چکیده
افسردگى هر چند که از شایعترین اختلالات روانى انسان است، با این حال شاید بیش از هر اختلال روانى دیگر ناشناخته مانده یا در تشخیص آن اشتباه مىشود.
یکى از علل پنهان ماندن و عدم تشخیص افسردگى، در آمیختن آن با غمگینى معمولى است.
در زندگى هر کس موقعیتهایى پیش مىآید که خواه ناخواه او را غمگین مىسازد، اما این حالت با آشفتگى واقعى روانى و تقلیل بینش معنوى شخص همراه نیست.
برعکس، افسردگى حالتى است که بر کیفیت خلق شخص تاثیر عمیق گذاشته و نحوه ادراک او را از خویش و از محیطش دگرگون مىسازد.
این بیمارى اختصاص به یک طبقه معین اجتماع یا کشور بخصوصى ندارد.
علائم زجر دهنده آن را در میان مردم از ثروتمند و فقیر گرفته تا دانشمند و بیسواد و شاه و گدا، زن و مرد و در هر گوشهاى از عالم مىتوان یافت.
مقدمه
افسردگی چیست و به چه صورت در زنان و دختران نمود پیدا می کند؟
افسردگی یک اختلال عاطفی است که در بعد عواطف فرد اختلال ایجاد می کند.
افسردگی می تواند هم دلایل بیرونی و محیطی و هم علل ژنی و درونی داشته باشد.
به لحاظ ژنی هورمونها تغییراتی در بدن ایجاد می کند.
ما در زبان روزمره، از کلمه افسردگی جهت توصیف ترکیبی از احساسات غمگینی، ناکامی، نا امیدی، و شاید رخوت و بی حالی استفاده کنیم اما زمانی که درمی یابیم پزشکان، روان پزشکان و روان شناسان بالینی این کلمه را به شیوه ای متفاوت به کار می برند، سردرگم می شویم.
ازدید آنان، افسردگی یا بیماری افسردگی، حالتی است که به درمان ویژه نیاز دارد.
به علت این درهم شدن واژه ها افراد عادی و درمانگرانی که بیماری افسردگی مبتلا نشده اند، احتمالا همدردی و مساعدتی کمتر از آنچه جدی بودن موضوع افسردگی می طلبند، ازخودظاهر می سازند.آنان ممکن است چنین تصور کنند که افراد افسرده تن پرور، خودخواه، یا اهل تمارضند و آنان را با چنین عباراتی نصیحت می کنند : «سعی کن خودت را جمع و جور کنی» یا «خودت را از این حالت خارج کن، به آن بدی هم که فکر می کنی نیست»
افراد مبتلا به خوبی این مسئله را احساس می کنند که دوستان، همکاران و خانواده های آنها نمی توانند مشکل آنها را درک کنند و با آنان همدلی نشان دهند وبا نگرانی از اینکه دیگران آنها را به عنوان فردی متمارض تلقی کنند، ناراحتی شان را دو چندان می سازد.
ضرورت های تحقیق
تندرستی یکی از نعمت های بزرگ در زندگی انسان است و نمی توان منکر شد که سلامتی روانی در زمره بالاترین نعمتهاست .
و بدیهی است که بیماران روانی مخصوص به یک قشر ویا طبقه خاصی نبوده و تمام طبقات جامعه را شامل می شوند و امکان ابتلا به ناراحتی های روانی برای تمام افراد وجود دارد .
از میان اختلالات رفتاری زنان و بیماری آنان لازم است که بیشترین توجه به بیماری افسردگی شود زیرا افسردگی نوعی احساس غم است که اگر درجهت جلوگیری از آن اقدامی نشود به تدریج منجر به گوشه گیری خواهد شد و تقریبا حالت بی تفاوتی به انسان دست می دهد و این زنگ خطر بزرگی است برای زندگی چرا که چنین شخصیتی دچار نوعی کوری می شود و در اثر همین کوری خوبیهای زندگی را نادیده گرفته و فقط بدیها را می بیند واضح است چنین شخصی اکثر اوقات در تنهایی به سر میبرد و هرگز حاضر به رقابت مثبت در هیچ عملی نیست زیرا که خود را شایسته رقابت با دیگران نمی داند و در نتیجه پس از چندی اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و مسلم است که نتیجه کارش نه رضایت بخش خواهد بود نه قابل اعتماد .
وجود یک بیمار روانی به کار عادی – اقتصادی خانواده لطمه شدید وارد می کند درآمد را کاهش داده و از لحاظ روابط انسانی سایر افراد خانواده را در وضع ناراحت و تاسف باری قرار می دهد .
مراقبت و نگهداری بیمار روانی زندگی خانواده را مختل و نشاط و رفاه فردی را از اعضای خانواده سلب می کند .
برای سازمان های درمانی – آموزشی – سیاسی – اقتصادی – انتظامی مساله بزرگ و پیچیده ای را ایجاد می کند . به این ترتیب عدم توجه به مسائل عاطفی و روانی زنان – آنها را با مسائل و مشکلات عدیده ای روبرو می کند و آنان را به صورت یک زن دشوار تحویل جامعه می دهد .
تراکم مشکلات خطری است که زنان را تهدید می کند و مشکلی که بازشناسی – علت یابی و درمان نشده است با مشکل دیگری پیوند می خورد و ممکن است که در یک دور باطل به پاره ای انحرافات – کمبودها و حتی بزهکاریها در زنان منجر شود .
تعریف مساله
زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیریبیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل میشود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام"افسردگی" افزایش خواهد یافت .
افسردگی، روح ، جسم ، ذهن و رفتار فرد را درگیر می کند.
افسردگی – زنان – روابط اجتماعی
امکان بروز این بیماری هم درزنان وهم در مردان وجود دارد، اما بنا به دلایلی زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلامی شوند.
در کشور آمریکا در حدود 19 میلیون نفر ( 10/1 بزرگسالان ) مبتلا به افسردگی هستند .
پژوهشگران نشان داده اند که شرایط بیولوژیکی و شیوه زندگی، از عوامل روانی – اجتماعی علت ابتلای بیشتر زنان به این بیماریست .
از این رو اشاره به دو نکته حائز اهمیت است:
1-هر فردی به دلیل خاص خود ، به این بیماری مبتلا می شود و حتی دو نفر از مبتلایان به دلایل مشابه ، دچار افسردگی نشده اند .
2علائم افسردگی در بیشتر مواقع بروز می کند ، ولی زمانی که شخص،عزیزی را از دست می دهد، احساس اندوه، ناامیدی و کاهش توانایی های روزمره،علائمی عادی به نظر می رسند.
همانطور که ذکر شد ، زندگی مملو از فشارهای روانی ، کار زیادوخسته کننده ، بیکاری دراز مدت ، در گیری ها و مشکلات خانوادگی و مالی ، تحریک پذیری فرد را افزایش خواهد داد .
از آنجا که میزان تحمل فرد محدود است ، تا نقطه ای خاص می تواند تحریک شده و تجربه های مطلوب را پشت سر بگذارد.
اما زمانی که تحریک احساسات ادامه پیدا کند ،ممکن است فرد نتواند مانند روزها یا ماه های قبل زندگی کند و به کار و فعالیتادامه دهد ؛ لذا حالتی گذرا پدید خواهد آمد که گاه به یک بیماری جدید تبدیل خواهد شد .
انواع افسردگی و علائم آن
افسردگی دو نوع است ، یک قطبی و دو قطبی .
در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساسغم واندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریک پذیری نیز رو به رو خواهیم بود .
زنان کمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی) افسردگی مبتلا می شوند .
علائم افسردگی عبارتند از:
علائم افسردگی
1- شکایات مختلف جسمی و دردهای پراکنده
2- احساس خستگی دائم
3- سوء هاضمه و یبوست
4- اختلالات قاعدگی و جنسی
5-عدم احساس شادی و نشاط
6- لذت نبردن از زندگی
7- زودرنجی
8-از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره
9- کم خوابی و کم اشتهایی و گاهی برعکس
10-از دست دادن قدرت تصمیم گیری
11- احساس بی ارزشی و بی کفایتی
12- اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ
13- اقدام به خودکشی
بررسی علت های افسردگی
عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .
الف ) ارث
امکان بروز افسردگی در فردی که سابقه ابتلایبه اینبیماری را در خانواده خود داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی )با توجه به اینکه افرادی که سابقه ژنتیکی ندارند نیز ممکن است به این بیماری دچار شوند .
ب ) محیط
عوامل ایجاد کننده ی فشار روانی در زندگی همه یما وجود دارد که از جمله ی آنهامی توان بهاز دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشکال در برقرار کردن ارتباطبا اطرافیان ، مشکلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبک زندگیاشاره کرد که این هااز جمله عوامل مهم تلقی می شوند.
به علاوه ، اعتیاد در3/1 مواردمنجر بهبیماری افسردگی خواهد شد .
ج )عامل های روانی – اجتماعی
یک انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد .
دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود که اثر عوامل استرس زا بیشتر شده و تندرستی فرد به خطر بیفتد .
پژوهشگران معتقدند که منفی بافی در کودکی شکل گرفتهو پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفکر و دیدگاه خواهد شد .
هورمون ها وافسردگی
هر چقدر که بعضی از زنان سعی درانکار دارند، ولی این طور به نظر می رسدکه تفاوت های هورمونی که در جنس زنانه وجود دارد تمایل به بروز افسردگی در ایشان را افزایش می دهد.
درحقیقت، افسردگی و اختلالات هورمونی ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند.
از آنجایی که میزان جریان هورمون ها در زنان بیشتر است، می تواند یک دلیل دیگر برای ریسک بالای ابتلای آنها به افسردگی باشد و به همین دلیل است که دختران پس از بلوغ جنسی یعنی زمانی که هورمون های زنانه شروع به ترشح می کنند، حساس تر از پسران هستند. درحقیقت زنان، به ویژه دردوران مربوط به تولید مثل(قاعدگی، تخمک گذاری، بارداری و یائسگی) نسبت به افسردگی آسیب پذیرتر هستند.
تغییرات هورمونی دراین دوران برانتقالات عصبی که کنترل روحیات را بر عهده دارند، اثر می گذارند.
هورمون استروژن هم با واکنش در برابر استرس، دربروز افسردگی اثر دارد و در مواقع بروز استرس، در بروز افسردگی اثردارد.
درمواقع بروز استرس غده آدرنال به میزان زیادی هورمون کورتیزول ترشح می کند که فعالیت سیستم دفاعی و سوخت و ساز بدن را افزایش می دهد و می توان به راحتی گفت ترشح اضافه استروژن هم سبب افزایش ترشح هورمون کورتیزول و هم باعث کاهش فعالیت آن می شود تا دوباره به میزان طبیعی بازگردد.
در طول دهه های اخیر مطالعات بسیاری نشان داده است که بیش از نیمی ازافرادی که دچار افسردگی های عمیق بوده اند، دارای میزان زیادی از کورتیزول بوده اند اگر هورمون استروژن میزان کورتیزول را پس از استرس افزایش می دهد، پس این هورمون زنان را بیشتر به سوی افسردگی می کشاند، به ویژه پس از یک تنش عصبی.
آنچه زنان درباره افسردگی باید بدانند:
تنوع عوامل موجود در زندگی یک زن نفش مهمی در بروز افسردگی ایفا می کند .
عوامل خاصی مانند تولید مثل ، هورمون های ژنتیک و شخصیت ، عوامل بیولوژیکی و رنج هایی که زنان در زندگی خود متحمل می شوند قابل توجه اند .
البته زنان بسیاری هستند که با این عوامل روبه رو شده اما هیچکدام از عوامل بیماری افسردگی در آنها مشاهده نمی شود.
بلوغ و افسردگی
پیش از بلوغ ، دختران و پسران کمتر دچار افسردگی می شوندواین نسبتدر سنین 11 تا 13 سالگی تغییر می کند .
در سن 15 سالگی دختران دو برابر پسران به این بیماری مبتلا می شوند؛ البته در دوره بلوغ، نقش ها و انتظارهای فرد به طور چشمگیریتغییر پیدا می کند و فشار روانی ناشی از بلوغ ، شکل گیری هویت فرد ، تشکیل اندام های جنسی ، جدا شدن از خانواده واستقلال در تصمیم گیری ،پسران و دختران را درگیر می سازد .
تغییرات هورمونی ، ذهنی و جسمی نیز فشار روانی خاص خود را ایجاد خواهد کردو به علت ظرافت های خاص دختران بیش از پسران علائم افسردگی ، اضطراب و اختلال های گوارشی را نشان می دهند .
دوره میانسالی و نقش روابط اجتماعی و محیط های شغلی
پژوهشگران معتقدند که علت بروز افسردگی در زنان ، آسیب پذیرتر بودن آنان نیست بلکه بیشتربستگی به فشاری دارد که با آن روبه رو می شوند .
مسئولیت بیش از حد در محیط کار یا در منزل ، جدا شدن از همسر و به تنهایی مسئولیت پرورش فرزند یا فرزندان را به عهده گرفتن ، مراقبت از والدین یا فرزندان از جمله فشارهایی هستند که زنان را متأثر می سازد .
کیفیت زندگی مشترک نیز تأثیر قابل توجهی بر ابتلا به این بیماری دارد .
اگر زن وشوهر روابط دوستانه ، محکم و همراه با اعتماد دو جانبه نداشته باشند ، از زندگی مشترک خود احساس رضایت نمی کنند و در نتیجه میزان خطر ابتلا به افسردگی افزایش خواهد یافت.
دوره های تولید مثل دوره های تولید مثل زنان مانند تخمک گذاری ، دوره قاعد گی ، دوره بعد از وضع حمل ، یائسگی و حتی عقیم شدن ، نوسان هایی را در روحیه و خُلق زنان ایجاد می کند و ممکن است در دوره های کوتاه مدت به بروز افسردگی منجر شود .
بنا به نظر محققین ، هورمون ها بر مغز اثر گذاشته ، روحیه و احساسات فرد را تغییـر می دهد و رابط های شیمیایی مغز تحت تأثیر هورمون ها قرار می گیرند .
بیشتر زنان در دوره قاعد گی با تغییرهای جسمی و رفتاری زیادی مواجه می شوند که گاه به صورت احساس افسردگی و تحریک پذیری بروز می کنند .
این تغییرها پس از تخمک گذاری ایجاد شده و تا زمان شروع قاعد گی شدیدتر می شوند .
تغییر روحیه ، پس از وضع حمل نیز به صورت گذرا بروز می کند .
علاوه بر این ، دوره نگهداری از فرزند به دلیل دشواری ها و استرس های خاص خود می تواند خطر ابتلا به بیماری راافزایش دهد ، به ویژه در افرادی که سابقه ابتلا به دوره های کوتاه مدت افسردگی را ذکر می کنند .
نقش عوامل نژادی ، اجتماعی و فرهنگی نژادهای مختلف از نظر ابتلا به افسردگی متفاوت اند .
از نظر اجتماعی و فرهنگی ، زنانی که در دوره یکودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند ، بیش از سایرین به افسردگیمبتلا می شوند چنانچه این آزارها باعث تخریب اعتماد به نفس شدهو احساس پوچی در فرد ایجاد می کند .
به علاوه احساس گناه ، سرزنش خویشتن و انزوای اجتماعی را نیز به دنبال دارد .
پرورش یافتن در یک خانواده بی کفایت نیز از جمله عوامل مهم ابتلا به افسردگی در سالهای بعدی عمر به حساب می آید .
فقر و پائین بودن سطح زندگی نیز دستاوردهایی جز فشارهای روانی ، انزواطلبی ، عدم دستیابی به منابع جدید را به همراه نخواهد داشت .
در بین افراد کم درآمد ناامیدی ، ناراحتی و نارضایتیبه ویژه کسانی که مورد حمایت اجتماعی قرار نگرفته اند ، رواج دارد .
سالخوردگی و افسردگی در دوره یسالخوردگی ، زمانی که فرزندان یکی پس از دیگری خانه و خانواده را ترک می کنند، زن با یک خانه ی تهی مواجه خواهد شد .
برخی از زنان که مستعد ابتلا بهبیماریافسردگی هستند، با از دست دادن هویت و هدف زندگی روبه رو می شوند .
البته بسیاری از سالمندان از زندگی خود رضایت دارند و آنچه اهمیت دارد این است که نباید افسردگی را با واکنش های طبیعی ناشی از مشکلات اقتصادی ، جسمی و اجتماعی اشتباه کرد .
درمان افسردگی با وجود همه دانستنی ها درباره افسردگی ، باید دانست که این بیماری قابل درمان است و حتی شدیدترین نوع آن نیز به درمان پاسخ خواهد داد .
در واقع ، بخشی از ناامیدی ناشی ازافسردگی سبب می شود که فرد درمان پذیر بودن بیماری را باور نکند .
لازم است که اطلاعات کافی درباره تأثیر مثبت راه های درمانی جدید در اختیار مبتلایان گذاشته شود تا درمان را زودتر شروع کنند .
اگر چه راه های درمانی متعدد هرگز نمی توانند در حد قابل توجهی ، توان فرد را برای مقابله با دشواری ها و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و ناملایمات افزایش دهند و به او کمک کنند که از زندگی خود لذت ببرند .
نخستین گام،آزمایش های تشخیصی وگام بعدی ارزیابی روانشناسی است .
درمان دارویی رایج ترین شیوه درمانی است .
درمان گیاهی ، روان درمانی نیز از جمله راه های درمانی هستند .
روشهای درمانی درمان های رایج در افسردگی به دو گروه عمده تقسیم می شوند: 1-درمان های غیر دارویی مانند: روان درمانی و رفتار درمانی 2-درمان های داروئی و جسمی از قبیل داروهای ضد افسردگی و الکتروشوک که بیمار در شرایط حاد ، باید حتماً در بیمارستان بستری شود .
در موارد خفیف یا واکنشی ، نیازی به تجویز دارو نیست و روان درمانی ، افزایش ارتباطات اجتماعی و حمایت اجتماعی کافی است .
بیمار افسرده را باید تشویق کرد تا در زندگی نقطه امید و اتکا پیدا کند .
مانند: اعتقادات مذهبی ، تشکیل خانواده و غیره؛ خانواده نیز باید از زدن برچسب تنبلی و سرکشی به بیمار جداً خودداری کنند .
خوشبختانه امروزه درمانهای داروئی بسیار مؤثر و کم عارضه ای برای درمان افسردگی وجود دارد ، البته تشخیص بیماری ، انتخاب نوع دارو و مدت درمان بر عهده پزشک معالج می باشد .
در طول مدت درمان ، بیمار و خانواده او باید همکاری کامل در مصرف دارو داشته و از قطع زود هنگام دارو خودداری نمایند .
باید دانست که داروهای ضد افسردگی ، اعتیادآور نیستند و عوارض چندانی نیز ندارند .
مصرف به موقع دارو به مقدار لازم و مدت کافی ، می تواند بسیاری از بیماران را نجات دهد .
لازم به یادآوری است که داروهای ضد افسردگی باید به مدت طولانی ( چند ماهه ) و تحت نظر پزشک مصرف شوند تا اثرات مطلوب خود را نشان دهد .
خصوصیات افراد مبتلا به افسردگی یک فرد افسرده رفتار و ظاهرى کند یا تحریک روانى - حرکتى دارند، که با تماس چشمى ضعیف، اشکبارى غمگینى پژمردگى و بىتوجهى به ظاهر شخص همراه است.
تکلم او خود انگیخته نیست در صحبت کردن مکشهاى طولانى دارد و آهسته و یکنواخت حرف مىزند.
60 درصد بیماران افسرده افکار خودکشى دارند و 15 درصد آنها خودکشى مىکنند، داراى احساس نافذ نومیدى، وسواس،بىارزشى و گناه، بلاتصمیمى، فقر محتوى، توهمات و هذیانها هستند.خواب فرد مختل است.
الگوى خواب متفاوت اما غالباً به این شکل است که بیمار به سختى به خواب مىرود، خواب ناآرام و دورههایى از بیدارى شبانه دارد و معمولاً چند ساعت قبل از بیدار شدن خواب راحتترى را تجربه مىکند.
تست ابتلا به افسردگى تست ابتلا به افسردگى یکسرى سوالات کوتاه مىباشد که براى تشخیص افسردگى در افراد مسن به کار مىرود.
این تست بطور بسیار سریع و آسان قابل انجام است: 1- آیا به طور کلى از زندگى خود راضى هستید؟
2- آیا تعداد زیادى از فعالیتها و علاقههاى خود را از دست دادهاید؟
3- احساس مىکنید که زندگیتان پوچ و تهى گشته است؟
4- اغلب بىحوصله مىگردید؟
5- آیا نسبت به آینده امید دارید؟
6- آیا افکارى شما را رنج مىدهند و شما نمىتوانید آنها را از ذهن خود خارج سازید؟
7- اغلب اوقات روحیه خوبى دارید؟
8- از وقوع یک حادثه به نگران هستید؟
9- اکثراً خوشحال مىباشید؟
10- اغلب احساس درماندگى مىنمائید؟
11- آیا بیشتر وقتها احساس بىقرارى و ناآرامى مىکنید؟
12- ترجیح مىدهید به جاى بیرون رفتن و انجام کارهاى جدید، در خانه بمانید؟
13- آیا در مورد آینده نگرانید؟
14- آیا احساس مىکنید مشکلات حافظه بیشترى نسبت به همیشه پیدا کردهاید؟
15- آیا احساس بسیار خوبى از اینکه اکنون زندهاید دارید؟
16- آیا اغلب احساس غم و یاس دارید؟
17- آیا در واقعیت کنونى خود احساس بىارزشى مىکنید؟
18- آیا از گذشته خود ناراضى هستید؟
19- آیا زندگى را بسیار جالب و ارزشمند ارزیابى مىنمایید؟
20- شروع پروژههاى جدید براى شما مشکل مىباشد؟
21- احساس مىکنید پر انرژى و سرحال مىباشید؟
22- آیا فکر مىکنید که موقعیت کنونى شما ناامید کننده مىباشد؟
23- آیا فکر مىکنید که اغلب مردم از شما بهتر هستند؟
24- آیا اغلب در مورد اتفاقات کوچک زود ناراحت مىشوید؟
25- مکرراً احساس مىکنید که نیاز به گریه کردن دارید؟
26- در تمرکز مشکل دارید؟
27- آیا صبحها از خواب بیدار شدن براى شما لذت بخش است؟
28- آیا از گردهمایىهاى اجتماعى دورى مىگزینید؟
29- آیا تصمیمگیرى براى شما کار راحتى است؟
30- آیا همچون گذشته ذهن شما روشن و فعال است؟
هر پاسخ منفى به سوالات 1 و 5 و 7 و 9 و 10 و19 و 21 و 27 و 29 و 30 یک امتیاز و هر پاسخ مثبت به بقیه سوالات نیز یک امتیاز دارد مجموع امتیازات: بین 1 تا 9: طبیعى بین 9 تا 21: افسردگى خفیف بین 18 تا 28: افسردگى شدید اگر در فردى یک دوره افسردگى عمده اتفاق افتد تا 50% شانس اتفاق افتادن دومین دوره وجود دارد.
و اگر از دو دوره افسردگى عمده رنج ببرد، شانس سومین دوره 75 تا 80 درصد است و براى سه دوره، احتمال چهارمین دوره 90 تا 95 درصد مىباشد.
بنابراین بعد از اولین دوره افسردگى امکان دارد بیماران این طور برداشت کند که به تدریج دارو را قطع کند.
اما این طور نیست و بعد از دومین و مطمئناً بعد از سومین دوره، بیشتر پزشکان بیمار را در یک دوز مشخصى از دارو براى مدت طولانى یا دائمى نگه مىدارند.
تاثیرات افسردگی اختلالات افسردگى باعث مىشوند فرد مبتلا احساس خستگى، بیچارگى و بىکسى و ناامیدى نماید.
این طور تفکرات و احساسات منفى در بعضى افراد ایجاد احساس یأس و تسلیم شدن در برابر زندگى مىنمایند.
دانستن این موضوع که این نظرات منفى قسمتى از افسردگى هستند نه اینکه بازتابى از شرایط واقعى زندگى، بسیار اهمیت دارد.
چگونه به یک افسرده کمک کنیم؟
مهمترین چیزى که هر فردى مىتواند براى بیمار افسرده انجام دهد این است که به او در به دست آوردن تشخیص و درمان مناسب کمک نماید.
این کمک مىتواند شامل تشویق فرد براى ادامه دادن درمان تا زمانى که علائم شروع به رفع شدن مىنمایند (معمولاً در عرض چندین هفته)، یا براى جستجو کردن درمانى دیگر در صورتى که بهبودى حاصل نشود، باشد.
بعضى اوقات ممکن است نیاز به وقت گرفتن و آماده کردن فرد بیمار براى ملاقات با پزشک باشد و ممکن است این معنى را نیز بدهد که اگر بیمار دارو مصرف مىنماید توسط پزشک بررسى گردد.
یک افسردگى رو به وخامت را همیشه به پزشک بیمار گزارش دهید.
دومین راه مهم براى کمک این است که پشتیبانى عاطفى بیمار را عهدهدار شوید این پشتیبانى شامل درک نمودن، صبر، مهربانى و تشویق فرد است.
فرد افسرده را به صحبت بگیرید و به حرفهاى او خوب گوش دهید.
احساساتى را که از فرد افسرده بروز داده مىشود کوچک نشمارید ولى واقعیتها را گوشزد کرده و به او امید دهید.
به نشانههاى تمایل به خودکشى دقت نموده و به آنها بىتوجهى نکنید و آنها را به پزشک فرد گزارش کنید.
فرد بیمار را به قدم زدن، گردش و تفرج و دیدن فیلم و غیره دعوت کنید.
اگر دعوت شما را رد کرد، به ملایمت اصرار نمایید.
فرد را به شرکت در فعالیتهایى که او را خشنود مىسازند مانند کارهاى تفننى، ورزش و یا فعالیتهاى فرهنگى یا مذهبى تشویق فرمایید.
اما فرد افسرده را مجبور به انجام کار بسیار زیاد در مدت کوتاهى نکنید.
فرد مبتلا به افسردگى احتیاج به همنشینى و سرگرمى دارد اما مطالبات زیاد مىتوانند احساس شکست را در او افزایش دهند.
افسردگی چندان هم بد نیست ابتلا به افسردگی در مراحل اولیه میتواند اثرات مفیدی بر روح انسان داشته باشد.
به گزارش دیلی، محققان انگلیسی پس از انجام تحقیقات گسترده خود اعلام کردند که ابتلا به بیماری افسردگی در مراحل اولیه که ناچیز است میتواند اثرات مفیدی بر روی روح انسان داشته باشد.
دکتر "پل کریدون" انگلیسی با بررسی روی چندین بیماری که در مراحل اولیه افسردگی قرار داشتند به این نتیجه رسیدهاست که گرچه ممکن است از نظر روحی روی افراد افسرده فشار زیادی وجود داشه باشد و احساس بدی داشته باشند اما در عین حال سبب میشود که روحیه انسان قوی شود و در مقابله با مشکلات بهتر عمل کند و حتی قوه تخیل و نو آوری بسیار بالا رود.
از نظر پزشکان تقریبا همه آدمها در طول زندگی خود دورهای را با افسردگی میگذرانند اما اگر این دوره با خوردن انواع قرصهای مخرب گذرانده شود قطعا سختتر خواهد بود و پیامدهایی نیز خواهد داشت.
این تحقیق در عین حال تاکید میکند که مفید بودن این بیماری تنها در درجات اولیه است و مطمئنا وقتی پیشرفت کند ضررهای بسیاری دارد.
خود در مانی افسردگی دکتر گلرخ ثریا :براساس آمارهای انجمن روانشناسی ایران، میزان افسردگی زنان ایرانی 3 تا 4 برابر بیش از حد معمول است.
مطالعه روی 1200 زن که از افسردگی رنج میبرند، انجام شده است و نشان میدهد که چگونه باید باورهای غلطشان را با باورهای درست جایگزین کنند.
شما زنان و دختران ببینید چه باورهای نادرستی درباره افسردگی دارید.
فقط اول باید ببینید که در چه گروه سنی جای دارید؟
زنان 20 تا 44 ساله میگویند باور غلط: من به داروهای ضدافسردگی نیازی ندارم، به کمک دوستانم میتوانم بر افسردگی خودم غلبه پیدا کنم.
باور درست: شما به چیزی بیش از یک دوست برای غلبه بر افسردگیتان نیاز دارید.
افراد خانواده شما و دوستانتان به شما کمک میکنند که زودتر بهبود پیدا کنید ولی افرادی که از افسردگی شدید رنج میبرند، لازم است علاوه بر این حمایتها، از رواندرمانی، جلسات مشاوره و حتی داروهای ضدافسردگی استفاده کنند.
پروفسور ویوین بارت از دانشگاه پزشکی UCI معتقد است که تمام این عوامل در کنار هم شما را به زندگی عادی و روزمره بازمیگردانند.
زنان 45 تا 59 ساله میگویند باور غلط: من دچار افسردگی نشدهام، بلکه این عوارض یائسگی است که مرا کمی خسته، کسل و بیحوصله کرده است.
باور درست: پروفسور ویوین بارت معتقد است که این هم از آن باورهای غلط رایج در میان زنانی است که در سنین میانسالی افسردگی را تجربه میکنند.
یائسگی موجب نمیشود که شما درمان خود را کنار بگذارید و تمام علائم را به گردن یائسگی بیندازید.
یائسگی بهتنهایی سبب افسردگی نمیشود.
بنابراین اگر در این سنین این بیماری را تجربه میکنید حتماً باید برای درمان آن اقدام کنید و از یک روانشناس یا یک روانپزشک کمک بخواهید نه از متخصص زنان.
زنان 60 تا 69 ساله اغلب باور دارند باور غلط: درست نیست با صحبت کردن درباره افسردگی با دیگران و اعضای خانواده موجب ناراحتیشان شوم.
باور درست: صحبت کردن با یک دوست یا یکی از اعضای خانواده در کنار درمانهای روانشناسی و دارویی به شما کمک میکند که با مشکلات راحتتر کنار بیایید و زودتر از شر افسردگی رهایی یابید.
روانشناسان اعتقاد دارند که زنان در سنین سالمندی از اینکه بیماری افسردگی خود را با اطرافیانشان در میان بگذارند احساس شرمندگی میکنند ولی به همین دلیل است که نیاز به حمایتهای خانوادگی و اجتماعی بیشتری دارند تا با مشکل خود کنار بیایند.
زنان هدف افسردگی نیم نگاهی به آمارهای افسردگی در سراسر دنیا بیندازید، خواهید دید که افسردگی در میان زنان بیشتر از آقایان شایع است، برای این بیشتر در خطر بودن دلایلی بسیار گوناگون وجود دارد.
ـ دختران در مقایسه با پسران همسال خود نه تنها از جسارت و صراحت کمتر برخوردارند بلکه در پرسشنامههایی که «توانایی رهبر شدن» را میسنجند نمره کمتری میآورند.
ـ دختران و زنان در مقایسه با پسران و مردان، هنگام افسردگی به مقابله با افسردگی به «نشخوار ذهنی» میپردازند.
یعنی در طول روز و شب مدام به علائم افسردگی خود توجه میکنند و احساسات غم و اندوه و ناامیدی را در ذهن خود مرور میکنند که این روش به جای اینکه موجب بهتر شدن خلق و خوی آنان شود، بر افسردگی آنها دامن میزند.
ـ زنان کمتر از مردان از خود پرخاشگری فیزیکی و کلامی نشان میدهند همچنین در روابط اجتماعی کمتر نقش غالب و محوری را میپذیرند.
مردان بیشتر عملگرا هستند و زنان حالتگرا.
زنان و سه نکته طلایی برای اینکه از نشانههای افسردگی رهایی پیدا کنید، میتوانید این سه نکته طلایی را در زندگیتان استفاده کنید: 1ـ به جای اینکه زانوی غم بغل بگیرید و بر حالات ناخوشایند ذهنیتان تمرکز کنید، به فعالیتهای جسمی بپردازید.
ورزش کنید، حواستان را به انجام کارهای دیگر پرت کنید و به مهمانی یا گردش بروید.
2ـ اگر بر اثر بارداری دچار افسردگی شدهاید، تلاش کنید اطلاعاتتان را درباره شرایط بارداری افزایش دهید و تا حد امکان فعالیتهایتان را به اندازه دوران پیش از بارداری ادامه دهید.
3ـ همسران شما بهترین سهم را در حمایت روحی و عاطفی شما دارند.
بسیاری از افسردگیهای زنان در اثر بیتوجهی اطرافیان و بهویژه همسران ایجاد میشود، بنابراین حمایت همسران میتواند به شما کمک کند تا احساس بهتری داشته باشید.
تا کنون فرضیه های فراوانی برای کشف علل افزایش بروز افسردگی در بین زنان عرضه شده است.
این طور که گفته می شود، افسردگی های پس از زایمان مهم ترین نوع این اختلال است که در زنان بروز می کند.
عوامل دیگر شامل تحقیر شخصیت زنان در جامعه و یا دشواری شرایط برای رسیدن آنها به اهداف مورد نظرشان می شود که می تواند افسردگی های شدید را در آنها به دنبال داشته باشد.
به هر حال گفته می شود، چون زنان معمولا احساساتی تر هستند و نسبت به مردان صادقانه تر با مشکلات مختلف مواجه می شوند آسان تر می شود بیماری افسردگی را در آنها درمان کرد.
افسردگی بعد از زایمان اکثر زنان طیف وسیعی از حالات روحی را هم در دوران بارداری و هم در دوران زایمان تجربه می کنند.
بدون در نظرگرفتن این که یک مادر تا چه حد و چگونه خود را برای زایمان آماد می کند، دچار سرگیجه و اضطراب می شود.
سه یا چهار روز پس از تولد نوزاد، مادر «افسردگی نوزادی» را تحربه می کند، این حالت غم واندوه یک عکس العمل معمولی است که برای یک سوم از نومادران اتفاق می افتد.
درواقع یک حالت افت احساسی پس از تولد نوزاد به وجود می آید.
احساس می کنید که بدون هیچ دلیلی این نوع از غم و اندوه به همان سرعتی که ظاهر می شود، خود به خود ناپدید می شود.
با این حال این احساس در بین بعضی از نومادران تبدیل به افسردگی عمیق می شود دلیل این که چرا مادران متوجه این افسردگی خود نمی شوند، این است که این نوع افسردگی تا قبل از یک سال و حتی بعد از آن خود را ظاهر نمی کند و اغلب به تدریج بدتر می شود.
دوست دارید گریه کنید، نا آرام هستید و علایم این نوع افسردگی عبارتند از : بی توجهی و یا عدم تمایل به نوزاد ترس از آسیب رساندن به نوزاد یا خود احساس بی حوصلگی و غم زدگی و ناامیدی اختلال در اشتها و خواب عدم وجود تمرکز رنجیدگی و گریه کردن های بی دلیل احساس گناه کردن احساس رنجیدگی خستگی و اضطراب می کنید.
همه اذعان دارند که افسردگی در زنان شایعتر از مردان است.
نرخ افسردگی در مردان و زنان چنان متفاوت است که در واقع حدس زده میشود که ۷۰ درصد از بیماران افسرده، زنان هستند.
این اختلاف، این پرسش را در برابر نظریهپردازان قرار داده است: چرا زنان چنین بیش از مردان مستعد ابتلا به افسردگی هستند؟
پاسخهای متعددی به این سؤال داده شده و روشن شده است که عوامل زیر در آن نقش دارند.
● کنترل یکی پاسخها بر اصل ارتباط نزدیک تصور فرد از "کنترل" وی بر محیط اش استوار است.
نظریهپردازان حدس میزنند که هر چه فرد بیشتر معتقد باشد که بر زندگی خود تسلط و کنترل دارد، کمتر دچار افسردگی میشود.