کل ارزش خلق شده در هر سازمان اینست که نتایج نهایی در سکانس بلندی از مراحل جریان دارد.
جریانی از ارزش مشتری بصورت افقی است در طول سازمان.
تمام سازمانها (شامل تویوتا، بصورت عمودی سازماندهی شده با بخشها (مهندسی – خرید – تولید – فروش و غیره) آنها میشد وجود دارند . زیرا این بهترین شیوه خلق و تولید دانش اغلب به شیوه تجربی در کار راهه شغلی است.
هر شخصی، نیازهایش را احساس می کند ، اداره می کند و بهبود می بخشد تمام فرایند را از خلق ارزش افقی.
اغلب سازمانها واقعاً پاسخگو نیستند برای جریان افقی از ارزش بوسیله تولید اگر چه مدیران ارشد آنرا بررسی می کنند. تولید دیسک سازمان بی پدر و مادر است (مسئولی ندارد)
اغلب مدیران سازمانها در هر سطحی درجه ای دارند اگر چه آنها در بخش تخصصی شمارش می شوند متغیر اینها معمولاً حالی است با بهترین سطح مدیران می کوشد تا تمام داراییها و کنترل در سازمان را مورد استفاده قرار می دهند.
مدیریت ناب و مدیریت توسط فرآیند:
جستجوی برتری و تغییر ( گروه های کاری ، غنی سازی شغلی و ... ) در سازمان کاری که توسط نمونه تولید ناب پیشنهاد می شود، به پذیرش مدیریت توسط فرآیند منجر می شود در اصل مدیریت توسط فرآیند انتخاب می شود زیرا در اینجا نیازی جهت مرتبط ساختن تمامی فعالیتها به منظور جستجوی یک هدف واحد و عملکرد کلی وجود دارد که از یکپارچگی و همکاری فعالیتها ناشی می شود.
سازمان مدیریت توسط فرآیند همواره کار محوری بوده و توسط توانایی های بسیار و فعالیتها برآورد می شود. مسئولیت نیز مرتبط با نقش بوده و به سطح بستگی ندارد و شغل مربوطه نیز متقاطع می باشد. این سازمان به شکل افقی بوده و هدف واحد نیز یک مکانیسمی از یکپارچگی است که یادگیری را تسهیل کرده و باعث انعطاف پذیری میشود.
مدیریت توسط فرایند و ارزیابی عملکرد:
مدیریت توسط فرآیند همواره یک شبکه هادی را مورد توجه قرار می دهد که به طور غیروابسته بر خرده عوامل توجه دارد ، هر یک با ویژگی مدیریتی خاص خود و نیز مسئولیتهایی که دارد ، ولی در ارتباط با یکدیگر و بر طبق منطق تولید کننده یا مشتری این امر صورت می گیرد، خرده عوامل بیان شده در بالا می توانند به دیگر فرآیندها نیز مرتبط شوند.
مدیریت عملکرد خود یک فرآیند است. فرآیند کیفی کردن کارایی و اثرپذیری عملکرد تاثیرات مدیریت توسط فرآیند بر ملزومات ( PMS ) میتوانند به شکل زیر خلاصه شوند.
نشانگرهای کلی می بایستی در اینجا ساخته شوند و باید قادر به ارزیابی کارآیی فرایند در انجام بهینه کارها و اصول عمده فرآیند باشند.
عملکردی که حصول خرده - امور را ارزیابی می کند در اینجا باید شناسایی شود. آنها باید نه تنها در زمینه مطلق بلکه در زمینه های مرتبط نیز ارزیابی شوند، یعنی بین یکدیگر به منظور اینکه بهترین ترکیب ممکن را با منابع ممکن داشته باشد.
عملکردهای واحد/ عملکرد منفرد باید در اینجا تعریف اندازه گیری و در ارتباط با خرده با اصول فرایند مورد ارزیابی قرار گیرند و این دخالت مشمول خرده – امور نسبت به واحدها و یاعملکردهای منفرد است.
در نهایت سیستم باید قادر به تشخیص بر طبق منطق زنجیره تولید کننده / مشتری باشد. کدام عملکردها می توانند به یک واحد فرآیند مرتبط باشند و کدامیک نیز در عوض از طریق اشتقاق از فعالیت خود واحد به عملکرد واحد سابق در فرآیند بستگی دارد و این تعیین مسئولیت واحد عملکرد است.
فرآیندهای عمده در ساخت سازمان :
در میان فرآیندهایی که می توانند در یک سازمان ساختی مشخص شوند، سه مورد از آنها به عنوان موارداساسی در نظر گرفته می شوند، توسعه محصول ، ساخت و منطق گرایی متغیرهای سازمانی شامل شمار افراد و واحدهای سازمانی مشمول در هر فرآیند بعلاوه فراوانی می باشد که در هر واحد سازمانی مشمول فعالیتهای فرآیندی میباشد متغیرهای ارزیابی عملکرد شامل اساسی ترین بعد عملکرد، شمار اهداف مورد اندازه گیری و هزینه ها و فراوانی اندازه گیری می باشند.
اختلافات موجود در عملکرد میبایست مورد اندازه گیری واقع شده و در نشانگرها و یاموارد مطابقتی می توانند به عنوان اولین مورد اشتقاقی در فاز رشد و گسترش محصول در ارتباط با فرآیند رشد و گسترش محصول در نظر آورده شود. این فازها به ترتیب از این قرار هستند ، ایجاد مفهوم و طراحی محصول، طرح محصول و مهندسی محصول، مهندسی فرآیند زمان بازاریابی به عنوان فاصله زمانی بین ایجاد مفهوم محصول و معرفی بازار تعریف می شود. در جه هم پوشی و یا نسبت هم زمانی می تواند به شکل زیر تعریف شود:
که در آن Dt همواره زمان گسترش ، ti تداوم فعالیت I و n شمار فعالیتهای گسترش محصول است.
مطالعه موردی:
SPA یک شرکت سوئدی است که همواره بزرگترین تولید کننده محصولات داخلی با درآمدی حدود 920 میلیون Ecu می باشد حدوداً 7600 کارمند و چندین محصولات باتولید – انحصاری دارد.
مدیریت بوسیله فرایند و عملیات سازمانی جدید:
شرکت مدیریت بر مبنای فرآیند را با سه عملکرد سازمانی جدید ارائه کرده است.
مدیر فرایند واحد – زمینه های مدیریت واحد – مدیر مرکز تولید
IPM (مدیر فرایند واحد): این فرد مسئولیتهایی را برای مدیریت تمامی فعالیتهایی دارا می باشد که به صنعتی گرایی یک محصول جدید منجر میشود . IPM همواره کاربرد منابع را طراحی کرده و باتمامی دپارتمانهای موجود در فرآیند گسترش محصول در طول تمامی فازها همکاری می کند. اعضای تیم های متباین برای رشد و گسترش محصول توسط وابستگی عملی و کاربردی به دپارتمانی که به آن متعلق هستند، و نیز توسط وابستگی سلسله مراتبی ، IPM متصل هستند. راه حل به کار رفته تأیید می کند که شرکت SPA همواره منطق متوالی را در مدیریت فعالیتهای گسترش محصول جدید به نفع یک روش چند تباینی واحد استثناء کرده است.