بررسی و ارزیابی پیشبینیهای برنامه سوم توسعه جمهوری اسلامی
در حرکت به سوی جامعه اطلاعاتی
مسئولان برنامه ریزی کشور با ارزیابی برنامه های توسعه پس از انقلاب (برنامه های اول و دوم توسعه) به این جمعبندی رسیدند که توسعه در ایران باید به صورت همه جانبه دنبال شود و تأکید خاص بر یک جنبه از توسعه و غفلت از جنبههای دیگر، موجب عدم توفیق برنامه میشود. حتی در جنبه خاص مورد نظر، دغدغههای آنان در تدوین برنامه سوم شامل «جوانی جمعیت و مشارکت خواهی آنان در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به دلیل توسعه سطوح آموزشی، رشد شهرنشینی، گسترش ارتباطات، افزایش نرخ بیکاری و عقب ماندگی علمی و فنی کشور در عرصههای بینالمللی» بوده است.
یکی از موضوعات مهم که در برنامه سوم توسعه بدان پرداخته شده، چگونگی رسیدن به «جامعه اطلاعاتی» است؛ زیرا این موضوع از شاخصهای اصلی رشد و توسعه، تثبیت جایگاه جهانی و رهایی کشور از اقتصادی نفتی به شمار رفته و مزیتهای نسبی کشور در بخشهای نرمافزاری و سختافزاری میتواند روند پیشرفت به سمت جامعه اطلاعاتی را سرعت بخشد.
با این همه، روی دیگر سکه برنامههای توسعه نشان میدهد چالشهای موجود، بر سر راه جامعه اطلاعاتی، موجب بروز تناقضهای جدی در نظام برنامه ریزی کشور شده است.
عمدهترین چالشهای فراروی کشور، در زمینه جامعه اطلاعاتی، چنین برشمرده میشود:
- ضعف نظام اداری و بورو کراتیک کشور به لحاظ نرمافزاری و سخت افزاری؛
- فقدان زیر ساختهای مناسب علمی، فنی و فنآورانه؛
- کمبود نیروی انسانی متخصص و ورزیده؛
- وجود نظرگاههای متناقض در بخشهای گوناگون برنامه، به ویژه در بخشهای فرهنگ و فنآوریهای ارتباطی؛
- برتری و تسلط دیدگاههای منفی نسبت به فنآوریهای نوین ارتباطی، مانند اینترنت، ماهواره و ... در برنامه سوم.
نویسنده این مقاله میکوشد، ابعاد گوناگون برنامه سوم توسعه را در خصوص چگونگی شکلگیری جامعه اطلاعاتی در ایران، چشماندازهای وضعیت فنآوری های نوین ارتباطی، سیاستها یاتخاذ شده و موانع و چالشهای موجود، مورد بررسی قرار دهد و برای تدارک برنامه چهارم توسعه، چشماندازهای روشنتری را مطرح کند.
انقلاب اطلاعاتی و توسعه سیاسی
انقلاب اطلاعاتی با ترکیب رایانه شخصی و شبکه جهانی، چهره جدیدی از حیات را شکل داده است. (با عناوینی همچون واقعیت مجازی و فضای سایبری) که ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی بشر را تحت تأثیر قرار میدهد. در این میان تأثیر انقلاب یاد شده بر زندگی سیاسی، از اهمیت ویژه و جنبههای متنوعی برخوردار است که در این مقاله، تأثیر بر جنبه خاصی از زندگی سیاسی، یعنی توسعه سیاسی بررسی میشود.
توسعه سیاسی، مفهومی چند مؤلفهای، پیچیده و با تفاسیر مختلف است. با احتراز از وارد شدن در پیچیدگیهای این مفهوم، ما آن را مساوی با توسعه مشارکت سیاسی فرض میگیریم. از این نظر، توسعه سیاسی فرایندی است که در آن، شهروندان یک جامعه با سیاست درگیر میشوند و این درگیری، از درگیری ذهنی و نگرشی(به عنوان حداقل سطح درگیری سیاسی) شروع شده و تا نخبهگزینی تصدی مناصب سیاسی(به عنوان حداکثر سطح درگیری سیاسی) ادامه مییابد.
با توجه به دو نکته مقدماتی، سئوال اصلی مقاله این است: انقلاب اطلاعاتی بر چه سطوحی از روند توسعه مشارکت سیاسی مؤثر است و آیا این تأثیر، ایجابی و تقویتی است یا تضعیفی و تخریبی؟
هر چند این سئوال دغدغه اغلب کشورهای دستخوش جریان انقلاب اطلاعاتی، از کشورهای پیشرفته گرفته تا کشورهای جهان سومی، است اما برای کشورهایی همچون ایران که توسعه سیاسی، بخش مهمی از دل مشغولیهای ملی آنها محسوب میشود، اهمیت به مراتب بیشتری دارد. آنها با فقدان سابقه نهادهای مدنی و تجربه رفتارهای سیاسی مردمسالارانه و مشارکتجویانه، با دغدغهها و سئوالاتی از این قبیل روبهرو هستند: چگونه میتوان انگیزه مشارکت سیاسی را در مردم افزایش داد؟ چگونه میتوان ابعاد کیفی و کمی مشارکت را تقویت کرد؟ چگونه علقههای ملی را جایگزین وفاداریهای قومی و ناحیهای ساخت؟ چگونه میتوان علقههای ملی را جایگزین وفاداریهای قومی و ناحیهایا سخت؟ چگونه میتوان شهروندان را به آگاهی یافتن از روندها و تحولات سیاسی ترغیب کرد؟ چگونه میتوان شور و شوق رقابت سیاسی با نشاط و در عین حال سالم را در میان تودهها و نخبگان نقویت کرد؟ و...
انقلاب اطلاعاتی، به ویژه در قالب شبکه جهانی اطلاعرسانی(اینترنت) و لوحها یفشرده با کارکردهای سیاسی ذیل، تا حدی به دغدغههای فوق پاسخ میدهند:
1. شبکه جهانی اطلاعرسانی با فراهمآوری امکان تماس بیواسطهتر شهروندان با نهادها و شخصیتهای دخیل در تصمیمگیریهای ملی، فرصت مشارکت مستقیمتر و بدون میانجیهای فیلترکننده تقاضای سیاسی را ایجاد میکند واین، بیشتر مساوی با توسعه کیفی مشارکت سیاسی و جوامع مدنی متکثر است.
2. شبکه مذکور از طریق ممکنسازی دسترسی بیسابقه شهروندان به اطلاعات(از جمله اطلاعات سیاسی)، با رهاسازی آنها از نظارت دروازهبانهای خبری، باعث میشود آنان احساس کنند که حضوری بیواسطه تر درعرصه عمومی جامعه دارند و همچنین با افزایش آگاهیها، از یک سو مشارکت عقلاییتر میشود و از سوی دیگر، این امکان فراهم میآورید که شهروندان قدرت بیشتری پیدا کنند و در مقابل مجموعههای بسته تصمیمگیری و نظارتهای سیاسی، مقاومت آگاهانه بیشتری به خرج دهند.
3. این شبکه با فراهم آوردن فضای سیاسی مجازی، در کشورهایی مانند ایران که نهادهای مدنی (مانند احزاب) رشد یافته و کارایی ندارند، با هزینه کمتر، هم امکان ارتباطگیری با اعضا و شهروندان را برای آنها ایجاد میکند و هم امکان مشارکت غیر فیزیکی و کم هزینه شهروندان را در فعالیتهای حزبی و مدنی فراهم میسازد.
4. شبکه مذکور با فراهم آوردن امکان انتخابات و رأگیری الکترونی، با کاهش موانع و هزینههای شرکت در انتخابات، معضل پایین بودن درصد تعداد رأی دهندگان و کیفیت آرا را نیز حل میکند.
5. و سرانجام اینکه شبکه جهانی اطلاعرسانی، با فراهم آوردن امکان ارتباط دو سویه(به جای ارتباط یک سویه اغلب رسانههای مرسوم)، این فرصت را به شهروند داده است که بتواند برخوردی خودگزین با اطلاعات سیاسی و مطالب ارائه شده در جریان مبارزات انتخاباتی داشته باشد و بدین ترتیب، آزادی بیشتری، حتی در عرصه اطلاعگیری سیاسی به وجود میآید و شهروند در برابر تهاجم تبلیغاتی بازیگران سیاسی حرفهای، مصونیت بیشتری مییابد. در کشورهای جهان سومی که نظام رسانهای و ارتباطی کارامد و نهادینه شده ندارند و شهروندان از هنجارهای ارتباطی پیشرفته و درونی شده بیبهرهاند این کارکرد شبکه جهانی اطلاعرسانی، احتمالا اهمیت ویژهای دارد.
البته نقدهایی نیز ادعاهای مطرح شده، وارد شده است که در مقاله به آنها میپردازیم. از جمله اینکه فضای سیاسی مجازی، فاقد هویت فیزیکی و بنابراین فاقد محدودیتهای دنیای واقعی سیاست است و بدون آنها، جامعه دموکراسی اینترنتی معنایی ندارد؛ و یا اینکه اینترنت باعث آزادی بیش از حد میشود و این نوبه خود، باعث شده تا، محلی برای مباحثه عقلانی نباشد، بلکه مکانی برای تخلیه هیجانهای سیاسی و گفتگوهای غیر عقلانی باشد.
در این مقاله تلاش میشود تا با نگاهی بیطرفانه به دو طرف (مخالف و موافق) موضوع، جمعبندی نهایی، با توجه به شرایط کشور ایران ارائه شود