اعضای شاخه نرمتنان بدن نرم و بدون تقسیمی دارند.
معمولاً سر آنها در قسمت جلو است و یک پای شکمی و توده احشایی پشتی نیز در بدن آنها وجود دارد.
بدنشان کم و بیش از یک روپوش (Mantle) نازک احاطه شده است اغلب در یک صدف آهکی خارجی محفوظ اند.
این شاخه از پنج رده تشکیل میگردد که از لحاظ ظاهر، طرز زندگی و رشد با یکدیگر اختلاف دارند.
1- رده دو عصبیها مانند کیتون ها
2- رده ناوپایان مانند دنتالیوم
3- رده شکمپایان مانند حلزونهای صدفدار و بیصدف.
4- رده تبرپایان مانند صدفهای خوراکی دو کفهای
5- رده سرپایان مانند نوتیلیها
6- اسکوئیدها ، هشتپایان و غیره
فسیل شناسی نرم تنان:
یکی از مهمترین بخش های بیمهرگان خصوصاً از نظر مطالعه فسیل شناسی نرم تنان است.
نرم تنان در دریا، آبهای شیرین، دریاچهها و بالاخره خشکی زندگی میکند.
نام نرمتنان اصولاً برای انواع به کار برده شده که قسمت سخت ندارند و لذا به دو دسته تقسیم شدند: دستهای دارای قسمت سخت و دسته دیگر بدون قسمت سخت می باشند.
اساسی تقسیم بندی جدید به وسیله دانشمندی فرانسوی پایه گذار شد و او بر اساس شباهت قسمتهای نرم و قسمتهای سخت، نرم تنان را به سه رده تقسیم بندی کرده که عبارتند از: گاستروپودار، سفالوپودا و دو کفهایها .
صور مشخصه نرم تنان عبارت است از:
1- عدم بند بند بودن بدن
2- تقارن ارگانیسم بدن نسبت به یک صفحه
3- مرکزیت عضو حساس در سر (به استثناء پلسی پودا)
4- پوشیده شدن بدن به وسیله پوست
5- خواص اختصاصی دستگاه گوارش و سیستم عصبی
6- صور مشخص در حالات لاروی
پوست دارای سلولهایی است که غشاء را ترشح میکند.
غشاء در کلیه نرم تنان از کربنات کلسیم ساخته شده و تمام یا قسمتی از آن به صورت کلیست یا آراگونیت است.
معمولاً غشاء خارجی گاهی کاملاً داخلی است.
رده گاستروپودا: بدن معمولاً در یک غشاء مارپیچ غیرمتقارن قرار دارد.
سر مشخص و دارای یک یا دو زوج Tentacle و یک زوج چشم است.
پا عریض و مسطح است ولی در انواع شناگر به شکل بال مانندی در میآید.
رده شکم پایان
رده شکم پایان بزرگترین و متنوعترین گروه از نرم تنان است و دربرگیرنده بعضی از ابتداییترین نرم تنان (بعضی از شکم پایان دریازی) و بعضی از تکامل یافتهترین آن ها (بعضی شکم پیان خشکی زی) است.
صدف این جانوران یک تکه و معمولاً مخروطی شکل است که توده احشایی را احاطه کره است.
سر و پای عضلانی معمولاً تقارن دو طرفی دارد ولی این تقارن به علت پنج خوردن توده احشایی، در توده احشایی به چشم نمی خورد.
شکم پایان از طریق جلد (جبه) و یا حفره جبه که نقش شش را بازی می کند، تنفس میکند.
جداش و یا تک جنس و هر مافرودیت هستند و در عدهای چرخه زندگی مستقیم است.
در شکمپیان (به یوننی Gaster = شکم + Podos= پا) سر که در قسمت جلو بدن است، پای شکمی، که طویل است تقارن دو جانبی دارد.
توده احشایی معمولاً درون یک صدف پشتی جای میگرد و هر دو بطور مارپیچی پیچیده و غیر متقارن میباشد.
سر توده کم و بیش استوانهای شکلی است که بدون آنکه از بقیه بدن مشخص باشد بطرف جلو ادامه دارد.
بر روی سر زواید حسی موجود است که شاخک نامیده میشود و بر حسب نوع حیوان متفاوت میباشد.
دهان در انتهای قدامی بدن واقع است و در داخل دهان زبانه کوچکی وجود دارد بنام سوهانک.
در این عضو دندانهایی وجود دارد که تعدادش در انواع مختلف متفاوت است و در بعضی نمونهها بالغ بر چندین هزار است.
چین خوردگی پوست بدن یا روپوش حفره وسیعی را تشکیل می دهد که آنرا حفره روپوشی مینامند.
دستگاه دم زدن، مجرای مواد دفعی و مجرای دستگاه تناسلی، در حفره روپوشی قرار دارد.
در شکمپایان اجدادی شاید در همه قسمتها تقارن دو جانی وجود داشته است.
ولی در گونههای زنده قرینه دو طرفی کامل از بین رفته است زیرا بدن جانور در حول محوری که از رأس صدف عبور مینماید 180 درجه یا کمتر دوران حاصل نموده است و در اثر این دوران حفره روپوشی در نزدیک سر جانور قرار گرفته است.
شکمپایان معمولاً دارای یک جفت چشم هستند که بر روی سر و احیاناً در انتهای قدامی بدن روی شاخکها قرار گرفته است.
ساختمان چشم در این جانوران فوقالعاده ساده میباشد و اغلب از حفره کوچکی تشکیل مییابد که روی آن جسم شفافی که عمل عدسی را انجام میدهد، وجود دارد.
در داخل حفره مزبور چند سلول که دارای ذرات رنگین است یافته میشود؛ از هر سلول حفره چشمی رشته عصبی نازکی جدا میگردد که اجتماع آنها عصب چشمی را تشکیل میدهد.
در تروکوس کناره حفره مزبور یکدیگر نزدیک میشود و در نتیجه چشم شکل حفره بستهای را به خود میگیرد که در داخل آن جسم شفافی که عمل عدسی را انجام میدهد یافته میشود و در توریو و مورکس کنارههای چشمی بهم متصل میگردد.
حس بویایی بوسیله دو زایده کوچک که بر روی سر قرار دارد صورت میگیرد و بالاخره مابین سایر اعضاء حسی که در جانوران مزبور یافته میشود میتوان از عضو تعادلی یا استاتوسیست نام برد.
این عضو بوسیله رشته عصب نازکی به عقده مغزی جانور مربوط میشود.
دستگاه وازنشی شکمپایان کلیهها میباشد.
در بدن عدهای از آنها دو کلیه یافته میشود ولی فقط یکی از آنها با حفره دور قلبی مربوط میگردد مثلاً در هالیوتیس کلیه چپ و در فیسورلا کلیه راست با حفره دور قلبی مربوط میگردد پاتلا دارای دو کلیه غیرمساوی میباشد که هیچیک از کلیهها با حفره دور قلبی ارتباط ندارد.
در نزدیک بیشتر شکمپایان یکی از کلیهها از بین رفته است.
در این دسته از جانوران علاوه بر کلیه اندامهای دیگری یافته میشود که در عمل ترشح مواد زاید شرکت دارد مانند غدهای که بر حسب نوع جانور مجاور دهلیز و یا حفره دورقلبی قرار دارد بنام غده دور قلبی و سلولهایی که در بین سلولهای بافت هم بند جانور یافته میشود.
دستگاه عصبی این جانوران از عقدههای عصبی مغزی، پایی، احشایی و غیره تشکیل یافته است که بوسیله رشتههای یکدیگر مربوط میگردد.
در نزد اغلب شکمپایان قسمتی از قلب لوله گوارش را احاطه میکند، گاهی قلب طوری اطراف لوله گوارش را احاطه کرده است که بنظر میرسد لوله گوارش قلب را سوراخ کرده و از آن عبور نموده است.
عمل دم زدن در شکمپایان متفاوت است و بیشتر بوسیله آبشش تنفس مینمایند ولی در ششداران عروق زیادی از جدار حفره روپوشی عبور میکند و این قسمت از بدن را به ریه تبدیل می نماید.
مورفولوژی شکم پایان:
قسمتهای نرم بدن شکم پایان: بدن نرم جانور در داخل صدف محافظت می گردد.
مقعی که حیوان در حال حرکت میباشد، سر و پا بطرف خارج صدف گسترش مییابد.
اما بخش نرم و یسرال در داخل صدف باقی میماند.
سر شامل شاخکهای عصبی و چشمها میباشد و در بخش زیرین سر، دهان جانور قرار گرفته است که در داخل آن اندامی به نام رادولا وجود دارد که از تعدادی دندانهای شاخی کوچک تشکیل یافته است.
این عضو وسیلهای برای فرو بردن مواد غذائی میباشد.
پا یک عضو کشیده با ته پهنی میباشد، حیوان با انقباض آن در موقع امواج مداوم، در روی کف دریا قادر به حرکت می باشد.
شکم پایان خشکی، برای اینکه بتوانند بر روی سطح خشک حرکت کنند.
ماده لزجی را بر روی آن ترشح میکنند.
«برآمدگی و یسرال» در سطح پشتی بدن قرار گرفته است.
این بخش شامل دستگاه گوارشی و اعضاء دیگر میگردد.
بخش بیشتر بدن در داخل صدف بحالت پیچ خورده قرار دارد.
این قسمت بوسیله جبه که بطرف جلوی سر برای تشکیل فضائی کشیده میشود پوشیده می گرد، بدین معنی که حفره جبه بر عکس موقعیت عادی نرم تنان دیگر، در سمت جلو قرار دارد.
بخشهای دیگر بدن شامل مخرج می شود نیز در سمت جلو قرار دارد، به این دلیل که مانتو و ویسرا در طی تکامل لاروی، در حدود 180 درجه نسبت به سر و پا پیچ خوردگی دارند.
در اشکال دریائی آنها معمولاً حفره مانتو، شامل برانشیهای پر مانندی میباشد.
جانور بوسیله مژههائی که در داخل حفره مانتو قرار دارند اکسیژن آب را گرفته و آنرا به بدن خود میرسانند.
در بعضی از اشکال، حاشیه جلوئی مانتو ممکن است یک لوله گستردهای را بوجود آورد که به آن سیفون داخل کنده میگویند که آب را مستقیماً به تیغه های ششی میرساند.
اشکال خشکی آنها فاقد تیغههای ششی میباشند و حفره مانتو در عمل به شش یا ریه تبدیل می گردد.
در اشکال دریائی آنها معمولاً حفره مانتو، شامل برانشیهای پر مانندی میباشد.
جانور بوسیله مژههائی که در داخل حفره مانتو قرار دارند اکسیژن آب را گرفته و آنرا به بدن خود میرسانند.
اشکال خشکی آنها فاقد تیغههای ششی میباشند و حفره مانتو در عمل به شش یا ریه تبدیل می گردد.
شکم پایان خشکی هلیکس Helix صدف آن نازک، شکل آن گرد و دارای سطح صاف است.
صدف ممکن است دارای ناف باشد.
دهانه صدف تقریباً بیضی شکل است.
این جنس از ائوسن تا حال یافت میشود.
هلیکسی از شکم پایان مخصوص خشکی است و از زندگی کردن در آب بینیاز میباشد زیرا حفره مانتوی آن به منزله یک شش عمل میکند.
اشکال مختلفی از آنها در خشکیها سراسر جهان یافت شده است، این حیوان، مخصوصاً در مناطقی که دارای آب و هوای مرطوب و خاکهای آهکدار هستند، فراوان یافت میشود.
تاریخ زمینشناسی شکم پایان سنگواره اولین گروه از شکم پایان در سنگهای کامبرین یافت شده است.
تیره های زیادی از آنها در طی دورانهای پالتوزوئیک ظاهر شدهاند، عدهای از آنها ناپدید شدند و بوسیله شکم پایانتر سیری که تعدادشان بسیار زیاد و متنوع میباشد جایگزین گردیدهاند.
امروزه تعداد شکم پایان از ردههای دیگر نرم تنان بیشتر می باشد.
شکم پایان یافت شده در پالئوزوئیک محدود به صدفهای شب کلاهی شکل و یا با پیچخوردگی حلزونی شکل میباشند، صدفهای پیچ خورده در یک سطح در بین آنها نمایان هستند.
در بیشتر صدفها، دهانه کامل است اما در اشکال زیادی از آنها یک شکاف خارج کننده وجود دارد.
در اروپا سنگواره شکم پایان در بین آهکهای و نلوک و آهکهای رسیفی دوره کربونیفر از دورههای دیگر پالئوزوئیک فراوانتراند.
در بیشتر گاستروپودهای مزوزوئیک دهانه صدف کامل میباشد، شکلهائی که دارای مجرای سیفون مانند هستند در اواسط مزوزوئیک ظاهر شده اند و در طی دوره کرتاسله به مقدار زیاد افزایش یافتهاند.
بیولوژی خاک: از گروه نرم تنان، حلزونها از نظر بیولوژی خاک جالب توجه هستند.
بعضی از انواع آنا گیاهخوار بوده و میتوانند به سبزیجات و گیاهان زراعی خسارت وارد نمایند و برخی دیگر ر تجزیه پس مانده های گیاهی سهیم هستند.
دستهایی که در تجزیه بقایای گیاهی شرکت دارند، در صورت وجود جا و شکافهای ایجاد شده بوسیله کرمهای خاکی در طبقات فوقانی خاک و در داخل برگهای گسترده در خاکهای جنگ بافت می شوند.
در خاکهای آهکی تعداد و نوع حلزونهای خاکی بیشتر از تعداد آن در خاکهای اسیدی است.
تعداد حلزونها با افزایش بعضی از گروههای دیگر نقصان مییابد.
این جانوران میتوانند با محو کردن جلبکها و گلسنگهای روی سنگها در پیدایش خاک از سنگهای مادر مؤثر باشند.
آنها در مواقع خشکی در شکاف سنگها در پیدایش خاک از سنگهای مادر مؤثر باشند.
آنها در مواقع خشکی در شکاف سنگها فرو رفته و از خود ترشحاتی خارج میسازند که مواد غذایی محتوی این ترشحات بعداً امکان رشد خزهها و سایر گیاهان کم توقعرا فراهم مینماید.
وضع طبیعی- حلزونی (Helix) هنگام شب و در آب و هوای مرطوب بسیار فعال است.
این جانور بوسیله تموجات عضلانی سطح شکمی پا روی یک «مسیر لعابی» از مخاطی که توسط غده بزرگ پایی واقع در زیر دهان ترشج می شود بآرامی و یکنواخت حرکت میکند.
غذای جانور از گیاه سبز است که با ترشحات بزاقی مرطوب گشته بوسیله فک گرفته و نگاهداشته میشود.
سپس در نتیجه حرکات سوهانی یا اراهای سوهانک، بصورت تکههای کوچکی در میآید.
حلزونهای خاکی (زمینی) وقتی که تعدادشان یاد باشد میتوانند به نباتات باغ و مزرعه بدرختان صدمات شدید وارد آورند.
حلزونها هنگام روز، در شکافها و ترکها یا سوراخها و زیرسنگها در روی تنها درختان و غیره مخفی میگردند، سپس سر و پای جانور بداخل صدف کشیده میشود.
در هوار خشک یک پوشش موقتی یا سرپوش از مخاط و آهک ترشح شده دهانه صدف را میپوشاند و از خشک شدن جانور جلوگیری میکند.
حلزون باغی: نام علمی حلزون معمولی که در باغها به چشم میخورد Helixaspersa است.
موجود فعال از نظر ظاهری یک قسمت پایی- سری دارد که سر در جلویی ترین بخش آن واقع است و با دو جفت شاخک (جفت اول حسی و جفت دوم چشمی) از بقیه قسمتهای آن متمایز است.
دهان که یک منفذ شکاف مانندی است و دست زیر حد جلویی پایی - سری واقع است، چندان مشخص نیست.
پای عضلانی که دارای تقارن دو طرفی است مرز مشخصی با سر ندارد.
توده احشایی مرکب از امعاء و احشاء پیچ خورده، توسط یک صدف یک تکه مارپیچ احاطه شده است.
جبه پوشاننده توده احشایی در حاشیه پائینی کمی ضخیمتر است (جز در یک نقطه به نام منفذ و یا به نوموستوم که در سمت راست بدون قرار دارد) و یقه جبه نامیده میشود.
در محل نوموستوم جبه با دیواره بدن اتصال ندارد و حفره جبه که یک دیواره عروقی دارد و هوادار است.
از فاصله گرفتن جبه از دیواره بدن ایجاد شده است.
این حفره نقش ریه یا شش را برای جانور بازی می کند؛ عروق دیواره حفره به کمک هوا، اکسیژنه میشوند.
اکسیژن به قلب می رسد و توسط سرخرگ ها به دیگر نقاط بدن انتقال مییابد.
خون تیره نیز به قلب باز می گردد و از قلب به حفره جهت تبادل جریان مییابد.
منفذ تناسلی کوچک است و در نزدیکی پایه شاخک چشمی در سمت راست قرار دارد.
تنها منفذ اداری و مخرج به میشوند و موقعیت آنها به این ترتیب است که مخرج کمی عقب منفذ ریه و منفذ اداری کمی بالای مخرج قرار دارد.
در این جانور جز منفذ ریه، منفافذ اداری و مخرج از بیرون نمایان نیستند.
پوسته یا صدف پوسته در بسیاری از شکم پایان یک ساختار پیچیده است.
آن مانند یک مخروط خالی است که در قسمت مرکزی دارای یک محور مرکزی توخالی به نام ستونک یا کاملاً است که اغلب از راه یک منفذ تحتاتی به بیرون راه دارد.
بر فضای داخلی این پوسته از نوک یا قله به پایین ، تدریجاً افزوده میشود و بیشترین فضا در یک چهارم انتهایی پایینی یافت میشود که توسط یک حجره یا اطاقک به بیرون منتهی میشود.
قسمت پایی سری که توسط یک عضله به نام عضله ستونکی به ستونک یا کلوملا اتصال دارد، در موقع استراحت و هنگام خطر به داخل صدف کشیده میشود.
اگر پوسته را طوری در دست گیریم که قله آن بالا و حجره رو به ما باشد، اگر دهانه حجره در سمت راست ستونک واقع شده باشد، پوسته راست گرد و اگر در سمت چپ ستونک باشد، چپ گرد میباشد.
سطح توده احشایی پیچی خورده را یک جبه مرکب از یک لایه کم و بیش از مژهدار (در انواع بدون پوسته، کاملاً مژهدار) پوشانده که غنی از غدد تک یاختهای است.
مجاری آنها به سطح جبه راه دارد.
لبه آزاد جبه دارای غدد موکوسی یا مخاطی ، غدد آهنگی و رنگیزه است.
کار اصلی این پوشش (جبه) ترشح صدف است که در اکثر شکمپایان یافت می شود.
پوسته از لایههای متعددی ساخته شده است که جز داخلیترین آنها که توسط همه جبه ترشح میشود، بقیه لایهها توسط یقه جبه ساخته میشوند.
این لایهها از خارج به داخل عبارت هستند از: لایه پریوستراکم که از جنس ماده شاخص شبه کیتینی به نام کونکیولین است، لایه پریسماتیک که از منشورهای آهکی متعدد انود در کونکیولین ساخته شده است، لایهمادر مروارید یا نکر که جنس آن متناوباً از ترکیبات آهکی و کونکیولین است و در مقابل نور خورشید تلالو خاصی دارد.
داخلیترین لایه خود جبه است.
جبه در حفره، حفره جبه مانند ریه انجام وظیفه می کند.
سیستم گوارش: از دهان شروع میشود که به صورت شیاری در سمت زیری در سمت زیری منتهیالیه جلویی بدن به حفره دهانی راه دارد.
در سقف حفره دهانی یک میله سخت شده به نام فک و در کف آن زبان وجود دارد که در سطح فوقانی آن سوهانک یا رادولا یافت میشود.
سوهانک مرکب از ردیفهای عرضی دندانه های (از جنس کیتین و پروتئین سخت شده)است و به یک کیسه بن بست یا کیسه سوهانکی راه دارد.
حرکت این دندانهها علیه فک بالا، باعث خرد کردن غذا میشود.
بعد از حفره دهانی مری باریک قرار دارد که به یک قسمت حجیم یعنی چینهدان منتهی میشود.
درست به موازات چینهدان دو غده بزاقی یافت میشود که ترشحات آنها به قسمت جلویی مری راه مییابد.
این غدد، ترشح کننده موکوسی هستند که تقریباً آبکی و در بردارنده آنزیمهای متعدد است.
چینه دان همچنین ترشحات غدد گوارشی را دریافت میکند.
این ترشحات به عقب سیر می کنند و حاوی یک آنزیم قهوهای رنگ و آنزیمی مانند سیتاز هستند که هضم کننده سلولز است.
محل ترشح این آنزیم هنوز مورد بحث است و اینکه آیا از ترشحات غده گوارشی است یا جزء آنزیمهای مترشحه از موجودات هم زیست چینهدان است، مشخص نیست.
بعد از چینهدان، معده و سپس روده پیچ خورده قرار دارد که به مخرج در نزدیکی توموستوم در حفره جبه منتهی میشود.
این وضعیت سیستم گوارشی، منفعلت بزرگی است برای جانوران که خود را در پوستهای محفوظ می کند که تنها از راه یک منفذ به بیرون راه دارد.
در بسیاری از شکم پایان در اطراف روده، یک غده گوارشی بزرگ و قهوهای رنگ وجود دارد که عبارت از یک توده از لولههای منشعب است که به خوشههای یاختهای ختم می شوند.
یاختههای مورد نظر بر سه دستهاند: دستهای آنزیم های مخصوص گوارش خارج یاختهای را ترشح میکنند.
دستهای دیگر با جذب مواد غذایی مایع و محلول، گوارش داخل یاخته ای را انجام می دهند و دسته آخر ترشح کننده کلسیم هستند.
همه سیستم گوارشی در هموسل غوطهور است.
سیستم گرد خون شکم پایان در سیر تکاملی خود، یک دهلیز را از دست دادهاند؛ قلب یک دهلیز و یک بطن دارد.
خون سیاهرگی اکسیژن دار (از سیاهرگهای ششی یا حفره جبهای) به دهلیز می آید، از دهلیز به بطن و از بطن به و آئوریت اصلی جریان مییابد: یک آئورت به جلو امتداد دارد که ابتدا به سر و سپس عقب بدن از جمله با خون میرساند و آئورت دیگر به عقب امتداد دارد و توده امعاء و احشا را مشروب میکند.
مویرگ وجود ندارد.
از سمت دیگر هموسل، سیاهرگهای اصلی خون را جهت تصفیه به حفره جبه انتقال می دهد .
رنگیزه تنفسی هموسیانین نام دارد و خون آبی رنگ است.
یک پرده دور قلبی مشتق از سلوم نیز دو قلب یافت میشود.
سیستم تنفسی: به جای آبشش های سایر شکم پایان و نرم تنان، حلزون باغی دارای شش میباشد.
شش عبارت از شبکهای از رگهای خونی در دیواره خارجی روپوش است که در دفوه روپوشی بزرگ در داخل صرف قرار دارد.
هوا در بدن جانور به وسیله سوراخ تنفسی داخل و خارج میشود.
خون جمع شده از بدن در ریه اکسیژن می گیرد و سپس به وسیله قلب به دخل سرخرگهای سر، پا و احشاء جریان می یابد.
سیستم دفعی تنها یک کلیه وجود دارد که توسط یک منفذ به حفره دور قلبی راه دارد.
ماده دفعی به تناسب زندگی در خشکی، اسید اوریک و کمی آب است.
سیستم تولید مثلی حلزون باغی موجودی نر- ماده یا تک جنس یا هر مافرودیت است که دارای یک غده نر- ماده یا مشترک میباشد.
این غده به تناوب قادر است یاخته جنسی نر و ماده ایجاد کند و از طریق یک مجرا به نام مجرای مشترک به غده آلبومین منتهی میشود.
در محل این غده، مجرا کمی متسع شده، اطاقک لقاح را ایجاد میکند که به کیسه ته بستهای به نام کیسه دریافت کنندهاسپرم یا اسپرماتکا راه دارد.
این موجود قادر است از اسپرم خود یا فرد هم گونه دیگر استفاده کرده، تخمکهای خود را بارور نماید.
سیستم عصبی عقدهای عصبی چنان ملحق شدهاند که تشخیص انفرادی آنها مشکل است.
دو عقده سری به یک عقدهپایی در زیر و دو عقده طرفی- جنبی و یک عقده میانی- شکمی میپیوندند.
در دو طرف عقده شکمی- مینی، دو عقده جانبی (عقده های احشایی) وجود دارد .
تعداد زیدی عقده ریز اضافی در بالای سر یافت میشود که به عقده سری ارتباط دارند.
همهبدن به حس لامسه و دیگر حسها به نوعی حساس است اما از عمدهترین اعضاء حسی میتوان به و شاخک حسی و مخصوص دریافت حس شیمیایی ، و شاخک چشمی و در بردارنده دو چشم ساده که برای دید محدود مناسب است و دو عضو مربوط به حس تعادل یا اتوسیستها واقع در زیر غدد پایی اشاره کرد.
حرکت حرکت در هوای مرطوب و اصولاً شب هنگام و به صورت خزیدن انجام میگیرد.
اگر جانور روی یک صفحه شیشهای حرکت کند، اثر حرکات آن به صورت یک موج جلو رنده مشاهده میشود.
اثر به کمک ترشحات موکوسی مترشحه از غدد پایی ایجاد می شود.
این غدد در نیمه جلوئی پا قرار دارند و مجرای آنها در زیر دهان به بیرون راه پیدا می کند.
در زمستان به کمک ترشحات غدد پایی، یک صفحه محکم به نام اپی فراگم یا روپرده ایجاد میشود که دهانه حجرهصدف را مسدود می نماید.
این صفحه یا پرنده ابتدا سولفات کلسیمی سپس کربنات کلسیمی شده، گر چه منافذی برای تبادل گازهای تنفسی دارد، محکم میباشد و مانع از دست رفتن آب بدن و باعث بقاء جانور میشود.
منابع : 1- زندگی حیوانات (2)، ل.
ا.
زنکویچ ، ترجمه حسین فرپور، 1352 2- جانورشناسی (1): بیمهرگان ، مؤلف: منیژه کرمی، تهران: دانشگاه شاهد، 1379 3- زیست شناسی جانوی، ابوالقاسیم امین- محسین شکوهی نژاد، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1363 4- پالئونتولوژی بیمهرگان، تألیف آر.
اچ، بلک، ترجمه دکتر علی مثیمی، تهران 1381 5- بیولوژی خاک (نقش ارگانیسمهای خاک در طبیعت)، تألیف گونتر- ترولدینر، ترجمه دکتر محمد رضا حق پرست تنها 6- مبانی زمینشناختی ما قبل تاریخ، ن.
تئوبالد، ترجمه خدیجه اسدیان، مرکز نشر دانشگاهی 1364 7- فسیل شناسی بیمهرگان، تألیف دکتر طاهر ضیایی، انتشارات دانشگاه تهران 1344