فصل اول
1- مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامینوید بخش زندگی جدیدی برای بشریت شد. زندگی که مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای اسلامی و الهی است و جوابگوی نیازهای انسان عصر حاضر نیز می باشد چنین چشم انداری وجوه سیاسی، اقتصادی انقلاب را تحت الشعاع قرار داد. با سست شدن شالوده فکری و فرهنگی مارکسیسم، لیبرالیسبم و سرمایه داری ، وقوع انقلاب در ایران توجه و نظر مردم و متفکران را در کشورهای گوناگون به خود معطوف نمود. به حرکت در آوردن آن چنان جمعیتی از مردم، در فقدان احزاب و گروههای سیاسی که توان بر می باشد. بویژه آن که گذشته پر تلاطم تاریخ کشور مان مانع از بوجود آمدن ثبات لازم برای شکل گیری فرایندهای تحولی و تکامل فرهنگی را آماده می کرد، البته واضح است که تحول فرهنگی کاری زمان بر و توان بر می باشد، بویژه آن که گذشته پر تلاطم تاریخ کشورمان مانع از بوجود امدن ثبات لازم برای شکل گیری فرایندهای تحولی و تکامل فرهنگی شده است. با توجه به چنین انتظار تاریخی برای تحول فرهنگ و توقعی که انقلاب در زمینه تحول فرهنگی بوجود آورده از همان ابتدای پیروزی تلقی نوینی از زندگی و دستیابی به هویت فرهنگی تأکید گذارده شد. متأسفانه علی رغم اهمیت این مقوله ( دست کم از نظر مقامات عالی رتبه جمهوری اسلامی ) تاکنون درباره اقدامات، برنامه ها وسیاستهای فرهنگی از آغاز انقلاب تاکنون تحقیق جامع و در خور توجهی صورت نگرفته است.
د رچنین شرایطی لازم است با بازخوانی عالمانه، دقیق و همه جانبه اقدامات و برنامه های فرهنگی در طول بیست و دوسال عمر جمهوری اسلامی به تصویر روشنی از فرایند برنامه ریزی و سیر تحول آن دست یابیم و آن را پایه ای برای دستیابی به الگوی مناسبی جهت برنامه ریزی فرهنگی در آینده قرار دهیم.
چنانچه برنامه ریزی را طراحی برای تغییر یا تحول فرآیندهای واقعی زندگی از طریق بهره گیری از امکانات موجود و توانایی های جدید بدانیم. شرط لازم برای فعالیتهای فرهنگی بر خوردار بودن از ویژگی های خاصی می باشد. بر این اساس و با توجه به تعدد مراکزی که فعالیتهای فرهنگی را بعهده دارند، در مرحله اول بررسی ، اولویت را به بررسی سازمان و ساخت نظام میان آنها داد که تجلی آن در هماهنگی فعالیت آنها یا به نحو اساسی تر در برنامه ریزی آنها می بایست قابل مشاهده باشد.
انجام چنین امری مستلزم دخالتی آگاهانه، هدفمند و سازمان یافته می باشد و وجود نظام وتشکیلاتی منسجم که بتواند چنین الزماتی را تدارک و تدبیر نماید بسیار لازم و ضروری است.
دست کم، مدیران به سه دلیل باید به رضایت شغلی افراد و اعضای سازمان اهمیت بدهند: 1) مدارک زیادی در دست است که افراد ناراضی سازمان را ترک می کنند و بیشتر استعفا می دهند، 2) ثابت شده است که کارکنان راضی از سلامت بهتری بر خوردادند و بیشتر عمر می کنند، 3) رضایت شغلی از کار پدیده ای است که مرز سازمان و شرکت فراتر می رود و اثرات آن در زندگی خصوصی فرد و خارج از سازمان مشاهده می شود. (رابینز، 1998)
یکی از جنبه های رضایت شغلی که معمولاً نادیده انگاشته می شود رابطه آن با سلامت کارمند است. تحقیقات زیادی نشان داده است که افراد ناراضی از شغل خود مستعد ابتلا به مرضهای گوناگون هستند که دامنه این نوع بیماریها از سر درد تا بیماریهای قلبی کشیده می شود.
یکی از تحقیقات نشان می دهد که برای پیش بینی وضع فیزیکی فرد، رضایت شغلی از جمله شاخص هایی است که به مراتب مؤثرتر از دخانیات عمل می کند. طبق این تحقیقات نارضایی از شغل تنها یک پدیده روانی نیست. فشار روانی که در نتیجه نارضایی بر فرد وارد می شود می تواند وی را مستعد و پذیرای بیماریهایی چون حمله قلبی نماید. از نظر مدیریت این بدان معنی است که اگر عدم رضایت شغلی به افزایش غیبت و جابجایی کارکنان منجر نشود و باز هم باید سعی کنند که موجبات رضایت شغلی آنان را فراهم آورند. زیرا بدین طریق هزینه های پزشکی و از دست دادن بی موقع کارمندان ارزشمند پائین می آید ( رابینز، 1998)
از دیگر تأثیراتی که این پدیده دارد اثری است که بر کل جامعه خواهد داشت. هنگامی که کارکنان و اعضای سازمان از کار خود لذت می برند، زندگی خصوصی آنان ( در خارج از سازمان ) بهبود می یابد. بر عکس یک کارمند ناراضی نگرش منفی را با خود به خانه خواهد برد. بعد از همه اینها مزایای حاصل از رضایت شغلی کارکنان سازمان به همه افراد این مرز و بوم خواها رسید. کارکنانی که از شغل خود راضی هستند در جهت رضایت شهروندان قدم بر می دارند. این افراد نگرشی مثبت تر به زندگی می دهند و از نظر روانی جامعه را سالم تر می نمایند( رابینز، 1998)
بهره وری که یکی از سازه های رضایت شغلی می باشد و از عمده ترین مسایل هر سازمانی است به طور روز افزون مورد توجه مدیریت سازمانی قراد گرفته است. ارزیابی کارآیی سازمانها از آن روی دارای اهیمت است که مدیریت هر سازمانی را بر روند امور واقف ساخته و به این وسیله فاصله تا هدف را اندازه گیری می کند. بحث رضامندی شغلی که ارتباط مستقیم و محکمی با کار آیی و بهره وری دارد مورد توجه خاص مدیران می باشد امروزه ثابت شده است هر اندازه مدیران سازمانها نسبت به رضامندی شغلی و مسائلی از این دست وقوف بیشتری داشته باشند بهتر می توانند با برنامه ریزی منطقی علاوه بر افزایش سطح رضایت کارکنان موجبات ارتقاء بهره وری را فراهم آورند. اکثر سازمانها نیروهای انسانی کارآمد را سرمایه ای با ارزش تلقی نموده سعی در رضایت و نگهداری آنان داشته و در این سالانه مبالغ زیادی هزینه می کنند. در کلیه مؤسسات اعم از اقتصادی، فرهنگی ، بازرگانی، صنعتی نیروی انسانی عامل اصلی ادامه فعالیت می باشد.
تحقیق در زمینه نیروی انسانی گرچه از نظر سازمان اهمیت دارد برای فرد محقق نیز لذت بخش است زیرا در پرتو یافته های آن دلایل رفتار خود و دیگران را درک کرده و افزون بر آن سیر در خود و خویشتن شناسی که در طول تاریخ مهم بوده و اکثر ادیان الهی به آن توجه دارند را محقق می سازند.
2- بیان مسأله:
رضایت شغلی از مهمترین متغیرها در حیطه رفتار سازمانی محسوب می شود زیرا هر سازمانی دارای اهداف مشخصی می باشد که فلسفه وجودی آن سازمان را تشکیل می دهد. نیل به هدف سازمان در گرو وجود و بسیج امکانات ( سرمایه ) تجهیزات و نیروی انسانی می باشد. در این میان نقش نیروی انسانی محوری تر و کلیدی تر می باشد زیرا این کارکنان سازمان هستند که با ترکیب سرمایه و تجهیزات و نیروی خلاقه و ابتکار و برنامه ریزی به گونه عملی در صدد تحقق اهداف سازمانی هستند. مطالعات نشان می دهد هر اندازه سازمان از نظر سرمایه مادی و تجهیزات و حتی برنامه ریزی قوی باشد، مادامی که نیروی انسانی با انگیزه و مجریانی با نشاط و راضی از کار در اختیار نداشته باشد امکان محقق شدن اهداف آن سازمان میسر نخواهد بود. لاک (1976) معتقد است رضامندی شغلی ناشی از ارزیابی شغل به عنوان امری است که رسیدن یا امکان رسیدن به ارزشهای مهم شغلی را فراهم آورد. بنابراین فرد زمانی به طور مؤثر سازمان را در جهت رسیدن به اهداف آن یاری می کند که ابتدا از شغل و حرفه خود راضی و خشنود باشد. از این یکی از عوامل عمده موفقیت هر سازمان در رسیدن به اهداف خود وجود کارکنان خشنود ار کار و علاقه مند می باشد.
با وجود اینکه نگرش رضایت شغلی و اخیراً تعهد سازمانی در میان نگرشهای مربوط به شغل دارای بیشترین پژوهش و تحقیق است ( دروم،1964) اما تا به حال در مورد رضایت شغلی در سازمانهای فرهنگی کمتر تحقیق انجام شده است. بنابراین سؤال اساسی تحقیق این است که میزان رضایت شغلی شاغلین بخش فرهنگ چگونه است. تا از این طریق شاید بتوان به معضلات فرهنگی بهتر و بیشتر رسیدگی کرد. فرضیات تحقیق نیز بر اساس مقایسه هر یک از مولفه های ششگانه رضایت بر اساس ویژیگیهای دموگرافیک کارکنان ( جنسیت ، میزان تصحیلات، گروه سازمانی، و سابقه کار در امور فرهنگی ) صورت خواهد گرفت.
3- اهمیت مسأله:
بحث نیروی انسانی در همه سطوح و بخش های جامعه و نیز بحث رضایت شغلی کارکنان از اهمیت شایانی برخوردار است. اما این اهمیت در سازمانهای فرهنگی به دلیل حساسیت و ماهیت ویژه این گونه سازمانها بسیار اساسی تر می باشد، زیرا نتیجه کار این گونه سازمانها مستقیم و غیر مستقیم بر روی بافت اعتقادی و نگرشها و طرز تلقی های آحاد جامعه اثر می گذارد. ادرات و سازمانهای فرهنگی همچون دیگر سازمانهای بروکراسی و ظایفشان را توسط واحدهای صف و ستاد و با بهره گیری از امکانات و تجهیزات به انجام می رساند اما تفاوت اساسی این سازمانها با دیگر ادارات و سازمانها در این است که قسمت عمده کارش را با نیروی انسانی انجام می دهد. از طرف دیگر سایر سازمانها اغلب به رفع مسایل و نیازمندی های عادی و روز مره مراجعه کنندگان می پردازند. در حالی که سازمانهای فرهنگی اغلب با هدف بر آورده نمودن نیازهای فرهنگی، علمی، معنوی و اعتقادی مخاطبین تشکیل شده اند. لذا تأثیر فعالیت های این گونه ادارات یا سازمانها تأثیرات عمیق تر و پایدارتری می باشد. این ویژگی منحصر به فرد اهیت انجام پژوهش در خصوص بررسی وضعیت رضامندی شغلی کارکنان این بخش را بیش از پیش آشکار می سازد زیرا چنانچه کارکنان این بخش فاقد انگیزه لازم برای انجام کار باشند موجباب رکود و احتمالاً انحراف سازمان را فراهم می کند.
از طرف دیگر انجام این پژوهش علاوه بر کاربرد یافته ها از طرف مسؤولین، دارای اهمست علمی بوده و ورقی بر اوراق مطالعات علوم انسانی می افزاید. و می تواند مورد استفاده محققان و پژوهشگران قرار گیرد.
به طور کلی رضایت شغلی بر بسیاری از سازه های مؤثر در پیشبرد اهداف سازمان از قبیل ترک شغل، تأخیر و تمایل به ترک شغل، غیبت، پرخاشگری در محیط کار، سلامتی یا عدم سلامتی روانی، تعهد سازمانی، رضایت از زندگی تأثیر دارد. و بنابراین پرداختن به آن اهمیت بسیار دارد. زیرا اگر بر روی آن اثر بگذاریم می توانیم به طور مستقیم بر سازه های مرتبط با آن اثر بگذاریم، در دو دهه 1950 و1960 بررسیهای زیادی روی ادبیات رضایت شغلی و بهره وری انجام شد. در بسیاری از این تحقیقات سعی شده بود که رابطه بین رضایت شغلی و بازدهی افراد تعیین شود. این بررسیها نتوانست وجود نوعی رابطه پایدار بین این دو را نشان دهد ( برایفیلد وکراکت، 1955) نخستین دیدگاهی را که درباره رابطه بین رضایت شغلی و عملکرد وجود دارد می توان در این جمله خلاصه کرد« باز دهی کارمند شاد و سرحال زیاد است» بیشتر رفتارهای پدر مأبانه ای که مدیران سازمانها و شرکتهای آمریکائی در دهه های 1930-1940-1950 داشتند ( از قبیل ایجاد باشگاههای ورزشی، برگزاری دوره های آموزشی برای سرپرستان به منظور آماده سازی آنان هنگام برخورد با مسایل) به صورتی بود که باعث شادی و دلگرمی کارکنان می شد ولی اعتقاد به اینکه یک کارمند شاد و سرحال می تواند بازدهی بالایی داشته باشد جنبه نظری دارد.
نکته دیگری که می توان در خصوص رضایت شغلی و بازدهی بیان کرد رابطه علت و معمولی است. بیشتر تحقیقاتی که بر روی رابطه بین این دو انجام بین این دو انجام گرفته به گونه ای است که نتوانسته رابطه علت و معلولی را تعیین نماید. تحقیقاتی که از این نظر کنترل شده نشان می دهند که نتایج معتبر و قابل اعتماد مربوط به آنهایی است که خواسته اند ثابت کنند که بازدهی بیشتر باعث رضایت بیشتر شغلی می گردد نه برعکس( پتی و مکگی وگاوندر، 1984)
در یک بررسی که روی سخنرانان دانشکده انجام گرفته نشان داده است که استادان با میزان رضایت متوسط و زیاد ، بیشتر مؤثر بودند( آبراهام، 1994) همچنین در تحقیق دیگری نشان داده شده که اثر بخشی تدریس روی نتایج قابل اندازه گیری آموزش یعنی رضایت دانش آموزان و یادگیری تمرکز دارد( کرانتون و دیگران،1991).