دانلود تحقیق مارکسیستی

Word 222 KB 31670 50
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بسمه تعالی در ساختار قشر بندی اجتماعی نظرات متعددی پیرامون طبقه وجود دارد که با دقت در این نظریات می توان آن را به دو نوع کلی تعریف تقسیم بندی نمود مفهوم مارکسیستی طبقه پیش از مارکس، بسیاری از اندیشمندان براین باور بودند که نابرابری های دسته های اجتماعی عامل اصلی تضادها وتعارضات سیاسی هستند.

    براین اساس در یک مفهوم وسیع و با نگاه کلی تر به موضوع دسته های اجتماعی نابرابر همان طبقات اجتماعی بودند که بعدها مبارزات طبقاتی را عامل اصلی وتنها عامل تعارضات سیاسی معرفی نمود وهمین نظریه باعث شد تا مفهوم طبقه براساس نظریه مارکس شکل بگیرد.

    اگر چه هیچ یک از آثار مارکس تعریف مشخصی از طبقه وجود ندارد و به طور مشخص مبارزه طبقاتی طبقه بورژوازی و ظلم آنان نسبت به طبقه کارگر را بیان می نماید لکن درون مایه این تئوری ها تعریفی از مفهوم طبقه براساس اندیشه های مارکس را به دست می دهد.

    فرهنگ کوچک فلسفی وی در چاپ 1955 به تعریفی از لنین در یک جزوه سال 1919 با عنوان (ابتکار بزرگ) از مفهوم طبقه اشاره می نماید: «طبقات به گروههای وسیع انسانی اطلاق می شود که برحسب مکانی که در یک نظام تاریخی معین در تولید اجتماعی اشغال کرده اند برحسب ارتباط آنها با وسایل تولید اجتماعی اشغال کرده اند بر حسب ارتباط آنها با وسایل تولید (که غالبا به وسیله قانون تبثبت و پایدار شده ) براساس نقش که درسازمانی اجتماعی کار !!

    ولذا به واسطه وسائل کسب ثروت های اجتماعی وعظمتناشی از آن چهره مشخصی یافته اند.

    طبقات گروه های انسانی هستند که یکی از آنها می تواند کار آن دیگری را به سبب اختلاف مکانی در یک نظام مشخص اقتصاد اجتماعی اشغال کرده است تملیک کند[1].

    البته با دقت در تعریف فوق مشخص می گردد که تعریف جامعی نیست لکن براساس اندیشه های مارکس برداشت خوبی انجام شده و تعریفی نسبتا منطبق با اندیشه وی ارائه داده است.

    براساس نظریه مارکس طبقات براساس وضعیتشان نسبت به وسایل تولید تعریفی می شوند فرهنگ کوچک فلسفی وی در چاپ 1955 به تعریفی از لنین در یک جزوه سال 1919 با عنوان (ابتکار بزرگ) از مفهوم طبقه اشاره می نماید: «طبقات به گروههای وسیع انسانی اطلاق می شود که بر حسب مکانی که در یک نظام تاریخی معین در تولید اجتماعی اشغال کرده اند برحسب ارتباط آنها با وسایل تولید ( که غالبا به وسیله قانون تثبیت وپایدار شده) براساس نقشی که در سازمان اجتماعی کار!!

    و لذا به واسطه وسائل کسب ثروت های اجتماعی و عظمت ناشی از آن چهره مشخصی یافته اند.

    طبقات گروه های انسانی هستند که یکی از آنها میتواند کار آن دیگری را به سبب اختلاف مکانی در یک نظام مشخص اقتصاد اجتماعی اشغال کرده است تملیک کند اگر چه وسایل تولید در طول تاریخ دچار تغییرات فراوانی شده و این تغییرات منشا اثر در روابط اجتماعی گردیده است.

    به عقیده مارکس روابط اجتماعی به گونه ای بسیار نزدیک با نیروهای تولید وابستگی دارند انسانها با به دست آوردن نیروهای جدید تولیدی شیوه تولید ونحوه تحصیل معاش خود را تغییر می دهند و کلیه روابط اجتماعی خود را دگرگون می سازد.

    آسیاب دستی جامعه ای با تیولداران وآسیاب بخاری جامعه ای با سرمایه داری صنعتی به دست می دهد[2] (کارل مارکس،فقر فلسفه 1847) لذا به نظر می رسد تمایز طبقات زائیده قرار گرفتن نیروهای تولیدی در ارتباط با نوعی از روابط اجتماعی است.مارکس گرایان معتقدند که انسان در آغاز دارای نوعی کمونسیم ابتدایی بوده که هم وسایل واموال جنبه مالکیت دسته جمعی داشته است واساسا مالکیت خصوصی وجود نداشته اس تو به همین خاطر طبقات اجتماعی نیز نبوده است.

    اما با ایجاد اولین فنون کشاورزی مالکیت خصوصی ابزار تولید شکل گرفت و از آن پس با توسعه تقسیم اجتماعی کار ومالکیت خصوصی وسایل تولیدی طبقات اجتماعی نیز بروز وظهور پیدا کرد.

    توسعه مالکیت خصوصی وسایل تولید باعث ایجاد سیستم تقسیم کارگردید که بر اساس آن دو طبقه متضاد شکل گرفت.

    یک طبقه مالکیت خصوصی وسایل تولید را داراست و طبقه دیگر نیروی کار را و این تنها سرمایه آن برای ادامه حیات است.

    از این نظر به طور طبیعی نیروهای مولد برحسب میزان توسعه فنی ابزار تولید صور گوناگون پیدا میکند ووضع مالکیت آنان تغییر می کند بر همان اساس در دوران مختلف جوامع متفاوتی بوجود می آید.

    جامعه باستانی ،جامع فئودالی و جامعه سرمایه داری.

    در هر یک از این رژیم ها ، دو طبقه متضاد در برابر هم قرار دارند.جامعه باستانی شامل طبقات اربارب ومالکین زمنی و برف ها در مقابل آنان، در جوامع سرمایه داری بورژوازی مالک کارخانه و موسسات صنعتی در مقابل کارگر وجود دارد.

    تمامی جوامع فوق براثر توسعه ابزار تولید رفته رفته جای خود را به دیگری می دهند و نظام های جدید آرام آرام در قالب نظامهای موجود پرورش می یابند.

    این تغییر و جابه جایی بصورت یکباره وناگهانی نیست بلکه آرام وکند انجام می شود بگونه ای که نظامهای قدیم در کنار نظامهای جدید رفته رفته کارایی خود را ازدست داده وجایگزین می شوند اما در این رهگذر قطعا اتفاق می افتاد که چندین سطح طبقه با یکدیگر همزیستی می نمایند.

    به همین جهت در کنار طبقات اصلی طبقات فرعی وجود دارند که یا در حال روئیدن هستند مانند بورژوازی در جوامع فئودالی ویادر حال از بین رفتن مانند فئودالها ویا دهقانان در جامعه صنعتی.

    در هر صورت مارکسیسم هیچگاه وضعیت روشنی از طبقات مزبور ارائه نکرده است.

    مارکس گرایان میان طبقات وقشرها فرق قائل هستند وطبقات را مطلقا همگن نمی دانند.

    همین تقسیمات جزیی در درون یک طبقه است که از آن قشرهای اجتماعی نام برده می شود.

    در قشرهای گوناگون یک طبقه واحد منافع مطلقا یکسانی وجود ندارد و به همین جهت در تعارضات طبقاتی عموما طبقات از تعارضات قشرهای مختلف یک طبقه بهره می برند و با دامن زدن به اختلافات موجود تسلط خود را بر طبقه دیگر حفظ می نمایند.

    به همین منظور مارکسیسم تعارضهای بین قشرهای یک طبقه که جنبه ثانوی دارند را از تضادهای طبقاتی که جنبه اساسی دارد متمایز نموده وباز می شناسد.

    2-سایر مفاهیم طبقه جدای از نگرش مارکسیستی طبقه ، نگرشهای دیگری از طبقات اجتماعی نیز وجود دارد که در برخی از موارد به گونه ای به هم نزدیک است که میتوان آن رایکی محسوب نمود و گاهی این نزدیکی به آمیختگی با نگرش مارکسیستی نیز می انجامد.

    نگرشهای مزبور به مفهوم طبقه از زوایای سطح زندگی ، نوع زندگی و حیثیت می نگرند.

    هر یک از این نگرش ها تعاریفی از طبقه ارائه می نمایند که بعضا تفکیک آن با نگرش های دیگر و یا نگرش مارکس به سختی انجام می شود.

    الف) تعریف طبقه براساس سطح زندگی براساس این تعریف جنگ و تضاد بین فقری و ثروتمند با ایجاد حد و مرز بین آنان بوسیله لایه های عمودی که برحسب درآمد منظم و مرتب شده اند، طبقه را می سازد.

    بر این اساس سه طبقه برترین، میانی و زیرین ایجاد می شود که تفاوتهای آن صرفا براساس درآمد است.

    البته این تعاریف از مفهوم طبقه به روشنی حد و مرزهای میان طبقات را روشن نمی کند و مارکس نیز دقیقا در خصوص این تعریف موضع دارد.

    مارکس ذیل درعنوان خانواده مقدس [3] می گوید: عقل سلیم پرداخت نشده، تمایز میان طبقات را به حجم کیف پول تغییر می دهد.

    اندازه کیف پول تفاوتی کاملا کمی است که به آن می توان پیوسته یکی از افراد طبقه ای را علیه فرد دیگر همان طبقه برانگیخت.

    مارکس بر این باور بود که ظلم و ستم که به طبقه کارگر می شود ناشی از سطح زندگی و ی نیست بلکه بدلیل این است مالک خصوصی وسایل تولید اضافه ارزش کارگر را به سود خود ضبط می کند.

    در هر صورت این نگرش طبقه را براساس سطح زندگی تقسیم می نماید.

    ب) تعریف طبقه براساس نوع زندگی مفهوم طبقه براساس نوع زندگی تعریف دقیقی ندارد و بعضا به لحاظ مفهومی دارای ابهام است ،مجموعه ای از رفتارهای اجتماعی، عادات، رسوم، اخلاق، رفتارها و کردارها اساس و پایه این نوع تعریف را می سازند و این مقوله اجتماعی را از مقوله دیگر متمایز می نمایند.

    طبقه دهقان بهترین مثال طبقه از لحاظ نوع زندگی است در این نوع تعریف نسبت طبقه به مالکیت خصوصی، امری فرعی است.

    زیرا مالکان، کشتکاران ،مباشران، اجاره داران و حتی کارگران کشاورزی نوع زندگی نزدیکی با هم دارند.

    در این مفهوم طبقه بحث در آمد اثر چندانی ندارد بلکه خصلت های مشترک و رفتارهای مشابه حسی در افراد ایجاد می کند که آنان را به هم پیوسته می نماید.

    به همین جهت دهقانان نه براساس درآمد بلکه براساس آنکه حس می نمایند دهقان هستند و از افراد شهری متفاوت می باشند لذا در یک طبقه قرار دارند.

    بدین صورت زندگی دهقانی (بعنوان یک طبقه ) ناشی از شرایط کار در زمین است لذا همه آنان که در زمین کار می کنند در طبقه دهقان می ابشند.

    ج) تعریف طبقه براساس حیثیت: در این تعریف طبقه اساسا با این واقعیت که اعضای یک جامعه خود می پندارند که به مقولات متعددی بخش شده اند وهر مقوله به درجات واشکال مختلفی از حیثیت مربوط می شود تعریف می گردد.

    جامعه شناسان فراسوی مکتب دورکسیم متاثر از اهمیت «صور ذهنی جمعی» و پدیده های وجدانی در زندگی اجتماعی هستند این تعریف از طبقه را مدنظر قرار داده اند و بر این باورند.

    در پی بررسی های گسترده ای که در خصوص یک شهر نه چندان بزرگ امریکایی که بنام شهر میانه مشهور گردیده براساس نظر ساکنان این شهر، لویدوارنر و همکارانش توانستند در بخشهای فرعی هر طبقه «طبقه بالا، طبقه میانی و طبقه پایین» یک گروه بالا ویک گروه پایین مشخص نمایند.

    براساس این پژوهش طبقات بدینگونه تقسیم شوند: 1-طبقه بالای بالا 2-طبقه بالای پایین 3- طبقه میانی بالا 4-طبقه میانی پایین 5-طبقه پایین بالا 6-طبقه پایین پایین براین اساس این صور ذهنی جمعی است که طبقه را ایجاد می کند.

    در حقیقت باور اعضای یک جامعه به اینکه جامعه چه طبقاتی دارد تقسیم بندی جدیدی را براساس حیثیت ایجاد می نمایند.

    با توجه به تعریفی که از مفهوم طبقه در طیف مارکسیستی وغیرمارکسیستی ارائه گردید لازم است در بخش های بعدی به مفهوم شناسی طبقه متوسط ،جایگاه آن در قشربندی جوامع نوین وسپس به بررسی ظهور آن در جامعه ایران در سه دوره مشروط قبل از انقلاب وپس از انقلاب اشاراتی داشته باشیم.

    مفهوم شناسی طبقه متوسط اصطلاح طبقه متوسط اولین بار توسط فردی روحانی بنام توماس گیسبورن در سال 1785 بکار برده شد.

    منظور وی از این اصطلاح طبقه دارای دارایی و نیز انتروپرنورهایی بودند که مابین ملاکین و کشاورزان و کارگران شهری قرار داشتند.

    استفاده از این کلمه در طی قرن نوزدهمن نیز رایج بوده وی طی قرن بیستم کم کم این اصطلاح متوجه مشاغل یقه سپیدان گردید که از حرفه ای هایی مانند پزشکان ،حسابداارن ،وکلا ،اساتید دانشگاه و غیره شروع شده و تا مردمی که به کارهای معمولی تر و با مهارت کمتری اشتغال داشتند نظری کارمندن جز دفتری ادامه یافت.

    برخی اوقات نیز این اصطلاح برای مشاغلی که یر یدی بودند به کار برده میشد.

    البته مالکین کارخانجات و خود اشتغال ها کمتر زیر پوشش این اصطلاح قرار می گرفتند.

    این گروهها که اغلب تحت عنوان طبقه یا اقشار متوسط نام برده می شوند.

    در قرن اخیر به نسبت افراد شاغل در کل جمعیت در اکثر کشورهای عمده غربی از نظر تعداد دارای افزایش چشم گیری بوده اند.

    برای مثال در بریتانیا درصد کارکنان غیریدی از 19 درصد در سال 1911 به 47 درصد در سال 1981 افزایش یافت.

    این افزایش بخصوص شامل کارکنان زن بوده است.

    تاسال 1981 از کل کارکنان مشاغل غیریدی در این کشور تقریبا سه پنجم کارکنان زن بودند در حالیکه تنها دو پنجم این کارکنان را مردان تشکیل می دادند.

    با وجود این تقسیم جنسی دیگری نیز در این میان دیده می شود مثلا اکثر کارکنان تحصیلکرده و حرفه ای مرد هستند در حالیکه زنان مشاغل پایین تر یقه سپیدان را اشغال کرده اند، مشاغلی نظیر منشی گری وماشین نویسی.

    البته بسیاری از مارکسیتها ادعا می نمایند که چنین مشاغلی به طور کلی اعم از حرفه ای یا دفتری بی ثبات هستند.

    بسیاری از نویسندگان مارکسیست ادعا نموده اند که کلمه ای بنام طبقه متوسط وجودندارد، بلکه فقط یک بخش بینابینی است.

    قشری که در نتیجه ناامنی شغل و کم شدن مهارت نیروی کارگر و با بزرگ شدن ادارات ومکانیزه شدن توسط کامپیوتر ها و ربات ها،دست خوش کارگری شدن جایگاه بینابینی خود خواهد شد.

    ادعا بر این است که این قشر متوسط مجبور به پذیرش آگاهی طبقاتی کارگری وضع سیاسی او خواهد شد یعنی گرایش بسوی اتحادیه های کارگری ورای دادن به احزاب چپ گرا خواهد داشت.

    برخی دیگر از نویسندگان مارکیسیت ادعا می نمایند که بر خلاف چنین اندیشه ای ،نهضت کارگری شدن وجود ندارد،برای مثال پولانزاس معتقد است که بورژوای های کوچک زیادی بوجود خواهند آمد که نه فقط توسط وضعیت اقتصادی بلکه به خاطر ساختارهای سیاسی و ایدئولوژیکی خود،جایگاه طبقاتی متفاوتی هم از طبقه سرمایه دار، هم و از طبقه کارگر دارند.

    جانسون ادعا می نماید.

    که بسیاری از مشاغل وجود دارند که این ها در زمره طبقه کارگر در نخواهند آمد،زیرا که قدرت آنها متکی بر دانشی است که به اسانی نمی توان آنها را براساس تکنولوژی و ابزار صنعتی بررسی نمود.

    گوریچ نیز در تئوری خوئد به نام تئوری (حد وسط) عنوان می نماید که طبقه متوسط از نظر او در رابطه با ابزار تولید و ارزش اضافی قابل تیین نیست.او اشاره میکند که طبقه متوسط از نظر مارکس خرده بازرگانان خرده کارفرمایان و خرده مالکان است.اما مهندسین، روشنفکران، تحصیلکردگان وکارمندان را براحتی نمی توان در میان کارگزاران بورژوازی و ماموران مراقبت از طبقه کارگر دانست.

    بنابراین از نظر گوریچ در تضاد و گروه اصلی طرف سومی هم وارد شده که ملاک تعریف آن مانند ملاکهای دو گروه دیگر نیست.دراینجا گورویچ اشاره می کند که بعضی از دسته های اجتماعی که طبقه بندی آنها دشوار است دارای حیثیت های بلند مرتبه ای هستند، در حالیکه هیچ قدرتی نداشته و فاقد هر گونه مالکیت اند، مثل دسته اجتماعی پزشکان این حیثیت بلند مرتبه را گورویچ از طریق پرسش از مردم ومقیاس نشان میدهد.

    به اعتقاد وی ضمنا درآمد نیز دراینجا مطرح است واین تازه تنها شامل یک گروه اعضای طبقه متوسط است.

    هم چنین قابل ذکر است که نویسندگان و بری نیز ادعاهای گوناگونی برای طبقه متوسط دارند.

    صرف نظر از تمامی مناقشات که در خصوص تعریف طبقه متوسط وجود دارد، لازم است در همین جا تعریف نسبتا مشخصی است از طبقه متوسط ارائه نماییم« طبقه متوسط جدید به مجموعه افرادی گفته می شود که حاصل تحولات اجتماعی و اقتصادی وصنعتی اخیر (به طور مثال تعلیم وتربیت جدید در ایران) بوده ومشخصا در استخدام دستگاه اداری دولتی و یا به امور فرهنگی و ادبی مانند روزنامه نگاری،نویسندگی ،مترجمی وغیره مشغول اند و یا اینکه تحصیلکرده گانی هستند که آزاد از وظایف دولتی اند مانند پزشکان ووکلا و غیره.» جایگاه طبقه متوسط در قشربندی جوامع نوین تاریخ اخیر جوامع سرمایه داری نشان میدهد که ساختار طبقاتی جامعه به آن سادگی که مارکس تلقی می کرد نبوده ودر روند تاریخی خود نیز دچار ابهام است.البته مارکس اشاره ای به اقشار میانه صنعتگران و مغازه داران داشته که طبق پیش بینی او تا حدودی نیز از اندازه آنها کاسته شدهاست ولی در عین حال طبقه متوسط جدیدی از مدیران، حرفه ای وکارکنان غیریدی گسترش یافته است که نه تنها فضای خالی فوق را پر نموده بلکه از نظر کم وکیف، گسترشی بیش از سایر اقشار و طبقات داشته است.

    به پنجاه سال آخر تئوری سازی نئومارکسیست ممکن است به عنوان نزول روشنفکرانه از توسعه این تئوری نگریسته شود و در این هیان برخی از نویسندگان و تئوریسین های نئومارکسیست در پی کاهش پیچیدگی وضع طبقات در جوامع نوین، بدنبال ساده کردن تئوری و برخی دیگر دست به پیشنهاد طرح با ساختاری جدید که جوابگوی طبقه متوسط جددی در جوامع باشد زده اند.

    در گروه اول تمایل اصلی بر آن است که قشر پایین طبقه متوسط جدید را در حال اضمحلال در طبقه کارگران بدانند.

    برای این دسته آنچه که اهمیت دارد تملک برسرمایه وابزار تولید است و از آنجایی که یقه سپیدان به قول آنان کارگران غیریدی سرمایه دیگران را از طریق کارهای غیردستی به کار می اندازند، بنابراین آنان نیز همچون کارگران، سرمایه ای نداشته وفقط کار می کنند.

    وجود و بروز آنها خصوصیت عقلانی شدن اشکال مختلف تولید است.

    براساس این استدلال،طبقه کارگر باید توسعه یافته ور در نتیجه قدرت قبلی خود را بازیابد.

    از طرف دیگر پولانزاسمعتقد است که اکثر اعضای اقشار متوسط جدید خارج از طبقه کارگر قرار دارند، زیرا که آنها به کارهای غیرتولیدی اشتغال دارند.به اعتقاد پولانزاس اعضای اقشار متوسط نوین، نه در قالب سرمایه داری می گنجند و نه کارگر، بلکه آنها را به طور مستقل باید مورد توجه قرار دارد.

    اما ظهور طبقه متوسط جدید برای محقیقنی که در چارچوب تئوری و بری کارکرده اند کمتر مشکل زا بوده است.

    در حقیقت مدل طبقاتی که توسط و برایجاد شد به تکثیر وحتی افزایش اقشار مختلف اشاره دارد ،زیرا که محور اصلی تئوری طبقاتی و بری با وضعیت بازار تبیین میشود.

    در این استنباط، مالکین ثروتمند در طبقه برخوردار هستند و این طبقه ای است با قدرت خرید بیشتر از سایرین، ضمنا می تواند ثروت خود را تبدیل به سرمایه نموده و فرصتهای پیشرفت اقتصادی را به اعضای خود اعطا کند.با این حال از نظر وبر کارگران ماهر نیز تحت سیستم سرمایه داری نوین جزو طبقه نسبتا برخوردار هستند.

    زیرا که خدماتی که ارائه می کنند در بازار کار دارای تقاضای زیادی است.

    بنابراین طبقه متوسط جدید، همچون کارگران ماهر بین طبقه برخوردار سرمایه دار وطبقه محروم کارگران غیره ماهر قرار دارد.

    در عین حال سیستم قشربندی به واسطه وجود گروههای منزلت پیچیده تر شده است.

    از نظر و بر طبقه اقتصادی چیزی جز جمعی از افراد که نسبت به بازار وضع مشابهی دارند نیست و گروه بندی های منزلتی نیز اجتماعی از افراد هستند که در سبک زندگی مشابهی سهیم بوده و با یکدیگر در یک سطح کنش قرار دارند.

    البته از نظر و بر حد و مرزهای گروه بندیهای منزلتی گاهی فقط توسط معیارهای اقتصادی تعیین می گردند ولی در عین حال اوادعا می کند که افتخار منزلتی الزاما نباید با وضعیت طبقاتی ارتباط داشته باشد.

    مثلا تازه بدوران رسیده ها هیچ وقت بلافاصله در طبقه بالا پذیرفته نمی شود، حتی اگر میزان دارائی آنها ،آنها را دقیقا در طبقه اقتصادی بالاتر قرار دهد.

    بنابراین بنظر می رسد ک سیستم های طبقاتی و سیستم های منزلتی انواع مستقلی از انواع قشربندی هستند.

    ساختار طبقاتی ایران بعد از مشروطیت از انقلاب مشروط به قدرت رسیدن رضاخان دگرگونیهای کمی وکیفی در ساختار اجتماعی.طبقاتی ایران پدیدارشده بود ؛ از لحاظ کمی نسبت جمعیت عشایری به نحو قابل توجهی کاهش یافته و نسبت جمعیت شهری طبقه متوسط شهری تقریبا دو برابر شده و جمعیت روستایی تا حدی وضعیت خود را حفظ کرده بود.

    از لحاظ کیفی بخش سرمایه داری کوچکی پدید آمده بود از سرمایه داران خارجی و انگلیسی وروسی و سرمایه داران داخلی که جان قوران سهم آنان را در اقتصاد ایران این دوره 4-3 درصد می داند که جزو طبقات مسلط می باشند.

    «فوران» ساختار اجتماعی این دوره را از پیچیدگی خاصی برخوردار می داند که متشکل از چهار شیوه تولید می باشد شیوه تولید دامداری مبتنی بر کوچ نشینی، شیوه تولید دهقانی- همبری از محصول، شیوه تولید خرده کالایی و شیوه تولید سرمایه داری.

    افزایش سلطه اربابان در شیوه تولید دهقانی مبتنی بر سهمگیری به ضرر دولت و دهقانان خرده مالک بود علاوه بر اینها، بخش عشایری نیز نسبت به گذشته سربازان کمتری دراختیار دولت قرار می داد.علاوه بر طبقه سرمایه دار ایرانی سرمایه داران انگلیسی وروسی به طبقات مسلط جامعه اضافه شده بود و هر چند اعضا طبقه کارگر نیز هنوز اندک بود.

    اما همراه با دامداران، دهقانان وکارگران روزفرد، طبقه ای تحت سلطه محسوب می شود.

    گروه کوچکی از روشنفکران نیز به صورت یک طبقه متوسط (جدید) بتدریج شکل می گرفت.

    بنابراین می توان ساختار طبقاتی ایران را بلافاصله بعد از مشروطیت و در آستانه به قدرت رسیدن رضاشاه به شش طبقه اصلی که هر کدام دارای چندین قشر فرعی می باشند تقسیم کرد.

    1-طبقه بالا یاممتاز ( طبقه حاکم) شامل اعضا خانواده –سلطنتی ،مقامات یا ددیوانسالاران عالی رتبه دولتی، زمینداران بزرگ ، سران ایلات ، فرماندهان نظامی،علمای اعلام، تجار بزرگ و سرمایه داران بورژوای صنعتی.

    2-طبقه متوسط که می توان آنرا به دو طبقه متوسط قدیم و متوسط جدید تقسیم کرد.

    طبقه متوسط قدیم شامل دیوان سالاران تجار متوسط، صنعتگران ،پیشه وران، کسبه، روحانیون وخرده مالکان.

    3-طبقه متوسط جدید شامل کارمندان ومتخصصان (عمدتا در بخش دولتی) که فارغ التحصیلان خارج از کشور ومدارس عالی را که به سبک غربی در ایران از مشروطیت به بعد ایجاد شده بود در بر می گیرد.

    4-طبقه کارگر شامل کارگر شهری- صنعتی ماهر، کارگران شهری نیمه ماهر و کارگران روزمزد روستایی(فصلی).

    5-طبقه پایین شهرنشین شامل کارگران روزمزد بازار، پادوهای بازارو فروشندگان دوره گرد.

    6-طبقه پایین زراعی شامل دهقانان ،کارگران زراعی فاقد زمین ،عشایر بدون دام.

    ساختار طبقه متوسط قدیم چنانکه ملاحظه شد،جامعه ایران در یک دهه بعد از انقلاب مشروطه، جامعه ای است که طبقاتی و مبتنی برسلسله مراتب مرکب از حداقل شش طبقه مشخص با گروههای و اقشار متمایز.

    گرچه جامعه سنتی ونیمه فئودالی است ولی جابجایی طبقاتی یا تحرک اجتماعی نیز در آن ملاحظه می شود.

    به طور مشخص طبقه متوسط قدیم و یا طبقات متوسط قدیم شامل اقشار دیوانسالاران (بوروکرانها)،روحانیون وبازاریان وبازاریان متوسط بوده اند.

    1-دیوانسالاران (بوروکراتها) آنچه از بررسی دستگاه دولت در ایران باستان بر می آید و همچنین مشاغلی که متصدیان دیوانها و ماموران عالی رتبه دستگاه مرکزی حکومتهای بعد از اسلام برعهده داشته اند، رشد فزاینده کمی وکیفی وظایف سازمانهای دولتی را نشان میدهد.

    با تغییراتی که در نهادهای اجتماعی بخصوص نهاد دولت بعد از مشروطیت ایجاد شد بتدریج قشر جدیدی شروع به رشد کرد که در واقع قشر«بوروکرات» جامعه ایرانی بشمار می رفت.

    بنابراین دیوانسالاران با قشر کارمندان و اعضای بوروکراسی دولت که به طور سنتی شامل افرادی است که به استخدام دستگاه دولتی در آمده اند؛ توده های مستخدمین دولت هستند که دستگاه طویل اداری را تشکیل داده اند.

    یکی از خصلتهای این طبقه داشتن حداقل تعلیمات سنتی وانجام امورمهم مالی است.

    آنها خدمتگزار طبقه بالا هستند شاه از طریق وزیران و درباریان که از طبقه بالا بودند ،قدرت خود را اعمال می کرد.

    وزیران ودرباریان هم از طریق دیوانسالاران که از طبقه متوسط بودند،قدرت خود را اعمال می کردند.

    مهمترین بخش دستگاه دولت، ارتش بود که عمدتا از نیروهای نامنظم ایالتی تشکیل می شد.

    دیگر بخشهای دستگاه دولت، ماموران گردآوری مالیات بودند.

    بعد از مشروطه با اعزام دانشجو به خارج از کشور بر اثراحتیاج به متخصصان وآشنایی با تمدن غربی وایجاد سازمانهای فرهنگی به سبک جدید در ایران، قشر تحصیلکرده گسترش پیدا کرد و آنان از مهمترین اقشاری بودند که فرهنگ غرب را آنهم در صورت و ظاهر پذیرفته و خود را به آن مقید و وفادار جلوه دادند.

    همچنین پس از تاسیس دارالفنون که امکان ورود دانشجویان با استعداد از هر طبقه میسر شد،مدارس جدید دیگری چون «مدرسه نظامی» «مدرسه زبانها»«مدرسه کشاورزان» و «مدرسه علوم سیاسی» تاسیس گردید از مدرسه دارالفنون 1100نفر فارغ التحصیلان شدند که هسته اولیه «بوروکراسی» ایران را تشکیل دادند.

    پس از برکناری میرزا اقاخان نوری از صدرات در سال 1276 هـ.ق.، تغییراتی در ساختار دستگاههای دولتی بوجود آمد.

    ادارات جدیدی ایجاد شد، برخی از ادارات با شکل و بافتی متفاوت به وزارتخانه تبدیل شد.

    وزارتخانه هایی چون:مالیه، دول خارجه، علوم.

    جنگ ،داخلی ،دیوان عدالت، صنایع و اوقات تحت سرپرستی دارالشورای دولتی تشکیل شد.

    در راس داراالشورای دولتی میرزا جعفر مهندس باشی قرار گرفت.

    میرزا جعفر جز پنج محصل اعزامی به انگلستان در دوره عباس میرزا نایب السطنه بود.

    به طور خلاصه همزمان با گسترش سازمانهای دولتی، بوروکراسها بعنوان یک طبقه اجتماعی اهمیت پیدا کردند.

    عده ای از آنها بوروکراتها عالیمرتبه جزو طبقه حاکم شدند.

    با پذیرش الگوهای اداری و آموزش غرب طبقه بوروکراتها به فرهنگ ونظام ارزشی غرب دلبستگی و وابستگی عاطفی پیدا کردند و نظریه پردازانی چون میرزا ملکم خان ناظم الدوله، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقا خانی کرمانی و عبدالرحیم طالب اف معتقد بودند که نه تنها بایستی تکنولوژی وصنعت را از غرب اقتباس کرد بلهک نظام ارزشی و فرهنگی را نیز باید اقتباس کرد.

    2-روحانیون هم چنانکه می دانیم در اسلام امتیازات طبقاتی چون امتیازات ناروای حقوقی ،قانونی، مادی، برتری نژادی و..

    وجود ندارد.

    علی الاصول ملاک به دست آوردن مشاغل ومناصب، شایستگی شخصی، معلومات،صفات وملکات لازم برای تصدی آنهاست.

    «بر طبق تعالیم اسلام روحانیت جنبه سمت و مقامی نداردکه در سایه آن روحانیون امتیازات مادی کسب کنند با حرفه ای باشد که نظیر حرفه های دیگر یک دسته آن را پیشه و وسیله امرار معاش خود قرار دهند.

    روحانیت اسلام به معنی آراسته بودن به فضیلت علوم وتقوی ومجتهد بودن برای انجام یک سلسله وظایف اجتماعی –دینی و واجبات کفایی، بی آنکه علوم وتقوی سرمایه دنیا طلبی گردد.» باید اضافه کرد که از زمان صفویه به بعد در میان روحانیون شیعه دو قشر به وجود آمده است.

    یکی قشر بالا که با دولت صفوی همکاری کرد ودیگری قشر میانه که با مردم در ارتباط بود، قشر بالای روحانیت در رابطه مستقیم با دربارها بود.

    قشر میانی که جزو طبقه متوسط قرار دارد با تجار بازاریان وتوده های شهری و روستایی مردم در تماس بود.

    قشر بالا و رسمی شامل صدرالصدور،صدر شیخ الاسلام امام جمعه، قاضی، قاضی عسگر و..

    که بیشتر در ارتباط با دولت و دربار بوده اند.

    3-بازاریان بازار علاوه بر دادوتسدعملکردهای متفاوتی داشته است؛ محل پخش اطلاعات وارتباطات و محخل شورشها واعتراضات ..

    بوده است.

    «نظام منسجمی براساس نوع صنف بر بازارهای ایران حکمفرماست بود و هر صنف درمحل ویژه ای موسوم به راسته فعالیت می کرد.

    راسته که دالان سرپوشیده ای متشکل از قیصریه ها، سراها و تیمچه های متعدد بود، استخوان بندی بازار را تشکیل می داد.» سلسله مراتب اجتماعی در بازار عبارت بود از :اول تجار، سپس صاحبان حرف،بعد کسبه.

    تجار وبخصوص تجار بزرگ در بازار دارای موقعیتی خاص بودند و به طور عمده در راس هرم قدرت، منزلت وثروت قرار داشتند.

    آنها به عمده فروشی می پرداخته اند و یکی از تفاوتهای آنها با اصناف در این بوده است که مالیاتهای صنفی نمی پرداختند.«ویلم فلور» به استناد و گرین فیلد از میان پنج گروه کسبه، تاجر، بانکدار مزوع بازار ، صراف، دلال وفروشنده ،فقط تاجر و بانکدار را جزوتجار می داند.

    «بازرگانی تجار واقعی محسوب می شوند که خودشان را به صدور و ورود کالا برای سود شخصی مشغول می دارند.

    عمده فروشنانی که مانند واسطه ها میان تجار و خرده فروشان عمل می کنند.

    بنکدار نامیده می شوند.

    آنها نیز د رزمره تجار به حساب می آیند که در حالی که خرده فروشان مانند صنعتگران برطبقی شغلی که دارند در شمار اصناف هستند.

    بنابراین تجار،عمده فروش وحال انکه بقیه گروه های خرده فروشند.» بازرگانان از هر طبقه اجتماعی دیگر محترم تر شمرده می شدند بطور کلی آنها مورد احترام و اطمینان بودند وبه راستگویی و درستکاری شهرت داشتند.

    هر بازرگان خرده فروش یا حتی هر صراف خوشبخت آرزو داشت که هر چه زودتر، تاجر شود، بلکه اینکه تجارت بهترین شغل بود.

    به طور کلی طبقه بازرگانان تحصیل کرده تر از سایر مردم بودند، به استثنای علما و طبقه حاکم ؛پس جای شگفتی نیست که اینان به نوشتن خواندن نیاز داشتند تا بتوانند قرارداد ببند و حساب خرید وفروشهای خودشان را که روشن سیاق بود نگه دارند.

    تجار متوسط وصنعتگران از فعالترین گروههای اجتماعی در شهرها بوده اند.

    دارای آگاهی طبقاتی، سیاسی و اجتماعی بیشتری نسبت به سایر گروههای بودند.

    به طور مشخص نمونه این آگاهی تشکیل مجلس وکلای تجار است درسال 1301 هـ.ق تجار در زمان ناصرالدینشاه قاجار در اساسنامه ای که در شش بند تنظیم کرده و به ناصرالدین شاه عرضه داشتند، خواستار این بودند که بدون آنکه رئیسی داشته باشند؛ امور بازار را به طور دسته جمعی حل وفصل کنند.

    «در احصائیه اصناف تهران در سال 1345 هـ .ق (1306 هـ.ش) که نمایانگر اوضاع اجتماعی در اواخر قاجاریه واوایل دوره پهلوی است،تعداد 202 نوع شغل مشخص شده است نتایج احصائیه نشان میدهد در ان زمان در بازار تهران 734 نفر تاجر فعالیت داشتند که در 14 رشته تجارتی اشتغال داشتند و حدود 3/5 درصد صاحبان حرفه و کسب (استادان) را تشکیل می دادند.» انتقال قدرت از قاجار به پهلوی و طبقه متوسط جدید درکنار اقشار مهم طبقه متوسط که ذکر آن رفت از زمان مشروطیت به بعد تدریج طبقات جدیدی ایجاد شدند که خود نتیجه مجموعه تحولات اقتصادی و اجتماعی وسیاسی در ایران بود و سیاسی در ایران بود و از سوی دیگر منشا تغییراتی در شرایط اجتماعی شدند.

    مجموعه تحولاتی که در آستانه قرن بیستم در ایران رخ داد و منجر به ایجاد طبقه متوسط جدید در ایران شد عبارتند از: 1-رشد صنعتی که از زمان امیرکبیر آغاز شده بود اما در این مقطع فزونی یافته بود.

    2-توسعه ورشد حجم بازرگانی خارجی 3-رشد بازرگانی کشاورزی این عوامل باعث تحول طبقاتی در جامعه گردیدند و از طریق شکل دهی به یک طبقه متوسط جدید در ایران نقش شگرفی در انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوی ایفا نمودند.

    تا حدی که میتوان گفت اضمحلال شوکت و قدرت سلسله قاجاریه تا حد زیادی به سبب ظهور وحضور طبقات جدید در صحنه قدرت سیاسی بوده است وا لبته نمی توان فکر ناتوانی دولتهای قاجار در حل مشکلات سیاسی اجتماعی و اقتصادی زمانشان شد.

    آنچه مهم است این است که طبقه متوسط جدید که در فردای مشروطیت و در اثر تاسیس مدارس جدید رشد مطبوعات و..

    در کنار دیگر طبقات اصلی اجتماع مانند تجاوز زمین داران و روحانیون قرار گرفتند وروند انتقال قدرت از قاجار به پهلوی را تسریع کردند.

    هم چنین باید اشاره کرد که نفوذ و تاثیر این طبقه متوسط جدید در دوران حکومت رضاشاهی کماکان برقرار ماند.

    رشد طبقه متوسط جدید تحولاتی که در ساختار اقتصادی –اجتماعی ایران صورت گرفت بتدریج به پیدایش گروههای اجتماعی جدیدی منجر شد که از آن به عنوان «طبقه متوسط جدید» نام برده می شود.

    تغییرات ساختار اقتصادی-اجتماعی دوره پهلوی از سالهای 1312 هـ .ش شروع می شود.ساخت اقتصادی- اجتماعی سنتی طی مراحلی که ذکر آن گذشت به ساخت سرمایه داری تبدیل می گردد.

    در واقع این تغییر ساختار ناشی از فشادی بود که از جانب غرب وارد می شد و جامعه ایران را از مرحله رکورد وارد ساخت اقتصادی- اجتماعی تازه کرد.

    بنابراین می توان گفت که دولت ایران از زمان روی کار آمدن رضا شاه ، دولتی است سرمایه داری یعنی دولتی که شرایط لازم برای تولید مجدد وگسترش مالکیت مالکیت وتولید سرمایه داری را تضمین می کند.

    استقرار چنین نظامی باعث می شود که یک بازار در کل اقتصاد ملی ایجاد شود وفرضیه گسترش و افزایش تقاضا وبازده تولیدی فراهم شود.

    یعنی نتیجه دیگر آن است که طبقه جدیدی بخاطر مقام وموقعیت خود در دستگاه دولت، از تولید اضافی حاصله سود می برند.

    البته از زمان روی کار آمدن رضاشاه از نقش بازار که جایگاه اصلی طبقه متوسط قدیم بود کاسته می گردد و در برابر آن خدمت در دستگاههای اداری، اقتصادی وصنعتی توسعه پیدا می کند.

  • فهرست:

    بخش اول: مفهوم مارکسیستی طبقه

    2- سایر مفاهیم طبقه

    الف) تعریف طبقه براساس سطح زندگی

    ب)تعریف طبقه براساس نوع زندگی

    ج) تعریف طبقه براساس حیثیت

    بخش دوم:

    مفهوم شناسی طبقه متوس

    جایگاه طبقه متوسط در قشربندی جوامع نوین

    ساختار طبقاتی ایران بعد از مشروطیت

    ساختار طبقه متوسط قدیم

    1-دیوانسالاران

    2-روحانیون

    3-بازاریان

    -انتقال قدرت از قاجار به پهلوی وطبقه متوسط جدید

    -رشد طبقه متوسط جدید

    -نظریه هایی درباره طبقه متوسط در ایران

    بخش سوم:

    -ویژگی های طبقه متوسط

     

    منبع:

    ندارد.

طبقات اجتماعي و ديالکتيک مارکس شناخت ايستايي مارکس دقيقاً به فرآيند کار در جامعه برمي گردد به همين دليل هم بايستي فرآيند کار در ارتباط با لايه بندي و قشربندي بررسي کرد . طبق بحثهاي گذشته ، جامعه طبقاتي حاصل جدل دو نيرو است : يکي نيروهاي کار و يا ني

خبرگزاري فارس: اين مقاله خصوصيات اصلي جامعه‌شناسي فرهنگ پيير بورديو را به لحاظ سهم بالقوه انها در جامعه‌شناسي دين بررسي مي‌کند. بورديو خود توجه اندکي به مطالعه مذهب معطوف داشته است.اما خصوصيات عمده رويکرد او به مطالعه فرهنگ، ملهم از ماترياليسم کارل

جامعه شناسی مطالعه رفتار انسان در زمینه اجتماعی است. بنابراین جامعه واحد اساسی تحلیل است و ازاین جهت جامعه شناسی با روانشناسی که واحد اساسی تحلیل آن فرد انسانی است تفاوت دارد. جامعه را می توان گروهبندی متمایز و به هم پیوسته ای از افراد انسانی تعریف کرد که در مجاورت یکدیگر زندگی می کنند و رفتارشان با عادات، هنجارها و اعتقادات مشترک فراوانی مشخص می شود که آن را از گروه بندیهای ...

طبقات اجتماعي و ديالکتيک مارکس شناخت ايستايي مارکس دقيقاً به فرآيند کار در جامعه برمي گردد به همين دليل هم بايستي فرآيند کار در ارتباط با لايه بندي و قشربندي بررسي کرد . طبق بحثهاي گذشته ، جامعه طبقاتي حاصل جدل دو نيرو است : يکي نيروهاي کار و يا ني

بورديو جامعه‌شناسي قدرت نمادين را مطرح مي‌کند، و در آن به موضوع مهم رابطه بين فرهنگ، قشربندي (اجتماعي) و قدرت مي‌پردازد. او معتقد است که مبارزه براي شناسايي ‌اجتماعي، بعدي اساسي از کل حيات اجتماعي است. در اين مبارزه، منابع، فرايند‌ها و نهاد‌هاي فرهن

تاریخچه جامعه شناسی وعلم سیاست درایران مطالعه جامعه شناسی سیاسی ایران به لحاظ ماخذ شناسی، از سه نوع منبع استفاده می­کند؛ اولین نوع این منابع مآخذ سنتی، شامل کتیبه­ها، زمین شناسی­ها، باستان شناسی­ها می­باشد. شریعت نامه­ها( که به بررسی خلقیات و هویت ایرانیان می­پردازند) و سیاست نامه­ها( شامل تذکره نامه­ها و پندنانه­ها) ، نوع دوم منابع مطالعه جامعه شناسی هستند. نوع سوم منابع مطالعه ...

مقدمه از سالیان بسیار دور, با افزایش سطح دانش و فهم بشر, کیفیت و وضعیت زندگی او همواره در حال بهبود و ارتقا بوده است. بعد از انقلاب فرهنگی-اجتماعی اروپا (رنسانس) و متعاقب آن انقلاب صنعتی, موج پیشرفت‌های شتابان کشورهای غربی آغاز گردید. تنها کشور آسیایی که تا حدی با جریان رشد قرن‌های نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی غرب همراه گردید کشور ژاپن بود. بعد از رنسانس که انقلابی فکری در ...

در بررسي موضوع عدالت، نگاهي گذرا به آراي کارل مارکس (Karl Marx) از متفکران جنبش سوسياليستي سده¬ي نوزدهم مي¬افکنيم. کارل مارکس در آغاز ملهم از فلسفه¬ي روشنگري اروپا و انديشه¬ي اعتقاد به پيشرفت در آن و بويژه ايده¬هاي راديکال دمکراتيک انقلاب فرانسه بود

برقراری عدالت اجتماعی مستلزم تحقق امنیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، افزایش امید به آینده در مردم و تأمین معاش و حفظ هویت آحاد جامعه است. به این منظور مطالعه وضعیت فقر و تدوین برنامه‌هایی به منظور کنترل کاهش آن از اهمیت بسیار برخوردار است. در نظام‌های اقتصادی مختلف، الگوهایی برای مبارزه با فقر و کاهش آن پیش بینی شده است. الگوی سوسیالیستی، الگوی توسعه انسانی، الگوی کلاسیک و الگوی ...

حیات انسان در جامعه با کار عجین شده است . جانداران دیگر زندگی خود را مدیون موا هب طبیعت و غرایز خویشند و بدون تفکر و تلاش ویژه و با استفاده مستقیم از مواهب طبیعت زندگی می کنند . اما انسان ، تنها در دورانی کوتاه از تاریخ در وضعیت صرفا طبیعی زیسته و به سد جوع قتاعت کرده است . بشر از همان سپیده دم تاریخ با به کارگیری هوش و آگاهی و فعالیت های پبچیده مغزی خویش به ابزار سازی پرداخته و ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول