مقدمه
«آنچه در راستای زمینه پژوهش قرار دارد جزء ضروریات انجام یک پژوهش علمی است، هیچ پژوهشی را نمیتوان از صفر شروع کرد نظریات، قوانین و اصولی که در زمینه مورد پژوهش وجود دارند باید مورد بررسی دقیق قرار گیرند؛ برای رسیدن به این اهداف فصل دوم پژوهش حاضر را به دو قسمت اصلی تقسیم می شود:
قسمت اول : شامل تاریخچه علمی و استناد به کتاب ها و مقالات در رابطه با موضوع پژوهش می باشد بطوریکه از ابهامات موضوع کاسته شود و شناخت موضوع را عمیق و بهتر گرداند.
قسمت دوم : شامل تحقیقاتی است که مشابه با این پژوهش است، چون اطلاع از نتایج دیگر پژوهشگران راهنمای خوبی برای اجراء تحقیق صورت می دهد.
معانی مشارکت
مشارکت در معنی سنتی عبارت است از پیوند دو سویه، سازنده و سودمند میان دو تن یا بیشتر از دو تن.» (نشریه فرهنگ مشارکت به شماره 21-1381، ص26)
مشارکت یعنی «دخالت و درگیر شدن مردم در فراگردهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که بر سرنوشت آنان اثر می گذارند.» (همان منبع، ص26)
مشارکت با یک درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیت های گروهی است که آنان را بر می انگیزد تا برای دستیابی به هدف های گروهی، یکدیگر را یاری دهند و مسئولیت پذیر شوند.» (همان منبع ص 26)
همچنین در تعریف مشارکت ، سالمون می گوید : «مشارکت در مدیریت یعنی کلیه اقداماتی که میزان نفوذ و مسئولیت کارکنان را در فرآیند تصمیم گیری از طریق نمایندگی مناسب در سطح متفاوت سازمان افزایش می دهد و از این راه تحقیق دموکراسی را تسهیل می کند. (نشریه فرهنگ مشارکت – شماره 32، 1381، ص21)
«مشارکت یک ساز و کار زندگی اجتماعی به شمار می آید و نقشی کلیدی در همه قلمروهای زندگی اعمال میکند موجب شکوفایی و بالندگی فراگیر را فراهم می آورد.» (طوسی، 1379، ص4)
مشارکت «پیوندی دوسویه، سازنده و سودمند میان دو تن یا بیشتر از دو تن.» (همان منبع، ص4)
مشارکت «بستر نقد مشترک برای یافتن هدف های مشترک.» (همان منبع، ص5)
«مشارکت را می توان یک فراگرد نیرومند توزیع پیشینه اطلاعات و یک نظام نیرومندتر تبدیل جمعی اطلاعات به آگاهی و شناخت دانست.» (همان منبع، ص5)
تعریف سازمان ملل متحد برای مشارکت
«دخالت و درگیر شدن مردم در فراگردهای انتقادی ، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ای که بر سرنوشت آنان اثر میگذارد. (همان منبع، ص6)
مدیریت مشارکتی:
انسان ها فطرتا خواهان برابری با یکدیگرند و تمایل دارند با آنها برخورد محترمانه و مشارکت جویانه شود، خصوصا انسان فرهیخته و متخصص قرن بیستم خواستار این حق است که «نظر» من را گوش کنید، من هم نظر دارم» مشارکت کارکنان در مدیریت به این خواسته انسانی پاسخ مثبت می دهد.
انسانها به طور فطری و طبیعی از چیزهایی که متعلق به آنها است حمایت و پشتیبانی می کنند، مانند، همسر، خانه ، پست . لذا اگر کارکنان و مشتریان یک سازمان در ارائه نظرات و تصمیم گیری ها و اجرای نظرات خود مشارکت داده شوند، اینگونه نظرات از حمایت و پشتیبانی جدی و قویتری در سازمان برخوردار خواهد بود.
«امروزه بسیاری از مسائلی که سازمانها با آن روبرو هستند، نتیجه مستقیم رقابت های بی ثمر در مورد وظایف متقاطع یا وظایفی است که مشخص نیست چه بخشی مسئولیت آن را به عهده دارد. برای کمک به افراد جهت پرداختن به این موضوعات روش های مختلفی ابداع شده است و این روش ها همه «به کار موثر گروهی» وابسته است. زیرا در چنین شرایطی، این فقط راه حل نیست که حائز اهمیت است، بلکه «میزان درک و احساس تعهد» کسانی که در فرآیند مورد نظر دخالت دارند و در واقع به آن عمل می کنند نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است.» (روزنامه تفاهم، 1384، ص1) وجود سیستم مشارکت زمینه های ابراز پیشنهاد و اظهارنظر را در کارکنان فراهم میآورد و رفتار مثبت اندیش و اعتقاد به شکوفایی و آینده نگری را در سازمان ها زنده نگه می دارد.
تحقیقات و پژوهش های علمی نشان می دهد که مدیران ارشد و کارکنان رده های پایین سازمان ها بیش از همه آماده اجرای مدریت مشارکتی هستند و به راحتی می توان مدیران ارشد را با توجیه اقتصادی و فنی و ذکر شرایط بحران زای فعلی و بیان تجارب موفق سایر سازمان ها، نسبت به اجرای روش های مختلف مدیریت مشارکتی ترغیب کرد. افراد مستقر در قاعده هرم سازمانی نیز، به سبب آنکه آمادگی پذیرش طرح ها و برنامه های جدید، به ویژه سیستم های انگیزشی و روابط انسانی را دارا هستند، با قدری احساسات و شور و شوق (که در افراد مختلف متفاوت آمادگی خود را اعلام می کنند. مشکل اساسی در آموزش، توجیه و ترغیب مدیران و کارمندان میانی، سرپرستان و افرادی است که به نحوی در فاصله بین رأس و قاعده هر سازمانی قرار می گیرند. (سایت دانشگاه امام صادق، 1386، ص1)
مشارکت و مدیریت مشارکتی یعنی درگیر شدن کارکنان در فرآیند تصمیم گیری، دعوت از همه افراد به تفکرات دراستراتژیک و قبول مسئولیت فردی برای کیفیت کار و تولیداتشان، حمایت و پاداش رفتار کارکنان که از دید آنها لحظه به لحظه ارباب رجوع را ارضاء و عملکرد سازمان را بهبود می بخشد.
در هر حالت، مدل مشارکتی، نظارت اصلی بر سازماندهی تربیت و راهنمایی کارکنان، همچنین خود کنترلی را مستثنی نمی کند (ماهنامه تدبیر، 1384، 15)
مشارکت (participition) به عنوان نوزاد خلف یکی از میراث های کهن یونان باستان یعنی «مردم سالاری» پس از غیبتی طولانی، مجددا در عصر امروز، در اندیشه های آدام اسمیت با عنوان «نیرومند کردن و قدرت بخشیدن» نطفه اش شکل گرفت و در هیأت «واگذاری قدرت به مردمان» در جامعه متولد شد و دارد روزهای رو به رشد و پویایی خود را در جوامع مختلف دنیا، طی می کند. اگرچه نظام سیاسی کشورهای باختری از دویست سال پیش، همواره ردپایی از مشارکت را در جامعه خود دیده اند اما هنوز ساز و کارهای ضروری برای معنی دار کردن مشارکت مردم، چنانکه باید، پدید نیامده، یعنی مردم هنوز هم در تعیین سرنوشت خویش، دخالتی آگاهانه نداشته و ندارند! و طبیعی است در جوامعی که هنوز هم ساختار مدیریت آنها، بوی عصر پدرسالاری می دهد و هنوز، بسیاری از بایدهای ابتدای علم مدیریت، از جمله ی ناشناخته هاست، اصل مدیریت مشارکتی هر لحظه هزار بار، با تیغ تیز جهالت، قربانی می شود و پیداست در چنین شرایطی، ابتدا باید در انتخاب مدیران متخصص و با تجربه، توان و انرژی لازم را صرف نمود و بعد به فرهنگ سازی در زمینه مشارکت در سازمان های پرداخت. (قره داغی، 1387، ص1)
نظام مدیریت مشارکتی به عنوان نظام مطلوب و کارآمد از لحاظ نظری و عملی، آزمون های خود را با موفقیت طی نموده و هم اکنون در کشورهای پیشرفته و نیز در کشورهای در حال توسعه کاملا مورد استفاده بوده و از جایگاه مناسبی برخوردار است، نظام موصوف، صاحبان اندیشه های سازنده را بدون در نظر گرفتن شغل و مقام آنها بطور یکسان پذیرا می باشد و علاوه بر این که قدرت تصمیم گیری و مسئولیت مدیریت را به هیچ وجه تضعیف و یا مخدوش نمی کند، زمینه های لازم برای تشویق مادی و معنوی پرسنل را در قبال عرضه اندیشه های سازنده فراهم می نماید، تا از خلاقیت و پویایی تفکر انسان ها برای رشد و توسعه استفاده مطلوب به عمل آید.
مدریت مشارکتی بر گسترده کردن دامنه درگیری ذهنی و فکری کارکنان در اموری که به سرنوشت آنان ارتباط مستقیمی دارد تأکید می کند و شمار بسیاری از پرسنل را در فراگیر دادوستد اندیشه و تجزیه و تحلیل قرار می دهد و از توانمندیهای ذهنی و فکری آنان در جهت بهبود امور بهره می گیرد. مدیریت مشارکتی شامل یک تغییر از سبک کنترل گرا (control oriented) به مشارکت گرا (Involvement oriented) است. (و بلاگ برای فردا، 1386، ص1) .
مدیریت مشارکتی رهیافتی جامع برای جلب مشارکت فردی و گروهی کارکنان در جهت حل مسائل سازمان و بهبود مستمر در تمامی ابعاد است. مدیریت مشارکتی، ارتباط دائم متقابل و نزدیک بین مدیریت ارشد و کارکنان است. مشارکت کارکنان در کارهایی که به خود آنها مربوط می شود، مشارکتی داوطلبانه، ارادی و آگاهانه خواهد بود. این درگیری، شخص را تشویق می کند که به تحقق هدف های سازمان کمک کند و در مسئولیت ها و پیامدهای آن سهیم شود. (همان منبع، ص2)
در نظام مدیریت مشارکتی مدیران و کارکنان به تبادل نظر با یکدیگر می پردازند و همین امر موجب ایجاد محیطی دوستانه و توأم با اعتماد و اطمینان متقابل در سازمان می شود، کارکنان با مشارکت در کارها، خود را در سود و زیان سازمان سهیم می دانند و همه تلاش خود را با کمک مدیران در جهت افزایش کارآیی و اثربخشی سازمان به کار می گیرند. (سایت موسمون، و بلاگ برای فردا، 1386، 3)
گروه مشارکتی عبارت است از تعدادی از افراد که برای رسیدن به هدف مشترک به طور فعالانه و مسئولانه با یکدیگر کار می کنند و هر فردی علاوه بر اینکه مسئول رفتار خود است در برابر رفتار دیگران نیز احساس مسئولیت می کند، مراحل رشد یک گروه مشارکتی عبارت است از : گروه های علاقه مند به کار انفرادی، گروههای سنتی، گروه های مشارکتی و گروه های مشارکتی با عملکرد بسیار بالا. احترام متقابل و عشق اعضاء نسبت به یکدیگر و داوطلب شدن برای انجام کار، مهمترین مشخصه های یک گروه مشارکتی با عملکرد بسیار بالا محسوب می شوند. بنابراین گروه مشارکتی با گروه های نوعی و متداول که در برخی از سازمان ها شکل می گیرند، متفاوت است. البته گروه های نوعی و متداول را می توان به گروه های مشارکتی و تیم های مشارکتی تبدیل کرد و این امر در صورتی امکان پذیر است که با آگاهی از مشخصه های اساسی گروه مشارکتی بتوانیم یک گروه مشارکتی را از غیر مشارکتی تشخیص دهیم. وابستگی درونی مثبت، احساس مسئولیت فردی و گروهی، ارتباط متقابل و نزدیکی اعضاء با یکدیگر، یادگیری مهارتهای اجتماعی از یکدیگر، ارزشیابی مستمر عملکرد فردی و گروهی، رضایت اعضاء از کار با یکدیگر وجود اعتماد و احترام متقابل بین اعضای گروه، مشارکت فعال اعضاء در تصمیم گیریها، فرصت هایی برابر برای موفقیت، ناهمگون بودن اعضاء گروه ، مشخصه های اساسی یک گروه مشارکتی به شمار می روند (کرامتی، قربانی، ماهنامه تدبیر 1380)
امروزه توانمند سازی کارکنان جزء وظایف اصلی و اساسی مدیران است. مدیران موفق در کشورهای توسعه یافته، مرز موفقیت خود را در سازمان ها استفاده از نظرات کارکنان در تصمیم گیری ها دانسته اند که این موضوع، جنبه اساس کار مدیریت مشارکتی است. تفکر ایجاد گروه های تخصص که بتواند در تصمیم گیری ها مشارکت کنند در همه مدیران وجود ندارد اما اگر مدیران با تفکر تشکیل حلقه های کیفیت موافق باشند در حقیقت به موفقیت خودشان کمک کرده اند.
بسیاری از مشکلات کارکنان در درون سازمان ها ناشی از احساس نبود مشارکت آنها در تصمیم گیری های سازمانی است. وقتی انسان ها به عنوان منابع سرمایه انسانی پذیرفته شوند و به نیرو و توانایی آنان اذعان شود و احترام گذاشته شود، خود را در موقعیت تازه می یابند. شریک شدن همه عوامل یک سازمان در سطوح مختلف تصمیم گیری ، حس رضایت مندی را در کارکنان ایجاد می کند که یکی از نتیجه های مستقیم این حس، رضایتمندی مراجعان و افرادی است که با سازمان ها در تعامل و ارتباط هستند.(سایت روزنامهی کیهان،1384)
در مدل مشارکتی اصرار بر این است که در محیط سازمان دستور العمل های مربوط به کار افراد یا گروه ها از پیش و به صورت دو جانبه ای معین گردد. در تعین این تصمیمات مدیران و کارمندانشان باید بازدهی، متغیرهای میانجی و هدف های دراز مدت و کوتاه مدت را از نظر دور ندارند، این فرآیند دو فایده دارد : اول : آنکه به کارکنان اجازه می دهد تا در تصمیم گیری بر اصولی که بر اساس آنها کوشش هایشان داوری خواهد شد، شرکت کنند.
دوم ، دخالت دادن کارکنان در فرآیند برنامه ریزی، تعهد آنها را نسبت به اهداف و مقاصد مقرر، بیشتر خواهد کرد (کبیری 1378 )