پرورش اعتماد به نفس در کودکان ( قسمت اول )
از مهمترین حالات عاطفی که نقش فوق العاده ای در رشد شخصیت کودکان دارد و وجودش ضروری حیات و دوام و بقای آنان است مسأله اعتماد به نفس می باشد. روانشناسان و علمای اخلاق آن را اساس تأمین سعادت و آسایش و آرامش انسان ها ذکر کرده اند و مربیان بزرگ و بالاتر از همه ی آنها ، انبیای الهی در طریق تأمین و تداوم آن ، راه هایی را ارائه داده و انسانها را به کسب آن توصیه فرموده اند.
غرض از اعتماد به نفس
غرض ما از اعتماد به نفس ، وجود قدرت و اتکایی مستقل در نفس است که در سایه آن ، آدمی بدون چشمداشت کمک و مدد دیگران کاری را آغاز کرده و می کوشد آن را به فرجام برساند.
ذکر این نکته ضروری است که داشتن اعتماد به نفس ، با ادعای استقلال کردن و بریدن از اتکای به خدای بزرگ فرق دارد. غرض این نیست که آدمی از خدا ببرد بلکه مقصود این است که انسان در رابطه با وظیفه ای که خدا برایش معین کرده است با قوت قلب و با بهره گیری از لیاقت و مهارت و استعدادش به پیش رود و به گدایی و در یوزگی دیگران نیفتد و از آنها نخواهد که کار او را انجام دهند ؛ یا در رابطه با مشکل ، راه عجز و لابه در پیش نگیرد و به این و آن متوسل نشود ؛ تنها به قدرت و عملکرد خود ، آن هم تحت ضوابط و فرامین الهی تکیه کند.
ما به خدا اعتقاد و اتکاء داریم ، می دانیم در گرفتاری ها و مشکلات و در انجام وظیفه ، او یاریگر ماست. ولی انتظار نداریم که خداوند به جای ما آشپزی و معماری کند ، و یا برای ما کارخانه و کشاورزی راه بیندازد. در انجام دادن این وظایف باید قائم به نفس بود و به توان و اراده خود کار کرد و به پیش رفت.
بر این اساس می خواهیم با پرورش اعتماد به نفس ، در افراد قدرت و توانی پدید آوریم که شخصاً به کار خویش قیام کنند بدون این که خود را از خدا بی نیاز بدانند. سعی بر این است که فرد حسابش را از مردم جدا کند و به همت خود متکی باشد و از قدرت و اراده خود استفاده کند نه از توان دیگران.
ضرورت وجود اعتماد به نفس
با این توجیه ، وجود اعتماد به نفس در افراد ، به ویژه پایه گذاری آن از همان دوران کودکی ضروری است و این ضرورت هم در رابطه با گذران امور مربوط به حیات روزمره است و هم در رابطه با سلامت روانی و رشد و امکان کسب کمال.
فرزندان ما نیازمند اعتماد به نفس اند تا در سایه آن بتوانند راه خوشبختی خود را هموار کنند. به هر میزان که کودکان ما بیشتر رشد کنند و بیشتر با مسائل و دشواری های زندگی مواجه گردند نیاز آنها به اعتماد به نفس بیشتر خواهد شد . پس مقدمات این امر باید از هم اکنون فراهم گردد.
در ایجاد اعتماد به نفس علاوه بر تقویت جنبه های ایمانی ، ضروری است حرکات و رفتار و عملکردهای کودک را تحت رهبری والدین و مربیانی مطمئن قرار دهیم تا در ضمن هدایت بتوانند خصایص اخلاقی مطلوب را در وی به وجود آورند و او را به سوی مقصد مورد نظر جهت دهند.
زیان عدم اعتماد به نفس
ارزش پرورش کودکان و ایجاد زمینه اعتماد به نفس را در آنان هنگامی می توان دریافت که بدانیم عدم آن موجب پیدایش چه عوارض و دشواری هایی است. بهتراست در این زمینه به دو نمونه توجه کنیم:
1- جنبه فردی
به نظر ما اگر طفل فاقد اعتماد به نفس باشد ، در حال و آینده زندگی ناخوشایندی خواهد داشت. در کارها نیازمند است که به دیگران اتکا کند و برای جلب نظر دیگران ناگزیر است به نحوه ی خود را مورد پسند آنها قرار دهد که این خود منشاء بسیاری از لغزش هاست.
شخصیت موجود چنین افرادی به مراتب پائین تر از شخصیت واقعی آنهاست و برای همین آنها دچار احساس حقارت و تحت تأثیر عوامل مأیوس کننده هستند. امری که تدریجاً سبب خواهد شد که آنان امکانات طبیعی حیات را از دست بدهند و در معرض ابتلای بیماریهای عصبی و روانی قرار گیرند. چنین افرادی در سنین نوجوانی آرزوی مرگ دارند و می خواهند بمیرند و درد و رنج حقارت را تحمل نکنند.
2- جنبه اجتماعی
کودکان و حتی همه ی آنهایی که اعتماد به نفس ندارند از معاشرت با دیگران پرهیز می کنند و گمان دارند در این زمینه دچار ضرر و زیان خواهند شد. وقتی هم معاشرتی دست دهد جرأت و اعتمادی ندارند تا استقلال رأی و نظر خود را حفظ کنند ، روحیه متزلزل شان آنها را وادار به تبعیت و تسلیم در برابر دیگران خواهد کرد ، امری که معلوم نیست همیشه به سود آنان باشد.
این افراد دوست ندارند در میان جمع حاضر شوند از آن جهت که مبادا نقاط ضعف شان علنی گردد و بی اهمیتی شان برملا و آشکار گردد. به دیگران بی اعتمادند و به صداقت و صفای هیچکس اعتماد ندارند. از مورد سئوال قرار گرفتن می گریزند ، مزاحم والدینند ، در همه کارها به آنان مراجعه می کنند ، استقلال رأی و رفتار ندارند ، می خواهند دیگران شروع کنند و آنها دنباله رو باشند ، جرأتشان مرده و پیشروی شان ملاحظه کارانه و کند است.
برخی از نشانه های کودک بی اعتماد:
- از خود و شخصیت واقعی خود گریزانند و دوست دارند از خود شخصیتی دروغین بسازند و معرفی کنند.
- خودستائی دارند و گزافه گو هستند و خود را بالاتر از آنچه که هستند معرفی می کنند.
- سعی دارند نقاط ضعف خود را بپوشانند.
- خجالتی و کمرو هستند و از این بابت انزوا طلبند و دوست دارند شریک درد پیدا کنند.
- به پنهان کاری راغبند، تا عیوب عملکردشان آشکار نشود حتی در حضور پدر و مادر که محرم رازند.
- از هر فرصت برای مقایسه خود با دیگران استفاده می کنند تا دریابند که در چه وضعیت و مقامی هستند.
- دچار وسوسه و اضطرابند و به همین دلیل ممکن است دچار شب ادراری باشند و یا خواب راحت نکنند.
- عصبی هستند و در مقابل انتقاد ، حساسیت از خود بروز می دهند و گمان دارند همه دشمن آنها هستند.
- اصرار دارند ثابت کنند که افرادی با ارزشند و آرزو می کنند وضعی پیش آید که خود را نشان دهند.
- از جمع گریزانند تا مبادا مورد عیبجوئی و نقد قرار گیرند و بدین خاطر خود به سراغ کسی نمی روند.
- اگر عمل ناروایی از دیگران ببینند آن را برای خود مجاز می شمارند و به همان دلیل ، تن به چنان کاری می دهند.
- در برابر کمترین تلخکامی احساس کسالت می کنند و اشک می ریزند و سعی دارند دیگران به آن پی نبرند.
- از جنب و جوش و فعالیت بسیار بیزارند و از مشکل و دشواری گریز دارند.
- از آنها که مورد مقایسه او هستند بیزار هستند و سعی دارند آنان را تحقیر کنند. شوخی می کنند و قادر به تحمل شوخی متقابل نیستند و از این بابت دوستدار روابط یک طرفه هستند.
- از مسخره کردن دیگران و سقوط و لغزش آنها احساس لذت می کنند و نیز از ابهام و هراس دیگران.
- از شنیدن داستان های حزن آور مسرور می شوند و صحنه های غم انگیز گوئی برایشان موجب عقده تکانی است.
- با همه نیازی که به والدین خود دارند ، دوست ندارند والدینشان آنها را تحت اختیار بگیرند.
-...
حالات فرد فاقد اعتماد به نفس
حالات فردی که به خود اعتماد ندارد به گونه ای است که خود را در این دنیای بزرگ تنها احساس می کند و گمان دارد مورد نفرت دیگران است. به همین دلیل میل به انزوا دارد و در اجتماع نمی تواند تصمیم گیری کند و اگر هم تصمیم بگیرد قدرت اجرا ندارد.
او برای خود دنیای خیالی تصور می کند. دنیائی که در آن قدرت دارد ، زیباست و او در آن پیروز است و قادر به انجام دادن هر امری است و می تواند کار و تلاشی مثبت داشته باشد. ولی در جنبه عمل در می یابد که همه آرمانش در حال زوال و فناست ؛ او از زندگی لذتی نمی برد و به زندگی امیدوار نیست.
او گمان دارد که سراسر وجودش عیب است ، به همین نظر فکر و اندیشه ای مشوش دارد ، کمتر می خندد ، هرگز خود را آن چنان که هست نشان نمی دهد. تصورش این است که دیگران با او نفاق می ورزند و یا از عدم صداقتشان سر در نمی آورد. خود را فاقد قابلیت و خیلی ضعیف تر از آنچه که هست می پندارد.
به خاطر بی اعتمادی به خود ، موضع او در برابر حوادث ، موضعِ گریز است. هر حادثه ای که در زندگی برایش پدید آید برای او یک نقطه منفی است و خطرآفرین ؛ مختصر شکست خود را بزرگ کرده و از آن احساس اضطراب می کند که این حالت خود موجد دشواری های دیگری است.
علل عدم اعتماد به نفس
به علت نتایج زشت و خانمان برانداز عدم اعتماد به نفس ، ضروری است منشاء و علل ، یا ریشه ها و انگیزه های آن نیکو شناخته شود تا امکان رفع و جبران آن موجود باشد. در جنبه شناخت علل می توان موارد زیر را مطرح کرد:
1- در ارتباط با خود
علل و انگیزه هایی که به خود فرد مربوط می شوند بسیار و اهم آنها عبارت اند از:
- وقایع تلخ و دلسرد کننده که موجبات ناراحتی و نگرانی هستند و در نتیجه عدم اعتماد به نفس را پدید می آورند.
- ناکامی ها و محرومیت ها به ویژه در آنچه که مورد علاقه شدید کودک می باشد.
- شکست های متوالی و خرد کننده که سبب دلمردگی و افسردگی و عدم اعتماد به نفس می شود.
- تداوم بدبینی ها و گله مندی ها راجع به زندگی و مسائل و دشواری های آن.
- وجود ترس و دلهره از افشا شدن رازی که به زندگی و سرنوشت فرد بستگی دارد.
- بیماری مداوم درونی ویا جسمانی که سبب درد و رنج و موجد بدبینی هاست.
- نقایص و نارسایی های جسمانی که سبب احساس حقارت واحیاناً عدم کارآمدی می شود.
- ترس از حقیر و بی مقدار شدن به علت احساس خلاء و فقر در درون خود.
- وجود گیجی و سردرگمی به علت تعدد وظایف ، مشکلات و دشواری ها.
2- خانواده
در این زمینه نیز علل و انگیزه های بسیاری وجود دارد که سبب پیدایش بی اعتمادی و سرکوب شدن اعتماد به نفس در کودکان می شود و اهم آنها عبارت اند از:
- وجود تبعیضات درخانواده و توجه فوق العاده والدین به یک کودک و مهمل گذاشتن حق کودک دیگر.
- به رخ کشیدن ضعف ها و عیوب کودک و سعی در بزرگ کردن آن و تحقیر کودک بدان طریق .
- آشکار کردن عیوب و افشا کردن لغزش های او درحضور کسانی که کودک در نزد آنها از احترامی برخوردار است.
- استبداد والدین و تحمیل نظرات خود بر طفل بدون در نظر گرفتن توان تحمل او.
- مراقبت شدید والدین از کودک به گونه ای که او را شدیداً به خود وابسته نمایند.
- مقایسه کردن کودک با فرد یا افراد دیگری که طفل توان رسیدن به آنها را ندارد.
- سرزنش های افراطی به گونه ای که طفل را از خود و لیاقت خود نومید کند.
- قرار دادن کودک لوس و نازپرورده در محیطی که او را نیکو تحویل نمی گیرند.
3- اجتماع
درایجاد اعتماد به نفس و یا درعجز و زبونی انسان ، محیط اجتماعی فوق العاده مؤثر است . در واقع علت بسیاری از رشدها و سقوط ها را در این بخش باید جستجو کرد. کودک علاقه مند به حفظ خود و جلب نظر و احترام برای خویش است و در آن هنگام که نتواند خود را حفظ نماید و تلاش خود را در این رابطه بی ثمر می یابد ، تدریجاً اعتماد به نفس را از دست می دهد.
در محیطی که مظلوم لگد کوب شود و کسی ظالم را سرکوب نکند ، در محیطی که جز از طریق سازش نتوان به پیش رفت و کودک همه خواسته های خود را بر باد رفته احساس می کند ، در اجتماعی که بی اعتنائی به طفل به میزانی باشد که طفل خود را حقیر و بی مقدار احساس نماید ، کودک اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد و در برابر شخصیت واقعی خود خجل و شرمنده می شود. اندیشه خودنمائی و بزرگ منشی را از دست داده و اعتماد به نفس او فروکش خواهد کرد.
برخی از عواملی که بی اعتمادی را تشدید می کنند:
- اضطراب و دلواپسی به هرعلت و انگیزه ای که پدید آید و به ویژه در کودک ریشه دار شود.
- خستگی بسیار ، ناشی از کار فوق العاده ، بخصوص در آنچه که به نظر طفل بیهوده و بی ثمر آید.
- بی خوابی های مداوم ، خواه به علت کار و خواه به علت اضطراب و نگرانی.
- تحمل اجباری سلطه ها از والدین و مربیان و یا از مدرسه و معلم و ناظم.
- دیدن ترحم بسیار از دیگران که حاصل آن احساس زبونی و درماندگی خواهد بود.
- عادت داشتن به توقع به گونه ای که همیشه کار او را دیگران انجام دهند.
- ضعف جسمانی و احساس درد و رنج مداوم که ناشی از احساس ناتوانی وزودرنجی است.