هوش عاطفی در تعلیم و تربیت
یک فرد تحصیل کرده1 یا فرهیخته چگونه فردی است؟ بر اساس تعاریف یا رویکردهای جدید، فرد تحصیل کرده، فردی است آگاه2 مسئولیت پذیر3 و علاقمند4 که برخی به این صفات، صفت پرخاشگر یا خشن نبودن5 هم اضافه می نمایند]343[ . این اظهارات به این معنی است که تمرکز و علاقه سنتی بر مهارتهای ذهنی چون هوش بهر IQ، جای خود را به علاقه شدید و تمرکز بر مهارتهای اجتماعی و عاطفی و هوش بهر عاطفی (EQ) و مهارتهای هوش عاطفی (EI) داده است. دلایل گوناگونی برای این جابه جایی، عنوان شده است که یکی از مهمترین آنها، اطلاعات و آگاهی هایی است که ما درباره عملکرد مغز و حافظه ی انسان به دست آورده ایم و بین یادگیری برای امتحان دادن و نمره گرفتن و یادگیری برای زندگی کردن در جواکع مدرن امروزی، تفاوت زیادی قائل می شویم و دلیل دوم، اهمیت عوامل اجتماعی وعاطفی می باشد.
یکی از اصول اولیه ی هوش عاطفی این است که روابط دوستانه و دلسوزانه، باعث شکل گیری انواع یادگیری های اصیل و به اثبات می گردند. اگر مرور مختصری بر روی تجارب آموزشی خودمان به عمل آوریم، در می یابیم که ما تحت شرایط متفاوتی آموزش دیده ایم و نمی توانیم ادعا نماییم که این روشها، بهترین روش های آموزشی بودند و منجر به ایجاد یادگیری های اصیل و با ثبات در ما گردیده اند. لازم است تا تمام روشهای آموزشی را با این واقعیتها هماهنگ سازیم.
_______________________________________
2. Knowledgeable 1. Educated
3. Responsible 4. Caring
5. Nonuiolent
اگرچه در سالهای اخیر هوش عاطفی به شدت مورد توجه واقع گردیده است، اما این سازه، سازه ای جدید و تازه نیست. در دهه های 1920 و 1930 روان شناس مشهور، ثوراندایک1 از هوشی نام می برد به نام هوش اجتماعی2 که آن را «توانایی ادراک و فهم دیگران و انجام اعمال مناسب در روابط بین شخصی» تعریف و آن را یکی از جنبه های هوش شخصی به حساب می آورد.]347[
رویکرد ثوراندیک به هوش اجتماعی به عنوان یک عنصر مهم هوشی در آن زمان مورد توجه و اقبال روان شناسان واقع نگردید و پژوهش های تجربی و علمی بر روی آن صورت نگرفت و به فراموشی سپرده شد.
جان دیویی به صورت عمیق و گسترده ای در مورد ماهیت کلاس درس به تفکر و مطالعه پرداخت و نتیجه گرفت که کلاس درس، جایی است که دانش آموزان در مورد «دموکراسی»، مهارتها و حالت های ذهنی مورد نیاز برای رسیدن به آن شرایط اجتماعی و عاطفی که برای انتقال ئ تداوم آن مورد نیاز است، اطلاعات و آگاهی هایی به دست می آورند. به اعتقاد جان دیویی، یک رابطه ی کامل و بدون چون و چرا بین آن چه که یادگرفته می شود و زمینه ای که در آن یادگیری ها اتفاق می افتند و موقعیت هایی که در آن از این یادگیری ها استفاده می شود، وجود دارد.