مقدمه:
در کشور نروژ راه حلهای فن آوری ابتدایی همیشه برای حداقل رساندن و کنترلرهایی از آلودگیها در اثر معادن غیر قابل استعمال سولفید وسیلهای ارجح بوده است. این برآورد و ارزیابیها شامل راه حلهای متنوع، رسوبات زیرآب، جبران گذشته و بهره وری از بخش کثیر آبهای طبیعی می باشد. معیار اصلی این قبیل راه حلها، علاوه بر تاثیر کم و هزینه نگهداری، همیشه مورد استفاده بوده. به طبیعی واکنشهای موادشیمیایی زمینی به منظور نزدیک آمدن هرچه ممکن به یک وضعیت ثابت شیمیایی رخ می دهند. به هرحال، پیچیدگی سیستم معمولاً پیش بینی نتیجه درست از یک راه حل مشخص را مشکل می سازد و باعث تعجب بسیاری خواهد شد. تاکنون بعضی وقتها، ترجیحات بار راه حلهای فن آوری و مقدماتی جدید اقداماتی انجام می شد که مجبور به بهبود بخشیدن و رفع عیوب می بود. این برگه توصیف به جد و جهد می کند. مثال خوبی از یک راه حل مبنی بر بهرهگیری به طور طبیعی از فعل و انفعالات موادشیمیایی زمین در معدن غیر مستعملkken L در نروژ مرکزی کشف شده (که در فهرست شماره یک مشخص است) جائیکه یک معدن همچون یک “ گیاه درمانی “ به منظور جابجایی مس از گنداب سطح اسیدی استعمال شده است. همچنین در بخشهای بعدی به تفضیل شرح داده خواهد شد که تاکنون اقدامات چاره ساز در معدنkken L انجام شده و یک موفقیت بزرگ در نظر گفته شده. به هر حال در طی دوسال اخیر صادرات مس اضافه اتفاق افتاده و پیشرفت آینده نیز نامعلوم است. در برابر اطلاعات صدوراخیر مس ازمعدن kken L ، هیئت مدیره استخراج معدن نروژی ها اقدام به یک تحقیق کردهاند، در مورد راه حلهای کم هزینهای که می تواند به کار گرفته شود که آیا این موقعیت تا از دست دادن کیفیت طول میکشد؟
یک نکته جالبی وجود دارد که آن تلقین آب معدنی با آب طبیعی می باشد که به منظور جابجایی مس از راه خنثی سازی و روچگالش نسبی، ترکیبات غیرآلی بوجود میآورد. هدف، جابجایی مس محلول بودن هیچ ابزار آهنی می باشد، بنابراین اجتناب از مسائل مربوط به مهار ته نشین کردن مقادیر زیاد مس، رسوب آهن را آلوده میکند.
این مسئله بوسیله واگشایی خیلی کم نیروی آهنی موجب شده است. در یک سیستم آهن در ابتدا همچون نیروی آهنی معرفی شدهی بنابراین حالتی برای آب معدنی شده، بنابراین حالتی برای آب معدنی در kken L می باشد، آن مقدار از اکسیداسیون ترکیب آهنیش به طور تصاعدی افزایش خواهد یافت. با افزایش PH آنهم یکبار PH از PHA فراتر می رود. (1970 stumm و Singer) لذا، اختلاف سطح و فشار (پتانسیل) انتقال چگالش، در مقایسه با رسوب هیدورکسید در حقیقتی قرار می گیرد که بازدارش در یک پایین تر قابل ملاحظه ای می تواند نایل شده باشد. با وجود تحقیق قبلی (Kliev ، 2001 ، kleiv و Sandvid ، 2002) Foreserite olivine (Sio4 Mg2) مانند یک ماده معدنی پرآیته دیده شده، همچنین آن هم یک عامل خنثی سازی و هم یک عامل رونشین را با شباهت بسیرای برای مس برقرار میکند. در قست 201 بیان می کند که فقدان کلسیم در Olivene تقریبا سودمند است. بعلاوه، عملکرد مستقل مس رونشستی از مرحله سیالی که بنابر چگالی نسبتا زیاد forsterite (یعنی m3 /g 303) مفید خواهد بود را آلوده می کند.بنابر، یک پیامد، این تحقیق توسط هیئت مدیره استخراج معدن کشور نروژ به منظور ارزیابی امکان یک راه حل مبنی بر Olivne Forstenite شروع شده است. این ورق آزمایشات اولیه و مراکز فعالیت روی پنانسیل شیمیایی را تعریف می کند.
2) دورنما
olivine – عامل رونشست و خنثی کردن
ساختار کریستال (بلور) olivine (Sio4 Fel2 و mg) متشکل از چهار وجه SioA A به طور منفی، پرت و مکلف می باشد که یکدیگر را توسط کاتیون (یونهای دارای بار مثبت) حاوی دولانس هم عرض octahedrally نگه می دارد. فقدان ارتباط قوی پاوندهای Si – O – Si بین SiO4 مجزای چهاروجهی باعث میشود Olivine سریعتر فرسایش ماده معدنی سیلیکات شود. وارفتگی وزوال Olivine توسط تعدادی از محققان ابه نامهایSanemaasaetal درسال 1972، luce etal در سال 1972، Lasage ، Blum درسال 1988 ، Herketal در سال 1989، Wogelius، Walther درسال 1991، 1992) مورد پژوهش واقع شده و یک مروری به ادبیات موجود توسط Jonckbloedt در سال 1988 شده است کسی که انحلال olivine را درون اسید سولفوریک در درجه حرارتی بالابر بررسی کرد. Jinckbloedt در تحقیقش از منیزیم فراوان بنابر Alsolivin در نروژ استفاده می کندو بیشترین تحقیقات از بکارگیری olivin های منیزیم طبیعی یا Forsterite مصونوعی انجام شده اند. واکنش مکانیسم در اکثر این تحققات نشان می دهد ک عملکرد تساوی زیر می تواند گویا باشد.
Mg 2 SiO A + AH+ → 2 Mg2 + Si (oH) A
طی حل در اسید، یونهای Mg2+ توسط یونهای هیدروژن، منومرهای Si (oH)A قابل انعطاف و یونهای Mg2+ در محلول جایگزین می شوند. این واکنش در یک کاهش بسیار خاصیت اسیدی نتیجه می دهد. اکثر پژوهشگران یک وضع کنایی تقریبا 505 برای یون هیدروژن گزارش داده اند. یعنی لگاریتم میزان افزایش متناسب با PH 505 2001 و Rimstidt و Rosso می باشد. وابستگی شدید PH اینگونه معنی می دهد که Forsterite از وجود یک ماده معدنی کمابیش به یک اده معدنی زود فرسوده درون یک ردیف PH نسبتا محدود می آید. استفاده از حداکثر ظرفیت olivine به منظور سولفوریک خنثی توسط محققین متعددی توصیف شده به نامهای Schuiling از سال 1986 تا 1998، Jonckbloete در سال 1998 ، Kleivetal در سال2001، Herbert و morales در سال 2001، Thorhill و Kleiv در سال (2002) به واسطه حل پذیری بسار بالای سولفات منیزیم، کاربرد olivin به مدنند یک عامل خنثی و یابی طرف درون رسوبات حجیم سولفات نتیجه نخواهد داد.
بهرحال این میتواند معضل باشد زمانیکه مصرف کربنات کلسیم مانند یونهای کلسیم از تلقیق مواد معدنی با یونهای سولفات به منظور ترکیب سنگ گچ فروشویی می کند (فروشویی یعنی عملی برای جدا کردن مواد معدنی).
به منظور ترکیب سنگ گچ فروشویی می کند (فروشویی یعنی عملی برای جدا کردن مواد معدنی).
Kliev در سال 2001 نشان داد که olivine Forsterite یک رونشست مس از نوع خوب است و روچگالش مناسب ترین حوزه درونی طبیعت است (یعنی Chemisorption) همینطور برای اکثر سیستمهای شامل یونهای فلزی دارای دووالانس در حضور یک سطح سیلیکات، گرایش مس به رونشین شدن به olivine با افزایش PH افزوده خواهد شد.
در تحقیق سابق کاربرد غلظت مس و بخشهای محلول / جامد شبیه به توضیحاتی است که در این ورق آمده است.
محققینی چون Kleiv و Sandvik در سال 2002 پی بردند که در چگالش اطراف PH4 حائز اهمیت می باشد و در سراسر PH 6 به 100 درصد رسید.
202 معدن kken L
معدن kkex L از کار افتاده در نروژ مرکزی تقریبا 50 کیلومتری جنوب غربی تروندهمی که در تصویر شماره یک نمایان است باشد. نهشت و رسوب معدن
kken L ، در اصل شامل 30 میلیون تن سنگ عدن با پیویت (سولفید آهن F 2 S 2 ) ، چالکوپیریت و اسفالریت مانند ترکیبات عمده سنگ معدن می باشد. رسون معدن kken L بزرگترین رسوب پرحجم سولفیدی است که تا به حال درنروژ یافت شده.
استخراج معدن kken L در سال 1654 آغاز شده زمانیکه قطعات سنگ معدن (کانه) برای وسعت مس بهره برداری می شد. اواخر،ؤ هم پیریت و هم روی (فلز سفید مایل به آبی) فرآورده های ارزشمند و گرانبهای شدند.
از سال 1974 چگالش های مس و روی توسط فرایند گزینش تولید شدند.
در اواخر هفتاد سال 1970 سنگ معدن در قسمت شرقی معدن ذخیره می شد و نیز معدن و النبرگ معرفی می شده که سنگ عدن بیشتر یا کمتری مصرف شده است. تولید در قسمت غربی معدن، که معدن آستروپ نامیده میشود تا سال 1987 ادادمه داشت تا هنگامیکه عملکردهای استخراج نفت سرانجا به انتها رسید.
به جر دوره 1983 تا 1992 آب معدنی همیشه منبع عمده آلودگی معدنی kken L (Arnesen ، سال 1999) بوده است در اصل، آن مستقیما به مستقیم آب محلی معرفش شده است. بنابراین سبب یک تأثیر منفی مهم در چگونگی و کیفیت آب رودخانه Orkla میشود. از سال 1952 یک کانال ارتباطی چوبی در امتداد سیکیلومتر به جهت انتقال آب معدنی به فجور در او رنکنجر کشیده شده است. در ابتدا آن دورن یک دستگاه رسوبگر سولفاید عمل شد، اما از سال 1962 به موضوع پالایش نشده فجور معرفی شده. تا اواخر دهه 70 سال 1970، m3 000 و 6000 – 500 (یعنی نزدیک به PH2) آب معدنی اسیدی بسیار هر ساله تولید میشد. معمولاً حاوی 1/500 میلی گرم مس می شد. (1999 0 Arnesen) بیش از 90 درصد از آب معدنی معدن kkex L از معدن Wallenbery سرچشمه می گیرد. در سال 1983 معدن والنبرگ دو از معدن استروپ با در پوشهای بتونی و ترک به طغیان تعیین میشود. طی گذشت چهارسال کارکرد، آب معدنی از معدن آستروپ به معدن والنبرگ روانه شد. این موجب یک حالت موقتی و زودگذر درصد ور آب معدنی از معدن kken L که به مدت 9 سال جدیدترین بود میشود. در سال 1992 حداکثر ظرفیت ذخیره سازی معدن والنبرگ مورد تحقیق واقع گرفت و آب عدنی یکبار دیگر از این معدن بیرون فرستاده شد و معروف به گیرنده ذخیره سازی معدن والنبرگ مورد تحقیق واقع گرفت وتاب معدنی یکبار دیگر از این معدن بیرون فرستاده شد و معروف به گیرنده محلی شده سپس پی برده شد که افزایش دوره اقامت PH آب و به طور تقریبی PH 2 به PH 6 تغییر یافته بود.