کار تیمی مثل ساختن یا شکستن یک وضعیت است، شاید شما کمک به ساختن آن کنید و گرنه نقص در آن شما را شکست خواهد داد» از کریس. آ. هیات
هدف گردآوری یک تیم بدست آوردن هدف های بزرگتر (رسیدن به آن اهداف) بیشتر از آنچه بری افراد بصورت منفرد و تک تک قابل بدست آوردن میباشد. هدف و مقصود یک تیم به انجام رساندن، به نتیجه رسیدن و نایل آمدن به پیروزی در محل کار یا بازار میباشد.
بهترین مدیران کسانی هستند که میتوانند گرد هم آیند و این گردهمایی تک تک افراد در گروه آنها را در قالب تیم در می آورد. اینجا 10 کلید متفاوت برای شکل دادن افرادتان در یک گروه مولد و کارآمد و فعال در یک تیم ارائه میشود:
1- ادراکیات: در یک گروه، اعضا ممکن است فکر کنند در یک گروه برای فقط مقاصد اداری و اجرایی گرد هم آمدهاند و افراد ممکن است بر روی هدف با یکدیگر اختلاف داشته باشند. در یک تیم اعضا استقلال خود را می شناسند و ادراکی از اهداف شخصی و اهداف تبم دارند که ایندو در بهترین وضعیت با حمایت دو طرفه بدست میآیند همچنین وقت، سر مسائل بیهوده و سطحی و یا استفاده شخصی با استفاده از هزینههای دیگران از بین میرود.
2- مالکیت: در یک گروه اعضا گرایش به تمرکز بر روی خودشان دارند زیرا آنها بطور کافی در برنامهریزی برای اهداف واحد درگیر نشدهاند (دخالت داده نشدهاند). آنها بطور سادهای مثل یک فرد اجاره شده وارد عمل خود میشوند (احساس مسئولیت زیادی ندارند). در یک تیم اعضا یک احساس مالکیتی در شغل خود و برای واحد دارند زیرا آنها معتقد به ارزشهایی هستند که اساس و پایه اهداف میباشند که آنها کمک در به انجام رساندن آن دارند.
3- خلاقیت و همکاری: در یک گروه اعضا کاری را انجام میدهند که به آنها گفته شده است به جای اینکه از آنها سوال شود بهترین رویکرد را برای انجام کاری انتخاب کنند. در این روش ارائه پیشنهادات و خلاقیت تقویت نمیشوند.
در یک تیم اعضا در موفقیت سازمان همکاری دارند بوسیله بکار گرفتن استعدادهای خاص خود همچنین دانش و خلاقیت خود برای رسیدن به هدف.
4- اعتماد: در یک گروه اعضا به انگیزه های همکاران خود اعتماد نمی کنند چون آنها نقش دیگر اعضا را متوجه نمی شوند اظهار عقیده یا عدم موافقت پذیرفته نمیشود در یک تیم اعضا در یک جوبی که اعتماد وجود دارد و نیز به آنها جرأت راحت اظهار عقیده کردن، موافقت نکردن و ایده دادن داده میشود و نیز سؤالات مورد قبول واقع میشوند کار می کنند.
5- ادراکات عمومی و رایج: در یک گروه اعضا خیلی در مورد آنچه که می گویند محتاط هستند که در اینجا آن درک واقعی غیر ممکن است. ممکن است بازیهایی در این جمع رخ دهند و یا تلههای ارتباطی
در یک تیم اعضا ارتباط باز و صادقانه را می آموزند. آنها تلاش به فهم نقطه نظر دیگر اعضا دارند.
6- پیشرفت شخصی: در یک گروه اعضا آموزش خوبی می بینند اما در اجراء این آموزشات در عمل بوسیله مدیر یا دیگر اعضا ناکام میمانند. اما در یک تیم به اعضا جرأت داده میشود بطور مستمر به پیشرفت استعدادهای خود بپردازند و آنچه که می آموزند را در عمل بکار گیرند و به آنها این درک داده میشود که از طرف تیم حمایت میشوند.
7- راه حل ضدیت و مخالفت: در یک گروه اعضا ممکن است خود را در جایگاههایی ضد هم ببینند و ندا شد که چگونه این مسئله را حل کنند. سرپرست آنها ممکن است دخالت را تا وقتی که یک ضرر بزرگ ندیده اند کنار گذارد مثل یک وضعیت کاملاً بهم ریخته. اما در یک تیم اعضا می فهمند که ضدیت یک جنبه نورمال در روابط بشری است اما آنها به چنین وضعیتهایی بعنوان یک فرصت برای ایدههای جدید و خلاقیت نگاه می کنند. آنها برای حل کردن این ضدیت بطور سریع و سازنده کار میکنند.
8- تصمیم گیری مشارکتی: در یک گروه اعضا ممکن است نقشی در گرفتن تصمیماتی که به تیم تأثیر میگذارد داشته باشند یا نداشته باشند. انطباق و یک رنگی و همنوایی معمولاً بهتر از نتایج مثبت پدیدار میشوند. بردن یا باختن موقعیتها رایج است. اما در یک تیم اعضا در تصمیماتی که گروه را تحت تأثیر قرار می دهند، شرکت می کنند ولی این را نیز میفهمند که رهبر و سرپرست آنها باید تصمیم نهایی را هنگامی که تیم نمی تواند تصمیم بگیرد . بردن مثبت یا بردن نتایج هدف همیشگی است.
9- رهبری واضح: در یک گروه اعضا گرایش به کار در محیطی ساخت نیافته با استانداردهای نامشخص کارایی دارند. راهبران بیشتر گرایش به رهبری از پشت میز دارند. اما در یک تیم اعضا در یک محیط دارای ساختار کار می کنند و میدانند چه محدودیتهایی وجود دارد و چه کسی قدرت نهایی را در دست دارد. رهبر استانداردهای بالای موافقت شده را تنظیم می نماید و به او بخاطر شرکت فعال و حضور خود احترام می گذارند.
10- تعهد و التزام: در یک گروه اعضا تعهدی در مقام عالی بودن و افتخار فردی ندارند. سطوح کارایی بیشتر به ماندن در حد وسط را دارند و پرسنل و تغییر آنان در سطح بالایی قرار دارد بخاطر اینکه افراد با استعداد سریعاً متوجه می شوند که 1) انتظارات فردی ارضا نمی شوند 2) آنها از دیگران چیزی نمی آموزند و رشد نمی کنند 3) آنها با بهترین افراد کار نمی کنند.
اما در یک تیم فقط افراد ملتزم به برتری مورد استفاده قرار میگیرند . اعضای تیم آیندهنگر برای به استخدام درآمدن به اساس سطوح کاردانی خود صف میبندند. هر کس با دیگران در یک محیط همنوا کار میکنند.
مقدمات و مبانی تیم
یک گروه شامل تعداد زیادی از افراد که با یکدیگر کار میکنند که از لحاظ روانشناسی از یکدیگر آگاهی دارند و به خود به عنوان یک گروه نگاه میکنند.
یک تیم یک گروهی است که اعضایش بر روی یکدیگر برای بدست آوردن هدفهای سازمانی تأثیر می گذارند.
17 قانون مسلم کار تیمی
1- قانون اهمیت: یک نفر مقدار بسیار بسیار کوچکی برای بدست آوردن برتری است.
2- قانون تصویر بزرگ: هدف مهمتر از نقش است.
3- قانون طاقچه: تمام بازی کنندگان جایی را دارند که میتوانند در آنجا بیشترین ارزش را اضافه کنند.
4- قانون چالش بزرگ (کوه اورست): در حالیکه چالش تعدیل میشود نیاز برای کار تیمی بالا میرود.
5- قانون زنجیره: قدرت یک تیم با کوچکترین حلقه زنجیرش در تماس است.
6- قانون عامل شتاب دهنده (کاتالیزور): تیم های برنده بازیکنهایی دارند که باعث میشود چیزها اتفاق بیفتد.
7- قانون دید یا دیدگاه: دید به اعضای تیم سمت و سو و اعتماد به نفس میدهد.
8- قانون سیب بد : حالات بد تیم را از بین می برد.
9- قانون شمارش پذیری: افراد تیم باید قادر باشند روی یکدیگر حساب کنند (منظور قانون حساب کردن روی دیگران بود)
10- قانون بر چسب قیمت: تیم هنگامی با شکست در رسیدن به استعدادهای بالقوه خود مواجه میشود که نتواند قیمت ها را بپردازد.
11- قانون تخته علامتها: تیم هنگامی میتواند سازگاری ایجاد کند که بداند در چه جایگاهی قرار دارد.
12- قانون جایگاه ویژه: بهترین تیمها بیشترین عمق را دارند.
13- قانون هویت: ارزشهای مشترک تیم را تعریف و توصیف میکنند.
14- قانون ارتباطات: عمل های دو طرفه باعث تقویت اعمال میشوند.
15- قانون لبه: تنها فرق بین دو تیم که از نظر استعداد کاملاً مساویند فرق بین راهبری آنهاست.
16- قانون دلگرمی زیاد : وقتی شما برنده میشود به هیچ چیز صدمه نمیزنید.
17- قانون سود سهام: سرمایهگذاری در تیم ترکیب و در آمیختن با زمان است.
ویژگی های تیم های برنده: