انسان از گذشته های دور تا به امروز در پی شناسایی حقوق خویش و در جهت تأمین و تضمین آن، همواره قربانی داده است انسان همان موجودی است که آفرینش وی در زیباترین شکل ممکن صورت پذیرفته و خداوند خود را نسبت به چنین آفرینش تحسین نموده و بر همین اساس جایگاه شایسته و اعمال امروز او مورد تأکید قرار گرفته است.
و در قرآن آمده است که تنها انسان است که تاج کرامت بر سر او نهاده شده است و برای چنین انسانی برخورداری از حقوق ویژه امری طبیعی است و رابطه مستقیمی بین استعدادها و توانایی ها او با دامنه حقوقی وی دارد از نظر قرآن جنسیت مهم نیست آنچه که ملاک برتری است جنسیت نمی باشد بلکه در نزد خداوند تقوا است زن و مرد اگر چه از نظر جنسیت متفاوتند ولی از نظر انسانیت برابر هستند.
علت تفاوت حقوق بین زن و مرد نظیر قضاوت، ارث، شهادت، تعده، زوجات، طلاق، ولایت و اموری از این قبیل را باید در تفاوت های وجودی میان زن و مرد جست و جو کرد.
از نظر اسلام تفاوت های فراوانی میان زن و مرد از لحاظ جسمی، روانی، احساسی سبب گردیده است اسلام بر پایه فطرت انسانی، حقوق خویش را وضع نموده است با عنایت به این تفاوت های فراوانی میان زن و مرد از لحاظ جسمی، روانی، احساسی سبب گردیده است اسلام بر پایه فطرت انسانی، حقوق خویش را وضع نموده است با عنایت به این تفاوت های حقوقی برای زن و حقوقی برای مرد قائل شده است که سر جمع برابری و تساوی میان آنها و نفی تبعیض جنسی است.
در این مقاله سعی شده است در مورد حقوق زنان در اسلام و آموزه های نبوی و همچنین در جوامع گذشته وضع و احوال آنان مورد بررسی قرار گیرد نگاه بدبینانه و شیء گونه نسبت به زن در متون منثور و منظوم ما دیده می شود به طور نمونه: زن از پهلوی چپ شد آفریده کسی از چپ، راستی هرگز ندیده نظامی چه خوش گفت شاه جهان کیقبا که نفرین بد بر زن نیک باد سعدی در سیاستنامه خواجه نظام الملک، ضمن توصیه مردان به بی توجهی نسبت به خواسته یا گفته زنان می نویسد: «اول مردی که فرمان زن برد و او را زیان داشت و رنج و مشقت افتاد آدم (ع) بود که فرمان حوا کرده گندم بخورد تا از بهشتش بیرون کردند».
و یا حکیم متأله «ملاصدرا» در کتاب «اسفار اربعه» زنان را در شمار حیوانات به حساب آورده و نمونه های دیگر نیز وجود دارد که با بیانات خود مقام زن را تنزول داده اند و اهمیت آن را کم به حساب آورده اند و هنوز زنان از حیث برخورداری از بیشتر امکانات نظیر امکان تحصیل و اشتغال در بسیاری از کشورهای جهان در سطحی پایین تر از مردان قرار دارند البته از نظر محققانی نظیر «رابرت بلود» و «دونالدو ولف» سه عامل آموزش و اشتغال و میزان دستمزد تأثیری مستقیم در افزایش قدرت تصمیم گیری زنان دارد.
وضعیت زن در پیش از اسلام: حقوق و حیات اجتماعی زن در دنیای قدیم در ایران زن به شهادت تاریخ، بدترین و شوم ترین و نکبت بارترین دوران حیات اجتماعی خود را در دوره پیش از اسلام گذرانده است و به ندرت به عنوان موجودی انسانی – که از حیث کرامت و ارزش انسانی با مرد همسنگ باشد مورد توجه قرار گرفته است بلکه غالباً به مثابه موجودی اهریمنی و شیطانی و نجس تلقی می شده است که پیوسته روح و روان مرد از او در آزار و اذیت بوده است.
زنان در گذشته حتی در جوامع متمدنی چون ایران و روم از بسیاری از حقوق مادی و معنوی اعم از: حق معامله، حق پیشه، حق مالکیت، حق انتخاب همسر، حق طلاق، حق تحصیل، حق رأی، حق ارث، حق وصیت، حق مهریه و … محروم بوده است.
