دانلود مقاله رایگان لطیفه و حکایت شیرین ملانصرالدین

Word 43 KB 29359 2
مشخص نشده مشخص نشده دانلود مقاله های رایگان
قیمت: ۰ تومان
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • لطیفه و حکایت شیرین ملانصرالدین:

    جهانگردی دانشمند به دربار هارون رفت و گفت: آمده ام تا علما و دانشمندان این شهر را به آزمونی دعوت کنم. هر کس از علوم مختلف اطلاعی دارد و ادعای فضل و آگاهی میکند بیاید و به سوالات من پاسخ دهد. هارون دستور داد تا همه فضل ها و دانشمندان را به دربار بیاورند.دیری نگذشته که دانشمندان شهر به حضورهارون رسیدند و منتظر شدند تا جهانگرد سوالش را مطرح کند.

    مرد گفت: سوال من گفتنی نیست. خوب نگاه کنید و پاسخ معما را بگویید. سپس از جا برخاست. عصایی را که در دست داشت بر زمین گذاشت و با آن دایره ای کشید. همه با تعجب به او نگاه می کردند و منتظر بودند.مرد هیچ نگفت.

    هارون گفت: ممکن است توضیح بیشتری بدهی؟ مرد گفت: من سوال را پرسیدم هر کدام جواب را بگوید خوشحال خواهم شد! یکی زا حاضران در دربار گفت: سوال تو بی اساس است و پاسخی ندارد.  مرد گفت: همه اقرار کنید که در این شهر هیچ کس نیست که پاسخ را بداند خود پاسخ معما را خواهم گفت. هر چند که این قسمت اول معما بود اما یک روز به شما فرصت می دهم تا خوب فکر کنید و جواب را بیاورید.

    هارون از اینکه هیچ دانشمندی پاسخ سوال مرد را نمی دانست سخت برآشفت و دستور داد همه دربار را ترک کنند ودر طول یک روز مهلت خوب فکر کنند و پاسخ را بیابند. شب دانشمندان و وزیر اعظم گرد هم امدند تا با بحث و گفتگو پاسخ را بیابند. اما هر چه می گذشت آنان از یافتن پاسخ نا امید تر می شدند اما ترس از خشم هارون لحظات را دشوار می کرد.

    تا این که به  پیشنهاد یکی از دانشمندان قرار شد صبح روز بعد  بهلول را به دربار ببرند تا شاید پاسخ معما را بدهد.

    شب هنگام به امید یافتن بهلول به مسجد رفتند و عاقبت او را در میان جمع فقیران و نیازمندان یافتند. بهلول با تمسخر به آنان نگاه می کرد و منتظر بود بداند چرا به سراغش آمده اند. عاقبت وزیر جلو رفت و گفت: مرد جهانگردی به دربار هارون آمده و  معمایی طرح کرده که هیچ کس نتوانسته پاسخ را بیابد.

    فقط تا سپیده دم فرصت داریم تا پاسخ  معما را پیدا کنیم.  با ما به دربار بیا و  پاسخ معما را بگو!

    عاقبت ، زمان موعود فرا رسید. هارون و مرد جهانگرد در تالار منتظر بودند ناگهان پچ پچ و همهمه ای در تالار پیچید و بهلول در میان جمعی از دانشمندان وارد تالار شد. هارون همین که بهلول را دید فریاد زد. این دیوانه اینجا چه می کند؟ مرد با دیدن بهلول خندید و به هارون گفت: این ژنده پوش دیوانه، عاقلترین و داناترین مرد در شهر توست؟! و دوباره خندید. هارون خشمگین شد و فریاد زد: سوال را بپرس! مرد جهانگرد از جای برخاست و دوباره با عصا دایره ای روی زمین کشید. بهلول پوزخندی زد، جلو رفت، عصا را از دست مرد گرفت و دایره را به دو قسمت تقسیم کرد. مرد دایره ای دیگر کشید. بهلول عصا را گرفت و دایره را به چهار قسمت تقسیم کرد. همه خیره و متعجب به کارهای مرد و بهلول نگاه می کردند و هیچ نمی فهمیدند. مرد روی زمین نشست و پشت دستش را روی زمین گذاشت و انگشتانش را به سوی آسمان گرفت. بهلول در کنارش نشست و دستش را بر عکس او با کف روی زمین گذاشت و پشت دستش را بالا آورد.

    ناگهان مرد از جای برخاست و فریاد زد: آفرین، مرحبا، احسنت برتو! سپس به طرف هارون آمد و گفت: شما باید قدر این مرد دانشمند را بدانید و بهترین پاداش ها را به او بدهید. سپس آماده رفتن از تالار شد. هارون گفت: صبر کن تا پاسخ معما را به ما نگویی اجازه ی خروج از قصر را نداری! مرد به بهلول اشاره کرد و گفت: شما او را داریدخود پاسخ را خواهد گفت. و از قصر بیرون رفت. بهلول به وسط تالار رفت و گفت: معمای ساده ای بود. منظور از دایره اول زمین بود. من دایره را به دو قسمت تقسیم کردم معنی آن این بود که زمین به دو نیمکره تقسیم میشود. او دایره دوم را تقسیم کرد و به چهار قسمت آن را تقسیم کردم. یعنی یک قسمت خشکی و سه قسمت زمین آب است.

    مرد دستش را روی دایره گذاشت و انگشتانش را بطرف بالا گرفت. منظورش رشد درختان و گیاهان بود. من دستم را برعکس روی زمین نهادم و پشت ان را به بالا گرفتم و با این کار تابش خورشید و بارش باران را نشان دام و به او فهماندم که رشد درختان و گیاهان به این دو بستگی دارد.

    همه ی حاضران در تالار با شوق و شادی به او آفرین گفتند. بهلول ردای کهنه و پاره اش را به دوش کشید و به طرف در رفت. هارون گفت: بایست. کجا می روی بیا پاداشت را بگیر.بهلول نگاهی به حاضران کرد و گفت: سکه هایت را به این بیچارگان بده  که از من نیازمندترند و ارام از در خارج شد.

مقدمه ابو لضر فارابی مؤسس فلسفه اسلامی است. او تمام سعی خود را به کار برد که بگوید مطالعات فلسفی بدون بررسی جنبه های عملی آن درجامعه کاری بیهوده است. او کوشش فکری خود را فقط به منظور تهیه طرح اصلاح امور اجتماعی پیلیوی کرد. فارابی می گفت : همانطور که در نظام موجودات امکان انحراف از نوامیس طبیعت وجودندارد در جامعه مدینه فاصله هم اصول منطقی و عملی با نظام آفرینش متناسب خواهد بود. ...

عبيد زاکاني از شعرا و نويسندگان فارسي‌زبان قرن هشتم هجري قمري است. عبيدالله ملقب به نظام‌الدين از صاحبان صدور خاندان زاکان قزوين است و اشعار خوب دارد و رسائل بي نظير. عباس اقبال در مقدمه ديوان عبيد مي‌نويسد: از شرح حال و وقايع زندگاني

مهمان مي نويسد چيستي و تعريف علم خود يک مبحث بزرگ علمي فلسفي است که آنرا فلسفه علم نامند. علم درباره بدست آوردن دانش دقيق و قابل اتکا از دنياي اطراف ما است، کلمه علم در عربي به چندين معني است علم چيست؟ چيستي و تعريف علم خود يک مبحث بزرگ علمي فلسف

شيمي علمي که ازساختمان ماده وتغييرات باطني ان صحبت مي کند وبعبارت ديگرمي توان گفت که شيمي ازترکيبات اتمهابحث مي کند .انسان براي زندگي بهتربه موادي احتياج داردکه بيشتر انهابطورطبيعي ساخته واماده نيست وناچاراست که هريک رابنحوي تهيه نمايد وازانهااستفاد

شاید کوتاه ترین تعریفی را که برای ایدئولوژی بتوان ارائه داد آن است که بگوییم : ایدئولوژی نوعی خود آگاهی است . تعریف دیگر آنست که ایدئولوژی را سیستمی از ایده ها و قضاوت های روشن و صریح و عموماً سازمان یافته ای بدانیم که موقعیت یک گروه یا جامعه را توجیه و تفسیر و تشریح می نماید . این سیستم با الهام ، تأثیر پذیری شدید ارزشها ، جهت یابی معین و مشخصی را برای کنش های اجتماعی آن گروه ...

شاید کوتاه ترین تعریفی را که برای ایدئولوژی بتوان ارائه داد آن است که بگوییم : ایدئولوژی نوعی خود آگاهی است . تعریف دیگر آنست که ایدئولوژی را سیستمی از ایده ها و قضاوت های روشن و صریح و عموماً سازمان یافته ای بدانیم که موقعیت یک گروه یا جامعه را توجیه و تفسیر و تشریح می نماید . این سیستم با الهام ، تأثیر پذیری شدید ارزشها ، جهت یابی معین و مشخصی را برای کنش های اجتماعی آن گروه ...

CITES نهادی بین المللی زیر نظر سازمان ملل متحد می‌باشد که نظارت بر "تجارتِ گونه‌ های وحشی گیاهی و جانوری" را در دنیا به عهده دارد. سالانه میلیاردها دلار برای تجارت گونه‌های وحشی گیاهی و جانوری در سطح بین‌المللی تبادل می‌شود. این تجارت شامل شیوه‌های بسیار متنوعی از تجارتِ فرآورده‌های غذایی، چرم و محصولات دارویی گرفته تا آلات موسیقی، علوفه، الوار ساختمانی، صنایع دستی و محصولات ...

رودکي، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکيم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.از کودکي و چگونگي تحصيل او آگاهي چنداني به دست نيست. در 8 سالگي قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعري پرداخت. برخي مي گويند در مدرسه هاي سمرقند درس خوانده است

فردوسي‌ و نوعي‌ فلسفه‌ اپيکوري:‌ فردوسي يک نوع‌ عدم‌ تعلق‌ به‌ دنيا و نوعي‌ فلسفه‌ اپيکوري‌ متعالي دارد که‌ به‌ «پندهاي‌ سليمان‌» مي‌ماند و ارزش‌هاي جاوداني‌ شاعر، که‌ همراه‌ با عواطف‌ انساندوستانه‌ و نرمي‌ طبع‌ خاص‌ و با ترکيبي‌ زيبا و جالب‌ در

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا» منظومه محنت زهرا و آل او دوشیزگان پرده نشین حریم قدس بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول