دانلود تحقیق طلاق قضایی

Word 212 KB 31587 26
مشخص نشده مشخص نشده حقوق - فقه
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • چکیده

    طلاق، حقى است که شرعا و قانونا استیفاى آن در اختیار مردان است. روایات فراوانى در این رابطه وجود دارد و قانون مدنى ایران نیز در ماده 1133 به این امر تأکید کرده است.

         با وجود این، در شرع اسلام و قانون مدنى ایران مواردى وجود دارد که صریحا اجازه مى‏دهد قاضى به درخواست زوجه، حکم به طلاق بدهد.

         با توجه به وضعیت جامعه کنونى ما، بخصوص در عرصه روابط خانوادگى، این بحث مطرح مى‏شود که اگر مرد از تکالیف زناشویى سر باز زند، آیا زن مى‏تواند از دادگاه تقاضاى طلاق نماید؟ و اینکه آیا موارد رجوع زن به دادگاه منحصر در موارد مصرح در قانون است یا هرگاه تمرّد مرد از وظایف زناشویى مصداق نشوز زوج بود قاضى مى‏تواند به درخواست زن، وى را على‏رغم اراده شوهر طلاق دهد.

         این مقاله مى‏کوشد با استفاده از آیات و روایات و قوانین موجود، به پرسش‏هاى بالا پاسخ دهد. در همین زمینه با اثبات طلاق قضایى، بیان شده است که این طلاق از نوع بائن است و افزون بر موارد مصرح قانونى، دربرگیرنده مصادیق دیگر نیز مى‏باشد.

    کلیدواژه‏ها : طلاق، طلاق حاکم، طلاق قضایى، عسر و حرج، غایب مفقودالاثر، نشوز، امساک.

     

    مقدّمه

    در حال حاضر، طلاق قضایى به عنوان یکى از اقسام طلاق مطرح بوده و در موارد زیادى دادگاه‏ها اقدام به صدور حکم طلاق مى‏نمایند. اما سؤال این است که ادلّه طلاق قضایى و شرایط و موانع اجراى این طلاق چیست و طلاق قضایى جزو کدام دسته از طلاق‏ها مى‏باشد؛ آیا طلاق بدعى است یا طلاق سنى و جایز، و در صورت دوم، جزو طلاق بائن است یا طلاق رجعى؟ براى یافتن پاسخ این سؤال، ابتدا باید اقسام طلاق اجمالاً مورد بررسى قرار گیرد.[1]

         طلاق اقسامى دارد: 1. حرام؛ 2. مکروه؛ 3. واجب؛ 4. مستحب. [2]

        طلاق حرام بر چهارم قسم است: طلاق حایض، طلاق نفساء، طلاق در طهرى که در آن طهر با زن مواقعه شده است، و طلاق سه طلاقه بدون رجوع.

         طلاق مکروه، زمانى است که با وجود سازگارى بین زن و شوهر طلاق صورت بگیرد.

         طلاق واجب، طلاق «ایلاءکننده» و «ظهارکننده» است.

         طلاق مستحب، زمانى است که بین زوجین اختلافى شدید وجود دارد که امید به اصلاح آن نیست.

         نیز بر هر طلاقى که جایز است «طلاق سنى»، [3] یعنى جایز شرعى اطلاق مى‏شود و آن بر سه قسم است: 1. بائن؛ 2. رجعى؛ 3. عده.

         طلاق بائن، طلاقى است که براى مطلّق رجوع ابتدایى جایز نیست و بر شش قسم است: 1. طلاق غیر مدخول بها؛ 2. یائسه؛ 3. صغیره؛ 4. طلاق خلع؛ 5. طلاق مبارات (البته مادامى که زوجه در بذل و بخشش رجوع نکرده است)؛ 6. مطلقه ثالثه بعد از دو بار رجوع.

         طلاق رجعى، طلاقى است که براى مطلّق در آن حق رجوع است.

         طلاق عده نیز یکى از اقسام طلاق جایز است.

         در یک تقسیم‏بندى دیگر مى‏توان طلاق را به طلاق قضایى و غیرقضایى تقسیم کرد. طلاق غیر قضایى، یعنى طلاقى که زوج یا ابتدائا راضى به طلاق است و یا به سبب بذل مال از سوى همسرش در طلاق خلع یا مبارات راضى به طلاق شده است. اما در طلاق قضایى، بدون اینکه زوج راضى به طلاق باشد و یا حضور داشته باشد حاکم شرع بنا به دلایلى و به درخواست زوجه همسر او را طلاق مى‏دهد.[4]

        اصطلاح «طلاق حاکم» یا طلاق با دخالت حاکم، اصطلاحى ناشناخته و مورد اختلاف است. قانون مدنى ایران مصوّب 1307 در مواردى به حاکم اجازه داده بود حکم به طلاق دهد، اما به دلیل آنکه ماده 1133 قانون مدنى مرد را مخیر داشته بود که هرگاه بخواهد زن خود را طلاق دهد و اختیارى براى محکمه قرار نداده بود، باید گفت اصطلاح «طلاق حاکم» با تصویب قانون حمایت خانواده مصوب 1346 موضوعیت یافت. تصویب ماده واحده قانون اصلاح مقرّرات طلاق مصوب 1371 و اصلاح ماده 1133 قانون مدنى در تاریخ 19/8/81 نیز این شبهه را ایجاد کرد که امروزه تمامى طلاق‏ها طلاق حاکم است. امروزه بى‏هیچ تردیدى، دادگاه در تمامى طلاق‏ها (از جانب زوجه، زوج یا هر دو) نقش دارد، اما چگونگى این نقش، وجه تفکیکى براى طلاق حاکم و طلاق غیرقضایى است.

         در باب پیشینه این نوع طلاق نیز ذکر این نکته ضرورى است که هرچند موضوع طلاق قضایى (حاکم) موضوعى مهم و ضرورى به نظر مى‏رسد، ولى با توجه به اینکه در قرآن به صراحت به آن اشاره نشده است و فقط در موارد محدودى (مثل آیه 2 سوره «طلاق» و آیات 229 و 231 سوره «بقره») از آن سخن به میان آمده است، به تبع آن فقها و حقوق‏دانان نیز به صورت اجمالى و گذرا در مبحث طلاق به آن پرداخته‏اند و بر اساس جست‏وجوهاى صورت گرفته، گویا بحث مفصل و جامع در این رابطه بسیار اندک مى‏باشد و تنها کتابى که در این زمینه به چاپ رسیده است کتاب طلاق به درخواست زن، به درخواست شوهر ، تألیف مریم احمدیه و جمشید جعفرپور مى‏باشد و تعدادى مقاله، هرچند محدود نیز در این زمینه در مجلات علمى به چاپ رسیده است.

         با توجه به مطالب ذکر شده، در این نوشتار سعى بر این است که با کمک گرفتن از متون روایى طلاق قضایى را به عنوان یکى از اقسام طلاق شرعى (طلاق سنى) مورد بررسى قرار دهیم که این امر مستلزم بررسى ماهیت و ادلّه طلاق قضایى است.

         ابتدا ادلّه اثبات طلاق قضایى (حاکم) مورد بررسى قرار مى‏گیرد و پس از آن ماهیت این طلاق مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.

    الف. ادلّه طلاق قضایى

    در مجموع مى‏توان از دو راه براى اثبات طلاق قضایى (حاکم) بهره جست: ادلّه نقلى و ادلّه عقلى.

         1. ادلّه نقلى

    الف) قرآن: هرچند قرآن به طور صریح به این مطلب نپرداخته است، ولى با کمک گرفتن از بعضى آیات قرآن کریم مى‏توان این مطلب را به اثبات رساند؛ از جمله:

         «الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ... فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنکِحَ زَوْجا غَیْرَهُ...» (بقره: 229230)؛ طلاق قابل رجوع دو بار است پس باید با خوشى و سازگارى زن را نگاه دارد و یا به نیکى او را رها کند.

         «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَارا لِتَعْتَدُواْ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ» (بقره: 231)؛ هرگاه زنان را طلاق دادید و به پایان زمان عده نزدیک شدند، از آنان به خوبى نگه‏دارى کنید یا به خوبى رهایشان سازید، مبادا آنان را به گونه‏اى زیان‏آور نگه‏دارى کنید تا بر آنان ستم روا دارید. هر کس چنین کند، همانا بر خود ستم کرده است.

         «فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»(طلاق: 2)؛ پس چون به پایان زمان عده نزدیک شدند، یا آنان را به خوبى نگه دارید یا به خوبى از آنان جدا شوید.

         از آیات فوق چنین استفاده مى‏شود که شوهر، در ارتباط با همسر خود باید یکى از دو روش مذکور در آیه را پیش بگیرد؛ یا حقوق و تکالیف خود را نسبت به زوجه به صورت کامل ایفا کند (امساک به معروف) و یا او را مطابق مقرّرات شرعى طلاق دهد (تسریحٌ باحسان) تا زن بتواند به ادامه زندگى خود بپردازد و راه سومى را خداوند مشخص ننموده است.

         بخش دیگرى از کلام خداوند نیز مؤید این سخن است؛ آنجا که مى‏فرماید: «وَلاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَارا لِتَعْتَدُواْ»؛ زنان خود را به گونه‏اى زیان‏آور نگه‏دارى نکنید تا به ایشان ستم روا دارید. بر طبق این فقره، هر نوع نگه‏دارى همسر که باعث ضرر و زیان زوجه شود مشروع نمى‏باشد؛ حال این ضرر ناشى از تقصیر اختیارى شوهر باشد (از قبیل ترک انفاق، سوء معاشرت و ...) و یا ورود ضرر قهرى و غیراختیارى (مثل عجز بر انفاق و ...). دخول موارد غیراختیارى در این بحث به این دلیل است که کلمه «لتعتدوا» در آیه مورد بحث صرفا به معناى تعدّى و ستم اختیارى نیست تا موارد ورود ضرر بر زوجه ناشى از امور غیراختیارى از شمول آیه خارج شود؛ زیرا اطلاق کلمه «لتعتدوا» بر ستم و تعدّى غیراختیارى همانند اطلاق آن بر ستم و تعدى اختیارى صحیح و شایسته است.

         این آیات تکلیف همه مردان را در برابر همسرانشان روشن مى‏کند. دلیل این مطلب، گذشته از سیاق آیات، این است که ائمّه اطهار علیهم‏السلام به این آیات در غیر مورد عدّه نیز استدلال و استشهاد کرده‏اند. امام باقر علیه‏السلام در این مورد فرمودند: ایلاءکننده پس از چهار ماه اجبارا باید قسم خود را بشکند و کفاره بدهد یا زن را طلاق دهد؛ زیرا خداوند مى‏فرماید: «فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ.»

         روایات دیگرى نیز به این امر تصریح دارند. [5]

        از مجموع مطالب مذکور، روشن مى‏شود که مستفاد از آیه شریفه «فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ.» یک قاعده کلى و حکم کبروى است و آن اینکه شوهر در مقابل زوجه یکى از این دو امر را باید اختیار کند و راه سومى وجود ندارد.

    ب. روایات:

     اکنون به بررسى روایاتى مى‏پردازیم که مى‏توان از آنها براى اثبات جواز طلاق حاکم کمک گرفت؛ گرچه این روایات در موارد مختلفى صادر شده‏اند، ولى از مجموع آنها مى‏توان این جواز را اثبات نمود. این روایات در سه دسته صادر شده‏اند:

         الف. احادیث مربوط به استنکاف شوهر از پرداخت نفقه:

         روایت صحیحه فضیل بن یسار از امام صادق علیه‏السلام: امام صادق علیه‏السلام در ذیل آیه شریفه «وَمَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ» (طلاق: 7) فرمودند: اگر کسى خوراک و پوشاک همسرش را به نحو شایسته تأمین نکند بین آنان جدایى افکنده مى‏شود: «إِذَا أَنْفَقَ عَلَیهَا مَا یقِیمُ ظَهْرَهَا مَعَ کِسْوَه ٍ وَ إِلَّا فُرِّقَ بَینَهُمَا.» [6]

  • فهرست:

    طلاق قضایى در فقه و حقوق ایران. 4

    چکیده. 4

    مقدّمه.. 5

    الف. ادلّه طلاق قضایى.. 7

    1. ادلّه نقلى.. 8

    ب. روایات: 10

    الف. احادیث مربوط به استنکاف شوهر از پرداخت نفقه: 10

    2. ادلّه عقلى.. 14

    ب. ماهیت طلاق قضایى.. 16

    ج. طلاق قضایى در حقوق ایران. 21

    شرایط، موانع و قلمرو طلاق قضایى.. 29

    نتیجه‏گیرى.. 33

    منابع  35

    منبع:

    ابن بایویه، محمّدبن على، فقه الرضا ، قم، مؤسسه آل‏البیت، 1406ق.

    اصفهانى، سید ابوالحسن، وسیله النجاه ، قم، مهر، 1393ق.

    امامى، حسن، حقوق مدنى ، تهران، کتاب‏فروشى اسلامیه، چ چهارم، 1368.

    انصارى، مرتضى، المکاسب ، قم، دهاقانى، چ سوم، 1378.

    بهجت، محمّدتقى، جامع المسائل ، قم، شفق، 1420ق.

    جراح، قاضى‏بن، المهذب البارع ، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1406ق.

    جعفرى لنگرودى، محمّدجعفر، حقوق خانواده ، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1376.

    ، ارث ، تهران، دانشگاه تهران، چ چهارم، 1374.

    حبیبى‏تبار، جواد، حقوق خانواده ، قم، گام به گام، چ دوم، 1383.

    حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائل الشیعه ، قم، موسسه آل‏البیت لاحیاء التراث، چ دوم، 1414ق.

    حلّى، جعفربن حسن، شرایع الاسلام ، بیروت، دارالزهرا، چ دوم، 1412ق.

    حلّى، حسن‏بن یوسف، مختلف الشیعه ، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چ دوم، 1413ق.

    حلّى، شیخ حسین، بحوث فقهیه ، بیروت، دارالزهرا، 1393ق.

    خمینى، روح‏اللّه، البیع ، قم، اسماعیلیان، چ چهارم، 1415ق.

    خوئى، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین ، قم، مدینه‏العلم، چ بیست و هشتم، 1410ق.

    سیستانى، على، قاعده لاضرر و لاضرار ، قم، مکتبه آیه‏اللّه العظمى سیستانى، 1414ق.

    صدوق، محمّدبن على، المقنع ، قم، مؤسسه الامام الهادى، 1415ق.

    طوسى، محمّدبن حسن، الخلاف ، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1407ق.

    عاملى، زین‏الدین‏بن على (شهید ثانى)، الروضه البهیه فى شرح اللمعه الدمشقیه ، قم، مجمع الفکر الاسلامى، چ دوم، 1427ق.

    عمید زنجانى، عباسعلى، قواعد فقه ، تهران، سمت، 1386.

    فاضل لنکرانى، محمّد، الطلاق المواریث ، قم، مرکز فقهى ائمّه اطهار، 1419ق.

    فیض کاشانى، ملّامحسن، وافى ، اصفهان، عطر عترت، 1430ق.

    قمى، ابو القاسم‏بن محمد، جامع الشتات ، تهران، کیهان، چ سوم، 1413ق.

    کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنى خانواده ، تهران، شرکت سهامى انتشار، چ سوم، 1371.

    کلینى، محمّدبن یعقوب، فروع کافى ، بیروت، دارالاضواء، 1417ق.

    گلپایگانى، سید محمّدرضا، مجمع المسائل ، قم، دارالقرآن الکریم، چ دوم، 1403ق.

    گنجینه آرى فقهى قضایى ، قم، مرکز تحقیقات فقهى قوّه قضاییه، 1384.

    مرکز تحقیقات فقهى قوّه قضائیه، مجموعه نظریات مشورتى فقهى در امور حقوقى ، قم، مرکز تحقیقات فقهى قوّه قضائیه، 1381.

    مطهّرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام ، تهران، صدرا، چ بیست و پنجم، 1376.

    مفید، محمّدبن محمّد، المقنعه ، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چ سوم، 1413ق.

    مکارم شیرازى، ناصر، سلسله القواعد الفقهیه ، قم، مدرسه امیرالمؤمنین (ع)، چ دوم، 1411ق.

    نائینى، محمّدحسین، منیه الطالب ، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1418ق.

    نجفى، محمّدحسن، جواهرالکلام ، تهران، دارالکتب الاسلامیه ، چ سوم، 1376ق.

طلاق : تعريف : طلاق» شيوه رسمى پايان دادن به زندگى خانوادگى است که قدمت تاريخى آن با قدمت ازدواج برابرى مى‏کند. طلاق با صرف‏نظر از مضمون مشترک آن، شرايط و مقرّرات متفاوتى در اديان و فرهنگ‏هاى گوناگون داشته است. بر خلاف نظام‏هاى حقوقى گذ

ارتباط اعتياد و بزهکاري ويژگي هاي شخصيتي فرد معتاد موجب مي گردد که وي نامزد خوبي براي اعتياد باشد . چنين افرادي معمولاً پرتوقع ، بهانه جو ، کژخلق ، از نظر عاطفي بي ثبات و نابالغ ، وابسته ، انفعالي و خود شيفته اند . آنان همچنين طبعي بي قرار عصيانگر

درایجاد بنیادهای‏ اجتماعی‏ اسلامی‏ ، نیروهای‏ انسانی‏ که تاکنون درخدمت استثمار همه‏جانبه خارجی‏ بودند هویت‏اصلی‏ وحقوقی‏ انسانی‏ خود راباز می‏‏یابند ودراین بازیابی‏ طبیعی‏ است که زنان به دلیل ستم بیشتری‏ که تاکنون از نظام طاغوتی‏ متحمل شده‏اند استیفای‏ حقوق آنان بیشتر خواهد بود . خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی‏ رشد وتعالی‏ انسان است و توافق عقیدتی‏ و آرمانی‏ درتشکیل ...

پیشگفتار احوال شخصیه از مسائل مبتلا به خارجیان در کشور است. نگارنده با توجّه به تحقیقات شخصی خود که نشانگر عدم همسویی رویه دادگاهها با نظرات مؤلفان است و نیز تحولات جهانی در این زمینه، طرح و بررسی موضوع را از لحاظ نظری و عملی مفید می‎داند. در این مقاله پس از ذکر مقدمه، قسمت اول تحت عنوان بررسی قوانین، به بررسی مقررات فعلی به همراه سوابق تاریخی آنها می‎پردازد. در قسمت دوم، دکترین ...

مقدمه: بي شک عشق و علاقه و پيوند عاطفي ميان زن و شوهر زيربناي پيوند زناشويي است که آن را از ساير قراردادهاي اجتماعي متمايز مي کند.اما در عين حال اين احساس و تمايل گاهي شرايطي ايجاد مي کند که ممکن است باعث غلبه احساس بر عقل شود و ساير

استناد قاضی دادگاه به مواد قانونی مسوولیت مدنی مصوب سال 1339 خصوصا ماده 11 مسوولیت مدنی دولت و همچنین میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب سال 1354 که به موجب ماده 9 قانون مدنی در حکم قانون داخلی کشور ایران است، برگ تازه ای است در احیای ق-م-م و معاهدات بین المللی که متروک و مهجور شده و رویه قضایی هم بدان ها توجهی نداشته، با استناد به موارد مذکور یک دگرگونی و تحول قضایی در ...

حقوق و تکاليف جهانگردان کشورهاي مختلف براي تعيين صلاحيت قضايي خود از روشهاي گوناگوني بهره مي گيرند .برخي از يک سيستم و برخي ديگر از تلفيق چندسيستم استفاده مي کنند . بطور کلي سيستمهاي ذيل در دنيا مطرح مي باشند .: 1 سيستم سرزميني بودن قوانين جزايي

حقوق و تکاليف جهانگردان کشورهاي مختلف براي تعيين صلاحيت قضايي خود از روشهاي گوناگوني بهره مي گيرند .برخي از يک سيستم و برخي ديگر از تلفيق چندسيستم استفاده مي کنند . بطور کلي سيستمهاي ذيل در دنيا مطرح مي باشند .: 1 سيستم سرزميني بودن قوانين جزايي

کشورهای مختلف برای تعیین صلاحیت قضایی خود از روشهای گوناگونی بهره می گیرند .برخی از یک سیستم و برخی دیگر از تلفیق چندسیستم استفاده می کنند . بطور کلی سیستمهای ذیل در دنیا مطرح می باشند .: 1 سیستم سرزمینی بودن قوانین جزایی 2 سیستم شخصی بودن قوانین 3 سیستم حق مجازات جهانی 4 سیستم واقعیت قوانین جزایی ( 1) گفتار اول بررسی اصل قانونی بودن جرم و مجازات( در حقوق اسلام و ایران) در حقوق ...

شاکی پرونده فوق آقای سید احمد عالیمرد دارنده چک بانکی به شماره حساب به مبلغ بیست و پنج میلیون ریال معادل 000/500/2 هزار تومان به نام آقای بهرام صعادتی صادر کننده چک مزبور ( مشتکی عنه پرونده فوق ) در مورخ 12/4/1383 برای اخذ وجه چک به بانک مراجعه کرده ولیکن موفق به وصول وجه چک نمی شوند ، لذا شاکی اقدام به اخذ گواهی عدم پرداخت چک مذکور از بانک می نمایند . لازم به ذکر است بنا به ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول