مقدمه:
اگر بخواهیم گذشتهی عشایر ایران را مورد مطالعه قرار دهیم بدون شک باید مطالعه را از منطقهی فارس آغاز کنیم. زیرا این منطقه از آغاز دوران اسلامی و حتی قبل از آن عشایر نشین بوده است و ایلات و عشایر در آن زندگی می کردند. ما این نوشته ها را از کلمه هایی شروع می کنیم که ممکن است برای شما ناآشنا باشد.
زموم کردان
منشأ این کلمه از اینجا گرفته شده است که در گذشته عشایر ایران برای بهرهوری بهتر از مراتع سردسیر و گرمسیر دو تا ده سیاه چادر را در جایگاه مشخصی کنار هم بر پا میداشتند که در مناطق کردنشین به جمع این سیاه چادرها که واحد مستقلی را تشکیل می دهند زومه گفته می شود و عشایر کرد هنوز این واژه را به کار می برند.
در سالهای کم باران و خشک تعداد خانوارهای هر زومه به حداقل و در سالهای پرباران به حداکثر می رسد ولی معمولا تعداد سیاه چادرهای در هر زومه از ده تجاوز نمی کند. معمولاً خانوارهای هر زومه با هم خویشاوند هستند و سرپرستی هر زمه به دست یک نفر به نام سرزومه است که زیر نظر سرپرستان رده بالاتر خود انجام وظیفه می کند.
زومه آخرین تقسیمات در رده بندی کردهای جلالی است که به طور متوسط درهرزومه 9 خانوار زندگی میکنند وهرخانوار دارای حدود 135 رأسدام است.
کردان فارس
کردان فارس نامی است که جغرافیدانان قدیم (سدههای پیشین) به عشایر فارس داده اند ومنشأ این نام این است که در سال شانزدهم هجری قمری وقتی عربها جلگه های جنوبی عراق کنونی را تخسیر کردند و باز هم پیشروی کردند، هنگام عبور به سمت شرق ایران کردهای کوچنده را در سیاه چادرهایی می دیدند و وقتی به فارس رسیدند دیدند عشایر این منطقه نیز در سیاه چادرهایی این چنین زندگی می کنند. به همین علت آنان را کردان فارس نامیدند و هر که در این سیاه چادرها زندگی می کرد کرد خواندند.
ایلات فارس
مساحت منطقهی فارس (استان فارس به علاوه قسمت هایی از استان های اطراف که در قدیم کلا منطقه فارس نامیده می شد) حدود صد هزار مایل مربع (حدود 256 هزار کیلومتر مربع) تعیین شده است که در دو سوم این منطقه بیش از چهل طایفه زندگی می کنند و این طوایف در تابستان به سمت شمال و در زمستان به سوی جنوب حرکت می کند و این عبورها برای روستائیان منطقه مناطق تجاری زیادی دارد ولی باعث خسارات نیز می شود و هر دفعه عبور کوچ نشینان باعث ویرانی کشتزارهای کنار جاده می شود و از این جهت معمولاً در کنار جاده ها زمینهای بایر و مزارع متروک دیده میشود.
ایلات فارس به دو گروه آبادی نشین و کوچنده تقسیم می شوند که البته گروه اول یعنی آبادی نشین ها در ابتدا کوچنده بوده اند و چون سود و نفع آبادی نشینی و یکجانشینی را بیشتر از کوچ می دیدند روستا نشین شدند که اکثر آنها یا دهقان و یا کاسبند.
عشایر استان فارس دارای گروه هایی هستند که دو گروه آنها قشقایی ها و ایلات خمسه هستند. قبایل دیگر اهمیت کمتری دارند که از بین آنها می توان لرهای کهگلویه و ممسنی ها را نام برد.
توجه: نامهایی که برای منطقهی ناحیهی زندگی طوایف و عشایر به کار برده میشود نامهای قدیمی هستند و ممکن است اکنون به کار برده نشوند.
قشقایی ها
این ایل که از مهمترین گروه های کوچنده منطقه فارس محسوب می شود، مشتمل بر دوازده طایفه است. بعضی از صاحب نظران، قشقایی ها را از مغول هایی می دانند که در زمان سلطنت چنگیزخان از ترکستان مهاجرت کرده اند و در زمان نادرشاه در فارس سکنی گزیده اند. بدون هیچ ادعایی و به احتمال قوی قشقایی ها دنباله قبیله ای قدیمی در ترکیه آسیایی (شرق ترکیه) به نام قبیله خلج هستند که بخشی از این ایل بزرگ به قسمت های مختلف تقسیم و در منطقه فارس پخش شده اند. به همین جهت نام «قشقایی» که در زبان ترکی به معنای «فراری، فرار کرده» است به آنها اطلاق شده است.
بر این اساس و به قولی تیره ای از ایل قشقایی در شمال منطقه فارس مستقر و در بلوک قونقری آبادی نشین شده است. این تیره هنوز نام قدیمی «خلج» را دارد و افراد آن گویش ترکی خود را نیز حفظ کرده اند. در یکی از تقسیمات تیره کوچنده دیگری که خود به چند شاخه تقسیم شده است نیز «خلج» نامیده می شود.
زندگی کوچنده:
به هر ترتیب، امروزه عمدتاً معیشت ایل بزرگ قشقایی با تعداد زیادی طایفه و تیره، از تولیدات دامی تامین می شود و یک زندگی ساده کوچنده دارد. کارهای درون چادر همچون تهیه آب، پخت نان، رسیدگی به چهارپایان، بافتن چادر و قالی و گلیم بر عهده زنان است. مردها چوپانی می کنند آنها گله ها را در کوهستان به چرا می برند و آنچه را که منزل لازم دارد تهیه می کنند.
صنایع قشقایی، تهیه قالی پشمی و نخی است. محصولات دامی، پشم، کره و پنیر در محل به فروش می رسد.
گله های هر یک از طایفه های قشقایی در مالکیت خود طایفه است. گوسفندان در طول سال از مراتع سرسبز تغذیه می کنند و در سال دوبار بره میآورند.
نژاد قشقایی، قوی و درشت است. مردان قدبلند و عضلانی هستند و تقریباً چهره روشنی دارند. آنها افرادی شجاعند. بیشتر ایل قشقایی خوش باور و مهمان نوازند. همچنین بسیار متعصبند اگر مردی از قبیله به کربلا نجف و یا هر محل مقدس دیگری برود، دیگر خطا نمی کند. بنابراین آرزو می کنند که همه افراد ایل به انجام فرایض دینی و تشرف به اماکن مقدسه نایل شوند.
سازمان ایل قشقایی دارای ضوابطی به شرح زیر است:
ایل قشقایی به دوازده طایفه تقسیم می شود که تحت رهبری خان بزرگ (ایلخان) قرار دارند. ایل بیگی[1]، که نوعی قائم مقامی است و ایلخان او را انتخاب می نماید، او را در انجام وظایفش همراهی می کند. اداره هر یک از طایفه ها به شخصی به نام «کلانتر» واگذار می شود، که او را اعضای طایفه ای که به آن تعلق دارد انتخاب می کنند. به همین دلیل یک کلانتر هرگز قادر نیست همزمان دو طایفه را رهبری کند. هر طایفه به گروه هایی به نام «تیره» تقسیم می شوند که هر یک از آنها خانواده هایی که با هم خویشاوندند، تشکیل می گردد. کلانتر هر طایفه وظیفه دارد رئیس هر یک از تیرهها را تعیین نماید. که آن را «ریش سفید» می نامند. ریش سفید شخص محترمی است که به نحوی مشاور کلانتر نیز می باشد. از طرف دیگر کلانتر فردی را به نام کدخدا[2] انتخاب مینماید. مباشر طایفه که از بین اعضای همان گروه انتخاب می شود مامور و مسئول جمع آوری مالیات است. در مجموع سازمان داخلی ایل و طایفه بر اساس انتخابات است و به صورت خودمختار اداره می شود.
طوایف ایل قشقایی
1-طایفه کشکولی: دوازده هزار خانوار این طایفه افرادی قوی و شجاعند. این طایفه تابستان را در بلوک شش ناحیه، اردکان و کاکان (در ممسنی) و زمستان را در مناطق دشتی، ماهور میلاتی، جاره و فیروز آباد سپری می کند.
2- طایفه دره شولی: این طایفه با داشتن 8000 خانوار، نسبت به طایفه کشکولی، از اهمیت کمتری برخوردار است. دره شولی ها در تابستان در منطقه فارس در نواحی سمیرم و اسفدران وارد استان اصفهان می شوند و از آن منطقه تا حدود قمشه و گندمان را در اختیار می گیرند و در فصل زمستان در حدود کازرون، ماهور میلاتی و فامور سکنی می گزینند.
3- طایفه شش بلوکی: شش بلوکی ها به کشکولی ها بسیار شبیهند. افراد این طایفه قوی و ثروتمندند، آئین ها و آداب و رسوم آنها کاملاً به هم شباهت دارند، لیکن اصل برابری اجتماعی در این طایفه بسیار مورد توجه است و به همین دلیل چادرهای خوانین و روسا تفاوتی با چادرهای ساده رعایا ندارد. طایفه شش بلوکی حدود 11000 خانوار دارد آنها تابستان را در شش ناحیه در مناطق چهاردانگه و کوشکه زار، و زمستان را در فراشبند، خنجی و افرز می گذارند.
4- طایفه خلج: افراد این طایفه حدود 3500 خانوارند. خلج ها در تابستان به منطقه ده گردو و پادنا و زمستان به منطقه دشتستان کوچ می کنند.
5- طایفه فارسی مدان: این طایفه از 4000 خانوار تشکیل شده است. خانوادههای این طایفه تابستان را در کوه های دنا و زمستان را در بلوک خنج می گذرانند.
6- طایفه صفی خان: این طایفه تابستان را در دشت خسروشیرین و چهاردانگه و زمستان را در بلوک افرز ساکنند. 3500 خانوار را تشکیل می دهند.
7-طایفه رحیمی: این طایفه 4000 خانوار دارد که اغلب آنها زارعند. فصل تابستان را در منطقه دزگارد (بلوک شش ناحیه) و زمستان را در بلوک خنج می گذرانند.
8- طایفه گله زن: این طایفه حدود 3500 خانوار دارد. گله زن ها در تابستان به حسن آباد (چهاردانگه) ودر زمستان به ماهور میلاتی و دشتی می روند.
9- طایفه ایگدر: 3000 خانوار هستند. افراد این طایفه تابستان را در شش ناحیه و زمستان را در فیروزآباد می گذرانند.
10- طایفه گهوا: این طایفه تابستان را در منطقه اسپاس و زمستان را در محال اربعه به سر می برد. حدود 3000 خانوار تشکیل می دهد.
11- طایفه کراثی: افراد این طایفه زمستان را در بلوک خشت و تابستان را در منطقه دشت ارژن (چهاردانگه) سپری می کنند. این طایفه 3500 خانوارند.
12- طایفه بیات: از 3800 خانواده تشکیل شده است که تابستان را در کام فیروز و رامجرد و زمستان را در جره به سر می برند.
13- طایفه عمله: این طایفه 1500 خانوار دارد و نوکران ایلخان قشقایی را تامین می کند. نام آن برگرفته از واژه «عمله» به معنی «کارگر» است. طایفه عمله از پرداخت مالیات به ایل معاف است.
ایلات خمسه
ایلات خمسه مشتمل بر پنج ایل اینانلو، بهارلو، عرب، باصری و نفر است. به طور کلی بجز عربها ایلات خمسه از قشقایی ها یکجانشین تر هستند.
این پنج ایل در حدود از مشرق و جنوب شرقی سرزمین فارس به سر میبرند، و مناطقی که در نزدیکی لارستان، جویم و بیدشهر واقعند، تحت اختیار آنهاست.
[1]- ایل در زبان عربی و فارسی به معنی «قبیله» است. بیگی همان به زبان ترکی و هم به معنی محافظ است که در زبان فارسی و عربی به بیگی تبدیل شده است.
[2]- کد به معنی قسمت کوچک است و خدا یعنی رئیس بزرگ.