تملک املاک و اراضی در شهرداری ها چکیده: شهرداریها در شهرها با اهداف متعدد عمومی و به ویژه برای تأمین و حفظ فضای فیزیکی و فرهنگی زیستجمعی و نیز توسعه آن ایجاد میشوند.
تحقق این اهداف در گرو آن است که شهرداریها دارای شخصیت حقوقی باشند تا اینکه با گذشت سالها و وجود نسلهای جدید بتوانند با اتکاء بر سابقه و گذشته خود آینده را در مسیر مطلوبی که به رفع نیازهای عمومی جامعه میانجامد رهنمون شوند.
علاوه بر این شهرداریها در پرتو شخصیت حقوقی باید دارای حق و تکلیف شوند تا در تحقق اهداف وجودیشان با خلاءهای حقوقی روبرو نشده و امکانات لازم حقوقی را در این راستا داشته باشند.[1] بر همین اساس ماده 3 قانون شهرداریها مصوب سال 1334 ه.ش هر شهرداری را دارای شخصیت حقوقی مستقل دانسته است.
[2] همچنین همانطور که از نام شهرداری برمیآید هر شهرداری مختص به شهر خود بوده و از این جهت از اشخاص دیگر ولو «دولت» مستقل است.
از همین رو شهرداریها جزء نهادهای دولتی به حساب نمیآیند.
بند 1 ماده واحده قانون فهرست نهادها و مؤسسات عمومی غیردولتی مصوب 19/4/1373 مجلس شورای اسلامی نیز که ناظر بر تبصره ماده 5 قانون محاسبات عمومی کشور مصوب 1366 است مشعر بر همین معناست.
وقتی که شهرداری دارای شخصیت حقوقی است باید انتظار داشت که قطعاً دارای حقوق و تکالیف نیز باشد.
این حقوق و تکالیف با توجه به اصل اختصاصی بودن صلاحیت اشخاص حقوقی، در قانون شهرداریها مصوب 1334 و آییننامه مالی شهرداریها مصوب 12/4/1346 و سایر قوانین مرتبط با شهرداریها مطرح میباشند.
هرچند تعارض این موضوع با اصل صلاحیت عام اشخاص حقوقی که از ماده 588 قانون تجارت استخراج میشود.
[3] مطلب قابل تأمل و مطالعهای است.
[4] در هر صورت هر شهرداری یک شخص حقوقی است، لذا دارای اهلیت تمتع از حقوق و متعهد شدن به تعهدات میباشد.
یکی از نتایج این اصل آن است که شهرداری میتواند عنوان مالک را داشته و از حق مالکیت برخوردار باشد.
این حق از حقوق زیربنایی و اساسی هر شخص حقیقی یا حقوقی است و در مورد شهرداریها نیز این مطلب صادق است.
مقدمه: با پیشرفت جوامع و گسترش شهرنشینی، شهرها بیش از پیش نیازمند طرحهای عمومی و عمرانی میباشند و شهرداریها متولی این عمران و آبادانی خواهند بود.
شهرداریها در راستای ایفای وظایف خود ناگزیر به تملک املاک و اموال میپردازند.
دستهای از این اموال، اموال اختصاصی بوده و امکان تصرف و نقل و انتقال آنها از سوی شهرداری وجود دارد و شرایط قراردادهای خصوصی و حقوق مدنی بر آنها حاکم خواهد بود البته با وجود تشریفات خاص.
از سویی دیگر اموال عمومی متعلق به شهر و استفاده عموم است صرفاً اداره کردنش بر دوش شهرداری میباشد.
در صورتی که جهت اجرای طرحهای عمومی در شهر و حریم آن، سلب حقوق مالکانه اشخاص لازم شناخته شود، شهرداری به عنوان مجری طرح وارد عمل میشود و مطابق قوانین و مقررات جاری به تملیک املاک اشخاص میپردازد و رفع نیازهای عمومی را معطل نمیگذارد.
لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامههای عمومی، عمرانی و نظامی دولت مصوب 17/11/1358، قانون تعیین وضعیت املاک واقع در طرحهای دولتی و شهرداریها مصوب 29/8/1367، قانون نحوه تقویم ابنیه، املاک و اراضی مورد نیاز شهرداریها مصوب 28/8/1370 از جمله قوانین و مقررات موجود در خصوص تأمین حقوق مالکانه افراد و تملک املاک مورد نیاز شهرداری در طرحهای عمومی است که در آنها شرایط احداث، تجدید بنا، افزایش بنا، تعمیر، فروش، رهن و اجاره در املاک واقع در طرحهای عمومی شهرداری، شرایط اخذ زمین معوض، نحوه تعیین قیمت روز ملک از سوی هیأت کارشناسان رسمی و ...
مقرر شده است.
در این مقاله بررسی نظام حقوقی حاکم بر نحوه تملک املاک از سوی شهرداریها و طرز عمل شهرداری براساس قوانین و مقررات موجود مورد توجه است و در چهار مبحث کلی «آشنایی با نحوه تملک املاک در شهرداریها»، «آشنایی با مفاهیم مرتبط»، «مبانی و منابع تقدم حقوق عمومی بر حقوق مالکانه» و «تأمین حقوق مالکانه در اجرای طرحهای عمومی شهرداری و روشهای آن» ارائه میگردد.
مفهوم حقوق مالکانه بارزترین و بیشترین حقی که علیالاصول در راه اجرای طرحهای عمومی قرار دارد، حق مالکیت است.
حق مالکیت مهمترین و گستردهترین حقوق عینی است و حقوق دیگر از این حق ناشی میشوند.
علاوه بر حق مالکیت، حق انتفاع و حق ارتفاق از جمله حقوق عینی هستند که به عنوان حقوق مالکانه در زمان اجرای طرح توسط شهرداری، با اجرای طرح برخورد دارند.
برابر ماده 40 قانون مدنی: «حق انتفاع عبارت از حقی است که به موجب آن، شخص میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است، یا مالک خاص ندارد استفاده کند».
حق ارتفاق نیز به عنوان یکی دیگر از حقوق عینی اصلی لازم به ذکر میباشد، ارتفاق از کلمه رفق (به فتح راء) به معنی مدارا مشتق میباشد و به این حق ارتفاق گفته شده برای اینکه مالک ملک باید با صاحب حق ارتفاق به رفق و مدارا رفتار کند و از استفاده او جلوگیری ننماید.
اصطلاحاً حق ارتفاق حق کسی است در ملک دیگری برای کمال استفاده از ملک خود.
ماده 93 ق.م میگوید: «ارتفاق حقی است برای شخصی در ملک دیگری».
البته این تعریف مانع نیست زیرا شامل بعضی از موارد حق انتفاع و شامل حقوقی از قبیل حق رهن و حق مستأجر نسبت به مورد اجاره نیز میگردد.
حق عبور، حق شرب، حق مجری و حتی حق حریم از جمله حقوق ارتفاقی است.
لازم به ذکر است که حقوق عینی آن دسته از حقوق مالکانه است که بر اموال مادی یا به تعبیری اشیاء مادی تعلق میگیرد و از آنجایی که موضوع حق یک عین است به این نام معروف شده است.
حق عینی، حقی است که قانونگذار برای شخص نسبت به یک عین که وجود خارجی و ملموس دارد، قرار داده است.
حق عینی دو رکن اصلی دارد اول؛ شخصی که صاحب حق است و دوم؛ چیزی که موضوع حق قرار میگیرد.
حقوق عینی یا اصلی و یا تبعی هستند و همانطور که گفته شد «حق مالکیت»، «حق انتفاع» و «حق ارتفاق» از اقسام حقوق عینی اصلی هستند که در اجرای طرحهای عمومی رو در روی شهرداری قرار میگیرد.
طرحهای عمومی شهرداری منظور از طرحهای عمومی شهرداری، طرحهایی است که اولاً در راستای انجام وظایف محوله به شهرداری، و برای رسیدن به اهداف مختلف، ترسیم و اجراء میگردد.
ثانیاً، این طرحها و برنامهها، از سوی سازمانی با ویژگیهای خاصی به نام «شهرداری» جامه عمل و اجراء به خود میپوشد.
برای این که، درک درستی از این طرحها و مجری آن یعنی شهرداری داشته باشیم، ضرورت دارد تا بدواً طرحهای عمومی از حیث مفهوم، بشناسیم.
در این قسمت، ابتداء طرحهای عمومی را تعریف و ابعاد و زوایای آن را بررسی و سپس محدود?
اجرای این طرحها را، یعنی محدوده ای مکانی، که شهرداری باید در این قلمرو مکانی، در راستای وظایف خود، طرح هایی را اجراء نماید، بررسی می نماییم.
گفتار اول به «تعریف طرح» و گفتار دوم به «محدوده اجرای طرح» اختصاص دارد.
تعریف طرح در قوانین ما، طرح به صورت کلی، تعریف نشده است .
با توجه به قوانین و مقررات حاکم بر شهرداریها و استفاده از این کلمه در متون مختلف قانونی، میتوان این کلمه را دارای دو معنای عام و خاص دانست.
ابتداء از طرح در معنای عام کلمه و سپس از طرح در معنای خاص کلمه سخن میگوییم.
طرح در معنای عام کلمه نگاهی اجمالی به قانون شهرداری و دیگر قوانین مربوطه، نشان میدهد که در این قوانین، وظایف متعددی برای شهرداریها در نظر گرفته شده است.
هر چند به مرور و در نتیجهی اصلاحات قانونی و واگذاری وظایف شهرداریها به دیگر دستگاهها و نهادها وظایف پیشبینی شده در قانون یادشده، با کاهش زیادی روبرو بوده است، معهذا در وضعیت فعلی نیز، این وظایف قابل توجه میباشد.
[5] جهت اجرای این وظایف، شهرداریها باید اقدام به برنامهریزی نمایند و امکانات خود را در جهت تحقق اهداف مقرر بسیج نمایند.
اهتمام به اجرای این وظایف، یک طرح محسوب میشود.
مثلاً به موجب ماده 55 ق.
ش، شهرداری مکلف است از سد معابر عمومی و اشغال پیاده روها و استفاده غیرمجاز آنها و میدانها و پارکها و باغهای عمومی برای کسب و یا سکنی و یا هر عنوان دیگری جلوگیری نماید.
در همین راستا، شهرداری موظف است راسأ و به وسیله مأمورین خود، نسبت به برداشتن دکههای منصوب در سطح معابر، که بدون مجوز نصب شدهاند اقدام کند.
یا مثلاً طرحهایی که شهرداریهای برای کنترل ترافیک در شهرهای بزرگ به اجرا میگذارند.
بنابراین در معنای عام کلمه، طرح به اقداماتی گفته میشود که شهرداری در راستای انجام وظایف خود انجام میدهد که به صورت معمول نیز امکان دارد، اجرای برخی از وظایف مربوطه، بصورت ضربتی و در یک مقطع زمانی کوتاه و با بسیج همه امکانات صورت میپذیرد.
به نظر میرسد مقصود از کلمه طرح، در قوانینی که مبین نظم حاکم بر حقوق مالکانه در برابر طرحهای عمومی هستند، طرح به معنای عام کلمه است.
به عنوان نمونه، در ماده 1 ل.ق.ن.خ از «برنامههای عمومی» سخن گفته شده است و در ماده 2 همین قانون در توضیح آن آمده است که: «برنامههای مذکور در ماده یک شامل برنامههایی است که اجرای به موقع آن برای امور عمومی و امنیتی دستگاه اجرایی لازم و ضروری باشد ...».
بنابراین از این قانون، استفاده میشود که طرحهای عمرانی و شهرسازی، صرفاً قسمتی از طرحهای عمومی را شامل میشود و طرحهای عمومی، معنای وسیعتری که شامل هم?
طرحهای با اهداف متنوعی میباشد، دارد.[6] به نظر میرسد مقصود از کلمه طرح، در قوانینی که مبین نظم حاکم بر حقوق مالکانه در برابر طرحهای عمومی هستند، طرح به معنای عام کلمه است.
طرحهای با اهداف متنوعی میباشد، دارد.
طرح در معنای خاص کلمه طرح به معنای خاص کلمه، به برنامههایی گفته میشود که علیالاصول نوشته شده و مصوب مراکز و مراجع ذیصلاح است.
در عین حال این طرحها، عموماً ناظر به امور عمرانی و شهرسازی و مربوط به آبادانی شهر میباشند.
با این وصف، طرحهای عمرانی و شهرسازی، تنها بخشی از طرحهایی هستند که شهرداریها در اجرای وظایف خود، به اجراء درمیآورند.
با این حال چون این طرحها، قسمت عمدهای از وقت و درآمد شهرداریها را به خود اختصاص میدهند، شناخت این قبیل طرحها به صورت جداگانه ضروری است.
در کشور ما، الگوهای متفاوتی برای رسیدن به این هدف تهیه و به عنوان برنامه کاری در اختیار شهرداریها و دیگر نهادهای مسوؤل گذاشته میشود که شایسته است مهمترین آنها و مراجع تصویب آنها را بشناسیم.
الف) طرح جامع در این خصوص، ابتدا با تعریف و اهداف طرح جامع و سپس مراحل و مرجع تصویب آن آشنا میشویم.
تعریف و اهداف: طرح جامع شهری، عبارت است از طرح بلند مدتی که در آن نحو?
استفاده از اراضی و منطقهبندی مربوط به حوزههای مسکونی، صنعتی، بازرگانی، اداری، کشاورزی، تأسیسات و تجهیزات شهری و نیازمندیهای عمومی شهر، خطوط کلی ارتباطی و محل مراکز انتهای خط (ترمینال) و فرودگاهها و بنادر و سطح لازم برای ایجاد تأسیسات و تجهیزات و تسهیلات عمومی و نیازمندیهای عمومی شهر، مناطق نوسازی و بهسازی و اولویتهای مربوط به آنها تعیین میشود و ضوابط مربوط به کلیه موارد فوق و همچنین ضوابط مربوط به حفظ بنا و نهادهای تاریخ و مناظر طبیعی، تهیه و تنظیم میگردد.
همچنین در تعریف طرح جامع، گفته شده که طرح جامع، یک سند رسمی عمومی میباشد که در آن، نه تنها یک سری اهداف مشخص شده، بلکه خط مشیهای دستیابی به آن اهداف نیز معین گشته است.
طرح جامع خط مشی بلند مدتی، برای توزیع فضایی اشیاء و عناصر، عملکردها، فعالیت و اهداف میباشد.
این طرح در جهت هماهنگ نمودن فعالیتهای مختلف دولتی در سطح ملی و نیز کنترل عملکردهای بخش خصوصی در مورد توسعه اراضی خدمت مینماید و بر مبنای تحلیل از موقعیت کلی شهر و تحلیل دقیق انگارههای فضایی موجود، پیریزی میشود.
طرح جامع، اشاره به یک راه و روش کلی دارد که به کمک آن رهبران جامعه شهری، کیفیت و نحوه توسعه جامعه را در 20 الی 30 سال آینده مشخص مینمایند.
در تصویب طرح جامع، اهدافی چون مشخص نمودن نیازها و احتیاجات جامعه شهری، تعیین امکانات و محدودیت در زمینه و تسهیلات موجود و شناخت هدفها و سیاستهای کلی اقتصادی و اجتماعی در سطوح مختلف دنبال میشود .
مراحل و مرجع تصویب: برای تصویب طرح جامع معمولاً مراحل ذیل بایستی طی شود: تشخیص ضرورت تدوین طرح جامع، فرم گیری و تهیه طرح جامع، ارائه طرح به شورای شهرسازی استان و تصویب آن توسط منابع صلاحیت دار، ارائه و قرار دادن طرح در دید مردم شهر و دریافت نظریات مردم و استفاده از این نظریات، ارائه طرح به شورای عالی شهرسازی و معماری و تصویب یا رد آن در شورا .
طبق بند 2 ماده 2 ق.
ت.
ش.
ع.
م.
ا، تصویب طرح جامع از وظایف و اختیارات شورای عالی شهرسازی و معماری است .
قوانین مربوطه به نحوی است که در تصویب این طرح، صاحبان حقوق مالکانه در یک شهر، کمترین اطلاع و دخالت در تصویب این طرح را دارند.
در ایتالیا، انگلستان و فرانسه، طرح جامع باید به تصویب وزیر برسد.
در فرانسه طرحهای جامع توسط فرمانداران یا بخشداران تهیه، تصویب و پس از تأیید فرمانداران به تصویب وزیر مسکن و آبادانی میرسد .
بی شک شناسایی نظمی که بر حقوق مالکانه در برابر اجرای طرحهای عمومی حاکم است، تا حدودی متوقف به شناسایی نظمی است که بر تهیه و تصویب این طرحها حاکم است.
لذا امکان دخالت یا عدم دخالت شهروندان در تصویب طرحهای شهری، از جمله طرح جامع و میزان امکان دخالت آنها، نوع نظمی را که بر حقوق مالکانه در برابر طرحهای عمومی حاکم است تا حدی تغییر میدهد.
ب) طرح های دیگر بعد از توضیح طرح جامع به عنوان مهمترین سند برنامهریزی شهری، در این فرصت، از الگوهای دیگر برنامه ریزی نیز به صورت خلاصه یاد میکنیم.
1- طرح تفصیلی: طرح تفصیلی، طرحی است که در آن براساس معیارها و ضوابط کلی طرح جامع، نحوه استفاده از زمینهای شهری را در سطح محلات مختلف شهر و موقعیت و مساحت دقیق زمین برای هر یک از آنها و وضع دقیق و تفصیلی شبکه عبور و مرور و میزان جمعیت و تراکم ساختمانی در واحدهای شهری و اولویتهای مربوط به مناطق بهسازی و نوسازی و توسعه و حل مشکلات شهری و موقعیت کلیه عوامل مختلف شهری در آن تعیین میشود .
این طرحها، حاوی جزییاتی هستند که در طرحهای جامع شهری به صورتی کلیتر به آنها پرداخته شده است.
اهداف طرحهای تفصیلی، همانند طرحهای جامع، تعادل بخشیدن به شیو?
استقرار در کاربریهای شهری و یکسان کردن سطح خدمات و تأسیسات در نقاط گوناگون شهر است .
مرجع تصویب طرح تفصیلی، کمیسیون موضوع ماده 5 ق.ت.ش.ع.ش.م.ا میباشد .
اما در شهر تهران مرجع تصویب طرح تفصیلی، کمیسیون موضوع تبصره همین ماده میباشد .
معهذا در عمل مشاهده شده که کمیسیون مزبور، اختیارات خود را به مراجع دیگری تفویض کرده است که این اقدام به دلیل این که مغایر با قانون و شأن کمیسیون مربوطه بوده است از سوی هیات عمومی دیوان عدالت اداری، ابطال شده است .
با توجه به قوانین مربوطه، ملاحظه میشود که متأسفانه در خصوص تصویب طرحهای تفصیلی نیز، صرفاً یک مرجع اداری و بدون هیچگونه اطلاع و دخالت صاحبان حقوق مالکانه یعنی شهروندان، تصمیمگیری مینماید.
2- طرح هادی و دیگر طرحها: طرح هادی، طرحی است که در آن، برای گسترش آتی شهر و نحو?
استفاده از زمینهای شهری برای عملکردهای مختلف، به منظور حل مشکلات حاد و فوری شهر و ارائه راه حلهای کوتاه مدت و مناسب برای شهرهایی که دارای طرح جامع نیستند تهیه میشود .
طرحهای هادی تا سال 1355 هـ.ش برای دورههای پنج ساله تهیه میشدند.
لیکن از این سال به بعد، مدت آنها به ده سال افزایش یافت و زمینههای مطالعاتی آنها علاوه بر خود شهر، محدودههای پیرامون آن و حوزه نفوذ شهری را نیز شامل میشود.
قبلاً تهیه طرحهای هادی، از وظایف وزارت کشور محسوب میشد که بر مبنای قرارداد تیپ توسط دفتر فنی وزارت کشور انجام میگرفت.
بعدها با تأسیس دفاتر فنی استانداریها، وظیفه تهیه طرحهای هادی در هر استان به آن دفاتر واگذار شد.
این طرحها به وسیله کمیته بررسی و تصویب طرحهای استان مورد بررسی کارشناسی و تصویب قرار میگیرند.
پس از بررسی و تصویب طرحهادی در کمیته فنی استان، طرح مذکور توسط استاندار تأیید و برای اجراء به شهرداری ذیربط ابلاغ میشود .
برای تکمیل نقش طرحهای جامع، تفصیلی و هادی در نظم بخشیدن به توسعه شهرها، علاوه بر این طرحها، طرحهایی دیگری نیز طی سالهای گذشته در عرص?
شهرسازی کشور مطرح شده است.
طرحهایی چون طرحهای کالبدی، طرحهای منطقه شهری، طرحهای ناحیهای، طرحهای جامع شهرستان، طرحهای آمادهسازی زمین، طرحهای جزییات شهرسازی، طرحهای بهسازی و طرحهای روان بخشی از جمله این طرحها هستند.
بخشی از طرحهای مذکور، طرحهای فرادست طرحهای جامع و تفصیلی و هادی، و بخشی دیگر، طرحهای پایین دست این طرحها هستند.
محدوده اجرای طرح صرفنظر از موارد استثنایی، شهرداری در جایی تشکیل میشود که شهری ایجاد گردد.
طرحهای عمومی نیز در محدوده شهر ایجاد میشود.
بنابراین ضرورت دارد با مفهوم و معنای شهر و سپس محدوده شهر یعنی محدودهای که شهرداری در آن به اجرای وظیفه میپردازد آشنا شویم.
شهر برای شناخت شهر، ابتدا از دیدگاه جامعه شناسی و سپس از دیدگاه حقوقی، موضوع را بررسی میکنیم.
الف) از دیدگاه جامعه شناسی بررسی متون به جا مانده، چه در مقیاس کشوری و چه در مقیاس جهانی، و نیز مطالعات میدانی در زمینه چگونگی شکلگیری کانونهای زیستی در معنای عام کلمه و شهر در معنای خاص کلمه، چند عامل را روشن میسازد.
این عوامل را میتوان در چند گروه مطرح کرد: 1- عامل جهان بینی: این عامل دین، مذهب، مسلک و فرق متفاوت اجتماعی و مذهبی و ...
را شامل میشده و تأثیر و تأثر آنها را در شکل بخشیدن به این کانون زیستی نشان میدهد.
2- عامل اقتصادی و محیطی: عامل اقتصادی، عمدتاً بر چگونگی تولید و توزیع ثروت، نحوه تولید، توزیع و مصرف محصولات و رابطه آن با ساخت کالبدی نظردارد.
عامل محیط یا اقلیم نیز، آب و هوا، همواری و ناهمواری و به طور کلی، عناصر محیط زیست طبیعی را نشان میدهد.
محیط زیست، در شکلگیری کانونهای زیستی و شهر نقش اساسی داشته است .
ب) از دیدگاه حقوقی برای بررسی حقوقی مفهوم شهر، باید ضابطه تشخیص و مرجع تشخیص را بررسی کرد: 1- ضابطه تشخیص: از دیدگاه حقوقی، برای شناخت شهر، به ضوابط و معیارهای قانونی و مصوبات مراجع ذیصلاح توجه میشود.
در ماده 4 ق.ت.ض.ت.ک، در تعریف شهر آمده: «شهر محلی است با حدود قانونی که در محدوده جغرافیایی بخش واقع شده و از نظر بافت ساختمانی، اشتغال و سایر عوامل، دارای سیمایی با ویژگیهای خاص خود بوده، به طوری که اکثریت ساکنان دایمی آن در مشاغل کسب، تجارت، صنعت، کشاورزی، خدمات و فعالیتهای اداری، اشتغال داشته و در زمینه خدمات شهری از خودکفایی نسبی برخوردار و کانون مبادلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حوز?
جذب و نفوذ پیرامون خود بوده و حداقل دارای ده هزار نفر جمعیت باشد».
بنابراین با توجه به ماده فوق در شناخت شهر از لحاظ حقوقی و قانونی باید به چند نکته توجه نمود: اولاً، این که، هر چند قانونگذار به شرح ماده فوق، عوامل اقلیمی و اقتصادی را نیز در شناخت منطقهای به نام شهر مؤثر دانسته است، با این حال طبق ماده 13 ق.ت.ض.ت.ک ایجاد شهر از اختیارات هیأت وزیران است؛ لذا تشخیص یا عدم تشخیص منطقهای به نام «شهر» با یک مقام و مرجع ذیصلاح قانونی است و در صورتی که مرجع قانونی، با وصف وجود شرایط اقلیمی و اقتصادی، موجودیت شهری را اعلام نکند، منطقه مورد نظر شهر نامیده نخواهد شد.
ثانیاً این که شهر با توجه به ماده مزبور و دیگر مواد همین قانون، منطقهای است که متفاوت از دهستان، ولی زیر مجموع?
مناطقی به نام بخش و شهرستان قرار میگیرد .
بدین ترتیب نباید این مفاهیم را به ویژه، دو مفهوم «شهر» و «شهرستان» را از لحاظ قانونی با یکدیگر مخلوط نماییم.
ناگفته نماند که ملاک تشکیل یا عدم تشکیل شهرداری در یک منطقه، همین ملاک و دیدگاه حقوقی است.
2- مرجع تشخیص: طبق ماده 13ق.ت.ض.ت.ک، مرجع تشخیص این که، آیا منطقهای شرایط و ضوابط قانونی لازم را برای این که آن منطقه، به عنوان شهر شناخته شود دارا میباشد یا خیر، هیأت وزیران است.
لذا تا زمانی که این مرجع، منطقهای را به نام شهر نشناسد از لحاظ قانونی، آن منطقه شهر نخواهد بود.
حدود شهر شناخت حدود شهر، از این حیث دارای اهمیت است که منطقاً، طرحهای عمومی شهر باید در حدود و قلمرو شهر اجراء شوند.
به تعبیر دیگر، شهرداری در خارج از شهر، وظیفه و اختیاری در جهت اجرای طرح ندارد و طبیعتاً حق استفاده از مقررات مربوط به اجرای طرحهای عمومی یا استناد به آنها در خارج از شهر را ندارد.
متأسفانه یکی از ابهامات قانونی در ایران، همین موضوع حدود شهر و محدودهای است که شهرداری میتواند یا باید در آن محدوده به ایفای نقش، به ویژه اجرای طرحهای عمومی بپردازد.
به همین دلیل، اصطلاحات مختلف را که به نوعی درصدد بیان محدود?
شهر هستند بیان مینماییم.
بدیهی است با مشخص شدن محدوده شهر، محدوده اجرای طرحهای عمومی نیز معلوم خواهد شد.
به همین منظور از محدوده شهر و حریم شهر سخن گفته میشود.
محدوده شهر و حریم باتوجه به حاکمیت قانون تعاریف محدوده و حریم شهر، روستا و شهرک و نحو?
تعیین آن آنچه در حال حاضر مبنا و ملاک تعیین محدود?
شهر است، همین قانون بوده و لذا شایسته است تعابیر مزبور را از منظر این قانون بررسی نماییم.
1- محدوده شهر: در ماده 1 قانون تعاریف محدوده و حریم شهر...
آمده است: «محدوده شهر عبارت است از حد کالبدی موجود شهر و توسعه آتی در دور?
طرح جامع و تا تهیه طرح مذکور در طرح هادی شهر که ضوابط و مقررات شهرسازی در آن لازمالاجراء میباشد.
شهرداریها علاوه بر اجرای طرحهای عمرانی از جمله احداث و توسعه معابر و تأمین خدمات شهری و تأسیسات زیر بنایی در چارچوب وظایف قانونی خود، کنترل و نظارت بر احداث هرگونه ساختمان و تأسیسات و سایر اقدامات مربوط به توسعه و عمران در داخل محدود شهر را نیز بر عهده دارند» و در ماده 10 قانون مورد بحث نیز آمده که هیچ یک از شهرها، محدوده و حریم دیگری به جز محدوده و حریم موضوع مواد این قانون نخواهد داشت و کلیه عناوین مشابه ملغی شده محسوب است.
از توجه به مواد قانونی فوقالذکر میتوان نتیجه گرفت که اولاً: با تصویب قانون تعاریف محدوده و حریم شهر...، اصطلاحات دیگری چون محدوده قانونی و خدماتی حداقل در خصوص تعیین محدودهای که شهرداریها در آن محدوده به ایفای نقش میپردازند کاربردی نخواهد داشت.
ثانیاً، مقنن محدوده تعیین شده در طرحهای جامع یا هادی را حسب مورد، ملاک و مبنای تعیین محدود?
شهر قرار داده است، یعنی هر چند شناخته شدن محلی به عنوان شهر، هنوز با روش مقرر در ق.
ض.
ک صورت میگیرد ولی محدوده آن توسط مراجع ذیصلاح جهت تصویب طرحهای جامع یا هادی تعیین خواهد شد.
ثالثاً، این که بالاخره بعد از مدتها نزاع در خصوص معانی اصطلاحات مختلف و متنوع موجود در قوانین مختلف، مقنن محدود?
تعیین شده در طرحهای جامع یا به قولی محدود?
تعیین شده در طرحهای شهرسازی را بر دیگر محدودهها ترجیح داده و آن را به عنوان مبنای تمامی تصمیمگیریها در خصوص یک شهر قرار داده است.
با این حال هنوز هم ابهام باقی است که پرداختن به آنها از حوصل?
این بحث خارج است.
رابعاً، این که در مورد بحث ما یعنی حدود و محدودهای که شهرداریها، باید به فعالیتهای عمرانی بپردازند و به تعبیری محدودهای که شهرداریها خواهند توانست از قوانین مربوطه جهت تملک املاک اشخاص استفاده کنند، این محدوده همان خواهد بود که در طرحهای جامع یا هادی بر حسب مورد تعیین شده و لاغیر.
