دانلود مقاله معرفی فاسقان در قرآن کریم

Word 114 KB 29121 12
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • معرفی فاسقان در قرآن کریم

    گروه دیگری را که خداوند در قرآن کریم به توصیفشان می‌پردازد فاسقان هستند.

    فسق به معنای خروج از حق می‌باشد.

    (1) پس به کسی که از راه حق خارج شده باشد، فاسق گویند. 

    «...

    الفاسقین.

    الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)بقره/27) ؛ کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن می‌شکنند و آنچه را که خدا به پیوستن آن فرمان داده، می‌گسلند و در زمین فساد می‌کنند، زیانکارانند .»

    در آخر آیه گذشته، سخن از اضلال فاسقان است و در این آیه خداوند با ذکر سه صفت، فاسقان را کاملا معرفى مى‌کند:

    «الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه؛ فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند مى‌شکنند.»

    کسانى که به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفته‌اند چه سرنوشتى غیر از خسران، مى‌توانند داشته باشند.

    انسان‌ پیمان‌هاى مختلفى با خدا بسته است؛ از جمله پیمان توحید و خداشناسى، پیمان عدم تبعیت از شیطان و هواى نفس، ...

    ولی فاسقان همه این پیمان‌ها را شکسته و سر از فرمان حق برتافته، و از خواسته‌هاى دل و شیطان پیروى مى‌کنند .

    این پیمان کجا و چگونه بسته شد؟

    در اینجا این سؤال پیش مى‌آید که ما هرگز به خاطر نداریم که پیمانى با پروردگارمان در گذشته در این زمینه‌ها بسته باشیم؟

    ولى با توجه به یک نکته، پاسخ این سؤال روشن مى‌شود و آن این که خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان، شعور مخصوص و نیروهاى ویژه‌اى قرار داده که از طریق هدایت آن می‌تواند، راه راست را پیدا کند و از شیطان و هواى نفس تبعیت ننماید، و به دعوت رهبران الهى پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.

    شاهد دیگر براى این سخن، جمله‌اى است که در نخستین خطبه نهج البلاغه از امیر مؤمنان على علیه‌السلام  مى‌خوانیم: خداوند، پیامبران خویش را یکى پس از دیگرى به سوى مردم فرستاد تا از آنها بخواهند که به پیمان فطرى خویش عمل کنند .

    راستى چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایه‌هاى مادى و معنوى خود را که مى‌تواند بزرگترین افتخارها و سعادت‌ها را براى او بیافریند در طریق فنا و نیستى و بدبختى و سیه‌روزى خود به کار برد؟!

    به تعبیر روشن‌تر خدا هر موهبتى که به انسان ارزانى می‌دارد، همراه آن عملا پیمانى با زبان آفرینش از او مى‌گیرد.

    به او چشم مى‌دهد یعنى با این چشم حقایق را ببین، گوش مى‌دهد یعنى صداى حق را بشنو ...

    و به این ترتیب هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است .

    و فاسقان کسانی هستند که، همه یا قسمتى از این پیمان‌هاى فطرى الهى را زیر پا مى‌گذارند.

    دومین نشانه فاسقان اینست که؛ آنها پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع مى‌کنند."و یقطعون ما امر الله به ان یوصل.

    "

    گر چه بسیارى از مفسران این آیه را ناظر به خصوص قطع رحم و بریدن رابطه خویشاوندى دانسته‌اند، ولى دقت در مفهوم آیه نشان مى‌دهد که معنى وسیع‌تر و عمومی‌ترى دارد که مساله قطع رحم یکى از مصداق‌هاى آن است .زیرا آیه مى‌فرماید: فاسقان پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار بماند قطع مى‌کنند، این پیوندها شامل پیوند خویشاوندى  پیوند دوستى، پیوندهاى اجتماعى، پیوند و ارتباط با رهبران الهى و پیوند و رابطه با خدا است، و به این ترتیب نباید معنى آیه را منحصر به قطع رحم و زیر پا گذاشتن رابطه‌هاى خویشاوندى دانست .

    لذا بعضى از مفسران آن را به قطع رابطه با پیامبران و مؤمنان، یا قطع رابطه با پیامبران دیگر و کتب آسمانى آنها که خدا دستور پیوند با همه آنها را داده است تفسیر کرده‌اند که پیدا است این تفسیرها نیز بیان کننده بخشى از مفهوم کلى آیه است.

    در بعضى از روایات جمله "ما امر الله به ان یوصل" به رابطه با امیر مؤمنان و ائمه اهل‌بیت علیهم السلام تفسیر شده است .

    هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است .

    نشانه دیگر فاسقان، فساد در روى زمین است که در آخرین مرحله به آن اشاره شده است.

    البته این خود مطلبى روشن است، آنها که خدا را فراموش کرده و سر از اطاعت او بر تافته‌اند، و حتى نسبت به خویشاوندان خود، رحم و شفقت ندارند پیدا است با دیگران چگونه معامله خواهند کرد؟

    آنها در پى کامجوئى و لذت‌هاى خویش و منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا کشیده شود براى آنها فرق نمى‌کند، هدفشان بهره بیشتر و کامجوئى افزون‌تر است، و براى رسیدن به این هدف از هیچ خلافى پروا ندارند، پیداست که این طرز تفکر و عمل چه فسادهائى در جامعه به وجود مى‌آورد.

    خداوند در پایان آیه عاقبت فاسقان را بیان می‌نماید که: آنها همان زیانکارانند .

    راستى چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایه‌هاى مادى و معنوى خود را که مى‌تواند بزرگترین افتخارها و سعادت‌ها را براى او بیافریند در طریق فنا و نیستى و بدبختى و سیه‌روزى خود به کار برد؟!

    کسانى که به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفته‌اند چه سرنوشتى غیر از خسران، مى‌توانند داشته باشند.

    صفت فاسقان

    در آیه 19 سوره حشر آمده: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون، مباشید از کسانی که خدا را از یاد بردند، از خدا غافل شدند و به مجازات این عمل - که لازمه قهری این عمل است - خدا خودشان را از خودشان غافل کرد.» لازمه از خدا غافل شدن، از خود غافل شدن است.

    «اولئک هم الفاسقون، فاسقهای حقیقی همینها هستند».

     

    در قرآن کریم تعبیرات عجیبی در مورد نفس انسان آمده است.

    گاهی این تعبیر آمده است که خود را زیان نکنید، خود را نفروشید، خود را فراموشی نکنید همه اینها به نظر عجیب و غریب می آید.

    خود را زیان نکنید، یعنی چه انسان خودش را زیان نکند؟

    حتی اگر کسی از آن قماربازهای درجه اول هم باشد تمام مال و زندگی و خانه و لباس و مثل بعضی - شنیده ام - زنش را می بازد، باختن یعنی از دست دادن، ولی انسان خودش را بخواهد از دست بدهد که معنی ندارد، چون هر جا باشد بالاخره خودش با خودش است، خودش که از خودش جدا نمی شود.

    اما قرآن این تعبیر را دارد که خود را نبازید.

    در بعضی جاها می فرماید که اصلا باختن حسابی، آن باختنی که واقعا باختن است و آن باختنی که زیانی است که مافوق آن زیانی نیست وقتی است که انسان خودش را زیان کند، خودش را ببازد: «قل ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم» (زمر/15) بگو زیانکار آن است، که خود را در روز قیامت به زیان انداخته اند.

    آن کسی که تجارتش ورشکست می شود او را نباید زیانکار حساب کرد؛ زیانکار حسابی آن است که از خود ورشکست شده است.در مسأله فروختن هم هست: «و لبئس ما شروا به انفسهم» (بقره/102) چه بد کردند که خودشان را فروختند!

    در موضوع نسیان و فراموشی هم که در این آیه و بعضی آیات دیگر و جمله های دیگر هست که خود را فراموش کردند.

    این خود را فراموش کردن معنی اش چیست؟

    معنای همین است که انسان وقتی خودش را نشناسد، حقیقت خودش را نشناسد، مسیر خودش را نشناسد، خودش را چیزی بپندارد غیر از آنچه که هست، پس خودش را گم کرده، خودش را فراموش کرده.

    اساس تعلیمات قرآن این است که انسان این حقیقت را درک کند که خودش حقیقتی است که در این دنیا به وجود آمده و این دنیا هم برای او منزل و مأوایی است که مکتسبات خودش را در اینجا باید تهیه کند و خودش را در اینجا باید بسازد و بعد هم به دنیای دیگری منتقل می شود و می رود. 

    در موضوع نسیان و فراموشی هم که در این آیه و بعضی آیات دیگر و جمله های دیگر هست که خود را فراموش کردند.

    اساس تعلیمات قرآن این است که انسان این حقیقت را درک کند که خودش حقیقتی است که در این دنیا به وجود آمده و این دنیا هم برای او منزل و مأوایی است که مکتسبات خودش را در اینجا باید تهیه کند و خودش را در اینجا باید بسازد و بعد هم به دنیای دیگری منتقل می شود و می رود.

    اگر کسی خودش را این جور بشناسد خودش را پیدا کرده اما اگر کسی جور دیگری درباره خودش فکر کند که حالا ما چه می دانیم چطور شده، چه عواملی سبب شده، چه تصادفاتی رخ داده که ما پیدا شدیم، لابد یک سلسله تصادفات رخ داده که ما پیدا شده ایم، حالا که پیدا شده ایم چند صباحی اینجا هستیم، پس ببینیم مثلا چه راهی را در پیش بگیریم که از لذات بیشتری کامیاب شویم، چنین کسی خودش را فراموش کرده و خودش را گم کرده و نتیجه این است که یک عمر تلاش می کند و خیال می کند برای خودش تلاش کرده، نمی فهمد که برای ناخود تلاش کرده است.

    زمانی خودش را می بیند «و لقد جئتمونا فرادی کما خلقنا کم اول مره، و همانا در ابتدای ورود به عالم دیگر به آنها گفته شود البته تک تک به نزد ما آمده اید» (انعام/94) می بیند دستش خالی خالی است، تمام کارهایی که کرده هیچ چیزش برای این خود واقعی اش نیست.

    مولوی نشبیه بسیار عالی ای می کند، چنین شخصی را تشبیه می کند به کسی که زمینی دارد و می خواهد آن را بسازد.

    زحمت می کشد، آجر می برد، بنا و عمله می برد، لوازم می برد، پول خرج می کند و آنجا را حسابی می سازد.

    ولی وقتی که می خواهد اسباب کشی کند می فهمد که خانه را روی زمین همسایه ساخته و زمین خودش لخت و عور مانده است.

    آن ساعتی که می خواهد منتقل شود می بیند آن جایی که کار کرده مربوط به او نیست، مال کس دیگر بوده و زمین خودش بایر باقی مانده است.

    می گوید: در زمین دیگران خانه مکن *** کار خود کن کار بیگانه مکن کیست بیگانه، تن خاکی تو *** کز برای اوست غمناکی او تا تو تن را چرب و شیرین می دهی *** گوهر جان را نیابی فربهی تو همواره می خواهی به تن لقمه برسانی، جان را گرسنه نگه داشته ای، دائما تن را سیر می کنی.

    آن را لاغر نگه داشته ای، این را چاق می کنی.

    گر میان مشک تن را جا شود *** وقت مردن گند آن پیدا شود می گوید یک عمر اگر تن را در مشک بخوابانی، تا مردی خود به خود می گندد، چاره ای نیست جز اینکه در زیر خاکها دفنش کنند که بوی گندش بیرون نیاید.

    مشک را بر جان بزن بر تن ممال *** مشک چبود نام پاک ذوالجلال (یعنی ذکرالله) قرآن می گوید اگر انسان خدا را بشناسد و خدا را در یاد داشته باشد خودش را هم گم نمی کند.

    درباره خودش اشتباه نمی کند.

    خودش را با غیر خودش عوضی نمی گیرد، ولی محال است که کسی خدا را نشناسد و خدا را فراموش کرده باشد و خودش را بتواند پیدا کند.

    آن وقت همیشه درباره خودش اشتباه می کند، خودش را گم می کند.

    «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم، مباشید از کسانی که خدا را فراموش کردند و در نتیجه خداوند، خودشان را از خودشان فراموشاند».

    از خدا غافل شدند، خدا آنها را از خودشان غافل کرد «اولئک هم الفاسقون، فاسقان اینها هستند» (سوره حشر آیه 19)، یعنی وقتی انسان خودش را گم کرد، از مسیر منحرف می شود - چون فسوق یعنی خروج - و الا انسان اگر خودش را بشناسد هیچ وقت از راه خودش جدا نمی شود.

    بعد از این موضوع که مسأله محاسبه النفس و مراقبه در میان آمده است و مسأله خدا را به یاد داشتن تا انسان خود را فراموش نکند و ( اینکه ) خدا را فراموش کردن موجب خود فراموشی می شود و آن است که انسان را به فسق می کشاند، این دو گروه را که ذکر می کند فورا در آیه 20 سوره حشر می فرماید: «لا یستوی اصحاب النار و اصحاب الجنه اصحاب الجنه هم الفائزون، یاران آتش و یاران بهشت، اینها که مانند یکدیگر نمی توانند باشند، یاران بهشت اند که ناجح و موفق و مظفر به مقاصد خود هستند».

    کأنه قرآن می خواهد با همین مسأله «نسوا الله فانسیهم انفسهم» مسیر بهشت و جهنم را مشخص کند: یا انسان خود را و خدای خود را می شناسد و برای خود کار می کند که مسیرش (به سوی) بهشت است، یا خودش را فراموش می کند و نه برای خود، برای غیر خود (کار می کند) و خود را همیشه ضعیف و لاغر و محتاج نگه می دارد، اینها اصحاب النار هستند.

    سرنوشت فاسقان در قیامت قرآن کریم در بسیارى از آیات و نیز روایات فراوان ، به بیان سرنوشت فاسقان در قیامت پرداخته است ، که نمونه هایى از آن را مى آوریم .

    ( وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُواْ فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَآ أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُواْ فِیهَا وَقِیلَ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِى کُنْتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ * وَلَنُذِیقَنَّهُم مِنَ العَذَابِ الاَْدْنَى دُونَ العَذَابِ الاَْکْبَرِ لَعَلَّهُم یَرْجِعُونَ )(1) .

    و اما کسانى که فاسق بودند جایگاهشان آتش است ، هرگاه بخواهند از آن درآیند ، آنان را در آن برمى گردانند و به آنان گویند : عذاب آتشى که همواره آن را انکار مى کردید بچشید .

    و هر آینه عذاب نزدیک تر را ( که عذاب دنیاست ) ، و غیر از عذاب بزرگتر است به آنان مى چشانیم ، باشد که از فسق خود باز گردند .

    نکات مورد توجه در آیه ى شریفه این دو آیه ى شریفه داراى نکات بسیار مهمى است که به آنها اشاره مى شود .

    1 ـ أمّا الذین فسقوا عرب ، خروج خرما را از پوستش فسق مى گوید ، و قرآن به همین مناسبت انسانى را که از مدار طاعت و عبادت و حدود انسانیت و آدمیت خارج شده فاسق مى نامد .

    فاسق در همه ى امور باطنى ، و اعمال و حرکات ظاهرى ضد مؤمن است .

    1 ـ سجده ( 32 ) : 20 ـ 21 .

    مؤمن در دایره ى اطاعت و عبادت ، اخلاص و ایمان ، درستى و راستى و کرامت و فضیلت قرار دارد ، و بر این عقاید استقامت مىورزد .

    او در این دایره بدون این که تحت تأثیر حوادث شیرین و تلخ قرار گیرد ثبات قدم دارد ، و دست در دست کسانى که بیرون از این دایره هستند نمى گذارد .

    مؤمن با حقّ و حقّ با مؤمن است ، و مؤمن همیشه در آن جهتى است که حق است .

    مصداق اتم و اکمل این معیت و گردش ، وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) است .

    چنان که پیامبر اسلام درباره ى او فرمود : عَلىٌ مَعَ الحَق وَالحَقُّ مَعَ عَلى یَدُورُ حَیثَما دَار عَلى(1) .

    پیروان امیرالمؤمنین (علیه السلام) که مؤمن حقیقى هستند مانند امام بزرگوارشان همه جا و در همه ى شرایط با حق هستند ، و حق هم با آنان است و در آن جهتى حرکت مى کنند که حق حرکت مى کند .

    ولى فاسق بیرون از حوزه ى ایمان و خارج از دایره ى طاعت و عبادت و درستى و راستى به سر مى برد ، و دست در دست هر ابلیس و شیطان و مفسد و اغواگرى مى گذارد ، و بدون توجه و آگاهى ، دنیا و آخرتش را بر باد مى دهد ، و سرمایه ى وجودش را ضایع و تباه مى کند .

    از انجام واجبات و ترک محرمات روى مى گرداند و گامى به سوى انبیا و امامان و قرآن برنمى دارد .

    از آشنایى با حقایق مى گریزد و جز شکم و لذت خواهى هم چون شکم پرستى و لذت خواهى چارپایان نمى شناسد و با این روش و منش فاسقانه ـ که تا لحظه ى مرگش ادامه مى دهد ـ زمینه ى ورود به آتش دوزخ را براى خود به دست خود فراهم مى آورد .

    1 ـ مناقب : 3/62 ، فصل فى أنّه مع الحق والحق معه ; بحار الانوار : 38 / 29 ، باب 57 .

    این روایت با عبارات مختلف و به یک معنا حدود 100 مورد در کتب شیعه و اهل سنت آمده است .

    چون به قیامت وارد شود جایگاهى جز آتش نخواهد یافت ، به ناچار به آتش کشیده مى شود .

    و چنان که در دنیا هرگاه از گناهى فارغ مى شد دوباره با فراهم شدن شرایط به آن گناه باز مى گشت ، در قیامت هم هربار که بخواهد از دوزخ درآید به آن بازش مى گردانند و به او مى گویند : ( ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ )(1) .

    عذاب آتشى را که همواره انکار مى کردى بچش !!

    2 ـ کُلّما أرادوا أن یخرجوا منها .

    .

    جاذبه ى درون و کشش باطن نسبت به حق که گاهى از آن به عنوان فطرت یاد مى شود ، وقتى تقویت شود عشق به کمال در سراسر وجود انسان جلوه مى کند ، و زمینه ى رسیدن به کمال را به کمک عبادت و طاعت و ایمان و اخلاص فراهم مى آورد .

    جلوه ى کامل این کشش در قیامت ظهور مى کند و آنجاست که میل مؤمن به لقاى حق و بهشت عنبر سرشت او را به دیدار وجه ربّ و رسیدن به بهشت یارى مى دهد .

    ولى شخص فاسق چون فطرت و جاذبه ى باطنى خود را در دنیا با لبه ى تیز شمشیر گناه نابود کرده ، در قیامت نمى تواند او را براى رسیدن به لقاى معنوى و بهشت ابدى کمک دهد .

    مى خواهد که از دوزخ درآید ، ولى قدرت و توانى در باطن و ظاهر او نیست که به او کمک دهد تا از عذاب رهایى یابد .

    3 ـ فمأواهم النار اینان سزاوار آتش دوزخند ; زیرا سخن حق و وعده ى الهى را نسبت به قیامت 1 ـ سجده ( 32 ) : 20 .

    و عذاب بدکاران با آن که همراه با دلیل و برهان بود از روى تکبر و خودپسندى انکار کردند ، و در برابر حقایق از عقل خدادادى استفاده نکردند ، بلکه همواره هوا و هوس خود را میدان دار زندگى قرار دادند و بلا و مصیبتى غیر قابل درمان به سر خود آوردند .

    اینان از ماه مبارک رمضان و محرم و صفر و ایام فاطمیه که بهترین کلاس پرورش و آموزش بود بهره نگرفتند ، سخن پیامبر و امام و حکیم و عارف و مؤمنى را نسبت به هیچ امرى نپذیرفتند تا مرگ گریبانشان را گرفت و به جایى بدون داشتن راه نجات ، رهسپارشان کرد .

    پرهیز از مجالست با فاسدان از حضرت امام کاظم(ع) نقل شده است که به یکی از اصحاب خود فرمودند: «مالی رایتک عندعبدالرحمن بن یعقوب» من تو را نزد عبدالرحمن بن یعقوب دیدم تو را چه به او؟

    عرض کرد: آقا او دایی من است، به عنوان صله رحم پیش او رفته بودم!

    فرمود: او عقیده اش فاسد است.

    «اماترکته و جلست معنا و اماترکتنا و جلست معه» «یا او را رها کن و با ما بنشین، یا ما مارارها کن و با او بنشین» عرض کرد آقا: او عقیده اش برای خودش فاسد است، به من ارتباطی ندارد.

    حضرت فرمود: آیا احتمال نمی دهی که عذاب خدا در همان لحظه، بر او نازل شود و دامن تو را هم بگیرد؟

    ارتباط یک مسلمان با آدم فاسق وفاجری که عقیده و اخلاقش فاسد است خطر دارد و به او سرایت می کند.

معرفي فاسقان در قرآن کريم گروه ديگري را که خداوند در قرآن کريم به توصيفشان مي‌پردازد فاسقان هستند. فسق به معناي خروج از حق مي‌باشد. (1) پس به کسي که از راه حق خارج شده باشد، فاسق گويند. «... الفاسقين. الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ الله

اسلام اصل مساوات را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه به حقوق آنها مخالف است. اسلام نظریات تحقیر آمیزی که نسبت به زن وجود داشته منسوخ کرده است. قرآن در داستانهای خود توازن را حفظ کرده، قهرمانان داستانها را منحصر به مردان نکرده است. زن اگر بخواهد از حقوقی مساوی با مرد بهره مند شود باید مشابهت حقوقی با مرد را از میان بردارد. ...

اخلاق دانشجویی از زبان امام خمینی(ره) علم توحید هم اگر براى غیر خدا باشد، از حجب ظلمانى است; چون اشتغال به ماسوى الله است. اگر کسى قرآن کریم را با چهارده قرائت لما سوى الله حفظ باشد و بخواند، جز حجاب و دورى از حق تعالى چیزى عاید او نمى شود. اگر شما درس بخوانید، زحمت بکشید، ممکن است عالم شوید، ولى باید بدانید که میان «عالم» و «مهذب» خیلى فاصله است. استاد ما آشیخ عبد الکریم‏ ، ...

از عايشه پرسيدند: اخلاق پيامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: «خلق و خوي پيامبر(ص)، قرآن بود.» شخصيت جامع و چند بعدي پيامبر اسلام و کمال و عظمت معرفتي، اخلاقي و وجودي آن بزرگوار، قرآن مجسم و ناطق است که به عنوان نماد مطلق و تام «انسان کامل» در ميان آدميان، حج

چند اعجاز از قران کریم خداوند پاک هنگامی که حکمت خود را بر روی زمین گسترانید سعادت دنوی واخروی انسان را فالب کتابی نازل کرد که آن را قرآن کریم نا مید ودرهرعصروزمان مطابق استعداد مردم آیاتی را نازل می ساخت وبرای بیان خردمندانه این احکام راهنمایانی برای انسان می فرستاد . پس این هدایتنامه بزرگ الهی جامع تمام نیازهای بشری بوده ومربوط به همه ادواروعصرهاست وتمامی انسانها را شامل خواهد ...

پیام های قرآن سوره الفاتحه صرفنظر از زمان وحی آیه ها،ملاحظه می شود که اولین سوره قرآن سوره الفاتحه می باشد. با کمی دقت ملاحظه می شود که تمام سوره های قرآن « جز سوره توبه» با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می شنوند وهیچکام شماره ندارند جز آنکه در آغاز سوره الفاتحه آمده واولین آیه قرآن میباشد . به عبارت دیگر اولین آیه آن سوره فاتحه می باشد. این ویژگی انسان را به تفکر وامی دارد و راین ...

چکیده مطلب: درباره قرآن کتابهای زیادی نوشته شده است. محققین و نویسندگان قرآن را از جنبه های مختلف اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، ادبی و ... مورد بررسی قرار داده اند و هر یک از زاویه و یا زوایایی به قرآن نگریسته و هر کدام از آنها نکات جالبی را از قرآن به دست داده‌اند. این مجموعه به اطلاعاتی جالب و خواندنی درباره قرآن مجید این کتاب آسمانی ما مسلمانان و معجزه جاودانی رسول اکرم اشاره می ...

با رحلت پیامبر اسلام که پیامبر خاتم نیز ‌بوده‌اند مسلماً برای هدایت و زعامت مسلمین می‌باید افرادی باشند که عهده‌دار این مسئولیت بوده به کسانی که به نیابت پیامبر رهبریت عمومی دینی و دنیایی مسلمین را از سلاله پیامیر بر عهده دارند، امام می‌گویند. امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است. در اصل بحث نیاز به امام و معنی امامت اختلافی نیست. ولی در چگونگی تعیین امام و خصوصیات آن بین ...

اسماء پیامبر در قرآن کریم پیامبرمکرم اسلام(ص) با اسماء و القاب مختلفی در قرآن مورد خطاب قرارگرفته است تاجایی که برخی منابع بیش از سیصد عنوان را برای ایشان ذکر کرده اند. در کتاب های مختلف که درباره پیامبر(ص) به جا مانده 300 اسم، لقب و صفت برای آن حضرت، ذکر شده است. نام هایی که برای پیامبراسلام‌(ص) در قرآن ذکر شده از نگاه برخی تا چهل اسم عنوان شده است. محمد و احمد مشهورترین نام ...

خداوند کریم در قرآن مجید برای بهتر و سالم ماندن جسم انسان ها دستوراتی فرموده و بوسیله پیامبر گرامی اش محمد مصطفی (ص) به بشریت ارزانی شده است. قرآن کریم در سوره عبس آیه 24 چنین می فرماید: « فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ » یعنی آدمی باید به غذایش، خوراکش و به آنچه می خورد توجه داشته باشد که از هر نظر پاک و تمیز ، حلال، مباح و قابل خوردن باشد و از نظر بهداشت و سلامتی ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول