شیعه به معنای کلی
وژاه شناسی
شیعه در لغت به معنی انصار و اتباع است « الشیعه : الاتباع والاعوان والانصار مأخوذ من الشیاع(1)» و از ماده شیع به معنای مشایعت و پیروی و شجاعت ا ست. (2)دراصطلاح نوبختی می گوید؛ «گروهی شیعه نامیده شدند و ایشان هوا خواه علی بن ابیطالب (علیه السلام )بودند که پیروی از وی را شیوه خود ساخته و همه تیره های شیعه از این دسته برخاستند(3)»
ازهری میگوید:«شیعه یعنی گروهی که دوستدار عترت و خاندان پیامبرهستند.(4)»
ابن خلدون درمقدمه تاریخش چنین می گوید:
«بدان که شیعه در لغت عبارت ا ز یاران و پیروان، در عرف فقها و متکلمین گذشته و حال به پیروان علی (علیه السلام )و فرزندانش می شود(5) »
شهرستانی میگوید؛
«شیعه کسانی هستند که تنها علی را پیروی کرده و معتقد به امامت و خلافت او از طریق نص هستندو میگویند امامت از او خارج نمیشود مگر با ظلم امامت را جز اصول دین می دانند ونصب امام را از طرف رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلام)جایز بلکه واجب میدانند و محال است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلام)از تعین امامت اغفال و اهمال کرده باشد و این امرخطیر یعنی تعیین امام را بر دوش امت گذاشته باشد(6).»
شیخ مفید میفرمایند: «شیعه به پیروان علی (علیه السلام )گفته میشود که معتقد به امامت و خلافت بلا فصل او از طریق نص ونصب پیامبر(ص)هستند(7).»
کلام شیخ مفید مختصر، کامل و بی نقض ترین کلام به نظر می رسد.
زمان پیدایش شیعه
درمورد پیدایش و تولد شیعه در دامن اسلام بین اصحاب تاریخ و ملل و نحل اختلاف و اظهار نظریه های متفاوتی ارایه شده اند امابه طور کلی میتوان این نظریه را به دو دسته تقسیم کرد.
الف پیدایش شیعه بعداز درگذشت پیامبر عظیم شان، هر کدام از این قول ها به چند دسته تقسیم میشود.
ا- تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزی که جمعی از بزرگان صحابه به صراحت گفتند؛ علی (علیه السلام )اولی به امامت و خلافت است(8).
طبری نقل می کند:زبیر شمشیر کشید و گفت تا با علی بیعت نشود شمشیرم را غلاف نمی کنم(9). جماعتی از مهاجرین و انصار از بیعت ابوبکر سرباز زدند و به علی بن ابیطالب گرویدن و از آنانند عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس زبیربن عوام بن عاص ،خالدبن سعید، مقداد بن اسود، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عماربن یاسر، ابی بن کعب و...(10) این افراد مسلماً امامت علی (علیه السلام )را درزمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)شنیده بودند و اینکه او خلیفه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلام)می باشد. این واکنش سیاسی در مقابل فضای سیاسی بیعت ابوبکر درسقیفه بنی ساعده نبوده بلکه بذرتشیع در زمان پیامبرریخته شده بود.
شهید محمد باقرصدر میفرماید؛ شیعیان بلافاصله پس از رحلت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلام)به وجود آمدند ودرعدهای از مسلمانان تجسم یافتند که به صور عملی تسلیم طرحی شدندکه پیغمبراسلام(صلی الله علیه و آله و سلام)برای رهبری حضرت علی(علیه السلام )ارائه داد و واجب دانستند. تا بلافاصله پس از او به اجرا گذاشته شود. بنابراین تجسم جریان شیعی وبه فعلیت درآمدن آن از لحظهای آغاز شد که برخی موضعی را که گروهی در سقیفه بدان روی آوردند وبا در پیش گرفتن آن طرح رهبری حضرت علی (علیه السلام )را متوقف کردند و خلافت را به غیر از او نسبت دادند رد کردند(11).
2- شیعه بعداز قتل خلیفه سوم عثمان بن عفان در روز جنگ جمل در مقابل خون خواهان عثمان و اصطلاح عثمانیان قرار گرفتند. ابنندیم میگوید؛
« وقتی که طلحه و زبیر با علی مخالفت کردندو جز به خون خواهی عثمان به چیزی دیگر قانع نشدند و علی نیز خواست با آنها بجنگد، تا سربه فرمان حق نهند آن روز کسانی را که از او پیروی کردند به نام شیعه خوانند و او خود نیز به آنها میگفت شیعیان من(12).»
این نظریه خیلی ضعیف تر از نظریه قبلی میباشد مخالف متون تاریخی است و مخصوصاً با مسند این قضیه که شیعه علی در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)وجودداشته شخص ابوزهره به این قضیه اشاره می نماید که در صفحات آینده خواهد آمد.
3- شیعه بعد از بازگشت علی (علیه السلام )از صفین پدیدآمد این نظریه توسط یک شرق شناس اسکاتلندی بیان شده که حتی قابلیت طرح و جواب دادن را ندارد(13).البته قبل از پروفسورمونتکمیری وات توسط اسفراینی بغدادی بیان گشته است.(14)
ب پیدایش شیعه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلام)، برقی (م274یا280 ه ق) میگوید: یاران علی (علیه السلام )به اصحاب اصفیاء، اولیاء، شرطه الخمیس و... تقسیم میشوند افرادی همچون «سلمان فارسی، مقدادبن اسود، ابوذرغفاری، عمار،ابولیلی، بشربن ابوسفان، ابوعمر، ابوسعیدخدری، جابربن عبدالله انصاری،براءبن عازب وعرقه ازدی از دسته اصفیا هستند(15)»
ابن زهره ازابن ابی الحدید نقل میکند؛ عدهای ازصحابه عقیده شیعه را درمورد علی (علیه السلام )داشتند. وعلماً و فضلاً علی(علیه السلام )را برتمام صحابه مقدم میدانستند این افراد عبارت بودند از، عماربن یاسر، مقداد بن اسود، ابوذرغفاری، سلمان فارسی، جابربن عبدالله انصاری، ابی بن کعب، حذیفه، بریده، اباایوبانصاری، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، اباهیثم بن التیان و اباطفل عامربن وائله وعباس ابن عبدالمطبب و فرزندان او بنی هاشم به طور کلی و ابن الزبیز... (16)
علامه مظفر میفرماید؛«شیعه بعد از آیه ‹ انذر عشیرتک الاقربین›شعراء/214 نازل شد شروع گردید. نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلام)بنی هاشم را جمع کرد و فرمودند: ایکم یؤازوئی لیکون اخی ووارثی و وزیری و وصیتی وخلیفی فیکم بعدی؟ جزء علی(علیه السلام )به درخواست آن حضرت جواب نداد. رسول خدا فرمودند؛ هذا اخی و وارثی و وزیری و وصی وخلیفتی فیکم بعدی فاسمعوا واطیعوا (17).»
ابو سیعد خدری میگفت ؛ مردم به پنچ امر موظف گشتند، اما به چهار امر عمل کردند و یک امر را ترک گفتند، وقتی از او راجع به آن چهار امر سؤال کردند پاسخ داد: نماز، زکات، روزه ماه رمضان و حج. پرسیدندآن امری را که مردم به آن بی اعتنائی کردند چیست؟ گفت ولایت علی بن ابیطالب. پرسیدندآیا ولایت علی (علیه السلام )مانند آن چهار امر درکنار آنها فرض و واجب است؟ پاسخ داد آری!(18)
محمد کرد علی می گوید: عدهای از صحابه در عصرپیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)معروف به شیعه علی بودند(19).
شهید محمد باقرصدر می فرمایند؛
« تشیع را نتیجه طبیعی اسلام و نمایانگر اصولی بدانیم که لازم بود دعوت اسلام در راه رسیدن به کمال مطلوب خود به طرح آن بپردازد ونیز میتوانیم تشیع را نتیجه منطقی دعوتی بدانیم که پیامبر برحسب طبیعت پیدایش آن دعوت و شرایط حاکم آن زمان را بر عهده داشت(20)»
با این مستندات تاریخی و کلام علماء بزرگ اهل سنت به تحقیق مشخص می شودکه زمان تشکیل شیعه زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)می باشد برای اینکه جامعه اسلامی ازهم نپاشد و حاکم و استوار گردد خیلفه بعد از خود را مشخص کرد. ومردم در روز غدیر با علی بیعت کردند و ولایت و امامت علی (علیه السلام )را تبریک گفتندمانند« بخاً بخاً یا ابن ابی طالب» یا«حیناً لک حیناً لک یا علی بن ابی طالب » پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلام)بارها وبارها علی (علیه السلام )را معرفی کرده مانند حدیث منزلت در صحیح بخاری آمده حدثناشعبه عن سعد قال سمعت ابراهیم بن سعد عن ابیه «قال النبی(صلی الله علیه و آله و سلام)لعلی (علیه السلام)؛اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی» (21)و یا مانند حدیث ثقلیین در صحیح الترمذی از جابر بن عبدالله نقل میکند ؛ رایتُ رسول الله فی حجته یوم عرفه و هو علی ناقته القصواء یخطب فسمعته یقول « یا ایها الناس انی تارک فیکم ما إن اخذتم فیکم به لن تضلوا کتاب الله و عترتی اهل بیتی(22)» رسول خدا فرمودند «لکل نبی وصی و وارث وان علیا وصیی و وارثی (23). » شیعه یک مولد طبیعی اسلام میباشد که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلام)کاشته و رشد و نمو نمود.
شهید محمد باقر صدر می فرمایند؛ پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلام)نسبت به آینده اسلام در زمان بعداز خودش، موضعی مثبت در پیش گرفت وبرای آن اقدام نمود وبه امر خدا متعال شخصی را برگزید و روح دعوت را در اعماق وجودش تزریق کرد و سپس او را جهت عقیدتی و رهبری ویژه آماده ساخت تا مرجعیت فکری و رهبری سیاسی اسلام در او شکل گیرد وبعد از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلام)به کمک پیگاه مردمی آگاه یعنی مهاجرین و انصار رهبری اسلام وبازسازی عقیدتی امت رابه عهده گیرد و آن را تا جایی ادامه دهد که امت شایستگی پیدا کند تا خود مسئولیت های رهبری را پذیرا شود و بدین سان این راه را تنها راهی می یابیم که ممکن بود سلامتی آینده اسلام را تضمین کند و نگذارد اسلام در مسیر پیشرفت و گسترش خود دچار انحراف گردد و پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلام)نیز چنین کرد(24).
مراحل حیات شیعه
همانطور که گذشت حیات اولیه شیعه زمان حضور پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلام)میباشد که گروهی از صحابه معروف به تشیع شده اند. مرحله دوم حیات شیعه پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)آغاز میشود، هنگامی که علی (علیه السلام )و بنی هاشم و گروهی از بزرگان اصحاب مشغول مراسم خاکسپاری پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)بودندگروهی از مهاجرین و انصاردر سقیفه بنی ساعده جمع شدند وبه نزاع برسرخلافت پیامبرپرداختند(25). بزرگان صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)که در رأس آنها امام علی(علیه السلام )قرار داشت، برخلافت ابوبکر اعتراض کردند، پس از انجام مراسم تدفین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)درصدد پس گرفتن حق خویش برآمد. اینان همان گروهی بودند که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلام)شیعه علی (علیه السلام )خوانده میشدند ودر رأس آنها مقداد، سلمان فارسی، ابوذر و عماربن یاسر بودند اما وحشت و غوغایی که پس از بیعت با ابوبکر در میان مسلمانان ایجاد شد، مانع از حمایت آنها از علی(علیه السلام )گردید و او دریافت که اگر حق خویش را طلب کند جنگ و خونریزی در میان مسلمانها باعث نابودی اسلام وبازگشت مردم به جاهلیت خواهد شد از این رو او و شیعیان از مطالبه حق خلافت چشم پوشی کردند، اما شیعه علی(علیه السلام )که توصیه های پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)درباره پیروی از علی(علیه السلام )را به خاطرداشتند، در همه حوادث به او چشم دوخته بودندو گاه در موارد ضرورت به پیروی از او با حاکمان وقت همکاری میکردند. و گاه در سکوت وعزلت در انتظارفرصت مناسب بودند. در این دوران شیعیان گشترش و فعلیت بیشتری یافتند زیرا بعداز وفات پیامبر عظیم الشان علی (علیه السلام )امام و پیشوای شیعیان بودو آنها با اشاره حضرت در امور سیاسی و اداری و جنگها مشارکت میکردند. درضمن درتفسیرو عقاید و احکام از وی پیروی میکردند.
دوره سوم حیات شیعه، پس از قتل عثمان و به خلافت رسیدن امام علی (علیه السلام )آغاز میشود. در این دوره امامت علی (علیه السلام )ظهور و بروز بیشتری یافت وبعد ولایت سیاسی امام نیز تحقق یافت ودرنتیجه شیعه نیز در حاکمیت سیاسی نقش بیشتری یافت.
پس از شهادت امام علی (علیه السلام )و صلح امام حسن(علیه السلام )دوره حیات شیعه در عصر امویان فرا میرسد که سخت ترین مرحله برای شیعیان بود. در این دوره خطیبان به دستور بنی امیه به امام اول شیعیان دشنام میدهند و شیعیان بیشترین آزار و شکنجه و قتل و غارت را متحمل گشتند. در همین زمان قیام خونین امام حسین (علیه السلام )و اسارت اهل البیت انجام گرفت پس از شهادت امام حسین قیامهای و خونخواهی او و یارانش رخ داد که از همه مهمترقیام توابین در سال 64ه ق و قیام مختار در سال66بود. مختار با جلب حمایت محمد حنفیه، فرزند امام علی (علیه السلام )شیعه را گرد خویش جمع کردو دست به قیام زد. نخستین انشعاب در همین قیام مختار ایجاد شد .که بعد ها به کیسانیه مشهور شده که در بخش خود خواهد پرداخت.
یکی از قیامهای که به خوانخواهی امام حسین(علیه السلام )علیه امویه انجام گرفت قیام زید بن علی بن حسین (علیهم السلام ) می باشدکه موجب پیدایش فرقه زیدیه گشت، زید برعلیه هشام بن عبد الملک حاکم اموی قیام کرد وسرانجام به شهادت رسید. آن دسته که امامت وی را قبول داشتند و عقاید خاصی داشتند به زیدیه مشهورشدندکه به این بحث نیز خواهیم پرداخت .
سومین انشعاب در زمان امام صادق (علیه السلام )رخ داد گروهی از پیروان امام صادق (علیه السلام )اسماعیل فرزند ارشد ایشان و برادر امام موسی کاظم (علیه السلام )را به عنوان امام هفتم پذیزفتند و به تدریج عقاید خاصی را مطرح کردند که به اسماعیلیه معروف شدند. که در ادامه همین فصل بحث خواهیم کرد.
در اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان که بخشی از زمان امامت امام باقرو امام صادق (علیه السلام )را شامل می شود به دلیل ضعف این دو حکومت فشاربر امامان و شیعیان آنها کمتر شد ودر همین فرصت اندک بود که آن دو بزرگوار ، معارف و احکام شیعه را که در واقع ریشه در تعلیمات قرآن و سنت نبوی(صلی الله علیه و آله و سلام)داشت ترویج وتبلیغ کردند. پس از قدرت یافتن عباسیان فشار بر شیعه از سرگرفته شد ، گرچه در زمان برخی حاکمان عباسی چون مامون شیعه از آزادی بیشتری برخوردار بود . پس از غیبت کبرای امام حجت (عج) از اوایل قرن چهارم تا اواخر قرن پنجم که خاندان آل بویه در دستگاه خلافت عباسی نفوذ کردند واز مناصب مهم حکومتی بهرهمند شدند، شیعه دربیان عقاید و آرای خویش آزادی عمل داشت در دوران آل بویه دانشمندان فراوانی رشد ونمو کردند مانند شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی.
حکومت حمدانیان در قرن چهارم در سوریه وحکومت فاطمین در قرنهای چهارم تا ششم در مصر، که هر دو شیعی مذهب بودند باعث گردید تا مذهب تشیع در این مناطق گسترش بسیاری یابد. اما با روی کار آمدن حکومت ایوبیان درقرن ششم و تسلط آنان بر مصر سخت گیری و کشتارشیعیان ونابودکردن آثار و کتب آنان بار دیگر آغاز شد. پس از سقوط حکومت عباسی و روی کار آمدن حکومت مغول، به ویژه در دوره حکومت سلطان خدابنده مذهب شیعه رواج یافت بزرگانی چون محقق حلی، علامه حلی وخواجه نصیرالدین طوسی در همین زمان میزیستهاند. پس از حکومت مغول در ایران حکومت ملوک الطوایفی بر قرار گردید. تا اینکه شاه اسماعیل صفوی با برانداختن حکومت طوایف بر سراسر ایران وحتی بخشی از عراق چیره گشت. وی و تمام شاهان صفویه مذهب شیعه داشتند در این دوران علماء بزرگی با مرکزیت اصفهان ایجاد می شود و شخصیت های مانند شیخ بهایی ، میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی و علامه مجلسین و... را می تواند نام برد. دولت صفویه بعد از آل بویه برای شیعه امامیه مهمترین حکومت می باشد. که مبانی فکری و حدیثی شیعه در این زمان رشد و نمو کرده و بار داده است.
فرقه های شیعه
در مورد تعداد فرقه های اساسی شیعه چند قول است ، بغدادی
« اصول فرق شیعه را سه عدد دانسته است زیدیه ،کیسانیه،امامیه ،وی در آغا ز غلات را نیز از انشعابا ت شیعه دانسته است ولی بعداً یاد آور شده است که چون آنان از اسلام خارج شده اند از فرقهای اسلامی به شمار نمی آیند(26).»
شهرستانی اسماعیلیه را به شمارشعبه های اصلی آورده است، و فرقه های اساسی شیعه را پنچ عدد می داند(27)
شیخ طوسی در قواعدالعقاید با نظریه بغدادی موافقت نمود ه است ؛
« اصول فرق شیعه را زیدیه، کیسانیه،امامیه دانسته اند این سه فرقه در وجوب نصب امام برخدا اتفاق نظر دارند ولی دو فرقه غلات و اسماعیلیه امامت را واجب من الله میداند نه واجب علی الله(28).»
قاضی عضد الدین ایجی نیز اصول فرق شیعه را سه می شمارد ؛ کیسانیه، امامیه، زیدیه.
آنچه مشهور بین علمای شیعه وتاریخ نگاران ملل ونحل هست اصول فرق تشیع سه عدد می باشد اما در مورد افراد فرق اختلاف نظر میباشد، به نظر نگارنده اصول فرق شیعی چهار عدد اند عبارتند از،امامیه،کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه