مقدمه
تغیی و تحول در عرصه های مختلف اجتماعی,اقتصادی, سیاسی, فرهنگی و در عصر حاضر امری اجتناب ناپذیر است و این تغییر و تحول به نوبه خود از پیشرفتهایی که بطور روزمره در علوم و تکنولوژی های مختلف در سطح جهان نشأت می گیرد, از این گذشته نیز در عرصه زندگی او پدید می آید.
از آنجایی که در جهان پیچیده امروزی بدنبال تغییر و تحولات نیز در عرصه ها, فرصتهاو تهدیدهای گسترده ای نیز ایجاد می شود, لذا سازمانها و شرکتها به روشها, راه حل ها و طرز نگرش های تازه برخورد صحیح و اصولی با این فرصتها و تهدیدها نیاز دارند, به طوری که بتوانند فرصتها را غنیمت شمرده و به مقابله با تهدید ها بپردازند.
خلاقیت مقوله ای است که ارتباط نزدیکی با تغییر و تحول دارد .
به عبارت, می توان تغییر و تحول را ناشی از خلاقیت و ایده های خلاق پنداشت, به همین دلیل است که دستاوردهای علمی بشر در عرصه های مختلف اجتماعی, اقتصادی, سیاسی, فرهنگی و...
جملگی اشاره به این نکته دارند.
که با ایده های خلاق و به مفهوم عام آن یعنی خلاقیت می توان پیشرفتها و دستاوردهای تازه ای را برای زندگی بشر به ارمغان آورد.
موانع خلاقیت در محیط خانواده
1.تأکید بیش از حد والدین بر هوش و حافظه کودک
بسیاری از والدین, ناآگاهانه کودک خود را فقط با هدف تقویت مهارت های حافظه ای و انباشتن ذهن وی از اطلاعات لغوی, تربیت و هدایت می کنند و برای حافظه و هوش کودک خود اهمیتی بیش از حد قائل می شوند.
این گروه از والدین بدون در نظر گرفتن این اصل تربیتی مهم که تنها اطلاعات عمومی وداشتن حافظه قوی برای تکامل و رشد فکری و باروری استعدادهای کودک کافی نیست, با اصل قراردادن هوش و پرورش کودک از سایر توانمندی های ذهنی و روانی کودک خود که مهم ترین انها تفکر خلاق است, غافل می مانند.
2.ایجاد رقابت میان کودکان
معمولاً رقابت میان کودکان وقتی پدید می آید مه الف: نوعی ارزیابی و رتبه بندی توسط والدین وجود داشته باشد.
ب: پاداشی یا جایزه ای در میان باشد.
معمولاً کودکان چنان احساس می کنند که کار آنها توسط والدین مورد ارزشگذاری قرار خواد گرفت و یا به بهترین کار جایزه یا پاداش داده خواهد شد,بیش تر از آنکه به انجام بهتر آن کار بیندیشند, به کسب جایزه فکر می کنند.
ضمن اینکه گاهی این رقابت ها به ستیزه جویی میان کودکان تبدیل می شود و سبب می گردد تا آنها نتوانند از توانایی ها واستعدادهای واقعی خود استفاده کنند.
3.تأکید افراطی بر جنسیت کودک
تأکید زیاد بر جنسیت کودک و تمایز قائل شدن زیاد میان دختر و پسر یکی از موانع مهم رشد خلاقیت کودکان در گروهی از خانواده هاست.
دربرخی از فرهنگ ها بسیاری از دختران و پسرانی که از تفکرهایی خلاق برخوردار هستند, به سبب ملزم شدن به رعایت پاره ای مقررات و هنجارهای از پیش تعیین شده و همچنین به دلیل قرار گرفتن در نقشهای قالبی که فرهنگ و محیط برآنها تحمیل کرده, علایق و تمایلات خلاقانه خود را سرکوب می کنند ودر نتیجه به تدریج دچار تعازض شده و خلاقیت آنها از بین می رود.
4.قراردادن قوانین خشک و دست و پا گیردر منزل
بسیاری از والدین برای کودک خود قوانین و مقررات خشک و محدود کننده ای نظیر تعداد ساعت های درس خواندن در روز, رأس ساعت معین خوابیدن, استفاده از لوازم خاص و...
قرار می دهند.
پدیدآوردن چنین شرایطی در منزل و اصرار و پافشاری بر رعایت آنها از جانب کودکان,سبب می شود کودک تدریجاً به کلیشه ای و تکراری رفتار کردن عادت کند .
باید توجه داشت که افکار و رفتارهای کلیشه ای و تکراری نقطه متضاد خلاقیت است.
5.عدم آشنایی والدین با مفهوم واقعی خلاقیت
عدم آگاهی و شناخت برخی والدین از فرآیند رشد خلاقیت در کودکان و مطالعه نکردن آن ها در این زمینه, سبب می شود آن ها هیچگاه نتوانند برای پرورش و شکوفایی خلاقیت کودک خود برنامه ریزی و اقدام صحیحی نمایند و به این ترتیب ناخواسته سبب می شوند استعداد های خلاق کودک آنها به هدر رود.
6.انتقاد مکرر از رفتارهای کودک
ارزیابی پی در پی رفتارهای کودک و زیر ذره بین قراردادن وانتقاد از کارهای او در خانواده,آزادی, امنیت خاطر و اعتماد به نفس کودک را مختل می سازد و ترس از اشتباه را در وی تقویت می کند.
این ترس چنانچه در کودک حالت مرضی پیدا کند, جرأت ابراز هرگونه اندیشه جدید و یا انجام کارهایی که در عین خلاق بودن احتمال وجود اشتباه نیز در آن ها وجود دارد را در کودک از بین می برد و به این ترتیب خلاقیت کودک که لازمه اش داشتن آزادی وامنیت خاطر در محیط خانواده و ریسک پذیری و عدم ترس از اشتباه می باشد,با مانع روبه رو می گردد.
7.بیهوده شمردن تخیلات کودک
تخیل کودک اساس خلاقیت اوست و چنان چه تخیلات و رؤیاهای کودک با بی توجهی , تمسخر و یا بیهوده انگاشتن از جانب والدین روبه رو شود, در واقع سرچشمه خلاقیت او خشکانده شده است.
محکوم کردن خیال پردازی کودک و وادار نمودن او به واقع بینی در خانواده نگرش و شیوه ای کاملاً اشتباه استبذر حساس و زودرنج خلاقیت کودک آفتی مهلک محسوب می شود.
8.عدم شناسایی علائق درونی کودک
بسیاری از کودکان خصوصاً در سن پایین, از علائق و کشش های خود نسبت به موضوعات و پدیده های پیرامون اطلاع روشنی نداردند و یا این که نمی توانند آن را به زبان بیاورند.
این موضوع از مواردی بسیار حساس به شمار می روئ که باید از همان دوران کودکی مورد توجه والدین قرار گیرد.خانواده هایی که نسبت به این مسئله بی تفاوت هستند و سعی نمی کنند انگیزه ها و موضوعات مورد علاقه کودک خود را شناسایی و کشق کنند , ناخواسته فرصتهای زیادی برای رشد خلاقیت کودک از وی سلب می کنند.
9.عدم وجود حس شوخ طبعی در منزل
شوخ طبعی از شاخصهای مهم خلاقیت به شمار می رود و وجود حس شوخ طبعی در فضای خانواده بسیار حائز اهمیت است, زیرا مستقیماً به رشد خلاقیت کودک کمک می کند.
اما در خانواده هایی که فضای زندگی آنها خشک, رسمی و جدی است,زمینه ای برای بروز حس شوخ طبعی کودک بوجود نمی اید و دز نتیجه در چنین محیطی بسیاری از کشش های خلاقانه ی کودک پنهان می ماند.
10.تحمیل نقش بزرگسال به کودک
بسیاری از والدین علاقمند هستند که کودک آنها سریعاً رشد کند و کودکی خود را پشت سر بگذارد.
آن ها گاهی برای تسریع این امر سعی می کنند با کودک خود همانند بزرگسالان رفتار می کنند و به تبع آن از کودک خود ایفای نقش های بزرگتر از محدوده سنی آنها را دارند.
تحمیل نقش های کاذب بزرگسالی به کودکان, روند رشد اجتماعی آنان را مختل می سازد وسبب پدید آمدن رفتارهای نا به هنجار و تصنعی درآنها می گردد و همین امر باعث از بین رفتن بسیاری از استعدادهای خلاق دوران کودکی می گردد.
نویسنده:افشین سلیمانی
ویراستار : پریسا پور جهان
چاپ اول : تابستان 81
فرزندان خلاق خود را بشناسیم
برای شناخت تواناییهای فرزندانمان بهتر است به تحقیقاتی که درباره فرآیند یادگیری و مهارت های مختلف فکری مطالعه ای داشته باشیم.
دانشمندان بسیاری در این خصوص پژوهش هایی داشته اند ازجمله ند هرمان که شکل 4 ربعی مغز و و تمایلات تفکری رانشان می دهد, مغز را مانند دایره ای تجسم کردهه که به 4 ربع تقسیم شده است.
ربعها را به ترتیب الفبایی نام گذاری می کنیم ؛ قسمت بالایی ربع (قشرمخ) با A نشان داده شده است و در جهت خلاف حرکت عقربه های ساعت قسمتهای B,CوD در پی آن قرار می گیرند و هر کدام ازاین مربعها گروههای بسیار متمایزی از توانایی های تفکری یا روشهای یادگیری و دانستن را دارا هستند.
ربع A: ویژگیهای تفکر تحلیلی این ربع واقعی, تحلیلی , کمی, فنی و منطقی و استدلالی و انتقادی است.
این ربع با تحلیل داده ها,ارزیابی, ریسک, آمار, بودجه های مالی, محاسبات, همچنین با سخت افزار فنی, حل مسائل تحلیلی و تصمیم گیری بر اساس منطق و استدلال سر و کار دارد.
موضوع ها و حرفه های مورد پسند افرادی که تفکر ربعA را ترجیح می دهند حساب, جبر, حسابان, حسابداری بعلاوه علوم و فن آوری است.
وکلا, مهندسان, دانشمندان رایانه, تحلیل گران و تکنسین ها, بانکداران و فیزیکدانان تفکر ربع A را ترجیح می دهند و درباره واقعیت ها و تحلیل های انتقادی صحبت می کنند.
اگر متفکر ربع A نباشید و مایل باشید این تواناییها را در خود توسعه دهید, باید ریاضیات و دوره های علمی و تمرینات بسیاری را انجام دهید که باعث توسعه مهارت های تفکر A در شما شود.
ربع B:ویژگی های تفکر تحلیلی این ربع سازمان یافته, با توالی, کنترل, برنامه ریز, محافظه کار, ساختار یافته, منظم و با پشتکار است.
شکل آن سازمانی است و به اجرا در اوردن راه حل را حمایت می کند , تولید کننده و وظیفه طلب است.
موضوع ها و حرفه های مورد پسند افرادی که تفکر ربع B راترجیح می دهند, بسیار ساختارمند و سازمان دهی شده است.
طراحان و مدیران اجرایی و دفترداران نمایانگر تمایل تفکر Bهستند و آنها مشکل پسند, ایرادگیر و سخت کوش می نامند.
اگر متفکر ربع B نباشید و مایل باشید این توانایی را در خود توسعه دهید, دوره ای برای دفترداری, دیسکها, کتابها و عکسهای خود تنظیم کنید و شجره خانوادگی درست کنید.
همه روزه به موقع در محل کار خود حضور داشته باشید و برای هر یک از دانش پژوهان خود پرونده تحصیلی تهیه کنید, بودجه شخصی طراحی کنید و آن را به مدت دو هفته رعایت کنید.
غذای جدیدی را با پی گرفتن دستورالعمل یک دستور غذایی پیچیده بپزید.
باید بدانیم برای برخورداری از زندگی متوازن تفکر B ضروری است؛ اما اگر این ربع منحصراً مورد استفاده قرار گیرد, می تواند مانع پرقدرتی در برابر تفکر خلاق باشد.
ربع C:ویژگیهای تفکر تحلیلی این ربع حسی,احساسی, بین فردی(انسان گرا) است.
این ربع با آگاهی از احساسات , هیجانات فیزیکی, ارزشها , موسیقی و ارتباطات, سر وکاردارد وبرای تدریس و تربیت لازم استفرهنگ ربع C انسان گرایانه ؛ همیار و معنوی باشد.
این ربع ارزش طلب و احساسگر است .موضوع ها و حرفه های مورد پسندی که تفکر ربع C دارند برای موضوع های درسی خاص در مدرسه مانند علوم اجتماعی,موسیقی /ع تئاتر, ورزشهای حرفه ای تمایل نشان می دهند و در فعالیت های گروهی شرکت می کنند و معلمان, پرستاران , مددکاران اجتماعی, موسیقیدان ها تمایل بیشتری به تفکر ربع C دارند, آنها درباره خانواده, کار تیمی , رشد شخصی و ارزشها صحبت می کنند.
رفتار این متفکران در حال رشد است و به دیگران نزدیک و علاقمند به کار موسیقی می شوند و تمایل به در میان گذاشتن ایده ها با دیگران هستند و احساس همیاری دارند, البته نه رقابت.
اگر مایل باشید این توانایی را در خود توسعه دهید, باید تدریس کنید.
پرستاری و مراقبت از بچه ها نیاز به تفکر ربع C دارد .
به فعالیتهایی که ارتباط خوب را تقویت می کند و درباره کارهایی که دیگران برایتان انجام داده اند فکر کنید و روشی برای تشکر از آنها بیابید.
یک شخص مسن را برای نگهداری انتخاب یا به انجمن های خیریه کمک کنید, روان خود را در نور دید و کتابهای مذهبی ادیان الهی را بخوانید, سبزی یا میوه ای که تا بحال نخورده اید را بچشید و گیاهان دارویی بکارید و از آن استفاده کنید, گل بکارید و دسته گلی را هنرمندانه درست کنید و کسی که دلتنگ است را شاد کنید, از گردش در طبیعت لذت ببرید و به صداها و بوی گلها توجه کنید, در سمیناری درباره اینکه چگونه احساسات خود را بهتر منتقل یا بیان کنید شرکت کنید, برای خوردن غذا با خانواده وقت بگذارید ودلیلی برای برگزاری جشنی خاص پیدا کنید.
ربع D:ویژگی های تفکر تحلیلی این ربع ها, اینها کلی نگر, نوآور, بصری, خلاق, تخیلی, مفهومی, انعطاف پذیر و شهودی هستند .
این ربع تفکر اکتشافی , تأسیس کننده, مبتکر و آینده نگر است.
همچنین بازیگوش, ریسک طلب, و مستقل است.متفکر ربع D ترجیح می دهد به موضوع های درسی مانند هنر(نقاشی, مجسمه سازی) هندسه, طراحی, شعر و معماری توجه کند و گاهی بی نظم , رویایی و غیر واقع بین هستند.رفتار ربع D اگر با خود انضباطی, توجه و منطق تعدیل شود موفق تر خواهد بود.
اگر متفکر ربع D نباشید و مایل باشید توانایی را در خود توسعه دهید چه کار باید بکنید؟
زمان حل هر مسأله ای 2 یا 3 راه متفاوت بیابید, زیبایی یک طراحی یا ساختمان , یا شی ء را ارج نهید, با وسایل بازی مختلف , بازی کنید, به کلاس نقاشی بروید, با گل قالبسازی بازی کنید, به خود مجال خیالبافی بدهید, سوال های متفاوت بپرسید و پاسخهای متفاتوت بسیاری بیابید, یک غذای حرفه ای اختراع کنید سپس آن را درست کنید , بدون احساس گناه از اتلاف وقت به مقصد محل نامشخص رانندگی یا قدم بزنید, بدون نگرانی درباره هزینه 200 عکس بگیرید و بکوشید از مناظر عجیب عکس بگیرید, یک بادبادک بسازید و به ان صورتی که برای پرواز کردن ساخته شده پرواز دهید.
اگر از یکی از این ربعها گریزان هستید باید نقشه کاری را برگزینید که همه روز مجبور به عمل کردن به ان شیوه نباشید.
زیرا میزان دلسردی و سطح انرژی تلف شده آن بالا خواهد بود.
مغز برای یک کل بودن طراحی شده است, ولی با وجود این مس توانیم و باید بیاموزیم که بی همتایی مغز خویش و دیگران را ارج نهیم.
سازمان ها برای موفق شدن و به منظور حل موثر مساله در واکنش در برابر موقعیت های در حال تحول باید همه 4 ربع مغز را داشته باشند.
بهتر است ما نیز از تصویر 4 ربع مغز استفاده کنیم .
زمان حل هر مسأله ای 2 یا 3 راه متفاوت بیابید, زیبایی یک طراحی یا ساختمان , یا شی ء را ارج نهید, با وسایل بازی مختلف , بازی کنید, به کلاس نقاشی بروید, با گل قالبسازی بازی کنید, به خود مجال خیالبافی بدهید, سوال های متفاوت بپرسید و پاسخهای متفاتوت بسیاری بیابید, یک غذای حرفه ای اختراع کنید سپس آن را درست کنید , بدون احساس گناه از اتلاف وقت به مقصد محل نامشخص رانندگی یا قدم بزنید, بدون نگرانی درباره هزینه 200 عکس بگیرید و بکوشید از مناظر عجیب عکس بگیرید, یک بادبادک بسازید و به ان صورتی که برای پرواز کردن ساخته شده پرواز دهید.
بهتر است ما نیز از تصویر 4 ربع مغز استفاده کنیم .
دو نوع آموزش برای حمایت تمام مغزی مورد نیاز وجود دارد, اول:مهارت های تفکر خلاق تقویت و توسعه داده شود.
دوم: مهارت ها با آمیخته شدن در فرایند حل خلاقانه مساله دنبال شوند .
لازم است بدانیم آمار نشان داده است که خانه داران نیز بسیار خلاق هستند, چرا که نوع کارشان نیاز به انعطاف و مهارت های مختلف دارد و یا باید کارها را بصورت همزمان انجام دهند.برای همین می گوییم "خلاق" هستند.
خلاقیت با هوش بالا ارتباط مستقیم ندارد, به آن معنی که اگر کسی خلاق باشد حتماً باید تیز هوش باشد.
طی مزاح به تفکر خلاق کمک می کند؛ چرا که ذهن را از مسیر معمول و قابل پیش بینی جدا می کند و باید یاد بگیریم چگونه از این توانایی ها استفاده کنیم و این توانایی ها برای تفکر و حل مساله باید به کارگیری کل مغز در هم آمیزد.
امیدواریم فرزندانی خلاق و ساعی را در خانه های خود بیابیم و با تلاش و استعداد آنها را شکوفا کنیم و زحمت خود را ارج نهیم.
روزنامه جام جم فرزندان خلاق خود را بشناسیم شماره 1978 کودکان 3 تا 6 ساله در راه زندگی خلاق ایجاد عادتهای خلاق یک شبه امکانپذیر نیست.چه بهتر که با بچه ها شروع کنیم.
در کودکستان فورسایت سنت لویس, با مدیریت خانم مری دون بار, کودکان سه تا شش ساله بی آنکه بدانند, مفاهیم سایکو سیبرنتیک را می آموزند تا در دوران بلوغ از مزایای آن استفاده کنند.
چند صد کودک این کودکستان, هدف دار بودن و طرز استفاده درست از تصور و قبول اشتباهات و محبت به دوستان و سایر اصول مرتبط با مکانیزم موفقیت,سایکوسیبرنتیک و روانشناسی تصویر ذهنی را یاد میگیرند.
یاد میگیرند که هماهنگ باهم زندگی کنند .
مدیره کودکستان تعریف می کرد که گروهی از بچه های شش ساله, به هزار زحمت از شن و ماسه حانه ای درست کرده بودند و کودک سه ساله ای, بی آنکه بداند چه می کند, در فرصت صرف ناهار, آن را خراب می کند.
آنگاه پسرهای شش ساله در مقام توضیح و توجیه کار پسرک سه ساله می خواستند مدیر را متقاعد کنند که او تقصیری نداشته و نمی دانسته که چه می کند.
یکی از آنها گفته بود:«مهم نیست, خانه دیگری می سازیم, قول می دهم از اولی هم بهتر شود.» چندی پیش از این کودکستان دیدن کردم.
به شدت تحت تأثیر آموزشهایی که بچه ها می دیدند و عاداتی که پیدا می کردند قرار گرفتم.
در جریان یک تمرین, بچه هادست در دست یکدیگر,سرگرم بازی بودند.
باید از رومی موانعی می پریدند.
ظاهراً یکی از بچه ها نمی توانست همپای دیگران بازی کند.
از او خواستند روی صندلی بنشیند و صحنه ناکامی خود و موفقیت دیگران را در ذهن مجسم کند.
روز بعد شنیدم که کودک مزبور, پرش از روی موانع را به خوبی دیگران یاد گرفته است.
تنها نظم و انضباط اجباری که از سوی مربیان کودکستان وضع می شد,نشستن روی "صندلی فکر" بود.
کودکی که دیگران را آزار می دهد, باید روی صندلی بنشیند و فکر کند که کیست و چه کرده است.
هنگام بازدید از کودکستان, پسری که کودک دیگری را آزرده بود, روی صندلی نشسته و اشک می ریخت, در همین حال, کودکی که مورد آزار قرار گرفته بود , دلش بحال او سوخت؛ برایش کتابی آورد تا ورق بزند و ناراحتی اش تمام شود.
دراین مدرسه, کودکان سه تا شش ساله عاداتی را فرا می گرفتند تا دوران کودکی , نوجوانی, بلئغ, میانسالی و بالاخره بازنشستگی را به خوبی و خوشی پشت سر گذارند.
یاد می گرفتند که زندگی در لحظه کنونی را فرا گیرند.
عنوان:روانشناسی خلاقیت مالتازماکسول مترجم: مهدی قراچه داغی چاپ پنجم:1374 انتشارات جیهون بازیهای رقابت انگیز برای کودکان خلاق کوشش برای شناخت کیفیتهایی که بر حسب آن بعضی از کودکان در مقیاس بالاتری از فهم و خلاقیت قرار می گیرند, برای دهه های متمادی اذهان روانشناسان و متخصصان اموزش و پرورش را به خود مشغول کرده است.
توجه به اندازه گیری هوش کودکان منجر به تحقیقات موازی با ان برای شناخت خلاقیت در کودکان در چند دهه اول قرن حاتضر شده است.
اخیراً روان شناسانی که توجه خود را به کیفیتها و عواملی که نشان دهنده خلاقیت در کودکان است معطوف داشته اند, دریافته اند که خلاقیت و داشتن نمرات بالا در ازمونهای هوشی, همواره قرین هم نیستند (گزل و جکسون 1962): مثلاً تورنس(1979) با انجام آزمونهایی متوجه شد که اگر 20درصد از کودکان در یک آزمون هوشی بالاترین نمرات را آورده باشند,و دوباره به تمامی این گروه آزمون خلاقیت فکری داده شود, 70درصد از کسانیکه در این آزمون بالاترین نمرات را می اورند, از میان 20درصدی که بالاترین نمرات هوش را آورده اند نخواهند بود.
اخیراً در شناسایی " کودکان استثنایی" کوششهایی به منظور انتخاب استعدادهای درخشان به عمل آمده است.
(تایلر,1968), یکی از جدیدترین مدلها در این زمینه را پیشنهاد می کند مه غالب کودکان حداقل در یکی از شش زمینه زیر دارای استعداد هستند: استعداد تحصیلی خلاقیت عقل تواناییهای طراحی پیش بینی و آینده نگری تواناییهای ارتباطی این جهت گیری جدید در ارزیابی و شناسایی تواناییهای برتر در کودکان همیشه با کوششهایی مساوی در امر برنامه های درسی که بتوانند در بارور ساختن و پرورش این تواناییهای بالقوه موثر باشند و همینطور تربیت معلمانی دلسوز و کارآمد که شایستگی آموزش و پرورش کودکان مستعد, خلاق و سرامد را داشته باشند, همراه نبوده است(تایلر,1961).
بسیاری از خصوصیات افراد سرآمد را در کودکان خلاق و مستعد نیز می توان دید, اما علاوه برآن کودکان خلاق مشتاق جستجو برای راه حلهای تازه و غیر معمول برایس مسائل خویش هستند و معمولاً در حل مسائل مختلف از خطرکردن های منطقی پرهیز نمی کنند.
در کودکان خلاق و مستعد در کاربرد و استفاده از عوامل نو در دنیای خویش, از انجام کارهای مخاطره آمیز ابائی ندارند .
غالباً این خصوصیات ویژه نتایج و بازتابهای مطلوب اجتماعی را نه در داخل کلاسهای درس به روش سنتی و حتی از آن هم نامطلوب تر دز زنگ ورزش با معلم شدیداً محافظه کار, برای این کودکتن به ارمغان نخواهد آورد.
معمولاً کودکان خلاق به خانواده هایی تعلق دارند که در داخل منزل به آنها آزادیهای لازم داده شده و والدین آنان در گسترش انرژیهای خلاق خود کاملاً آزادانه رفتار می کنند و تفکرات اصیل کودکان خود را با دیدی انتقادی نمی نگرند.
و باین جهت غالباً این کودکان در رفتار داخل مدرسه و خانه که درست نقطه مقابل یکدیگر هستند, دچار سردرگمی می شوند.هم کودکان خلاق و هم کودکان سرآمد از نظر میزان واژه ها و عقاید مختلف,غنی و پربار و همچنین دارای قابلیت انطباق خوبی هستند.
آنان قادرند که مشکلات را مشخص کنند و ابهامات معمول را تحمل کنند.
عادات کاری قوی دارند و از هیچ کوششی در جمع آوری اطلاعات کوتاهی نمی کنند.
اطلاعاتی که بعداً بتوانند آنها را مورد آزمایش قرار دهند یا آنها را به صورت تازه ای با یکدیگر تلفیق کنند.مسیر زندگی آنان ناهموار است.
گرایش انان به تک روی غالباً سبب می شود که برچسب "سرکش" به آنان زده شود.
پیوند دادان میان واقعیت های موجود زندگی اجتماعی و محیط آموزشی با دنیای غنی,ممتاز و غالباً پیچیده ذهنی آنان, تنش هایی را در مدرسه و بازی ایجائ می کند(برن ساید1942, تایلر1961).پیشرفت و پرورش تواناییهای کودکان سرامد و خلاق یکباره ممکن نیست.
براساس تحقیقات و ارزیابیهای انجام شده در مورد آنان (تورنس 1968) عقب ماندگی در جایی از زندگی انان میان سالهای نه و ده سالگی وجود دارد.
این امر به این علت است که فشار ناشی از برابر و مساوی قراردادن این کودکان با کودکان معمولی و ارائه امکانات آموزشی مساوی با بقیه به گونه ای در مسدود ساختن راه آنان و جلوگیری از انجام بهترین کوششهای ایشان تاثیر می گذارد.غالباً فشارهای روحی اجتماعی بر کودکان سرامد و خلاق سبب می شود که آنان به نوعی بر استعدادهای خود سرپوش گذارند ـ ممکن است این کودکان به جای تمرکز ب رامور تحصیلی, به عنوان رهبران فعال و با انرژی در جامعه خود عمل کنند, یا اینکه بصورت افرادی غیرقابل انعطاف و سرکش معرفی شوند که رفتار آنان هیچ هدف مفیدی را تعقیب نخواهد کرد(خانتا 1982).جوانان و کودکان سرآمد, خلاق و با استعداد, کسانی هستند که وقتی به بلوغ می رسند, بتوانند در جامعه تغییر ایحاد کنند.
علاوه بر این, تیزهوشی, خلاقیت و استعدادهای خاص آنان,شایستگی به کارگیری آنها در فعالیتهای بیشتر, مثل طراحی, تفکر و برنامه ریزی های مدرسهنسبت به سایر کودکان نشان می دهد.
غالباً کودکان سرامد از جهت اجتماعی و بدنی از سایر همکلاسان خود قویتر ونیرومندتر هستند (ترمن1926).
یافته های معتبری از تحقیقات نشان داده است که کودکان تیزهوش در مهارتهای بدنی بالای حد متوسط هستند(دهان 1957, واکر1966, کلازمر1958).
در فعالیتهای مدرسه ای کودکان سرآمد و خلاق بیشتر درفعالیتهای رقابت آمیز و قهرمانی شرکت می کنند و در تیمهای مدرسه ای غالباً موفقیتای لازم را بدست می آوردند .
به این جه ت کودکان خجول که در فعالیتهای بدنی هم توانایی لازم را ندارند اما احتمالاً درسهای کلاسی را بخوبی می خوانند, غالباً نمی توانند خود را با نتایج تحقیقات معاصر در مورد کودکان تیزهوش و خلاق وفق دهند.مهمتر از همه تحقیقات نشان داده اند که کودکان خلاق و تیز هوش تحرک و فعالیت را در جریان آموزش بیشتر از ساکت نشستن و گوش دادن ترجیح می دهند(دان و پرایس1980) مولف:بریان ج کرتی ترجمه:فروغ تن ساز ویراستار:حسن طلایی تنوع خلاق ها در بیشتر نقاط جهان, جوانان و کودکان اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند.
در واقع,هیچ نسلی هرگز این چنین پرشمار و این چنین جوان نبوده است؛ تقریباً یک پنجم جمعیت جهان بین 15 تا 24 سال سن دارد.
با آن که تا سال 2000 از تعداد افراد جوان در کشورهای پردرامد کاسته می شود, گروه جوانان در کشورهای روبه رشد افزایش چشمگیری خواهد یافت.
دراین کشورها جوانان و کودکان در شروع هزاره سوم میلادی بیش از پنجاه درصد جمعیت را تشکیل می دهند.
این ارقام گواه ماهیت و عظمت بی سابقه مشکلاتی است که حضور جوانان و کودکان به جامعه های معاصر تحمیل می کند.
در تاریخ بشر هیچ نسلی به اندازه نسل حاضر با تحولاتی چنین سریع و گسترده مواجه نبوده است.
این تحولات سریع بر اوضاع زندگی کودکان در همه جا عمیقاً تأثیر گذاشته است, و اگر بخواهیم که کودکان در جهان فردا مشارکت کامل داشته باشند, باید این تحولات را در نظر گیریم.
جوامع به چه نحو می توانند شرایط سهیم کردن اقتصادی, مشارکت مدنی و فرهنگی , و رفع نیازهای بهداشتی و آموزشی همگان را تأمین کنند؟
چگونه می توانند به بهترین نحو پاسخگوی آرزوها و خواسته های جوانان باشند؟
و شاید از همه مهمتر, نسل های جدید چگونه می توانند یاد بگیرند که از عهده مشکلات آینده برآیند؟
ما چگونه می توانیم دنیایی بسازیم که در آن «دفاع از صلح در نهادها و اذهان زنان و مردان شکل گیرد؟» اگر به جوانان فرصت ابراز وجود داده شود, پاسخ بسیاری از این معضلات در دست خود آنان است.
توانایی آنان بسیار گسترده است .
به رغم اختلافات بسیار در نحوه آموزش, هیچ نسلی هرگز به اندازه نسل حاضر, از ماهیت چند فرهنگی جهان آگاه, و از نابرابری ها و ستیزه های موجود مطلع نبوده است.
به جای پرورش مصرف کنندگان منفعل,تماشاگران بی اعتنا به سرنوشت خوی.
باید به جوانان کمک کرد که به عوامل فعال و مشارکت کننده در حیات جوامع خویش بدل شووند.
به صدای کودکان گوش بسپاریم این کار ممکن است امری خطیر به نظر برسد, به ویژه اگر بی عدالتی های عظیمی را که جوانان هم چنان به آن مواجه اند, و وضعیت کودکان را که غالباً نخستین قربانیان خشونت در جوامع هستند در نظر بگیریم.
به طور مثال برآوردهشده است که تنها در دهه گذشته ,5/1 میلیون کودک در نبردهای مسلحانه جان باخته اند.
معضلات دیرپایی سوء استفاده و بهره کشی از کودکان, و به بردگی کشاندن آنان بار دیگر با شدت هرچه تمام تر رخ می نماید بیش از صد میلیون کودک بی خانمان, در سراسر جهان ار عرصه های خانوادگی و جامعه انسانی کنار گذاشته شده اند, میلیونها کودک را باید از اوضاع تباه کننده سیگاری که سلامتی, تحصیل و بهزیستی و رفاه شان را به خطر می اندازد نجات دهیم برای مقابله با قربانی شدن کودکان در سراسر جهان نمی توان یک راه حل منحصر به فرد دریافت که در همه جا به کار آید.
هر اوضاعی راه حل خاصی را می طلبد.
با این حال سه رویکرد اساسی وجود دارد : اموزش دادن, حمایت کردن و گوش سپردن.
آموزش ابتدایی همگانی و اجباری در سراسر جهان باید بر رشد اقتصادی مقدم باشد.
این نکته نه تنها برای پایه ریزی نیروی کار ماهر بلکه برای ریشه کن سازی کار اجباری اطفال اساسی است.
به کار گماشتن کودکان سرنوشت آینده آنها را خرابتر می کند.
کار اطفال موجب کاهش نرخ دستمزدها شده , جای بزرگسالان را می گیرد.کودکان تحصیل کرده در سراسر عمر از درآمد بالاتری برخوردارند, سلامتی و امنیتشان بیشتر می شود, و در صورتی که کودکان از عرصه کار حذف شوند, بزرگسالان بیکار شغل پیدا خواهند کرد.
کار کودکان نه تنها نتیجه فقر, بلکه خود یکی از علل آن نیز هست.
آموزش یک حق اساسی انسان و در عین حال یک اجبار است, اجباری برای والدین و دولت ها.
ناتوانی در از بین بردن کار اطفال نتیجه گزینش های فردی و اجتماعی است, نه فقط حاصل فقر یا فشار گروههای ذینفع.
کودکان آینده ما را به ما می نمایانند.
سرمایه گذاری در مورد آنان به عنوان موجودات انسانی باید از اولویت های اساسی باشد.
آموزش ابتدایی و متوسطه اجباری ـ در صورتی که به نحوی واقعگرایانه اعمال شودـ و جبران درآمدهای ازدست رفته این کودکان برای خانواده هایشان گام های اولیه مهمی است؛ از بین بردن کار اطفال جا را برای استخدام جوانان باز خواهد کرد.
اگر بازار به حال خود رها شود, ممکن است به استثمار بی رحمانه کودکان و نادیده گرفتن جوانان بینجامد.شاید سازنده ترین برخورد شنیدن حرفهای خود کودکان باشد.
آنها بهترین وکیل های خود و حتی بهترین وکیل های دیگران هستند.
همان گونه که اقبال مسیح(کودک 12ساله پاکستانی, مقتول در 1995) با تجربیاتش به عنوان قربانی پِشگی(Peshgi) – وامی که قرارداد آن را خانواده ها با نزولخوران محلی می بندند و از طریق بیگاری کودکان بازپرداخت می شود ـ نشان داده است.
والدینش اقبال را هنگامی که چهار سال داشت, به قیمت 12دلار به صاحبان یک کارگاه قالیبافی فروختند تا بدهی خانواده را بازپرداخت کند.
هنگامی که در روز یکشنبه عید پاک در نزدیکی خانه مادربزرگش دوچرخه سواری می کرد؛ گلوله یک آدمکش به زندگی کوتاه و حزن انگیزش پایان داد.
کار اجباری هشت میلیون کودک پاکستانی را در کارگاههای قالیبافی و آجرپزی در بر می گیرد, آنان در این مکانها غالباً به زنجیر کشیده و تنبیه می شوند.
وضعیت در هند نیز چنین است.
در صورتی که آموزش اجباری به اجرا درآید, این شیوه بهره کشی پایان می یابد .
ولی برای تحقق چنین آموزشی, باید فقیرترین خانواده ها به نحوی از جبران خسارت برخوردار شوند.
گوش سپردن به صدای کودکان مستلزم آن است که آنان بتوانند حرف خود را به گوش دیگران برسانند.
در مؤسسات فرهنگی و در رسانه ها خلاقیت و توانایی کودکان برای کمک به توسعه فرهنگی باید به وضوح تشخیص داده شود و تقویت شود.
دراین راستا, بیان هنری با کودکان یا برای کودکان باید تشویق شود.
چالش دگرگونی فن آوری خلاقیت و توانایی کودکان برای کمک به توسعه فرهنگی باید به روشی شناخته و تشویق شود, ذهن های جوان در صورت یافتن فرصت مناسب, بی هیچ دشواری وارد دنیای رایانه شوند, تأثیر فن آوری های جدید بر زندگی کودکان و نوجوانان مشهود است و بسیاری از این فن آوری ها, چشم اندازهای تازه ای را می گشایند.
با این همه دست بالا گرفتن و آرمانی ساختن نیروی این فن آوری های جدید برای جوانان, دست کم گرفتن هزینه چنین وسایلی, یا احساساتی شدن در مورد روند سریع تبادل اطلاعات خیلی ساده است, در هر کشوری انقلاب فن آورانه مسائل جدید بهره مندی یا محرومیت بخشی از جمعیت را به دنبال دارد که مستقیماً بر آموزش اثر می گذارند.
باید روی کودکان از سنین پایین از سه یا چهار سالگی کارکنیمع گیرم فقط برای آنکه به آنها بیاموزیم که زبانهای مختلفی وجود دارد, تا مفهوم تنوع را جذب و درک کنند.
مثلاً باید به آنها نشان بدهیم که در زبانهای مختلف اسامی مختلفی برای خرگوش وجود دارد, و به گوییم که کسانی که نام دیگری روی خرگوش گذاشته اند لزوماً وحشی نیستند.
از آنجا که نشانه شناسی علاوه بر زبان ها, با همه نظام های فرهنگی نیز سروکار دارد, می تواند کمک کند تا به کودکان یاد بدهیم که شیوه های دیگری برای لباس پوشیدن, یا غذا خوردن و خلاصه اشکال متفاوتی از رفتارهای آیینی در جوامع مختلف وجود دارد که هریک در جامعه خودشان خیالی دارد.
تنوع خلاق ما نویسنده: خاویرپرز دکوئیار ترجمه: گروه مترجمان ویراستار:محمدجعفر پوینده خلاقیت و یادگیری در کودکان همه ما اغلب با دیدن کودکانی که رفتار قابل ملاحظه ای دارند، از آنها به عنوان کودکان نابهنجار یاد می کنیم.
برخی از معلمان نیز با دیدن چنین دانش آموزانی، بدون ارزیابی هوش و توان خلاقیت او، برخوردهای نادرستی از خود نشان می دهند.
البته این رویه در مورد پدر و مادران چنین فرزندانی هم صادق است.
یکی از دوستان می گوید: چند سال پیش در گفت و گو با یکی از پدران مراجعه کننده به کانون اصلاح و تربیت، متوجه شدم که پدری، فرزندش را به خاطر شیطنت، شوخ طبعی، رفتار گاه احمقانه و در نهایت زبل بازی بر زمین کوفته بود، به عبارت دیگر او با این عمل خود، فرزند خلاق خود را ناخواسته به فرزند بزهکار مبدل کرده بود؛ چون فرزندش پس از این رفتارهای نابهنجار پدر، دچار دگرگونی اساسی شده بود: از آن فرزند خلاق با فکر مثبت دیگر اثری نبود.
آیا او باید این بار خلاقیت اش را در رفتارهای بزهکارانه دنبال می کرد؟