دانلود تحقیق تفسیر سوره مبارکه طور

Word 143 KB 31877 15
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سوره مبارکه طور آیه24 وَ یَطوف عَلَیهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ کَأَنهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّکْنُونٌ(24) ترجمه: و پیوسته در گرد آنها نوجوانانى براى خدمت آنان گردش مى کنند که همچون مرواریدهاى در صدفند!

    تفسیر: نمونه: سپس به چهارمین نعمت که نعمت وجود خدمتگذاران بهشتى است پرداخته مى گوید: (( پیوسته گرداگرد آنها نوجوانانى براى خدمت آنان گردش مى کنند که همچون مرواریدهاى در صدفند )) و یطوف علیهم غلمان لهم کانهم لؤلؤ مکنون.

    مروارید در درون صدف به قدرى تازه و شفاف و زیبا است که حد ندارد هر چند در بیرون صدف نیز قسمت زیادى از زیبائى خود را حفظ مى کند ولى گرد و غبار هوا و آلودگى دست ها هر چه باشد از صفاى آن مى کاهد، خدمتگذاران بهشتى آنقدر زیبا و سفید چهره و باصفا هستند که گوئى مروارید هائى در صدفند!

    تعبیر به یطوف علیهم ((بر آنها طواف مى کنند)) اشاره به آمادگى دائمى آنها براى خدمت است .

    گرچه در بهشت نیازى به خدمتکار نیست ، و هر چه بخواهند در اختیار آنها قرار مى گیرد، ولى این خود احترام و اکرام بیشترى براى بهشتیان است .

    در حدیثى آمده است که از رسول اکرم (صلى اللّه علیه و آله ) سؤال کردند اگر خدمتگذار همچون مروارید در صدف باشد، مخدوم ( یعنى مؤمنان بهشتى ) چگونه اند، فرمود: (( و الذى نفسى بیده فضل المخدوم على الخادم کفضل القمر لیله البدر على سائر الکواکب )) برترى مخدوم بر خدمتگذار در آنجا همچون برترى ماه در شب چهارده بر سایر کواکب است .

    تعبیر به (( لهم )) نشان مى دهد که هر یک از مؤمنان خدمتگذارانى مخصوص به خود دارد.

    و از آنجا که بهشت جاى غم و اندوه نیست آن خدمتگذاران نیز از خدمت مؤمنان نهایت لذت را مى برند.

    المیزان: مراد از طواف کردن غلمان در پیرامون بهشتیان آمد و شد آنان براى خدمت است .

    بعضى از مفسرین گفته اند: اینکه بطور نکره فرمود: غلمان لهم ( غلمانى که دارند ) و نفرمود غلمانهم ( غلمانشان ) ، براى این است که شنونده توهم نکند مراد از آن غلمان همان خدمتکارانى هستند که در دنیا داشتند ، و بفهماند که غلمان نیز مانند حور از مخلوقات بهشتیند ، که از شدت زیبایى و صفا و حسن مانند لولو اى هستند که از ترس دستبرد اجانب در گنجینه اش جاى مى دهند.

    سوره مبارکه قلم آیه21 فَتَنَادَوْا مُصبِحِینَ(21) ترجمه: صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند.

    تفسیر: نمونه: داستان عبرت انگیز (( اصحاب الجنه )) به تناسب بحثى که در آیات گذشته پیرامون ثروتمندان خودخواه و مغرور بود که بر اثر فزونى مال و فرزندان پشت پا به همه چیز مى زنند، در این آیات داستانى را درباره عده اى از ثروتمندان پیشین که داراى باغ خرم و سرسبزى بودند، و سرانجام بر اثر خیره سرى نابود شدند ذکر مى کند، داستانى به نظر مى رسد در آن عصر در میان مردم معروف بوده ، و به همین دلیل به آن استشهاد شده است .

    نخست مى فرماید: ما آنها را آزمودیم همانگونه که صاحبان باغ را آزمایش کردیم((انا بلوناهم کما بلونا اصحاب الجنه)) ماجرا چنین بود که این باغ در اختیار پیرمرد مؤمن قرار داشت، او به قدر نیاز از آن برمى گرفت و بقیه را به مستحقان و نیازمندان مى داد، اما هنگامى که چشم از دنیا پوشید، فرزندانش گفتند: ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم ، چرا که عیال و فرزندان ما بسیارند، و ما نمى توانیم مانند پدرمان عمل کنیم!

    و به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را که هر ساله از آن بهره مى گرفتند محروم سازند.

    و سرنوشت آنها همان شد که در این آیات مى خوانیم : مى گوید: ما آنها را آزمودیم ، آن زمان که سوگند یاد کردند که میوه هاى باغ را صبحگاهان و دور از انظار مستمندان بچینند (( اذ اقسموا لیصرمنها مصبحین )) و هیچ از آن استثنا نکنند و براى مستمندان چیزى فرو نگذارند (( و لا یستثنون )) سپس در ادامه این سخن مى افزاید: به هنگام شب ، در آن موقع که همه آنها در خواب بودند عذاب و بلائى فراگیر از ناحیه پروردگارت بر تمام باغ فرود آمد در حالى که همه در خواب بودند(( فطاف علیها طائف من ربک و هم نائمون )) آتشى سوزان و صاعقه اى مرگبار چنان بر آن مسلط شد که آن باغ خرم و سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانى گردید و جز مشتى خاکستر از آن باقى نماند (( فاصبحت کالصریم )) به هر حال صاحبان باغ به گمان اینکه درخت هاى پربارشان آماده براى چیدن میوه است در آغاز صبح یکدیگر را صدا زدند (( فتنادوا مصبحین )) و گفتند: به سوى کشتزار و باغستان خود حرکت کنید، اگر مى خواهید میوه هاى خود را بچینید (( اغدوا على حرثکم ان کنتم صارمین )) به این ترتیب آنها به سوى باغشان حرکت کردند در حالى که آهسته با هم سخن مى گفتند((فانطلقوا و هم یتخافتون)) که مواظب باشید امروز حتى یک فقیر وارد بر شما نشود (( ان لا یدخلنها الیوم علیکم مسکین )) و به این ترتیب آنها صبحگاهان به قصد باغ و کشتزار خود با قدرت تمام بر منع مستمندان حرکت کردند (( و غدوا على حرد قادرین )) هنگامى که آنها باغ خود را دیدند چنان اوضاع به هم ریخته بود که گفتند این باغ ما نیست ، ما راه را گم کرده ایم (( فلما راءوها قالوا انا لضالون )) سپس افزودند بلکه ما محرومان واقعى هستیم (( بل نحن محرومون ))مى خواستیم مستمندان و نیازمندان را محروم کنیم اما خودمان از همه بیشتر محروم شدیم ، هم محروم از درآمد مادى ، و هم برکات معنوى که از طریق انفاق در راه خدا و به نیازمندان به دست مى آید.

    در این میان یکى از آنها که از همه عاقلتر بود گفت : آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمى گوئید (( قال اوسطهم ا لم اقل لکم لو لا تسبحون )) آنها نیز لحظه اى بیدار شدند و به گناه خود اعتراف کردند و گفتند منزه است پروردگار ما، مسلما ما ظالم و ستمگر بودیم هم بر خویشتن ستم کردیم و هم بر دیگران (( قالوا سبحان ربنا انا کنا ظالمین )) ولى مطلب به اینجا خاتمه نیافت آنها رو به هم کردند و شروع به ملامت و سرزنش یکدیگر نمودند (( فاقبل بعضهم على بعض ‍ یتلاومون )) سپس مى افزاید: هنگامى که به عمق بدبختى خود آگاه شدند فریادشان بلند شد وگفتند: واى بر ما که طغیانگر بودیم (( قالوا یا ویلنا انا کنا طاغین )) سرانجام آنها بعد از این بیدارى و هشیارى و اعتراف به گناه و بازگشت به سوى خدا، رو به درگاه او آوردند، و گفتند: امید است پروردگارمان گناهان ما را ببخشد، و باغستان بهتر از این باغ بجاى آن در اختیار ما بگذارد (( عسى ربنا ان یبدلنا خیرا منه)) چرا که ما به سوى او روى آورده ایم ، و به ذات پاکش دل بسته ایم ، و حل این مشکل را نیز از قدرت بى پایان او مى طلبیم .

    در آخرین آیه مورد بحث به عنوان یک نتیجه گیرى کلى و درس همگانى مى فرماید: عذاب خداوند اینگونه است ، و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر مى دانستند (( ذلک العذاب و لعذاب الاخره اکبر لو کانوا یعلمون )) شما نیز اگر به خاطر مال و ثروت و امکانات مادى مست و مغرور شوید، و روح انحصارطلبى بر شما چیره گردد، همه چیز را براى خود بخواهید، و نیازمندان را محروم کنید، سرنوشتى بهتر از این نخواهید داشت ، منتها یک روزصاعقه آمد و آن باغ را آتش زد، امروز ممکن است آفت هاى دیگر، و حتى جنگ هاى خانمانسوز جهانى و منطقه اى این نعمت ها را بر باد دهد.

    المیزان: کلمه تنادى که مصدر فعل تنادوا است به معناى ندا کردن یکدیگر است ، این او را ندا کند و او این را.

    و کلمه اصباح که مصدر اسم فاعل مصبحین است ، به معناى داخل در صبح شدن است و جمله فتنادوا مصبحین به معناى این است که چون داخل صبح شدند یکدیگر را به قصد رفتن به باغ و چیدن میوه صدا کردند.

    سوره مبارکه نسا آیه1 یَأَیهَا النَّاس اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَه ٍ وَ خَلَقَ مِنهَا زَوْجَهَا وَ بَث مِنهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِى تَساءَلُونَ بِهِ وَ الاَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً(1( ترجمه: اى مردم !

    از ( مخالفت ) پروردگارتان بپرهیزید!

    که همه شما را از یک انسان آفرید؛ و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین ) منتشر ساخت .

    و از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترفید و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مى خواهید نام او را میبرید، (و نیز) از خویشاوندان خود (یعنى قطع ارتباط با آنها) پرهیز کنید، زیرا خداوند مراقب شما است .

    تفسیر: نمونه: مبارزه با تبعیض ها روى سخن در نخستین آیه این سوره به تمام افراد انسان است زیرا محتویات این سوره در حقیقت همان مسائلى است که تمام افراد بشر در زندگى خود به آن نیازمند هستند.

    سپس دعوت به تقوى و پرهیزکارى مى کند که ریشه اصلى برنامه هاى سالم سازى اجتماع مى باشد، اداى حقوق یکدیگر، تقسیم عادلانه ارث ، حمایت از یتیمان و رعایت حقوق خانوادگى و مانند اینها همه از امورى است که بدون پشتوانه تقوى و پرهیزکارى به جایى نمى رسد، لذا این سوره را - که محتوى همه این مسایل است - با دعوت به تقوى آغاز مى کند، مى فرماید: (( اى مردم !

    از پروردگارتان بپرهیزید )) (یا ایها الناس اتقوا ربکم ).

    سپس براى معرفى خدایى که نظارت بر تمام اعمال انسان دارد به یکى از صفات او اشاره مى کند که ریشه وحدت اجتماعى بشر است ((آن خدایى که همه شما را از یک انسان پدید آورد)) (الذى خلقکم من نفس واحده ).

    بنابراین امتیازات و افتخارات موهومى که هر دسته اى براى خود درست کرده اند از قبیل امتیازات نژادى ، زبانى ، منطقه اى ، قبیله اى و مانند آن که امروز منشاء هزار گونه گرفتارى در جامعه هاست ، در یک جامعه اسلامى نباید وجود داشته باشد چه اینکه همه از یک اصل سرچشمه گرفته و فرزندان یک پدر و مادرند و در آفرینش از یک گوهرند.

    توجه به اینکه جامعه عصر پیامبر یک جامعه به تمام معنى قبیله اى بود اهمیت این مبارزه را روشنتر مى سازد و نظیر این تعبیر در موارد دیگرى از قرآن مجید نیز هست که در جاى خود به آن اشاره خواهد شد.

    اکنون ببینیم منظور از (( نفس واحده )) کیست ؟

    آیا منظور از نفس واحده یک فرد شخصى است یا یک واحد نوعى (یعنى جنس مذکر) شکى نیست که ظاهر این تعبیر همان واحد شخصى را مى رساند و اشاره به نخستین انسانى است که قرآن او را به نام آدم پدر انسان هاى امروز معرفى کرده و تعبیر (( بنى آدم )) که در آیات فراوانى از قرآن وارد شده نیز اشاره به همین است و احتمال اینکه منظور وحدت نوعى بوده باشد از ظاهر آیه بسیار دور است .

    سپس در جمله بعد مى گوید: ((همسر آدم از او آفریده شد)) (و خلق منها زوجها).

    بعضى از مفسران از این تعبیر، چنین فهمیده اند که همسر آدم ، (( حوا )) از بدن آدم آفریده شده و پاره اى از روایات غیر معتبر را که مى گوید: ((حوا از یکى از دنده هاى آدم آفریده شده )) را شاهد بر آن گرفته اند - در فصل دوم از سفر تکوین تورات نیز به این معنى تصریح شده است .

    ولى با توجه به سایر آیات قرآن هر گونه ابهامى از تفسیر این آیه برداشته مى شود و معلوم مى شود که منظور از آن این است که خداوند همسر او را از جنس او (جنس بشر) آفرید .

    در آیه 21 سوره روم مى خوانیم : ((و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها؛ از نشانه هاى قدرت خدا این است که همسران شما را از جنس شما قرار داد تا به وسیله آنها آرامش یابید)).

    و در آیه 72 سوره نحل مى فرماید: ((و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا؛ خداوند همسران شما را از جنس شما قرار داد)).

    روشن است این که در این آیات مى خوانیم ((همسران شما را از شما قرار داد)) معنى آن این است که از جنس شما قرار داد نه از اعضاى بدن شما.

    و طبق روایتى که از امام باقر (علیه السلام ) در تفسیر عیاشى نقل شده ، خلقت حوا از یکى از دنده هاى آدم شدیدا تکذیب شده و تصریح گردیده که حوا از باقى مانده خاک آدم آفریده شده است .

    سپس در جمله بعد مى فرماید: ((خداوند از آدم و همسرش ، مردان و زنان فراوانى به وجود آورد)) (و بث منهما رجالا کثیرا و نساء).

    از این تعبیر استفاده مى شود که تکثیر نسل فرزندان آدم تنها از طریق آدم و همسرش صورت گرفته است و موجود ثالثى در آن دخالت نداشته است .

    سپس به خاطر اهمیتى که تقوا در ساختن زیربناى یک جامعه سالم دارد مجددا در ذیل آیه ، مردم را به پرهیزکارى و تقوا دعوت مى کند منتها در اینجا جمله اى به آن اضافه کرده و مى فرماید: (( از خدایى بپرهیزید که در نظر شما عظمت دارد و به هنگامى که مى خواهید چیزى از دیگرى طلب کنید نام او را مى برید)) (و اتقوا الله الذى تسائلون به ).

    قابل ذکر است که کلمه (( و الارحام )) عطف بر ((الله )) است ، و لذا در قرائت معروف ، منصوب خوانده شده است و بنابراین معنى، آیه چنین مى شود (( واتقوا الارحام )) به هر حال ذکر این موضوع در اینجا اولا نشانه اهمیت فوق العاده اى است که قرآن براى صله رحم قایل شده تا آنجا که نام ارحام بعد از نام خدا آمده است ، و ثانیا اشاره به مطلبى است که در آغاز آیه ذکر شده و آن اینکه شما همه از یک پدر و مادرید و در حقیقت تمام فرزندان آدم خویشاوندان یکدیگرند و این پیوند و ارتباط ایجاب مى کند که شما نسبت به همه انسانها هر نژاد و هر قبیله اى همانند بستگان فامیلى خود محبت بورزید.

    در پایان آیه مى افزاید: ((خداوند مراقب شما است )) (ان الله کان علیکم رقیبا).

    و تمام اعمال و نیات شما را مى بینید و مى داند و در ضمن ، نگهبان شما در برابر حوادث است .

    (( رقیب )) در اصل به کسى مى گویند که از محل مرتفعى به اوضاع نظارت کند و سپس ، به معنى حافظ و نگهبان چیزى آمده است زیرا نگهبانى از لوازم نظارت است .

    بلندى محل رقیب ممکن است از نظر ظاهرى بوده باشد که بر مکان مرتفعى قرار گیرد و نظارت کند و ممکن است از نظر معنوى بوده باشد.

    ضمنا تعبیر به فعل ماضى ((کان )) در جمله فوق براى تاکید است .

    ازدواج فرزندان آدم چگونه بوده است ؟

    در آیه فوق خواندیم : ((و بث منهما رجالا کثیرا و نساء؛ خداوند از آدم و همسرش مردان و زنان فراوانى به وجود آورد)).

    لازمه این سخن آن است که فرزندان آدم (برادر و خواهر) با هم ازدواج کرده باشند زیرا اگر آنها با نژاد دیگرى ازدواج کرده باشند ((منهما)) (از آن دو) صادق نخواهد بود.

    این موضوع در احادیث متعددى نیز وارد شده است و زیاد هم جاى تعجب نیست چه اینکه طبق استدلالى که در بعضى از احادیث از ائمه اهل بیت نقل شده این ازدواجها مباح بوده زیرا هنوز حکم تحریم ازدواج خواهر و برادر نازل نشده بود، بدیهى است ممنوعیت یک کار، بسته به این است که از طرف خداوند تحریم شده باشد چه مانعى دارد که ضرورت ها و مصالحى ایجاب کند که در پاره اى از زمانها مطلبى جائز باشد و بعدا تحریم گردد.

    ولى در احادیث دیگرى تصریح شده که فرزندان آدم هرگز با هم ازدواج نکرده اند و شدیدا به کسانى که معتقد به ازدواج آنها با یکدیگرند حمله شده است .

    و اگر بنا باشد که در احادیث متعارض آنچه موافق ظاهر قرآن است ترجیح دهیم باید احادیث دسته اول را انتخاب نمود زیرا موافق آیه فوق است .

    در اینجا احتمال دیگرى نیز هست که گفته شود: فرزندان آدم با بازماندگان انسانهاى پیشین ازدواج کرده اند زیرا طبق روایاتى آدم اولین انسان روى زمین نبوده ، مطالعات علمى امروز نیز نشان مى دهد که نوع انسان احتمالا از چند ملیون سال قبل در کره زمین زندگى مى کرده ، در حالى که از تاریخ پیدایش آدم تاکنون زمان زیادى نمى گذرد، بنابراین باید قبول کنیم که قبل از آدم انسانهاى دیگرى در زمین مى زیسته اند که به هنگام پیدایش آدم در حال انقراض بوده اند، چه مانعى دارد که فرزندان آدم با باقیمانده یکى از نسلهاى پیشین ازدواج کرده باشد ولى همانطور که گفتیم این احتمال با ظاهر آیه فوق چندان سازگار نیست .

    - این بحث احتیاج به گفتگوى بیشترى دارد که از حوصله بحث تفسیرى خارج است .

    المیزان: بطورى که از همین آیه (که اولین آیه این سوره است ) برمى آید سوره نساء در مقام بیان احکام زناشوئى است ، از قبیل اینکه چند همسر مى توان گرفت ، با چه کسانى نمى توان ازدواج کرد و...

    و نیز در مقام بیان احکام ارث است و در خلال آیاتش امورى دیگر نیز ذکر شده ، نظیر احکامى از نماز، جهاد، شهادات ، تجارت و غیره و مختصرى هم درباره اهل کتاب سخن رفته است.

    و مضامین آیاتش شهادت مى دهد بر اینکه این سوره در مدینه و بعد از هجرت نازل شده و از ظاهر آنها بر مى آید که یک باره نازل نشده است ، هر چند که غالب آیات آن بى ارتباط به هم نیستند.

    و اما آیه مورد بحث با چند آیه بعدش که متعرض حال یتیمان و زنان است فى نفسه به منزله زمینه چینى براى مسائل ارث و محارم است که بزودى متعرض آن خواهد شد و اما عدد زوجات که در آیه سوم از آن سخن رفته هر چند که مساله زوجات از امهات مسائل سوره است اما آیه شریفه به عنوان طفیلى و استفاده از کلام ذکر شده ، کلامى که گفتیم جنبه مقدمه و زمینه چینى دارد.

    یَأَیهَا النَّاس اتَّقُوا رَبَّکُمُ...

    در این آیه مى خواهد مردم را به تقوا و پروا داشتن از پروردگار خویش ‍ دعوت کند، مردمى که در اصل انسانیت و در حقیقت بشریت با هم متحدند و در این حقیقت بین زنشان و مردشان ، صغیرشان و کبیرشان ، عاجزشان و نیرومندشان ، فرقى نیست ، دعوت کند تا مردم درباره خویش به این بى تفاوتى پى ببرند تا دیگر مرد به زن و کبیر به صغیر ظلم نکند و با ظلم خود مجتمعى را که خداوند آنان را به داشتن آن اجتماع هدایت نموده آلوده نسازند، اجتماعى که به منظور تتمیم سعادتشان و با احکام و قوانین نجات بخش تشکیل شده مجتمعى که خداى عزوجل آنان را به تاسیس آن ملهم نمود، تا راه زندگیشان را هموار و آسان کند همچنین هستى و بقاى فرد فرد و مجموعشان را حفظ فرماید.

    از همین جا روشن مى شود که چرا در آیه شریفه ، خطاب را متوجه ناس ‍ (همه مردم ) کرد و نه به خصوص مؤمنین و نیز چرا فرمان (( اتقوا )) را مقید به قید (( ربکم ))کرد و نفرمود: اتقوا الله از خدا پروا کنید، بلکه فرمود: (از پروردگار خود پروا کنید) چون صفتى که از خدا به یاد بشر انداخت (که همه را از یک نفر خلق کرده ) صفتى است که پر و بال آن تمامى افراد بشر را مى گیرد و اختصاصى به مؤمنین ندارد و این صفت خود یکى از آثار ربوبیت او است چون منشاش ربوبیت خدا یعنى تدبیر و تکمیل است نه الوهیت او.

    و اما این که فرمود: خدائى که شما را از یک نفس آفرید منظور از نفس به طورى که از لغت برمى آید عین هر چیز است .

    نفس چیزى است که انسان بواسطه آن انسان است و آن عبارت است از مجموع روح و جسم در دنیا و روح به تنهائى در زندگى برزخ.

    مراد از نفس واحده و زوج او که انسان از آن آفریده شده است.

    و از ظاهر سیاق برمى آید که مراد از نفس واحده آدم (علیه السلام ) و مراد از زوجها حوا باشد و اما احتمالى که بعضى از مفسرین در معناى نفس واحده و زوجها داده اند، ذیلا از نظر خوانندگان مى گذرد که البته به هیچ وجه درست نیست.

    آنان گفته اند که : مراد از نفس واحده و زوج او در آیه شریفه، مطلق ذکور و اناث نسل بشر است که کل بشر از مجموع پدر و مادر متولد مى شود، در نتیجه معناى آیه چنین مى شود که مثلا آیه فرموده است که هر یک نفر از شما نوع بشر از یک پدر و مادر و یا به عبارت دیگر: از دو فرد بشر خلق شده اید بدون اینکه در این معنا فرقى میان شما باشد، بنابه گفته این مفسر آیه شریفه همان را مى خواهد افاده کند که آیه : (( یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم )) آن را افاده مى کند و مى فرماید: هان اى مردم ما شما را از یک نر و یک ماده آفریدیم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودیم تا یکدیگر را بشناسید و از میان همه شما آنکه باتقواتر است نزد خدا گرامى تر است و خلاصه مفادش این است که شما افراد بشر از این جهت که هر یک متولد از پدرى و مادرى هستید هیچ فرقى ندارید.

    و وجه نادرستى این احتمال روشن است براى اینکه : این مفسر غفلت کرده از اینکه بین دو آیه ،یعنى آیه سوره حجرات و آیه سوره نسا فرق واضحى است زیرا آیه سوره حجرات در مقام بیان این جهت است که افراد انسان از نظر حقیقت انسانیت یکسانند و هیچ فرقى در این جهت ندارند که هر یک آنان از پدرى و مادرى از جنس بشر متولد شده اند پس دیگر جا ندارد یکى بر دیگرى تکبر ورزد و خود را از دیگران بهتر بشمارد مگر به یک ملاک که آن هم تقوا است .

    و اما آیه سوره نسا که مورد بحث ما است در مقام دیگرى است این آیه مى خواهد بیان کند که افراد انسان از حیث حقیقت و جنس یک واقعیتند و با همه کثرتى که دارند همه از یک ریشه منشعب شده اند مخصوصا از جمله: (( و بث منهما رجالا کثیرا و نساء...

    )) این معنا به روشنى استفاده مى شود به طورى که ملاحظه مى کنید چنین معنائى با این احتمال که مراد از نفس واحده و زوج او تمامى نر و ماده هاى بشرى باشد نمى سازد گذشته از این دلیل آن معنا با غرضى که سوره نسا آن را تعقیب مى کند که بیانش گذشت سازگارى ندارد.

    معناى کلمه زوج و جمله ( و خلق منها زوجها ) و اما کلمه زوج در جمله (( و خلق منها زوجها )) بنا به گفته راغب به معناى همسر است یعنى این کلمه در مورد هر دو قرین که یکى نر و دیگرى ماده باشد استعمال مى شود یعنى هم به نر زوج مى گویند و هم به ماده و همچنین در غیر حیوانات یعنى در هر دو چیزى که جفت داشته باشد به کار مى رود و نیز به هر چیزى که شبیه و نزدیک به دیگرى و یا ضد دیگرى است زوج گفته مى شود.( یعنى در لغت صحیح به زن نیز زوج گفته مى شود نه زوجه ) و ظاهر جمله مورد بحث یعنى جمله (( و خلق منها زوجها )) این است که مى خواهد بیان کند که همسر آدم از نوع خود آدم بود و انسانى بود مثل خود او و این همه افراد بى شمار از انسان که در سطح کره زمین منتشر شده اند همه از دو فرد انسان مثل هم و شبیه به هم منشاء گرفته اند.

    وَ بَث مِنهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَ نِساءً کلمه (( بث )) به معناى جدا سازى بوسیله پاشیدن و امثال آن است و از آیه شریفه بر مى آید که نسل موجود از انسان تنها منتهى به آدم و همسرش مى شود و جز این دو نفر هیچ کس دیگرى در انتشار این نسل دخالت نداشته است (نه حورى بهشتى و نه فردى از افراد جن و نه غیر آن دو) و گرنه مى فرمود: و بث منهما و من غیرهما با پذیرفتن این معنا دو مطلب به عنوان نتیجه بر آن متفرع مى شود.

    کل بشر از آدم و حوا نشات گرفته اند اول اینکه : منظور از جمله (( رجالا کثیرا و نسا )) کل بشر است و افرادى است که یا بدون واسطه (چون هابیل و قابیل و غیره ) و یا با واسطه (چون دیگر افراد بشر تا هنگام بپا شدن قیامت) از این دو فرد (یعنى آدم و حوا) منشعب شده اند .

    ازدواج فرزندان بلافصل آدم بین برادران و خواهران بوده مطلب دوم این است که : ازدواج در طبقه اولى ، بعد از خلقت آدم و حوا یعنى در فرزندان بلافصل آدم و همسرش بین برادران و خواهران بوده و دختران آدم با پسران او ازدواج کرده اند، چون آن روز در تمام دنیا نسل بشر منحصر در همین فرزندان بلا فصل آدم بوده ، (در آن روز غیر از آنان ، نه دخترانى یافت مى شده است که تا همسر پسران آدم شوند و نه پسرى بود که همسر دخترانش گردند) بنابراین هیچ اشکالى هم ندارد (اگر چه در عصر ما خبرى تعجب آور است و لیکن ) از آنجائى که مساله یک مساله تشریعى است و تشریع هم تنها و تنها کار خداى تعالى است و لذا او مى تواند یک عمل را در روزى حلال و روزى دیگر حرام کند.

    وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِى تَساءَلُونَ بِهِ وَ الاَرْحَامَ منظور از (( تسائل )) به خدا این است که مردم با سوگند به خداى تعالى از یکدیگر چیزى درخواست کنند این به او بگوید تو را به خدا سوگند مى دهم که فلان کار را بکنى و او نیز به این چنین چیزى را بگوید و تسائل به خداى تعالى کنایه است از اینکه خداى سبحان در نظر آنان محترم و عظیم بوده و او را دوست مى داشتند چون آدمى به کسى و چیزى سوگند مى دهد که او را عظیم بداند و محبوب بدارد.

    نقش ترکیبى (الارحام ) در آیه و اما اینکه فرمود: (( و الارحام )) از ظاهرش برمى آید که عطف باشد بر لفظ جلاله الله .

    پس معناى آیه این است که : پاس حرمت خدائى را که یکدیگر را به او سوگند مى دهید بدارید و پاس حرمت ارحام را هم نگه دارید.

    اگر کسى بگوید که : نسبت تقوا به ارحام دادن صحیح نیست و نمى شود گفت: از ارحام بترسید ،در پاسخ مى گوییم هیچ عیبى ندارد چرا که ارحام و حرمت آن نیز به صنع و خلقت خداى تعالى منتهى مى شود و این تنها آیه مورد بحث نیست که در آن تقوا را به غیر خداى تعالى نسبت داده بلکه در موارد دیگر نیز این عمل را انجام داده است مثلا در آیه: (( و اتقوا النار التى اعدت للکافرین )) تقوا را به آتش آن روز نسبت داده است .

    با این بیان روشن شد که بدین جهت کلمه((واتقوا )) را در یک آیه دو بار ذکر کرد و امر به تقوا را در جمله دوم تکرار نمود که هر چند مضمون جمله دوم تکرار مضمون جمله اول بود لیکن از آنجائى که معناى زایدى را در برداشت (و آن فهماندن اهمیت امر ارحام بود) لذا جمله (( واتقوا )) را تکرار نمود.

    معناى (رقیب ) و تعلیل امر به تقوا به این صفت خداوند إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً کلمه ((رقیب )) به معناى حفیظ است و مراقبت به معناى محافظت است و البته به معناى مطلق حفظ نیست بلکه تنها آن محافظت از حرکات و سکنات شخص را مراقبت مى گویند که به منظور اصلاح موارد خلل و فساد آن باشد و یا به این منظور باشد که حرکات و سکنات آنرا ضبط کنند.

    پس کانه مراقبت همان حفظ کردن چیزى است به اضافه عنایت علمى و شهودى بر آن و به همین جهت مراقبت به معناى حراست و انتظار و بر حذر بودن و در کمین نشستن استعمال مى شود.

    بطورى که ملاحظه مى کنید امر به تقوا در وحدت انسانى است در بین همه افراد سارى و جارى است و دستور به اینکه آثار آن تقوا را که لازمه آن است حفظ کنند را با این بیان تعلیل کرده که : خداى تعالى رقیب است و به این تعلیل سخت ترین تخویف و تهدید نسبت به مخالفت این دستورها را مى رساند و با دقت در این تعلیل روشن مى شود: آیاتى که متعرض مساله بغى، ظلم، فساد در زمین، طغیان و امثال اینها شده و دنبالش تهدید و انذار کرده چه ارتباطى با این غرض الهى یعنى حفظ وحدت انسانیت از فساد و سقوط دارد.

    گفتارى در عمر صنف انسان و انسانهاى اولیه در تاریخ یهود آمده است که : عمر نوع بشر از روزى که در زمین خلق شده تاکنون ، بیش از حدود هفت هزار سال نیست که اعتبار عقلى هم کمک و مساعد این تاریخ است ، براى اینکه اگر ما از نوع بشر یک انسان مرد و یک زن را که باهم زن و شوهر باشند فرض کنیم بادر نظر گرفتن همه عوامل مصاعد، در یک قرن عددشان به هزار نفر مى رسد، در نتیجه هر یک نفر از انسان در طول صد سال پانصد نفر مى شود.

    آنگاه اگر عوامل تهدیدگر را حداکثر در نظر بگیریم یعنى فرض کنیم که بلاهاى نامبرده از هر هزار نفر انسان نهصد و نود و نه نفر را از بین ببرد به عبارت دیگر: عامل تناسل که باید در هر صد سال دو نفر را هزار نفر کند تنها آن دو را سه نفر کند آنگاه این محاسبه را به طور تصاعدى تا مدت هفت هزار سال یعنى هفتاد قرن ادامه دهیم خواهیم دید که عدد بشر به دو بلیون و نیم مى رسد و این عدد همان عدد نفوس بشر امروزى است که آمارگران بین المللى آنرا ارائه داده اند.

    پس اعتبار عقلى هم همان را مى گوید که تاریخ گفته است و لیکن دانشمندان ژئولوژى معتقدند که عمر نوع بشرى بیش از ملیونها سال است و بر این گفتار خود ادله اى از فسیل هائى که آثارى از انسانها در آنها هست ، و نیز ادله اى از اسکلت سنگ شده خود انسانهاى قدیمى آورده اند، که عمر هر یک از آنها به طورى که روى معیارهاى علمى خود تخمین زده اند بیش از پانصد هزار سال است .

    این اعتقاد ایشان است لیکن ادله اى که آورده اند قانع کننده نیست دلیلى نیست که بتواند اثبات کند که این فسیل ها، بدن سنگ شده اجداد همین انسانهاى امروز است و دلیلى نیست که بتواند این احتمال را رد کند که این اسکلت هاى سنگ شده مربوط است به یکى از ادوارى که انسان هائى در زمین زندگى مى کرده اند چون ممکن است چنین بوده باشد و دوره ما انسان ها متصل به دوره فسیل هاى نامبرده نباشد، بلکه انسان هائى قبل از خلقت آدم ابوالبشر در زمین زندگى کرده و سپس ‍ منقرض شده باشند و همچنین این پیدایش انسانها و انقراضشان تکرار شده باشد، تا پس از چند دوره نوبت به نسل حاضر رسیده باشد.

    و اما قرآن کریم بطور صریح متعرض کیفیت پیدایش انسان در زمین نشده ، که آیا ظهور این نوع موجود ( انسان ) در زمین منحصر در همین دوره فعلى است که ما در آن قرار داریم و یا دوره هاى متعددى داشته، و دوره ما انسان هاى فعلى آخرین ادوار آن است ؟

    هر چند که ممکن است از بعضى آیات کریمه قرآن استشمام کرد که قبل از خلقت آدم ابوالبشر (علیه السلام ) و نسل او انسان هائى دیگر در زمین زندگى مى کرده اند مانند آیه (( و اذ قال ربک للملائکه انى جاعل فى الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء )) بله در بعضى از روایات وارده از ائمه اهل بیت (علیهم السلام) مطالبى آمده که سابقه ادوار بسیارى از بشریت را قبل از دوره حاضر اثبات مى کند .

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

بسم الله الرحمن الرحیم‏الحمد لله رب العالمین...اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله‏ان الله خبیر بما تعملونو لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم‏انفسهم اولئک هم الفاسقونلا یستوى اصحاب النار واصحاب الجنه اصحاب الجنه هم الفائزون (1) این آیات ظاهرش این است که از آیات گذشته به کلى جداست.البته‏در این که از نظر مضمون مضامین ...

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَىِ اللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سمِیعٌ عَلِیمٌ(1) یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصوَتَکُمْ فَوْقَ صوْتِ النَّبىِّ وَ لا تجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکمْ لِبَعْضٍ أَن تحْبَط أَعْمَلُکُمْ وَ أَنتُمْ لا تَشعُرُونَ(2) إِنَّ الَّذِینَ یَغُضونَ ...

سوره کوثر سوره ۱۰۸ از قرآن است و ۳ آیه دارد. متن سوره کوثر در ویکی‌نبشته از دیدگاه‌ بسیاری از مفسران سوره کوثر در شأن فاطمه زهرا و فرزندان او نازل شده است. «محققا ما به تو خیر کثیر (فاطمه (علیهاالسلام ) دادیم (1). پس به شکرانه اش براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن (2). و بدان که محققا شماتت گوى و دشمن تو ابتر و بلا عقب است (3). » در تفسیر نمونه آمده است که فخر رازی مفسر اهل ...

ترجمه : آيا مردم قريه ها پنداشتند از اينکه عذاب ما شب هنگام که به خواب رفته اند بر سر آنها بيايد ، در امانند تفسير الميزان : کلمه « بيات » و همچنين « تبييت » به معناى شبيخون و شبانه بر سر دشمن تاختن است ، که يک نوع مکر به شمار مى رود، براى اينکه شب

توصیف بنده آیات 63_68 فرقان وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشونَ عَلى الاَرْضِ هَوْناً وَ إِذَا خَاطبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُوا سلَماً(63)وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سجَّداً وَ قِیَماً(64)وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنَّا عَذَاب جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کانَ غَرَاماً(65)إِنَّهَا ساءَت مُستَقَرًّا وَ مُقَاماً(66)وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ ...

سوره ناس این سوره در مکه نازل شده و داراى 6 آیه است محتوى و فضیلت سوره ناس انسان همیشه در معرض وسوسه هاى شیطانى است ، و شیاطین جن و انس کوشش دارند در قلب و روح او نفوذ کنند ، هر قدر مقام انسان در علم بالاتر رود و موقعیت او در اجتماع بیشتر گردد ، وسوسه هاى شیاطین شدیدتر مى شود ، تا او را از راه حق منحرف سازد و با فساد عالمى عالمى را بر باد دهد . این سوره به پیغمبر اکرم (صلى الله ...

مقدمه این سوره در مکه نازل شده و داراى 28 آیه است تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 97 محتواى سوره ((جن )) این سوره ، چنانکه از نامش پیدا است ، عمدتا درباره خلق ناپیدائى به نام ((جن )) سخن مى گوید، سخن از ایمان آنها به پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )، و خضوع در برابر قرآن مجید، و ایمان و اعتقاد آنها به معاد، و وجود گروهى مؤ من و کافر در میان آنان و مسائلى از این قبیل است ، این ...

آیه : وَ مِنهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبىَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیرٍ لَّکمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَه ٌ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا مِنکمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسولَ اللَّهِ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(61) ترجمه : از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مى دهند، و مى گویند او خوشباور و گوشى است !، بگو خوشباور بودن او به نفع شماست (ولى ...

محتوى و فضیلت سوره ا لم نشرح تفسیر نمونه: معروف این است که این سوره بعد از سوره و الضحى نازل شده است و محتواى آن نیز همین مطلب را تایید مى کند چرا که در این سوره باز قسمتى از مواهب الهى بر پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شمرده شده است در واقع سه نوع موهبت بزرگ در سوره و الضحى آمده بود و سه موهبت بزرگ در سوره ا لم نشرح آمده است مواهب گذشته بعضى مادى و بعضى معنوى بود ...

يکى از جماعت‏هاى الگو در قرآن، که با افتخار و عزت از آنها ياد شده است، کشتگان اخدود مى‏باشند. قرآن در سوره بروج از آنها و سرنوشت عبرت آموز، ومقاومت جانانه‏شان در راه عقيده توحيدى سخن گفته است؛ قُتِلَ أَصْحابُ الأُخْدُودِ * النّارِ ذاتِ الوَقُود * إ

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول