مقدمه
نوع تعامل و در نهایت تطابق با جهانی شدن بدون تردید مهم ترین چالش کشورهای در حال توسعه در نظام بین الملل فعلی است. این پدیده پیچیده که در دو دهه گذشته تمامی حوزه های اقتصادی، تجاری، مالی، صنعتی و فن آوری را تحت الشعاع خود قرار داده است هم اکنون مقتضیات و مناسبات جدیدی در عرصه های اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی نیز به همراه آورده است. اگر جهانی شدن را فرآیندی تلقی کنیم که از چند قرن گذشته آغاز شده و هم اکنون در مراحل تکاملی خود قرار دارد طبعاً می توانیم آن را غیر برنامه ریزی شده ولی هدایت شده تفسیر کنیم. کشورهای صنعتی در طی این مدت و به صورت تدریجی سعی کرده اند یک سیستم قاعده مند جهانی ایجاد کنند و اقتصاد و سرمایه داری را از جغرافیای غرب به کل نظام بین الملل تسری بخشند. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چنین تحرک و عزم کشورهای صنعتی را نیرویی نوین بخشید و به جهاتی تر شدن این فرایند مساعدت کرد. کشورهای مهم و مستقل در حال توسعه جهان مانند چین، هند و برزیل که از حساسیتهای جدی حاکمیت و استقلال ملی برخوردارند در طی دو دهه گذشته سعی کرده اند فرمول پیچیده ای از تعامل ضمن نهادینه کردن پایه های حاکمیت ملی خود را دنبال کنند. این کشورها ورود در فرایندهای اقتصادی و فن آوری جهانی شدن را اجتناب ناپذیر تصور کرده و ضمن اجماع سازی در درون حاکمیت خود، از امکانات موجود جهانی بهره برداری نموده اند. در عین حال، اینگونه ها کشورها، مبنای قدرت خود را در آینده، افزایش تدریجی مازاد سرمایه و دسترسی به فن آوری پیچیده تفسیر نمودهاند و نوعی توازن میان قدرت اقتصادی و حاکمیت ملی برقرار کرده اند. جمهوری اسلامی ایران به دلایل متعدد فرهنگی و تاریخی به پیچیدگیهای فراوانی در درجه مواجهه با میزان انطباق با جهانی شدن روبروست. حساسیت دینی و ملی نسبت به تعامل نامعقول و حساب نشده با محیط بین المللی در گذشته تاریخ کشور ما زمینه ساز احتیاط و حتی نوعی بدبینی در ارتباطات بین المللی شده است.
سؤالی را که در این تحقیق می توانیم مد نظر داشته باشیم این است که چه ارتباطی بین هویت ملی و جهانی شدن وجود دارد و جهانی شدن چه تأثیراتی بر هویت می گذارند؟ البته می توان سؤالات دیگری هم مطرح کرد از جمله اینکه برخورد ایران با جهانی شدن چگونه است؟
این تحقیق از سه فصل تشکیل شده است. در فصل اول به مسأله جهانی شدن و ارائه تعریفی از آن می پردازیم در فصل دوم به مسئله هویت ملی پرداخته خواهد شد و در فصل سوم هم به مسئله جهانی شدن و هویت ملی در ایران می پردازیم.
در این گزارش از آثار نویسندگان برجسته ای مدد گرفته شده که از جمله آنها می توان به کتاب ایران و جهانی شدن نوشته دکتر محمود سریع القلم اشاره کرد. لیست کامل سایر منابع هم در پایان گزارش ارائه خواهد شد.
فصل اول
جهانی شدن:
مفهوم جهانی شدن پس از فروپاشی شوروی به عنوان مهمترین مفهوم در تعیین ماهیت روابط بین الملل، اقتصاد سیاسی بین الملل و روابط میان دولتها مطرح گردید. نه تنها کشورهای صنعتی بلکه کشورهای تازه صنعتی شده هم مفهوم جهانی شدن را به عنوان چالش جدید دولتمردان، برنامه ریزان و اندیشمندان علوم اجتماعی تلقی کردند.
مفهوم جهانی شدن برای مناطق و کشورها در نظام بین الملل معانی مختلفی را به همراه دارد و هر کشور به تناسب وضعیت اقتصادی، نهادینه شدن بنیادهای اقتصادی، سیاسی و همین طور غنای فرهنگی، راهبرد انطباق(و یا عدم انطباق و یا درجه ای از انطباق) خاص خود را با فرآیند جهانی شدن تنظیم می کند.
فرآیند جهانی شدن از طریق بازسازی فضا و زمان، نفودپذیر ساختن مرزها و گسترش چشمگیر فضای اجتماعی، منابع و شرایط لازم برای هویت سازی و معنایابی سنتی را تا حدود بسیار زیاد از بین می برد.
جهانی شدن یک جریان و فرآیند جدید نیست. منطق کانونی آن یعنی نوسازی مبتنی بر علم و صنعت و نوآوری از قرن هفدهم شروع شده است. اوج نوآوری و خلاقیتهای کلیدی در نیمه دوم قرن نوزدهم بوده است.[1]
نکته دیگر در فرآیند رشد و تکامل جهانی شدن، مجموعه ای بودن ارکان آن و مرتبط شدن تدریجی آن با نظام سیاسی و فرهنگ عمومی است.
در واقع جهانی شدن هرچند از یک منطق اقتصادی آغاز شد ولی با گذشت زمان به یک نظام اجتماعی تبدیل گردید.
از این منظر، جهانی شدن یک سیستم است. شهروندان یک کشور باید همه سواد داشته باشند، به موقع مالیات خود را پرداخت کنند، بیمه بهداشت داشته باشند، پشت چراغ قرمز بایستند و از طریق کار و یا تخصص، درآمدی داشته باشند؛ چنین مواردی همه از جوانب و ویژگیهای عصر جدید و فرایند تکاملی جهانی شدن است. بنابراین جهانی شدن، مثلثی است که از سه زاویه به هم مرتبط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تشکیل شده است و منطق کانونی آن در فلسفه اجتماعی، فردگرایی مثبت و رشد دامنه آزادیهای فردی در پیشرفت بهره برداری از امکانات است.
نکته بعدی در فرآیند جهانی شدن قاعده مندی روابط بین ملتها، دولتها و عموماً نهادها و بازیگران است. مسئله دیگر دسترسی سهل و گسترده به داده ها و اطلاعات است. نتیجه بسیار مهم این رکن از جهانی شدن، مطلع شدن افراد از شرایط امکانات و فرصتها خارج از محدوده های زندگی و مرزی خودشان است.
نکته دیگر در رابطه با جهانی شدن افزایش سطح اعتماد به محیط بین المللی و پذیرش ریسک و مخاطره در تعامل با ملتها، دولتها و نهادها می باشد.
نکاتی که ذکر شد از بدیهیات بحث جهانی شدن می باشند هرچند که تنوع دیدگاهها در مورد این مفهوم بسیار زیاد است.
و اما مسئله دیگری را که می توان به آن اشاره کرد در خصوص مبانی مهم فلسفی جهانی شدن است که از این منظر جهانی شدن، فراگیر شدن عقلانیت است. هرچند همیشه در انسان جلوه ای از عقلانیت وجود داشته، اما در شرایط جدید جهانی، مظاهر عقلانیت و تنوع اموری که باید عقلانیت در آنها رعایت شود به شدت افزایش پیدا کرده است.
جهانی شدن رابطه مستقیمی با توانایی، سازماندهی، رقابت پذیری و فعالیت قابل توجه یک واحد دارد. در عرصه بین المللی، توانایی و مهارت شرط بسیار مهمی است.
[1] - Richard Langhorne, the coming of globalization, New York: Palgrave, 2000, pp.15-21.