دانلود تحقیق حضرت علی بن موسی الرضا(ع)

Word 239 KB 31859 26
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه شنا خت ومعرفت چهارده معصوم (ع) امری واجب وضروری است وهیچ عذروبهانه ای در ترک این امرپذیرفته نیست وهرکسی که بدون معرفت و شناخت امام ازدنیا برود مرگ او همانند مرگ زمان جاهلیت و مرگ گمراهان و کافران ومنافقان می باشند(اصول کافی 1ص180) دیگاه و شناخت شیعیان نسبت به چهارده معصوم (ع) بر دو نوع است: یک عده از شیعیان هستند که قائل به پیامبری حضرت محمد (ص) و عصمت حضرت زهرا (ع) و امامت 12 امام هستند ولی آنها را انسان هایی می دانند که فقط تا حدودی درعلم و تقوی از دیگر انسان ها برتر هستند و مسائل و احکام شرع مقدس اسلام را همانند فقهاء می دانند و بیان می کنند و از لحاظ مقام نیز کمی از مراجع تقلید بالاتر می باشند (که باید به حال این افراد افسوس خورد و به آنها گفت که خاک بر سرتان با این معرفتتان.) عده ای دیگر هستند که مقام اهل بیت(ع) را شناخته اند و آنان را اشرف خلایق و مظهر اسمای حسنای الهی و جلوه گاه صفات افعال الهی و محل اراده خداوند و فرمانده کل جهان هستی به اذن خداوند می دانند حال ما باید ببینیم که کدام یک از این دو گروه به واقیعت رسیده اند و توانسته به معرفت امام که از واجب ترین واجبات است دست یابند با کمی کنکاش در آیات و روایات در می یابیم که اهل بیت (ع) از نطر مقام و رتبه بسیار بالاتر و برتر از این هستند که آنها را (نعوذ بالله) مقداری از مرجع تقلید بالاتر بدانیم اینگونه اعتقاد به آنها بی معرفتی و ظلم و ستم به آنها و خود انسان می باشد ما باید بوسیله خود اهل بیت (ع) آنها را بشناسیم و با شناخت آنها خدا را بشناسیم و در مسیر معرفت و محبت الهی به پیش برویم هدف ازگردآوری این مجموعه داستانهایی که دراین کتاب آمده است و درسری این کتاب ها خواهد آمد این است که تا حدودی هرچند ناچیزنسبت به مقام والاوعظیم اهل بیت(ع) آشناشویم ودیگران را نیزآشنا کنیم وفریاد برآوریم که ای مسلمانان!

    ای شیعیان!امام خودرابشناسید وبیش ازاین درظلمت بیرون بیایدوباخورشید ونورآن آشنا بشویم وحقایق راببینید ودرک کنیدخداوند متعال اهل بیعت(ع) رابسیارعزیزوگرامی خلق کرده است وآنها رابرتمام مخلوقات جهان هستی برتری داده است وهیچ مخلوقی بهترازآنها وجودندارد وآنهابا معرفت ترین وبا محبت ترین ومطیع ترین مخلوقات نسبت به خداوند متعال هستند(بحار الانوار ج1ص107 ) دوران کودکی هشتمین اخترتابناک آسمان امامت دهمین ستاره ازچهارده معصوم حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) درروزجمعه سوم ذیقعده سال یکصدوچهل وهشت هجری قمری درمدینه به دنیا آمد کنیه امام رااباالحسن،ابوالقاسم،ابوعلی ذکرنموده اند پدربزرگوارش امام موسی کاظم ومادرش ام البنین که اززنان متقی و پرهیزگاربوده ودرفضیلت اخلاقی وخدا پرستی شهرت داشته است یکی ا صحابه امام موسی کاظم ازایشان روایتی را نقل نمود که روزی امام موسی کاظم کنیزی را خریداری نمود وفرمود: به فرمان پروردگاراو راخریده ام تا ازاوفرزندی به وجود آید که بهترین مردمان خواهد بود و نام وی راعلی راخواهم گذاشت درباره مادرآن حضرت درکتاب منتهی الامال علامه مجلسی آمده که یک روزامام به یکی ازنزدیک انش فرمودکه به دیدن یکی ازتجاری که ازاروپاتعدادی کنیزباخودآورده است برویم بعد آنکه به نزد اورفتیم ازوی خواستیم تا کنیزکان خویش را به ما نشان دهد کنیزهای خودرا آورداماامام آنها رانپذیرفت وفرمود:آیا کنیزدیگری نداری؟

    تاجربرده فروش گفت یک کنیزدیگرهم داری ولی وی بیماراست اگراو را می خواهید باید فردابرای خریداوبیایدامام فردامرابه آنجا فرستادتا اورا به هرقیمتی که پیشنهاد نمودخریداری کند تاجربرده ازمن پرسیدآن شخصی که دیروزهمراه تو بود که بود من گفتم او امام موسی بن جعفر و ازسلاله پاک هاشمی بودتاجربرده فروش گفت حقا که این کنیزمطلق به اوست چون که صاحب آن دراروپا به من گفت اونصیب عالمی ازمشرق زمین خواهد شد واز بطن وی فرزندی به وجود خواهد آمد که دردنیا نظیرش یافت نخواهد شد بعد ازآنکه دخترک ار امام باردارشد درکمال شگفتی مشاهده نمودند که ازدرون شکمش صدای خواندن قرآن وتسبیح و تقدیس و تلاوت حمد به گوش می رسد دخترک را هول و ترس برداشت تا اینکه امام به دنیا آمد و بعد از تولد دستها را بر زمین نهاد و سرش را به آسمان بلند نمود و شروع به مناجات کرد (منتهی الامال) صفات امام رضا یکی از برکاتی که خداوند نصیب ایرانیان نموده وجود بارگاه پر فیض و ملکوتی آن امام همام در مشهد مقدس می باشد از کسانی که چون نویسنده سعادت سال ها هم جواری با آن امام را داشته و مجاور آستان قدس رضوی بوده اند آن حضرت را بیش از پیش درک و لمس نموده اند از صفات و خصوصیات ظاهری آن حضرت متوسط القامه بودن ایشان و صورتی گندم گون و با جمال و نورانی و چشمانی جذاب بوده است امام هیچ گاه چون اکنون هیچ حاجتمدی را از درگاه خود دست خالی رد نمی کرده و او را شادان و خندان به دیار خویش می فرستاد هنوز هم که هنوز است بارگاه مقدس و نورانی آن حضرت نیازمندان را رفع نیازنموده و دردمندان را شفای عاجل می دهد چه بسیارند بیمارانی که از اقصا نقاط ایران و جهان به حرم مطهر امام می آیند و بعد از بهبودی به زادگاه خویش باز می گردند صفات کلی امامان در وجود هشتمین ایشان تجلی نموده بود صبر و شکیبایی و بردباری و کم گویی و اینکه جز لبخندی بر لب با صدای بلند نمی خندید ازخصوصیات بارز ایشان بود دادن صدقات به نیازمندان و به خانه تهیدستان رفتن و بر سر سفره ایشان نشستن و با ادب سخن گفتن و بیشتر شب ها را به عبادت گذرانیدن و روزها را روزه داشتن از دیگر صفات امام هشتم بود دبیرستانی که نویسنده در آن درس می خواند در مجاورت حرم رضوی قرار داشت از این رو و با توجه به دور بودن منزل و دو شیفت بودن کلاسهای درس در مدارس نظام قدیم سال های سال ظهرها سعادت آنرا داشته که ساعتی را در بارگاه مطهر امام به نیایش و راز و نیاز بپردازد هر چند زیارت بارگاه امام از عادات مجاوران آن حضرت می باشد ولی دیدار هر روزه در آن سال های شباب برای جوانی که از این چشمه سرشار می توانست قدری بنوشد و رفع عطش نماید غنیمتی بس بزرگ بود آن روزهای خاطره انگیز همچون تخیلاتی شاعرانه در مخیله نویسنده که اکنون سال های شباب را پشت سر گذاشته و از حرم رضوی به دور مانده هراز گاهی با رفتن به زادگاه خویش و زیارت حرم مطهر با خداوند خویش می پرداخته باز می گرداند و از سر چشمه پر فیض و نورانی از آسمان قدس رضوی دوباره جرعه ای نوشیده و از اینکه سعادت مجدد یار را داشته است خداوند را شکر می گوید به قول حافظ : قبر امام هشتم سلطان دین رضا از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش سیر حیات امام هشتم زندگانی امام رضا (ع) را می توان به سه بخش تقسیم نمود سالهای اولیه عمر ایشان را که قریب به بیست وپنج سال بوده و کودکی و جوانی و شباب را شامل می شده است در این سال ها همواره همراه و در رکاب پدر بزرگوارش امام موسی کاظم (ع) بوده و از تجربیات و علم الهی او استفاده می نموده است اما دومین دوره حیات آن امام بزرگ دوران امامت ایشان بود که به تعلیم و پرورش شیعیان خویش مشغول بود و از علومی که خداوند به وی مرحمت داشته آنها را سیراب می نمود این دوران که قبل از ولایتعهدی ایشان بودقریب به شانزده سال به طول انجامید در این روزگار درب خانه امام بر روی مشتاقان ایشان باز بود و آنها برای پاسخ به سؤالات خویش از اطراف و اکناف به مدینه روی می آوردند و از فیوضات امام بهره مند می شدند روایات فراوانی از حضرت رضا نقل شده است که حاکی از پشتکار و کوشش ایشان برای تدوین احادیث صحیح و معتبر می باشند در دوران شانزده ساله امامت ایشان دانشمندان بسیاری از اطراف و اکناف سرزمین های اسلامی به درگاه او می آمدند تا از جلسات درسی ایشان کسب بهره و فیض نمایند بخش سوم زندگانی امام دوران ولایتعهدی ایشان بود که در صفحات آینده بیشتر به آن خواهیم پرداخت درک حقایقی از درگاه نورانی و بارگاه الهی امام هشتم (ع) برای مجاورانی چون نویسنده که سال هایش سال افتخار زندگی در نزدیکی آن حرم امن الهی را داشته و به عللی ناخواسته قضاو قدر او را از مجاورت آن آستان مقدس دوئر نموده شاید از کسانی که در عمر خویش جز دو سه بار بیشتر به زیارت آن بارگاه نورانی نمی روند ملموس تر و قابل درک باشد .

