مقدمه
مدیریت ضرورتی اجتناب ناپذیر برای هر سازمان و اجتماع است که با فرض فقدان آن، رشته امور از هم میگسلد و شیرازه کارها به هم می ریزد. احراز نقش مدیریت و شرط کسب توفیق در آن، مستلزم احراز دانش ها و مهارتهایی است که یکی از مهم ترین آنها روابط انسانی در مدیریت یعنی هنر ارتباطات انسانی میباشد و بدون تردید چگونگی روابط انسانی در مدیریت، تابع نوع نگرش به انسان خواهد بود.
اهمیت و توجه به روابط انسانی و نقش غیرقابل انکار آن در جهت اهداف سازمانها و جوامع بشری بر کسی پوشیده نیست ، این جایگاه بحدی است که بسیاری از صاحبنظران علم مدیریت ، مدیریت را علم، هنر و یا فن برقراری روابط با انسانها معرفی کردهاند. در مکتب انسانساز و حیاتبخش اسلام نیز تاکید ویژهای بر روابط انسانی و ارتباط صحیح و اصولی و توام با اخلاق حسنه با حفظ کرامت انسان در تمامی سطوح گردیده و در این رابطه مدیران بهتر است نخست دیدگاه اسلام در زمینه مدیریت و روابط انسانی و ارزشهای حاکم بر آن را شناخته و پس از شناخت و بررسی خصوصیات و ویژگیهای آن جهت تحقق و عینیت بخشیدن به آن اقدام نمایند.
روابط انسانی
روابط انسانی از نظر مفهوم شناسی به معنای ایجاد مناسبات انسانی سالم، به منظور ارتقای رضایت خاطر و نیرومند کردن روحیه افراد و ایجاد اشتراک مساعی بیشتر انسانها می باشد، روابط انسانی در مدیریت شریان حیات مدیریت و قلب تپنده سازمان است، دانش روابط انسانی با ایجاد محیط سالم، نشاط انگیز، و آرامش بخش، موجب بیشترین بازدهی باکمترین هزینه میگردد. در پرتو روابط انسانی سالم و سازنده، آثار مثبت فراوانی نصیب افراد و سازمان می گردد که برخی از آنها عبارت است از: محیط کاری و سازمانی آرام بخش و نشاط انگیز، ارتقای احساس امنیت روحی و روانی، توانمندسازی روحی کارکنان، افزایش رضایتمندی از کار و زندگی، شکل گیری فضای همکاری و همیاری، ایجاد صمیمیت، ایجاد زمینه رشد و بالندگی مادی و معنوی، ارتقای سطح سلامت عمومی و بهداشت روانی، پیشگیری از هدر رفت انرژیهای مادی و معنوی، جلوگیری از کم کاری و بی کاری پنهان، ارتقای بهره وری و سطح تولید.
آکیو موریتا، بنیانگذار شرکت سونی، میگوید که :
" در موفقیت شرکتهای ژاپنی و به ویژه در شرکت سونی هیچ سحر یا معجزهای وجود ندارد. رمز موفقیت آنها در شیوهای است که با کارکنان رفتار میکنند. چراکه مهمترین ماموریت مدیران ژاپنی این است که با کارکنان رابطهای سالم برقرار نمایند. در درون شرکت نوعی احساس خانوادگی بوجود آورند به گونهای که کارکنان و مدیران احساس کنند سرنوشت یکسان دارند."
فلسفه واقعی مدیریت در ژاپن چنین است:
باید با کارکنان همانند دستیار، همکار یا همتا رفتار کرد و نباید او را وسیلهای برای کسب سود به حساب آورد. گرچه سرمایه گذاران مهم هستند ولی آنها تنها یک رابطه موقت یا زودگذر را با شرکت تشکیل میدهند. کارکنان اهمیت بیشتری دارند زیرا درست همانند مدیریت ارشد شرکت از اجزای دائمی شرکت هستند."