بررسی آثار یک معمار ایرانی ( کامران دیبا )
نگاهی بر آنچه پرسش انگیز است
اندیشه دکارت با جابجایی جایگاه "سوژه " و " ابژه " تحولی عظیم در نحوه تفکر _ و به تبع آن هستی شناسی _ غربی ایجاد کرد که مدرنیته و دنیای فن آورانه حاصل از آن را به دنبال داشت.
غلبه خرد باوری بر تمام باورهای سنتی ( اسطوره ای ، دینی ، اخلاقی ) ، به اعلام تکان دهنده نیچه در " مرگ خدا " منجر شد و به" مرگ هنر " در اندیشه هگل راه برد.
باگم شدن مرجع محسوس و ملموس ، که سرچشمه مفاهیم آغازین شناخته می شد ، صورت ها ( دالها ) باقی ماندند اما مفاهیم ( مدلول ها ) گم شدند.
عدم اتکا به پشت گرمی هزاران ساله که به اندازه قدمت نوع بشر کهن بود ، موجب فروریختن دنیایی شد که زندگی را برای انسان تداوم می بخشید و به آن معنی می داد.
آرمانشهرها فروریختند و رویاهای حاصل از دانش علمی و فن آوری زاییده از آن ، به دو جنگ جهانی خانمانسوز منجر شد که چیزی جز پریشانی ، آوارگی ، بیهودگی ، دغدغه و اضطراب به دنبال نداشت.
مدرنیته امکان هرگونه نفی را فراهم آورد ؛ ارزش ها از ارزش تهی شدند و مفاهیم رنگ باختند ؛ بیهودگی و بی معنایی به پوچی پیوست.
در حیطه معماری نیز پیامدهای جنگ جهانی دوم ( ویرانی و ضرورت بازسازی ) ، و فن آوری عظیم صنعتی که با کشف و شناخت سازه های فلزی و بتنی به همراه کاربرد شیشه به تحولی شگرف در عرصه ساخت و ساز انجامیده بود.
ظهور سبک جدیدی به نام سبک مدرن به ارمغان آورد و دیری نپایید که خود را در قالب سبک مدرن بین المللی ، به مثابه اصول و قواعدی تعیین شده و تخطی ناپذیر به عنوان الگویی جهانی و منتزع از هرگونه تفاوت فرهنگی یا معنایی نشان داد.
به تدریج صورت های ساده بزرگان پیشگام معماری مدرن که هم از نظر ظاهر و هم از نظر روابط کارکردی با هر آنچه که قبل از آن به عنوان نمونه ها یا مصادیق معماری شناخته شده بود تفاوتی عظیم داشت ، و هم به ادعای پدید آورندگانش بر آن بود که فرم محض را خالی از هرگونه معنا به عنوان شکلی همگن به تمام جهان دیکته کند ، به قوطی های ساده و کسالتباری تقلیل یافت که هیچ گونه تازگی و شگفتی یا انگیزشی را در کشف و ادراک فضاهای جدید و بار معنایی مترتب بر آن ، در بر نداشت.
بدین ترتیب محیط زندگی به محیطی ساده ، یکنواخت و خسته کننده تبدیل شد که آثار و عواقب ناشی از آن ، در جهان غرب که پدید آورنده اش بود ، به افزایش جرم و جنایت و انحطاط اخلاقی انجامید.
بنابراین همچون دیگر زمینه های مرتبط با حیاط بشری ، که معماری هم جزیی از آن است ، معماران با دست یازیدن به دیگر عرصه ها نظیر فلسفه ، ادبیات و روانشناسی و تلفیق آنها ، در دیگر رشته ها نظیر پدیدار شناسی ، زبان شناسی و همچنین نشانه شناسی ، تلاش کردند که بار دیگر هنر معماری را به ساحت معنایی آن باز گردانند.
بدین گونه در نیمه دوم قرن بیستم ، به شیوه هرمنوتیک مدرن در باز گردانیدن صورتها به معانی اولیه ( تاویل 9) یا تمامی مفاهیمی که در طول زمان ، با توجه به فرهنگ و روان شناسی جمعی و فردی می توانست به مدلول یا مدلول های خاصی بیانجامد ( تغییر و تفسیر ) ، و رجوعی دوباره به نشانه های انگیخته در فرهنگ معماری بومی که بنا بر شرایط تاریخی و جغرافیایی پدید آورنده هر فرهنگ ، به وجود آمده اما کنار گذاشته شده بود ، ابتدا به معماری بومی ( Varnacular ) روی آورده شد و پس از آن گرایش به شیوه خاصی نمود یافت که هم اینک به عنوان معماری پست_ مدرن شناخته می شود.
بدین ترتیب بار دیگر توجه به شناخت اسطوره ای و آیینی و مذهبی سرلوحه شناخت هنر و به تبع آن اثر هنری قرار گرفت.
در جهان شرق که اصولا نوع نگاه به هستی در آن به صورتی وجودی متفاوت از غرب بود ، پیامدهای تفکر غربی و دستاوردهای علمی و فن آورانه آن در مواجهه با ویژگی های هر منطقه ، اساسا تفاوت هایی ماهوی را در تمام زمینه ها با عرصه های مشابه خود می یافت.
در ایران نیز ، گذشته از شئون سیاسی و اجتماعی ، عرصه هنر و معماری نیز از تاثیرات مدرنیسم بی نصیب نماند.
از آنجا که ایران زادگاه اندیشه مدرن نبود ، و به دلیل تسلط بی چون و چرای دستاوردهای آن که بهره گیری از آنها اجتناب ناپذیر می نمود ، اندیشه مدرن در رویارویی با نظام فکری و آیینی و دینی خاص ایران ، تلفیقی ناگزیر میان مدرنیسم و سنت را پدید آورد که از اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار شروع شد و در طول قرن پس از آن به ایجاد صورت های تازه ای در عرصه معماری انجامید که در شکل های معماری قاجاری ،رضا شاهی ، پیش از مدرن ، مدرن بین المللی ، بومی منطقه ای و حتی سنتی با فن آوری مدرن ، ارائه گردید و در سالهای اخیر نیز گونه هایی متفارت از شیوه پست مدرن از نوع تاریخی تا دیکانستراکشن و جز اینها در معرض دید قرار گرفت.
پرسشی که پس از زیر سئوال رفتن مدرنیسم و بازتاب آن در دیگر نقاط جهان از جمله در ایران مطرح می شود ، این است که معماری در زمان کنونی ، چه می تواند باشد ؟
پرسش از هویت و باز خوانی آن در اثر معماری نیز با پاسخ هایی کاملا متفاوت _ و در مواردی متقابل _ جواب گفته شده است : بازسازی عینی آثار گذشته و تداوم بدون تغییر شیوه های معماری سنتی ، به کارگرفتن برخی نشانه ها و عناصر مشخص معماری سنتی در قالبی نو یا به عبارت دیگر، ادامه روح پیام آن در صورتی نو ، و یا به طور کلی تقلیدی بی کم و کاست از معماری مدرن و پیروی از شیوه هایی که به عنوان طرح های پیشرو در جهان صنعتی و فراصنعتی اجرا می شوند.
مدافعان هریک از این نظریات نیز در حمایت از نظریه پیشنهادی خود دلایلی عرضه می دارند که مجموعه کلی آنها در صورت قابل تامل سیمای معماری معاصر ایران در دسترس است.
ایران در مرز میانه گرایش های شدید مذهبی و باورهای تاریخی و فرهنگی و آیینی از یک سو ، و مختصات نظم پذیری و بریدن از هستی شناسی به شیوه کهن و روی آوردن به معرفت شناسی (epistemology) از طریق عقل محوری خود بنیان ابزار ساز جهان مدرن از سویی دیگر ، قرار گرفته است که در آن حتی بازگشت مجدد به اسطوره ها و مناسک آیینی از دیدگاه عقلی و کاربردی صورت می گیرد و از ابعاد ایمانی و اعتقادی تهی است.
اینک جهان غیر غربی به علت فاصله شدید از تولیدات فکری و مادی جهان غرب ، ودر عین حال وابستگی گریز ناپذیر به آنها ، چاره ای ندارد جز یافتن راه حلی که بتواند به صورتی فراگیر ، تمامی جنبه های دخیل در آنچه را که خواسته یا ناخواسته معروض سیطره آن قرار گرفته است ، در بر گیرد تا بدین طریق امکان ارتباط با جهان خارج از خود را داشته باشد.
از طرف دیگر جهان غرب نیز در خلا معنایی حاضر ، گریزی جز شناخت فرهنگ های دیگر کشورهای جهان و ارتباط با آنها به منظور ادامه حیات خود نمی یابد.
از همین روست که در بنیادهای تحقیقاتی بودجه های کلان برای ادراک فرهنگ های متنوع و رنگارنگ موجود و زنده جهان در نظر گرفته می شود و نمایش آنها در مراکز فرهنگی و تحقیقی و هنری و نمایشگاه های جهانی با استقبال شدیدی روبه رو می گردد.
اینک نظام طولی در تاریخ فرهنگ بشری ، به نوعی صورت عرضی یافته است و در یک لحظه می توان جنبه های گوناگون تمدن انسانی را از اعصار اولیه تا آخرین شیوه های فن آورانه آن یکجا و در کنار هم مشاهده کرد.
مطالعات عمیق و گسترده جهان غرب درشناخت فرهنگ های کهن ، سبب شده است که ارزش های اعتقادی تمدن های باستانی همان قدر بها بیابند که دستاوردهای تازه جهان فرا صنعتی ، در واقع اینک دیگر اصل پذیرفته شده ای است که هیچ یک نباید عاملی برای نقص و کنار گذاشتن دیگری که باید تایید کننده آن باشد.
روشنفکر بودن در جهان کنونی به معنای آگاهی داشتن بر جریان تمامی عواملی است که در پدید آوردن لحظه فعلی دخیل است.
چشم فرو بستن بر هر یک از شاخه های سازنده تمدن جهانی ، محروم ساختن خود از بینایی آگاهانه بر آنها محسوب می شود.
گام برداشتن هماهنگ در راستای آهنگ جمعی جهانی که ساخته مولفه های بیشمار در پی ارتباطات سهل و لحظه ای زمان حاضر است ، و همچنین قرارگرفتن در جایگاه منطقی وراستین ، باید از روی خرد ، درایت و دور اندیشی انجام گیرد.
تعمق و تامل در جهان اطراف که متاثر از اندیشه و جوهره مدرنیته غربی و نیز دنیای شگفت آور و تخیلی جهان اسطوره ای و باورهای مذهبی و ایمان شرقی است ، سبب پرهیز از نادیده گرفتن بخش های زنده و حاضر سهیم در حیات بشری خواهد بود.
از سویی به رغم آنکه زندگی بیرونی با وجود تفاوت های ساختاری در جوامع انسانی به یکدیگر نزدیک می شود ، سنت های سرچشمه گرفته از درون نیز ارزش های پیشین خود را باز می یابند.
تفاوت بافت های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز ، فاصله عمیقی را میان کشورهای مختلف ایجاد کرده است که نمی توان آن را از نظر دور داشت.
از همین روست که در بنیادهای تحقیقاتی بودجه های کلان برای ادراک فرهنگ های متنوع و رنگارنگ موجود و زنده جهان در نظر گرفته می شود و نمایش آنها در مراکز فرهنگی و تحقیقی و هنری و نمایشگاه های جهانی با استقبال شدیدی روبه رو می گردد.
تفاوت بافت های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز ، فاصله عمیقی را میان کشورهای مختلف ایجاد کرده است که نمی توان آن را از نظر دور داشت.
بر این مبنا ، به نظر می رسد که راه حل منطقی این باشد که در عین توجه به درد فرهنگ عرفانی و دینی و ابلاغ پیام آن در صورتهای هماهنگ با دیدگاههای امروز و تکنیک ها و دست آوردهای جدید ، شکلی ویژه از تلفیق مولفه های پدید آورنده عرضه گردد به گونه ای که صورت زیبای برآمده از عناصر زمانی ، ظرفیت پذیرش معنای ژرف و گسترده بی زمان را در خود بیابد.
باید توجه داشت که هیچ دستگاه خاصی ، به تنهایی نمی تواند پاسخگوی نیازهای امروز باشد.
بیو گرافی : کامران دیبا در سال1937 متولد شد.فارغ التحصیل رشته معماریدانشگاه هاروارد واشنگتن در سال 1969 می باشد.
کامران دیبا در معماری معاصر ایران نامی آشنا و معتبر است.
آثار او در ایران و تهران پرشمار نیستند، اما حضوری بارزو چشمگیر داشته و دارند : موزه هنرهای معاصر ، فرهنگسرای نیاوران ، پارک شفق یا به گفته خود او پارک یوسف آباد ، برخی بناهای دانشگاه جندی شاپور ، شهر جدید شوشتر و ...
که در یک دوره 12 ساله ( از سال 1345 تا 1357 ) طراحی و اجرا شده اند.
او در مدت اقامتش درایران به عنوان معمار ، مدرس دانشگاه ، نقاش و سازمانده برنامه های اجتماعی فعالیت داشت.
علاقه واقعی او به گفته خودش طراحی شهری بود و تنها در سالهای آخر کارحرفه ایش در ایران ، پس از جستجوهای بسیار شانس با او یاری کرد و امکان طراحی شهرک شوشتر نو را یافت که برنده جایزه معماری آقاخان شد و در نمایشگاه آثار معماری و شهرسازی قرن بیستم ، که به مناسبت فرارسیدن سال 2000 در لوس آنجلس بر گزار شد ، به عنوان طرح برگزیده در مجموعه آثار معماری و شهرسازی جهان به نمایش گذاشته شد.
پیش از پرداختن به نقد آثار کامران دیبا ، که از زمره برجسته ترین نمایندگان معماری معاصر ایران است ، به برخی از وجوه کار حرفه ای او می پردازیم که بر اساس گفتگو با او بررسی مطالب منتشره درباره کارهایش تنظیم شده است.
گرایشهای فکری و نظری کارهای دیبا دردوره 12 ساله فعالیتش در ایران نمایانگر علاقه خاص او به وجوه اجتماعی معماری یا به تعبیر خود او « معماری انسانی » است.
منظور او از معماری انسانی کار متعهد و سودمند برای جامعه و مردم بود.
علاقه بسیار او به طراحی شهری ، شهرسازی و باغسازی نیز از همین گرایش فکری سرچشمه گرفته است.
در واقع ، او تمایلی به طراحی بناهای خصوصی نداشت (تنها کار خصوصی او طراحی منزل شخصی دوستش پرویز تناولی پیکره ساز بود) و تمامی توجه اش به طراحی ساختمانهای عمومی و فرهنگی عام المنفعه و مسکن انبوه معطوف بود که در اغلب آنها نقش ایده ساز و برنامه ریز را هم بازی می کرد.
خود او می گوید : « دلم نمی خواست برای طبقات بالا ویلا طراحی کنم.
در آن هنگام اعتقاد داشتم که معماری ، به خصوص در ایران ، عملا فقط در خدمت طبقه بورژوا و دولتمندان جامعه است و از طریق شهرسازی بهتر می توان در جهت برآوردن نیازهای جامعه گام برداشت.
به همین دلیل بود که پس از اتمام تحصیل در رشته معماری ، فوق لیسانس جامعه شناسی گرفتم و در طراحی شهرک کلمبیا ( بین واشنگتن و بالتیمور ) مشارکت کردم.
کارم را در ایران با تاسیس دفتری با عنوان « موسسه شهرسازی و تهیه طرحهای اجتماعی » آغاز کردم که خیلی ها در ابتدا فکر می کردند یک موسسه دولتی است.
اما خیلی زود فهمیدم که دست یافتن به پروژه های مورد علاقه ام چندان آسان نیست.» حساسیتهای اجتماعی و علاقه دیبا به شهرسازی در اولین پروژه های او آشکار است.
اولین کار او در ایران طراحی یک پارک عمومی به مساحت چند هزار متر مربع در محوطه انباشت زباله در یک محله ، در زمانی بود که پارکهای شهری چندین هکتاری در شهرها و به خصوص تهران ساخته می شد.پس از آن یک اردوگاه تابستانی برای کودکان پرورشگاهی در شهسوار طراحی کرد.
در این طرح کوشید باتوجه معماری محلی ، دهکده ای نمونه برای شهرهای شمالی بسازد و برای اولین بار از سفالهای روستایی شمال استفاده کرد که در آن هنگام به طور دستی و کاملا شکننده ساخته می شد ومهندسان آن را نامطمئن و سطح پایین تلقی می کردند.
پارک شفق هم به نحوی طراحی شده است که همه خیابانهای اطراف به آن منتهی می شوند و از آن می گذرند.
با این تمهید پارک در زندگی محلی ادغام شده است.
در عین حال ، در این پروژه دیبا برای اولین بار فکر فرهنگسرا و احداث مرکزی برای خدمات اجتماعی در سطح محله را ابداع کرد.
او کانون پرورش فکری را تشویق کرد تا یک واحد کتابخانه کودکان و یک کارگاه نقاشی در آنجا دایر کند.
دیبا در این طرح با لجاجت یک ساختمان کم ارزش قدیمی را هم برای تقویت پیوند پارک با گذشته حفظ و آن را به محل نمایش و فعالیتهای اجتماعی در سطح محله تبدیل کرد.
او کوشید با احداث سالن نمایش و کتابخانه بزرگسالان پارک را به مرکز محله و تجمع مردم بدل کند.
در دانشگاه جندی شاپور ، دیبا با تبعیت از گرایش خود به طراحی شهری و شهرسازی بسیار مایل بود طرح جامع دانشگاه را تهیه کند تا بتواند مجموعه سازی دلخواهش را انجام دهد ، ولی ریاست وقت دانشگاه ، که در آن واحد از چند مهندس مشاور مختلف استفاده می کرد ، تمایلی به درگیری با معمار طرح جامع نداشت و پروژه های منفرد را به دفتر او ارجاع کرد.
دیبا می گوید: « بعد از فکر زیاد طرح یک تاکتیک جنگی را برای تهیه یک طرح جامع پنهان ریختم.
سه پایگاه دور از هم در نظر گرفتم تا بتوانم فاصله میان آنها را هم در وسعت یک طرح جامع برنامه ریزی کنم.
اولین پایگاه طرح سالن سرپوشیده ورزشی بود که بعدا گسترش پیدا کرد.
طرح دوم مربوط به سالن ناهارخوری دانشجویی بود که در آن نمازخانه ای در نظر گرفتم و بعدا آن را جدا کردم و به عنوان مسجد دانشگاه درفضای باز مقابل ناهارخوری جای دادم.
همه ساختمانهای این مجموعه در واقع یک وسیله پیاده راهسازی اند.» دیبا در سایر کارهایش نیز در پی ایجاد انواع مراکز فرهنگی و تفریحی از جمله کتابخانه ، گالری ، سالن نمایش و رستوران به شکل مجتمعهای فعالیتی بود که به شکل گویایی در فرهنگسرای نیاوران پیاده شده است.
ظاهرا همین گرایشها علاوه بر جنبه های زیبایی شناسی سنتهای معماری شهرسازی ایرانی ، علاقه و احترام به این سنتها را در او بر می انگیخت ، اما بر خلاف حسن فتحی که در مقابل گرایشهای مدرن معماری ایستاد ، دیبا با قبول مدرنیسم و تجدد ، به جستجوی سنت گرایی رئالیستی یا واقع گرا برآمد.
مجله لوتوس در بررسی شهرشوشتر نوشته است: این تصویری است از یک شهر ایرانی که هم کهن است و هم نوین ، هم برخوردار از فرهنگ بومی و محلی است و هم فرهنگ جهانی.
دیبا با الگو برداری از مدلهای زندگی بورژوازی غرب برای جامعه ایرانی مخالف بود و می کوشید پیوندی میان مدرنیسم و سنتهای ایرانی برقرار کند.
او در کتاب معماری اسلامی چیست؟
دیدگاه خود را در این زمینه توضیح میدهد.
به اعتقاد او معماری و شهرسازی نیویورک و هنگ کنگ نمی توانستند و نمی توانند الگوی معماری و شهرسازی ایرانی قرار گیرند ، چرا که وسعت زمین ، مناسبات اجتماعی و رابطه ایرانی با خاک و آسمان چنین الگو برداریهایی را بر نمی تابد.
بر اساس همین اعتقاد بود که وقتی توجه به برج سازی به عنوان نماد ترقی و پیشرفت برای شبیه کردن پایتخت ایران به پایتختهای اروپایی مورد توجه مسئولان و مقامات وقت قرار گرفت ، دیبا از شخصیت بین المللی سرشناس ، فرد روچ ، طراح سازنده ( Developer ) شهرک میلتون کنیز انگلستان _ ماتیوز انگرز ، معمار مشهور آلمانی _ مدیر عامل شرکت روزولت آیلند ، منهتن نیویورک _ و پیتر بلیک منقد معماری امریکایی ، دعوت کرد تا از فعالیتهای مسکن و شهرسازی ایران بازدید کنند و نتایج این بازدیدها را در جلسه ای ارائه دهند تا در سیاستگذاری مسکن مورد توجه مسئولان وقت قرار گیرد ، اما این تلاش او با شکست مواجه شد.
پس از آن دیبا تلاش خود را بر طراحی شهرک شوشتر نو ، به عنوان الگوی مناسب سکونت و شهرنشینی ایرانی متمرکز ساخت.
مقابله او با جریان نیرومند تخریب بافت اطراف حرم مطهر حضرت رضا (ع) نیز با همین هدف صورت گرفت.
او که سخت به حفظ محلات قدیمی و نه فقط بناهای منفرد معماری ایرانی ، علاقه مند بود ، با جلب حمایت دفتر مخصوص ملکه و پشتیبانی دانشگاه تهران توانست چند بار این تخریب را به تاخیر بیاندازد ، اما پهلوی دوم که در آن زمان متولی حرم مطهر بود خواست که با توجه به مخالفتهای موجود از سه مهندس نظر خواهی شود.
دیبا می گوید: « در آخرین جلسه با حضور مهندس محسن فروغی ، علی صادق و وزیر دربار به من گفته شد که بهتر است با این کار موافقت کنم و به این ترتیب من در مقابل ولیان ، استاندار وقت خراسان و اسداله علم ، وزیر دربار ، قرار گرفتم.
فروغی با شرط حفظ چندساختمان قدیمی با تخریب بافت اطراف حرم موافقت کرد.
من به چند دلیل سخت مخالف این کار بودم.
بحثم این بود که: اولا ، ساختمان حرم و صحنهای آن درونگرا و فاقد نمای خارجی هستند ، ثانیا ، کاروانسراها و بازار اطراف حرم زندگی شهری را در حرم ادغام کرده اند و جدا کردن این دو نه از نظر معماری و شهرسازی و نه از نظر اجتماعی به صلاح نیست و ثالثا ، جابه جایی کسبه و قطع جریان امرار معاش آنان عملی نادرست است.
اما سرانجام مغلوب شدم و فقط توانستم از توافق و امضای صورتجلسه خودداری کنم.
می دانید من نه مسئول طرح جامع مشهد بودم و نه در این زمینه منفعتی داشتم ، اما این کارها را از جمله وظایف اجتماعی معماران می دانستم و به همین دلیل از امکانات شخصی و خانوادگی ام برای پیشبرد هدفها و اعتقادات حرفه ای که برایم بسیار ارزشمند بود استفاده می کردم.
» باغسازی در زمانی که تهیه طرح پارک یوسف آباد به دفتر دیبا ابلاغ شد و او دریافت تخصصهای گوناگون حرفه ای در ایران کمیاب است ، ناگزیر شد خود نقش معمار باغساز را هم ایفا کند.
پارک یوسف آباد نخستین کار او در این زمینه بود که به خوبی از عهده آن برآمد.پارک شفق نخستین پارکی است که به صورت یک باغ عمومی در تداوم حرکت خیابانهای محله طراحی شده است.
طرحهای دیگر باغسازی دیبا عبارتند از : بازسازی و توسعه باغ فرهنگسرای نیاوران و دفتر اداری در شمال باغ ، محوطه سازی غرب دانشگاه جندی شاپور ، طراحی فضای سبز ، محوطه سازی و طراحی میدانهای شهرک شوشتر که امکان اتمام آن را نیافت.
یکی دیگر از کارهای دیبا دراین زمینه طراحی فضا و محوطه سازی ضلع غربی پارک لاله ، یعنی در واقع محوطه شمال موزه تا موزه فرش است.
او با ایجاد دروازه و تعیین محل استقرار کیوسک هایی برای جلب توجه جمعیت در شمال موزه ، یک محور جدید برای پارک گشود.
دیبا می گوید: « در این طرح با رضا مجد ، شریک دفتر فرمانفرماییان ، که مسئول نظارت و اجرای موزه فرش بود ، در مورد ورود اتومبیل به محوطه پارک اختلاف نظر پیدا کردم ، اما بالاخره طرح خودم را تحمیل کردم.
رضا مجد به من گفت که زورگویی می کنم.
به شوخی پاسخ دادم تا به حال شما به دیگران زور گفته اید ، یک بار هم زور بشنوید ، چه می شود!
در این طرح با یک سری فواره و یک دیوار ، ورودی بدیعی میان پارک و خیابان شهر ایجاد شد که سادگی و صراحت خاصی داشت.
یکی از عناصر جالب این طرح یک نمازخانه است که به قول یکی از معماران عرب خالصترین و ساده ترین فرم مسجد است.
فکر ایجاد این نمازخانه وقتی به ذهنم خطور کرد که دیدم کارگران ساختمان موزه و برخی از رهگذران در این محوطه نماز می گزارند ، اما در جهت غلط.
از روحانی یکی از مساجد محل خواستیم جهت قبله را تعیین کند.
وقتی جهت درست تعیین شد به این فکر افتادم که ایجاد فضای خلوت ، دور از هیاهوی خیابان برای نمازگزاران جالب و مفید باشد.
» به تعبیری می توان گفت دیبا پایه گذار باغسازی در دوره معاصر در ایران محسوب می شود و نکته جالب درکار باغسازی او توجه خاص به مسئله کم آبی و مشکلات نگهداری فضای سبز در اقلیم ایران است.
فعالیتهای هنری کامران دیبا که علاوه بر معماری نقاشی هم می کرد ، طی دوران فعالیت خود در ایران نقشی موثر در فعالیتهای جمعی هنری در آن دوره بازی کرد که با طراحی و برنامه ریزی فعالیت موزه هنرهای معاصر تکمیل و ماندگار شد.
او در ابتدای فعالیت خود در ایران ضمن گردآوردن هنرمندان رشته های هنرهای تجسمی در یک کانون هنری دو نمایش بدیع در ایران ترتیب داد.
در نخستین نمایش تحت عنوان « آب باز زبردست » از نقاشی ، حجم سازی و صدا استفاده شده بود.
گفتار نمایش به صورت شعر نو توسط خود دیبا نوشته شده بود.
پرویز تناولی ویک گوینده زن آن را اجرا کردند و به صورت مستمر در هنگام نمایش پخش می شد.
صحنه نمایش عبارت بود از مجموعه ای متشکل از جعبه های بزرگ سه بعدی که روی آنها پیکری در مقیاس واقعی توسط دیبا نقاشی شده بود.
پیل آرام خطاطی شعارهای نوشته روی جعبه ها را هم انجام داده بود.
نمایش دیگر با همکاری احمد عالی ( عکاس ) اجرا شد.
برخی از هنرمندانی که دیبا با آنان همکاری و دوستی نزدیک داشت عبارت بودند از پرویز تناولی ( مجسمه ساز )، حسین زنده رودی ( نقاش )، کارل اشلمینگر ( طراح و مجسمه ساز )، پرویز اسلامپور ( شاعر )، حاجی زاده ( نقاش ) و احمد عالی ( عکاس ).
دیبا علاوه بر این فعالیتها از آثار هنری حجمی در طراحی فضاهای شهری و محوطه سازی و باغسازی خود استفاده فراوان کرده است.
برای نخستین کار بزرگ خود ، یعنی پارک شفق ، سه پیکره و برای فرهنگسرای نیاوران سه پیکره دیگر به پرویز تناولی سفارش داد.
مدل پیکره ها همه افراد معمولی بودند که بر حسب اتفاق در این فضا وقت می گذراندند.
این پیکره ها بسیار مورد استقبال عموم قرار گرفتند و عکاسانی با گرفتن تصویر مردم در کنار آنها یا دست به گردن آنها امرار معاش می کردند.
در محوطه موزه هنرهای معاصر آثار هنری دیگری از کارل اشلمینگر و هنرمندان دیگر نصب شده است.
دیبا بعدها در موزه هنرهای معاصر ایران توانست فرصتی برای ارضای گرایشهای عمیق هنری خود بیابد.
او که خود در واقع برنامه ریز و ایده ساز این پروژه بود ، در خرید و تهیه مجموعه هنری ایرانی و بین المللی موزه و سازماندهی اداری آن نقش فعالی ایفا کرد.
در هنگام طراحی موزه ، دیبا که با سه دانشجو کار می کرد با نادر اردلان ، همکار دفتر فرمانفرما ، آشنا شد و از او دعوت کرد که در اوقات فراغتش در طراحی اولیه موزه با او همکاری کند.
امکانات مالی پروژه به قدری محدود بود که دیبا می گوید: « به اردلان پیشنهاد کردم به جای بخشی از دستمزدش در رستوران زیر دفترم به حساب من مجانی تا مبلغ حق الزحمه غذا صرف کند ، چون طراحی موزه باید بسیار با قناعت و با توجه به بودجه ناچیز آن صورت می گرفت.
ما حتی برای سفر و بازدید از موزه های خارجی یا مصاحبه با موزه داران و کارشناسان خارجی هم نمی توانستیم خرجی کنیم.
ناچار باید به مشاهدات گذشته خودم در خارج از کشور متکی می شدم.
به هر حال طرح موزه ، بزرگداشتی از کار معماران مهم قرن ، کوربوزیه ، لویی کان و فرانک لویدرایت و متاثراز آثار خورخه لویی سرت است و همچنین متاثر از طرح پشت بام های شهرهای کویری ایران.
در واقع باید بگویم این طرح تلفیقی از ایده های معماری سنتی به روشهای معماری مدرن است.
متاسفانه طرح پس از اتمام طراحی اولیه چند سالی خاک خورد تا بعد در دفتر جدیدم ، با تیم جدیدی کار را از سر گرفتم.
دفتر مخصوص به من پیشنهاد کرد که طرح را به مهندس محسن فروغی نشان دهم.
این کار را با بی میلی کردم ، اما در این ملاقات متوجه اشتباهی در سازماندهی کاربری فضاهای نمایشگاه شدم و آن را ترمیم کردم.
در طراحی نهایی مهندس میجر انگلیسی سهم زیادی داشت و مهندس گریگوریان مهندس سازه این طرح بود.
» اجرای طرح موزه هنرهای معاصر نقطه عطفی در معماری معاصر ایران محسوب می شود.
اجرای آن 9 سال طول کشید و دیبا به دلیل علاقه وافر به این طرح که آن را چون کودک خود می دانست علاقه مند بود مدیریت پیشرفته ای برای آن سازماندهی شود بنابراین پافشاری کرد که برای موزه مدیری متخصص و با تجربه از خارج استخدام شود تا مثل موزه های دیگر دستخوش ندانم کاری نشود و از فعالیت باز نایستد ، اما این کار به دلیل فرصت کم برای سفربه خارج و مصاحبه با افراد مناسب صورت نگرفت و قرار شد خود او موزه را بر اساس استانداردهای غربی ، مجهز و افتتاح کند.
دیبا برای مدتی متجاوز از دو سال انجام این ماموریت را بدون حقوق قبول کرد.
در ساعات طولانی کار در این دوران ( 9 صبح تا 10 شب ) که اوقات خود را بین دفتر معماری و موزه تقسیم کرده بود ، یک بخش معماری در موزه تشکیل داد و به جمع آوری اسناد آثار معماران ایرانی و خارجی پرداخت.
پس از افتتاح موزه ، دو نمایشگاه از این آثار ترتیب داده شد که عبارت بودند از: معماری صنعتی اصفهان و آثار هوشنگ سیحون.
به هر تقدیر پس از این دوران کارفشرده ، دیبا توانست با استخدام کادر مختلط ایرانی و خارجی ، موزه را به شکل آبرومندی در سطح استانداردهای جهانی افتتاح کند.
سالهای پایانی کار در ایران دیبا در چند سال پایان کار در ایران دفتر خود را با شرکت مهندسی زاک ادغام کرد و به عنوان مدیرعامل مهندسان مشاور داض به فعالیت معماری و شهرسازی خود ادامه داد.
اعضای این شرکت عبارت بودند از: کامران دیبا ، امیر رضوانی ، صادقی ، کاشانی جو و رضا قلی زاده.
یکی از طرحهای مهم او در این شرکت که با ایده های شهرسازی طراحی شده ، مرکز اداری شهر اصفهان با الهام از بافت سنتی درونگراست.
فضای داخلی آن همانند صحنه های مساجد و گذرگاه های سرپوشیده بازار ، و اساسا مختص پیاده است.
دیبا در کتاب ساختمانها و طرح های دیبا که در سال 1981 در آلمان چاپ شد گفته است: « ما می خواستیم اداره های دولتی را با کاربری های خصوصی در کنار هم قرار دهیم تا تاثیر فضاهای دولتی که در فرهنگهای پدر سالار محیط های خشک و بی روح می سازند ، تخفیف پیدا کند.
» او می گوید: « یکی دیگر از نکات مهم این مجموعه این است که نمای خارجی آن همچون معماری ایرانی اهمیت چندانی ندارد.
پیشنهاد کردیم در اطراف بنا گندم کاری صورت گیرد تا حال و هوای رمانتیک پیدا کند.
» آخرین کار دیبا در سالهای اقامت در ایران طرح شهرک شوشتر نو بود که سرانجام دیبا را به آرزوی دیرین طراحی شهری و شهرسازی رساند و او توانست در آن ایده های شهرسازی خود را ، که جسته و گریخته در طرح های معماری اش نمود کرده بود ، به اجرا در آورد.
به اصرار دیبا محل احداث شهرک شوشتر نو از وسط صحرا به مجاورت شوشتر منتقل شد ، چرا که می خواست شهرک نو به نوعی ادامه و گسترش شهر موجود باشد.
برای طراحی این شهرک گروه بزرگی را سازمان داد و بر تمام جزئیات ، از جمله نامگذاری معابر از قبیل شیرین و فرهاد و بلوار وصال ، مداخله کرد.
متاسفانه دیبا فرصت نیافت طرح شهرک را همانطور که می خواست به اتمام برساند چرا که معتقد بود در کشورهای در حال رشد ، نقش معمار با تحویل ساختمان به اتمام نمی رسد و گاه روش استفاده از ساختمان هم ممکن است محتاج مداخله مستقیم معمار سازنده باشد.
متاسفانه هم اینک این شهرک ، که جایزه آقا خان را به خود اختصاص داده است ودر نمایشگاه آثار معماری و شهرسازی شاخص قرن در سال 2000 به نمایش درآمده است ، دستخوش بی توجهی و تخریب قرار گرفته است.
فعالیتهای دیبا در سالهای پس از انقلاب در سالهای اقامت اجباری در خارج ایران ، دیبا در ابتدا معماری را کنار گذاشت.
خود او می گوید: « در پاسخ یکی از دوستانم درباره دلیل این کار گفتم: معماری برای من در چارچوب کشور وسیع ، متنوع ، زیبا و با فرهنگ غنی و آشنای خودم معنا داشت ، همچون یک تعهد و وظیفه در قبال وطنم.
در دنیای غرب فقدان این تعهد و احساس انگیزه هایم را از بین برد.
» به قول خودش در طی این سالها « کارهای خرد و ریز معماری انجام داده » و « مدتی کوتاه نیز در آمریکا به ساخت و ساز » پرداخته است ، ولی تازگی ها به طور جدی مشغول کارمعماری شده که به گفته او « فاقد محتوای اجتماعی و فقط کار معماری در چارچوب ارضای خاطر خود و خواست صاحبکاران » است.