خلاصه : کشور ما، رشد جمعیت نزدیک به 2 درصد، درکمتر از 38 سال شاهد دو برابر شدن جمعیت خود خواهد بود.
تمرکز در شهرهای بزرگ نظیر تهران حدود 7569906 نفر، مشهد حدود 2113893 نفر، اصفهان حدود 1418000 نفر وتبریز حدود 1334300 نفر به حدود بالایی رسیده است و افزایش تراکم در آنها توصیه نمی شود.
علاوه بر این محدود بودن امکان گسترش افقی شهرها از یک سو و پر هزینه بودن گسترش عمودی آنها از سوی دیگر، سبب می شود که ساخت شهرهای جدید بعنوان یکی از راه حل های مطلوب مطرح گردد.
و نیز به همین دلیل توسعه شهرهای کوچک و متوسط وساخت شهرهای جدید به صورت یک ضرورت درآمده است.
شهرهای جدید می توانند بصورت حومه های تازه شهر های کوچک ومتوسط و یا درمکان های دورتری از قطب های تمرکز جمعیتی و یا مگاپولیس ساخته شوند.
واژه های کلیدی: سرزمین آرایی-انرژی –بهینه سازی- کلان شهر مقدمه توسعه اجتماعی جوامع برگرفته از برنامه ریزی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است واین برنامه ریزی عموما براساس مطالعاتی انجام می گیرد که بر روند تحول جامعه ای خاص در یک دوره مشخص صورت یافته باشد وبا استفاده از روش مدل سازی و فرا افکنی تلاش می شود.
آینده نگری های لازم جهت تدوین آمایش سرزمین که از حدود سال های دهه 50 میلادی ابتدا در کشورهای اروپایی و با فاصله کمی در خط مشی ها وسیاست ها وراهکارهای اقتصادی- اجتماعی برای توسعه شهرها وایجاد شهرها جدید یافته شوند.
به ویژه به این نکته تاکید میشد که در ایجاد شهرهای جدید بر مجموعه ای از معیارهای اقلیمی، اقتصادی- اجتماعی و فنی بهترین مکانیابی انجام گیرد.
درنهایت هدف غایی برنامه ریزی آن است که با بازنگری به پیشینه تاریخی از یک سو آینده قابل تصور از سوی دیگر، مهمترین شاخص ها و راه کارها برای بهینه سازی مصرف انرژی در ساخت شهرهای جدید و یا توسعه شهرهای کوچک ومتوسط و بازسازی شهرهای بزرگ ارائه گردد.
مطالعات مربوط به برنامه ریزی و آمایش سرزمین از ابتدا دهه 50 میلادی در کشورهای اروپایی که در طول جنگ جهانی دوم به شدت تخریب شده بودند آغاز شد.
در کشور ما سابقه طرح های کالبدی تحت عناوینی چون عمران کشوری و آمایش فضای اقتصادی و … از نیمه دهه 1350 ابتدا بر عهده سازمان برنامه و بودجه وسپس بر عهده وزارت آبادانی ومسکن وبعد وزارت مسکن و شهرسازی گذاشته شد.
در این برنامه ها نیز اهداف اصلی عبارتند از تعیین محل شهرها و مراکز جمعیت پذیر آینده تعیین حدود توسعه و ظرفیت شهرهای کنونی وآتی مکانیابی برای شهرک های صنعتی، تعیین کاربری های گوناگون برای فعالیت های کشاورزی، صنعتی، جهانگردی و سرانجام تعیین سیاست ها وخط مشی ها و ضوابط لازم برای هدایت وکنترل شهرنشینی.
این طرح ها تا به امروز ادامه یافته و در حال حاضر اهداف جدیدتری چون بهینه سازی الگوی توزیع فعالیت های انسانی وبهینه سازی فضای شهری و پرسپکتیو شهری و باغ شهرهای مدرن در کلیه فضاها اعم از شهر، روستا و شبکه های ارتباط و همچنین توجه بیشتر به حفاظت از محیط زیست و توجه به پیامدهای کالبدی سوانح طبیعی.
در دستور کار آنها قرار گرفته اند.
در مورد شهرهای جدید مطالعاتی نیز در قالب پروژه های تحقیقاتی مهندسین مشاور( ایتک، شارستان و…) در سال 1371 وهمچنین سمینارهایی در وزارت مسکن و شهرسازی، به بررسی مفهوم شهر جدید و تجربه کشورهای گوناگون در این زمینه اختصاص داشته است.
اما در این مطالعات کمتر توجهی به موضوع مدیریت مصرف انرژی شده است.
با توجه به پیش بینی افزایش جمعیت کشور در افق سال 1400 تا حدود 100 میلیون نفر وا فزایش شهرهای کشور به بالای 1000 شهر که برای آن نیاز به آمایش چیزی بیش از 700 هزار هکتار زمین شهری جدید وجود دارد بررسی راه کارهای مناسب در طراحی وآماده سازی شهرهای جدید امری ضروری شمرده میشود.
تمرکز وپراکنش شهری دینامیسم اساسی جدیدی که بر پیش زمینه توسعه شهری قرار میگیرد و تا اندازه زیادی تعیین کننده آن است از عملکرد همزمان 3 پارامتر محیط زیست، روابط اجتماعی و روابط اقتصادی /تکنولوژیک است دینامیسم تمرکز زدایی است.
توسعه به همراه خود سبب رشد مصرف انرژی می شود.
شاخص مصرف سرانه انرژی امروزه یکی از شاخص های معتبر برای اندازه گیری توسعه است با این حال توسعه مناسب یعنی یافتن تمرکز مناسب خود را بصورت کاهش ویژه یا شدت انرژی مصرف شده برای هر واحد محصول نشان میدهد.
در نخستین پارامتر باید به این نکته توجه داشتکه اصل توسعه پایدار حکم می کند که توسعه یک نسل نباید به بهای هزینه های جبران ناپذیر برای نسل های آتی انجام گیرد.
از این نظر دو اصل اساسی مطرح هستند، نخست جلوگیری از اتلاف منابع زیستی از طریق استفاده مناسب از آنها و دوم جلوگیری از تخریب و آلوده سازی محیط زیست.
تمرکز های جمعیتی منبع آلایندگی محیط زیست هستند، اما نکته مهم در این زمینه آن است که این تمرکز ها در عین حال امکان کنترل آلودگی را نیز فراهم میکنند و از پراکنده شدن منابع آلاینده جلوگیری می نمایند.
دومین پارامتر الزام اجتماعی افراد به تمرکز یافتن در شهرهاست.
رشد جمعیتی و افزیش تراکم سبب آن می گردد که تقسیم وظایف اجتماعی هر چه بیشتر افزایش یافته و جامعه شکل پیچیده تر و بافت متراکم تری بیابد.
در این بافت اجتماعی پیچیده نابرابریهای اجتماعی ناشی از افزایش ثروت بیشتر شده وپتانسیل تنش های اجتماعی نیز بالا می رود.
و نیز تمرکز جهت سازماندهی اجتماعی و ایجادنظم اجتماعی می باشد.
سومین پرامتر، الزام اقتصادی/ تکنولوژیک افراد به زندگی شهری است.
رفاه اجتماعی امروزه به بهای افزایش امکانات تکنولوژیک بوجود می آید.
که خود وابسته ای از مصرف منابع بویژه منابع انرژی هستند.
این امکانات عمدتا در آماده سازی زمین وایجاد کاربرهای خاص بوجود می آیند اما هزینه های آن بسیار سنگین بوده و تنها در شکل تمرکز یافته توجیه اقتصادی می یابند.
به طور کلی این سه پارامتر گسترش افقی شهرها (پراکندگی جغرافیایی) را محدود می کند و هزینه گسترش آنها را در هر سه جنبه فوق چنان بالا می برد که نه دولت و نه بخش خصوصی قادر به تامین هزینه آن نیست و اگر شاهد پدید آمدن کلان شهرها هستیم باید به این نکته توجه کنیم که رشد این شهرها اغلب به صورت برنامه ریزی نشده و بزرگ سری بوده و همه آنها منشا مشکلات بسیار بزرگی هستند که به دلیل کنارهم قرار گرفتن اقشار وموقعیت های بسیار نابرابر به وجود آمده اند.
محدودیت گسترش افقی طبعا سبب مرتفع شدن شهرها می شود که افزایش شمار ساختمان های بزرگ مرتفع در کشورهای توسعه یافته وگذار تدریجی از خانه نشینی به آپارتمان نشینی در اغلب کشورهی در حال توسعه در طول چند دهه اخیر نمونه بارز آن است.
با این همه باید توجه داشته که الزمات اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیک، رشد ساختمان های شهری را در محور عمودی نیز محدود می کند.
در اغلب کشورها درابتدا تا ارتفاع 4 تا 5 طبقه صورت گرفت که نیاز به تجهیزات بالا بر و هزینهای ناشی از آن وجود نداشت.
در مرحله بعد ارتفاع تا سطح 12 طبق بالا رفت.
در این حالت نیز دلیل عمده آن بوده که هزینههای ساخت وبویژه هزینه ای تأسیساتی از این سطح به بالا حدود 30 درصد افزایش می یافتند.
از این رو تنها در شرایط کمبود و گرانی بسیار زیاد زمین، چنین ساختمانهایی مقرون به صرفه بودند.
محدودیت گسترش افقی و عمودی ساختمان،منجر به آن می گردد که در هر شهر موجود و یا در طراحی شهرهای جدیدبتوان با مطالعات در 3 جنبه فوقالذکر به حدودی از بهینه رسید.
زمانی که گسترش در دو محور محدود شده باشد ادامه توسعه تنها از طریق تراکم هر چه بیشتر بافت و افزایش کاربردهای زمین و چندگانه شدن کارکردها در تقسیم بندی شهری امکان پذیر است که آن امر خود نیاز به تکنولوژی پیشرفته ای داردکه به شدت بر تمرکز می افزاید.
تغییر تکنولوژی تأثیر مستقیم بر مصرف انرژی دارد.
که مهمترین تأثیر آن در حمل و نقل درون شهری و برون شهری است.
بدین معنی که افرد برا انجام کارهی گوناگون از جمله کار، خرید یا فروش کالاها و خدمات، ایجاد ارتباط با یکدیگر و غیره نیاز بسیار کمتری به جابجایی فیزیکی خواهند داشت.
وکلیه این تبادلات می تواند بر روی شبکه رایانه ای انجام بگیرند.
این امر تأثیر مستقیم بر حمل و نقل خواهد داشت به صورتی که در طراحی شهرهای جدید و در تجدید نظر در ساختار شهرهای قدیمی باید کاهش نسبی این گروه از حرکات جابجایی پیش بینی شده و برای آن برنامه ریزی شود در صورت برنامه ریزی مناسب، می توان افزایش مطلق جابجایی ها به دلیل افزایش جمعیت شهری و نیز تولید سفرهای درون شهری را با استفاده از امکانات رایانه ای خنثی کرد و از افزایش حجم بی رویه شهرها و ترافیک شهری جلوگیری نمود.
مدیریت مصرف انرژی و شهرگرایی برنامه مدیریت انرژی را در برنامه ریزی کلان میتوان در چهار مرحله گوناگون مورد بررسی قرارداد که عبارتند از: مکانیابی توسعه شهرهای موجود و ایجاد شهرهای جدید طراحی در سطح کلان طراحی در سطح خرد یا معماری تعمیر و نوسازی در برنامه ریزی مکان یابی چندین گروه از ملاحظات مورد توجه قرار می گیرند.
نخست ملاحظات مسائل زیست محیطی، حفظ توازن زیستی اکوسیستم ها و جلوگیری از افزایش آلودگی در محیط مهم ترین موارد در مکان یابی هستند.
ملاحظات اقلیمی از جمله توانایی ها و قابلیت های خاک و هوا وجود منابع طبیعی ضروری بویژه منابع آب از دیگر الزامات در یافتن مکان مناسب برای توسعه شهری هستند.
در بعد دیگر، ملاحظات اقتصادی و تکنولوژیک می باشد که امکان پذیری و اقتصادی بودن نسبت هزینه/درآمد را در برنامه توسعه شامل می شوند.
در این میان مسأله توانایی جذب سرمایه و مسأله وجود زیر ساخت های ضروری بویژه امکانات حمل و نقل باید مطرح شود.
سرانجام موضوع زمینه های فرهنگی و جتماعی که به تناسب نوع توسعه مربوط میشود.
مسائلی همچون میزان دسترسی به نیروی انسانی نیز در مکانیابی توسعه شهری باید مد نظر قرار بگیرد.
موضوع انرژی در این میان تا کنون جای اندکی داشته است.
در این زمینه آنچه در برنامه های مکانیابی مورد توجه است.
بیشتر به مکانیابی شهرک های صنعتی، که وجود انرژی شرط اصلی برای برپایی آنها شمرده می شود.
با این وجود در مکانیابی معمولاً بیشتر بر موضوع دسترسی به انرژی تأکید شده است و آن هم بیشتر در مواردی که مواد انرژی زا به عنوان مواد اولیه مورد استفاده قرار می گیرند و کمتر توجهی به موضوع مدیریت انرژی شده است.
باید توجه داشت که در پی سرمایه گذاری های کلان نیروگاهی در دو دهه اخیر و وجود شبکه سراسری توزیع برق، در کنار امکانات دسترسی به سوخت های ارزان بودن هزینه حمل و نقل به دلیل وجود یارانه های انرژی، متأسفانه اغلب سبب شده اند که مدیریت انرژی نقش چندانی در برنامه ریزی مکانیابی نداشته باشد.
اما با تغییر رویکردی که امروزه به دنبال عدم تعادل و ثبات قیمت های جهانی سوخت در کشور ما پیدا شده است، می توان معیار امکان بالقوه انجام پروژه های بهینه سازی و مدیریت انرژی را نیز به عنوان یکی از معیارهای اصلی مکانیابی مطرح نمود/ از سوی دیگر در مکانیابی شهرهای جدید و یا جهت یابی توسعه شهرهای موجود اغلب کمتر توجهی به نقاط استقرار تاریخی می شود.
در حالی که انتخاب محل شهرها به دلیل اقلیم نامساعد ایران در طول تاریخ عمدتاً با دیدگاهی زیست محیطی به مفهوم ایجاد شرایطی مساعد در برابر شرایط نامساعد اقلیمی انجام گرفته است.
شهرها در نقاطی قرار می گرفتند که طبیعت به دلایل مختلف کمترین قدرت را در آسیب رساندن به آنها داشته باشد.
از این رو استفاده از امکانات انسان شناسی تاریخی برای مکانیابی ها با توجه به این نکته می تواند مفید باشد.
«طراحی شهری و اقلیم گرایی مصرف انرژی» در طراحی کلان بر 5 گروه از مسائل تأکید می شود مسائل حمل و نقل- مسائل بهداشتی و رفاهی- مسائل اقتصادی، اجتماعی- مسائل زیباشناسی- مسائل فرهنگی، وجود نارسایی در هر یک از این موارد، سبب ناهماهنگی و اختلال در سایر موارد خواهد شد.
برنامه ریزی شهری در این موارد باید بصورتی تفکیک شده در شهرهای موجود و شهرهای جدید انجام بگیرد.
در شهرهای موجود نیز دو گروه باید از یکدیگر تمیز داده شوند کلان شهرها از یکسو و شهرهای کوچک و متوسط از سوی دیگر.
در مورد شهرهای کلان و مگاپولیس باید توجه داشت که آنها مراکز انرژی بر بسیار بزرگ و زیان باری هستند که گاه تأمین نیازهای انرژی آنها به بهای محروم کردن مناطق دیگر تمام می شود این نکته را درباره منابع آب در کشور ما بارها شاهد بوده ایم.
شاید مهمترین مواردی که در اینگونه شهرها بر مصرف انرژی تأثیر می گذارد کارکردی شدن و تفکیک حوزه های درون شهری یا بعبارت دیگر فاصله گرفتن هرچه بیشتر حوزه های مسکونی حرفه ای، اداری، خدماتی و سرانجام تفریحی از یکدیگر است که سبب افزایش سرسام آور کاربری های زمین شده و با تأثیر سویی که بر قیمت زمین دارد جدا شدن و فاصله گرفتن حوزه ها از یکدیگر را هرچه بیشتر تقویت می کند.
نتیجه روشن است: افزایش فزاینده تعداد و طول زمانی و جغرافیایی سفرهای شهری که به همان میزان بر مصرف انرژی و بر میزان آلودگی محیط زیست می افزاید.
زمانی که این شهرها بافت های صنعتی قدیمی را نیز به دلیل گسترش افقی بی رویه درون خود بکشند به شرایطی فاجعه باز نظیر آنچه امروز در مکزیکوسیتی شاهدش هستیم نزدیک می شویم.
در شهرهای بزرگ علاوه بر مشکلات تأمین انرژی مشکلات، نظارت اجتماعی و بروز پاتولوژی اجتماعی و افزایش فقر اجتماعی و در نتیجه زاغه نشینی بوجود میآید.
در چنین شهرهایی آنچه در زمینه مدیریت انرژی قابل انجام است پیش از هر چیزی، نوعی تمرکز زدایی درونی است.
به این معنی که تا حد ممکن از طریق سیاست گذاریهای حساب شده و دخالت دولت یا شهرداری ها در تعیین کاربری های زمین، فاصله حوزه ها از یکدیگر کاهش یافته و تفکیک مطلق آنها از یکدیگر جای خود را به تلفیق نسبی آنها در قالب ناحیه های شهری بدهد.
به نحوی که هر ناحیه دارای نوعی بافت زنده و چند کارکردی باشد تا به این ترتیب بتوان تعداد و طول زمانی/ مکانی سفرها را به حداقل ممکن رساند.
در اغلب کلان شهرها، با گسترش کمی و کیفی شبکه های حمل و نقل عمومی و با افزایش هزینه استفاده از وسایل حمل و نقل شخصی، قدمی دیگر در بهینه سازی مصرف انرژی برداشته شود.
ممنوعیت مطق تردد در مراکز شهرها که در بسیاری از کشورهای اروپایی این مراکز را به فضاهایی سرسبز و دلپذیر برای مردم تبدیل کرده است، از جمله این اقدامات است.
درباره ممنوعیت های نسبی ترافیک در مراکز شهرهای بزرگ نظیر آنچه در تهران وجود دارد، درباره نتایج واقعی آن، با توجه به قابل خرید بودن ورود به طرح و استثنائات بسیار زیاد آن جای تردید وجود دارد و لازم است که چنین برنامه هایی برای اصلاح مورد بازبینی قرار بگیرند.
از جمله برنامه های دیگری که در زمینه مدیریت مصرف انرژی در این گونه شهرها میتوان به اجرا در آورد، باید به ایجاد تمرکز در تأسیسات حرارتی برای مصارف گرمایشی و سرمایشی، امکان استفاده همزمان از انرژی حرارتی و الکتریکی با استفاده از تکنولوژی های مربوطه و همچنین استفاده از روشهای دیسپاچینگ یا مدیریت مرکزی توزیع و مصرف بار الکتریکی، اشاره کرد.
برای اجرای چنین برنامه ای می توان با تقسیم بندی کلان شهر به ناحیه ها دست به اجرای این گونه پروژه ها زد.
تجربه انجام این برنامه ها در شهرهای بزرگ اروپایی و آمریکایی گویای مؤثر بودن آنهاست.
در شهرهای کوچک و متوسط امکانات مدیریت انرژی به مراتب بیشتر است زیرا در اینگونه شهرها معمولاً حوزه های بزرگی برای گسترش افقی و عمودی شهر وجود دارد، در نتیجه می توان با آزادی بیشتری دست به طراحی سیستم های مدیریت حمل و نقل و مدیریت بار الکتریکی زد.
سرانجام به شهرهای جدید می رسیم که بیشتری امکانات را در طراحی مناسب برای مدیریت انرژی عرضه می کنند.
در این شهرها طراحی کلان می تواند سیستم حمل و نقل را با برنامه ریزی دقیق کاربری های زمین به منطقی ترین شکل ممکن در آورد.
سیستم های تأسیساتی می توانند بطور کامل برای استفاده متمرکز طراحی شده و همچنین با استقرار این شهرها در نقاط دارای پتانسیل بازیافت انرژی و استفاده از انرژی های جدید پذیر امکان جایگزینی نسبی حانل های انرژی را بوجود آورد.
استفاده از طراحی اقلیمی و عنایت به دانش سنتی در معماری در این مورد حائز اهمیت خاصی هستند که آن را در بخش طراحی خرد یا معماری با دقت بیشتری بررسی می کنیم اما در اینجا جای دارد که بر جهت گیری شهرها برای به حداکثر رساندن استفاده از روشنایی و به حداقل رساندن زیان های ناشی تز گرما در مناطق گرمسیر و کویر، و همچنین استفاده مناسب از جهت ورزش باد که در شهرهای باستانی ایران بوضوح قابل مشاهده هستند، تأکید کرد.
البته خصوصیات شکل گیری شهرهای جدید در کشورهای مختلف متفاوت است.
به طوری که در ایران هدف از شکل گیری شهرهای جدید اسکان سرریز جمعیت شهرهای بزرگ است که این سرریز جمعیت بیشتر حاصل رشد مهاجرت روستائیان به شهرهای بزرگ است.
ولی در برخی کشورهای پیشرفته هدف ساخت شهرهای جدید اسکان سرریز جمعیت شهرهای بزرگی که عامل آن رشد طبیعی جمعیت شهری است.منظور از طراحی خرد معماری یا طراحی واحدها اعم از واحدهای مسکونی /تجاری ،اداری و خدماتی است.
برنامه مدیریت انرژی د راین واحدها شامل چند رده مختلف که عمدتا به نوع مصارف آنها مربوط است.
بنابر مطالعات انجام شده حدود 70 درصد از مصارف انرژی واحدهای ساختمانی غیرصنعتی در دو بخش گرمایش/ سرمایش و روشنایی متمرکز است.
این بخش ها ارتباطی مستقیم با طراحی و فضاسازی درونی واحدها دارند و میتواند در کلیه مراحل از فاز صفر تا اجرا و تحویل بصورت مدون وقانونی درآمده وکنترل بر آنها انجام گیرد.
در آنچه به الگوی مصرف مسکن مربوط می شود، هر چند الگوی مصوبه در جهت کوچک کردن مساحت واحدها تا حد زیر 100 متر مربع و تشویق ساخت واحدهای در حدود 70 متر مربع ودرکنار آن تشویق انبوه سازی واحدهای مسکونی / تجاری و بطور کلی گسترش و ترویج فرهنگ آپارتمان نشینی را باید مثبت ارزیابی کرد و تاثیر آنها را بر بهینه سازی مصرف انرژی نمی توان انکار کرد با این وجود باید در نظر داشت که کاهش مساحت واحدهای مسکونی باید به همراه خود با افزایش فضاهای اجتماعی مورد استفاده برای این وحدها همراه باشد.
این امر نه تنها از نقطه نظر حفظ تعادل اجتماعی و جلوگیری از تنش ها ضرورت دارد بلکه همچنین نکته ای اساسی برای حفظ تعادل زیست محیطی و جلوگیری از آلودگی ها نیز شمرده می شود علاوه بر آن امکانات اجتماعی ومبلمان مناسب شهری برای استفاده مناسب و جمعی از اوقات فراغت سبب می شود که بخش بزرگی از این اوقات به داخل خانه منتقل شده و با افزایش ساعات حضور در مسکن و ایجادتراکم و سایل سرگرم کننده خانگی و در کنار آن استفاده بی رویه از سایر وسایل خانگی (به دلیل حضور زیاد درواحد مسکونی) میزان مصرف به شدت افزایش یافته و همچنین فشار بر شبکه نیز در ساعات اوج مصرف همچنان به صورت یک از معضلات در کشور ما باقی بماند.
معماری مدرن در کشور ما به سرعت از میراث ارزشمند تاریخی که در زمینه حفاظت در برابر طبیعت نامساعد داشته دور شده است.
دیوارهای خارجی نازک، پنجره های شیشه ای یک پارچه، ساختارها نامناسب، سطوح شیشه ای بدون سایبان و روبه شرق و غرب که از جمله عناصر مشخصه ساختمان های شهری امروزی ما در همه مناطق اقلیمی کشور هستند نشان می دهند که در طراحی و ساخت آنها کوچکترین توجهی به محیط طبیعی چه از نظر استفاده از نیروهای موجود در آن و چه با توجه به تاثیر نامطلوب این نیروها نشده است.
در اینکه زندگی جدید شهری ویژگی خاصی دارد و نمی توان با برگشت به الگوهای معماری سنتی به آنها پاسخ کامل داد بحثی نیست.
اما باید توجه داشت که منظور از هماهنگی ساختمان با شرایط اقلیمی یا استفاده از انرژی خورشیدی یا تهویه طبیعی، برگشت به الگوهای گذشته نیست بلکه روش های جدید طراحی اقلیمی یا معماری خورشیدی بدون تحمیل تغییری در الگوهای مقبول امروزی وبدون تحمیل هیچگونه هزینه اضافی در طراحی یا اجرای ساختمان امکان بهره گیری از انرژی های طبیعی موجود در محیط را به میزانی که شرایط اقلیمی محل ونوع ساختمان مورد نظر اقتضا کند فراهم می آورند.
بسیاری از مناطق اقلیمی کشور ما می تواند بدون استفاده از وسایل کنترل کننده مکانیکی و با استفاده از نیروهای طبیعی شرایط حرارتی مناسب را در تمام طول سال به ساکنان خود عرضه نمایند.
نوسان دما، رطوبت جریان هوا و روشنایی فضای داخلی چنین ساختمان هایی محیطی مطبوع، متنوع و دلپذیر در تمام فصل های سال ایجاد می کنند.
توجه به الگوهای اقلیمی در معماری مدرن، امروزه در کشورهایی که سابقه ای بسیار کمتر از کشور ما در چنین مواردی دارند به خوبی مشاهده میشود.
بعنوان نمونه در کشور آفریقا زیمباوه ساختمانی با الهام از همین تفکر تاسیس شده است.
ساخت این ساختمان با حرکت از این واقعیت انجام گرفت که بلوک های ساختمانی بزرگ اغلب مصرف کنندگان بزرگ و پر هزینه انرژی نیز هستند زیرا نحوه ساخت آنها و به ویژه استفاده مبالغه آمیز از شیشه بعنوان نما که صرفا جنبه زیبایی دارد سبب می گردد که نیاز به استفاده از سیستم های پرمصرف گرمایش وسرمایش در آنها ضروری گردد و قطع برق حتی به مدت چند ساعت شرایط بسیار نامطلوبی را در آنها ایجاد کند.
البته استفاده از نماهای شیشه ای در اقلیم های سرد و معتدل اروپایی که در بیشترین زمان از سال با کمبود نور روبرو هستند و گاه نیز به دلیل صورت سبک کردن سازه شاید در بعضی مواردقابل توجیه باشد اما در کشورهای گرمسیری لزوما چنین نیست در ساختمان جدیدی که در زیمباوه ساخته شده چندین نکته مورد توجه بوده است.
استفاده از شیشه در نما محدود بوده است بالکن ها همگی سایه دار هستند درون ساختمان یک فضای مرکزی راه دارند به گونه ای که نور طبیعی از بالا به تمام دفاتر می رسد و هوای گرم از پایین به بالا رانده شده و ازطریق دودکش ها خود با افزایش فشار فرایند مکش را در روز تشدید می کند در حالیکه در شب بر عکس با وارد شدن هوای سرد به درون ساختمان سبب کاهش دمای درونی در روز بعد می شود این ساختمان با تعدادی پانل ها ی خورشیدی بر روی سقف برای تولید آب گرم تکمیل شده است.
این تجربه برای کشوری همچون ما با یک سنت طویل وپربار از معماری اقلیمی که محور اصلی آن نوعی مدیریت انرژی بوده است قابل تامل می باشد.
مشخصه معماری سنتی درایران رو در رویی دائم آن با طبیعتی سخت و نامناسب بوده است.
کمبود مصالح تکنولوژی وکارکردهای مورد نیاز، چارطاقیها،گنبد ها وسقف های ضربی و جناغی را بصورت عناصر و اشکال رایج در معماری ایرانی دراورده اند معماری که در اصل و اساس خود معماری اقلیم های خشکو گرمسیر بوده و هست.
پس تصادفی نیست که تضاد میان این معماری در فلات با معماری اقلیم مرطوب شمال را می توان تقریبا در تمام سخات وسازهای آنها مشاهده نمود.
در معماری ایرانی هر اقلیمی عناصر ویژه خود را ایجاب کرده است.
در اقلیم های گرم دیوارها ضخیم شده اند گنبدها با دو پوسته تو در توی خود وظیفه عایقکاری حرارتی با کمک هوا بر عهده داشته اند.
روزنه ها وبادگیر ها و تقسیم فضای درونی به بام ،بالاخانه، ایوان، زیر زمین وجهت گیری اقلیم های سرد، دیوارهای ضخیم با فرو رفتن بنا در زمین کوچک شدن روزنه های نور، درهای کوچک، سقف های کوتاه، کوچه های پیچا پیچ وبافت متراکم و در اقلیم های مرطوب شمالی معماری کاملا برونگرای اقلیم سبز و ملایم بجای معماری درون گرایی اقلیم خشک و گرم بکار رفته است.
بکارگیری گسترده چوب در ساخت و سازها فاصله گرفتن بنا از سطح زمین سقف های شیب دار وغیره.
در این اقلیم مرطوب وظیفه ای بسیار نزدیک با آنچه ما امروز مدیریت انرژی می نامیم را برعهده داشته اند.
در حال حاضر میتوان با استفاده از این عناصر در اقلیمی که هنوز همان اقلیم قدیمی است البته با مدرن کردن آنها قدمی پراهمیت در زمینه بهینه سازی مصرف انرژی در ساختمان را در مرحله طراحی خرد یا معماری به انجام رساند.
نتیجه گیری: کشور ما با برخورداری از جمعیت جوان (حدود 70درصد زیر 29سال) وجمعیت سنی بین 10 الی 19 ساله که حدود 10 میلیون نفر می باشند.
ونرخ رشدی که احتمالا تا سال ها در حدود 2 درصد باقی خواهدماند در سال های آینده نیاز به اماده سازی وبستر سازی و ساخت صدها هزار زمین شهری خواهد داشت.
که مستلزم گسترش شهرهای جدید و شهرک های اقماری می باشد.
و این فرایند خود نیازمند سرمایه گذاری کلان که مقاطع کوتاه مدت و میان مدت که باید انجام گیرد.
واین در حالی است که بازار فروش نفت خام فراز و نشیب های زیادی را طی می کند و صدور این کالا در این نوسانات & اقتصادی نیست وباید فرآورده های آن را صادر کرد.
مصرف انرژی در کشور ما با تلفاتی در حدود 30 درصد اغلب ضایعه ای بزرگ برای اقتصاد و توسعه آتی کشور محسوب می شود واز آنجا که بخش بزرگی از مصارف همچون مصرف خانگی وتجاری با استفاده ازانرژی الکتریکی انجام می گیرد وبا توجه به راندمان پایین نیروگاه ها ، باز هم میزان اتلاف انرژی آشکارتر می شود.
در نتیجه سهم مصرف انرژی خانگی وتجاری در حدود 39 درصد وحمل ونقل 28 درصد است و با توجه به اینکه این مصارف انرژی درون شهری می باشد اتخاذ تدابیری موثر برای کاهش مصرف انرژی در این بخش ها روشن است.
ابزارهای آگاهسازی وآموزش بر غم اهمیتشان می توانند در بهترین حالت در حدی بین 10-15 درصد سبب بهینه سازی مصرف انرژی شوند.
اما در صورت نبود ساخت و سازهای مناسب شهری وعدم برنامه ریزی مناسب برای مدیریت گرمایش و سرمایش وحمل ونقل درون شهری نمی توان امید چندانی به منطقی کردن موثر مصرف انرژی داشت.
برنامه های آمایش سرزمین بطور کلی ومکان گزینی وساخت شهرها و شهرک های اقماری جدید فرصتی مناسب را فراهم میکنند که بتوان از طریق طراحی واجرای مدیرت مصرف انرژی در توسعه شهری قدمی موثر در منطقی کردن انرژی برداشت.
اقدامی که بی تردید نقشی مهم وتعیین کننده در تضمین توسعه پایدار وعقلایی کشور خواهد داشت.
مراجع شکوئی دیدگاه های نو در جغرافیای شهری کاستلو و-ف شهرنشینی در خاورمیانه، ترجمه پرویز پیران مشهد یزاده، ناصر،تحلیلی از ویژگی های برنامه ریزی شهری در ایران، دانشگاه علم وصنعت ایران شالین، کلود، دینامیک شهری یا پویایی شهرها، ترجمه اصغر نظریان سازمان بهینه سازی مصرف سوخت-مهندس لنکرانی