برای به دست آمدن موفقیت در هر زمینه ای عوامل مختلفی دست به دست یکدیگر می دهند تا این امر رخ بدهد.این مساله در مورد سینما نیز صدق می کند . متاسفانه در کشور ما عوامل مختلفی دست به دست هم داده اند تا سینمای ما پس از گذشت این همه سال از ساخت اولین فیلم ایرانی (سال ۱۳۰۸) هنوز به موفقیت چندانی در زمینه های مختلف از جمله فروش ، راضی کردن مخاطب و یا حتی مطرح شدن در سطح جهان دست نیافته باشد .در این شماره به بررسی محدود تعداد محدودی از این عوامل پرداخته ایم .
عامل شماره ۱ ، تهیه و ساخت فیلم های بی محتوا :بعضی از کلمات در هر منطقه ای از این کره ی خاکی به گونه های متفاوت تفسیر می شوند . کلمه ی فیلم سازی نیز از این قائده مستثنا نیست . از آمریکا و هالیوود گرفته تا هند و بالیوود . سینمای آمریکا دنیا را در حالی به تسخیر در می آورد که هندی های شاد از اینکه می توانند تصویرشان را در جایی به غیر از آینه ببینند خوشحال اند و بی وقفه در حالی که دوربین به دست دارند از همدیگر فیلم می گیرند .و در این میان مردم بدبخت کشوری به نام "سوازیلند" احتمالا با شنیدن کلمه ی فیلم فکر می کنند بهشان توهین شده . اما قضیه در کشور ما فرق می کند . در اینجا فیلم و فیلم سازی تفاسیر گوناگونی دارند. ما فیلم ساز خوب کم داریم و البته هوای خیلی هایشان را هم نداریم . جالب است بدانید که نام هشت فیلم ایرانی در کتاب "۱۰۰۱فیلم دیدنی قبل از مردن" ذکر شده است که واقعا جای خوشحالی دارد.بیش از ۶۰ منتقد معروف ، کارشناس و مدیران جشنواره های معتبر جهانی و … این ۱۰۰۱ فیلم را برگزیده اند و فیلم سازانی چون عباس کیارستمی ، جعفر پناهی ، داریوش مهرجویی و محسن مخملباف کسانی هستند که نامشان به نمایندگی از ایران در این کتاب درج شده است . و البته خالی است جای هنرمندانی چون مجید مجیدی و ابراهیم حاتمی کیا . اما از این تعداد اندک که بگذریم با خیل عظیمی از افراد به "اصطلاح فیلم ساز" رو به رو هستیم . روشن فکر و سیاستمدار و فارغ التحصیل فیلم سازی ! اینجا همه فیلم سازی را بلدند . خیلی خوب هم بلدند . هر سال با تعداد بسیاری از این فیلم های دور ریختنی رو به رو هستیم که به شدت سطح کیفی سینمای ما را زیر سوال می برند . با سابقه تر ها هم دست کمی از جوان تر ها ندارند و اگر به فیلم های اکران شده در تابستان نگاهی بیندازید با شاهکارهایی چون پارک وی و رئیس رو به رو می شوید که هر خوش ذوقی را سرحال می آورند . کسان دیگری چون پوران درخشنده و سیروس الوند هم که ماشاالله خستگی ناپذیرند و در حالی که لحظه ای دست از تلاش برنمی دارند به طور مداوم در حال انجام وظیفه هستند .با وجود چنین کارگردان ها و چنین فیلم های بی محتوایی چگونه می توان انتظار موفقیت داشت؟
عامل شماره ۲،کمبود امکانات :چند هفته پیش برای تماشای گزیده ای از آثار یکی از برترین کارگردانان جهان (اینگمار برگمن ) به موزه هنرهای معاصر رفتم . وقتی که رسیدم متوجه شدم که یک هفته زودتر آمده ام و تصمیم گرفتم به خانه برگردم.اما تصمیم گرفتم به سینما بلوار که در همان حوالی بود و کلاهی برای باران را نمایش می داد بروم و این فیلم را که مورد قبول تعدادی از دوستانم واقع شده بود ببینم. بلیطی به ارزش ۵۰۰۰ ریال (!) تهیه کردم و وارد شدم . لوستر بزرگی از سقف آویزان شده بود که آدم را یاد امامزاده ها می انداخت . بعد از حدود ۲۰ دقیقه تاخیر وارد صحن اصلی شدم . با یک مخروبه ی جن زده رو به رو بودم . "قسمتی از سقفش ریخته بود . تعداد زیادی ازصندلی هایش مثل صندلی اتوبوس های شرکت واحد پاره پوره شده بود . به کف زمینش هم که پوست تخمه ها جلوه ی خاصی بخشیده بودند . لوسترهای دیواری قدیمی هم روی دیوار قهوه ای رنگش به ترسناک تر شدن فضا کمک می کردند . فکر کنم بوی نم هم می آمد . صدایی هم که پخش می شد از کیفیت مناسبی برخوردار نبود و حست ختام همه ی این ها متوقف شدن پخش فیلم بود که چند دقیقه ای طول کشید .مگر تهران پایتخت چند تا سینما دارد که چندتایش باید به این شکل و تا این حد از استاندارد دور باشند ؟ در سینماهای شهرستان ها هم که علاوه بر داشتن مشکلات کمّی و کیفی ، فیلم وقتی اکران می شود که سی دی هایش به صورت رسمی عرضه شد . و با این وجود دیگر چه رغبتی برای تماشای فیلم باقی می ماند ؟
عامل شماره ۳ ، سایر موارد : اگر به شما بگویند که با شنیدن کلمه ی مجوز اولین چیزی که به ذهنتان می رسد چیست ، چه می گویید ؟ آیا جوابتان امیدوار کننده است ؟ بگذریم . به نظر شما چرا اخراجی ها توانست بیش از یک میلیارد تومان فروش کند و رکورد را جا به جا کند ؟ سوابق سیاسی کارگردان ، حضور بازیگران نام آشنا ، شوخی های بی مزه و … از جمله دلایل فروش فوق العاده این فیلم نبودند؟ خیلی ها از دیدن اخراجی ها لذت بردند.شعرهایش را زمزمه کردند و تکیه کلامشان شد "ایول ، ایول … " . چنین فیلم های کوچکی خیلی خوب جایشان را در دل مردم باز می کنند و بدین ترتیب ما به دست خودمان کاری می کنیم تا فیلم های پرمحتوا مجالی برای عرض اندام پیدا نکنند و اخراجی های ۲ و ۳ ساخته شوند . ما خود زمینه ی ساخت یک دوگانه و یا شاید یک سه گانه ی بی ارزش را فراهم می کنیم …
تقابل سنت و مدرنیته، راه گفتگو مسدوده
سینما بعنوان یک رسانه رسالتی را بر عهده دارد، و در پی آن تولیدات این دستگاه نیز باید در جهت تحقق این مهم گام بردارند. اگر از آگاهی بخشی به عنوان یکی از کارکردهای رسانه یاد شود بنابراین در پس تولیدات رسانه ای باید یک چارچوب معرفت شناسانه ای وجود داشته باشد. خالق هر اثر با یک شناخت و دیدگاهی دست به تولید معنا می زند، تا از این طریق نماد و نشانه ای را به مصرف کننده منتقل کند، منابع شناختی و بستر شکل گیری این فهم می تواند متفاوت باشد . از سوی دیگردرک گزینشی مخاطب مانع ازاین می شود تا درطی این مسیر ارتباطی معنا بدون تحریف و تغییر منتقل شود و چارجوب شناختی فرستنده میتواند از سوی دریافت کننده انشعاب پیدا کند. در اصل این پروسه از ویژگی های چرخه ارتباطی است و در این میان عوامل متعددی می توانند در نوع شناخت و فهم مخاطب از پیام تاثیر گذار باشند.
ارتباط هالیوود و صهیونیسم در گفتوگو با یک هالیوودی ایرانی
«حسن لطفی» گریمور ایرانی هالیوود، درباره چگونگی گریم شخصیتهای شرقی و مسلمان در فیلمهایهالیوود گفت: «هالیوود در زمینه چهرهسازی، انسانها را براساس پیشینه تاریخی، مذهبی و جغرافیایی طبقه بندی میکند و از آن جایی که تا حدّ زیادی ماشین تبلیغاتی وزارت خارجه آمریکا و پنتاگون است، هم راستا با سیاستهای آنها حرکت میکند.
همچنین به دلیل اینکه روابط سیاسی آمریکا در حال حاضر با کشورهای مسلمان مطلوب نیست همواره در فیلمهای هالیوودی شاهد آن هستیم که مسلمانان را با چهرههایی خشن و ناآراسته و به عنوان «بَدمَنها» (شخصیت منفی) معرفی میکنند».
لطفی گفت:
هالیوود کاملاً در انحصار یهودیها است، یهودیها هم از هر چه که بگذرند حتی شده از منافع آمریکاییها بگذرند از منافع خودشان نمیگذرند، ولی چون خودشان را با سیاستهای آمریکا هم سو میبینند بنابراین در مجموع کار، تبلوری از دیدگاههای استعمارگرانه سیا و پنتاگون و منافع لابی صهیونیستهاست، اگرچه بحث یهود از صهیونیسم متفاوت است و برخی از یهودیها از صهیونیستها متنفرند، ولی زمانی که پای منافعشان پیش میآید، یهودی بودن را به هر چیزی ترجیح میدهند.
او درباره وجود همیشگی شخصیت های منفی در فیلمهای هالیوودی گفت: «همیشه مشکل بدمن (شخصیت منفی) در فیلم های آمریکایی وجود دارد، بهگونهای که همیشه و در همه حال سفیدپوستها انسانهای خوبی هستند و بقیه انسانها چندان قابل اعتماد نیستند، در این میان مشکل تنها مسلمانان نیست، بلکه موسیاهها همیشه در فیلمها بد هستند».