مقدمه:
زمزمه سرود آزادی چنان طبیعی ودلنواز است که تاریخ آغاز آن را باید زمان خودشناسی انسان شمرد: در روایت آفرینش آدم، خودآگاهی انسان با انتخابی سرگرفت که به مکافات آن از فردوس برین رانده شد و در کره خاکی ماوی گزید.
داستان تقدیس آزادی را در نوشته های حکیمان ومعلمان تاریخ فراوان می بینیم.
در فلسفه کانت، آزادی از مقوله هایی است که در عقل عملی بی هیچ واسطه به آن می رسد و ارزش والا وحیاتی آن را تصدیق می کند.
از اندیشمندان و حکیمان دیگری که پس از کانت به ارزش آزادی و اثر آن در جهان هستی پرداخته اند باید از هگل نام برد: شاید در نظر هیچ فیلسوفی به اندازه هگل آزادی ارج و ارزش ندارد. هگل رسیدن به آزادی را هدف جهان خلقت می داند.
ارزش آزادی قراردادی واعتباری نیست، ارزشی است معقول که برجهان تحمیل شده است.آزادی ضرورت است نه اختیار[1].
در دوران معاصر، به ویژه آزادی افراد در جنبه های مختلف ، به عنوان حیاتی ترین نیاز معنوی انسان وعامل بیداری توده های مردم بیش از سایر شاخه های آزادی مطرح شده است.
حق داشتن آزادی قوانین اساسی بیشتر کشورها تضمین شده و مدنظر قرار گرفته است.
در این پژوهش تلاش شده است که در ابتدای امر تعریفی در خصوص حقوق و آزادی فردی ارائه شود و اینکه آزادی فردی چه مواردی را دربر می گیرد سپس در بخش دوم به بررسی قوانین اساسی دو کشور ایران و فرانسه خواهیم پرداخت و اینکه قانون اساسی کشور فرانسه چه نکاتی رادر خصوص حقوق و آزادیهای فردی در نظر دارد در مقابل به موارد ذکر شده در قانون اساسی ایران در خصوص حقوق و آزادی فردی اشاراتی خواهیم داشت.
اهمیت موضوع حقوق و آزادی فردی از این جهت است که همانطور که می دانیم مسئله آزادی یکی از مسائل اصلی و مهم در زندگی هر انسان است وهمواره در طول تاریخ انسانها برای به دست آوردن و اثبات آن تلاشهای زیادی کرده اند.
انسان از بدوخلقت آزاد آفریده شده و خداوند متعال انسان را آزاد ومختار آفریده تا برای تعیین سرنوشت خود تصمیم بگیرد. اما همواره در طول تاریخ و در هر برهه از زمان این آزادی توسط عده ای دیگر از انسانها محدود ویا نقض و یا مورد تجاوز در واقع شده است.
لذا در این خصوص دولتمردان کشورها همواره در تلاش بوده اند تا با ایجاد یک سری اصول وقوانین آزادی افراد را تا جایی که منجر به نقض آزادی دیگران و پایمال شدن حقوق آنها نشود تعریف کرده و حدودی در چارچوب قانون برای آن قائل شوند.
در این تحقیق سعی می شود مروری برموارد ذکر شده در خصوص آزادی افراد در قوانین اساسی دو کشور ایران وفرانسه داشته باشیم. فایده این تحقیق در این است که با نگاهی مجدد به قانون اساسی کشور خودمان ایران در خصوص بحث حقوق ملت با موارد ذکر شده در این در قانون اساسی بیشتر آشنا شده و درکنار آن هم مباحث مطرح شده در این زمینه در قانون اساسی کشور فرانسه را مرور میکنیم.
سوال اصلی که در این تحقیق مدنظر است اینکه: حقوق فردی یعنی چه؟ آزادی فردی چیست و چه ارتباطی بین حقوق و آزادی فردی وجود دارد؟ و بطور کلی برداشت قوانین اساسی ایران وفرانسه از این موضوع چه می باشد و چه اصولی را برای آن در نظر دارند؟
در کنار این سوالات سوال دیگری را هم می توان مطرح کرد و آن اینکه آیا هر یک از دو کشور ایران وفرانسه در طول تاریخ همواره در قانون اساسی خود در خصوص آزادی فردی یک رویه را پیش گرفته اند یا اینکه با گذر زمان در قوانین اساسی خود تغییراتی هم داده اند؟
البته در خصوص بحث حقوق و آزادی فردی مقالات وکتب زیادی به چاپ رسیده که در هر یک از آنها سعی شده به مورد یا موارد بخصوصی از آزادی فردی پرداخته شود از آن جمله میتوان به کتابی با عنوان آزادی اندیشه و بیان نوشته دکتر ناصر کاتوزیان اشاره کرد که در این کتاب دکتر کاتوزیان با همراهی تعدادی از همکارانشان تلاش کرده اند که توضیحی جامع و کامل از مبحث آزادی بیان واندیشه اراده دهند.