در درخشانترین دوره حیات اجتماعی زن در ایران پیش از اسلام یعنی عصر ساسانی - «زن مطلقاً فرمانبردار مرد بود و شخصیت حقوقی نداشت، پدر و شوهر اختیارات وسیعی در دارایی های او داشتند؛ و آنچه که از هیاهوی جاهلانه که اخیراً اعلام کرده اند از بدیهیات تمدن ساسانی است نکاح با محارم و زناشویی در میان اقادب درجه اول حتماً معمول بوده است و احکام عجیب دیگری هم داشتند که وقتی پسری به سن رشد بلوغ می رسیده پدر یکی از زنان خود را به عقد زناشویی او در می آورده است».
دکتر کریستین سن نیز در کتاب ایران در زمان ساسانیان با تشریح وضعیت دهشتناک زندگی زن در جامعه ساسانی می نویسد: «در ایران عصر زردتشتی، ازدواج با محارم و نزدیکان، نه تنها مقدس بوده بلکه گناهان کبیره را محو می کرده است».
در سروده های قدیمی و مذهبی ایرانیان درباره تحقیقات و پستی زن آمده است: «پدران از خدا مسألت نمی کنند که دختری به ایشان روزی کند و فرشتگان دختران را از نعمت هایی که خدا به آدمی می بخشیده به شمار نمی آوردند».
در دوره ساسانی شوهر کردن برای زن به معنای درآمدن از سالاری پدر یا برادر و رفتن به سالاری شوهر یا پدر او بوده است.
به طور کلی در ایران عصر ساسانی، موقعیت و جایگاه زن نسبت به ممالک دیگر دنیای آن روز تا حدودی بهتر بوده است و عمده محدودیت ها و محرومیت ها ریشه مذهبی داشته است به طوری که یک مؤمن آیین زردتشت- به تبعیت از آموزه های فقهی این مذهب- زن (حائض) را ذاتاً «نجس» تلقی می کرده تا جایی که از نظر او روح و حتی نگاه و نفس زن حائض از این حکم مستثنی نبوده است و چنین زنی در آیین زردتشت باید خود را از دیگران دور نگاه می داشت و از کارهای روزمره در نه شبانه روز دست می کشید و همچنین جامه خود را در مدت یاد شده به طور مرتب تعویض می کرد که این به این معنا بود که زن باید تقریباً یک سوم از دوران جوانی خود از حیات اجتماعی محروم می ماند و به طور مجرّد زندگی می کرد و در مورد زایمان نیز این مورد صدق می کرد و در نتیجه زمینه انزوای اجتماعی زن را فراهم می ساخت.
رفتار و کرداری که در مورد زن در جوامع و ممالک مختلف در قدیم وضع بود ایتالیا: زن حیوان پلید و نجسی است؛ نه روح دارد و نه ابدیت، اما بر بندگی و خدمتگزاری بر مرد واجب است.
یونان: پدری که پسر نداشت و دارای چند دختر بود می توانست برای یکی از دختران خود شوهری انتخاب کند و او را به جای پسر، وارث خود قرار دهد و هر گاه دختری شوهر می کرد از میراث پدر مرحوم می شد و در سهم الارث احتمالی شوهر هم هیچ گونه اختیاری نداشت.
هند: در قدیم مرگ شوهر، هنگامه مرگ ؟؟؟
زن نیز فرا می رسید بدین گونه که پس از مرگ شوهر، زن را هم داخل آتشی که جسد مرد در آن می سوخت پرت می کردند و از او می خواستند با این فداکاری و وفاداری خود، روح شوهرش را شاد کند.
چین: خانواده های چین چنان نسبت به فرزندان دختر خویش بی اعتنا بودند که برای پراکندن آنها از سر خود، در فرستادن آنها به حرمسرای خاقان با یکدیگر رقابت می کردند.
در کشورهای دیگر نیز همچنین اعمال و کردارهایی در مورد زنان وجود دارد که به اختصار نمی توانیم همسری آنها را بیان کنیم.
$ وضعیت و حقوق زنان در جامعه عرب در جامعه عرب برای زن نه استقلالی در زندگی قایل بودن و نه حرمت و شرافتی؛ زنان در عرب ارث نمی بردند و تعداد زوجات آن هم بدون حدی معین، جایز بود همچنان که در یهود نیز چنین بود و در مسئله طلاق برای زن اختیاری نبود و دختران را زنده به گور می کردن اولین قبیله ای که چنین کار را کرد قبیله بنوتمیم بود و به خاطر پیشمادی بود که در آن قبیله رخ داد و آن این بود که با نعمان بن متند جنگ کردند و عده ای از دخترانشان اسیر شدند و از شدت خشم تصمیم گرفتند دختران خود را خود به قتل برسانند و زنده دفن کنند و این رسم ناپسند در میان قبایل عرب به تدریج معمول گردید و عرب هرگاه دختری برایش متولد می شد به فال بد گرفته و داشتن چنین فرزندی را ننگ می دانست برخی خانواده های عرب در امر ازدواج به زنان و مخصوصاً دختران خود استقلال داده بودن رفتاری که عرب در آن زمان با زنان داشت ترکیبی است از رفتار اقوام متمدن و رفتار اقوام متوحش، ندادن استقلال به زنان در حقوق و شرکت ندادن آنان در امور اجتماعی از قبیل حکومت و جنگ و مسئله ازدواج و اختیار دادن امر ازدواج به زنان اشراف را از ایران و روم گرفته بودند و کشتن آنان و زنده به گور کردن و شکنجه دادن را از اقوام وحشی اقتباس کرده بودند پس محرومیت زنان عرب از مزایای زندگی هستند به تقدیس و پرستش رئیس خانه نبود بلکه از باب غلبه قوی و استخدام ضعیف بود و زنان محرومیت و نیز سختی هایی که در این جوامع داشتند در دل و فکر آنان ضعفی ایجاد کرد و این ضعف فکری اوهام و خرافات عجیب و غریبی در مورد حوادث و وقایع مختلف در آنان پدید آورد که کتب تاریخی این خرافات و اوهام را ضبط کرده است و این خلاصه ای بود از احوال زن در مجتمع انسانی در ادوار مختلف قبل از اسلام و در عصر ظهور اسلام.
نتایجی که در بالا اقتباس می شود: اول اینکه: بشر در آن دوران درباره زن دو تفکر داشت: یکی اینکه زن را انسانی را در سطح حیوانات بی زبان می دانست و دیگر اینکه او را انسانی پست و ضعیف در انسانیت می پنداشت انسانی که مردان، یعنی انسان های کامل در صورت آزادی او از شر و فسادش ایمن نیستند و به همین جهت باید همیشه در قید تبعیت مردان بماند و مردان اجازه ندهند که زنان آزادی در زندگی خود کسب کنند.
نظریه اول با سیره اقوام وحشی و نظریه دوم با روش اقوام متمدن آن روز مناسب تر است.
دوم اینکه: بشر قبل از اسلام نسبت به زن از نظر وضع اجتماعی نیز دو نوع طرز تفکر داشت بعضی جوامع زن را خارج از افراد اجتماع انسانی می دانستند و بعضی دیگر معتقد است زن مانند اسیری است که به بردگی گرفته می شود و از نیروی کار و استفاده می کردند.
سوم اینکه: محرومیت زن در این جامعه همه جانبه بود و زن را از تمامی حقوقی که ممکن بود از آن بهره مند شوند محروم می دانستند.
چهارم اینکه: اساس رفتار مردان بر زنان عبارت بود از غلبه قوی بر ضعیف و هر معامله ای که با زنان می کردند بر اساس استخدام و بهره کشی آنان بود و این روش امت های غیر متمدن بود و امت های متمدن این تفکر را داشتند که زن انسانی است ضعیف الخلقه که توانایی آن را ندارند که در امور خود مستقل شود.
بعضی تفاوت های حقوقی زن و مرد در اسلام (به طور اختصار): با توجه به تفاوت های طبیعی موجود بین زن و مرد «تساوی در حقوق» را نادرست دانسته و نوع دیگری حقوق را به نام حقوق طبیعی مورد توجه قرار می دهد و آن را در تمام احکام و قوانین مربوط به زن و مرد جاری می سازد.
1- جهاد: جهاد یا پیکار مسلحانه با دشمن به اجماع فقها برای زن واجب نیست.
در روایت آمده است از گفتارهای پیامبر اسلام: زنی که جنین در شکم دارد اجرش با اجر جهاد در راه خدا یکسان پنداشته شده و یا زنی که تکالیف زناشویی خود را به درستی بر جای می آورد همسان با مجاهد راه خدا اجر می برد.
2- شهادت: در فقه اسلامی آمده است که شهادت دو زن در برخی موارد با شهادت یک مرد برابر است.
بسیاری از این محدودیت ها به ویژه از حیث فقهی و حقوقی در شرایط اجتماعی متحول جدید قابل تجدید نظر می باشد.
3- زینت: اسلام تزین را برای زنان تحریم نکرده است و در مورد لباس پوشیدن مرد و زن آمده است در روایات: «خداوند مردی را که چون زن لباس بپوشد و زنی را که چون مرد، لباس بپوشد لعنت کند» و یا در جای دیگر می فرماید:«خدا زنان مرد نما و مردان زن نما را لعنت کند.» و در روایتی دیگر حضرت ختمی مرتبت به تفاوتی اشاره می کند که باید در آرایش و زینت زن و مرد ملحوظ شود: «بهترین عطر مردان آن است که بوی آن عیان و رنگش پنهان باشد و بهترین عطر زنان آن است که رنگ آن عیان و بویش پنهان باشد» و پیامبر (ص) به مردان امت خود توصیه می کند: «ناخن های خود را کوتاه کنید اما به زنان توصیه شده: «ناخن های خود را دراز کنید که برای شما زیباتر است».
4- ستر (پوشش) حجاب: زنان مؤظف و مکلف به پوشانیدن همه مواضع بدن خود از نامحرمان شده اند به طوری که قرآن از محمّد (ص) می خواهد تا به زنان با ایمان بگوید: «دیدگان خویش فرو نهند و دامن های خویش حفظ کنند و زینت خویش آشکار نسازند، جزء آنچه نمایان است.» و بر همسران پیامبر حرام است نازک کردن لحن و نرم کردن لحن به گونه ای که موجب التذاذ مردان شود.
5- دیه: قرآن تقریباً در برابر مساوات و نابرابری دیه زن و مرد ساکت است اما به نظر می رسد بر «ولّی» «دم» زن یا مرد به گونه ای یکسان حق «قصاص» یا «مجازات» قایل است.
نقصان دیه زن نمی تواند امری موجه باشد چرا که این دیدگاه تنها با تحقیر ارزش معنوی زنان که در قرآن مساوی با ارزش معنوی مردان است، قابل اثبات است.
چنین توضیحی از نقصان دیه زن، همواره با این پیش فرض همراه است که ارزش جان زن با ارزش جان مرد از نظر اسلام یکسان نیست؛ بی شک چنین برداشت هایی از این موضع، نه با روح تعالیم اسلامی سازگار است و نه با اصول اخلاقی و ارزش های انسانی تطبیق می کند.
6- نکاح با غیر مسلمان: نکاح زن و مرد مسلمان با زن و مرد مشرک، در قرآن کریم ظاهراً به خاطر تأمین و حفظ منافع ملی و سیاسی جمهوری صدر اسلام منع شده است ولی همسفرگی و همسری با اهل کتاب {یهودیان، مسیحیان و در پاره ای ؟؟: زردتشیان} بر مسلمانان اجازه داده شده است.
7- نفقه: در حقوق اسلامی تأمین نفقه زن – که اعم از مسکن، البسه، اثاث البیت، سایر نیازهای اختصاصی وی است بر عهده شوهر گذاشته شده و او نمی تواند از تأدیه آن به زن استنکاف بورزد در حالی که شوهر هیچ حقی از این نوع در برابر زن ندارد.
8- طلاق: در فقه اسلامی جواز انحلال مناسبات زناشویی به دست مرد سپرده شده و زن جز در موارد خاص مجاز به تقاضای طلاق و انحلال خانواده نمی باشد که موارد خاص آن عبارت است از: 1- در صورتی که شوهر غایب مفقودالاثر شود و محل آن نامعلوم باشد طلاق پس از گذشت چهار سال از رجوع زوجه به حاکم تحقق می یابد .
2- در صورتی که زوج از انجام وظایف جنسی به مدت هشت ماه استنکاف ورزد که چهار ماه آن بعد از نخستین رجوع زوجه به محکمه محاسبه می شود.
3- در صورتی که زوج از پرداخت نفقه به زوجه امتناع ورزد و یا از این امر ناتوان باشد.
4- در صورت تضرّر زوجه از قول یا فعل زوج و یا خوف خطر جانی و عسر و حرج برای زوجه.
5- در صورت جنون زوج (اعم از ادواری یا مستمر).
6- در صورت بروز عیوب جنسی در زوج.
7- در صورت ابتلاء زوج به امراض مقاربتی.
8- زن در شرط ضمن عقد، از سوی زوج وکالت مطلق در طلاق خود داشته باشد که هر وقت خواست اختیار طلاق خود را داشته باشد یا وکالتش مقید به شرط باشد که در صورت امر از شرط طلاق محقق شود.
حقوق زن در اسلام الف: حقوق عمومی (به طور مختصر): همسانی زن و مرد از حیث ارزش وجودی: در این مورد؛ دو موضوع قابل تفکیک است: 1- شخصیت انسانی و شرافت روحانی زن که از نظر قرآن و سنت، هسمان و برابر با شخصیت و شرافت روحانی مدد است؛ این موضوع اساس «دعوت دینی» را تشکیل می دهد و به هیچ روی تابع «ساخت اجتماعی» نیست.
2- حقوق مدنی و مالی زن، که تحت الزامات اجتماعی- در مواردی خاص در قرآن و سنت نسبت به حقوق مدنی و مالی مرد نقصان دارد این امر هیچ ارتباطی با نابرابری نفس الامری و جوهری زن و مرد از دیدگاه اسلام ندارد و در حقیقت امر ناشی از نظام اجتماعی هر عصری هستند و اینکه ارث زن، نصف ارث مرد است، «قوامت» زنان بر عهده شوهران می باشد یا در مواردی «شهادت» دو زن با شهادت یک مرد برابر شمرده شده است و … نباید تصور کرد که از نظرگاه قرآن و سنت، مرد نسبت به زن از شرافت روحانی والاتری برخوردار است.
زیرا مقوله هایی چون ارث، قوامت، شهادت و… همگی نهادهای حقوقی هستند و هر نهاد حقوقی ناشی از نظام اجتماعی است و ضمانت اجرایی به پذیرش مردم یک عصر و جامعه بر می گردد.
در قرآن، زن و مرد از حیث آفرنیش از یک گوهر مشترک یا به تعبیر ویژه خود قرآن از یک نفس واحد آفریده شده اند برترین آنها از نظر خداوند باتقواترین آنهاست.
زنان مؤمنه در قرآن هم ردیف مردان مؤمن، مورد ستایش قرار گرفته و مفتخر و مباهی به دوستی و داد با یکدیگر شده اند و زنان نیکوکار و پاکدامن شایسته مردان پاکیزه و نیکوکار قلمداد شده اند (سوره نور).
به طوری که نکاح زنان مؤمنه به خاطر برخورداری آنها از شرافت رومانی بر مردان کافر حرام شمرده شده است.
2- برابری دختر و پسر: فرزند دختر نسبت به والدین از نظر قرابت و نیز آثار حقوقی ناشی از والدین به مانند فرزند پسر است و از پدر و مادر ارث می برد.
(مثل پسر) در اسلام، گرچه «دختر» به اندازه نصف «پسر» از والدین خود ارث می برد این یک نوع نابرابری صوری و یا به تعبیر بهتر گریزناپذیر و ناشی از الزامات اجتماعی صدر اسلام بوده که ضمناً با برخی حمایت های مادی جنبی که قرآن در برابر مردان، از زنان به عمل آورده بوده، تا حدود زیادی تعدیل شده است.
3- اهلیت: زن مسلمان – برخلاف پاره ای آرای فقهی که در برخی محدودیت های مالی و مدنی در مورد زنان تثبیت شده است- در قرآن و سنّت قطعیّه حضرت نبوی از اهلیت کامل حقوقی و سیاسی برخوردار بوده و تمامی معاملات و اعمال حقوقی او نافذ است.
زنان در متون مسلم اسلامی به هیچ روی از حیث حقوقی و سیاسی محجور شمرده نشده اند و ؟؟
زن در نظام حقوقی اسلام- بدون علل عارضی- بر هر سبیل و گسترده ای که باشد مردود است.
4- مالکیت: شریعت اسلامی اجازه می دهد زن به طور مشروع، مالک اموال اعم از منقول و غیر منقول شود و یا از مواهب طبیعی و خدادادی حیازت کند.
در سوره نساء آیه 32 آمده است: برای مردان از آن چیزهایی که به دست آورده اند بهره ای است و برای زنان نیز از آن چیزهایی که کسب کرده اند بهره ای» اموال زن در حقوق اسلام و قانون مدنی ایران با خود شخص زن می باشد و او می تواند هر نوع تصرفی که مایل باشد در اموال خویش انجام دهد وانگهی اداره اموال زن به وسیله شوهر، منوط به رضایت شخصی زن می باشد.
5- ارث: زن در بسیاری ازجوامع قدیمی فاقد اهلیت ارث بوده در اسکاندیناوی و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، حتی تا پس از جنگ های صلیبی و نفوذ اسلام در اروپا به دختر، ارث نمی دادند.
در شبه جزیره عربستان در پیش از ظهور اسلام – زنان نه تنها از کمترین نصیبی از میراث محروم بودند بلکه وارث به محض فوت شوهران آنها، ایشان را به عنوان سهم الارث به میراث می بردند.
