کلاسیکگری
کلاسیکگری یا کلاسیسیزم نام یکی از مکاتب ادبی است.
این سبک به ادبیاتی گفته میشود که پیش از پیدایش مکتبهای دیگر و در فاصله قرنهای ۱۵ و ۱۷ در اروپا وجود داشت که خود از هنر یونان و روم قدیم تقلید شده بود. در واقع هنر کلاسیک اصلی همان هنر یونان و روم قدیم است و مهمترین قانون در نوشته و یا اثر کلاسیک تقلید از طبیعت است. اما نباید از این غافل بود که پیروان مکتبهای دیگر نیز خود را ملهم از طبیعت میدانند.
ردهبندی
در مکتب کلاسیک انواع آثار ادبی مانند طبقههای اجتماع با سلسله مراتب طبقه بندی شده است.
حماسه و رمان
مشخصات حماسه عبارتست از عظمت و شکوه جنگجویانه آن و برجستگی موضوع و قهرمانان آن. در حماسه ؛ قهرمانان ملی را به عظمت خدایی میرسانند. آنها از هر لحاظ کامل - دلاور - شجاع - با عزت نفس - پاکدامن ... میباشند و خطاهای آنان نیز خالی از جنبه قهرمانی نیست. شاهنامه فردوسی ؛ ایلیاد هومر در اوج این داستانها قرار دارند و وقتی داستان به جای شعر به صورت نثر بیان شود رمان به وجود میآید. در رمان نیز همان اصول حماسی بکار میرود با این تفاوت که در حماسه جنگ و در رمان عشق مقام نخست را به عهده دارد.
تراژدی
ارسطو در تعریف تراژدی میگوید: تراژدی عبارتست از تقلید یک حادثه جدی و کامل و دارای وسعت معین ؛ با بیانی زیبا که زیبایی آن در تمام قسمتها به یک اندازه باشد ؛ و دارای شکل نمایشی باشد نه داستان و حکایت ؛ و با استفاده از وحشت و ترحم ؛ عواطف مردم را پاک و منزه سازد. قهرمان تراژدی نباید جنایتکار باشد ؛ ضمنا بسیار پرهیزکار و درست کردار نیز نباید باشد ؛ ((باید از خوشبختی به تیره روزی افتاده باشد اما نه بر اثر جنایت بلکه بر اثر اشتباه)). همچنین قهرمان تراژدی باید با اشخاصی که طرف مقابل او را در تراژدی تشکیل میدهند رابطه خانوادگی و یا حسی داشته باشد.
کمدی
کمدی عبارتست از یک اثر نمایشی جالب که اشخاص آنرا شخصیتهای پایین تری نسبت به تراژدی تشکیل میدهند و حوادث آن از زندگی روزمره گرفته میشود. در کمدی اصیل (حقیقت نمایی) باید بیشتر از موارد دیگر لحاظ شود و باید پایان خوشی داشته باشد و حادثه آن نیز جنبه ابتکاری داشته باشد.
اصول این سبک
اصول و قواعدی که این مکتب را گسترش میدهد و آنرا از دیگر مکتبهای برجسته متمایز میکند به شرح زیر هستند:
1- تقلید و نمایش از طبیعت: هنرمند کلاسیست بیش از هر چیز باید سازنده (خوبی)باشد. سازندهای که نمونه کارش را استاد کار کائنات و هستیها پدیدآورده است و او بایستی آنرا در آثار خود نقاشی کند. در این نقاشی و نگارگری دست هنرمند کلاسیک باز است و جنبههای نیک و دلخواه طبیعت را برمیگزیند و با آب و رنگ خیلی بیشتر و دلپذیرتر بر روی صفحه کاغذ مینمایاند.
2- توجه و تقلید از پیشینیان: ویژگی دومی که در کار این دسته از هنرمندان چشمگیر است، نگریستن و پروای بیاندازه آنان به خداوند ذوق و هنر باستان است. اینها همواره برای یافتن بهترین و برجستهترین قالبها و نمونههای هنری به کاوش و بررسی در گنجینه گذشتگان میپردازد. از این رو است که زمانی هومر یونانی و گاهی هوراس و ویرژیل رومی در آسمان اندیشه و نوشته آنها جلوهگری مینماید.
3- پروای خرد: هنرمند مکتب کلاسیسیسم هرگز در جولان اندیشه پا از دایره خود بیرون نمینهد، به گفته روشنتر هیچگاه همچون رمانتیکها گرفتار پنجه رویا و خیال نمیگردد. اصل خرد همواره راهبر هنرمندان کلاسیسیست است و آنان را از سرنگون گشتن بدامان "رویاهای شاعرانه" باز میدارد. از همین رو است که میبینیم پیروان این سبک همچون راسین و لافونتن در فرانسه و شکسپیر و میلتون در انگلیس، پروای زیادی در تراوشهای روان خویش نسبت به خرد نشان میدهند.
4- آموزندگی و دلپسندی: یک پدیده کلاسیسیستی میبایست حتماً در جامه سادگی و دلپسندی، پدیدهای انگیزاننده و آموزنده باشد، زیرا آموزش نیکی و رواج خوبیها و زیباییها هدف اصلی یک هنرمند کلاسیک است.
5- جلوه راستی: آنچه را که نیک و درست است، هنرمند به قهرمان داستان خود میبخشد و برفتار او جلوه درستی و راستی میدهد، تا با آموزش نیکی و نمایش واقعیت مردم را بسوی خوبیها و روشناییها راهبری نمایید.
این مکتب در سدههای شانزده و هفده به اوج توانایی و گسترش خود میرسد و در فرانسه، ایتالیا، آلمان و انگلیس سخنوران زیادی بدان روی مینهند و برخی چون ویلیام شکسپیر دگرگونیهای چندی در پایههای آن پدید میآورند. پدیدههای این مکتب بیشتر به گونه شاهکارهای جاودان ادبیات جهان نمودار گردیده که به نامهای شادینامه (کمدی)، غمنامه (تراژدی)، رزمنامه (حماسه) و همچنین شادینامه-غمنامه (تراژدی-کمدی) شناخته شدهاند.