چکیده
این سند ثابت میکند که وامهای جدیدی به بسیاری وام گیرنده کاهش یافته که در طول اوج دورهی بحران مالی دسامبر و نوامبر سال 2008 نزدیک به 37 درصد مربوط به دورهی سه ماهه پیشین و نزدیک به 68 درصد مربوط به اوج شکوفایی اعتبار در تاریخ مارچ و می سال 2007 بوده است. وامهای جدید برای سرمایهگذاری واقعی (مثل هزینههای سرمایهای) به همین میزان نسبت به وامهای جدید برای بازخرید دوباره (مثل سهم قابل بازخرید اهرمی M&A) پایین آمد. بانکهایی که به سپردههای مالی دسترسی دارند، وامهای خود را نسبت به بانکهایی که کمتر به سپرده مالی دسترسی داشته را کاهش میدهند. به علاوه شیب منفی زیادی در تسهیلات دائم اعتباری وجود دارد که همچنین ممکن است وام کوتاه مدت داشته باشند. ما با مدرک اثبات میکنیم که در بازیافتهای مالیات پرداختی در تسهیلات اعتبار مستمر، رشدی وجود دارد. بسیاری از این بازیافتهای پرداختی به وسیلهی شرکتهای با موجودی اعتبار کم که دارای نگرانی در مورد دستیابیشان به بدهیهای بلند مدت، موافقت کردند. در صورت کمک به این وامگیرندهها، ممکن است توانایی بانکها برای دادن دیگر وامها را محدود سازند. بانکهایی با بیشترین خطوط وام پرداخت نشده مداوم مرتبط با سپردههای مالی باعث کاهش وامهایشان بیشتر از آن بانکهایی با خطوط عرضه پایین میشود.
مقدمه
بحرانی مالی جهانی ظاهر شده در سپتامبر 2008، نظام اقتصادی جهان را به سمت رکود اقتصادی کشید. بذر این بحران در شکوفایی اعتباری به اوج رسیدهی اواسط سال 2007 پاشیده شده که سقوط وامهای مسکن و ایمنی محصولات نیمه برجسته را به دنبال داشت. نگرانی مؤثر دربارهی سلامت مؤسسات مالی تبدیل به اضطرابی کامل بانکداری شد که شکست شرکت مشترک برادران لهمان و واشنگتن را در پیداشته و دولت مالک شرکتهای فانیههاء، فرید هک و AIG گشت. اگرچه اضطراب در نیمه اول اکتبر بعد از اقدامات مختلف دولت برای ارتقای توانایی پرداخت بدهی و نقدینگی در بخش مالی کاهش یافت و قیمتها در میان طبقات مالی و اجناس به طور چشمگیری افت کرد. قیمت شرکتی و وامهای بانکی به میزان زیادی افزایش یافت و بیثباتی بازارهای مالی تا درجاتی افزایش یافت که به ندرت دیده میشد.
هدف این مقاله فهمیدن شیوهی کلیدی در بحران مالیست که بتواند روی اقتصاد اصلی و به عبارت دیگر منبع اعتبار بخش مالی تأثیر بگذارد. در راستای این هدف، اطلاعات وام اتحادیهها به عنوان منبع اولیه وامها برای شرکتهای بزرگ را مورد بررسی قرار میدهیم. در این اتحادیهها یک بانک اصلی پدید آورندهی وام و گردآوری دیگر مؤسسات برای خرید سهم از آن وام میباشد. این بازار تا بعد از 20 سال به عنوان وسیلهی اصلی توسعه یافت که بانکها و مؤسسات مالی به شرکتهای بزرگ وام میدهند.
ما با مدرک بر این که وام اتحادیهای در اواسط سال 2007 سقوط کرد، آغاز کرده و با آغاز بحران مالی سپتامبر 2008 سریعتر گشته است. در طول ماههای سپتامبر و نوامبر 2008 وامدهی 37 درصد پایینتر از دورهی سه ماهه پیشین و 68 درصد پایینتر از دورهی سه ماهه زمان اوج شکوفایی اعتباری ماههای مارچ و می 2007 بود.
وامدهی در میان همهی انواع وام چه آنهایی که برای خریدهای سهام شرکتی سقوط کرد و آنهایی که برای سرمایهگذاری اصلی بودند تمام و کمال مورد تملک قرار گرفتند. تسهیلات جدید دائم اعتبار و همچنین وامهای جدید مدتدار پایین آمد. کاهش در وامدهی خصوصاً برای وامهای کم درجه سرمایهگذاری بیش از حد بود:
یافتههای ما از کاهشی در وامدهی ظاهراً با کاری، کستیانو و کهو (2008) که با مدرک وامهای تجاری و صنعتی شرح داده در ترازنامه بانکهای آمریکا اختلاف دارد که حدود 100 میلیارد از سپتامبر تا اواسط اکتبر 2008 افزایش یافته است. با این وجود، نتیجه تحقیقاتشان میتواند با مال ما مطابقت داشته اگر که صعود در وامهای C&I در ترازنامههای بانکی افزایشی در بازیافتهای پرداختی تسهیلات دائمی اعتباری فعلی نشان دهد. در واقع ما ثابت میکنیم که یک این نمونهای احتمالیست. صرفاً مطابق شرح اخبار ما قادر به اثبات 16 میلیارد از خطوط اعتباری بازیافت مالیاتهای پرداختی (جدول II) هستیم که حدود 5/15 درصد افزایش در وامهای گزارش شده C&I در ترازنامههای بانکی به حساب خواهد آمد. تقریباً در همهی این نمونهها شرکتها اظهار داشتند که آنها به سبب نگرانی در مورد بازارهای مالی روی خطوط اعتباری کشیده میشوند. بنابراین این بازیافتهای مالیاتی پرداختی احتمالاً بحران مرتبط باشند، نه اینکه به عنوان هدفهای تجاری معمولی به حساب آیند. با در نظر گرفتن برآورد ما تقریباً 500/3 میلیارد در خطوط دائم اعتباری برجسته، بازیافتهای پرداختی احتمالاً بسیار بزرگتر از آن چیزیست که ما در شرح اخبار مییابیم.
کاهش در وامدهی به تنهایی نشان نمیدهد که تقلیلی در منبع اعتبار وجود داشت. شاید که رکود اقتصادی و وضع عمومی اقتصادی به طور نامطمئنی تقاضا برای اعتبار به وسیلهی وامگیرندههای مشترک را کاهش داد. ما برای جدا نمودن تأثیرات منبع و تقاضا بین وام بانکی به منظور رضایت بانک و یا توانایی وامدهی در طول بحران رابطه برقرار میکنیم. خصوصاً روی نقش سپردهها و خطوط دائمی اعتباری در کاستن و وخیمتر کنندهی آثار اغتشاش در بازارهای مالی توجه میکنیم.
ما چنین استدلال میکنیم که بانکهای با پایه قوی سرمایهگذاری احتمالاً وامدهی پایینشان در طول بحران کاهش خواهند داد. نگرانیها در مورد پرداختنی بانکی باعث به وجود آمدن مشکل برای بانکهایی میشوند که بدهیهای کوتاه مدت را به گردش درآورده و وامهای بلند مدت اضافی را افزایش میدهند. اسناد، تجاری منتشر شده به وسیلهی مؤسسات مالی به طور چشمگیری افت کرد و بسیار کوتاه مدت بود. بنابراین بانکهایی که دارای پایه ثابت و بزرگ سپرده (خصوصاً اگر که بیمه شده باشند) باید کمتر نیازمند به امکانات مالی بازارهای با وام کوتاه مدت و در نتیجه اعتبار محدود شده کم باشد. به علاوه در نتیجه نگرانیها دربارهی نهاد عمومی اعتبار که در طول بحران افزایش یافت، سرمایهگذاران پولشان را از منابع نقدی بازارهای مالی بیمه شده و بازارهای با اسناد تجاری بیرون کشیده و سرمایهشان را در بانکهای با وجه سپرده بیمه شده گذاشتند. از اینرو بانکهایی که در شرایطی بهتر برای جذب سپردهها بودند، احتمالاً در اعتبار محدود شدهی کمتری بود و بدینسان دارای موقعیتی بهتر برای وام دادن نسبت به بانکهای بدون پایهی سپردهگذاری قوی بودند.
اگرچه پایه سپرده قوی میتواند به بانک کمک کند که وامدهی را ادامه دهد، کاشیاپ، راجان و استین (2002) حالی از آن است که با سپردهها زیاد سرمایهگذاری میکنند خطوط اعتباری بیشتری توسعه میدهند. زمانی که بازارهای اعتباری مسدود میگردند و این مشکل است که سرمایه را افزایش داد، شرکتها از خطوط اعتباری استفاده نشده خود بهرهبرداری میکنند. اگر بانکها خودشان اعتبار محدود شده هستند، پس بازیافتهای مالیاتی پرداختی خطوط موجودی توانایی بانکها برای ایجاد وامهای جدید را محدود میسازد. گفتگوهای گاتو و استراهان (2006) هر چند زمانی که ضربه فراگیری منجربه برداشت کردن شرکتها از تسهیلات اعتباری خویش میگردد، همان ضربهها همچنین ممکن است منجربه افزایشی در سپردههای بانکی شود. به ویژه اگر نگرانی در مورد نهاد اعتباری در بازارهای با اسناد تجاری وجود دارد چنان که بعد از سقوط ان دو اتفاق افتاد، شرکتها قادر به بهرهبرداری از پشتیبانی خطوط اسناد تجاریشان خواهند بود. در همین زمان، سرمایهگذاری از وجوه نقدی بازاری که در اسناد تجاری سرمایه گذاری شده برداشت خواهند نمود و در عوض پولهایشان را در سپردههای بیمه شده قرار میدهند. بنابراین بانکهای با سپرده در موقعیت بهتری برای ایستادگی در برابر آثار خطوط بازیافتهای پرداختی اعتباری هستند. این مشاهدات به بانکهایی اشاره میکند که خط عرضه اعتباری بیشتری مرتبط به سپردهها دارند و ممکن است در موقعیت بدی برای ادامه دادن وامدهی در طول بحران مالی باشد.
ما این عاملها را با تخمین کنندههای برش عرضی تغییر در وامدهی بانکی در طی بحران بررسی میکنیم. در ابتدا ما بانکهایی با سپردههای مالی زیاد تأسیس کرده که محدودیت در وامدهیشان از درصد کمتری برخوردار است. (به وسیلهی دارایی پایین میآید.) بانک میانی نزدیک به 39 درصد از وامدهیاش را در ماههای نوامبر – آگوست 2008 پایین آورد که مرتبط به سال قبل یعنی آگوست 2007 و جولای 2008 است. با این وجود بانکی یا آن سپردههای یک انحراف معیار زیر حد میانگین وامدهی را تا 51 درصد کاهش می دهد. در حالی که یک بانک با سپردههای یک انحراف معیار بالای حد میانگین حدود 14 درصد وام دهی را کاهش میدهد.
همچنین به عرضهی خطوط گردندهی سپردههای شبکهای نگاهی میاندازیم. (هر دوشان به وسیلهی دارایی بانکی پایین آمد). این متغیر که ما عرضهی خط گردندهی شبکهای مینامیم به صورت منفی به رشد واهی مربوط بود. بانکهای با عرضه خط اعتباری بیشتر در طول بحران مالی بسیار از وامدهی کاستند. این پس رفت تا حدی توان توضیحی بیشتری از پس رفت با سپردهها دارد. بانکی با چنین خط گردندهی شبکهای یک انحراف معیار بالای میانگین ارائه میدهد که وامدهی را تنها تا 10 درصد کاهش میدهد.
این سند براساس موارد ذیل تنظیم شده است. بخش دوم به طور خلاصه اطلاعات را تعریف میکند. بخش 3 واقعیت اصلی دربارهی جمع شدن وامهای بانکی برای انواع وامهای گوناگون مطرح میکند و اهمیت خط اعتباری بازیافت مالیاتی پرداختی را با مدرک ثابت میکند. در بخش 4 مجموعههای برش عرضی ارائه میشود و بخش 5 نتیجهگیری است.
-اطلاعات
اطلاعات برای تحلیلمان برگرفته از پایگاه وامهای بانکی بزرگ روتیرز دیل اسکن است. تقریباً همه این وامها اتحادیهای هستند. به عنوان مثال به وسیلهی یک یا بانکهای بسیاری آغاز شده و به اتحادیهی بانکها و دیگر سازمانها فروخته شد، مخصوصاً برای آنها و هم شرکتهای بیمه شده، صندوق، وجوه بازنشستگی، صندوق مشترک و صندوق تأمین زیان احتمالی سرمایهگذاری سازماندهی کرد. اگر چه (CDOS) در ربع چهارم سال 2007 خریدار بزرگ وامها بود، آنها بعد از سقوط در وام مسکن ایمنی به طور مؤثری به عنوان خریدار ناپدید شد.
مقدار اصلی وامها در سال 2008، 425 میلیون دلار بود. میانگین آن 125 میلیون دلار بود و 90 درصد زیادتر از 21 میلیون دلار بودند. متوسط وامگیرندهها 9/5 میلیارد دلار کاهش یافت. در حالی که اطلاعاتی در مورد وام کوتاه مدت یعنی وامهایی در حساب نمونهمان برای سهم بزرگی در وامهای بانکی واریز شده نداریم. در واقع ارزش وامهای واریز نشده و قلمبه در نمونهمان، فراتر از ارزش وامهای C&I در ترازنامهی بانک تجاری است.
یک مشکل با استفادهی دیل اسکن برای تحلیل مثل دورهی اخیر است که در گزارشات تأخیر و افت وجود دارد. بعضی وامها ظرفت تاریخ آغاز گزارش شده است، در حالی که دیگر وامها برای چندین ماه ممکن است گزارش نشده باشد. این تأخیر گزارش کردن منجربه مقدار وام کمتر از حد قابل توجهی برای چندین ماه گردد. استفاده کردن از اطلاعات تاریخ گزارش در پایگاه دیل اسکن تخمین میزنیم که برای دورهی 1 نوامبر سال 2006 تا 31 اکتبر 2007، 21 درصد وامها ظرف یک روز، 36 درصد در 7 روز، 49 درصد در 14 روز، 57 درصد در 21 روز و 95 درصد در سال گزارش شده است.