دانلود تحقیق محمد رضا پهلوی

Word 86 KB 31640 33
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • آغاز زندگی ودوره کودکی محمد رضا پهلوی در روز چهارم آبان 1298 برابر 26 اکتبر 1919 درتهران به دنیا آمد.

    پدر او رضاخان میرپنج(پهلوی) و مادرش که تاج الملوک که همسر دوم رضاخان بود.چند ساعت بعد خواهر دوقلوی او قدم به عرصه ی وجود گذاشت که نامش را اشرف گذاشتند وروابط او با برادرش در سراسر زندگی توام با احساسات شدید و ناراحتیهای زیاد بود.

    سایر فرزندان تاج الملوک عبارت بودند از یک دختر بزرگتر نام شمس.

    یک پسر به نام علیرضا که در یک سانحه ی هوای در 1954 درگذشت.

    رضا شاه در سال 1926 به دست خود تاج را بر سرگذاشت ومحمدرضا را به ولیعهدی تعیین کرد واز همه خواست که از آن پس وی را والا حضرت خطاب کنند.

    بزرگ شدن زیر سایه ی شخصیت خردکننده پدری که می خواست به ضرب شلاق ایران را مبدل به یک ملت سازد کار آسانی نبود.

    ولیعهد نیز مانند هر کسی در ایران از او به شدت می ترسید.

    مادرش ملکه تاج الملوک بار رضا شاه فرق داشت.

    اگر چه او نیز تندخو وسرسخت بود،اما ریز نشق وظریف بود.

    در سال هی بعد از او مرتبا به عنوان پیرزنی بدخلق نام می بردند وقتی رضا شاه به دنبال تولد دوقلوها دو زن دیگر گرفت که برایش شش فرزند آورند او چندان هم آرام نگرفت.

    محمدرضا درست برخلاف خواهر دوقلویش اشرف کمرووقتی نرم وملایم وفاقد اعتماد به نفس بود.در هفت سالگی نزدیک بود از بیماری حصبه بمیرد.

    در آن روزها واقعا هیچ دارویی در تهران وجود نداشت.پزشکان مردد بودند و اعضای خانواده در اطراف بستر بیمار دعا می کردند .آن گاه تب به بالاترین درجه رسید وهمه از او قطع امید کردند.

    محمدرضا شاه ادعا می کرد که در این هنگام حضرت علی(ع) داماد پیامبر و دومین شخصیت مقدس اسلام به عقیده ی شیعیان بر او ظاهر شد و کا سرای به او داد که مایعی در آن بود او مایع را نوشید فردای آن روز تب فروکش کرد و حال او روبه بهبود رفت.

    او در سراسر عمرش این داستان را تعریف می کرد.این یکی از معجزات متعددی بود که به عقیده ی او برایش روی داده بود.

    ادعا می کرد که نظر کرده ی خداست.

    ولی هیچگاه روحانیون را دارای رهبری الهی نمی دانست.

    رضا شاه تحصیل نکرده بود وسواد کمی داشت اما مصمم بودکه فرزندانش تحصیلات خوب داشته باشند.این بود که ولیعهد را به مدرسه ی او روزه نزدیک شهر لوزان در سوئیس، که موسسه بین المللی مشهوری بود که جوانان ثروتمند در آن به تحصیل می پرداختند.

    بعدها اغلب می گفتند که محمدرضا در سویس به دموکراسی علاقمند شد ولی تلاش های بعدی او در آشتی دادن این طرزفکر با طرز حکومت در ایران با اشکال مواجه گردید.

    او بعدها نوشته :«سال هایی که در سوئیس گذراندم مهمترین سال عمرم بود ..

    من یادگرفتم که دموکراسی چیست..

    هنوز به دموکسراسی اعتقاد دارم ولی نه بدون انضباط، چون دموکراسی بدون انضباط بدون نظم مترادف با هرج ومرج است.» دوران نوجوانی وجوانی: هنگامی که نوجوان هفده ساله پس از پنج سال اقامت در سویس به ایران بازگشت تغییرات زیادی در اثر اقدامات نوسازی پدرش روی داده بود.اکنون تهران دارای بلوارهای پردرخت با چراغ برق شده بود.

    ایران داشتن بعضی ارتباطات جهانی با غرب رادر پیش گرفته بود.

    سراسر کشور تحت کنترل شدید پدرش قرارداشت حتی که خدایان دهت راتهران تعیین می کرد.

    با قدرت گرفتن ارتش استقلال عشایر درهم شکسته بود.

    رضا شاه وظیفه ی عمده ای به عهده ی پسرش واگذار نکرد ومحمدرضا را در دانشکده ی افسری گذاشت.

    محمدرضا نوزده ساله که شد رضا شاه صلاح دید که ولیعهد ازدواج کند ودرجستجوی همسری مناسب برای او در خاورمیانه –از نظر اصل ونسب-برامده بعدها پسرش نوشت: «او بارک گویی ذاتی خود-که شاید برای طرح برنامه ها مناسب تر بود تا مسائل عاطفی-تحقیقاتش را شروع کرد»مناسب ترین کاندیدا فوزیه بود که تنها هفده سال داشت ولی زیباترین خواهر مورد علاقه ی ملک فاروق پادشاه مصر بود.

    دو نوجوان از این ترتیب آگاه شدند ودربهار 1939 با یکدیگر ازدواج کردند.

    در آغاز کار همه چیز به خوبی وخوشی گذشت.شاهزاده خانم همان قدر که زیبا بود اهل شوخی و تفریح هم بود.

    یک بار سیسل بیستون درباره ی او نوشت: «اگر بوتیچلی زنده می شد ومیخواست تابلوی ونوس آسیایی یا بهار را نقاشی کند مدل او می توانست فوزیه باشد او از مشاهده ی ملکه با چهره ای به شکل قلب و بی اندازه رنگ پریده، چشمان آبی نافذ، لبلان ارغوانی برگشسته موهای بلوطی تیره که به طرز زیبایی از پیشانی اش شروع می شد و به پشت سرش می ریخت غرق شادمانی می شد.» تنها فرزند آن دو شهناز بود که در سال 1940 به دنیا آمد.اما از آن پس زناشویی رو به تیرگی گذاشت.

    در آن هنگام درباره مصر یکی از مدرنترین وپررفت وآمدترین دربارهای جهان به شمار می رفت .چشم وگوش فوزیه باز بود ودست کم در اثر محبت های برادرش که شیفته اش بود به تجمل ونازپروردگی عادت کرده بود در آن روزها تهران بر عکس قاهره جامعه ای فقیر وابتدایی داشت مانند این بود که شاهزاده خانم را از پاریس به یک شهرستان کوچک تبعید کرده باشند.

    هنگامی که جنگ جهانی دوم آغاز شد ،ایران ارتباط نزدیکی با آلمان داشت.نازی ها با پشتکار فراوان از رضاشاه پهلوی چاپلوسی واز تمایل او به آزاد کردن ایران از یوغ سلطه ی انگلیسی ها وروس ها بهره برداری می کردند.

    رضاشاه در سال های اولیه ی سلطنت خود به یک سلسله توافق با مسکو نایل شده و به رژیم کاپیتولاسیون که براساس آن بیگانگان خارج از صلاحیت دادگاه های ایران قرار داشتند خاتمه داده بود.انگلیسی ها این ترتیب را پذیرفتند ولی در 1932 که رضاشاه امتیاز نفت انگلیس را یک جانه ملغی کرد وخشمگین شدند.در سال 1933 یک قراداد جدید 60ساله با شرکت نفت امضا شد ولی انگلیسی ها دیگر هیچ گاه به رضا شاه اعتماد نکردند و از آن پس وی را به چشم دیکتاتوری بی اندازه غیر قابل اعتماد گریستند-وتاحدودی حق داشتند-از اواسط دهه ی 1930 او همچون شاهان مستبد بدون مشورت با هیچ کس حکومت می کرد.

    جان کالویل دیپلمات انگلیسی که درسپتامبر 1937 در بخش شرقی وزارت خارجی انگلیسی انجام وظیفه می کرد بعدها نوشت:«حوزه ی عملیات اداره ی من ترکیه و ایران بود.

    مسائل مربوط به ایران تا اندازه ی خسته کننده بود چون رضا شاه پهلوی دیکتاتوری بود که زود از جا در میرفت.

    ما می بایست به خاطر منافع سرشاری که در شرکت نفت انگلیس وا یران (در حال حاضر شرکت نفت بریتانیا) داشتیم مخصوصا با او مودبانه رفتار کنیم..

    مسائل ترکیه هیجان انگیزتر بود.

    در خلال سال یا دهه 30آلمانی ها به بیرون راندن انگلیسی ها از ایران حریص تر شدند .

    قطع نظر از این که اعلام می کردند ایرانیان آریایی واقعی هستند مهمترین شریک تجاری ایران نیز شده بودند بسیاری از تجهیزات سنگینی که رضاشاه به وسیله ی آن ها می خواست کشور را صنعتی می‌کند وبندر و جاده بسازد از آلمان می آمد.آلمان ها در احداث راه آهن سراسری به اوکمک کردند.

    همراه با گردونه های ریل دار وسیل مهندسان جاسوسان آلمانی ورشوه و تبلیغت نیز به خاک ایران راه یافتند.در اواخر دهه روس ها متوجه تهدیدی شدند که ارتباط اقتصادی آلمان وایران به مناطق اسیای مرکزی در عقب شوروی وارد کردند.انگلیسی ها نیز از تعداد رو به افزایش مستشاران آلمانی وفعالیت های سیاسی آنان در ایران به شدت احساس خطر می کردند.

    سالهای آغاز سلطنت: هنگامی که جنگ شروع شد رضاشاه بی طرفی ایران را اعلام کرد ولی حمله ی آلمانی ها به شوروی این بی طرفی را غیرممکن ساخت .حضور گسترده ی آلمانی ها در ایران بلافاصله مبدل به نیروی متخاصم نسبت به روس ها وانگلیسی ها گردید.کاروان های کشتی که متفقین از راه اقیانوس منجمد شمالی به روسیه می فرستاند چنان زیر فشار آلمانی ها قرا رگرفت که می بایست راه دیگری برای حمل مواد جنگی وکالا برای روسیه یافته شود.چه راهی می توانست بهتر از ایران وراه آهن سراسری نوبنیاد رضاشاه باشد؟

    در ژوئیه 1941 انگلیسی هاوروس ها اخراج جاسوسان آلمانی وخاتمه دادن به نفوذ آلمان در ایران را خواستا شدند .رضا شاه برخلاف معمول دچار تردید شدو شکست خورد.

    در اوت 1941 انگلیسی ها و روس ها به ایران حمله کردند.رضا شاه استعفا داد وبه پسرش محمدرضا اظهار نمود:«من نمی توانم پادشاه اسی یک مملکت اشغال شده باشم ویک افسر جزءانگلیسی یا روسی به من دستور بدهد.» پیرمرد جامعه دانش را بست وبا تشریفاتی ناچیز وقاری ناچیزتر همراه با همسر سوگلی اش که ملکه تاج الملوک نبود-وبیشتر فرزندانش راه تبعید را در پیش گرفت.

    او می خواست به کانادا برود ولی انگلیسی ها حتی اجازه ی این انتخاب را به او نداند ابتدا او را به جزیره ی موریس وپس به افریقای جنوبی بردند که در همانجا در 26 ژوئیه 1944 درگذشت.

    یکبار دیگر لندن درباره ی فرمانراوی ایران تصمیم گرفت.

    اگر چه محمدرضا به عنوان ولیعهد تعیین وبرای جانشینی پدرش رضاشاه-درموقعیتی مساعدتر-تربیت شده بود ولی لندن تامل کرد.

    اعضای کابینه انگلستان بازگشت یکی از افراد سلسله ی قاجار(نوه ی احمدشاه) به تخت سلطنت را مورد برسی قرار داند؛متاسفانه معلوم شد که شخص مورد نظر یک کلمه هم فارسی بلد نیست حتی درلندن نیز این امر یک مانع بزرگ تلقی شد.

    پاره ای از مقامات انگلیسی محمدرضا را شخصی می دانستند ضعیف وترسو که هست در دست سفارت آلمان دارد اما سرانجام آن ها وروس ها تصمیم گرفتن خود او را بر تخت پدرش بنشانند وچنین استدلال کردند اگر او خواست های آنان را انجام ندهد، همیشه می‌توان شخص دیگری را به جایش گذاشت.

    انگلیسی ها در جنوب وروس ها در شمال ایران حکومت خواهند کرد.

    تا زمانی که جنگ ادامه دارد ترتبیات قرن نوزدهم مجددا برقرار خواهد شد.

    بدین سان شاه جدید سلطنت خودرا در سایه تحقیرهای پدرش وبه عنوان عروسکی در دست انگلیسی ها وروس ها آغاز کرد.

    هنوز بیست ودوسال هم نداشت .

    موقعیت او در نتیجه ی این واقعیت که ملکه ی مادر وخواهر دوقلویش اشرف همراه رضا شاه به تبعید نرفته بودند تسهیل نمی شد.هر دوی آنها شخصیت هایی با قدرت بودن اشرف بعدها ادعا کرد که مایل بوده با پدرش برود ولی او اصرار ورزیده بود که بماند در چون برادرت به تو بیشتر احتیاج دارد شاهزاده خانم فوزیه زندگی در دربار را که تحت سیطره ی مادر شوهر توطئه گر وخواهر شوهر حسودش بود تحمل ناپذیر یافت.

    محمد علی فروغی آخرین نخست وزیررضا شاه، نخستین نخست وزیر محمدرضا شاه شد ونقش مهمی در انتقال سلطنت به او در عهده داشت.

    محمدرضا از این که یکبار دیگر کشورش را دشمنان دیرینه اش اداره می کردند ناراضی بود.

    پس از آن که سربازان آمریکایی به نیروهای اشغالگر متفین درایران پیوستند او دریافت که سیاست آمریکا مستقل از سیاست های انگلستان وشوروی است.

    بدین جهت از پرزیدنت روزولت کمک طلبید.

    در نتیجه ایالات متحده انگلیس ها و روس ها را تشویق کرد که قرادادی با ایران امضا کنند وقول بدهند قوایشان را تا شش ماه پس از جنگ از ایران خارج سازند.

    این اقوام روزولت به شاه نشان دادکه امریکا تا چه اندازه می تواند در برابر استثمارگران دیرینه ی ایران مفید واقع شود.

    در 1944 وزارت خارجه امریکا به روزولت توصیه کرد که ایران باید تقویت شود تا بتواند در برابر تجاوزات انگلستان وروسیه مقاومت کند.

    این پیشنهاد به دل روزولت نشست وتدکاریه ی مشهوری به کاردل هال وزیر خارجه نوشت وضمن آن اعلام کرد :«از این فکر که ایران الگویی باشد برای آن چه مامی توانیم با اجرای سیاست عادی از خود خواهی امریکا بسازیم، به هیجان آمده ام.

    ما نمی توانیم ملتی دشوارتر از ایران را به عنوان الگو انتخاب کنیم.با این حال مایلم در این مورد سعی خودمان را بنمایم،» پس از پایان جنگ انگلیسی ها طبق تعهداتی که در قرارداد با ایران داشتند نیروهایشان را از این کشور خارج ساختندولی شوروی ها حکومت های دست نشانده ای در ایالات شمالی وغربی، یعنی آذربایجان وکردستان برپا کردند.

    شاه ومخصوصا نخست وزیرش سخت ایستادگی کردند.سازمان نوبیناد ملل متحد علیه مسکو بسیج شد پرزیدنت ترومن تهدید کرد وسرانجام شوروی ها قوایشان را تخلیه کردنداین درس دیگری از قدرت و دوسش امریکا بود که شاه جوان عصبی ستایش می کرد.

    شاهزاده خانم فوزیه در 1945 به مصر بازگشت وسه سال بعد طلاق وی وشاه اعلام گردید.

    شاه که در تهران تنها بود یکبار دیگر خودرا آزاد دید وعادت شب گردی هایش را از سرگرفت.

    دو سال بعد با ثریا اسفندیاری بختیاری دختر زیبای هیجده ساله ی یکی از خوانین بختیاری از بانویی المانی ازدواج کرد.

    در سا ل1949 شاه از نخستین سوء قصد از سه سوء قصدی که به جانش شد جان بدر برد.مهاجم جوانی بودکه ظاهرا با حزب کمونیسم توده وهم با کسانی که شاه «متحصبین مذهبی فوق العاده محافظه کار» می نامید ارتباط داشت.

    حکومت نظامی اعلام شدوکمونیست ها بازداشت شدند.

    کوتای 28 مرداد: در اوایل دهه ی 1950 شاه بزرگترین آزمایش دوران عمر خود را گذراند.آزمایش که او را بیش از پیش به ایالات متحده وابسته ساخت.بحرانی که نفت وناسیونالیسم وترس غرب از تجاوز کمونیست ها را در برداشت.

    بحران مزبور ماهیت روابط شاه با دولت ومردم ایران را نیز عمیقا تغییر داد.

    او تا 1953 تقریبا هیچ قدرتی نداشت ولی پس از 1953 مصمم شد به هیچ رقیبی در صحنه ی سیاسی ایران مجال سربلند کردن ندهند.

    این داستان با خشم ایرانیان نسبت به شرکت نفت انگلیس وایران آغاز شد که انحصار تولید نفت ایران را در دست داشت وبسیاری از ایرانیان با دلایل محکم بر این باور بودندکه بیشتر به انگلستان منفعت می رساند تا به ایران حق الامتیازی که به ایران پرداخت می شد به مراتب کمتر از مالیاتی بود که شرکت نفت به دولت انگلیس می پرداخت وشرکت اغلب مشاغل تخصصی رابه انگلیسی هایی واگذار کرد که جلای وطن کرده بودند.

    پس از نزدیک پنجاه سال تقریبا هیچ متخصص فنی ایرانی در صنعت نفت وجودنداشت.

    روی هم رفته شرکت نفت به منزله ی ابزار اصلی نظارت انگلیس به ایران تلقی می شد.

    در مارس 1951 مجلس ملی شدن صنعت نفت راتصویب کرد.آن گاه دکتر مصدق رهبر جبهه ی ملی که از دیرباز یکی از طرفداران سرسخت ملی کردن صنعت نفت بود به رغم مخالفت شاه به نخست وزیری منصوب شد وتبدیل به بازیگر فوق العاده ای در صحنه ی بین المللی گردید.

    ناسیونالیسم مصدق وخشمی که نسبت به انگلیسی ها داشت مانع از هرگونه سازشی می شد.درآغاز بسیاری از مقامات امریکایی در دستگاه حکومتی ترومن نسبت به هدف او نظر مساعد داشتند واز حرص وطمع انگلیسی ها عصبانی بود.

    به تدریج واشنگتن با نگرانی می دید که مصدق دارد به حزب توده متکی می‌شود.

    حزب توده ابزار سیاست شوروی در ایران بود ولی از یک نظر تنها حزب واقعی ایران به شمار می رفت.

    بقیه ای احزاب دسته بندی های پاره ای از سیاستمداران بودند.) از اواسط 1952 طبقه متوسط رفته رفته از اطراف مصدق پراکنده شده اما هنوز ناسیونالیسم شدید او نزد افراد بی چیز وروحانیون محبوبیت داشت.

    شاه از این که مصدق به جای و مظهر ایران شده است دلخور بود.

    ولذا در تابستان 1952 کوشید او را از کار برکنار سازد.

    اما تظاهرات عظیم مردم وقیام عمومی مصدق را قادر ساخت که به سرکار برگردد و با قدرت واختیارات بیشتر زمام امور را در دست بگیرد.

    او روابط سیاسی با انگلستان را قطع کرد و مادر شاه و اشرف را روانه ی تبعید ساخت.

    بدون شک این فکر را در سر داشت که حال که نمی تواند این دوزن سرسخت را کنترل کند در غیاب آنان شاه رام تر شود.

    شاه در کاخ خودتقریبا از جریان رویدادها بی اطلاع بود.مصدق بیش از پیش از اختیارات او کاسته بود وقصد داشت او را نادیده بگیرد وشاه برای رفع دلتنگی سرگرمی هایی از قبیل شوخی با مهمانان پناه برده بود بعدها ملکه ثریا توصیف می‌کند که شاه گاهی در موقع نمایش فیلم می کوشید تا با تقلید صدای سگ مهمانان را سرگرم کند.

    دریک مورد دیگر با افکندن قورباغه ها و عنکبوت های پلاستیکی در دامن خانم هایی که بریج بازی می کردند، سعی کرد آن را بترساند.

    چون کار دیگری نداشت که بکند.

    در اواخر1952 دولت انگلستان که اکنون در دست محافظه کاران بود تصمیم گرفت مصدق را برکنار سازد.کیم روزولت، نوه ی تئودور روزولت که رئیس عملیات سازمان سیا در خاورمیان بود به لندن دعوت شد تا درباره ی نقشه ی انگلیسی ها گفتگو کند.انگلیسی ها در درجه ی اول نگران شرکت نفت انگلیس وایران بودند.

    امریکا بیشتر نگران خطر حمله احتمالی شوروی به ایران بود.

    نقشه ی انگلیسی ها برای براندازی مصدق تا زمانی که ژنرال آیزنهاور در ژانویه ی 1953 زمام امور امریکا را دردست گرفت متوقف ماند.پس تعدادی از مقامات انگلیسی به واشنگتن پرواز کردند تا با مقامات امریکایی گفتگو کنند.

    انگلیسی ها توصیه کردند که کیم روزولت تصدی هرگونه عملیات را برعهده بگیرد وبرای کشف امکانات به ایران اعزام شود با این موضوع موافقت شد.

    شاه هنوز عصبی ونامصمم بودکیم روزولت در حالیکه زیرتیوپی در عقب اتومبیل مخفی شده بود از درکاخ سلطنتی گذشت وبه دیدن شاه رفت شاه سوار اتومبیل شد و درکنار او نشست.

    روزولت نقشه ی کودتا را برایش شرح داد.شاه به شدت دچار هیجان شد.

    تا آن هنگام هنوز باورنمی کرد که امریکایی ها بخواهند از سر مصدق خلاص شوند.

    حمایت انگلیسی ها به تنهایی در بهترین وضح می توانست یک دعای خیر باشد.

    نقشه از این قرار بود که شاه دو فرمان صادر کند: با یکی مصدق را معزول و با دیگری سرلشکر فضل ا..

    زاهدی را که از هوادارنش بود به نخست وزیری منصوب کند.آنگاه می بایست به شهری در ساحل دریای خزر پرواز کند ومنتظر باشد.در همین حال روزولت می بایست چنددرصد هزار دلار از بودجه ی سری که سازمان سیا در تهران داشت به دو مامور خود بپردازد.

    این پول می بایست به چاقوکشان واراذل زورخانه ها وافراد فقیر زاغه نشین جنوب شهربپردازد تا به تظاهرات به نفع شاه تشویق شوند.

    روز 19 اوت 1953هنگام صرف ناهار بودکه اخبار پیروزی کودتا به دم رسیدشاه در آن زمان به همراه ثریا به رم گریخته بود.خبرنگار آسوشیتدپرس در حالیکه تلگرامی در دست داشت به سوی شاه دوید.

    تلگرام به این مضمون بود:«مصدق ساقط شد ارتش شاهنشاهی تهران را تحت کنترل دارد.

    زاهدی نخست وزیر ثریا به گریه افتاد رنگ شاه سفید شد و آن گاه گفت:«من تخت وتاج خود را به خدا به ملتم و به شاه مدیونم بسیاری از مخالفان شاه عقیده داشتند نقش سیا در این جریان مهمتر از نقش خدا بوده است.

    بسیاری از طرفداران مصدق زندانی شدند و وزیر امورخارجه اش اعدام شد.اما حمام خون به راه نیفتاد.

    مصدق محاکمه شد و دردادگاه انگلیسی ها را به توطئه براندازی خودمتهم کرد.

    او از ایرانیان خواست که نفوذ خارجی را براندازند.

    مصدق به سه سال حبس محکوم شدوبقیه موراتا 1967 که در گذشت در ملک شخصی اش تحت نظر مقامات امنیتی سپری کرد.

    این داستان غم انگیز ونخستین تماس با تعبید گویا چند چیز را به شاه آموخت اولا اگر چه نفوذ انگلیس در این هنوز بسیار قوی مانده بود ولی امریکا بیش از پیش در جهان با نفوذ شده است.

    در نتیجه شاه سیاست دیرینه ی ایران را که شرق وغرب را به جان هم می انداخت رها کرد وبرای پشتیبانی از رژیم خود به ایالات متحده امریکا روی آورد.

    در طول نیمه دوم دهه ی1950 شاه کار زیادی در اصلاح ساختار اصول فئودالی کشورش انجام نداد.او مانند پدرش بیشتر به توسعه ی قدرت نظامی اش علاقمند بود ومرتب از امریکا وسایر متحدانش تقاضای کمک نظامی بیشتر می کرد.

    ثانیا تصمیم گرفت هرگز به کسی اجازه ندهد که مثل مصدق مستقل از دربار کسب قدرت کند از این پس سعی او این بود که حکومت هایی که بر سرکار می آیند از درباریان باشند به منظور از بین بردن هر گونه مخالفت داخلی با کمک سازمانی سیار وموساد به ایجاد پلیس مخفی وحشتناک خود پرداخت که به ساواک(سازمان اطلاعات واینست کشور) مشهورشد.

    ساواک چه در داخل و چه در خارج از ایران شهرتی ترسناک پیدا کرد و در واقع به صورت مظهر زیادی روی های تمام جوامعی درآمد که پلیس مخفی دارند.

    ثالثا تجربه ی مصدق شاه را متقاعد ساخت که باید از خودش پول داشته باشد آن هم خارج از کشور از این تاریخ بود که او به اعضای خانواده اش اجازه ی ثروت اندوزی داد.

    بالاخره و شاید خطرناک تر از همه این که متعقد شد بازگشت او به سلطنت به دلیل نوعی رابطه ی الهام گرفته از خدا بین او وملت ایران بود.

    بخت مساعدش در جان به سلامت بردن از سوء قصدهای بعدی اعتقاد او را در حمایت الهی تقویت کرد.

    شاه درآخرین خاطراتی که در ضمن تبعید دومش نوشته است می گوید:«پیش از 1953 من یک پادشاه موروثی بیش نبودم ولی پس از واقعا مردم راانتخاب کردند» حتی پس از آن که کشور را یکبار دیگر در ژانویه ی1979 ترک کرد این اعتقاد در او باقی ماند و منشا بدبختی او نیز همین بود.

    سال های پس از کودتا: در مارس 1958 شاه ثریا پس از هفت سال زناشویی از یکدیگر جدا شدند.علت جدایی این بود که ثریا نتوانسته بود ولیعهدی به دنیا بیاورد.

    آندو از پزشکان متخصص درخواست راهنمایی کرده بودند.

    در یک مورد ثریا یک پزشک متخصص بیماریهای زنان را که می گفت از جانب کیم روزولت اعزام شده است به حضور پذیرفت ولی کوشش های آن ها نتیجه ای نداشت.

    مسئله جانشینی فوریت پیدا کرده بود زیرا در 1954 علیرضا تنها برادر تنی شاه( یک سانحه ی هوایی کشته شد شایع بود مادرشان که هنوز نفوذ زیادی دردربار داشت.بر این باور بود که علیرضا قوی تر از شاه است ولی می بایست جانشین محمدرضا شود.

    یکی از گزارشهای سازمان سیا ادعا می کرد که او نسبت به پسرارشدش احساس تحقیر داشته ومعتقد بوده اولیاقت جانشینی پدرش را ندارد و مشغول دسیسه بوده که علیرضا را بر تخت بنشاند پس از مرگ علیرضا ملکه ی مادر اصرار داشت که شاه باید یک پسر وولیعهد داشته باشد.

    شاه خبر طلاق را در رادیو اعلام کرد که از بسیاری جهات خاطره ی نطق ادور هشتم خطاب به ملت انگلیسی را زنده می کرد که ضمن آن اعلام داشته بود قصد دارد با خانم سیمپسون ازدواج کند.

    ادوارد گفته بود نمی تواندن بدون وجود زنی که دوست دارد به سلطنت ادامه دهد.

    شاه اظهار نمود که ثریا را دوست دارد ولی مصالح مملکت ایجاب می‌کند که ولیعهدی داشته باشد وبنابراین عشق خود را خدای مملکت می سازد.

    پس از طلاق ثریا با مقرور خوبی به اروپا اعزام شد وطبق گفته ی فراموش نشدنی خانم لسلی بلانک :«شمع محافل ومجالس عیاشی بین المللی گردید.» گفته می شد شاه هنوز به شدت به او علاقه مند است.شاه یک بار دیگر الواطیهایش را از سرگرفت.

    بعدها سیا در یکی از گزارش هایش درباره ی شاه متذکر شد که سلیقه ای او جنبه ی جهانی داردک« او همه ی نژادها را دوست دارد.ثریا در خاطرتش نوشت:نژاد اروپایی بیشتر مورد علاقه اش بود.و به همین جهت درصدد برآمد با یکی از همان ها ازدواج کند.

    یک دختر اروپایی که گفته می شد پیش از همه مورد توجه شاه قرار گرفته شاهزاده خانم ماریا گابریلا دوساووا بودولی پدرش او مبر توی دوم پادشاه سابق ایتالیا اصرار داشت که ازدواج آن دو طبق مراسم کاتولیکی در کلیسا انجام بگیرد.

    این کار برای شاه غیرممکن بود.

    شاه در آوریل 1962 به واشنگتن رفت او به کندی اظهار داشت که بسیاری از افسرانش از این که کشورهای دیگر کمک نظامی بیشتری ازامریکا دریافت می کنند ناراحت اند کندی پاسخ دادکه ایالات متحد احساس می‌کند که مساله اساسی ایران داخلی است ودر نتیجه ی اصلاحات جدید دارد رو به بهبود می رود.

    او به حماسه سرایی درباره ی فرانکین روزولت پرداخت وگفت:«هنوز از نقاطی از قبیل ویرجینیای غربی به او تقریبا مثل خدا می نگرند.

    زیرا با این که شخصی ثروتمند بود به مردم عادی خدمت کرد.شاه با این سخنان موافقیت کرد وگفت هدف بزرگگ او نیز همین است.

    اما تکرار کرد که بیش از هر چیز نیاز به یک ارتش وفادار درجه ی یک با سطح زندگی خوب دارد.

    ایران با چنین ارتشی خواهد توانست دربرابر فشارهای کمونیست ها مقامت کند وکشور را مبدل به ویترینی سازد که از طریق آن سایر ملت ها مشاهده کنند همکاری با غرب امکان پذیر است واز این راه میتوان پشتیبانی بیشتر و موثرتری از آن چه کشورهایی نظیر مصدق دریافت می کنند اخذ کرد.» شاه به ایران بازگشت وسه ماه بعد امینی را از نخست وزیری به کنار کرد.

    پس از تجربه ای که با مصدق داشت حاضر نبود اجازه دهد یک ایرانی دیگر در داخل ایران یا در واشنگتن طرفدارانی پیدا کند.

    افزون بر آن شاه معتقد بود که اصالاحات امینی من حیث المجموع پیش از اندازه تند وافراطی است.

    بدین سان امینی همانند بسیاری از سیاستمداران برجسته از اوایل دهه ی 60 از هر گونه ست با مسئولیتی در ایران برکنار شد.شاه فکر اصلاحات شاه به مراتب کمتر از آن چه امینی در نظر اشت انقلابی بود.

    انقلاب سفید شامل شش زمینه ی عمده واساسی بود:ملی کردن جنگل ها-فروش بعضی از کارخانجات دولتی به منظور تامین پول برای توسعه ی کشاورزی –مشارکت کارگران در مورد سهام کارخانه ها- تجدید نظر در قانون انتخابات از جمله اعطای حق رای به زنان) تاسیس سپاه دانش به منظور باسواد کردن روستاییان و بالاتر از هر چیز اصلاحات ارضی را پیش بینی کرد.

    شاه قبلا بخشی از زمین هایی که پدرش از 1925 به بعد به زور از مردم گرفته بود به کشاورزان فروخته بود ولی در اوایل دهه ی60 کشاورزی ایران هنوز زیر سلطه ی املاک وسیعی قرارداشت که متعلق به مالکان ثروتمند وروحانیون مسلمان بود.

    هر دوی آن ها در برابر شاه مقاومت می کردند و روحانیون در اواخر 1962 اغتشاشاتی در شهر مذهبی قم و آشوب های جدی تری در ژوئن 1963 در تهران را تشویق نمودند.

    این اغتشاشات قهوه قهریه سرکوب شد.

    تا چند سال بعد انقلاب سفید به موفقیت هایی نایل گردید .

    پاره ای از املاک بین روستاییان فاقد زمین تقسیم شد تعداد باسوادان افزایش یافت صنعتی شدن توسعه پیدا کرد زنان حقوقی بیش از گذشته یافتند مراقبت های بهداشتی در بسیاری از نقاط کشور پیشرفت شود.

    دست آوردها قابل ملاحظه بود اقتصاد رشد کرد اما از آن جایی که هر گروه مخالف وانتقادکننده ای سرکوب شده بود قضاوت صحیح درباره ی این که اقدامات مزبور تا چه اندازه برای رژیم شاه در خارج از طبقه ی متوسط و رو به رشد که پیش از همه از آن منتفع می شد محبوبیت کسب کرده بود دشوار بود.

    در نتیجه ی این اصلاحات شاه در نیمه دوم دهه ی60 تصویر بسیار خوبی در جهان غرب به دست آورد.

    او به عنوان یک دیکتاتوری روشنفکر که دربرابر مرتجعین جزم گرا سیاست لیبرالی را دنبال میکند تلقی می شد.

    در سال 1959 شاه برای سومین بار ازدواج کرد واین بار همسر او فرح دیبا دختر ایرانی بیست ویک ساله ودانشجوی معماری بود.

    ماه عسل در میان اعضا ی خانواده ی پهلوی در سواحل بادخیز دریای خزر گذشت.

    فرح می بایست یادبگیرد که مادر خواهران وبرادران شوهرش جز لاینفک زندگی روزمره ی او به شمار می روند هر شب شام در کاخ یکی از آنان صرف می شد.

    دیری نپائید که نوع جانشینی را که شاه آنقدر درانتظارش بود به دنیا آورد.رضا ولیعهد در 31اکتبر 1960 متولد شد پس دختری به نام فرحناز آن گاه پسر دیگری به نام علیرضا بالاخره دختر دیگری به نام لیلا هیچ ملکه ای وظایف خود را نسبت به دودمانش با چنین اعتماد به نفسی انجام نداده است.

    به دنبال دومین سوء قصد به جان شاه در 1965 فرح به این نتیجه رسید وسفارت امریکا اورا تشویق کرد که ملکه باید در صورت مرگ شاه و در حالی که ولیعهد صغیر است نایب السطنه شود.در 1967 شاه مراسم تاجگذاری خود را برگزار کرد و همانند بناپارت ورضا شاه با دست خود تاج سلطنت را بر سرنهاد وسپس تاج دیگری هم برفرق فرح نهاد.

    تاج فرح که توسط جواهر فروشی آرپل پاریس طراحی شده بود در وسط زمردی به اندازه ی یک نارنگی است.

    فرح چیزی داشت که شاه همیشه فاقد آن فاقد آن بود: قابلیت این که خودش باشد و با مردم در تماس باشد گاهی ضمن مسافرت در داخل کشور ازبرنامه رسمی جدا می شد و از پاره از روستا ها که قبلا آماده ی پذیرایی از او نشده بودند بازدید کرد.

    اگر گاردهای محافظ به زور می خواستند مردم را از او دور کنند عصبانی می شد.

    وقتی مردم عادی او را دوره می کردند از فرط خوشحالی برافروخته می شد.

    انقلاب وترک ایران: در نخستین سال های سلطنت محمدرضا شاه روحانیون شروع به کسب قدرت از دست رفته کردند.

    می گفتند (سوء قصد نافرجام به جان شاه در 1949 وقتل نخست وزیر در 1957،بعضی از روحانیون دست داشته اند.

    در مراحل اولیه ی مبارزه دکتر مصدق در ملی کردن صنعت نفت، روحانیون باوی متحد شدند ولی مبارزه ی اصلی روحانیون با شاه بر سر انقلاب سفید دراوایل های 60درگرفت.

    در این هنگام بودکه نام امام خمینی شهرت یافت وبر سر زبان ها افتاد.

    امام با سیاست های محمدرضا شاه مخالف بود وهمواره خشم خود را نسبت به روش هایی که محمدرضا ارزش های غربی را جانشین تست های اسلامی کرده بود اعلام می داشت.

    امام اقدام شاه را درآزادی زنان در تلاش در فاسد ساختن دختران عفیف مسلمان توصیف کرد.

    دربعضی از موارد امام توانست خط مشی دولت را تغییر بدهد واین امر باعث گردید به قدرتش وی پی ببرند.

    هنگامی که برنامه ی اصلاحات ارضی در 1963 شروع شد شاه مخالفت روحانیون را به عنوان ارتجاع سیاه محکوم کرد و روحانیون را اخوندهای شپشو نامید.

    امام در ژوئن 1963شاه را شدیدتر از هر وقت به عنوان عامل صهیونیسم محکوم کرد و بازداشت شد.این عمل موجب شورش های گسترده ای شد که دولت در کمال بی رحمی سرکوب کرد.

    برآوردی که از تعداد کشته شدگان به دست نظامیان می شد از چند صدتا چند هزار نفر تغییر کرد.

    شایعه ای رواج داشتکه علم می خواسته است امام را در 1963اعدام کن ولی سایر رهبران مذهبی شاه را وادار کردند که او را حتی محاکمه نکند.

    امام در بهار 1964 آزاد شد .فرستادگان متعدد شاه تلاش کردند او را متقاعد سازند که سیاست را به سیاستمداران واگذارد.

    او پاسخ داد: اسلام تمامش سیاست است.

    آخرین نقطه ی قطع رابطه بین امام و شاه بر سر روابط با ایلات متحده امریکا بروز کرد که امام اخطار تهید آمیزی شاه ارسال داشت که مقبولیت عام را نیز در پی داشت.

    امام بازداشت شد و به ترکیه تبعید شد در 1965 او به نجف اشرف شهر مقدس شیعیان نقل مکان کرد و تا 1978 در آن جا به سر برد.تلخی او علیه شاه افزایش یافت و مرتبا جنایات ومظالم شاه را محکوم می کرد.در اکتبر 1978 عراقی ها به تقاضای ایران را از نجف تبعید کرد به او اجازه ی ورود به کویت داده نشد ولذا به فرانسه پناه برد شاه با موافقت رفتن امام به فرانسه یکی از بزرگترین اشتباهات دوران سلطنش را مرتکب شد.

    او گمان می کرد که این روحانی سرسخت در فرانسه مسیحی خطر کمتری برایش خواهد داشت تا در یک کشور تندرو مسلمان همسایه.

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

مقدمه یکی از مسائل مهم در روانشناسی، بحث شخصیت و نظریه‎های مربوط به آن است. به جرأت می‎توان گفت آنچه مطالعات پراکنده روانشناسی را انسجام می‎بخشد، تفسیر این یافته‎ها و مطالعات در قالب یک نظریه منسجمی است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد شخصیتی توجیه و تبیین نماید. شخصیت از واژه لاتین پرسونا (Persona) گرفته شده و به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه‌ها در نمایش به صورت خود ...

ایران در دوره سلطنت رضاشاه (پهلوی اول) در این دوره که شانزده سال به طول انجامید، شیوه های گوناگونی در اداره امور به کار رفت. در آغاز به ظاهر جنبه های مشروطه خواهی و دین پروری و ملت خواهی چیره بود و دکتر مصدّق و مدرّس و آزادیخواهان دیگری از تهران و برخی از شهرها به مجلس راه یافتند. اما بسیاری از آزادیخواهان یا در نظام جدید ادغام می شدند یا از سیاست و مبارزه بر ضد دیکتاتوری نظامی ...

يکي از مسائل مهم در روانشناسي، بحث شخصيت و نظريه‎هاي مربوط به آن است. به جرأت مي‎توان گفت آنچه مطالعات پراکنده روانشناسي را انسجام مي‎بخشد، تفسير اين يافته‎ها و مطالعات در قالب يک نظريه منسجمي است که بتواند رفتار انسان را در تمامي ابعاد شخصيتي توجيه

نام‌ها رضاشاه در طول زندگي خود و حتي پس از آن به دلايل مختلف به نام‌هائي چند خوانده شده است. در جواني به نام ناحيه‌اي که از آن برخاسته بود "رضا سوادکوهي" ناميده مي‌شد.[1] با ورود به نظامي‌گري به "رضاخان" و سپس، با ذکر درجه نظامي‌اش، به "رضاخان ميرپن

نام‌ها رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل مختلف به نام‌هائی چند خوانده شده است. در جوانی به نام ناحیه‌ای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده می‌شد.[1] با ورود به نظامی‌گری به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامی‌اش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دست‌گرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا او را «سردار سپه» می‌خواندند. پس از رسیدن به سلطنت و ...

نام‌ها رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل مختلف به نام‌هائی چند خوانده شده است. در جوانی به نام ناحیه‌ای که از آن برخاسته بود "رضا سوادکوهی" نامیده می‌شد.[1] با ورود به نظامی‌گری به "رضاخان" و سپس، با ذکر درجه نظامی‌اش، به "رضاخان میرپنج" شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دست‌گرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا او را "سردار سپه" می‌خواندند. پس از رسیدن به سلطنت و ...

خان رضا خان ، معروف به (پالانی – میر پنج – پهلوی) ، سر سلسله ی خاندان پهلوی در ایران بود ، که نیم قرن بر این سرزمین از سال(1299 ه ش مطابق 1921 م الی 1357 ه ش مطابق 1979 م ) حکومت کردند . وی در 24 اسفند ماه 1257 ه ش مطابق 15/مارس/1878 م ، برابر ربیع الاوّل سال 1295 هجری قمری ، در یکی از بلوک مازندران ، در روستای متروک این شهر ،به نام آلاشت ، در منطقه سواد کوه متولّد شد . سواد کوه ...

جایگاه مجلس ودولت درزمینه ملی کردن نفت دراوایل سلطنت محمدرضا پهلوی را بیان کنید. پس ازسقوط رضاشاه دستگاه دیکتاتوری رژیم پهلوی که به شدت ضعیف شده بود کنترل خود را برروی دیگرنهادهای انتخابی تاحد زیادی ازدست داده بود حضور متفقین درایران نیز به این عدم توانایی دولت و دستگاه استبداد از جهت پیاده کردن برنامه‌ها به استبداد ودیکتاتوری دامن می‌زد. بنابراین ازسال1320 سقوط رژیم رضاشاه ...

دکتر مصدق دکتر محمد مصدق در سال 1261 هجری شمسی در تهران، در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران بود. میرزا هدایت الله که مدت مدیدی در سمت " رئیس دفتر استیفاء " امور مربوط به وزارت مالیه را در زمان سلطنت ...

نگاه دوگانه به رضاشاه در دوران حکومت وی: بعد منفی: مستبد، ثروت اندوز، وابسته به انگلستان، عوام بعد مثبت: انجام اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که مد نظر مشروطه خواهان بود. نتایج مثبت انقلاب مشروطه (آنچه مد نظر انقلابیون بود) در دوران رضاشاه ظاهر شد و در بعد سیاسی نیز، انقلاب مشروطه شکست. رضاشاه در حالی که طبقه متوسط سنتی را بشدت از خود متنفر ساخت، در میان طبقه متوسط جدید نیز ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول