دانلود تحقیق تفسیر آیات 21 سوره ی روم و 221 سوره ی بقره و 44 سوره ی طه

Word 36 KB 31889 11
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سوره سی ام قرآن مجید به نام ((روم )) نامگذاری شده است .

    مراد از ((روم)) در آیه شریفه ((امپراطوری بیزانس)) است که برشام و فلسطین تسلّط داشته در بعضی از قبایل جزیره العرب هم نفوذ و قدرتی به هم رسانیده بود .

    اکثر مفسّرین برآنندکه چون رومیان مغلوب پارسیان شدند مشرکین شاد گردیدند و گفتند رومیان که اهل کتاب بودند مغلوب شدند همچنین عرب مشرک هم بر مسلمانان پیروز خواهد شد.

    از این رو برای تسلّی خاطر مسلمانان سوره روم نازل گردید و درآن خبر غیبی پیروز شدن رومیان ذکر شد.

    سوره روم در مکّه نازل شده و 60 آیه دارد.

    امام صادق (ع) فرمود: هرکس درشب 23 ماه رمضان سوره عنکبوت و روم را تلاوت کند به خدا سوگند او از اهل بهشت خواهد بود و هرگز کس را از این حکم استثناء نمی کنم و بیم ندارم که در این سوگند خداوند گناهی بر من نویسد، و براستی که این دو سوره را نزد خداوند مقامی بلند است.

    آیه ی 21 سوره ی روم : وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّه ً وَرَحْمَه ً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ و از نشانه هاى او اینکه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانه هائى است براى گروهى که تفکر مى کنند.

    تفسیر نمونه: آیاتى که با این جمله(و از نشانه هاى او اینکه...) شروع مى شود در قرآن یازده آیه بیش نیست که هفت آیه آن در همین سوره روم است ، و دو آیه در سوره فصلت (آیه 37 و 39) و دو آیه در سوره شورى است (آیه 29 و 32) و مجموع این یازده آیه حقا یک دوره کامل توحید است و از آنجا که ادامه این پیوند در میان همسران خصوصا، و در میان همه انسانها عموما، نیاز به یک جاذبه و کشش قلبى و روحانى دارد به دنبال آن اضافه مى کند : و جعل بینکم موده و رحمه و در میان شما مودت و رحمت آفرید.

    و سپس برای تاکید بیشتر می فرماید: ان فى ذالک لایات لقوم یتفکرون در این امور نشانه هائى است براى افرادى که تفکر مى کنند.

    جالب اینکه قرآن در این آیه هدف ازدواج را سکونت و آرامش قرار داده است ، با تعبیر پر معنى (لتسکنوا) مسائل بسیارى را بیان کرده و نظیر این تعبیر در آیه 189 سوره اعراف نیز آمده است.

    به راستى وجود همسران با این ویژگیها براى انسانها که مایه آرامش زندگى آنها است یکى از مواهب بزرگ الهى محسوب مى شود.

    این آرامش از اینجا ناشى مى شود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایه شکوفائى و نشاط و پرورش یکدیگر مى باشند بطورى که هر یک بدون دیگرى ناقص است ، و طبیعى است که میان یک موجود و مکمل وجود او چنین جاذبه نیرومندى وجود داشته باشد و از اینجا مى توان نتیجه گرفت آنها که پشت پا به این سنت الهى مى زنند وجود ناقصى دارند، چرا که یک مرحله تکاملى آنها متوقف شده (مگر آنکه به راستى شرائط خاص و ضرورتى ایجاب تجرد کند.) به هر حال این آرامش و سکونت هم از نظر جسمى است ، و هم از نظر روحى هم از جنبه فردى و هم اجتماعى.

    بیماریهائى که به خاطر ترک ازدواج براى جسم انسان پیش مى آید قابل انکار نیست.همچنین عدم تعادل روحى و ناآرامیهاى روانى که افراد مجرد با آن دست به گریبانند کم و بیش بر همه روشن است.

    از نظر اجتماعى افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت مى کنند و به همین جهت انتحار و خودکشى در میان مجردان بیشتر دیده مى شود، و جنایات هولناک نیز از آنها بیشتر سرمیزند.

    هنگامى که انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگى خانوادگى مى گذارد شخصیت تازهاى در خود مى یابد، و احساس مسئولیت بیشترى مى کند و این است معنى احساس ‍ آرامش در سایه ازدواج.

    و امّا مساله ی "رحمت" و "مودت" ، اینها در حقیقت مصالح ساختمانى جامعه انسانى است ، چرا که جامعه از فرد فرد انسانها تشکیل شده همچون ساختمان عظیم و پرشکوهى که از آجرها و قطعات سنگها تشکیل مى گردد.

    اگر این افراد پراکنده ، و آن اجزاء مختلف با هم ارتباط و پیوند پیدا نکنند جامعه یا ساختمانی به وجود نخواهد آمد.

    آن کس که انسان را براى زندگى اجتماعى آفریده این پیوند و ربط ضرورى را نیز در جان او ایجاد کرده است.

    فرق میان مودت و رحمت ممکن است از جهات مختلفى باشد: 1-مودت انگیزه ارتباط در آغاز کار است ، اما در پایان که یکى از دو همسر ممکن است ضعیف و ناتوان گردد و قادر بر خدمتى نباشد پس رحمت جای آن را مى گیرد.

    2-مودت در مورد بزرگترها است که مى توانند نسبت بهم خدمت کنند اما کودکان و فرزندان کوچک در سایه رحمت پرورش می یابند.

    3-مودت غالبا جنبه متقابل دارد، اما رحمت یک جانبه و ایثارگرانه است، زیرا براى بقاء یک جامعه گاه خدمات متقابل لازم است که سرچشمه آن مودت است و گاه خدمات بلاعوض که نیاز به ایثار و رحمت دارد.

    البته آیه مودت و رحمت را میان دو همسر بیان مى کند ولى این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر(بینکم) اشاره به همه انسانها باشد، که دو همسر یکى از مصادیق بارز آن محسوب مى شوند، زیرا نه تنها زندگى خانوادگى که زندگى در کل جامعه انسانى بدون این دو اصل یعنى مودت و رحمت امکانپذیر نیست،و از میان رفتن این دو پیوند، و حتى ضعف و کمبود آن ، مایه هزاران بدبختى و ناراحتى و اضطراب اجتماعى است.

    تفسیر المیزان : خداوند در اینجا عده‏ای از آیات را که بر وحدانیت خدای تعالی در ربوبیت و الوهیت دلالت می‏کند ، ذکر فرموده ، و در آن به امتزاج و آمیختگی خلقت با تدبیر ، نیز اشاره شده ، تا بدین وسیله روشن گردد که ربوبیت به معنای مالکیت تدبیر ، و الوهیت به معنای معبود بودن به حق ، مخصوص خدا است ، و کسی جز خدا مستحق آن نیست ، و چنین نیست که وثنی‏ها پنداشته‏اند که خلقت تنها از خدا است ، ولی تدبیر و عبادت از آن بت‏ها است ، باید بت‏ها را پرستید ، تا شفیعان ما در درگاه خدا شوند ، و خدای سبحان جز بر ارباب ربوبیتی ندارد ، و ربوبیت موجودات از آن الهه است .

    کلمه زوج به هر یک از نر و ماده حیوانات در صورتی که جفت هم شده باشند اطلاق می‏شود ، همچنان که به هر یک از دو قرین چه حیوان و چه غیر حیوان نیز زوج گفته می‏شود.

    خدای تعالی فرموده : و جعل منه الزوجین الذکر و الانثی - خدا از آن دو زوج قرار داد ، یکی نر و یکی ماده و نیز فرمود : به آدم گفتیم که تو و زوجت در بهشت منزل کنید ، و اگر به ماده از حیوانات و مخصوصا انسان زوجه می‏گویند ، لغت نازیبا و غیر فصیح است ، که جمعش زوجات می‏آید ، - تا آنجا که گفته - و جمع زوج ازواج می‏آید .

    پس اینکه فرمود : ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها ، معنایش این است که برای شما و یا برای اینکه به شما نفع برساند از جنس خودتان زوج آفرید .

    آری هر یک از مرد و زن دستگاه تناسلی دارند که با دستگاه تناسلی دیگری کامل می‏گردد و از مجموع آن دو توالد و تناسل صورت می‏گیرد ، پس هر یک از آن دو فی نفسه ناقص ، و محتاج به طرف دیگر است ، و از مجموع آن دو ، واحدی تام و تمام درست می‏شود ، و به خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوی دیگری حرکت می‏کند ، و چون بدان رسید آرام می‏شود ، چون هر ناقصی مشتاق به کمال است ، و هر محتاجی مایل به زوال حاجت و فقر خویش است ، و این حالت همان شهوتی است که در هر یک از این دو طرف به ودیعت نهاده شده .

    و جعل بینکم موده و رحمه - کلمه مودت تقریبا به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد ، در نتیجه نسبت مودت به محبت نسبت خضوع است به خشوع ، چون خضوع آن خشوعی را گویند که در مقام عمل اثرش هویدا شود ، به خلاف خشوع که به معنای نوعی تاثر نفسانی است ، که از مشاهده عظمت و کبریایی در دل پدید می‏آید و رحمت ، به معنای نوعی تاثیر نفسانی است ، که از مشاهده محرومیت محرومی که کمالی را ندارد ، و محتاج به رفع نقص است ، در دل پدید می‏آید ، و صاحبدل را وادار می‏کند به اینکه در مقام برآید و او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند .

    یکی از روشن‏ترین جلوه‏گاه‏ها و موارد خودنمایی مودت و رحمت ، جامعه کوچک خانواده است ، چون زن و شوهر در محبت و مودت ملازم یکدیگرند ، و این دو با هم و مخصوصا زن ، فرزندان کوچکتر را رحم می‏کنند ، چون در آنها ضعف و عجز مشاهده می‏کنند ، و می‏بینند که طفل صغیرشان نمی‏تواند حوائج ضروری زندگی خود را تامین کند ، لذا آن محبت و مودت وادارشان می‏کند به اینکه در حفظ و حراست ، و تغذیه ، لباس ، منزل ، و تربیت او بکوشند ، و اگر این رحمت نبود ، نسل به کلی منقطع می‏شد ، و هرگز نوع بشر دوام نمی‏یافت .

    نظیر این مورد مودت و رحمتی است که در جامعه بزرگ شهری ، و در میان افراد جامعه مشاهده می‏شود ، یکی از افراد وقتی هم شهری خود را می‏بیند ، با او انس می‏گیرد ، و احساس محبت می‏کند ، و به مسکینان و ناتوانان اهل شهر خود که نمی‏توانند به واجبات زندگی خود قیام کنند ، ترحم می‏نماید .

    و به طوری که از سیاق برمی‏آید مراد از مودت و رحمت در آیه همان مودت و رحمت خانوادگی است ، هر چند که اطلاق آیه شامل دومی نیز می‏شود .

    لآیات لقوم یتفکرون - چون وقتی قومی در باره اصول تکوینی خویش بیندیشند که آن اصول مرد و زن را وادار کرده به اینکه تشکیل جامعه خانوادگی دهند ، و نیز آن دو را به مودت و رحمت واداشت ، و آن مودت و رحمت نیز اجتماع مدنی و شهری را پدید آورد ، و چه آثاری بر این اجتماع مترتب شد ، نوع بشری بقاء یافت ، و زندگی دنیایی و آخرتی انسان به کمال رسید ، آن وقت متوجه می‏شوند که چه آیات عجیبی در آنها هست ، و خدای تعالی چه تدابیری در امر این نوع از موجودات به کار برده ، تدابیری که عقل را حیران و دهشت زده می‏کند .

    آیه ی 221 – سوره ی بقره : وَ لا تَنکِحُوا الْمُشرِکَتِ حَتی یُؤْمِنَّوَ لأَمَه ٌ مُّؤْمِنَه ٌ خَیرٌ مِّن مُّشرِکَه ٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْوَ لا تُنکِحُوا الْمُشرِکِینَ حَتی یُؤْمِنُواوَ لَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیرٌ مِّن مُّشرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولَئک یَدْعُونَ إِلی النَّارِ وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی الْجَنَّه ِ وَ الْمَغْفِرَه ِ بِإِذْنِهِوَ یُبَینُ ءَایَتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ‏ با زنان مشرک ازدواج مکنید تا ایمان آورند و یک کنیز با ایمان بهتر است از خانمی مشرک هر چند آن خانم مورد شگفت و خوشایندتان باشد و با مردان مشرک ازدواج مکنید تا ایمان آورند که یک برده مؤمن از آقائی مشرک بهتر است هر چند که مورد شگفت و خوشایند شما باشد آری مشرکین شما را به سوی آتش دعوت می‏کنند و خدا به سوی جنت و مغفرتی به اذن خود می‏خواند و آیات خود را برای مردم بیان می‏کند تا شاید متذکر شوند.

    تفسیر نمونه: و لا تنکحوا المشرکات حتی یؤمن_ کلمه نکاح در اصل لغت به معنای عقد نکاح بوده ، بعدا بعنوان استعاره در عمل زناشوئی استعمال شده ، و این محال است که در اصل لغت به معنای عمل زناشوئی بوده و سپس استعاره شده باشد در عقد ازدواج ، برای اینکه تمامی الفاظی که عمل زناشوئی را افاده می‏کنند ، کنایات هستند ( و هیچ لفظی در برابر این عمل وضع نشده ) ، چون همه مردم گفتگوی از آن را زشت می‏دانند ، و با این حال محال است کسی که می‏خواهد به مخاطب خود از یک عمل مشروع و پسندیده خبر دهد ، و بگوید : من با فلانی ازدواج کرده‏ام ، تعبیری کند که تنها در هنگام فحش دادن استعمال می‏شود .

    این گفتار راغب و درستی است ، چیزی که هست باید این را هم ‏گفت ، که منظور از عقد علقه زوجیت است ، نه عقد لفظی ( که بین هر ملت و مذهبی در هنگام مراسم ازدواج خوانده می‏شود) .

    و کلمه ( مشرکات ) اسم فاعل از مصدر اشراک ، یعنی شریک گرفتن برای خدای سبحان است، و معلوم است که شریک گرفتن مراتب مختلفی از نظر ظهور و خفا دارد ، همانطور که کفر و ایمان هم از این نظر دارای مراتبند.

    مثلا اعتقاد به اینکه خدا دو تا و یا بیشتر است و نیز بتها را شفیعان درگاه خدا گرفتن ، شرکی است ظاهر ، و از این شرک کمی پنهان‏تر شرکی است که اهل کتاب دارند ، و برای خدا فرزند قائلند ، و مخصوصا مسیح و عزیر را پسران خدا می‏دانند و به حکایت قرآن می‏گویند : نحن ابناء الله و احباؤه و این نیز شرک است ، از این هم کمی مخفی‏تر اعتقاد به استقلال اسباب است ، اینکه انسان مثلا دوا را شفا دهنده بپندارد ، و همه اعتمادش به آن باشد ، این نیز یک مرتبه از شرک است ، و همچنین ضعیف‏تر و ضعیف‏تر می‏شود ، تا برسد به شرکی که به جز بندگان مخلص خدا احدی از آن بری نیست ، و آن عبارت است از غفلت از خداوند تعالی و توجه به غیر خدای عزوجل ، پس همه اینها شرک است .

    اما این باعث نمی‏شود که ما کلمه ( مشرک ) را بر همه دارندگان مراتب شرک اطلاق کنیم ، همچنانکه می‏دانیم اگر مسلمانی نماز و یا واجبی دیگر را ترک کند ، به آن واجب کفر ورزیده ، ولی کلمه ( کافر ) را بر او اطلاق نمی‏کنیم ، مثلا خدای تعالی ترک عمل حج را کفر خوانده ، و فرموده : و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنی عن العالمین ولی چنین کسی را کافر نمی‏خوانیم ، بلکه فاسقی است که به یکی از واجبات خدا کفر ورزیده و بر فرض هم که بتوانیم اطلاق کنیم ، باید بگوئیم فلانی کافر به حج است و همچنین سایر صفاتی که در قرآن استعمال شده ، مانند صالحین و قانتین ، و شاکرین ، و متطهرین ، و یا فاسقین ، و ظالمین و ...

    برابر و معادل افعالی که این صفات از آنها مشتق شده نیستند ، ( کسی که یک عمل صالح ، و یک عبادت ، و یک شکر ، ویک طهارت ، و یک فسق ، و یک ظلم کرده ، صالح و قانت و شاکر و متطهر و فاسق و ظالم خوانده نمی‏شود ) و این واضح است ، پس این عناوین را نام یا صفت کسی کردن ، حکمی دارد ، و صرف نسبت دادن فعل به آن کس حکمی دیگر .

    علاوه بر اینکه این معنا به روشنی معلوم نشده ، که قرآن کریم کلمه مشرک را بر اهل کتاب هم اطلاق کرده باشد ، به خلاف لفظ کافرین ، بلکه تا آنجا که می‏دانیم این کلمه بر غیر اهل کتاب اطلاق شده ، مثلا فرموده : لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب ، و المشرکین منفکین ، حتی تاتیهم البینه .

    و یا فرموده : انما المشرکون نجس ، فلا یقربوا المسجد الحرام و یا فرموده : کیف یکون للمشرکین عهد و نیز می‏فرماید : و قاتلوا المشرکین کافه و باز می‏فرماید : قاتلوا المشرکین حیث وجدتموهم و مواردی دیگر و اما اینکه فرمود : و قالوا کونوا هودا او نصاری تهتدوا ، قل بل مله ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین منظورش از مشرکین یهود و نصاری نیست ، تا تعریضی بر اهل کتاب باشد ، و در نتیجه با گفته ما منافات داشته باشد ، بلکه ظاهرا منظور غیر اهل کتاب است ، به قرینه اینکه در آیه‏ای دیگر فرموده : ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین چون از این آیه استفاده می‏شود کلمه ( حنیف ) تعریضی بر یهود و نصاری است ، نه جمله و ما کان من المشرکین، چون حنیف به معنای بری‏ء بودن ساحت ابراهیم از انحراف از وسط به طرف افراط و تفریط است ، به طرف مادیت محضه یهود ، و معنویت محضه نصارا ، و کلمه ( مسلما ) تعریض بر مشرکین است ، چون می‏فهماند که ابراهیم تنها تسلیم خدا بود ، و چون بت‏پرستان برای او شریکی نمی‏گرفت .

    چون از این آیه استفاده می‏شود کلمه ( حنیف ) تعریضی بر یهود و نصاری است ، نه جمله و ما کان من المشرکین، چون حنیف به معنای بری‏ء بودن ساحت ابراهیم از انحراف از وسط به طرف افراط و تفریط است ، به طرف مادیت محضه یهود ، و معنویت محضه نصارا ، و کلمه ( مسلما ) تعریض بر مشرکین است ، چون می‏فهماند که ابراهیم تنها تسلیم خدا بود ، و چون بت‏پرستان برای او شریکی نمی‏گرفت .

    و همچنین آیات زیر که در آنها کلمه مشرکین آمده ، با گفتار ما منافاتی ندارد چون در اینها منظور از این کلمه معنای وصفی و اسمی آن نیست ، بلکه منظور کسانی است که گاهگاهی شرک از آنان سر می‏زند ، و آن آیات این است : و ما یؤمن اکثرهم بالله ، الا و هم مشرکون انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون چون می‏دانیم مؤمنین هم که احیانا گناه می‏کنند ، در حال گناه در تحت تسلط شیطانند پس این شرک شرک مشرکین اصطلاحی نیست ، شرکی است که بعضی از مؤمنین و بلکه همه آنان سوای افرادی انگشت شمار یعنی اولیای مقرب و عباد صالحین گرفتار آن می‏شوند .

    پس از این بیان که قدری هم طولانی شد ، این معنا روشن گردید که ظاهر آیه شریفه که می‏فرماید : و لا تنکحوا المشرکات تنها می‏خواهد ازدواج با زن و مرد بت‏پرست را تحریم کند ، نه ازدواج با اهل کتاب را .

    پس از اینجا فساد گفته بعضی روشن می‏شود که گفته‏اند : آیه شریفه ناسخ آیه سوره مائده است ، که می‏فرماید : الیوم احل لکم الطیبات ، و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم ، و طعامکم حل لهم ، و المحصنات من المؤمنات ، و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم .

    و نیز فساد این گفتار که گفته‏اند : آیه مورد بحث که می‏فرماید ( با زنان مشرکه ازدواج نکنید ) ، و آیه : و لا تمسکوا بعصم الکوافر ناسخ آیه مائده هستند ، و نیز اینکه گفته‏اند : آیه سوره مائده ناسخ دو آیه سوره بقره و ممتحنه هستند روشن می‏گردد .

    و وجه فساد آنها این است که آیه سوره بقره به ظاهرش شامل اهل کتاب نمی‏شود ، و آیه سوره مائده تنها شامل اهل کتاب است پس هیچ منافاتی میان آن دو نیست ، تا بگوئیم آیه سوره بقره ناسخ آیه سوره مائده و یا منسوخ به آن است ، و همچنین آیه سوره ممتحنه ، هر چند عنوان ( زنان کافر ) در آن مورد بحث واقع شده ، و این عنوان ، هم شامل اهل کتاب می‏شود ، و هم مشرکین، چون کلمه ( کافر ) اهل کتاب را هم به اینطور شامل می‏شود ، که با صدق آن دیگر نام مؤمن برایشان صادق نباشد ، به شهادت اینکه فرموده : من کان عدو الله و ملائکته و رسله و جبریل و میکال ، فان الله عدو للکافرین الا اینکه ظاهر آیه به بیانی که در همان سوره خواهد آمد ان شاء الله تعالی این است که اگر مردی مسلمان شد ، در حالی که زنی کافر در عقد دارد حرام است که دیگر به عقد آن زن وقعی بنهد ، و خلاصه او را به همسری خود باقی بگذارد ، مگر اینکه او نیز ایمان بیاورد آن وقت مرد می‏تواند به عقد سابق همسرش اعتبار قائل باشد، و این معنا هیچ دلالتی بر ازدواج ابتدائی با اهل کتاب ندارد .

    و بر فرض که تسلیم شویم ، و بگوئیم : دو آیه نامبرده یعنی آیه بقره و آیه ممتحنه دلالت دارد بر حرمت ازدواج ابتدائی با زن اهل کتاب ، باز هم ناسخ آیه مائده نمی‏شوند ، برای اینکه آیه مائده بطوریکه از سیاقش برمی‏آید در مورد امتنان و تخفیف نازل شده ، و چنین موردی قابل نسخ نیست بلکه تخفیفی که از آن استفاده می‏شود حاکم بر تشدیدی است که از آیه بقره فهمیده می‏شود ، پس اگر نسخی در میان شده باشد ، باید بگوئیم آیه سوره مائده ناسخ است .

    علاوه بر اینکه سوره بقره اولین سوره‏ای است که بعد از هجرت در مدینه نازل شده ، و سوره ممتحنه در مدینه قبل از فتح مکه نازل شده ، و سوره مائده آخرین سوره‏ای است که بر رسول خدا (ص) نازل گشته ، و این سوره نمی‏تواند منسوخ واقع شود ، چون بعد از آن ، آیه‏ای نازل نشده ، و معنا ندارد آیات سوره‏های قبل ناسخ آن باشد .

    و لامه مؤمنه خیر من مشرکه و لو اعجبتکم : ظاهرا مراد از امه مؤمنه کنیز باشد ، که در مقابل حره ( زن آزاد ) است ، و مردم در روزگاری که برده‏داری معمول بود کنیزان را خوار می‏شمردند ، و از اینکه با آنها ازدواج کنند عارشان می‏آمد ، و اگر کسی این کار را می‏کرد سرزنشش می‏کردند ، پس اینکه در آیه کنیز را مقید به مؤمنه کرد ، ولی مشرکه را مقید به حریت نکرد ، با اینکه گفتیم مردم کنیز را خوار می‏شمردند ، و از ازدواج با آنان احتراز داشتند ، خود دلیل بر این است که می‏خواهد بفرماید : زن با ایمان هر چند که کنیز باشد بهتر است از زن مشرک ، و لو آزاد باشد ، و دارای حسب و نسب و مال و سایر مزایائی باشد که عادتا خوشایند انسان است .

    بعضی از مفسرین گفته‏اند : مراد از کلمه ( امه ) و همچنین کلمه(عبد ) در جمله بعدی ، کنیز و غلام نیست ، بلکه کنیز خدا و بنده خدا است ، ولی این حرف احتمال بعیدی است .

    و لا تنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا ، و لعبد مؤمن خیر من مشرک ...

    گفتار در این جمله همان گفتاری است که در جمله قبلی گذشت .

    اولئک یدعون الی النار ، و الله یدعوا الی الجنه و المغفره باذنه ...

    این جمله اشاره است به حکمت تحریم آن دو قسم ازدواج ، می‏فرماید ، مشرکین از آنجا که اعتقاد به باطل دارند راه ضلالت را طی می‏کنند ، قهرا ملکات رذیله که باعث جلوه یافتن کفر و فسوق در نظر آدمی است ، و انسان را از دیدن طریق حق و حقیقت کور می‏کند ، در دلهاشان رسوخ می‏یابد ، بطوریکه گفتار و کردارشان دعوت به شرک می‏شود ، و به سوی هلاکت راهنمائی می‏کند ، و بالاخره آدمی را به آتش می‏کشاند .

    پس مشرکین چه زن و چه مردشان به سوی آتش دعوت می‏کنند ، ولی مؤمنین بر خلاف آن با سلوک راه ایمان و اتصافشان به لباس تقوا انسان را به زبان و عمل به سوی جنت و مغفرت می‏خوانند ، و به اذن خدا هم می‏خوانند ، چون خدا اجازه‏شان داده که مردم را به سوی ایمان دعوت کنند ، و به رستگاری و صلاح که سرانجامش جنت و مغفرت است راه بنمایانند .

    در این آیه جا داشت بفرماید : اولئک یدعون الی النار ، و هؤلاء یدعون الی الجنه و المغفره ، آنها به سوی آتش دعوت می‏کنند ، و مؤمنین به سوی جنت و مغفرت ، ولی فرمود و خدا به سوی جنت و مغفرت ، و این بدان جهت بود که بفهماند مؤمنین در دعوتشان به سوی جنت و مغفرت و بلکه در تمامی شؤون وجودشان خود را مستقل از پروردگار خود نمی‏دانند ، و خدا را ولی خود می‏دانند ، همچنانکه خدا هم فرمود : و الله ولی المؤمنین .

    و در آیه شریفه وجهی دیگر است ، و آن این است که بگوئیم : مراد از دعوت خدا به سوی جنت و مغفرت همان حکمی است که در صدر آیه تشریع کرده ، و فرمود : با زنان مشرکه ازدواج نکنید ، تا ایمان بیاورند ...

    ، چون همین نهی مؤمنین از همنشینی و معاشرت با کسی که معاشرت و نزدیک شدن با او ، و انس گرفتن با او ، جز دوری از خدای سبحان ثمری ندارد و تحریک مؤمنین به معاشرت با کسی که نزدیکی با او نزدیک شدن به خدای سبحان ، و یادآوری آیات او ، و مراقبت امر و نهی او است ، خود دعوتی است از خدا به سوی جنت ، و مؤید این معنا تذییل آیه است به جمله ( و یبین آیاته للناس لعلهم یتذکرون ) البته ممکن هم هست دعوت را اعم از دعوت اولی و دومی بدانیم ، تا آیه شامل هر دو وجه بشود ، که در این صورت سیاق خالی از لطفی مخصوص نخواهد بود .

    در مجمع البیان در ذیل آیه مورد بحث آمده : که این آیه در باره مرثد بن ابی مرثد غنوی نازل شده ، که رسول خدا (ص‏) او را به مکه فرستاد تا عده‏ای از مسلمانان را از مکه بیاورد ، و چون او مردی شجاع و قوی بود ، در مکه زنی به نام عناق او را به سوی خود خواند ، و مرثد از این کار امتناع ورزید ، با اینکه در جاهلیت دوست هم بودند ، عناق گفت ، میل داری با من ازدواج کنی ؟

    مرثد گفت : باید از رسول خدا (ص‏) اجازه بگیرم ، و چون به مدینه برگشت : از آن جناب اجازه خواست تا با عناق ازدواج کند ( این آیه نازل شد) .

    و نیز در الدر المنثور است که واحدی در ذیل این آیه از طریق سدی از ابی مالک از ابن عباس روایت کرده که گفته : آیه و لامه مؤمنه خیر من مشرکه در باره عبد الله بن رواحه نازل شد ، که کنیزی سیاه داشت ، روزی بر کنیز خود خشم کرد ، و او را لطمه‏ای زد ، پس از آنکه خشمش فرو نشست ، نزد رسول خدا (ص‏) شد ، و داستان خود را عرضه داشت ، رسول خدا (ص) پرسید وضع کنیزت چگونه است ؟

    عرضه داشت روزه می‏گیرد ، و نماز می‏خواند ، و وضو را نیکو می‏گیرد ، و شهادت به وحدانیت خدا و رسالت تو می‏دهد ، فرمود : ای عبد الله کنیز تو مؤمنه است ، عبد الله گفت حال که او را مؤمنه می‏دانی به آن خدائی که تو را به حق مبعوث فرموده : آزادش می‏کنم ، و با او ازدواج می‏نمایم ، و همین کار را کرد ، مردم که این را شنیدند او را ملامت کردند ، ( که تو با کنیزی ازدواجکردی ) ؟

    و این مردم ازدواج با زنان و مردان مشرک را به خاطر اینکه حسب و نسبی معین دارند دوست می‏داشتند ، خدای تعالی این آیه را فرستاد ، و در آن فرمود : ( کنیز با ایمان بهتر است از زن آزاد مشرک) .

    و نیز در آن کتاب از مقاتل روایت کرده که در ذیل جمله : و لامه مؤمنه گفته است : به ما چنین رسیده که منظور از امه نامبرده کنیزی از حذیفه بود که حذیفه او را آزاد کرد و با او ازدواج نمود .

    آیه ی 44-سوره ی طه: فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشى و با او به نرمى سخن بگویید، شاید اندرز گیرد یا بترسد تفسیر نمونه: این سوره در ((مکه )) نازل شده و 135 آیه است .

    این سوره نیز همانند سایر سوره هاى ((مکى )) بیشتر سخن از ((مبدا)) و ((معاد))مى گوید .

    بخش اول : اشاره کوتاهى به عظمت قرآن و بخشى از صفات جلال و جمال پروردگار است .

    و در بخش دوم : که بیش از هشتاد آیه را در بر مى گیرد از داستان موسى (ع) سخن مى گوید.

    در سومین بخش : درباره معاد وقسمتى ازخصوصیات رستاخیز سخن مى گوید.

    در بخش چهارم : سخن از قرآن و عظمت آن است .

    و در بـخـش پـنجم : سرگذشت آدم و حوا را در بهشت و سپس ماجراى وسوسه ابلیس و سرانجام هبوط آنها را در زمین , توصیف مى کند.

    و بالاخره در آخرین قسمت , نصیحت و اندرزهاى بیدارکننده اى , براى همه مؤمنان بیان مى دارد.

    در حدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : تلاوت سوره طه را ترک نکنید،چرا که خدا آن را دوست مى دارد و دوست مى دارد کسانى را که آن را تلاوت کنند,هر کس تلاوت آن را ادامه دهد خداوند در روز قـیامت نامه اعمالش را به دست راستش مى سپارد, و بدون حساب به بهشت مى رود, و در آخرت آنقدر پاداش به اومى دهد که راضى شود.

    طرز برخورد مؤثر با فرعون را در آغاز کار به این شرح ,بیان مى فرماید: براى این که بـتـوانید در او نفوذ کنید و اثر بگذارید با سخن نرم با اوسخن بگویید, شاید متذکر شود یا از خدا بترسد.

    تفسیر المیزان: در این سوره چهار فصل از داستان موسی بیان شده است.

    اول : چگونگى برگزیدن موسى به رسالت در کوه طور، که در وادى طوى واقع است ، و مامور کردنش به دعوت فرعون .

    دوم : با شرکت برادرش او را به دین توحید دعوت کردن ، و بنى اسرائیل را نجات دادن ، و اقامه حجت ، و آوردن معجزه علیه او.

    سوم : بیرون شدنش با بنى اسرائیل از مصر، و تعقیب فرعون و غرق شدنش ، و نجات یافتن بنى اسرائیل .

    چهارم : گوساله پرستى بنى اسرائیل ، و سرانجام کار ایشان و کار سامرى و گوساله اش .

    مراد از اینکه فرمود (و قولا له قولا لینا) این است که در گفتگوى با فرعون از تندى و خشونت خوددارى کنند، که همین خویشتن دارى از تندى ، واجب ترین آداب دعوت است .

    در جمله (لعله یتذکر او یخشى) تذکر و یا خشیت فرعون آرزو شده ، و این امید، قائم به مقام محاوره است نه به خداى تعالى که عالم به همه حوادث است که پیش خواهد آمد.

    کلمه (تذکر) به معناى قبول یادآورى و التزام به مقتضیات حجت یاد آورنده و ایمان به آن است و کلمه خشیت به معناى مقدمه آن قبول و ایمان است ، پس برگشت معنا به این مى شود که شاید او ایمان بیاورد و یا نزدیک به ایمان آوردن شود و حداقل بعضى از خواسته هاى شما را اجابت کند.

    بعضى از کسانى که معتقدند ایمان فرعون در حین غرق شدن قبول است ، به کلمه (لعل) در آیه مذکور بر مدعاى خود استدلال کرده اند، به این بیان که امید و آرزو از ناحیه خداى تعالى واجب الوقوع است ، همچنانکه به ابن عباس و قدماى مفسرین هم نسبت داده اند که هر چه را خدا درباره اش امیدوار شود آن خواهد شد، پس از آیه بر مى آید که یکى از دو امر تذکر و خشیت واقع شد که هر یک واقع شود نجات را به دنبال دارد،پس فرعون که به حکایت قرآن ، در حین غرق شدن ایمان آورد اهل نجات است.

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

آیه و ترجمه 1 تا 5 بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم (1) تِلْک ءَایَت الْکِتَبِ الحَْکِیمِ(2) هُدًى وَ رَحْمَه ً لِّلْمُحْسِنِینَ(3) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوه َ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوه َ وَ هُم بِالاَخِرَه ِ هُمْ یُوقِنُونَ(4) أُولَئک عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5) ترجمه : بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1 - الم 2 - این آیات کتاب حکیم است ...

سوره مبارکه نور آیه 58 یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لِیَستَئْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَت أَیْمَنُکمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الحُْلُمَ مِنکمْ ثَلَث مَرَّتٍمِّن قَبْلِ صلَوه ِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظهِیرَه ِ وَ مِن بَعْدِ صلَوه ِ الْعِشاءِثَلَث عَوْرَتٍ لَّکُمْلَیْس عَلَیْکمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّطوَّفُونَ عَلَیْکم بَعْضکمْ عَلی ...

تمامى آيات اين سوره جز چهار آيه آخر در مکه نازل شده و227 آيه است . محتواى سوره :. مى دانيم در سوره هاى مکى که در آغاز دعوت اسلام نازل گرديد بيشتر روى اصول اعتقادى , توحيد,,معاد و عودت پيامبران خدا و اهميت قرآن تکيه مى شد, وتقريبا تمام بحثهاى سوره ش

سوره مبارکه طور آیه24 وَ یَطوف عَلَیهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ کَأَنهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّکْنُونٌ(24) ترجمه: و پیوسته در گرد آنها نوجوانانى براى خدمت آنان گردش مى کنند که همچون مرواریدهاى در صدفند! تفسیر: نمونه: سپس به چهارمین نعمت که نعمت وجود خدمتگذاران بهشتى است پرداخته مى گوید: (( پیوسته گرداگرد آنها نوجوانانى براى خدمت آنان گردش مى کنند که همچون مرواریدهاى در صدفند )) و یطوف علیهم ...

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يآ أَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَه وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثيراً وَ نِسآءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذى تَسآءَلُونَ بِه وَ الْاَرْحامَ اِنَّ اللّه

آیات 1 - 15، سوره لقمان ِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم (1) تِلْک ءَایَت الْکِتَبِ الحَْکِیمِ(2) هُدًى وَ رَحْمَه ً لِّلْمُحْسِنِینَ(3) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوه َ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوه َ وَ هُم بِالاَخِرَه ِ هُمْ یُوقِنُونَ(4) أُولَئک عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5) وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشترِى لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سبِیلِ ...

آیات 1 - 11، سوره لقمان ِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم (1) تِلْک ءَایَت الْکِتَبِ الحَْکِیمِ(2) هُدًى وَ رَحْمَه ً لِّلْمُحْسِنِینَ(3) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوه َ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوه َ وَ هُم بِالاَخِرَه ِ هُمْ یُوقِنُونَ(4) أُولَئک عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5) وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشترِى لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سبِیلِ ...

ترجمه: آيه 20: از نشانه هاي او اين است که ما را از خاک آفريد، سپس انسان هايي شديد و در روي زمين انتشار يافتيد. آيه 21: و از نشانه هاي او اينکه همسراني از جنس خود شما آفريد، تا در کنار آنها آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد، در اين نشانه

تفسير آيات 20 الي 25 سوره روم: ترجمه: آيه 20: از نشانه هاي او اين است که ما را از خاک آفريد، سپس انسان هايي شديد و در روي زمين انتشار يافتيد. آيه 21: و از نشانه هاي او اينکه همسراني از جنس خود شما آفريد، تا در کنار آنها آرامش يابيد، و در ميانتان مود

نام خالق هستی بخش و پروردگار امام حسین(ع) موضوع مورد بحث پیرامون آیه( انا لله وانا الیه راجعون) است که آیه 156 سوره بقرهاست. در تمام قرآن آیه ای مشابه با این آیه تکرار نشده و با این سیمای ظاهری هم دیده نشده است و تنها در این سوره با چنین سیمایی ظاهر شده است . اما آیات دیگری با این معنا ومفهوم د رقرآن آمده است مثل آیه 185 سره آل عمران ( کل نفس ذائقه الموت)که در تفاسیر از آن به ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول