بهداشت روان ) سلامت روان (
برای اینکه بتوانیم خوب زندگی کنیم و از جسم و روان خود خوب مراقبت کنیم لازم است « فکر کردن » را به خوبی به یاد داشته باشیم ، باید بتوانیم از نیروی فکر خود استفاده کنیم و برای خود یک زندگی سالم و شاد بسازیم .
هر فردی در زندگی خود با مسائلی روبرو می شود که آنها را نمی شناسد و یا با مشکلاتی روبرو می شود ولی راه حل آنها را نمی داند ، اما اگر از سن کم یاد بگیرد خوب فکر کند می تواند مشکلات و مسائل خود را خوب حل کند ، تا وقتی بزرگتر شد کمتر اشتباه کند .
روان ما نیز همچون جسم ما نیاز به مراقبت و نگهداری دارد .
- بهداشت روان ) سلامت روان ( یعنی حال خوب ، فکر خوب و رفتار خوب .
- برای اینکه بدانیم حالمان چطور است ، باید بدانیم چه احساسی داریم ، با شناخت احساساتمان می توانیم به بهداشت روانی خود کمک کنیم .
- انسان ها احساسات مختلفی دارند بعضی از این احساسات خوشایند و بعضی از آنها ناخوشایند هستند .
- احساساتی که ما از آنها لذت می بریم مانند شادی ، موفقیت ، محبت ، امیدواری و ...
احساسات خوشایند هستند .
- احساساتی که ما از آنها لذت نمی بریم مانند عصبانیت ، حقارت ، ترس ، شکست و ...
احساسات ناخوشایند هستند .
- برای داشتن روان سالم بایستی سعی کنیم احساسات خوشایند بیشتری را تجربه کنیم و با احساسات ناخوشایند ، به شیوه ای درست برخورد کنیم .
- انسان ها با یکدیگر متفاوت هستند بنابراین چیزهایی که در یک نفر احساس خوشایند ایجاد می کند ممکن است در دیگری احساس خوشانید ایجاد نکند .
ولی چیزهایی هست که در بیشتر انسانها احساس خوشایند یا ناخوشایند ایجاد می کنند .
- دوستی ، موفقیت ، حل یک مشکل ، بازی ، فیلم جالب ، موسیقی دلپذیر و ...
چیزهایی هستند که در اکثر انسانها احساس خوشایند ایجاد می کنند .
- خشم ، حقارت ، بی حترامی ، شکست و ...
چیزهایی هستند که دراکثر انسانها احساس ناخوشانید ایجاد می کنند .
ارزشمند بودن
- یکی از احساسات بسیار خوشانید « احساس ارزشمند بودن » است .
- انسان ها گوناگون هستند هیچ فردی کاملاًشبیه یک فرد دیگر نیست ،خصوصیات ، احساسات ، افکار و توانایی ها و استعدادهای هر شخصی با دیگران متفاوت است
- هر یک از ما انسانها می توانیم عضو مفید و با ارزشی برای جامعه باشیم ، فقط کافی است خودمان را بهتر بشناسیم ، خودمان را بپذیریم و از توانایی هایمان به خوبی استفاده کنیم درست مثل اعضای بدن که با هم متفاوتند و وظایف مخصوصی دارند و در عین حال همه آنها مفید ، با ارزش و لازم هستند .
- گاهی ممکن است به خود بگوییم «من هیچ ارزشی ندارم » احساس بی ارزشی یکی از احساسات ناخوشایند است که اگر این احساس مدت طولانی ایجاد شود ، سلامت روان به خطر می افتد .
- با شناخت خصوصیات ، تواناییها و استعدادهای خود به نکات باارزش خود پی می بریم .
- همه ما زیبایی ها و نکات ارزشمند و استعدادهایی داریم که باید آنها را کشف کنیم تا از وجود خودمان راضی باشیم و به وجود خودمان افتخار کنیم ، به این ترتیب احساسی خوشایند خواهیم داشت .
دوستی
- انسانهایی که با دیگران دوست می شوند می توانند دوستی های خوبی داشته باشند و از نظر روانی سالم تر و شاداب تر هستند .
- برای اینکه دوستی های خوبی داشته باشیم ، ابتدا باید خودمان دوست خوبی باشیم .
دوست خوب برای شادی ما بسیار با اهمیت است .
وقتی ما ساعات خوبی را با دوستانمان می گذرانیم احساس بسیار شاد و خوبی داریم .
اگر چه گذراندن ساعات خوب با دوستان بسیار لذت بخش است ،ولی همیشه باید مراقب باشیم که شادی های ما باعث ناراحتی دیگران نشود ، یا به انسانهای دیگر و گاه به حیوانات آسیب نرساند مسخره کردن دیگران و یا آزار رساندن به حیوانات ، یا حتی گاهی اوقات شادی های زودگذری وجود دارند که بعد از آن نارحتی پیش می آید یعنی عاقبت خوبی ندارد ممکن است از قدم زدن در یک روز بارانی و سرد لذت ببریم ولی بعد به سرماخوردگی سختی مبتلا شویم ، پس عاقلانه نیست آدم هر کار لذت بخشی را انجام دهد و به مشکلات بعدی آن فکر نکند .
دوستی بهترین هدیه ای است که ما می توانیم به خودمان اهدا کنیم .
راهنمای دوستیهای خوب :
۱ به همدیگر احترام بگذاریم .
۲ حرفها و درددل یکدیگر را گوش کنیم .
۳ نسبت به هم مهربان باشیم .
۴ نسبت به هم وفادار باشیم .
۵ در کارهای خوب همدیگر را تشویق کنیم .
۶ زمان شادی و زمان ناراحتی درکنار یکدیگر باشیم .
۷ برای یکدیگر وقت بگذاریم .
۸ - نکات مثبت یکدیگر را بشناسیم و یکدیگر را تحسین کنیم .
۹- راز دار باشیم .
۱۰- به همدیگر اعتماد کنیم .
۱۱- به فکر یکدیگر باشیم .
۱۲- همدیگر را ببخشیم .
۱۳- به یکدیگر توجه داشته باشیم .
۱۴- در حل مشکلات به هم کمک کنیم .
۱۵- چیزهای جدیدی به هم یاد دهیم .
فکر کردن
برای اینکه بتوانیم خوب زندگی کنیم و از جسم و روان خود خوب مراقبت کنیم لازم است « فکر کردن » را به خوبی به یاد داشته باشیم ، باید بتوانیم از نیروی فکر خود استفاده کنیم و برای خود یک زندگی سالم و شاد بسازیم .
هر فردی در زندگی خود با مسائلی روبرو می شود که آنها را نمی شناسد و یا با مشکلاتی روبرو می شود ولی راه حل آنها را نمی داند ، اما اگر از سن کم یاد بگیرد خوب فکر کند می تواند مشکلات و مسائل خود را خوب حل کند ، تا وقتی بزرگتر شد کمتر اشتباه کند .
موضوع مهم این است که یاد بگیریم چگونه مشکلاتمان را حل کنیم و برای این که مسأله و مشکل را حل کنیم باید خوب فکر کنیم .
رمز موفقیت و خوشحالی در فکر کردن است زیرا اگر قبل از گفتن هر حرفی و انجام هر کاری خوب فکر کنیم در کارهایمان کمتر اشتباه می کنیم و موفق تر و خوشحال تر می شویم .
در مورد راه حل مسائل و مشکلات راه حلهای خوب زیادی وجود دارند که ما را به موفقیت می رساند و همین طور راه حلهای نادرست زیادی که باعث می شود مشکلات و ناراحتی ما بیشتر شود ، هر قدر بتوانیم راه حلهای بیشتری پیدا کنیم موفق تریم ، برای اینکه راه حلهای زیادی به دست بیاوریم باید خوب فکر کنیم .
برای پیدا کردن راه حلهای یک مشکل می توانیم با دوستان مشورت کنیم .
احساس خشم
احساس خشم یک احساس طبیعی است در زندگی گاهی اتفاقاتی پیش می آید که خشمگین می شویم ، کسی از خشمگین شدن لذت نمی برد زیرا احساس خوشایندی نیست .
هنگام عصبانیت و خشم گاهی اوقات ضربان قلب تند می شود ، دستها عرق می کند ، تنفس تندتر می شود گاهی صورت برافروخته و قرمز می شود و ماهیچه های بدن ( مثل گردن ، قفسه سینه ، ...
) منقبض می شود .
در چنین مواقعی آدم ها احساس می کنند فکرشان کار نمی کند و رفتارشان تحت کنترل خودشان نیست .اگر چه خشم و عصبانیت احساسهای طبیعی هستند ولی گاهی خطرناک می شوند .
چون بعضی آدم ها نمی دانند چگونه خشم خود را کنترل کنند .
آنها وقتی خشمگین می شوند به راحتی عصبانیت خود را بیرون می ریزند و دیگران را بسیار ناراحت می کنند ، حتی خود این افراد هم گاهی پس از آرام شدن ، از رفتار خود پیشیمان می شوند .
کسانی که یاد می گیرند چطور خشم خود را کنترل کنند و رفتار مناسب نشان دهند سلامت روانی بهتری خواهند داشت ولی کسانی که بیش از حد عصبانی می شوند یا برای هر چیز کوچکی عصبانی می شوند و عصبانیت خود را سر دیگران خالی می کنند کم کم سلامت روانی خود را از دست می دهند .
منظور از کنترل عصبانیت این نیست که عصبانیت خود را فراموش کنیم یا عصبانیت خود را پنهان کنیم .
چون این کار نیز خطراتی دارد .
منظور این است که عصبانیت خود را درک کنیم و با مشکلی که ما را عصبانی کرده به شیوه درست برخورد کنیم .
اولین گام برای اینکه بتوانیم خشم خود را کنترل کنیم این است که خودمان آگاه باشیم که در آن زمان عصبانی هستیم ، یعنی بتوانیم به خودمان بگوییم که « من الان عصبانی هستم » و آن را بیان کنیم .
دومین گام این است که خودمان را آرام کنیم .
برای آرام کردن خود کارهای زیادی است که می توانیم انجام دهیم .
فکر کردن برای اینکه بتوانیم خوب زندگی کنیم و از جسم و روان خود خوب مراقبت کنیم لازم است « فکر کردن » را به خوبی به یاد داشته باشیم ، باید بتوانیم از نیروی فکر خود استفاده کنیم و برای خود یک زندگی سالم و شاد بسازیم .
برای پیدا کردن راه حلهای یک مشکل می توانیم با دوستان مشورت کنیم .
احساس خشم احساس خشم یک احساس طبیعی است در زندگی گاهی اتفاقاتی پیش می آید که خشمگین می شویم ، کسی از خشمگین شدن لذت نمی برد زیرا احساس خوشایندی نیست .
اولین گام برای اینکه بتوانیم خشم خود را کنترل کنیم این است که خودمان آگاه باشیم که در آن زمان عصبانی هستیم ، یعنی بتوانیم به خودمان بگوییم که « من الان عصبانی هستم » و آن را بیان کنیم .
برای آرام کردن خود کارهای زیادی است که می توانیم انجام دهیم .
برای مثال : ۱ نفس عیمقی بکشیم و از ۱ تا ۵ بشماریم .
۲ با خود صحبت کنیم و خود را به آرامش دعوت کنیم ، بگوییم « آرام باش ، تو الان عصبانی هستی » ۳ یک لیوان آب سرد بخوریم .
۴ از محلی که اتفاق عصبانی کننده در آنجا پیش آمده دور شویم ، یا از فردی که ما را عصبانی کرده دوری کنیم .
۵ ورزش کنیم ( فعالیت بدنی ) ، ورزش شدیدترین عصبانیت ها را آرام می کند .
۶ با دوستی درباره موضوعی که ما را عصبانی کرده درددل کنیم .
۷ کارهایی انجام دهیم که به ما احساس خوبی می دهند و از انجام آنها لذت می بریم .
* به یاد داشته باشیم : هنگام عصبانیت با حرف ها و کارهای نادرست ، دیگران را ناراحت نکنیم .
قبلاً ذکر شد که یکی از علائم خشم و عصبانیت انقباض ماهیچه هاست ، برای اینکه بتوانیم بهتر درک کنیم که وقتی ماهیچه های بدن ما منقبض است چه احساس ناخوشایندی داریم و وقتی ماهیچه های بدن ما شل و راحت است چه احساس خوشایندی پیدا می کنیم ، می توان فعالیتی انجام داد که به این فعالیت تمرین آرام سازی هم می گویند .
برای مثال :شانه های خود را تا جایی که می توانیم بالا ببریم و در همان وضعیت نگه داریم و تا ۵ بشماریم ، سپس شانه های خود را رها کنیم ، این تمرین ، باعث رها شدن ماهیچه های سر ،شانه و گردن می شود .
و یا دستهای خود را صاف نگه داشته و مشت خود را گره کنیم و تا ۵ بشماریم سپس مشت خود را به آرامی رها کنیم وبا حرکت دادن انگشتان دست خود را شل کنیم ، تمرین را دوباره تکرار کنیم و در حین انجام آن به احساس خود در هر دو موقعیت توجه کنیم ، هنگام رها شدن ماهیچه ها مطمئناً احساس بهتری خواهیم داشت .
بنابراین اولین گام به هنگام خشم و عصبانیت آگاه شدن از آن و بیان عصبانیت است ، گام دوم آرام کردن خود و گام سوم فکر کردن است .
پس از آرام شدن باید فکر کنیم و به سئوالاتی از قبیل سئوالات زیر پاسخ دهیم : - از چه چیزی عصبانی هستم یا چه چیز موجب عصبانیت من شده است ؟
- آیا عصبانیت من بجاست یا نابجا ؟
- اگر عصبانیت من بجاست بهترین راه بیان آن چیست ؟
گاهی اوقات انتظارات نابجای ما باعث عصبانیت نابجا می شود و در این مواقع بهتر است ما انتظارات خود را اصلاح کنیم و از دیگران انتظارات بیهوده نداشته باشیم .
یکی از بهترین راههای برخورد با عصبانیت این است که پس از آرام کردن خود ، درباره موضوعی که ما را عصبانی کرده با فرد مقابل صحبت کنیم ، به یاد داشته باشیم که این صحبت ها باید آرام و مؤدبانه باشد ، هیچوقت نباید فرد مقابل را سرزنش کنیم یا به او حرفهای نامربوط بزنیم بهتر است سعی کنیم موضوعی که باعث عصبانیت ما شده را با لحن آرام بیان کنیم و منتظر پاسخ او باشیم در نظر داشته باشیم که بعضی مواقع ما با کارهای اشتباه خود موجب عصبانیت یکدیگر می شویم و اگر رفتارهای نادرست خود را اصلاح کنیم می توانیم دوستی های بهتری داشته باشیم .
تعریف بهداشت روان : بهداشت روان عبارت است از تامین، حفظ سلامت جسمی، روانی و اجتماعی هر فرد به طوری که افراد قادر باشند فعالیتهای روزمره خود را به خوبی انجام دهند، با افراد خانواده و جامعه خود ارتباط مناسب برقرار نمایند و رفتار و گفتار غیر عادی ند اشته باشند.
پنج گروه ازبیماریهای اعصاب و روان در این برنامه مد نظر هستند که عبارتند از: 1- بیماران شدید روانى: بیمارانی هستند که رفتار و گفتار غیر طبیعی دارند، توهمات بینایی و شنوایی دارند، یعنی چیزهای را می بینند و صداهایی می شنوند که وجود ندارند و افراد سالم آنها را احساس نمی کنند، به بیماری خود آگاهی ندارند و خود را بیمار نمی دانند، احتمال حمله به دیگران و آسیب به خود دارند، بعضی مواقع احساس می کنند افراد مهم و بزرگی شدند.
این بیماران با درمانهای دارویی قابل کنترل و درمان هستند.
هم زمان با مصرف دارو در مواردی هم درمانهای غیردارویی مثل روان درمانی برای آنها موثر است، درمان آنها می تواند بصورت سرپایی یا بستری انجام شود و با مراجعه به پزشکان عمومی، روانپزشکان (متخصص اعصاب و روان) و روانشناسان بالینی از پیشرفت این بیماری جلوگیری شده و به بهبود آنها کمک می شود.
2- بیماران خفیف روانى: علامت های مهم این بیماری عبارت است از: دلهره، ترس، اضطراب و بی قراری های زیاد، احساس افسردگی، وسواس های فکری وعملی، کاهش لذت از زندگی، عصبانیت و پرخاشگری، احساس ناامیدی و یاس، احساس غصه اندوه و گریه های بی دلیل، احساس سستی و خستگی مداوم، میل به تنهایی و گریز از جمع، بی میلی نسبت به کار و زندگی، شکایتهای زیاد از دردهای جسمانی، افزایش یا کاهش خواب، افزایش یا کاهش اشتها بیماریهای خفیف روانی قابل درمان هستند، بهتر است که درمانهای دارویی و غیر دارویی را با هم بگیرند، درصد کمی از این بیماران نیاز به بستری دارند و در اکثر موارد به صورت سرپایی قابل درمان هستند.
برای درمان این بیماران می توان از پزشکان عمومی، روانپزشکان(متخصص اعصاب وروان) و روانشناسان بالینی کمک گرفت.
3- بیماران صرعى: صرع یک بیماری عصبی مغزی است که به دلیل اختلال در کار سلولهای مغزی بوجود می آید که مردم آن را به نام غش می شناسند.
در هر شرایطی ممکن است بیمار دچار حمله مغزی ( تشنج ) شود؛ در خواب، بیداری، هنگام کار، رانندگی و...
زمانیکه این بیماران دچار حمله میشوند ناخود آگاه به زمین می افتند، بیهوش میشوند، اعضای بدن آنها سفت میشود، دست و پا می زنند، ممکن است از دهان آنها کف خارج شود، به همین دلیل احتمال خفگی در آنها زیاد است، دهان آنها قفل مى شود و ممکن است زبان خود را گاز بگیرند، معمولا " پس از به هوش آمدن به یاد نمی آورند که برای آنها چه اتفاقی افتاده است.
با مراجعه به پزشکان عمومی، روانپزشکان(متخصص اعصاب وروان) و متخصصان داخلی مغز و اعصاب میتوانید به این بیماران کمک کنید.
با تشخیص و درمان به موقع این بیماری قابل درمان است، اما در بعضی از موارد لازم است که برای همیشه دارو مصرف کنند.
توصیه می شود این بیماران از کار هایی مثل رانندگی، کار در ارتفاع، کار با ابزار واشیاء تیز وبرنده خودداری کنند.
4- بیماران عقب مانده ذهنی: بیماری عقب ماندگی ذهنی یک بیماری مغزی است که اغلب از هنگام تولد یا در دوران کودکی افراد به آن مبتلا میشوند، این بیماری ارثی است، اما میتواند به دلیل زایمان سخت، ضربه سر در دوران نوزادی وکودکی، بیماریهای عفونی مثل مننژیت، سرخجه یا تشنج بوجود آ ید.
کودکانی که به این بیماری مبتلا می شوند مراحل رشد آنها مثل: نشستن، راه رفتن، حرف زدن، کنترل ادرارو مدفوع و یادگیریهای آنها نسبت به کودکان هم سن خودشان با تاخیر وکندی صورت میگیرد.
معمولا سن عقلی یا هوشی آنها کمتر از سن شناسنامه ایشان است.
این گروه ازبیماران معمولا قابل درمان نیستند، اما میتوان با تعیین میزان هوش آنها در حد توانشان به آنها آموزش های ویژه داد بعضی از این کودکان که آموزش پذیر هستند میتوانند در مدارس استثنایی درس بخوانند، بعضی از انها قادرند کارهای ساده دستی را بیاموزند.
5- اختلالات رفتاری کودکان: اختلالات رفتاری در کودکان بسیار شایع و متنوع است مثل: لکنت زبان، شب ادراری، ناخن جویدن، انگشت مکیدن، تیک، بیش فعالی یا پرتحرکی، اختلال در توجه، تمرکز ویادگیرى.
این اختلالات اغلب قابل درمان هستند، در مواردی استفاده از درمانهای دارویی وغیر دارویی بطور هم زمان ضروری است، بیشترین خدمات برای این بیماران آموزش به خانواده و خود کودکان است که بهتر است توسط روانشناسان ارائه شود.
با مراجعه به پزشکان عمومی، روانپزشکان (متخصص اعصاب و روان) و روانشناسان بالینی می توان از پیشرفت این اختلالات در کودکان جلوگیری نمود و آنها را به سادگی درمان کرد.
گروههایی که در مراکز دولتی خدمات بهداشت روان را ارائه می دهند عبارتند از: بهورزان: درخانه های بهداشت، بهورزان بیماران اعصاب روان را شناسایی میکنند و درصورت نیاز به درمانهای دارویی به پزشک معرفی میکنند.
بیمارانی که توسط پزشک ویزیت شده اند را پیگیری نموده و به خانواده بیمار و خود بیماران در خصوص نحوه رفتار با او و مصرف داروها آموزش می دهند.
پزشک عمومی: در مراکز بهداشتی درمانی روستایی و شهری پرشکان عمومی وظیفه پذیرش بیماران معرفی شده از خانه های بهداشت و پایگاه های بهداشتی را بعهده دارند، پرونده تشکیل میدهند در صورتیکه در تشخیص و درمان بیمار مشکل نداشته باشند برای آنها درمان دارویی شروع میکنند.
سپس بیمار را تحت نظر قرار میدهند به بهورز یا رابط بهداشتی توصیه میکنند که درمان آنها را پیگیری کنند.
در صورتیکه پزشک در تشخیص و درمان بیمار مشکل داشته باشد، موظف است بیمار را جهت بررسی بیشتر به سطح بالاتر ( سطح سوم ) در مرکز شهری ارجاع دهد.
پزشک سطح سوم بهداشت روان: پزشک سطح سوم بهداشت روان، پزشک عمومی است که یک دوره 2 ماهه روانپزشکی را گذرانده است در مراکز بهداشتی درمانی شهری به جای متخصص روانپزشکی بیماران اعصاب و روان را ویزیت می کند.
کلیه پزشکانی که در مراکز شهری و روستایی ( سطح دوم ) هستند می توانند بیماران اعصاب و روانی را که در تشخیص و درمان آنها مشکل دارند با فرم ارجاع به پزشک دوره دیده بهداشت روان ( سطح سوم ) معرفی کنند.
توضیح : کلیه بیماران اعصاب و روانی که از طریق فرم ارجاع به پزشک سطح دوم و سطح سوم معرفی میشوند رایگان ویزیت میشوند.
کارشناس بهداشت روان: در هر مرکز بهداشتی درمانی سطح سوم یک کارشناس روانشناسی حضور دارد که خدمات روانشناسی و مشاوره و راهنمایی را به بیماران ارائه میدهد امروزه در دنیایی به سر میبریم که مشکلات اجتماعی و نوسانات روانی نه تنها بر ارتباطات عاطفی افراد با یکدیگر بلکه بر سلامت جسمی و روحی آنها نیز تاثیر بسیار سوئی گذاشته است.
تا آنجا که روانپزشکان خنده درمانی را به عنوان یکی از روشهای درمانی مؤثر در برطرف کردن اختلالات رفتاری دانستهاند.
لبخند زدن تامین کننده شادابی جسم و سلامت روان به گزارش خبرنگار «بهداشت و درمان» خبرگزاری دانشجویان ایران، عادت به خندیدن و خلق خوش داشتن نه تنها با افزایش پذیرش پیامها در ارتباطات مؤثر اجتماعی، یک آرامش روانی را در تعاملات انسانی تامین میکند بلکه با آرامش دادن به عضلات، تقویت سیستم ایمنی بدن، زیباتر کردن چهره، تحریک مرکز خلاقیت و ابداع مغز، ایجاد یک حافظه قوی و سازگاری اجتماعی مطلوب و همچنین افزایش جذب اکسیژن به بدن، سلامت، بهداشت و شادابی جسمی را نیز به دنبال دارد.
خندیدن و خلق خوش کارکرد سیستم ایمنی بدن را افزایش میدهد تبسم یکی از مهمترین ابزارهای مهرورزی و برقراری ارتباط مؤثرست یک عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس اظهار کرد: خندیدن و خلق خوش داشتن علاوه بر تامین آرامش روانی و افزایش پذیرش پیام در ارتباطات اجتماعی، آرامش عضلات و تقویت سیستم ایمنی بدن در مقابل عوامل آسیب زا را نیز به همراه دارد.
دکتر پرویز آزاد فلاح در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران با اشاره به مطلب فوق گفت: در ارتباطهای انسانی معمولا مبادله پیامهای هیجانی و عاطفی نقشی مهمتر از محتوای کلامی بر عهده دارند.
به این صورت که در بحث ارتباط مؤثر علاوه بر اظهار پیام، چگونگی افزایش تاثیرگذاری و پذیرش پیام نیز حائز اهمیت است.
وی حالات خلقی خوش را در افزایش تاثیرگذاری و جذابیت پیام بسیار مؤثر دانست و افزود: یکی از مهمترین ابزارهای مهرورزی داشتن روی خوش و متبسم است و گاهی این ارزش کاملا بی بدیل است و هیچ عنصر دیگر توانایی رقابت با آن را ندارد.
این دکترای روانشناسی سلامت تاکید کرد: هنگامی که افراد یک لبخند ناب بر چهره دارند، این امر نشان میدهد که آنها فضای پذیرش و فضای الفت را فراهم کردهاند و این عامل خود به خود باعث میشود که افراد مقابل گاردهای هیجانی منفی که در بسیاری از ارتباطات وجود دارد را کنار بگذارند و راحت تر با دیگران تعامل برقرار کنند.
وی تصریح کرد: لبخند باید ناب باشد یعنی یک لبخند ساختگی و یا سطحی گاهی این حس را به فرد مقابل منتقل میکند که افراد نقش بازی میکنند لذا افراد میتوانند با توجه به قابلیتهای خود حالات هیجانی ناب را هم در ابعاد منفی و هم در ابعاد مثبت شناسایی کنند.
دکتر آزاد فلاح با اشاره به این که در برقراری ارتباطات اجتماعی پیامهای مورد نظر با فراهم آوردن فضای عاطفی مثبت آسانتر منتقل میشود، بیان کرد: خنده رو بودن و خلق خوش داشتن آمادگی افراد مقابل را نسبت به پذیرش پیامهای اجتماعی افزایش میدهد و با توجه به این که در ارتباطات مؤثر پذیرش پیام بسیار حائز اهمیت است لذا خنده یکی از مهمترین عوامل در ایجاد موفقیت در ارتباطات اجتماعی است.
وی همچنین نسبت به تاثیرات جسمی خنده رو بودن و خلق خوش داشتن تاکید کرد و به ایسنا گفت: لبخند زدن و خندیدن علاوه بر این که باعث کاهش فشار بر روی عضلات و رها شدن آنها میشود یک احساس عاطفی و خلقی مثبت را به خود فرد میدهد و موجب میشود که فرد مقابل نیز این احساس آرامش را داشته باشد.
این عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس خاطرنشان کرد: همانطور که تغییرات زیستی در درون ارگانیسم صورت میگیرد بر روی حالات عاطفی و روانی تاثیر گذار است، از سوی دیگر حالات عاطفی و روانی نیز میتواند تاثیرات بسزایی بر روی ارگانیسم بدن ایجاد کند.
وی یکی از این تاثیرات را تاثیر بر روی سیستم ایمنی بدن خواند و اظهار کرد: سیستم ایمنی بدن در مقابل پاتوژنها و آسیب زاهایی که در محیط فراوان هستند مثل ویروسها و عفونتها مقابله میکند.
بر این اساس تحقیقات نشان داده است که افرادی که خلق خوش دارند، میخندند و همیشه متبسم هستند، کارکرد سیستم ایمنی این افراد در مقابل عفونتها بسیار افزایش مییابد و لذا این افراد در مقایسه با افرادی که خلق عبوس و گرفته دارند از سیستم ایمنی قویتری برخوردار هستند.
دکتر آزاد فلاح بیان کرد: خندیدن علاوه بر تغییراتی که در وضعیت زیستی و ارگانیک بدن ایجاد میکند، یک احساس آرامش روانی را نیز تامین میکند.
این در حالیست که حالت عبوس و گرفته یک احساس رنجش را برای افراد به دنبال دارد که این احساس به دیگران نیز منتقل میشود.
خنده با تحریک مرکز خلاقیت و درک فوق منطق راندمان کار مغز را افزایش میدهد زود فهمیدن، حافظه قوی داشتن و سازگاری اجتماعی مطلوب از تاثیرات روانی خنده خنده با رساندن اکسیژن بیشتر به بدن، شادابی و سلامت جسمی را تامین میکند دکتر مصطفی تبریزی دکترای مشاوره در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: خنده علاوه بر افزایش راندمان کار مغز و تامین بیشتر سلامت روانی از طریق تحریک نیمکره راست مغز به عنوان مرکز خلاقیت، درک و ابداع، با رساندن اکسیژن بیشتر به بدن و زیباتر کردن چهره شادابی و سلامت جسمی را نیز تامین میکند.
مطالعات بسیاری که بر روی تاثیرات خنده صورت گرفته است و یا ابداع فنی به نام «خنده درمانی» یا laughtropy به عنوان یکی از فنون شناخته شده روانشناسی و مشاوره نشان میدهد که در هنگام خندیدن علاوه بر این که اکسیژن بیشتری به بدن میرسد و سلامت و شادابی جسمی بیشتر تامین میشود، با تحریک بخشهای متعدد خاصی از مغز به ویژه نیمکره راست که مرکز خلاقیت، ابداع و درک فوق منطق است، راندمان کار مغز نیز افزایش پیدا میکند.
وی با تاکید بر این که خنده در تامین سلامت روان بسیار مؤثرست، افزود: زود فهمیدن، حافظه قوی داشتن، قدرت استدلال و منطق بیشتر پیدا کردن و سازگاری اجتماعی مطلوب ایجاد کردن نیز از دیگر مزایای خندیدن و ایجاد این عادت به صورت همیشگی در افراد است.
این دکترای مشاوره علاوه بر همه این عوامل نسبت به تاثیر ظاهری خنده، نیز بسیار تاکید کرد و ادامه داد: اصولا یک لب خندان، یک چهره گشاده و حتی خندههای بلند جاذبه فرد را برای افراد مقابلش افزایش میدهد.
یعنی اگر دو چهره زیبا و نسبتا زیبا در کنار هم قرار بگیرند، خنده جذابیت فردی که چهره نسبتا زیبا دارد را نسبت به فرد کاملا زیبا و فاقد خنده افزایش میدهد و این امر از نظر علم روانشناسی کاملا به اثبات رسیده است.
دکتر تبریزی همچنین به تاثیرات منفی عبوس بودن در مقابل خندهرو بودن اشاره و خاطرنشان کرد: عبوس بودن به روابط اجتماعی افراد لطمه میزند به این صورت که چهره عبوس که حتی بر بعضی حرکات بدن نیز تاثیر میگذارد با فرستادن پیامهای تلفنی در مقابل ایجاد ارتباطات عاطفی مؤثر با دیگران سد ایجاد میکند.
لذا عادت به عبوس بودن تعاملات انسانی را به حداقل کاهش میدهد زیرا این عارضه به جای تسهیل در برخوردهای اجتماعی، برقراری ارتباط را سخت میکند و بازخوردهای منفی از افراد دیگر را نیز نسبت به این عادت ناپسند افزایش میدهد.
پس بیاییم با اکسیر خنده بر بیماریهای مختلف جسمی و روحی غلبه کنیم تعریفی دیگر از بهداشت روان بهداشت روان، علمی است برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از اوّلین لحظات حیات جنینی تا مرگ اعم از زندگی داخل رحمی، نوزادی، کودکی تا نوجوانی، بزرگسالی و پیری را در بر میگیرد.
بهداشت روان، دانش و هنری است که به افراد کمک میکند تا با ایجاد روش هایی صحیح از لحاظ روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری نموده و راه حل های مطلوبتری را برای حل مشکلاتشان انتخاب نمایند.
تعریف سازمان جهانی بهداشت عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب.
نتیجه آنکه مفهوم بهداشت روانی عبارت خواهد بود از: تأمین رشد و سلامت روانی فردی و اجتماعی، پیشگیری از ابتلاء به اختلال روانی، درمان مناسب و بازتوانی آن.
سلامت روانی به نحوه تفکر، احساس و عمل اشخاص بستگی دارد.
به طور کلی افرادی که از سلامت روانی برخوردار هستند، نسبت به زندگی نگرش مثبت دارند.
آماده برخورد با مشکلات زندگی هستند.
در مورد خود و دیگران احساس خوبی دارند.
در محیط کار و روابطشان مسئولیت پذیر می باشند.
زیرا وقتی از سلامت روانی برخوردار باشیم انتظار بهترین چیزها را در زندگی داریم و آماده برخورد با هر حادثه ای هستیم.
ما با آموختن ویژگی های سلامـت روانی بهتر می توانیم به روح و روان متعادل و شاد دست یابیم.
سلامت روانی در بسیاری از موارد مانند سلامت جسمی است و باید به آن توجه کافی داشت.
بسیاری از مردم برخی اوقات احساس افسردگی می کنـند همـان طـور که بسیـاری از آن ها دچار سرماخوردگی می شوند.
از همین رو، نمی توان از همه ناراحتی های روحی جلوگیری کرد، همان طور که از بروز همه بیماری های جسمی نیز نمی توان ایمن بود.
سلامت روانی و جسمی هر دو برای خوشبختی انسان ضروری اند.
رسیدن به سلامت روانی به هیچ وجه تصادفی نیست، نیل به این هدف با صرف زمان و زحمت محقق می شود.
همچنین نباید فراموش کرد که اعتماد به نفس، کلید سلامت روانی است.
وقتی که اعتماد به نفس بالا باشد از زندگی رضایت داریم، هدف های زندگی را مشخص می کنیم و به آنها می رسیم، برای حل مشکلات به خود اتکا می کنیم، روابط سالم و قوی ایجاد می نمائیم و ناملایمات و پستی و بلندی های زندگی را می پذیریم.
طبق آخرین گزارشات منتشر شده از سوی سازمان بهداشت جهانی، بسیاری از کشورها بخش بسیار اندکی از بودجه بهداشتی خود را صرف بهداشت روانی می کنند.
یک پنجم یکصد کشوری که آمارهای خود را به این سازمان ارائه داده اند، کمتر از یک درصد بودجه بهداشتی خود را برای سلامت روانی هزینه می کنند.
در حالی که طبق آمارهای این سازمان، 13 درصد هزینه های درمان بیماریها، به دسته گسترده ای از اختلالات عصبی روانی مربوط می شود.
یافته های جدید حاصل از تحقیقات این سازمان نیز بیانگر این واقعیت است که مراقبت از بهداشت روانی هنوز در اولویت قرار نگرفته است و منابع جهانی برای مبتلایان به اختلالات روانی و عصبی به منظور رفع نیازهای روزافزون بهداشت روانی ناکافی و توزیع آنها در جهان نابرابر است.
سازمان بهداشت جهانی شعار امسال (2006) این سازمان را بمناسبت روز جهانی سلامت روان، "ایجاد آگاهی؛ راهی برای کاهش خطرات ناشی از خودکشی و بیماریهای روانی" اعلام نمود بهداشت روان در بلایا داشتن آگاهی های لازم از هریک از شاخه های سلامت به خصوص سلامت روان، در شرایط بحران می تواند بازماندگان حوادث را به سمت شرایط عادی و رضایت مندی هدایت کند.
کشور ما در قاره آسیا و بخصوص خاورمیانه از بلاخیزترین سرزمین هاست و این شرایط به عنوان یک اصل اجتناب ناپذیر ایجاب می نماید که دست اندرکاران نظام سلامت روان کشور شرایط را برای بهبود زندگی بازماندگان حوادث غیرمترقبه فراهم آورند.
ابعاد ارایه خدمات در این مقوله با اهمیت است.
داشتن آگاهی های لازم از هریک از شاخه های سلامت به خصوص سلامت روان، در شرایط بحران می تواند بازماندگان حوادث را به سمت شرایط عادی و رضایت مندی هدایت کند.
●مداخله بهداشت روان پس از بلایا مداخله مشاوره در بحران، با هدف کاهش واکنش های پس از آسیب در بازماندگان یک حادثه، به عنوان خدمتی از فرآیندهای برنامه ریزی شده سلامت تعریف شده است.
می توان گفت این فرآیند با ارتقاء توانمندی کنار آمدن با مشکلات پس از فاجعه به قدرت سازش و هماهنگی بازماندگان با شرایط جدید می افزاید.
آموزش مشاورانی که آگاهی لازم نسبت به شرایط بحرانی بازماندگان را داشته باشند اهمیت فوق العاده ای دارد.
●به وجود آوردن امنیت روانی از طریق مشاوره می توان گفت که هر حادثه، موقعیت یا بلایی که موجب بر هم خوردن شرایط طبیعی زندگی افراد شود سبب به هم خوردن امنیت روانی (تعادل روانی) می شود به طور مثال مرگ یکی از نزدیکان، از دست دادن شغل، محیط زندگی و...
افزایش مهارت های مشاوران جهت برقراری یک ارتباط موفق و منظم برای تقویت روش های تطابق (هماهنگ سازی با شرایط جدید) در بازماندگان، می تواند به موارد ذیل منجر شود: ۱- افزایش درک واکنش های طبیعی به تنش ها و فشارهای جامعه ۲- افزایش احترام به بازماندگان ۳- توسعه مهارت های ارتباطی و سازشی با آسیب دیدگان ۴- افزایش توانایی در اداره موقعیت های مشکل ۵- ارتقای مهارت های حل مسأله (بحران) تمامی مهارت های فوق به ارتقای توانمندی بازماندگان از مراحل سوگواری و انهدام دنیایی که به دلیل فاجعه آن را از دست داده اند منجر می شوند.
●بازمانده فاجعه بازمانده به افراد و خانواده هایی اشاره دارد که از فاجعه و عوارض آن دچار آسیب شده اند و بازماندگان بلایا، یک واقعه غیرمنتظره و پرتنش را تجربه می کنند، این افراد قربانی یک فاجعه شده اند ولی در حال جمع آوری توان و افزایش ظرفیت روانی خود در طول زمان برای سازش با شرایط جدید می باشند.
بازماندگان بلایا افرادی از سنین، طبقات اجتماعی، نژاد و قومیت های متفاوت هستند، که در صورت امداد و حساسیت های عاطفی و اطلاعات و راهنمایی کافی از جانب مشاورین به طور قطع می توانند به زندگی طبیعی خویش بازگردند.
●گروه های سنی در بلایا هر دوره سنی همراه با مشکلات خاصی است که در زندگی روزمره با آنها سروکار داریم.
بی تردید بعضی از گروه های سنی به دنبال بروز تنش پس از بلایا، آسیب پذیرترند.
مطالعات انجام شده بر روی کودکان و افراد مسن نشان می دهند که در شرایط وقوع بلایا این گروه در معرض خطر بیشتری از نظر روانی و جسمی هستند.
نوجوانان نیز به عنوان یک گروه مستعد تحت تأثیر درازمدت و وسیع روانی فاجعه هستند.
برای مشاورینی که جهت مداخله در بحران، به مناطق آسیب دیده اعزام می شوند داشتن دانش پایه در مورد روانشناسی کودک بسیار ضروری است، به علاوه خصوصیات فرهنگی و قومیتی منطقه آسیب دیده باید با شرایط و دانش عمومی مشاوران منطبق باشد.
همچنان که کودکان رشد می کنند و از مراحل مختلف رشد می گذرند تغییرات سایکو بیولوژیک (روانی- جسمی) را تجربه می کنند.
برحسب سن کودک آسیب دیده مشاوره باید براساس سیستم های مختلف: جسمی، روانشناختی، اجتماعی و رفتاری انجام شود.
●ضربه روانی پس از وقوع فاجعه برای کودک مرگ یا عدم دسترسی روان شناختی به فردی که او را پرورش داده نه تنها یک رویداد آسیب رسان است بلکه سبب اختلال جدی در رشد او می گردد.به همان شکل که سیستم های مختلف کودک رشد می کنند، حالت های هیجانی و روانشناختی مختلف او نیز نیازمند شرایط مساعد برای رشد می باشند، لذا یک عامل تحریک کننده با شیء مورد علاقه اش برای بازگشت به شرایط عادی ضروری است.
تمام رویدادهای غم انگیز همراه با تجارب دیداری و شنیداری هستند که در لحظه وقوع حادثه غیرقابل درک اند.
شنیدن صداهای اولیه یک زمین لرزه، دیدن زمین شکاف خورده و فرو ریختن ساختمان ها سبب واکنش های اضطرابی با سطوح مختلف شدت می شوند.
این چنین رویدادهای عینی و ترسناک در فکر ثبت شده، محرکی مکرر برای آسیب های روانی و جسمی کودکان خواهند بود.
وقتی این مسایل همراه با از دست دادن والدین باشند تعیین این که واکنش های کودک نشان دهنده ضربه روانی یا علایم زودرس سوگواری است، مشکل است.
البته باید خاطرنشان کرد که اهمیت واکنش والدین به سطح تنش کودکان یکی از عوامل مهم و مؤثر در بازگشت کودک به شرایط عادی روانی- جسمی است.
●جمعیت سالمندان این گروه ویژگی ها و مشکلات خاص خود را دارند که آنان را در برابر بلایا تأثیرپذیر می سازد و به دلیل کاهش فعالیت های شناختی و حرکتی ممکن است واکنش های غیر مؤثر و ناکارآمد از خود نشان دهند.
به طور مثال بعضی از افراد سالمند به دلیل انتقال به محیطی ناآشنا و پر از جمعیت ناشناس احساس ناامنی و آسیب بیشتری کنند.
مشاورین و کارکنان بهداشتی باید در مورد علایم افسردگی در بازماندگان سالمند بلایا هوشیاری بیشتری داشته باشند، چرا که ممکن است از دست دادن افراد خانواده و...
به تجربیات فقدان های قبلی آنان اضافه شده و منجر به افسردگی آنان شود.
بسیاری از سالمندان به خصوص کسانی که فقیر، مهاجر یا غیرماهر هستند ممکن است منابع حمایتی خود را از دست بدهند، ظرفیت های فیزیکی شان کاهش یابد، این افراد در اثر تخریب محیط پیرامون و سیستم های مهم پشتیبانی (روانی- جسمی) در معرض مرگ ناشی از افسردگی و یا شرایط محیطی نامتناسب هستند.
●بازنگری گذشته واکنش هایی که افراد مسن به یک سانحه نشان می دهند نه تنها متأثر از تأثیر مستقیم فاجعه برروی زندگی آنان است (آنچه که دیده- شنیده- احساس کرده و...) بلکه بستگی به خاطراتشان از وقایع گذشته هم دارد.
این بازنگری وقایع گذشته محصولی از تلاش طبیعی برای بازگشت به شرایط متعادل زندگی در شرایط بحرانی است .