امام صادق (ع) بنیانگذار مکتب جعفری در فقه اسلامی – در پاسخ به اینکه چرا شارع سهم الارث زن را نصف سهم الارث مرد قرار داده است می فرماید: «از آن رو سهم مرد دو برابر سهم زن است که بر زن، جهاد، جنگ و دفاع واجب نیست و از طرف دیگر نفقه او بر عهده مرد است و مرد باید مهریه بپردازد و در برخی موارد دیه خطایی (در قتل خطایی که دیه مقتول بر عهده عاقله قاتل است) بر عهده مرد قرار می گیرد نه زن.
در سوره نساء آیه 12 آمده است «سهم مردان از ما ترک زنان، نصف است اگر آنها را فرزندی نباشد و اگر فرزندی باشد ربع خواهد بود پس از خارج کردن حق وصیت و دینی که به دارایی آنها تعلق گرفته و سهم الارث زنان، ربع ماترک شما مردان است اگر فرزند نباشد و چنانچه فرزند داشته باشید ثمن خواهد بود».
محمد حسین طباطبائی مفسر و متکلم برجسته شیعی در این باره بر این عقیده است که: «اسلام، اداره و تدبیر دو سوم ثروت زمین را به دست فکر و تعقل مرد) سپرده و یک سوم آن را به دست عاطفه و احساس (زن) ولکن از جهت مصرف، دو سوم آن را به دست عاطفه و احساس داده و یک سوم را به دست تعقل سپرده است چه نیروی تعقل مرد در اداره کردن ثروت، از احساس و عاطفه زن تواناتر است و احساس و عاطفه زن نیز در مصرف آن به نیروی تعقل نیازمندتر است».
6- تحصیل: مسئله علم آموزی زنان از موضوعات جنجال برانگیز در میان مسلمانان وفادار به سنت ؟؟؟
و کسی و اصلاح طلبان بوده است البته دیدگاه های افراطی از جانب کسانی چون خواجه نصیر الدین طوسی، جلال الدین دوانی، کیکاوس بن اسکندر، نظامی گنجوی، مراغه ای و … در خصوص منع علم آموزی زنان ارائه شده در میان مسیحیان و یهودیان کسانی پدید آمدن و زنان را از حق خواندن و نوشتن محروم کردند و کسب اندکی علم را برای دختران و زنان به ویژه امر خطرناکی شمردند به طوری که در تمام تاریخ یهود فقط چندین نفر زن را سراغ می توان گرفت که در حضور جماعات مردم به ایراد خطاباتی، آن هم درباره قوانین موسی (ع) پرداخته باشند که هم اینان نیز غالباً مجبور بوده اند از پشت پرده مستمعین خود را مورد خطاب قرار دهند.
بسیاری نمونه است که بویژه تعداد آنها در تاریخ صدر اسلام نادر نیست سخنرانی های فاطمه (س) – دختر پیامبر اسلام- در مسجد النبی و درمواضع متعدد دیگر، جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی گذارد که تفییقات مربوط به علم آموزی زنان و بیشتر از آن حرمت حضور زنان در مساجد، امری کاملاً مابعد دینی و ناشی از سوء تصور درباره زنان بوده است.
دکتر احمد شبلی می نویسد: «در عصر اولیه اسلامی، زن نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بود بلکه این حق را هم داشت که به تعلیم و نشر دانش بین زنان و مردان بپردازد و در بین این طبقه، مردمان و استادانی در بخش های مختلف علوم اسلامی وجود داشت.
پیامبر اسلام نه تنها همچون پاره ای از عالمان با سواد آموزی زنان مخالف نبوده بلکه زنان را سخت بدان ترغیب می کرد و اصولاً منع سواد آموزی را حرام می دانست او چهارده قرن پیش در حالی که تحصیل علم صرفاً مختص مردان بوده است به حق تحصیل زن نیز به عنوان یک انسان تمام تأکید ورزیده و می فرماید: «طب و یاد گرفتن علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است» 7- اشتغال: زنان مسلمان عصر تنزیل – با مراعات قواعد نظم اجتماعی- به مشاغل و ؟؟؟
گوناگون از تجارب، کشاورزی، دامداری و خدمات عمومی اشتغال داشته اند که فهرست عمده مشاغل عصر نبوی را در مدینه تشکیل می داده اند.
محمّد (ص) یکی از همین زنان را که در امور بازرگانی و تجارت اشتغال داشت به همسری اختیار کرد (خدیجه)، اذا عنوان این نکته که شریعت، اساساً مخالف با اشتغال زن و مؤافق با خانه نشینی او است با سنت نبوی و سیره عمومی مسلمانان نمی تواند سازگار باشد.
8- قضاوت: از دیگر حقوق اجتماعی زن مسلمان باید به تصدّی امر قضای اشاره کرد.
ملا محمد تقی مجلسی می گوید:«اگر یک زن عالمه و واجد تمامی شرایط و صفات لازم برای امر قضاء باشد ظاهر این است که قضاوت او بین زنان و مردان نامحرم مانعی ندارد و بنا بر احتیاط واجب، جواز مزبور اختصاصی به مورد مذکور ندارد (یعنی به طور کلی زن می تواند میان زنان و مردان قضاوت کند هر چند نامحرم و بیگانه باشند).
برخی دیگر از فقها نظیر ملا احمد مقدس اردبیلی – با تقسیم امور قضایی به سه دسته: 1- امور خاص مردان 2- امور خاص زنان 3- امور مشترک زنان و مردان- قضاوت زنان در امور مربوط به زنان و حتی امور مشترک زنان و مردان نافذ دانسته و گفته اند: «منع زن از قضاوت در تمام امور، غیر از شهرت دلیل واضحی ندارد، لیکن اگر مدرک شهرت، دلیلی مانند اجماع نباشد نمی توان به آن عنایت داشت.
و گروه دیگری از فقها به مانند علامه حلّی، محقق حلی، شهید اول، شهید ثانی، شیخ بهایی سید علی طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، مرد بودن را برای احراز مقام قضاء شرط دانسته و قضاوت زن را جایز ندانسته اند.
9- شهادت: زن بر مبنای حقوق اسلامی در کثیری از دعاوی و اختلافات حقوقی و کیفری می تواند به نفع یا زیان کسی- چه مرد باشد و چه زن- شهادت بدهد.
با این همه در آرای فقهای مسلمانی، گستره شهادت زن و مرد یکسان نیست و شهادت زن در همه مواردی که شهادت مرد پذیرفته است مسموع نمی باشد بنا به فتوای کثیری از فقهای امامیه در مواردی مانند وکالت، وصایت، طلاق، رجوع، نسب، رؤیت هلال و… مسموع نمی باشد لیکن شهادت زن در آن موارد به تنهایی برای اثبات دعوی کافی است مانند شهادت برای اثبات مال الوصیه و شهادت برای زنده متولد شدن طفل، که در اینجا شهادت یک مرد چیزی را از ارث متوفی برای طفل ثابت نمی کند اما با شهادت هر یک نفر زن یک چهارم ارث برای طفل مزبور ثابت می شود.
در برخی دیگر موارد شهادت زن به طور مطلق پذیرفته شده است از قبیل شهادت برای اثبات و عادت یا عیوب جنسی زن که در بعضی از این موارد، حتی شهادت یک زن نیز برای اثبات دعوی کفایت می کند.
پاره ای از تفاوت ها در شهادت زن و مرد به نظر می رسد که ناشی از این حقیقت ژرف باشد که ویژگی های رومی و نیز خصوصیات و خصلت های طبیعی این دو جنس یکسان نیستند و با توجه به این واقعیت های طبیعی، روحی، روانی است که در برخی موارد مانند زنا شهادت دو زن با شهادت یک مرد برابر شمرده شده است و یا در بعضی موارد مانند طلاق، نسب و … که مورد شهادت با جان، حیثیت و شرف و آبروی افراد در ارتباط است و دقت و بررسی و موشکافی فراوان شخص شاهد را می طلبد شاید به این علت که موشکافی در چنین موضوعاتی نوعاً با روحیات و مصالح اخلاق و اجتماعی زن ناسازگار می نماید شهادت زن مسموع تلقی نشده است.
10- آزادی عقیده و بیان: قرآن و سنت قطعیّه نبوی، آزادی عقیده و بیان را به یک میزان برای زنان و مردان تضمین کرده و به رسمیت شناخته اند.
در قرآن زنانی که دارای قوای عقلانی و فکری برتری بوده اند و به رغم رأی شوهران یا بستگان ذکورشان – در تعالیم پیامبران تفکر کرده و آیینی برخلاف آیین شوهران یا وابستگان خود انتخاب می کرده اند مورد ستایش واقع شده اند به مانند زنانی چون بلقیس (ملکه سبا)، آسیه (همسر فرعون مصر)، مریم (مادر عیسی مسیح (ع)) اشاره داشت.
قرآن آن دسته از مردانی که زنان را به ترک ایمان و آیین خود و یا اختیار اجبارآمیز آیین دیگر وادار می کنند سرزنش می نماید.
آزادی عقیده و بیان را اگر جوهر و نقطه ؟؟
دعوت دینی محمّد (ص) بدانیم به هیچ روی مجاز به انحصار آن به زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه مردان نخواهیم بود.
11- مشارکت سیاسی: مشارکت سیاسی همواره مورد بحث و گفتگوی تقریباً بی حاصل میان دو گروه روشنفکران مسلمان و عالمان پایبند به سنت کلاسیک بوده است گروه نخست: بسیاری از محدودیت های موجود را بر سر راه مشارکت سیاسی زنان، نه ناشی از تعالیم قرآن و سنت نبوی بلکه محصل از سنن اجتماعی جاری میان مسلمانان دانسته اند اما دسته دوم: مخصوصاً با استناد به پاره ای شواهد تاریخی و اسناد روایی کوشیده اند تا نشان دهند که محدودیت های فقهی موجود در مورد مشارکت سیاسی زنان ریشه در متون دینی مسلمانان داشته و لذا هرگونه بستر سازی اجتماعی بعدی برای مشارکت دادن زنان در ؟؟
سیاست مبانیت جوهری با روح اسلام دارد.
به طور نمونه: نقش سیاسی برجسته ای که آسیه – زن فرعون- در مبارزه با همسر خود ایفا می کند مورد تحسین قرآن است و حتی به گفته قرآن، رابطه او با خداوند چنان نزدیک بوده است که خداوند بر آسیه وحی می کند همچنان که قرآن از چنین وحی ای در مورد مریم (س) سخن به میان آمده است، پیامبر (ص) با زنان بیعت سیاسی می کرد چنان که در عقبه دوم دو تن از زنان مدینه نیز با پیامبر بیعت کردند یکی از زنان اسما دختر عمروبن عدی و دیگری – نسیبه بنت کعب – صحابیه مشهور پیامبر بود که برای جهاد در راه پیامبر (ص) با او پیمان بستند و این آخری در جنگ های احد، یمامه، خیبر در راه محمد (ص) با دشمن جنگید و در نهایت در جنگ احد مجروح گشت.
و همچنین در بیعت رضوان نیز با رسول خدا بر مقاومت و پذیرش «مرگ» در راه خدا بیعت کرد.
ب: حقوق اختصاصی زن در اسلام (به طور مختصر): 1- آزادی زن در انتخاب همسر: حقوق اسلامی – به اجماع جمهور فقها- آزادی کامل زنان را در ازدواج مجّددشان بدون کسب اجازه از «ولی» تضمین کرده است.
در ازدواج اول رضایت پدر شرط است و در هر حال باید رضایت دختر نیز تحصیل شود و به اجبار به ازدواج تن ندهد.
2- مهریه: مهریه یا صداق از دیگر نهادهای حقوقی در شریعت است که گویا بر سبیل امضاء در میان مسلمانان تثبیت یافته است چنانکه پیش از اسلام در میان پاره ای از ملل و نحل وجود داشته است در کنار شیربها، یا گاه به جای آن.
اسلام اما روی خوش به شیر بها نشان نداد و به همان اندازه که برای تثبیت مهریه کوشید از شیربها سر تابید.
شیر بها از دوران تیول داری و برده داری- که به زن نیز به چشم کالا نگریسته می شد – رواج پیدا کرد دورانی که ارزش انسانی زن را به مثابه یک کالای مورد خرید و فروش تقلیل می داد.
شیر بها به ولی دختر تعلق می گرفت و از موجبات و ار کان اصلی نکاح به شمار می رفت.
اما مهریه مرکز بحث را به دفتر ارجاع می دهد و موجب می شود از نفوذ ولی از این حیث به نحو مؤثری کاسته شود از نظر اسلام، مهریه حتی ضمانت مالی برای تداوم زندگی مشترک و یا برای استمرار معیشت و زندگی اقتصادی زن پس از طلاق نیست که اگر چنین بود باید شرط لازم برای نکاح می بود و ارزش زن به مهریه بالا نیست حضرت محمّد (ص) می فرماید: «از خوش قدمی و میمنت زن، این است که خواستگاریش به سهولت انجام گیرد و مهریه اش کم باشد» این هدیه یعنی مهر با حیا و عفاف زن یک ریشه دارد چه زن به الهام فطری دریافته است که عزت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد و به اصطلاح شیرین بفروشد … و عطیه و پیشکشی از او به عنوان نشانه ای از صداقت او دریافت دارد.