شهرستان بافق به مرکزیت شهر بافق با مساحتی حدود 17850 کیلو متر مربع، به فاصله 120 کیلومتری جنوبشرقی شهرستان یزد، در طول َ38، o55 شرقی و عرض َ47،o31 شمالی واقع شده است.
این شهرستان به وسیله راه آهن و راه آسفالته منشعب از یزد قابل دسترسی میباشد. از دیگر راههای ارتباطی میتوان به محورهای بافق- بهاباد، بافق- شیطور و بافق- معدن چادرملو اشاره کرد.
جاده ارتباطی معدن اسفوردی بطول 5/2 کیلومتر، از کیلومتر 25 جاده بافق- بهاباد منشعب میگردد.
معدن اسفوردی در 35 کیلومتری شمال شرقی شهر بافق و در ارتفاع 1700 متری از سطح دریا واقع شده است و دارای کوههایی با روند شمال غربی - جنوب شرقی میباشد.
میزان بارندگی سالانه در منطقه بطور متوسط 50 میلیمتر و میزان تبخیر فوقالعاده شدید میباشد. به همین دلیل دارای آب و هوای گرم و خشک و اختلاف درجه حرارت زیاد در شبانهروزی میباشد. آب و هوا در قسمتهای کوهستانی منطقه معتدلتر میباشد. از لحاظ جریان آب در منطقه مذکور هیچگونه جریان آب دائمی وجود ندارد. پوشش گیاهی منطقه ضعیف و شامل بوتهها و به مقدار کمتر درخت و درختچه میباشد. از مهمترین حوضههای آبگیر منطقه میتوان به دشت حسنآباد، دشت شیطور، دشت بهاباد و ده قطروم اشاره نمود.
این کانسار که در منطقه نسبتاً کوهستانی و با ارتفاع متوسط 1700 متر از سطح دریا قرار دارد دارای کوههایی با روند شمال غرب- جنوب شرقی میباشد. این کوهها به صورت ارتفاعات نه چندان مرتفع در منطقه کشیده شدهاند و در ادامه آنها تپههایی با دره و فرو رفتگیهای کم و بیش عریض قرار گرفته است.
از نظر آب و هوائی دارای آب و هوای خشک و بیابانی میباشد. و از نظر میزان نزولات جوی، دارای بارندگی نسبتاً کم و در حدود تقریبی 50 میلیمتر در سال میباشد. البته گاهی اوقات مقدار بارندگی از این مقدار ذکر شده نیز تجاوز مینماید. از لحاظ جریان آب در منطقه مذکور، هیچگونه جریان آب دائمی وجود ندارد و تنها رودخانه منطقه، رود شور است که به دریاچه شور بافق میریزد.
از لحاظ دما، دمای متوسط هوا در این منطقه در حدود 40 سانتیگراد است که این دما از حدود صفر درجه در زمستان تا 50 درجه در تابستان در حال تغییر است.
از نظر پوشش گیاهی، پوشش گیاهی منطقه نسبتاً ضعیف بوده بطوریکه ارتفاعات فاقد پوشش گیاهی و مناطق پست دارای پوشش گیاهی شامل بوتهها و درختچهها میباشند.
2-2- زمین شناسی عمومی منطقه
محدوده مورد بحث در یکی از بالا، آمدگیهای قدیمی که قسمتی از واحد زمین شناسی ایران مرکزی محسوب میشود قرار گرفته است. فازکوهزایی آلپی در تشکیل بلوکهای ساختمانی مجزایی آن نقش اساسی را ایفا کرده است. یکی از این بلوکهای تشکیل شده، بلوک پشت بادام- بافق میباشد. که از طرف شرق و غرب بوسیله گسلهای بزرگ کوهبنان و دویران محدود شده است. بطوریکه این بلوک منطقه وسیعی از جمله کانسار فسفات اسفوردی را شامل شده است.
بلوک مورد نظر در محدوده شناخته شده متالوژنی ایران قرار دارد. در این بلوک معادنی از قبیل چفارت (آهن) اسفوردی (فسفات)- کوشک (سرب ورودی)- چادرملر (آهن و آپاتیت) قرار دارند.
در این ناحیه سنگهایی که کانیسازی آپاتیت در آنها انجام شده است. سنگهای آذرین (نفودی- خروجی) به سن پرکامبرین- کامبرین میباشند که در اینجا برای واضحتر شدن موضوع، توضیح مختصری در رابطه با چینهبندی- تکتونیک- ماگماستیم و متامورفیسم آن داده میشود.
2-2-1- چینهشناسی منطقه
چینهشناسی منطقه مذکور با توالی قدیم به جدید عبارتست از:
دوره پرکامبرین
ابتدا سنگهای دگرگونی با رخساره شیست سبز- آمفیبولیت- مرمر- گنیس (کمپلکس سرکوه - کمپلکس بنه شور) بوجود آمدهاند بعد روی این واحدها را سنگهایی با رخساره شیست- گریواک- ماسه سنگ کوارتزیتی- شیلهای اسلیتی (سازند تا شک) پوشانیدهاند.
دوره اینفراکامبرین
در این دوره مجموعه سنگهای منتسب به سری ریز و درزو در این دوره بوجود آمدهاند که این سری با یک رخساره و لکانیکی- رسوبی و زمین ساختی در هم و بهم خورده شامل رسوبات پوشش تلماسهای- دولومیتهای خاکستری تا قهوهای رنگ چرتدار- ماسه سنگهای زرد رنگ- آهکهای سیاهرنگ- ریولیتهای صورتی- آجری و بالاخره افقهای آهن- آپاتیت و دایکهای دیابازی پوشیده میشود. بین سنگهای این سری و سنگهای ولکانیکی با ترکیب اسیدی تا متوسط و بین سنگهای این سری با نهشتههای کامبرین حد فیزیکی شناخته شدهای وجود ندارد.
دوره مزوزوئیک
در این دوره نهشتههای قارهای تریاس و ژوراسیک و نهشتههای کرتاسه بصورت گستردهای و به فرم دگر شیبی روی واحدهای قدیمیتر قرار گرفتهاند.
دوره نئوزوئیک: این دوره به سه بخش تقسیم میشود.
سنگهای پالئوسن تا ائوسن: سنگهای پالئوسن مربوط به گلنگلومرای کرمان هستند. سنگهای ائوسن شامل لایههای قارهای همراه با مواد آتشفشانی میباشند که بصورت محدود در طول مناطق گسله رخنمون دارند. رسوبات میوسن شامل لایههای قرمز قارهای میباشند که به طور دگرشیبی روی سنگهای مربوط به دوره ائوسن قرار گرفتهاند و نهایتاً توسط کنگلومرای دوره نئوژن به صورت دگرشیب پوشیده میشوند.
دوره کواترنری
این دوره شامل پادگانههای آبرفتی- مخروطه افکنههای قلوه سنگی- آبرفتهای جدید تلماسهای- کوهپایهها و رسوبات کویری و نواحی بیابانی وسیع پیرامون رشته کوهها میباشد.
2-2-2- وضعیت تکتونیکی منطقه
از نظر تکنونیکی، منطقه تحت تاثیر رخداد زمین ساختی بابگالی (کاتانگایی) و نیز حرکات کوهزایی پس از دوره تریاس قرار گرفته است که پیامد آن، شکستگی پی سنگ پره کامبرین و نیز ایجاد و دگرشیبی زاویهای شدید بین رسوبات کرتاسه و نهشتههای قدیمتر میباشد.
در دورههای جدیدتر (پلیو- پلیستوسن) منطقه تحت تاثیر پیشروی دریا قرار گرفته است. بطوریکه در نهایت و بدنبال حوادث ذکر شده، گسلهای بزرگ بویژه گسلهای اصلی با روند شمال- جنوب پدید آمده است.
2-2-3- وضعیت ماگماتیسم در منطقه
از لحاظ ماگماتیسم در این منطقه، سنگهای آذرین در دامنه وسیعی از سنگهای بازیک تا کاملاً اسیدی حضور دارند که بصورت انواع نفوذی- نیمه عمیق و خروجی دیده میشوند کوارتزپورفیرها- ریولیتها- سینیتها- مونزونیتها- گرانیتها- آنذری بازالتها- پلاژیوپورفیرها- آلبیتوفیرها شاهدی برای گفته فوق میباشند.
2-2-4- وضعیت دگرگونی در منطقه مورد مطالعه
از نظر دگرگونی در مناطق مختلف این بلوک نیز دو فاز پیوسته دگرگونی دینامیکی و حرارتی به ترتیب با ویژگیهای فشار زیاد و حرارت زیاد در سنگهای منتسب به پره کامبرین تشخیص داده شدهاند که هر یک از نظر دگر شکلی- تشکیل میگماتیتها و سپس آناتکسی ویژگیهای خود را داشتهاند.
2-3- زمینشناسی کانسار اسفوردی
کانسار اسفوردی در بقایای هوازده سنگهای پره کامبرین - کامبرین و مزوزوئیک واقع شده است. واحدهای سنگی محدوده کانسار، که قسمتی از واحدهای سری ریز و درز محسوب میشوند شامل مجموعهای در هم و خرد شدهای هستند که مرکب از سنگهای ولکانیکی و رسوبی و همچنین سنگهای آذرین نفوذی میباشند که بشدت چین خورده و گسله خورده شدهاند طبقات مزوزوئیک آن را عمدتاً ریولیتهای تریاس تشکیل میدهند.
در زیر توده معدنی سکانسی از سنگهای ولکانیکی- رسوبی- توف و آگلومرا (منتسب به سری ریزو و درز مربوط به دوره پره کامبرین - کامبرین) و در بعضی نقاط دولومیت وجود دارد. علاوه بر آن کانسار مزبور در سمت شمال و شمال غرب بوسیله تپههای ریولیتی و دولومیتهایی که کوه اسفوردی را میسازند احاطه شده است.
از لحاظ تکنونیکی علاوه بر وجود گسلهای زیاد با روند NNE-SSW ، NNW-SSE در ناحیه که با گسلهای اصلی نای بند- کوهنبان و زاگرس که در فاصله (250-50) کیلومتری قرار دارد. یک خطواره مهم و آشکار با امتداد ENE-WSW به طول چند کیلومتر کانسار اسفوردی را قطع کرده است و احتمال دارد تا معدن چفارت در سمت جنوب غربی امتداد پیدا کند.
رز دیاگرامهای تهیه شده منطقه، مجموعه ناپیوستگی مزدوجی را نشان میدهند که مجموعه اول امتدادهای ENE-WSW و NNE-SSW داشته و مجموعه دوم با روند NNW-ESE و N-S دیده میشوند.
علاوه بر آن در روی عکسهای هوائی، تعداد زیادی ساختمان دایرهای در این ناحیه دیده میشود که به احتمال زیاد یکی از آنها مربوط به نحوه گسترش سطحی کانسار اسفوردی میباشد. قطر قاعدهای دایره کانسار حدود 500 متر میباشد که برای واضحتر شدن مطالب فوق نقشه برداشت عکسهای هوایی به همراه رز دیاگرام برداشت شده از منطقه در زیر آورده شده است.
2-4- نحوه گسترش افقهای معدنی در کانسار
بر طبق نتایج به دست آمده از فازهای مختلف اکتشافی در معدن فسفات اسفوردی که اساس کار بر آورد ذخیره نگارنده بر آن استوار است 5 افق معدنی را میتوان برای کانسار اسفوردی در نظر گرفت که عبارتند از:
1- افق آهنی یا افق I (افق آهن بدون آپاتیت و آهن پر عیار همراه آپاتیت)
2- افق آپاتیتی یا افق II
3- افق سنگرههای سبز یا افق III
4- افق دایکها (دایکهای آپاتیتی)
5- افق زونهای آغشته مانند ریولیتها- زونهای برشی و دایکهای دیابازی و سنگهای دیابازیکی، که در نشان دادن افق 5 در مقاطع تا حد امکان و به دلیل عدم درخور توجه بودن ذخیره از آنها صرفنظر شده است که در اینجا در مورد هر یک از افقها به طور اختصار توضیح داده میشود.
2-4-1- افق آهنی
این افق که شامل افق آهنی بدون آپاتیت و آهن پر عیار همراه آپاتیت میباشد از یک توده آهنی تشکیل شده است که با مورفولوژی نسبتاً برجسته و بشکل یک عدسی کشیده و با طول تقریبی حدود 500 متر و با روند شمال غرب جنوب شرق و با شیب کلی 25 درجه به سمت شمال در منطقه ظاهر شده است. افق مذکور از لحاظ ضخامت، دارای ضخامت حداکثر در بخش بیرون زده که در ضلع شرقی توده آهن قرار دارد. میباشد که ضخامت مذکور به 80 متر میرسد. بر طبق گزارشات زمینشناسی، تماس آهن با سنگهای ولکانیکی کمر پایین خود معمولاً به صورت شارپ یا منقطع است. و هیچگونه پدیده تدریجی بین آن دو دیده نمیشود.
توده آهن مورد نظر در بدو تشکیل عمدتاً از کانی ماگنتیت تشکیل شده بود که بعدها در اثر پدیده مارتیزاسیون قسمت عمده آن به هماتیت تبدیل شده است. علاوه بر هماتیت و اکسیدهای آبدار نظیر گوئتیت- لیمونیت نیز وجود دارد که تشکیل آن به طور ثانویه صورت گرفته است.
این توده ماگنتیت- همایتیتی همواره با کانی آپاتیت همراه است و کانی آپاتیت یا به صورت رگهای و یا پر کننده حفرهها و خلل و فرج آهن، آنرا همراهی می کند به طوریهک این باعث شده که توده آهن در بعضی جاها از آپاتیت پر عیار شده است و درصد آپاتیت آن از 50 درصد حجم کل سنگ نیز تجاوز نموده است. و در نهایت به افق آهن- آپاتیت تبدیل شده است. تجمع و تمرکز آپاتیت در توده آهن با چگونگی حرکت و مهاجرت عناصر سازنده این کانی ارتباط مستقیم دارد.
در بررسی و برآورد ذخیره هر دو افق (توده آهنی و آهن آپاتیتی) تحت عنوان افق آورده شدهاند افق مذکور با توجه به الحاق دو افق با هم در حال حاضر دارای بیشترین ضخامت و بیشترین گسترش میباشد.