مقدمه و تاریخچه
عقب ماندگی ذهنی یا باصطلاحخ دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هرد دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیت های ذهنی در حد طبیعی نبوده اند. بخصوص از روزی که بشر زندگی اجتماعی را شروع کرده موضوع کسانی که به عللی قادر نبودند خود را با اجتماع هماهنگ سازند مطرح بوده است.
اجتماع برای مصلحت، تعصب یا سالم سازی بعضی از این افراد را تحمل کرده، عده ای را محبوس می ساخت یا به مرگ محکوم می نمود.
از مجموعه مدارک به دست آمده چنین استنباط می شود که تا قرن 18 این افراد مورد توجه و لطف نبوده و حتی پزشکان از پذیرفتن و درمان آنان خودداری می کردند. اصطلاح بیگانه یا خارجی که به فرانسه ((آدینه)) و به انگلیسی (( ایلین)) گفته می شود برای مجانین و ((الینیست)) برای روان پزشکان و پزشکان معالج این بیماران از قدیم الایام به کاررفته و این کلمات از ((آلینوس)) لغت یونانی مشتق شده است و علت آن این بوده است که عقب ماندگان ذهنی را مانند مجانین ، بیگانه از اجتماع می دانستند. اگرچه بعداً متوجه شدند که این بیماران با محیط و اجتماع بیگانه نیستند بلکه به عمل ضایعات مغزی تماس آنها با عالم خارج تغییر کرده است. بقراط حکیم یونانی نیز به ضایعات مغزی این افراد اشاره کرده و اختلالات رفتاری و کمبودهای هوشی آنها را مربوط به این نوع ضایعات دانسته است.
در قوانین روم قدیم، اسپارت ها وحتی رژیم نازی کشتن و از بین بردن افراد عقب مانده ذهنی را مجاز می دانستند . برعکس بعضی مذاهب آسیایی مانند کنفوسیوس در چین که پیروان آن معتقدند ((آنچه برای خود نمی پسندی به دیگران روا مدار)) و زرتشت در ایران مردم را تشویق می کردند که با بیماران روانی و عقب مانده ذهنی رفتاری انسانی داشته باشند و تا آن جا که ممکن است به آن ها کمک کنند. تا اوایل قرن نوزدهم کتاب یا رساله علمی قابل قبولی در زمینه ی عقب مانده ها و افراد مبتلا به اختلالات رفتاری یا باصطلاح ((ناسازگار)) نوشته نشده بود و به طوری که قبلاً نیز اشاره شد به این نوع بیماری ها جنون یا دیوانگی می گفتند.
در اواخر قرن 18 (1794) روان پزشک معروف فرانسوی که به حق او را باید بنیان گذار روان پزشکی جدید نامید به نام ((فیلیپ ئینیل)) به سرپرستی بیمارستان روانی ((بی ستد)) در پاریس که مخصوص بیماری های روانی مردان بود انتخاب شد. اولین اقدام او بازکردن زنجیر از پا و گردن بیماران بود و برخلاف تنبیه و شکنجه، که درمان بیماران روانی و عقب ماندگان ذهنی آن زمان بود، به د لجویی آنان پرداخت و برای آنان برنامه های تفریحی و گردشی در نظر گرفت.
این روش بعدها به درمان اخلاقی مشهور شد زیرا پنیل بود که زندان را تبدیل به بیمارستان کرد. انگیزه و علت تمایل پنیل برای خدمت به بیمارستان روانی این بود که یکی از دوستانش دچار کسالت روانی شد و او را به زنجیر بسته و به دارالمجانین انداختند.
فیلیپ پنیل از دیدن این منظره سخت متاثر شد و به فکر افتاد که به نحوی به این بیچارگان کمک کرده و آنها را از قید و بند رها سازد. بعداً ((اسکیدول)) برنامه های فیلیپ پنیل را در بیمارستان روانی ((زنان پاریس)) به مورد اجرا گذاشت. اولین بار در سال (1801) فیلیپ پنیل در کتابی به نام (( رساله ی پزشکی فلسفی درباره جنون شوق و شور)) که نتیجه 10 سال مطالعات او بوده به چهار گروه بیماریهای روانی اشاره کرد و عقب ماندگی ذهنی را گروهی از بیماریهای روانی دانست. فیلیپ پنیل بیماری های روانی را به 4 گروه تقسیم کرد:
1 ملانکویی یا مالیخولیا 2 مانی یا جنون شور و شوق (شیدائی) 3 جنون 4 عقب ماندگی های ذهنی .
در حقیقت اولین دوره توجه به مسائل بیماران روانی و عقب ماندگی های ذهنی انقلاب کبیر فرانسه و برابری حقوق بشر بود و در همین برنامه های انقلابی بود که مراقبت، درمان و آموزش کلیه افرادی که به سن تحصیل رسیده بودند مطرح شد و انقلاب صنعتی دولتها را به تعلیم و تربیت کلیه افراد کشور موظف کرد و از همین جا مسئله کودکان استثنائی مورد توجه قرار گرفت.
روش پنیل در کشورهای دیگرطرفداری پیدا کرد به طوری که ((ویلیام تیوک)) روش پنیل را در سال (1796) در انگلستان به مورد اجرا گذاشت. در اوایل قرن نوزدهم پزشک فرانسوی به نام ((ایتارد)) به تربیت کودکی وحشی پرداخت این کودک توسط دوشکارچی در جنگل های ((آویرون)) فرانسه پیدا شده بود. کودک عقب ماندگی بسیار عمیق داشت. تکلم را به صورت صداهای حلقی انجام می داد و از نظر عاطفی و اجتماعید محدودیتهای کامل داشت.
ایتارد تربیت این کودک را در موسسه کرولالهای پاریس که خود رئیس آن بود به عهده گرفت. اگرچه معالجات وی موثر واقع نشد ولی راه جدیدی برای پیشرفت در نحوه آموزش و پرورش افراد عادی، عقب مانده های ذهنی و حتی معلولین که امروزه آن را روشهای آموزش رسمی و بصری می گویند گردید. شاگرد و همکار ایتارد دکتر ((سگن)) در سال (1837) موسسه ای برای عقب مانده های ذهنی در پاریس ایجاد کرد و در سال (1846) یعنی ده سال بعد کتابی به نام درمان اخلاقی بهداشت و آموزش کودکان عقب مانده نوشت و روش ((حواس حرکتی)) را در آموزش کرو لال ها به کار برد. در سال (1848) به امریکا رفت و در سال (1881) یک سال قبل از مرگش کتابی به نام ابلهی و درمان آن با روش فیزیولوژیک نوشت.
یکی از اقدامات مهم ((سگن)) تهیه دستگاه ساده ای بود که به نام آزمون مهره ای معروف است. این دستگاه برای آزمایش استعداد کودکان و پرورش ادراکات حسی مانند بینایی و شنوایی به کار می رود. در این آزمون کودک باید مهره های چوبی را که به شکلها و اندازه های مختلف بریده شده اند در محل خودشان که به همان شکل و اندازه در تخته ی چوبی کنده شده است بگذارد و به همین جهت بعضی به این آزمون نام آزمون تخته ی چوبی نیز داده اند. لازمه ی اجرای این آزمون تشبیه شکل و اندازه ی مهره ها با جاهای خالی در تخته است که گاه خوبی برای رشد عقلی کودکان می باشد. این آزمون را که جنبه ی عملی دارد در کودکان خردسال، نابینایان و ناشنوایان می توان به کار برد و از آن جا که انجام آن احتیاجی به تکلم ندارد و شخص فقط می تواند با مهارت خود مهره ها را در تخته ی چوبی جای دهد لذا در همه ی کشورها قابل اجرا است.
نمره ی آزمودنی بستگی دارد به سرعتی که کار را انجام می داده و تعداد اشتباه هایی که مرتکب شده است. روش فیزیولوژیک سگن از نظام خاصی برخوردار است. سگن معتقد بود که رشد عمومی بدن را اعم از قسمتهای جسمانی یا روانی می توان با روش های خاص تربیتی بهبود بخشید . همان طوری که با فعالیت های ورزشی و انجام دادن حرکات بدنی می توان به تربیت عضلات اقدام کرد.همان طورهم می توان با تمرین های خاص دقت ، اراده، ادراک و حافظه را تقویت کرد اگرچه کودکان عقب مانده در تمام فعالیتها با کودکان عادی فرق دارند.
کارهای سنگین باعث شد که خانم ماریا مونتسوری از ایتالیا به آموزش و پرورش عقب ماندگان ذهنی و کودکان کودکستانی پرداخت. در اوایل قرن بیستم توجه به اصلاح نژاد بشر در دستور کار قرار گرفت و تاکید شد که 90 درصد عقب ماندگیها به علت عوامل ارثی است لذا موضوع نازا کردن عقب مانده ها به سر زبان ها افتاد و تا سال (1995) در 28 ایالت امریکا به توصیه کمیته ی پژوهشی بخش اصلاح نژاد انجمن زادو ولد امریکا نازاکردن عقب مانده ها به صورت قانون درآمد که به موجب آن هزاران عقب مانده نازا شدند. بالاخره در قرن بیستم بود که عقب ماندگیهایی که به علل اختلالات متابولیکی، نقصهای کروموزومی ، بیماری های مادر در دوران بارداری و عوارض زایمانها و هزاران علل دیگر که باعث بروز این عوارض در کودکان می شوند کشف شد و راه را برای پژوهش و درمان این افراد هموار ساخت. در امریکا اگرچه تا سال (1950 ) برای کودکان عقب مانده ذهنی از طرف عده ای از اولیای این کودکان انجمن هایی افتتاح شده بود ولی از سال (1960) به بعد د ستور ((جان اف کندی)) رئیس جمهور وقت برنامه مفصل و دقیقی تهیه و عقب ماندگی ذهنی از نظر پزشکی، آموزشی ، روان شناسی، اجتماعی، قضایی توسط متخصصان و کارشناسان مورد مطالعه قرار گرفت و جزء برنامه های رسمی دولت شد.
عواملی که تقریباً باعث شده توجه همه ی کشورها و طبقات مختلف به طرف افراد مبتلا به نارسایی عقلی معطوف شود در سه قسمت : 1 میزان شیوع کودکان عقب مانده 2 پیشرفت علوم پزشکی
3 اهمیت موضوع از نظر اقتصادی و بهداشت روانی مورد بررسی قرار می گیرد.
مقدمه و تاریخچه
امروزه کمتر کسی را می توان سراغ داشت که از دانش روانشناسی بی نیاز باشد. این علم با همه ی جوانب زندگی ما در ارتباط است. مثلاً می پرسیم: شیوه ی فرزند پروری والدین شما چه اثری در شیوه ی فرزند پروری خود شما دارد؟ بهترین شیوه برای ترک وابستگی دارویی کدام است؟ آیا مردها هم می توانند به خوبی زنان از نوزادان مراقبت کنند؟ آیا در خواب هیپنوتیسمی می توان تجربه های دوران کودکی را با جزئیات بیشتری به خاطر آورد؟ ابزارهای مورد استفاده در کارخانه های برق هسته یی چگونه باید طراحی شوند تا اشتباههای آدمیان به حداقل ممکن برسد؟ فشار روانی دراز مدت چه تاثیری بر دستگاه ایمنی بدن آدمی دارد؟ آیا در درمان افسردگی ، روان درمانی موثرتر از دارو درمانی است؟ آیا با استفاده از داروهایی که انتقال عصبی را تسهیل می کنند می توان یادگیری را بهبود بخشید؟ روانشناسان با این پرسشها و پرسشهای بسیاری از ا ین گونه سروکار دارند. روانشناسی در عین حال از طریق تاثیری که بر قوانین و سیاست دولت دارد بر زندگی ما اثر می گذارد.
قوانین مربوط به تبعیض نژادی، مجازات اعدام، هرزه نگاری، رفتار جنسی، و مسئولیت پذیری افراد در برابر اعمال خود، همه از نظریه ها و پژوهشهای روانشناختی اثر می پذیرند. برای مثال، قوانین مربوط به انحراف جنسی طی چهل و پنج سال اخیر دستخوش تغییرات چشم گیری شده اند، زیرا که بسیاری از اعمال جنسی که در گذشته انحراف به حساب می آمدند اینک اعمالی ((بهنجار)) به شمار می آیند، به این معنی که انبوه کثیری از مردم به آنها دست می زنند. به عنوان نمونه یی دیگر، می توان تاثیر صحنه های خشونت بار تلویزیون را بر کودکان در نظر گرفت. تنها پس از آن که پژوهشها شواهدی در مورد زیان بار بودن این برنامه ها به دست داد، مردم خواستار تغییراتی در برنامه های تلویزیون شدند به نحوی که از میزان برنامه های پر خشونت در اوائل شب کاسته شود. با توجه به این که روانشناسی به تمام وجوه زندگی ما اثر می گذارد، شایسته است حتی کسانی که در پی کسب تخصص در این رشته نیستند آگاهی مختصری از واقعیتهای بنیادی و روشهای پژوهش در این علم داشته باشند.{روانشناسی} تا 80 سال پیش روانشناسی را مطالعه ی روح و روان و روانشناس را فردی می دانستند که رویدادهای درونی، ذهنی و مغزی را مثل تصورات ، خاطرات، افکار و احساسات مطالعه می کند. طبق این تعریف روانشناسی شاخه ای از ذهنی ترین بخش دانش انسان، یعنی فلسفه بود.
اما از اوایل قرن بیستم با پیشرفت سریع دو علم زیست شناسی و فیزیک، روانشناسی نیز مطالعه ی ذهنی (زندگی روانی) را کنار گذاشت و بر مشاهده و مطالعه ی رفتار موجودات پرداخت. البته هنوز نیز روانشناسان فرایندهای ذهنی را مطالعه می کنند اما این کار را نه به صورت ثبت ادراکات و احساسات بلکه به شیوه عینی و علمی انجام می دهند.
متاسفانه هنوز در کشور ما بسیاری از مردم، روانشناسی را با کف بینی و احضار روح یکی می دانند و ما می بینیم که کتاب هایی با موضوعات فوق، به عنوان کتاب های روانشناسی، فروش فوق العاده ای دارند. در حالی که روانشناسی شاخه ای از علوم زیستی است که هم به مطالعه عینی رفتار قابل مشاهده می پردازد و هم به فهم و درک فرایندهای ذهنی که مستقیماً قابل مشاهده نبوده و بر اساس داده های رفتاری و عصب زیست شناختی قابل استنباط است، توجه دارد.
معرفی گرایشهای روانشناسی
حال برای آشنایی بیشتر با روانشناسی باید ببینیم گروه های گوناگون روانشناسان چه کارهایی می کنند و رشته های تخصصی در روانشناسی کدامند. در حدود 50 درصد افرادی که در روانشناسی درجات علمی پیشرفت دارند در مدارس عالی و دانشگاهها کارمی کنند. اینان علاوه بر تدریس ، ممکن است بخش عمده ی وقت خود را به پژوش یا مشاوره اختصاص دهند. عده یی از آنان در آموزشگاه ها، بیمارستان ها ، درمانگاه ها، موسسات پژوهشی سازمان های دولتی، یا در مراکز تجاری و صنعتی به کار اشتغال دارند. گروهی دیگر نیز سرگرم کار خصوصی مستقل هستند و در مقابل دریافت حق الزحمه ، خدمات خود را به مردم عرضه می کنند.