    درخت بادام شفا دهنده ای که امام رضا (ع) آن را کاشته بود و کیفر کسانی که آن درخت را بریده و کندند خدیجه دختر حمدان بن پسنده می گوید : چون حضرت امام رضا (ع) داخل نیشابور شد و در سرای جده من پسنده وارد شد او به این خاطر به پسندیده بود چون امام رضا (ع) وارد آن خانه شد در طرفی از آنجا بادامی را کاشت .

    وقتی که مردم فهمیدند می آمدند و بادام آن درخت را برای شفا می بردند و به برکت امام رضا هر کسی که مرضی به او می رسید و از آن بادام تناول می نمود شفا می یافت هر کس که درد چشم داشت وقتی از آن بادام ها بر چشم خودمینهاد چشمش خوب میشد زن آبستنی که زاییدن بر او سخت و دشوار می گردید وقتی از آن بادام میخورد دردش ساکن می گشت و در همان ساعت میزایید اگر چهارپایی قولنج میشد از شاخه درخت می گرفتند و بر شکم او میکشیدند و آن خوب می شد و باد قولنج از او می رفت .

    روزگاری گدشت و ناگهان آن درخت خشک شد جد من که حمدان نام داشت شاخه های آن درخت را برید پس کور شد بعد پسرش که ابوعمرو نام داشت آمد و آن درخت را از زمین کند پس همه مال و اموالش که هفتاد یا هشتاد هزار درهم بود از بین رفت و برای او هیچ نماند ابوعمر و دو پسر به نام های ابوالقاسم و ابو صادق داشت که هر دوی آنها نویسنده ابوالحسن محمد بن ابراهیم سمجور بودند آنها خواستند که خانه ای که آن درخت در آنجا بود را تعمیر کنند و برای این کار بیست هزار درهم خرج کردند و بیخ آن درخت را که مانده بود کند ند پس پای راست یکی از آن دو برادر سیاه شد و گوشت از پایش ریخت و بعد از یک ماه مرد .

    برادر دیگر که بزرگتر بود در دیوان سلطان در نیشابور مستوفی بود روزی جماعتی از کاتبان بالای سرش ایستاده بودند و او خط می نوشت یکی گفت :«خداوند چشم بد را از کاتب این خط دور کند» در همان ساعت دست او لرزید و قلم از دستش افتاد و دانه ای در دستش پدید آمد پس به منزلش رفت ابوالعباس کاتب با جماعتی نزد او آمدند و گفتند : « این مرض تو از گرمی است و باید امروز فصد کنی تا خوب شوی » پس او فصد کرد ناگهان دستش سیاه شد و گوشت دستش ریخت و مرد 1 [1] کمک خواستن گنجشک به امام رضا(ع) سلیمان جعفری می گوید : در داخل باغی در خدمت حضرت امام رضا(ع) بودم ناگهان در مقابل آن حضرت کنجشکی بر زمین نشست و شروع به صیحه زدن و اضطراب نمود کرد امام رضا به من فرمود :« ای فلانی !آیا می دانی که این گنجشک چه می گوید ؟» گفتم نه حضرت فرمود :« می گوید که ماری می خواهد جوجه های مرا بخورد ؛ پس این عصا را بردار و به داخل خانه برو آن مار را بکش.» من عصا را گرفتم و داخل خانه شدم و دیدم ماری در آنجااست پس آن را کشتم .2 عشق و محبت بچه آهو به امام رضا(ع) عبد الله بن سوقه می گوید :امام رضا (ع) از کنار ما گذشت و با ما درباره امامت خویش بحث نمود من و تیمم بن یعقوب سراج به امامت او قائل نبودیم و مذهب زیدی داشتیم سپس با آن حضرت به صحرا رفتیم در آنجا جند آهو را دیدیم امام رضا به یکی از بچه آهوها اشاره کرد و بچه آهو آمد و نزد حضرت ایستاد ایشان دست مبارکش را به سر بچه آهو کشید و آن را به غلامش داد آنگاه فرمود :« ای عبدالله !آیا باز ایمان نمی آوری ؟» گفتم :« چرا ای آقای من !تو حجت خدا بر خلقش می باشی و ازعقیده نادرستم توبه می کنم » سپس حضرت به بچه آهو فرمود :«به چراگاهت برو » بچه آهو در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود آمد و بدن خودش را به پاهای امام رضا (ع) کشید و صدا کرد حضرت فرمود :«میدانی چه می گوید؟» حضرت فرمود :« این آهو می گوید : اول که مرا خواندی خوشحال شدم و خیال کردم از گوشت منخواهی خورد و دعوتت را پذیرفتم ولی اکنون که مرا امر به رفتن نمودی من ناراحت و غمگین شدم»3 خضوع و خشوع درندگان وحشی نسبت به امام رضا و به هلاکت رسیدن زینب کذابه توسط آن درندگان می گوید : در خراسان زنی بود که او را زینب می نامیدند او ادعا نمود که وی علویه و از سلاله فاطمه زهرا (ع) است و بواسطه این انتساب بر مردم خراسان مفاخرت می کرد زینب کذابه بر مامون وارد و خیال می کرد که وی دختر علی بن ابیطالب (ع) است و حضرت علی (ع) در حق وی دعا فرموده است که تا قیامت باقی بماند .

    مامون به حضرت امام رضا (ع) عرض کرد :«آیا او درست میگوید؟» حضرت فرمود :« ما اهل بیتی هستیم که گوشت ما بر حیوانات و درندگان حرام است یعنی آنها بر ما چیره و خیره نمی شوند و جسارت نمی کنند و گوشت ما را نمی خورند هم اکنون تو این زن را جلوی درندگان بینداز اگر او در ادعای خود راستگو بوده و دختر علی (ع) باشد درندگان به او نزدیک نمیشوند و او را نمیدرند .

    حضرت فرمود :« ما اهل بیتی هستیم که گوشت ما بر حیوانات و درندگان حرام است یعنی آنها بر ما چیره و خیره نمی شوند و جسارت نمی کنند و گوشت ما را نمی خورند هم اکنون تو این زن را جلوی درندگان بینداز اگر او در ادعای خود راستگو بوده و دختر علی (ع) باشد درندگان به او نزدیک نمیشوند و او را نمیدرند .» چون آن زن این سخن را شنید و خود را در معرض هلاکت دید به مامون گفت :« اول خودم این شخص به جلوی درندگان برود تا ثابت شود که آیا خودش واقغا از نسل علی بن ابی طالب (ع) است یا نه ؟» مامون گفت «از روی انصاف و عدل سخن گفتی » پس امام رضا (ع) به آنجایی که حیوانات درنده را جای داده بودند رفت و چون زینب آن حضرت را شروع به خنده و قهقهه کرد و از روی سخره و استهزاء به آن حضرت اشاره نمود امام رضا (ع) دو رکعت نماز در میان درندگان بجای آورد و به سلامت بیرون آمد در این هنگام مامون به آن زن کذابه امر کرد که :« حالا به میان درندگان برو.» ولی آن زن قبول نکرد پس مامون دستور داد تا او را در میان درندگان وحشی انداختند و درندگان او را دریده و خوردند در نقل دیگری آمده است که چون ادعای زینب کذابه را به عرض امام رضا (ع) رساندند آن حضرت ادعای او رد کرد پس آن حضرت را به خدمت آن حضرت آوردند حضرت فرمود :«این زنی کذابه و دروغگو است» زینب چون این را شنید شروع به سفاهت و جسارت نمود و گفت :« چنانکه تو نسبت مرا رد نمودی من نیز نسبت تو را رد می نمایم .» پس امام رضا (ع) با آن زن به نزد مامون رفتند مامون جایی داشت که شیرها و درندگان وحشی را در آنجا به زنجیر کشیده بودند تا در آنجا اشخاص مفسد را به هلاکت برسانند ،امام رضا (ع) به مامون فرمود :« این زن به علی و فاطمه (ع) دروغ می بندد و از نسل ایشان نیست ،زیرا هر کس که واقعا از نسل علی و فاطمه باشد گوشت او بر درندگان حرام است پس وی را در جایگاه حیوانات وحشی بینداز اگر در این انتساب درست گفته باشد درندگان به او نزدیک نمی شوند و اگر دروغگو باشد درندگانش او را می درند.» چون زینب این سخن را شنید به آن حضرت گفت :«تو خود بسوی درندگان برو.» امام رضا (ع) دیگر با زینب سخن نگفت و از جای خوبرخاست مامون گفت :«کجا می روی؟» حضرت فرمود :«بطرف جایگاه درندگان می روم .» مامون و مردم و اطرافیا ن برخاستند و به آنجا رفتند و درب جایگاه حیوانات وحشی را گشودند .

    پس امام رضا (ع) به آن جایگاه وارد شد و مردم از بالای آنجا نگران و مضطرب نگاه می کردند چون امام رضا در میان درندگان آمد همه حیوانات عاجزانه و با خشوع و خشوع خدمت آن حضرت آمدند و همگی دم خود را بر زمین می ساییدند و آن حضرت نزدیک هر یک از آن حیوانات می رفت و دست رافت و مهربانی بر سر و صورت آنها می مالید و اضهار مرحمت می فرمود.

    بعد حضرت از آن مکان بیرون آمد آنگاه به مامون گفت:« این دروغگوی بر علی و فاطمه (ع) را داخل این جایگاه بکن تا حقیقت بر تو آشکار شود.» زینب از قبول این امرامتناح نمود ولی مامون دستور داد تا او را به زور به آنجا بیندازند چون آن کذاب را داخل جایگاه کردند همه حیوانات و درندگان آنجا بطرف او حمله کردند و او را دریدند و خوردند از آن پس نام آن زن در خراسان به زینب کذابه مشهور شد زنده شدن تصویر های دو شیر وحشی در دربار مامون ملعون و دریدن و خوردن دشمن امام رضا می گویند : مدتی در میان مردم کوفه گفتگو از عظمت و معجزات شگف ت انگیز امام رضا (ع) مخصوصا آمدن باران به دعای آن حضرت بود تا آنکه بعضی از معاندین نزد مامون رفتند و او را ملامت کردند که شرف و فخری که خدای تعالی به تو ارزانی داشته بود از خاندان عباس به خاندان علی منتقل ساختی و هیچ کس با خود و اولاد خود این چنین نکند که تو کردی علی بن موسی را طلبیدی و او را مشهور و معروف ساختی و حالا کار بجائی رسیده که جمیع خلق از تو برگشته اند و او را مستجاب الدعوه می دانند بلکه اعجازش نام نهاده اند در حالی که او ساحر و ساحر زاده است یکی از ایشان که حمید بن مهران نام داشت گفت :« اگر خلیفه به من اجازه دهد در میان خلق با او مباحثه و مجادله می کنم و او را شکست می دهم و بر خلق ظاهر می سازم که او دارای علم و کمالی نیست .» مامون گفت : « اگر می توانی بکن مه در نزد من چیزی از این کاردوست داشتنی تر نیست .» پس مقرر شد که در روز معینی علماء و فقهاء و اکابر و اهالی را جمع کنند و او با امام رضا (ع) حرف بزند .

    در روز موعود بعد از آنکه کجلس منعقد شد مامون کسی را به طلب آن حضرت فرستاد و التماس تشریف فرمایی امام (ع) را نمود و پیغام فرستاد که :« مجلس عجیبی منعقد شده است و دوست می دارم که شما هم حاضر باشید.» چون امام رضا (ع) رسید مامون برخواست و از آن حضرت استقبال نمود امام رضا (ع) آمد و بر جای خود قرار گرفت .

    حمید بن مهران از جای خود برخواست و شروع به هذیان و باطلیات کرد گفت:« مردمان در مورد تو عقیده فاسدی پیدا کرد ه اند و آمدن باران را به دعای تو می دانند در حالی که این اتفاقی بوده است بلکه هر چیز را که حق تعالی در وقتی مقرر نموده باشد در آن وقت می شود .

    این رفعت مقامی که برای تو بوجود آمده است از مامون است که پایه تو را بلند گردانیده است والا تو دارای این حال و مرتبه نبوده ای » چون کلام آن ملعون به اینجا رسید امام رضا (ع) فرمود :« اگرخلق شکر نعمت های الهی کرده باشند که ایشان را باران داده باشد برای من نیست که منع ایشان بکنم و اینکه می گویی صاحب تو به من رفعت و مقام داده است بدان که مرتبه و مقام را حق تعالی به من کرامت فرموده است نه اینکه مامون به من منزلتی داده باشند حال من با او مانند حال یوسف با حاکم مصر می باشند» حمید بن مهران گفت:« آمدن باران را نمی توان کرامت و اعجاز نام نهاد بلکه اعجاز آن چیزی است که حق تعالی مرغانی را برای ابراهیم خلیل زنده کرد حال اگر در آنچه ادعا می کنی راستگو می باشی به این عکس دو شیر که در این مسند می باشد زندگی عطا کن و به آنان دستور بده که مرا بخورند و اگر نتوانی این کار را انجام دهی پس دروغگو هستی » سپس اشاره کرد به دو عکس شیری که در تکیه گاه مامون بود و آن عکس ها را از ابریشم و ریسمان بر آن مسند نقش کرده بودند .

    در این هنگام امام رضا(ع) غضبناک شده و خطاب به آن دو عکس شیر فرمود:« ای دو شیر !این فاجر را بدرید و بخورید و ذره ای از او باقی نگذارید .» ناگهان به اذن حق تعالی آن دو شیر جان پیدا کرده و به جانب حمید بن مهران حمله ور گردیند و چنان او را دریدند و خوردند که نه ذره ای از او بجا ماند و نه قطره ای از خونش بر زمین چکید.

    همه افراد از دیدن این صحنه وحشناک و اعجاز انگیز متحیر و مبهوت ماندند و چون شیران فارغ شدند رو به آن حضرت کرده گفتند : « ای ولی خدا!دیگر چه امر دارید ؟

    آیا اجازه می فرمایید آنچه را که با آن فاسق کردیم با این مرد هم بکنیم ؟» و اشاره به مامون کردند .

    مامون را از شنیدن این سخن غش کرده و بیهوش شد امام رضا (ع) دستور فرمود که گلاب و بوی خوش آورده و با زحمت زیادی مامون را به حال خود آوردند .

    چون مامون چشم باز کرد شیران دوباره گفتند :« اجازه می دهید که او را به آن کسی که هلاکش ساختیم ملحق سازیم ؟» حضرت فرمود :« اجازه نمی دهم چرا که حق تعالی در بودن او حکمت و تدبیری دارد و او باید باشد تا آن امر را امضا کند.» و این سخن امام رضا (ع) اشاره بود به زهر خوراندن مامون به آن حضرت .

    سپس شیران گفتند :« ای ولی خدا!

    به ما چه خدمتی را امر می فرمایی ؟» حضرت فرمود:« به جای خود برگردید چنانجه بودید .» پس شیران رفته و بهمان تکیه گاه چسبیدند چنانچه از اول بودند چون مامون خاطر جمع شد به امام رضا (ع) عرض کرد :« الحمد الله که حق تعالی شر حمید بن مهران را از من دور گرداند .

    ای فرزند رسول خدا !

    این امر از معجزات جد شما بود و حالا برای شماست از شما تقاضا مندم که در مقام خود بنشینی و بر من منت گذاری.» امام رضا (ع) فرمود :« اگر مرا میل آن بود با شما در این مدت آن قدر مدارا نمی کردم خدای تعالی جمیع مخلوقات خود را مطیع و منقاد من ساخته است چنانچه از این دو شیر دیدی حق تعالی به من امر نموده است که بر تو اعتراض نکنم و در تحت حکم تو باشم چنانچه یوسف با پادشاه مصر بود بعد از این واقعه همیشه مامون در ترس و واهمه بود تا اینکه به امام رضا (ع) زهر خورانید و آن حضرت را شهید کرد.4 زنده شدن زنی بعد از گذشت یک سال از مردن او و زندگی کردن و بچه به دنیا آوردن آن زن ابراهیم سهل می گوید: خدمت امام رضا(ع) رسیدم و عرض کردم «بسیاری گمان می کنند که پدرتان در مورد امامت شما وصیتی نکرده است و شما از طرف خودتان ادعای امامت کرده اید !» امام رضا(ع) فرمود:«دلایل امام نزد تو چیست؟» گفتم:« خبر دادن از خارج و زنده کردن و میراندن.» حضرت فرمود :« هر دو را انجام می دهم اما امر خارج از این خانه این است که تو به همراه خود پنج دینار داری (که صحیح بود ) و اما امر دیگر اینکه همسر تو یک سال است که مرده من اکنون او را زنده کردم و او را تا یک سال دیگر نزد تو می گذارم سپس به اذن خدا او را می میرانم تا بدانی من امام هستم .» چون امام رضا (ع) این فرمایش را نمود یک باره بدنم لرزید و منقلب و مظطرب شدم حضرت فرمود:«ترس را از خود دور کن که تو در امان هستی .»سپس از خدمت حضرت مرخص شدم و به منزل خود رفتم وقتی داخل خانه شدم همسرم را مشاهده کردم که در خانه نشسته است با تعجب به او گفتم «چه کسی تو را زنده کرد و به اینجا آورد.» او گفت :«شخصی با چنین اوصافی (که مطابق اوصاف امام رضا(ع)بود) نزد من آمد و فرمود: برخیزو نزد شوهر خود بروکه تو بعد از مرگ فرزندی به دنیا می آوری.» به خدا قسم بعد از آن خدای تعالی به برکت امام رضا(ع) برزندی به من عطا کرد مسلط شدن بر زبان عربی در یک لحظه اسماعیل بن سندی می گوید:«شنیدم که در عرب راهنمائی هست و حجت الله وقت است پس تفحص کنان رفتم تا به مدینه رسیدم و مرا به خدمت امام رضا(ع) راهنمایی کردند.

    در آن وقت کلمه ای از عربی نمی دانستم چون به خدمت امام رضا(ع) به زبان سندی تکلم نمودم پس آن حضرت به زبان خودم با من صحبت نمود و من با زبان سندی سؤال هایم را پرسیده و جواب شنیدم سپس گفتم :«من شنیدم که حجت خدا در عربستان می باشد پس به طلب او به اینجا آمده ام .» حضرت فرمود:«آن حجت خدا من هستم حال هر چه می خواهی بخواه .» عرض کردم :«من از زبان عرب چیزی نمیدانم اگر دعا می فرمودی که به زبان عربی مسلط شوم عنایت زیادی به من نموده اید .» پس امام رضا (ع) دست مبارکش بر لب من مالید و ناگهان من در یک لحطه به زبان عربی مسلط شدم بنحوی که از همه کس بهتر حرف می زدم 5 خبر غیبی امام رضا (ع) در مورد بدنیا آمدن دو فرزند پسر و دختر حسن بن علی وشا می گوید:روزی امام رضا(ع) در مرو مرا طلب کرد و فرمود:«ای حسن!علی بن ابی حمزه بطائنی در این روز مردو در همین ساعت داخل در قبرش شد و دو ملک وارد قبر او شدند و سؤال کردند:«پروردگار تو کیست؟» او گفت:«الله تعالی.» گفتند:«پیغمبر تو کیست؟» گفت:«محمد(ص).» گفتند:«ولی تو کیست؟» گفت:« علی بن ابیطالب(ع)» گفتند:«بعد از او کیست؟» گفت:« امام حسن (ع)» پس یک یک امام ها را گفت تا اینکه به موسی بن جعفر (ع) رسید از او پرسیدند:«بعد از موسی (ع) کیست؟» در این هنگام او سخن در دهان گرداند و جوابی نگفت پس زجرش دادندو گفتند:«بگو کیست؟» دوباره سکوت کرد گفتند:«آیا موسی بن جعفر (ع) تو را به این امر کرده است؟» پس او را با عمودی از آتش زدند و قبر او را تا روز قیامت برافروخته و شعله ور ساختند.» بعد از پایان سخنان امام رضا(ع) من از نزد آن حضرت بیرون آمدم و تاریخ آن روز را یادداشت کردم .

    پس از مدتی کوتاهی نامه های اهل کوفه آمد که در آن نامه ها از مرگ و دفن بطائنی در آن روزی که حضرت فرموده بود خبر دادند .6 شروع شدن باران و بند آمدن آن به دعای امام رضا(ع) می گویند : چون مامون علی بن موسی الرضا(ع) را ولیعهد کردو مدتی بر آن گذشت فیض آمدن باران منقطع شد.

    چون این خبر را به مامون رسید نگران شدو کسی را به خدمت امام رضا(ع) فرستاد که « اگر به طلب باران به صحرا می رفتید بد نبودند.» امام رضا(ع) فرمود:« بلی امشب جدم رسول خدا (ص) را با امیر الؤمنین در خواب دیدم فرمودند که روز دوشنبه به دعای استسقاء بیرون بروید که حق تعالی به دعای تو باران را نازل خواهد کرد.» چون روز دوشنبه شد امام رضا(ع) بیرون آمد و به منبر رفته و ادای حمد الهی و نعمت رسالت پناهی نمود و دعا کرد مقارن دعای آن حضرت رعدو برق و ابرو باد بهم رسیدو باز متفرق شد امام رضا(ع) فرمود:«این ابر از فلان زمین است.» وهمچنین ده ابر آمدو رفتو چون ابر یازدهم رسیدحضرت فرمود:«این ابر از آن شماست اما ملازم شما خواهد بود تا شما را به خانه هایتان برساند و بعداز آن چندانکه شما بخواهید خواهد بارید.» پس مردم بطرف هانه های خود رفتند و چون به منازل خود رسیدند باران شروع شد و چنان بارید که دشت و بیابان را سیراب گرداند و حوضها و برکه ها پر کرد سپس مردم آمدند و گفتند:« دیگر بس است که اگر باریدن باران ادامه پیدا کند خرابی می رسد و خانه ها خراب می شوند.» پس امام رضا(ع) دعا فرمود و باران بند آمد.

    ساختن قبر امام رضا (ع) توسط ذوالقرنین می گویند:وقتی ذوالقرنین به همراهی گروهی از علماو دانشمندان و بزرگان و لشکریان در روی زمین برای رسیدن به آب حیات سیر می کردند تا اینکه به سرزمین خراسان رسیدند.

    ذوالقرنین دستور داد که شب را در آن جا استراحت کنند و خودش به خواب فرو رفت در عالم رؤیا دید که ستاره ای مانند خورشید درخشید و از آسمان فرود آمد و در آن سرزمین غروب کرد صبح که از خواب بلند شد تعبیرکنندگان را طلب کرد و خواب خود را به آنان گفت آنان گفتند:«ای ذوالقرنین !

    یکی از اولاد پیغمبر آخرالزمان که علی بن موسی الرضا(ع) نام دارد در این مکان دفن می شوند.» ذوالقرنین بلافاصله دستور داد که کحل غروب و فرود ستاره ای که در خواب دیده بود را قبری بسیار محکم ساختند و شهری بسیار زیبا در اطراف آن قبر و بقعه بنا کرد و به عده ای از افراد دستور داد که در همان جا بمانند و زندگی کنند حالات مادرامام رضا (ع) حمیده امام کاظم (ع) از جمله اشراف و بزرگان عجم بود کنیزی خرید و نام او را تکتم گذاشت و آن کنیز سعادت مند از نظر عفل دین و حیاء بهترین زنان زمان بود و خاتون خودش حمیده را خیلی تعظیم و احترام می کرد و از روزی که حمیده خاتون او را خرید بخاطر احترام و تعظیم و مقامی که برای حمیده خاتون قائل بود هرگزنزداونمی نشست چون حمیده تکتم مادر امام رضا (ع) را خرید شبی حضرت رسول را در خواب دید و آن حضرت به او گفت که :ای حمیده !

    تکتم را به فرزند خود موسی تملیک نما که او فرزندی متولد خواهد شد که بهترین اهل عالم باشد به این سبب حمیده خاتون تکتم را به آن حضرت بخشید و او با کره بود 7 حمیده روزی به حضرت موسی (ع) گفت : ای فرزند گرامی!تکتم کنیزی است که من در زیرکی و محاسن اخلاق بهتر از او ندیدم می دانم هر نسلی که از او بوجود آید پاکیزه و مطهر خواهد بود و او را به تو می بخشم و از تو می خواهم حرمت او را رعایت بنمایی وقتی که حضرت رضا (ع) از او متولد شد او را طاهره نامیدند حضرت رضا(ع) زیاد شیر می آشامید روزی تکتم (طاهره) گفت که : مرضعه دیگری بیاورید که مرا یاری کند .

    گفتند :مگر شیر تو کم است ؟

    گفت: به خدا سوگند شیر من کم نیست ولیکن نوافل و اورادی که قبلا داشتم و به آنها عادت کرده بودم به سبب شیر دادن کم شده است به همین دلیل معاون و کمک می خواهم که اوراد و نوافل خودم را ترک ننمایم

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا» منظومه محنت زهرا و آل او دوشیزگان پرده نشین حریم قدس بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش ...

سپاس خداوندي را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بيافريد و نعمت در آن بگسترانيد و از براي جانشيني خود بر روي زمين انسان را از ماند آبي گنديده بسرشت و براي هدايت او پيامبران فرستاد. درود برون از شمارش بر خاتم پيامبران که با ارائه رسالتش دين

مقدمه: سخن گفتن درباره حضرت مهدی (عج)، به نفس کشیدن می ماند که گرچه مکرّر است، امّا برای ادامه حیات ضروری است. درباره زندگانی و غیبت و ظهور امام زمان علیه السلام، کتاب های بسیاری نوشته شده که مشتمل بر هزاران مجلّد است. با اینهمه ناگفته های فراوانی باقی مانده است که بیان و تبیین آنها، تحقیقاتی گسترده تر و تألیفاتی افزون تر می طلبد. علاوه بر اینها، تبلیغاتی اساسی و پیگیر بایسته ...

سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش بر خاتم پیامبران که با ارائه رسالتش دین خدا را استواری بخشید و بشر را به راه راست رهنمون شد و با وانهادن قرآن و عترت پاک، چراغ شریعت را تا قیام قیامت بیافروخت. و سلام بر ...

بزرگان و دانشمندان شیعه به ویژه صاحبان قلم که درمورد وجود حضرت مهدی کتاب نوشته اند، با بهره گیری از کلمات نورانی و روایات وارده در این باب ، برای شیعه و دوستان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) تکالیف ووظایفی را مقرر داشته اند ، تکالیفی که یک فرد شیعه باید درعصر غیبت نسبت به آنها اهتمام ورزد . البته هر کسی در حد وسع خود اموری را به عنوان وظایف تعیین کرده اند . در این مورد ، بهترین ...

واما توضیح مطلب اول: خداوند متعال رب العالمین است یعنی تربیت کننده همه موجودات عالم و معنی رب العالمین آن است که مخلوق خود راه راست حرکت داده و از صفر به اوج کمال میرساند انسان هم در این زنجیره تربیتی قرار گرفته و خداوند متعال برای تربیت او انسانی را که از علم و عصمت کامل برخوردار است را به عنوان مربی او قرار می دهد که آن انسان کامل را امام و محبت خدا می نامیم و اگر در هر زمانی ...

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: انى تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتى أهل بيتى فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض. الحمدلله و سبحانک اللهم صل على محمد و آله مظاهر جمالک و جلالک و خزان أسرار کتابک الذى تجلى فيه الأحديه بجميع أسمائک حتى ا

ولادت علي (ع) : رسول گرامي اسلام در سال عام الفيل در مکه معظمه ديده به جهان گشود, فاطمه دختر اسد در حالي که از ولادت پيغمبر خدا و از شنيدن آن همه معجزات و کرامات در هنگام تولدش به شدت خوشحال بود با سرعت تمام خود را به شوهرش حضرت ابوطالب (ع)رسانده و

مقدمه فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه ...

ولادت علي (ع) : رسول گرامي اسلام در سال عام الفيل در مکه معظمه ديده به جهان گشود, فاطمه دختر اسد در حالي که از ولادت پيغمبر خدا و از شنيدن آن همه معجزات و کرامات در هنگام تولدش به شدت خوشحال بود با سرعت تمام خود را به شوهرش حضرت ابوطالب (ع)رسانده و

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول