مقدمه
فلات ایران سرزمینی است که تقریباً در مرکز کمربند خشک و بزرگ دنیای قدیم قرار گرفته و در فاصله ای یکسان از نواحی بیابانی و استپی دارای زمستان سرد آسیای مرکزی و مناطق خشک و همیشه گرم شمال آفریقا سر برافراشته است.
این توده مرتفع ، که بطور متوسط 800 تا 1000 متر ارتفاع دارد و از نظر همبستگی ناهمواریها و شبکه آبها بخش وسیعی از همسایه شرقی یعنی کشور افغانستان را نیز در بر میگیرد ، از تمام جهات به وسیله رشته کوههای مرتفعی احاطه شده است.
وجود این چنین انتظام و شواهدی در فلات ایران، که از طرفی سیمای جغرافیای طبیعی و تنوع آن و از سوی دیگر تاریخ و چگونگی منظر زیستی را تحت تاثیر قرار داده ، بیانگر دو ویژگی اساسی موقع طبیعی می باشد. ویژگی نخست آن به سیستم بزرگ کوههای چین خورده اوراسیا است : بدین ترتیب که دیواره کوهستانی البرز و رشته کوههای خراسان در شمال ایران ، تحت تاثیر گره های کوهستانی عظیم فلات ارمنستان و آذربایجان از طرف غرب وهندوکش از شرق تا ارتفاع 5670 متر (قله دماوند) سر بر افراشته اند.کوههای زاگرس در جنوبغرب و جنوب با ارتفاعی در حدود 4550 متر (زردکوه) و نیز امتداد آن ، یعنی کوههای ساحلی جنوبغرب ایران (کوههای مکران) ، تا به امروز نیز مانع بزرگی برای ارتباط با فلات داخلی ایران بشمار می آیند. مشکلات ارتباطی ناشی از وضع کوهستانی با فلات داخلی ایران همواره بعنوان مانعی اساسی در راه نفوذ اثرات بسیار زیاد طبیعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی از خارج خود نمائی کرده است. این مشکل ارتباطی بدون تردید در شکل گیری برخی روندهای تکاملی و ویژگیهای ایران در مقایسه با سرزمینهای مجاور ، تاثیر بسزائی داشته است (ن.ک.فصل 6).
دومین ویژگی موقع طبیعی فلات ایران تعلق آن به کمربند خشک دنیای قدیم است. موقع فلات ایران در حوزه نفوذ کمربند نیمه حاره پاسات ، بهمراه دیگر عوامل ، بطور بارزی در بوجود آمدن خصوصیات بیابانی و استپی کشور اثر می گذارد. بویژه آنجا که بعلت عوارض کوهستانی تغییراتی در فشار هوا و جریانهای هوائی حاصل می شود ، رژیم بارش و دما دگرگون گشته و بنوبه خود موجد تغییر و تنوع اکولوژیکی طبیعت می گردد. بدین ترتیب خصوصیاتی از قبیل جبهه دریافت بارش ، تابش نور خورشید یا کاهش دما بازای ارتفاع ، شرایط اصلی دگرگونی اشکال جغرافیایی را در ابعاد و بزرگ و کوچک به زعم «لاوتن زاخ» فراهم می سازند.
فلات ایرذان و حواشی آن بویژه استان امروزی فارس ، نه تنها مرکز جغرافیایی بلکه کانون تاریخی ایران محسوب می شوند. مروری بر تاریخ گذشته نشان می دهد ، که در فراز ونشیب تاریخی از دوره باستان ، این قسمت پیوسته کانون جنبشهای وحدت طلبانه و مرکز تشکیل حکومت ها و امپراطوری های بزرگ بوده است. در دوره های ضعف سیاسی یا نظامی سلسله های ایرانی و تسلط بیگانگان نیز فلات ایران پیوسته یکپارچگی سیاسی یا نظامی سلسله های ایرانی و تسلط بیگانگان نیز فلات ایران پیوسته یکپارچگی سیاسی و فرهنگی خود را حفظ کرده است. بدیگر سخن چه در دوره های توسعه و شکوفایی قدرت حکومتی و چه در مراحل فروپاشی سیاسی کشور ، فلات ایران به عنوان کانون تبلور و مرکز هویت اقوام ایرانی و حاکمیت ارضی آنان محسوب می شده است.
ضوابط اساسی موثر در کلیت پیکر بندی ناهمواریها و شرایط طبیعی را بخوبی روشن می سازد.
بر اساس تکوین وضع زمین شناسی فلات ایران و تفاوتهای ژئومورفولوژیکی حاصل از آن ، ابتدا می توان در ایران سه تیپ عمده از چشم انداز طبیعی مشخص کرد:
نواحی مرکزی ایران شامل فلاتها و حوضه های گسترده که در بسیاری جاها به وسیله توده های کوهستانی مرتفع و موههای منفرد و یا مخروطهای آتشفشانی از یکدیگر جدا می شوند.
رشته کوههای عظیم البرز در شمال و زاگرس در غرب و جنوبغرب که فلات وحوضه ها را به ترتیب از آسیای مرکزی و بین النهرین جدا می کنند.
و سرانجام نوار باریک ساحلی و پست دریای خزر در شمال و همچنین جلگه های آبرفتی پست نواحی خلیج فارس در جنوب کشور.
با توجه به ساخت متقارن فلات ایران می توان این سه تیپ منظر طبیعی را به پنج ناحیه بزرگ طبیعی تقسیم نمود:
زمینهای پست جنوب دریای خزر به طول بیش از 500 کیلومتر و گاه به عرض فقط چند کیلومتر متشکل از رسوبات آبرفتی ، که سواحل دریای خزر را بشکل نعل در برگرفته اند. بخش اعظم این زمینها که ارتفاعی کمتر از سطح دریای آزاد دارند. بوسیله تعداد زیادی از جوبها و رودخانه های بزرگ و کوچک مشروب می شوند.این رودخانه ها با رسوبات خود از یک طرف حاصلخیزی طبیعی خاک را در سواحل دریای خزر موجب شده ، و از سوی دیگر در گذشته نقش موثری در پیدایش شرایط (آبی و خشکی) در سواحل بعهده داشته اند. در قسمتهای دلتای سفید رود در گیلان و با نواحی مجاور دهانه رودخانه های هراز ، بابل ، تالار و تجن رود در مازندران مرکزی عرض زمینهای پست ساحلی ، که روزگاری پوشیده از جنگل های انبوه بوده اند ، به 30 تا 50 کیلومتر می رسد. در اسپهای ترکمن بخش گذار به استپهای پست و بیابانی آسیای مرکزی شروع می شود.
دیواره عظیم کوهستانی البرز ، که از گره کوهستانی ارمنستان و آذربایجان شرقی شروع می شود ، با امتداد شرقی آن یعنی رشته کوههای خراسان دومین واحد بزرگ طبیعی را تشکیل می دهند. کوههای البرز به عنوان یکی از چین خوردگی های دوران سوم زمین شناسی ، در بخشهای مرکزی خود قلل بسیاری با ارتفاع بیش از 4800 متر و آتشفشان دماوند با ارتفاع 5670 متر از بلندترین ارتفاعات آنرا تشکیل می دهند. مشکل ارتباطی و غیر قابل نفوذ بودن ، که از وجوه مخصه البرز مرکزی بشمار می آید ، در بخشهای غربی و شرقی آن نیز صادق است.
چرا که هم در نواحی تالش و هم در نواحی کوهستانی خراسان (آلاداغ ، کوه بینالود ، پشتکوه) که در حدود 3000 متر ارتفاع دارند ، اثرات جدائی های طبیعی و فرهنگی ناشی از وجود موانع کوهستانی بین سواحل پست دریای خزر و فلات مرکزی ایران هنوز هم بروشنی مشهود است.
فلات ایران با موقعیت مرکزی خود بعنوان سومین و وسیعترین واحد بزرگ طبیعی بشمار می آید ، که از دامنه های جنوبی البرز در طول بیش از 700 کیلومتر (بر روی 55 درجه شرقی) از شمال به جنوب کشیده شده است. این واحد بزرگ طبیعی از نظر زمین شناسی و تکنونیک تعداد زیادی از حوضه ها و یا برجستگیها را با حوضه های آبریز مستقل خود در بر می گیرد.بدین ترتیب مجموعه بهم پیوسته متنوعی از حوضه های داخلی را تشکیل می دهد ، که رسوبات حاصل از فرسایش کوهسارهای اطراف را در خود جای داده و یا به عنوان گودالهای انتهایی رودخانه های فصلی داخلی عمل می کند. کویر بزرگ نمک با تعداد زیادی از حوضه های فرعی ، لوت ، جازموریان ، همچنین شیارهای طولی بزرگ واقع در بین دریاچه نمیریز ، حوزه فرورفته سیستان و سرانجام حوضه دریاچه ارومیه با شرایط اکولوژیکی خاص خود همگی جزو حوضه بسته بزرگ داخلی ایران ، که به موازات زاگروس کشیده شده اند ، نشان می دهند.