فصل نخست:
پرنده باز
مشخصات و ریشه واژگانی:
پرنده بزرگ تیز با منقار برگشته و محکم و دندانه دار که انواع گوناگونی دارد و ماده بعضی از انواع آن را برای شکار تربیت می کردند.1
کلمه باز به معنی پرنده معروف( باید از vaza به معنی پرنده مشتق باشد که آن هم از مصدر اوستایی vaz به معنی پریدن مشتق است.2
صورت پارسی این کلمه را baz د انسته اند و پهلوی را baz و bac یا baj .
هم چنین در فرهنگ فارسی به پهلوی صورت دیگری نیز برای نامیدن این پرنده در زبان پهلوی پیشنهاد شده است. با تلفظ caxyvak , cihrap که بنظر میاید این تلفظ با واژه (چرغ) مناسب تر باشد و احتمالاٌ نوعی خلط معنی و لغزش روی داده است. آنچه مسلم است در متن پهلوی بندهش این کلمه چنان که گذشت baj ,یاbac ثبت شده است.3
باز را در زبان عربی(بازی) و(صفر) گویند. و آن را به نام شهیاز و قوش هم می خوانند.4
1. فرهنگ فشرده سخن جلد1ص270
2. فرهنگ ایران باستان، ص314 به نقل از فرهنگ جانورانص123
3. فرهنگ جانوران جلد1 ص123
4. دانشنامه- جلد1- ص 228
نوشتارهای پهلوی:
در کتاب بندهش دو بار از باز سپید سخن رفته و در هر دو مورد جزو آفریده های اهورایی قلمداد شده است که به سود مردمان علیه( مار پردار) می جنگد:
.... مار پر دار اگر سایه بر کسی(از) مردم افکند، میرد و دادار باز سپید را برای از میان بردن ان مار آفریده است که چون آن مار پر دار شود و به زیر پرتو خورشید رود تا سایه بر مردم جاندار افتد تا می رند، باز سپید به کارزار آن مار رود و بدو ( آن مار) کشته شود. اگر پیروزی باز را باشد. مار کشته شود، اگر مار چیره شود باز را کشد، اگر هر دو هم زور شوند هر دو به یکدیگر پیچیده شوند، مرده بر زمین افتند.1
قصص قرآن:
در متون تفسیری و قصص، داستان ویژه ای درباره باز دیده نشد، اما نکته خاص در تاج التراجم ثبت شده است که از قول علی بن ابی طالب(ع) درباره تابوت و سکینه ی معروف بنی اسرائیل است. به این ترتیب:
علی مرتضی علیه السلام گوید: آن بازی بود بر صورتی که ان را دو سر بود و روی همچون روی مردم.2
1. بندهش-ص99- وص103- به نقل از فرهنگ جانوران ص123
2. تاج التراجم-ج1-ص 271- به نقل از فرهنگ جانوران ص123
نماد و جایگاه در اساطیر ملل:
باز مانند اغلب پرندگان نوع خود، با چنگال های خمیده اش نماد ربا خواری، زیاده خواهی و سلطه طلبی است از آنجایی که باز ماده از باز نر قویتر و ماهرتر است به همین جهت نشان دهنده یک زوج زن سالار نیز هست. در عهد قدیم به دلیل اخلاقیات رایج در آن دوره، نقش یک باز روی پشت دست علامت اشرافیت و برتری بود( قوش را ببیند) باز پرنده شکاری و مهاجم است و گاه نشانه قضیت است. در چین باستان، باز مسخ کبوتر چاهی است و علامت پاییز، فصل شکار و در عین حال فصل زندگی دور افتاده و بی رفت و امد. در ضمن باز، در ارتباط با لاک پشت بود، چنانچه در جه- جینگ یاد داد. در مصر باز، پرنده ای هوروس بود بنابراین علامت خورشیدی بود. باز هم مانند عقاب نماد قدرت خورشید بود. یونانیان و رومیان در باز نشانه ی خورشید می دیدند.1
مصریان و یونانیان این مرغ را مقدس می دانستند به حدی که اگر کسی سهواٌ او را می کشت خطای عظیمی نموده بود لکن قوم یهود به موافقت شریعت او را یکی از حیوانات نجسه می دانشتند2 در گذشته باز را برای شکار تربیت می کردند و در زمان ساسانیان برای شکار کسی را به باز داری می گرفتند3
پرنده ای است معروف و مشهور که سلاطین و اکابر شکار فرمایند.4
1. فرهنگ نمادها-ج2-ص22 2.لغت نامه دهخدا. ج3. ص 4072
3. دانشنامه.ج1.ص 228 4. فرهنگ فشرده سخن.ج1.ص 270
در قدیم شهرها را برصورت چیزها می ساختند، چنانکه شهر (شوش) بر صورت باز ساخته شد. در قدیم پادشاهان به هنگام صید برای شکار پرندگان از باز استفاده می کردند از این رو تربیت باز خود فنی عمده و از لوازم سلطنت به حساب می آمده است.1
داستان صوفیانه:
در اسرار نامه عطار، از باز سپید شاهانه ای سخن رفته که بر سرای پیرزنی فرود می اید و پیر زن پر و بال او را می کند و به چنگال و منقار او آسیب می رساند:
مگر باز سپید شاه برخاست بشد تا خانه ان پیر زن راست
و در کشف المحجوب هجویری به همین داستان اشاره شده است:
ولامحاله چون باز ملک بر دیوار سرای پیرزنی نشیند پر و بالش ببرند.
این حکایت به سایر متون صوفیانه نیز راه یافته است.
داستانهای ایرانی:
درداستانهای ایرانی اولین کسی که باز(وسایر مرغان شکاری) را آموخته کرد طهمورث بود:
زمرغان مرآن را که بد نیک تاز چو باز و چو شاهین گردن فراز
بیاورد و آموختنشان گرفت جهانی بدو مانده اندر شگفت ( فردوسی )
1. فرهنگ اساطیر.ص 270
در مروجالدذهب درباره اولین کسی که به باز شکار آموخت داستانی نقل شده است که ضمن آن پرورش باز به اقوام غیر ایرانی نسبت داده شده است. به این ترتیب که بطلمیوس جانشین اسکندر روزی در تفرج گاه خود بازی را در حال پرواز دید گفت:
« این پرنده ای که نکوست که سلاحی دارد و شایسته است که شاهان مجلس خویش را بدان زینت دهند» ... آن گاه ماری نر متعرض یکی از باز ها شد و باز ان را کشت. گفت: « این شاه است و از انچه شاهان به خشم آیند او نیز به خشم آید» و سرانجام وقتی پرنده ای را شکار کرد گفت:« این پادشاهی است که حریم خود را حفظ کند و از خوراک خویش غافل نماند».1
و پس از ان به نگهداری باز پرداخت و پس از او ملوک یونان و روم و عرب و عجم و دیگران باز نگه داشتند. در نوروزنامه دو حکایت نقل شده است که در ان ها از عزت و احترامی که باز در نزد پادشاهان داشته سخن رفته است:
چنین گویند که ماهان پادشاهی بزرگ بوده است عاقل و کافی، یک روز باز دار خویش را دید باز بر دست آب می خور، بفرمود تا صد چوبش بزدند.
گفت: ای عجب باز به تن خویش پادشاه پرندگان است و غمگسار عزیز دست پادشاهان است، روا بود که تو چنین بی ادبی کنی؟ 2
1. مروج الذهب. نقل از صص 295و296. به نقل از فرهنگ جانوران ص123
2. نوروزنامه ص69. به نقل از فرهنگ جانوران ص123
در داستان دوم نیز همین مضمون پرداخته شده است. از این قرار که امیر ابوالعباس، برادر فخر الدوله در کودکی زیر نظر بو عبدا... خطیب تربیت می شد. روزی بازی بر دست نشانده بود و در ان میان از دهن خیو بینداخت.
استاد او ملامت کنان گفت: ای سبحان ا... تو ملک و ملک زاده ای! عزیز ملکان بر دست تو چنین بی ادبی کنی کز دهان خیو بیندازی؟...1
تشبیه:
اغلب تشبیهاتی که به باز مربوط می شوند تشبیهات مرکبی است که بر پایه خوی شکارچی گری این جانور بنا شده است:
به هوا در نگر که لشکر برف اندر او چون همی کنند پرواز
رایت هم چون کبوتران سپید راه گم کردگان زهیبت باز ( آغاجی بخارایی)
و
که باز شانه کند همچو باد سنبل را به نیش چنگل خونریزتارک عصفور(رودکی)
و
سپاه خسرو مشرق به فر دولت او چنان گرفتند ان برج را چو باز حمام(عنصری)
1. نوروز نامه صص 69-70. به نقل از فرهنگ جانوران ص 123
و ناصر خسرو نیز بنا به عادت خویش از تصویر عینی باز و کبوتر برای بیان معنای پند و اندرز و حکمت سود جسته است:
ای باز هوات در ربوده از دام زمانه چون کبوتر
بنشان زسرت خمار و خود منشین حیران چو به چنگ باز در تیهو
یوز و باز سخن و نکته ام را بی شک دل دانای سخن پیشه شکارستی(ناصر خسرو)
پر وبال و چنگال باز و بر دست شاه نشستن او نیز گاه مایه تشبیهاتی خاص شده است:
شد از باد آبدان چون سینه باز
هزار آواز با گل عاشقی باز
چمن چون پر طاووس و لاله چون پر طوطی
هوا چون چون پشت بازاست و چمن چون سینه شاهین( قطران تبریزی)
بسا کها که بر او بر زمانه کار نکرد
کشیده چون پر بازان بر او به نعل اشکال( منجیک ترمزی)
گویی که پر باز سفید است برگ او
منقار باز لولو نا سفته برچیده( کسایی)
من ایدون چون بازم که زی تو شتابم
اگر چند از دست خود بر پرانی
چنگ بازان است گویی شاخک شاهسپرم
پای بطان است گویی برگ بر شاخ چنار( منوچهری)
تمثیل جهان:
باز به دلیل ربایندگی و حمله وری به عنوان تمثیل برای جهان و روزگار و شب و روز( باز پیسه) و نیز پیری( سفیدی موی) و مرگ به کار رفته است:
باز جهان تیز پر و خلق شکار است
باز جهان را جز از شکار چه کار است
نیست جهان خوار سوی ما ز چه معنی
خوردن ما سوی باز او خوش و خوار است
قافله نخورد و راه نزند باز
باز جهان رهزن و قافله خوار است
این باز سیه پیسه نگر بی پر و چنگال
کو هیچ نه ارام همی یابد و نه هال
زین پس نکند شکار هرگز
نه باز و نه یوز روزگارم
جز که هشیار حکیمان خیر از کار ندارند
که فلک بازشکار است وهمه خلق شکارند(ناصر خسرو)
کاین باز مرگ هر که سر از بیضه بر کند
همچون کبوترش بدراند به چنگلی (سعدی)
و پیری و موی سفید که به باز تشبیه شده است:
نبینی که باز سپیدی کنون
اگر کبک بگریزد از تو سزا ( بوالمثل بخارایی)
کنایه:
به دلیل ویژگی شکارگری و تیز چنگالی باز هیچ حیوانی توان مقابله با او را ندارد همین واقعیت دست مایه ی شاعران شده است تا به عنوان رمز و کنایه برایامور غیر ممکن و محال باز را در موضع ضعف قرار دهند و نوعی تصویر وارونه بسازند:
چنان اندیشد او از دشمن خویش که باز تیز چنگال از کراکا ( دقیقی)
و به این ترتیب نوعی مدح شبیه به ذم فراهم امده است نمونه های بسیاری از این کاربرد در ادبیات فارسی وجود دارد که به ذکر چند شاهد اکتفا می شود:
به مهر آن گه بود با تو مرا بود ساز
که باشد جفت با کبک دری باز
وگر گنجشک روزی باز گردد
دل رامین از این خو باز گردد ( اسعد گرگانی)
ای خسرو مبارک یارا کجا بود
جایی که باز باشد پرید ماغ را(دقیقی)
باز برگیری و کبک دل به ناز آرد تو را
باز را این دوستی کی بود با کبک دری ( عنصوری)
اصطلاحات:
از معروف ترین اصطلاحات مربوط به باز ( طبلک باز) است که به تصریح غیاث اللغات ( نقاره ای کوچک باشد که باز داران و میر شکاران همراه خود دارند . هرگاه صید را برابر زمین نشسته و یا در آب شناور بینند، آن نقاره را می زنند تا از آواز آن صید از جای خود برخاسته و به پرواز آید و ایشان باز را بر آن سر دهند):
که چون از طبل باز آواز آید زشوق آن باز در پرواز آید
چو بی دل گردد و بی جان نشیند همه بر ساعد سلطان نشیند( عطار)
و از بعضی از ابیات دیگر می توان استنباط کرد که نواختن طبل برای باز نشانه پرواز کردن است و اگر د رهوا آ ن را می شنیده نشانه بازگشت محسوب می شده است:
چو در نالیدن در امد طبلک باز درآمد مرغ صید افکن به پرواز
روان شد در هوا باز سبک پر جهان خالی شدازکبک وکبوتر( نظامی)
ترکیبات وصفی:
باز به عنوان موصوف صفات متعددی را به سوی خود جلب نکرده است و به طور معمول به شکاری و شکارگری و شبیه به آن وصف شده است به عنوان نمونه:
روم زین جا سوی گرگان و ساری بپرانم درو باز شکاری ( اسعد گرگانی)
و
دشمن تو ز تو چنان ترسد که ز باز شکار دوست، کلنگ( فرخی)
اما در کل و به طور عمومی باز حمل کننده چند صفت ویژه است به این قرار:
بلند پروازی:
من آن بازم که پروازم بلند است شکارم آفتاب دلپسند است ( اسعد گرگانی)
و
شیر نه ای لیک شیروار بجستی باز نه ای لیک بازوار پریدی ( قطران تبریزی)
ربودن:
چون ماه از ربودن و چو خار از پسودن به گاه ربودن چو شاهین و بازی( مصعبی)
و
ربودی از این و بدادی مر آن را چو باز شکاری و آز شکاری( ناصر خسرو)
طمع کاری:
رسن در گردن یوزان طمع کرد
طمع بسته است پای باز پران
پراپرند ز طمع باز و جغدکان بی رنج
نشسته اند از ایشان طمع گسسته ستند( ناصرخسرو)
امثال:
اگر بازی اندر چغو کم نگر
و گر با شه ای سوی بطان مپر ( ابو شکور)
اگر چه کبک صید باز باشد
بدو پیدا شده است از باز بازی( ناصر خسرو)
اگر هم باز باشد بچه باز
پسر هم چون پدر باشد سرافراز ( اسعد گرگانی)
و صورت عربی این مثل چنین است:
و حق علی ابن القصر ان یشبه الصقر 1
به مو بد چنین گفت دهقان سغد
که بر ناید از خانه باز، چغد( فردوسی)
به جای مشک نبویند هیچ گه، سرگین
به جای باز ندارند هیچ گه ورکاک( ابو عباس ریحانی)
تو مرکو یی به شعر و من بازم
از باز کجا سبق برد مرکو( دقیقی)
چو کبک دری باز مرغ است ولیکن
خطر نیست با باز کبک دری را( ناصر خسرو)
مثل شد در زبان هفت کشور
شهان دانند باز ماده از نر( اسعد گرگانی)
نکند عشق ، نفس زنده قبول
نکند باز، موش مرده شکار( سنایی)
1. مجله یغما. سال دهم. شماره11. به نقل از فرهنگ جانوران
... بزرگ خطایی کرد که بر تخت خداوند نشست و ( گنجشک راآشیانه باز طلب کردن محال است...)1
... لا محاله چون باز ملک بر دیوار سرای پیر زنی نشینند ، پر و بالش ببرند...2
تصاویر گوناگون:
ارجمندی باز:
باز از جمله ارجمندی ترین حیوانات تربیت شده است. درباره محاسن و ویژگی های آن به جز کتاب های اختصاصی باز نامه، به طور پراکنده در سایر کتب گفتگو شده است تا آنجا که یکی از بندهای دعاهای موبدان در جشن نوروز آرزوی سلامتی باز پادشاه بوده است:
... اسپت کامکار و پیروز... و بازت گیرا و خجسته به شکار...3
و علت این خجستگی را ابوریحان چنین بیان کرده است:
باز مونس شکارگاه ملوک است، و به وی شادی آرند و و ی را دوست دارند و در باز خوی ها بود چنان که اندر ملوک بود از بزرگ منشی و نازکی و پاکیزگی و پیشینیان چنین گفته اند که شاه جانوران گوشت خوار باز است...