2- حریم: صرف نظر از معنای لغوی این کلمه و قطع نظر از معنای اصطلاحی آن در نظام حقوقی به صورت عام در این جا، در صدد بررسی معنای این اصطلاح در متون مربوط به موضوع بحث هستیم و در پی آنیم که ببینیم آیا این لفظ، ملاکی برای تعیین محدودهای که شهرداری باید در آن به ایفای وظیفه و از جمله اجرای طرحهای عمومی بپردازد میباشد یا خیر؟
از این لفظ، از جمله در ماده 99 ق.ش مصوب 1334 استفاده شده است.
منظور از حریم در این قانون با توجه به ماده 2 که از حدود «حوزه شهرداری» سخن به میان آورده، محدودهای است بزرگتر و وسیعتر از حوزه شهری موضوع ماده 2، که برای حفاظت و حراست از حوزه شهری تعیین شده و مانند کمربندی برای آن عمل میکند.
در این محدوده یعنی حریم، ضوابط مربوط به قطعهبندی، تفکیک اراضی، ایجاد ساختمان و غیره متفاوت از ضوابط مقرر در حوزه شهری است.
در بعضی از متون نیز به جای کلمه حریم، از عبارت «حریم استحفاظی» استفاده شده است که منظور از این عبارت، همانا حریم مذکور در ماده 99 ق.ش است.
مؤید این ادعا، این که طبق بند 2 ماده 1 آییننامه مربوط به استفاده از اراضی، احداث بنا و تأسیسات در خارج از محدوده قانونی و حریم شهرها گفته شده که: «در شهرهایی که طرح جامع یا هادی برای آنها تهیه و به تصویب مراجع ذیربط رسیده و در طرحهای مذکور، محدود استحفاظی یا نفوذی مشخص گردیده است، حریم شهر، همان محدود?
استحفاظی یا نفوذی است و در مورد شهرهایی که فاقد طرح جامع یا هادی بوده و یا محدود?
استحفاظی یا نفوذی در طرحهای مذکور تعیین نشده باشد، حریم شهر براساس ماده 99 الحاقی به ق.ش تعیین میگردد» .
در قانون تعاریف محدوده و حریم شهر، روستا و شهرک و نحو?
تعیین آن و در ماده 2 آن آمده است: «حریم شهر عبارت است از قسمتی از اراضی بلافصل پیرامون محدوده شهر که نظارت و کنترل شهرداری در آن ضرورت دارد و از مرز تقسیمات کشوری شهرستان و بخش مربوطه تجاوز ننماید.
به منظور حفظ اراضی لازم و مناسب برای توسعه موزون شهرها با رعایت اولویت حفظ اراضی کشاورزی، باغات و جنگلها، هرگونه استفاده برای احداث ساختمان و تأسیسات در داخل حریم شهر، تنها در چارچوب ضوابط و مقررات مصوب طرحهای جامع و هادی امکانپذیر خواهد بود.
نظارت بر احداث هرگونه ساختمان و تأسیسات که به موجب طرحها و ضوابط مصوب در داخل حریم شهر مجاز شناخته شده و حفاظت از حریم به استثنای شهرکهای صنعتی (که در هر حال از محدوده قانون و حریم شهرها و قانون شهرداریها مستثنی میباشند) به عهد?
شهرداری مربوط میباشد ...».
بنابراین با توجه به مراتب فوق باید گفت در حال حاضر، شهرداریها علاوه بر این که مکلف به اجرای طرح در محدوده شهر میباشند، مکلف به اجرای طرحهای عمرانی در حریم شهر نیز هستند.
بنابراین با توجه به مراتب فوق باید گفت، در حال حاضر، منظور از حریم شهر، همان است که در قانون تعاریف محدوده و حریم شهر...
آمده است و تعاریف دیگر از حریم شهر فاقد اعتبار قانونی است و حریم مزبور در طرح جامع یا هادی بر حسب مورد تعیین میشود.
ناگفته نماند که با این توصیف، شهرداریها علاوه بر این که مکلف به اجرای طرح در محدود?
شهر میباشند، مکلف به اجرای طرحهای عمومی و عمرانی در حریم شهر نیز هستند.
تبصره 5 ماده 3 قانون مورد بحث در این راستا آورده: «در هر محدوده یا حریمی که شهرداری عوارض ساختمانی و غیره را دریافت مینماید موظف به ارائه کلیه خدمات شهری است».
تملک املاک شهرداری ها مبانی فقهی نظام حقوق اسلامی به عنوان یک نظام حقوقی، مبتنی بر اصول و قواعدی است که فقهای عظام، در کتب خود با شناسایی برخی از این قواعد، به معرفی و توضیح و حدود دلالت هر یک پرداختهاند.
برخی از این قواعد فقهی، قواعدی هستند که پایه و مبنای نیازهای حکومتی و عمومی است.
به تعبیر دیگر، این قواعد به هنگام ضرورت و به وقت حاجت، حکومت اسلامی را برای حل مشکلات یاری میرساند.
ذیلاً مهمترین این قواعد را که بعضاً مؤید ولایت حکومت اسلامی و حاکم بر اشخاص و بعضاً نیز موید نفی ضرر در مواقع ورود ضرر است، بررسی میکنیم.
مبانی مؤید ولایت برخی از قواعد فقهی هستند که نشان دهنده ولایت حاکم اسلامی بر نفوس و اموال مردم است .
این ولایت از باب ضرورت و حل مشکلات، جعل و وضع شده است.
در فقه اسلامی، این ولایت را در ابواب مختلف میتوان دید.
ولایت حاکم بر اموال و ولایت حاکم بر ممتنع و مستنکف، از این قبیل است.
در این بند، یکی از این قواعد را تحت عنوان ولایت بر ممتنع، بررسی مینماییم.
الف) قاعده ولایت بر ممتنع برای بررسی این قاعده، ابتداء مستندات آن و سپس مفاد و معنای آن را مورد بحث قرار میدهیم.
1- مستندات این قاعده: اکثر فقهای بزرگوار، برای استناد به این قاعده، نیازی به استدلال و ارائه دلیل ندیده و به این قاعده، به عنوان اصلی مسلم نگریستهاند.
دلیل این امر، وضوح حکم و پشتوانه روشن عقلی آن بوده، یا این که ادله ولایت فقیه را کافی و بی نیاز کننده از بحث میدانستهاند .
توضیح این که ولایت فقیه، از ژرفترین و در عین حال کهنسالترین مباحث فقهی است و شاید بتوان گفت، هیچ فقیهی در اصل ثبوت این معنی، تردید نداشته و بحثها فقط راجع به دایره و حدود ولایت است، اما در این حالت نیز ولایت بر ممتنع، مورد قبول واقع شده است.
در این جا صرفنظر از ادله مربوط به ولایت فقیه، در بیان مستندات این قاعده، لازم به ذکر است که اولاً، با توجه به مضمون برخی از روایات، میتوان گفت که «الحاکم ولی الممتنع» ، یعنی این که حاکم میتواند به جای شخص ممتنع و مستنکف، تصمیم بگیرد.
از جمله این روایات، روایت سلمه بن کهیل و روایت خدیفه میباشد .
ثانیاً این که، دلیل عقل و بنای عقلاء نیز مؤید این قاعده است؛ چه این که تمامی افراد جامعه، پایبند به مقررات قانونی نبوده و میتوان کسانی را یافت که از انجام وظایف قانونی یا ضرورت و عدالت و نیز نقض غرض است.
لذا تنها راه در این میان، پذیرش حق ولایت برای حاکم است، تا بتواند با رعایت مصلحت جامعه، احقاق حق نماید.
ثالثاً، اجماع نیز از جمله ادله این قاعده است.
در کلمات بسیاری از فقها، می توان ادعای اجماع یا عدم خلاف را در این ارتباط مشاهده کرد .
2- مفهوم این قاعده: طبق این قاعده، اگر کسی از ادای حقوق دیگران خودداری نماید یا از انجام تکالیف قانونی خویش امتناع ورزد و یا مانع رسیدن افراد به حقوق خود گردد، حاکم جامعه اسلامی یا منصوبین از سوی وی میتوانند به قائم مقامی از او عمل نموده و آنچه را که وظیفه اوست از باب ولایت انجام دهند.
بنابراین، «امتناع» و نیز «وجود حاکم»، دو شرط اساسی اجرای این قاعده میباشند.
شرط دیگر «مطالبه و درخواست صاحب حق» است.
بنابراین تا حاکم کسی را به واقع «ممتنع» نشناسد، نخواهد توانست از باب ولایت بر ممتنع اقدامی نماید.
این ولایت، تنها برای حاکم یا منصوبین از سوی وی ثابت است و با توجه به همین نکته است که برخی از فقها تصریح کردهاند، در مواردی نظیر خودداری داین از قبول دین، مدیون نمیتواند راساً اقدام به اجبار ممتنع نماید، چرا که اقدام خودسرانه موجب هرج و مرج است.
ضمناً تا تقاضای صاحب حق نباشد و وی به حاکم مراجعه ننماید، زمینه دخالت حاکم فراهم نمیگردد.
از این قاعده در فقه اسلامی در موارد زیادی استفاده شده است.
حتی در عبادات نیز از این قاعده استفاده شده است.
اخذ قهری زکات از کسی که از پرداخت آن، با وجود شرایط امتناع میورزد از این قبیل است.
در معاملات، در موارد متعددی از این قاعده استفاده شده است.
مثلاً اگر فروشنده از گرفتن ثمن خودداری نماید، حاکم به ولایت از جانب ممتنع، بهای معامله را قبض مینماید.
همین حکم، در خریدار نیز صادق است؛ در صورتی که از قبض مثمن، یعنی «مورد معامله» امتناع ورزد.
یا مثلاً اگر مدیون با فرض تمکن، از ادای دین امتناع ورزد، داین میتواند به حاکم مراجعه نماید.
حاکم نیز مدیون را به پرداخت دین ملزم نموده و در صورت امتناع، از جانب او اقدام میکند.
موارد دیگری نیز از قبیل امتناع از وفا به شروط ضمن عقد یا امتناع از فروش مال احتکار شده یا امتناع از پرداخت نفقه واجب، یا امتناع از طلاق و یا امتناع شریک از تقسیم مال و ...
وجود دارد که در این موارد، حاکم به ولایت از شخص ممتنع، اقدام مینماید .