البته منابع در این خصوص فراوان است که در این گزارش از تعدادی از آنها بهره گرفته شده است که در پایان گزارش به آنها اشاره خواهد شد.
فصل اول :کلیاتی درباره حقوق و آزادیهای فردی
1-تعریف حقوق فردی:
در خصوص حقوق فردی باید گفت: این حقوق معدود ومنحصر نیست.
توضیح اینکه: یکی از مشخصات حقوق فردی این است که نمی توان فهرستی از آنها تهیه وادعا کرد که تعداد مزبور قطعی و کامل است ودولت فقط مکلف به رعایت آنهاست و خارج از آنها بر دولت تکلیفی نیست.
همچنین هدف از ذکر حقوق فردی در قوانین اساسی منحصر کردن آنها نیست، بلکه بیان نظایر وامثال ومصادیق آنها میباشد. با مرور زمان وگسترش روابط میان افراد و حکومت، حقوق جدیدی در عرصه حقوق عمومی ظاهر می شود که ممکن است در قانون اساسی به صراحت ذکری از آنها نشده باشد[2].
از طرفی نکته دیگری که قابل ذکر می باشد این است که حقوق فردی مطلق نیست. یعنی اینکه یکی از اهداف عمده ومهم حکومت، جلوگیری از تعدی و تجاوز افراد به حقوق یکدیگر است.
به عنوان مثال: آزادی اجتماعات به کسی اجازه نمی دهد که موجب اختلال نظم وسلب آسایش دیگران شود.
2-انواع حقوق فردی:
حقوق فردی که در قوانین اساسی غالب کشورهای جهان پیش بینی یا عملا به وسیله محاکم ومراجع سیاسی به رسمیت شناخته شده عبارت است از:
اول:آزادی شخصی
دوم: حقوق ناشی از اجرای عدالت
سوم:حقوق مالی
3-بحث تطبیقی در آزادی فردی:
عالی ترین وافتخار آمیزترین موهبت انسان که نسلهای زیادی در گذشته برای رسیدن به آن با مخاطرات بسیار دست به گریبان بوده ند و پیشوایان مذهب آن را جزئی از دین به شمار آورده اند بحث آزادی است.
انسانها همانطور که به آب وهوا محتاج هستند به آزادی هم نیازمندند.البته در طول تاریخ ملتها غالبا از آزادی محروم بوده اند و فقدان آزادی باعث شده است که استعدادها رشد و شکوفایی پیدا نکنند.
برای تعریف آزادی وحدود و اشکال و انواع آن کتابهای زیادی نوشته شده واز طرفی هم فلاسفه، نویسندگان،حقوقدانان ومتفکرین بحث های زیادی درباره آن مطرح کرده اند.
در یک تعریف ساده: آزادی عبارت است از اینکه شخص اختیار انجام دادن هر کاری از داشته باشد،مشروط بر اینکه به دیگران ضرر نرساند. این شرط آزادی هر کس را در مقابل دیگری محدود می کند. آزادی ، معنی وموقعیتی است که اجبار جامعه و افراد را بر شخص به حداقل ممکن کاهش می دهد.این تعریف از آزادی که انسان تابع تصمیم یکطرفه شخص دیگری نباشد همان آزادی فردی یا آزادی شخصی است.
4-تعریف آزادی فردی:
آزادی فردی یعنی اینکه شخص دررفت وآمد، اقامت وترک هر نقطه چه در کشور و چه در خارج از کشور آزاد باشد و از توقیف بدون دلیل محفوظ و مصون بماند.
نتیجه این آزادی عبارت است از لغو بردگی وبیگاری ومنع توقیف وحبس بدون مجوز اشخاص.
با وجود تمام تلاشهائیکه انجام گرفته و با اینکه در قوانین اساسی ممالک جهان ودر منشورهای و اعلامیه ها ومیثاق هاآزادی و حقوق بشر تثبیت شده هنوز هم مظاهر عدم آزادی فردی در کشورهای دیده می شود.
تعریف دیگری که میتوان از آزادی فردی ارائه کرد این است که آزادی فردی منع تملک انسان وتحریم کار اجباری است.
همانطور که پیشتر ذکر شد در خصوص حقوق و آزادی های افراد اعلامیه ها ومیثاق های زیادی وجود دارد، از جمله:
اعلامیه های حقوق آمریکا(1790)
اعلامیه حقوق بشر وشهروندی فرانسه (26 اوت 1789) وتطورات آن تا زمان حاضر.
اعلامیه جهانی حقوق بشر(1948) که بیشتر در برگیرنده حقوق و آزادیهاست.
ب:انواع آزادی عملکرد فردی:
1)حق حیات:
همه افراد حق حیات دارند و هیچ کس نمی تواند این حق را از انسان سلب کند مگر به موجب قانون که آن هم در زمینه هایی استثنایی اعمال می شود. بنابراین سلب حق حیات افراد در جبهه های جنگ یا اعدام جنایتکاران در کشورهائیکه مجازات مرگ را در قوانین خود دارند، از زمره موارد معدودی است که این اصل را محدود می کند.