اساسی خویش این رو بیشترین تأکید و سفارش ها آیات و روایات درباره این اصل مترقی در این بعد است.
استاد شهید، از جمله عوامل راه کارهای تأمین عدالت را عوامل اجرایی می داند و می فرماید: علاوه بر خرج علمی به نوعی دیگر نیز این مسأله از صدر اسلام در جامعه اسلامی و در سه مرحله مطرح بوده است و آن مرحله اجرایی عدل است یک نفر مسلمان از بدیهیات اولیه اندیشه اجتماعیش این بوده که امام و پیشوا و زعیم باید عادل باشد قاضی باید عادل باشد.
شاهد معنی باشد شاهد طلاق یا رجوع باید عادل باشد و از نظر یک مسلمان شیعی امام جمعه و جماعت باشد.
هر مسلمان همواره در برابر پستهای که یک مقام عادل باید اشغال کند احساس مسئولیت است از جمله روسل اکرم صلی الله علیه و آله زبانزد خاص و عام بود افضل الجهاد کلمه عدل (39).
پاسخ گویی از شبهات از ویژگیهای بارز استاد این بوده است که تمامی نوشته ها و گفته ها انسان در جهت باشد مستدل و همه جانبه از شبهاتی که بر اسلام وارد شده و یا احتمال ورود آنها می رفته بوده است در جاهای زیادی از جمله مقدمه کتاب عدل الهی تصریح شده از جمله در طرح مباحث عدل پی گرفته و پاره ای از مطالبی را که بوی ظلم و بی عدالتی از آنها استشمام شده مطرح کرده که در این بخش برخی از آنها مطرح می شود.
استاد شهید در مقام تبین اشکال و اختلاف طبیعت زن و مرد می فرماید: اینها در کتابهای خود می نویسند گیرم در طبیعت زن و مرد اختلاف است ما که نباید دامن بزنیم.
اینها خیال کرده اند که این اختلاف از قبیل توسری زدن طبیعت است از قبیل این است که طبیعت شل یا کور آفریده شده است که ما باید کوتاهی و قصور طبیعت را جبران کنیم نه اینکه ما همکاری کنیم و این اختلاف را دامن بزنیم اینها نمی دانند این اختلاف روی کی هدف کلی است توسری خوردن و انحراف نیست در این جور اختلافها باید از طبیعت الهام گرفت و پیروی کرد والا از طبیعت است زیرا در طبیعت بین هدف و وسیله ارتباط است و نقص جنس اثاث در بعضی دفاعیات است که آن وسیله به مرد داده شده اگر زن بخواهد قائم مرد شود طبیعت ناچار او را صفات می دهد زن سرباز رفته نمی تواند زن بماند در مرحله اطلاعات ماهانه شماره …..
نوشته مردی انجام دهد مورد تحسین هست اما هیچ مردی دیگر به چشم یک زن محبوب و به عنوان نمی خواهد یک مرد رغبت نمی کند که ژاندارمک را در بغل بگیرد.
تفاوت مجازات زن و مرد در جای دیگر در ارتباط با اختلاف و یادداشتها میان زن و مرد می نویسد: عدالت مستلزم مساوات است در شرایط مساوی نه مطلقاً لهذا مجازات عالم یا جاهل مثل هم نمی باشد.
اسلام مجازات زن و مرد در برخی موارد مثل ارتداد و روزه خواری متفاوت است در قرآن مجازات زنا با سایر مجازاتها متفاوت وضع کرده و این مخالف با عدالت نیست.
پاداش مختلفی است که به دو الاستعداد داده می شود مساوات نیست ولی عدالت هست.
پاسخ دیگری که استاد به این شبه داده اند مبنی است بر اینکه از جمله آثار این حکم فقهی عبارت است از نجات و مصونیت بنیان خانواده و تک همسری.
مفهوم عدالت اجتماعی اجرای احکام و اصول سیاسی اسلام، هدف اصلی نظریه پردازی سیاسی است تأملات نظری درباره مفاهیمی چون عدالت آزادی، برابری جامعه مدنی و ….
هنگامی مورد قبول و مؤثر می شود که با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی سیاسی و اقتصادی جامعه زمینه های اجرا و عملی شدن بیشتری برای آنها فراهم شود بی تردید هدف از تولید علم و نظریه پردازی در جامعه کنونی ایران، رفع مشکلات نظری برای شفاف شدن مسیر عمل است پژوهش حاضر نیز به بیان شاخص ها و ابعاد عینی تر عدالت اجتماعی برای بالا بردن توان عملی و اجرای آن در جامعه می پردازند.
وقتی ذهنی کارگزاران از عدالت اجتماعی شفاف تر گردد، می توان به تحقق عدالت در جامعه امیدوار شد.
در این پژوهش نخست به ابعاد، مؤلفه ها و شاخص ها عدالت اجتماعی اشاره شده است و در ادامه ساز و کارهای که به تحقق این ابعاد یاری می رساند در سه بعد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته اند عدالت فردی و شخصی نیز به عنوان بعدی مجزا در کنار سه بعد مطرح شده است.
گرچه می توان آن را در ذیل عدالت فرهنگی سیاسی و اقتصادی نیز بیان کرد.
در مورد عدالت اجتماعی پژوهش های بسیاری صورت گرفته و هر اندیشمندی به اقتصادی بحث خود تعریفی از آن را ارائه داده اشت با این حال هر تعریف تنها گوشه ای از مفهوم عدالت که به نظر روشن می کند نگارنده با توجه به این مسئله سعی کرده به ابعادی از عدالت که به نظر می رسد در نیل به مفهومی روشن تر و کامل تر از عدالت یاری می رساند، اشاره نماید.
مفهوم و ابعاد عدالت اجتماعی برابری و مساوات از مهم ترین ابعاد و لکه اصلی ترین معنای برابری این است که همه افراد صرف نظر از ملیت، جنس نژاد و مذهب، در ازای کار انجام شده از حق برابر به منظور استفاده از نعمت های مادی و معنوی موجود در جامعه برخوردار باشند 2 مبنای برابری این است انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند … و از این نظر دو گونه یا چند گونه آفریده.
// 30 یا به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله: الناس کاسنان المشط؛ مردم مثل دانه شانه هستند اما آیا برابری ذاتی انسان ها سبب برابری آنها در همه زمینه ها می باشد و آیا تفاوت استعدادها و شایستگی ها افراد باعث نابرابری آنها با سایرین نمی شود.
ارسطو برابری را در لحاظ نمودن افراد در برخورداری از ثروت، قدرت و احترام می داند و معتقد است باید با هر کس مطابق با ویژگی هایش برخورد کرد از طرف دیگر عده ای برپایی مساوات را دادن میزانآزادی، معقول می دانند تا میدان برای فعالیت کلیه افراد فراهم گردد به موجب این مقدار فعالیت ها و کوشش ها یکسان نیست.
اختلاف و تفاوت به میان می آید.
یکی جلو می افتد و یکی عقب می ماند به عبارتی معنای مساوات این است که هیچ ملاحظه ای شخصی در کار نباشد.
برابری اجتماعی در سه عرصه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نمود می یابد بسط و توضیح هر یک از این موارد در قسمت های مربوط به عدالت سیاسی و فرهنگی بیان خواهد شد.
قانون مندی قانون مجموعه مقرراتی است که برای استقرار نظم در جامعه وضع می گردد کار ویژه اصلی قانون تعیین شیوه های صحیح رفتار اجتماعی است و به اجبار از افراد می خواهد مطابق قانون رفتار کند طبق اصول جامعه شناختی فردی بهنجار تلقی می شود.
اما آیا متابعت از هر قانون سبب متصف شدن افراد به صفت عدالت می گردد.
در پاسخ باید گفت که هر قانونی توان چنین کاری را ندارد قانون در صورتی تعادل بخش است که خود عادلانه باشد و عادلانه بودن قانون به این است که منبع قانون، قانو گذاران و مجریان آن عادل باشد تنها در چنین صورتی است که قانون مندی افراد سبب عادل شدن آنها می گردد.
قانون علاوه بر عادلانه بودن باید با اقبال عمومی مردم نیز مواجه شود که البته وقتی مردم منبع قبول داشته باشند و به عدالت قانون گذاری و مجریان آن اعتماد یابند قانون را می پذیرند و به آن عمل می کنند.
در جامعه دینی که اکثریت آن را مسلمان تشکیل می دهند قانون حاکم قانون اسلام است.
زیرا منبع آن را مردم پذیرفته اند، لذا قانون می تواند امر و نهی کند و عمل عادلانه است به طور کلی هماهنگی مستمر انسان با هنجاری اجتماعی و سنن و آداب منطقی جامعه از مظاهر عدالت انسانی است و فرد را جامعه پند و استاندارد معرفی می کند.
// علامه محمد تقی جعفری در این مورد می نویسد: زندگی انسان ها دارای قوانین و مقرراتی است که برای امکان پذیری بودن آن زندگی و بهبود آن وضع شده اند رفتار مطابق آن قوانین و تخلف از آنها یا بی تفاوتی در برابر آنها ظلم است.
اعطای حقوق منظور حق امتیاز و نصیب بالقوه ای است که برای شخص در نظر گرفته شده و براساس آن او اجازه ایجاد چیزی را دارد یا آثاری از عمل او رفع شده و یا اولویتی برای او در اقبال دیگران نظر گرفته شده است و به موجب اعتبار این حق برای او دیگران موظف اند این شئون محترم بشمارید و آثار تصرف او را بپذیرد؟
طبق تعریف مذکور عدالت زمانی تحقق می یابد که به حقوق دیگران احترام گذاشته شود و اجازه و اختیار و یا تصرفی که حق فرد است به او داده شود و از تجاوز به حقوق فرد پرهیز گردد.
حق در معنای ذکر شده به معنای آن چیزی است که باید باشد چه تا به حال رعایت شده چه نشده باشد نه به معنای آن چه هست.
هر چیزی در جامعه دارای حق است و تعادل اجتماع هنگامی میسر گردد که این حقوق مراعات شود.
برای مثال یکی از بزرگ ترین حقوقی که افراد بشر دارند حق تعیین سرنوشت است حال اگر به دلایلی این حق از انسان سلب گردد به عدالت رفتار نشده است.
برای اجرای خوب این بعد از عدالت اجتماعی کارهای باید صورت گیرد نخست باید حقوق اولویت ها و آزادی ها افراد معین و مشخص شود دوم جایگاه صحیح این حقوق تعیین گردد و سوم این حقوق به درستی و از سوی افراد و مراجع ذی اصلاح مراعات شود و سعادت و کمال هر انسانی در گروه شناخت و مراعات حقوقی است که بر گردن اوست؟
توازن توازن با توزیع عادلانه ارتباط بسیاری دارد البته نه تنها به این معنا که امکانات به طور شایسته و صحیح به افراد مستحق برسد بلکه علاوه بر آن امکانات به حد لازم و مورد نیاز وجود داشته باشد هر چیزی که اجتماع لازم دراد باید به اندازه کافی موجود باشد.
نکته دیگر در بحث توازن این است که امکانات به نحو صحیح در جامعه تقسیم شود برای مثال در جامعه کارهای فراوانی در بخش های اقتصادی سیاسی فرهنگی قضایی وجود دارد.
اولاً این کارها باید میان افراد تقسیم شود و ثانیاً: تقسیم کار باید به اندازه کافی و ضروری باشد و طبق نیازهای هر بخش بودجه و نیز مصرف گردد عدل به این معنا سبب دوام و بقا و تأمین عدالت در کل می شود.
ابعاد مذکور تصور روشن تری از عدالت را به ذهنها متبادر می سازد و در تعیین ساز و کارهای تحقق آن یاری می سازد.
در نتیجه گیری از آنچه آمد می توانیم برقراری مساوات توازن و روحیه اطاعت از قانون در اجتماع به نحوی که با مراعات حقوق تمامی شهروندان همراه باشد را به عنوان تعریف عدالت اجتماعی پیشنهاد کنیم مباحث مقاله براساس همین تعریف ارائه شد.