درآمد این نوشتار برگردان فارسى یکى از مقالات روانشناسى فلسفى اسلامى (علم النفس فلسفى) در دانشگاه «مک گیل» کشور کانادا است.
اصل این مقاله به زبان انگلیسى بوده و در یک نیم سال درسى دوره کارشناسى ارشد زیر عنوان «موضوعات ویژه در کلام اسلامى» به پرفسور اریک ارمزبى(1) ارائه شده است.
استاد ارمزبى از من خواسته بود که با توجه به علاقه ام به موضوعات روانشناختى و تربیتى، پیرامون یک روایت نبوى مشهور، پژوهشى داشته باشم و دستاورد خود را در مقاله اى به دانشجویان آن درس عرضه کنم.
به فراخور انتظار استاد و اقتضاى محل پژوهش، مقاله در نگارش اول بیشتر رویکرد کلامى داشت، اما در بازنگرى ترجمه برخى از جنبههاى تربیتى و روانشناختى روایت برجستهتر شد.
روش پژوهشى نگارنده، شیوه «تحلیل محتوا»(2) است.
واژهها و فرازهاى روایت نبوى مشهورى که در ادامه خواهد آمد، با این روش به تحلیل کشانده شده است.
گاهى رویکرد ادبى، زمانى کلامى و در مواردى هم از منظر عرفانى به روایت نگاه شده است.
هدف از این آمد و شدها مطالعه یک روایت نبوى در فهم سیره آن حضرت و تلاش براى دستیابى به روشهاى پالایش تربیت عاطفى بوده است.
منابع و متون گوناگونى که این نبوى یا مشابه آن را در بر داشته است، مورد مطالعه و مشورت قرار گرفته است تا معلوم شود که آن حضرت در پالایش گرایشهاى عاطفى و هیجانى خود چه راهکارى پیش مى گرفته اند.
از آنجا که هنگام گذراندن این واحد درسى، کتاب احیاء علوم الدین غزّالى متن درسى بود، شروع آدرس دهى ها در این نوشتار از کتاب المحبّه متن نامبرده بوده است.
آنچه جالب توجه است اینکه با تحلیل محتوا و در دست داشتن یک رویکرد تربیتى و روانشناختى، چگونه مى توان از سطح ترجمه یک حدیث نبوى عبور کرد و به برخى از لایه هاى زیرین محتواى کلام معصومان و پیراستگان راه یافت.
بسیارى از مؤمنانى که دوست دارند رفتار، منش و چه بسا احساسات و عواطف خود را به گونهاى نبوى پالایش و تصعید کنند، ممکن است با این پرسش روبه رو باشند که پیامبراکرم صلى الله علیه وآله به عنوان الگوى برترى از اخلاق و شخصیت الهى چگونه بودند؟
ایشان چه چیزهایى را دوست مى داشتند؟
چگونه در زندگى روزمره رفتار مى کردند؟
و بالاخره منششان چه بود؟
به نظر مى رسد همین سؤال، حرکتدهنده مفسّر گرانقدر معاصر حضرت علامه طباطبائى بود که طى دوازده سال کوشیدند، برخى از زوایاى سیره نبوى را در کتابى با عنوان سنن النبى گردآورى کنند.
این کتاب مجموعه جالبى است؛ زوایاى زیبایى از زندگى حضرت را به هم پیوند داده است.
من هم یک روز با این سؤال رو در رو شدم که: راستى پیامبراکرم صلى الله علیه وآله چه چیزهایى را در این دنیا دوست داشتند؟
چه چیزهایى بیشتر مورد علاقه و توجهشان بود؟
حضرت عواطف و احساسات عشق و محبت خود را چگونه اولویتگذارى مىکردند؟
تا اینکه به این نبوى برخوردم:....
بله، حضرت هم مانند ما چیزهاى خاصى را دوست دارند و حتى بین دوست داشتنى ها فرق مى گذارند؛ برخى را بیشتر و بعضى را کمتر دوست دارند.
بوى خوش، همسران و نماز از دوست داشتنى ترها بود.
براى جهت دهى و پالایش عواطف و احساسات خود این گفتار نبوى را مرور مى کنیم: قال رسول اللّه صلى الله علیه وآله : «حُبّبَ الىَّ مِن دنیاکم ثلاثٌ: النساءُ و الطّیب و جُعلت قرّه ُ عینى فى الصلاه ِ.»(3) رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: از دنیاى شما سه چیز مورد علاقه من قرار داده شده است: زنان، عطر و نور چشم من در نماز است.
فرمایش پیامبر از نگاه غزّالى این حدیث توسط ابوحامد محمّد عزّالى (450 505 ه.ق) و در کاوش جالب او در کتاب المحبه از مجموعه احیاء علوم الدین مطرح شده است.
هدف اصلى غزّالى از مطرح ساختن این روایت، تبیین چیستى عشق و برشمارى مراحل و گونه هاى آن به منظور برجسته سازى برترین و بلندترین گونه عشق است که به خداوند اختصاص مى یابد.
«عشق» در نگاه غزّالى یک پدیده روانى است که ادراک و لذت را در هم آمیخته است.
شاید هدف او از این توصیف آن بوده است که در دوستى و عشق، دو ساحت شناختى و هیجانى به هم پیوند مى خورد.(4) غزّالى بر این باور است که به فراخور تقسیم مجراهاى حسى گوناگون، دریافتهاى حسى و ادراکى ما در درد و خوشى متفاوت خواهد بود.
هر حس با گونه ویژه اى از ادراک و بى تردید، با نوع مشخصى از لذت یا درد سر و کار دارد.
بنابراین، او روایت نبوى بالا را به عنوان نمونه و مثال روشنى از بحث خویش در گوناگونى دریافتهاى حسى و ادراکى لذت مطرح مى کند.
گمان وى بر این است که در کلام پیامبر هر یک از سه واژه زنان (نساء)، بوى خوش (طیب) و نماز (صلوه ) به یک یا چند حس ویژه پیوسته شده است.
براى مثال، عطرها تنها به این دلیل مطلوب و مورد علاقه ما هستند که بوى خوش آنها را از راه بوییدن و نه دیدن و شنیدن احساس مى کنیم.
از سوى دیگر، زنان از آنرو در دل مردان جاى مى گیرند که با دیدن و تماس بدنى، از آنان لذت مى برند.
پیامد این مطلب آن است که سایر حواس همچون بویایى، چشایى و شنوایى در لذت بردن از زنان نقشى ندارد.
اما نماز به عنوان دلپذیرترین عملى که از راه دل و عقل احساس مى شود، مورد توجه یک مؤمن و دین باور قرار مى گیرد.
از اینرو، غزّالى خاطرنشان مى سازد که بر اساس پیام این روایت، ما باید همچون حواس بیرونى، از سلامت حسى درونى نیز برخوردار باشیم تا بتوانیم از معانى درونى و حقایق معنوى که ناشى از ارتباط با خدا و تعلّق به او است، لذت ببریم.
اگرچه شاید درست باشد که از یک نگاه، ادراک (یا به تعبیر دقیقتر، احساس) و لذتهاى ناشى از آن را بر اساس حواس گوناگون تقسیم کنیم، ولى مى توان ادعا کرد که غزّالى براى استفاده از این فرمایش پیامبراکرم صلى الله علیه و آله به عنوان شاهدى بر نظریه خود، با مشکلاتى روبه رو است.
براى مثال، زنان تنها به این دلیل که از راه تماس و دیدن در ارتباط عاطفى و جنسى با ما قرار مى گیرند، دوست داشتنى نیستند.
در فرمایش حضرت، خاطرنشان شده که سه موضوع مورد علاقه آن جناب بوده است.
براى فهم دلیل واقعى این بخش از کلام پیامبر، بهتر است و بلکه باید به قرآن و سایر روایتهاى نبوى مراجعه کنیم.
مشورت با کریمه هاى قرآنى و برخى دیگر از گفتار هاى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله ما را به این نکته رهنمون مى کند که علاوه بر جنبه هاى جسمانى، زنان به عنوان منبع اصلى تأمین نیازهاى روانى، به ویژه در بخش خانواده و ارتباطات خانوادگى، مورد توجه قرار گرفته اند.
بر اساس آیه 21 سوره «روم»، زنان و همسران یکى از منابع اصلى آرامش و رهایى از تنشها به شمار آمده اند.
امام على بن موسى الرضا علیه السلام مى فرمایند: «انّ اللّهَ جَعَل اللیل سکنا و جعلَ النساءَ و سکنا»؛ خداوند همانگونه که شب را مایه آرامش قرار داد ،زنان را نیز مایه آرامش و رهایى از تنش آفرید.(5) رهایى از تنشها و ایجاد آرامش تنها در لمس کردن و دیدن ریشه ندارد.
این امر نیازى روانشناختى است که از طریق ارتباطات دو سویه، اما کاملاً مهار شده بین زنان و شوهران تأمین مى شود.
بر اساس آیه 33 سوره «احزاب» به زنان پیامبر صلى الل هعلیه وآله دستور داده شده است: «..
آنقدر متواضعانه و همراه با نرمش با مردان سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند...» هرچند در آیه مزبور، زنان پیامبر مورد توجه و خطاب قرار گرفته اند، اما مى توان ادعا کرد که این امر در روابط هر مرد و زن مسلمانى مطرح است؛ چرا که هیچ خصوصیتى در موردى که آیه به آن اشاره کرده، وجود ندارد.
بنابراین، صداى زنان (حتى در صورتى غیر از خوانندگى) مىتواند منشأ لذت انحرافآمیز باشد.
پیام روشن این کریمه قرآنى آن است که از راه شنیدن نیز مىتوان از زنان استفاده و یا حتى سوء استفاده کرد.
علاوه بر این، امام على بن ابىطالب علیهالسلام مىفرمایند: زنان همچون گل هستند(6) پس نباید در فعالیتها و مشاغل سخت و دشوار به کار گرفته شوند.
هرچند از این کلام حضرت، که زنان را به گل تشبیه کردهاند، استفاده مىشود که نباید در کارهاى دشوار از آنان سوء استفاده کرد، ولى این نتیجه نیز به دست مىآید که آنان همچون گل باید استشمام شوند.
از اینرو، مىتوان از راه بوییدن نیز از زنان لذت برد.
بوییدن یکى از مجراهایى است که زن و شوهر مىتوانند در برقرارى ارتباطات عاطفى و رهایى از تنشها از آن بهره جویند.
ابن عربى براساس رویکرد عرفانى خود در تفسیر این روایت نبوى، مىگوید: عطر و بوى خوش (الطیب) به این دلیل پس از واژه زنان (النساء) چیده شده که زنان از یک نگاه هستىشناسانه، از رایحههاى تکوینى برخوردارند.
(فلِما فى النساءِ مِن روائح التکوین) شاهد وى در این نظر، پیام این ضربالمثل مشهور در زبان عربى است که مىگوید: «خوشبوترین عطرها، بوى دلپذیر گردن محبوب است.» (فانّه اطیبُ الطیبِ عناقُ الحبیب)(7) براى درک این کلام پیامبر صلى الله علیه وآله مى توان از رویکردهاى گوناگونى همچون ادبى، کلامى، روایى، عرفانى یا حتى اجتماعى ـ روانشناختى بهره گرفت.
در این نوشتار، ابتدا روایت نبوى بالا بر اساس نقلهاى گوناگونى که در منابع شیعه و سنّى دارد، به صورتى تطبیقى مورد بررسى قرار مى گیرد.
سپس بر اساس اختلافات لفظى این نبوى، با رویکردى کلامى مورد کاوش قرار مى گیرد.
سرانجام، با نگاهى سریع به برداشت عرفانى ابن عربى از این حدیث در آخرین فصل کتاب فصوص الحکم، نتیجه گیرى مى شود.
برداشتهاى روانشناختى و تربیتى نیز در لابه لاى نوشتار جا پیدا کرده اند.
گوناگونى هاى لفظى و ظاهرى روایت پیش از بررسى اختلافات لفظى و ظاهرى این فرمایش پیامبر، لازم است اهمیت استفاده از صیغه مجهول فعل «حُبِّب» در کلام آن حضرت مورد توجه قرار گیرد.
این امر حاکى از آن است که پیامبر گرایشهاى عاطفى و مهرآمیز خود به محورهاى سهگانه را چیزى خداداد و موهبتى الهى مى داند.
با این نگاه، درمى یابیم که این خدا است که فضاى روانى ما را با نظامى از گرایشها و نفرتها آفریده است.
این نگرش نه تنها در برخى از کریمههاى قرآنى،(8) که در سایر نسخهها و قالبهاى لفظى نبوى (که پس از این به آنها اشاره خواهد شد) به روشنى ظهوریافته است.
کاربرد صیغه مجهول در کلام پیامبر، پیروان آن حضرت را به نوعى توحید افعالى و نگرش خدامحور رهنمون مى شود.
یکى از اختلافات ادبى و لفظى در این حدیث نبوى، گوناگونى کاربرد واژه «دنیا» است.
هرچند غزّالى این روایت را به گونه اى نقل کرده که مشتمل بر واژه «الدنیا» است، اما نسخههاى اصلى، که وى نقل خود را به آنها متکّى مى کند، به صورت دیگرى است.
در دیگر نسخه هاى شیعه و سنّى سه تعبیر مرتبط با این واژه وجود دارند: گاهى تعبیر "من الدنیا"(9)، زمانى به صورت "من دنیاکم"(10) و به ندرت نیز بدون هیچیک از آنها ("ال") یا ("کم") به کار رفته است.(11) اگر واژه «دنیا» را در یکى از دو شکل (دنیاکم، الدنیا) پىگیرى و معنایابى کنیم، با مشکل مواجه مىشویم.
ممکن است کسى چنین بگوید که برخلاف دو واژه اول و دوم (عطر و زنان که امورى دنیایى هستند)، بى تردید نماز را نمى توان چیزى دنیایى به شمار آورد.
پس چگونه این هر سه واژه در یک بافت متنى قرار گرفتهاند؟!
آیا نماز هم واقعا در سطح سایر امور دنیایى قرار مىگیرد؟
براى پاسخ به این سؤال، دو احتمال وجود دارد: یکى آنکه تعبیرى از این حدیث را برگزینیم که فاقد واژه «دنیا» باشد.
راه حل دیگر آنکه همانند پیشنهاد سیوطى، براى واژه «من» معنایى جایگزین در نظر بگیریم.
او مدعى است که به گفته تُسترى در کتاب شرح الاربعین، «من» در این حدیث به معناى «فى» به کار رفته است.
بنابراین، همه موارد سه گانه در روایت نبوى باید امورى دینى «من الدین» در نظر گرفته شوند، هرچند در ظرف دنیا قرار گرفته باشند.(12) در این نگاه، دنیا ظرف و جایگاه چیزهایى است که مى تواند انسان را به خدا برساند.
جالب اینکه تعبیر «من دنیاکم» حاکى از آن است که پیامبر در ساختار شخصیتى خود، هیچ گرایشى به امور دنیایى ندارند.
حضرت مى گویند: از دنیاى شما، سه چیز محبوب من است.
این بریدگى از دنیا و بى میلى به آنها به سبب آن بود که آن حضرت کاملاً براى خدا خالص شده بود.
اما او به عنوان یک الگو به گونه اى رفتار مى کرد که پیروانش اسوه کامل و حسنهاى برگزیده و به شیوهاى متعادل و به دور از تندروى یا کندروى عمل کنند.
به خدا رسیدن هم باید از مسیر دنیا و چگونگى برخورد با پدیدهها و درون دادهاى آن صورت گیرد.
از امام على بن ابى طالب علیهالسلام نقل شده است: زمانى گروهى از اصحاب پیامبر خود را از تماس با همسران، خواب در شب و خوردن غذا در طول روز محروم کرده بودند.
هنگامى که امالسلمه همسر پیامبر این موضوع را به آگاهى حضرت رساند، پیامبر فورا به میان آنان رفتند و فرمودند: آیا شما زنان را ترک مىکنید؟
من با زنان در« قرّه عین » چیزى جز مشاهده محبوب و معشوق نیست.
وقتى عاشق دلسوخته اى معشوق خود را مى بیند، چشم و دل عطشناکش سیراب شده، قرار مى یابد و هواى دیگرى در سر ندارد.
به این دلیل نماز ابزار یا مجرایى است که به وسیله یا در نتیجه آن، چشم خنک و شاداب شده، و جان آدمى به آسودگى کامل مى رسد.
ارتباطم؛ روزها با آنان غذا مى خورم و در شب نیز با آنان مى خوابم.
هرکس از سنّت (روش و منش) من اعراض کند، از من نیست (پیرو من نیست.) بر اساس پیام این ماجرا، رفتار پیامبر مىتواند به عنوان اسوه حسنهاى براى جلوگیرى از تندروى ها مورد توجه قرار گیرد.(13) با مقایسه محتواى این فرمایش پیامبر با آنچه در کریمه 14 از سوره «آل عمران» ذکر شده است، روشن مى شود که زنان و فرزندان تنها کالا و متاع زندگى دنیا هستند.(14) البته این مقایسه در صورتى منطقى است که بپذیریم پیامبر، در این فرمایش، به خود به عنوان یک الگو اشاره داشته اند و آنگاه قبول کنیم که این ویژگى هاى سه گانه گرایشى مى توانند در هر انسانى یافت شوند.
با کمال تعجب، در آیه دیگرى (آیه 74 سوره «فرقان»)(15) زنان و فرزندان به عنوان روشنى چشم در نظر گرفته شده اند؛ دقیقا همانگونه که پیامبر صلى الله علیه وآله نماز را روشنى بخش دیده خود در نظر گرفت.
این روشنى چشم هنگامى به دست مى آید که در روابط خود با همسران و فرزندان، بلکه همه دروندادهاى زندگى بر اساس تقوا عمل کنیم.
بنابراین، تمامى جلوه هاى زندگى دنیا مى توانند با برخورد درست و جهت دار ما ابزارى براى کمال یابى و گونهاى از الگوبردارى از منش نبوى قلمداد شوند.
زن دوستى، علاقه به بوى خوش، دوست داشتن فرزندان و حتى علاقه به ثروت دنیا اگر در چارچوبى تقوا ـ محور مورد توجه قرار گیرد، مى تواند، کمال بخشى انسان باشند.
گوناگونى لفظى دیگر این حدیث نبوى، در بود و نبود واژه «ثلاث» در ساختار لفظى آن است.
بجز غزّالى (احیاء علوم الدین، کتاب «المحبه»، ص 255)، فیض (المحجه البیضاء، ج 3، ص 68) و مجلسى در یکى از نقل هایش (بحارالانوار، ج 73، ص 141) هیچیک از دیگر منابع شیعه یا سنّى فرمایش حضرت را همراه با واژه «ثلاث» نقل نکردهاند.(16) اما در اینجا هم مشکل همانند زمانى است که حدیث شامل واژه دنیا باشد.
با فرض داشتن واژه «ثلاث» هر سه مورد مزبور در یک طبقه قرار مى گیرد.
با آنکه نماز با دو مورد «بوى خوش» و «زنان» در یک ردیف نیست، این چالش لفظى را به یکى از شیوه هاى زیر مى توان پاسخ داد: 1.
بیشتر روایاتى که حدیثشناسان به عنوان نسخههاى این نبوى نقل کردهاند، شامل واژه «ثلاث» نیست.
2.
اگر بر اساس نظر سیوطى واژه «من» به معناى «فى» باشد، حتى اگر همه موارد سهگانه را در یک طبقه قرار دهیم، هیچ مشکلى به وجود نخواهد آمد، چرا که دنیا ظرف این مسائل سهگانه است و با اختلاف سطح آنها منافاتى ندارد.
3.
پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله معمولاً واژه «صلاه» را با واژه «قره عینى» (روشنى چشم من) و گاهى با فعل «جعل» یا «جعلت» مقرون ساخته و آن را از دو مورد زنان و بوى خوش متمایز ساختهاند.
4.
در برخى از نقلهاى دیگر این روایت، تنها زنان (نساء) و عطر (طیب) همراه باهم(17) و نماز (صلاه) در فرازى جداگانه نقل شده است.(18) با این همه، اگر در جایى هر سه مورد همراه هم چیده شده اند، از نظر فعل متمایز شدهاند.(19) بحث ادبى دیگر در مورد ترتیب چینش دو واژه «النساء» و «الطیب» است.
تنها فیض کاشانى (المحجه البیضاء، ج 3، ص 68) و المتقی (کنزالعمّال، ج 6، ص 673) همچون غزالى (احیاء العلوم، کتاب «المحبه»، کتاب 36، ص 255) این حدیث را با واژه «الطیب» آغاز کردهاند.
تمامى منابع دیگر واژه «النساء» را تقدّم دادهاند.
به نظر نمى رسد که این ترتیب لفظى کمترین اختلافى در معنا به وجود آورد و یا اولویتى را در محبوبیت ایجاد کند.
با این حال، بیشتر منابع اصلى سنّى و شیعه تقدّم لفظى را به واژه «نساء» دادهاند.
چه بسا این چینش هم دربردارنده پیام تربیتى خاص باشد که نیازمند کاوش بیشتر است.
آخرین فراز فرمایش حضرت این است که «وجعل (جعلت)(20) قرّه عینى فى الصلوه.» هرچند مطمئن نیستیم که آیا این فراز با فعل مستقلى جدا شده یا نه،(21) اما در زبان و ادبیات عرب، بین دو واژه «حبِّبَ» و «قرّه عینى» تفاوت چشمگیرى وجود دارد.
بودن در حالتى که همراه با آن یا در نتیجه آن، چشم به نشاط آمده یا از آرامش و استراحتى عمیق برخوردار شده (القرار، الهدو)(22) نشان مىدهد که فرد در حال نماز در اوج دستیابى به آرزوها و امیال عاطفى خویش است.
بنابراین، در مکتب تربیت عاطفى پیامبر، بهترین گونه لذت از راه برپادارى نماز تأمین مىشود.
بر این اساس، حتى اگر از همراهى و ارتباط با زنان و بوى خوش، که به ما نوعى آرامش مى دهد، لذت ببریم، آرامش نهایى و دلپذیرتر در نماز حاصل مى شود.
به همین دلیل، پیامبر در روایتى دیگر فرمودند: «نماز نزد من محبوبتر از آب براى تشنه، و غذا براى گرسنه است.
با این تفاوت که آنان با خوردن و آشامیدن به زودى سیر مى شوند، اما من هرگز از نماز خسته و دلزده نمى شوم.»(23) این چینش در تربیت عاطفى به دست دهنده این الگو است که به رغم بهرهگیرى از سایر کامجویىهاى هیجانى و عاطفى، مؤمن اوج عشق و گرایش و دلبستگى خود را در ارتباط با خدا و در نماز مى بیند.
برداشت عرفانى ابن عربى از این روایت نبوى ابن عربى با نقل این فرمایش پیامبر در آخرین فصل کتاب فصوص الحکم، چشمانداز عرفانى جالبى ارائه مى دهد.
او هنگامى که این حدیث را در چارچوب و زمینه لفظى واحدى که از پیامبر صادر شده است، در نظر مى گیرد،(24) بر کلمه «حبّب» تأکید مىکند.
او با این دیدگاه، وارد بحث مى شود که پیامبر به این دلیل فرمایش خود را با عشق و دوستى آغاز کردهاند که عشق گوهر تمام آفرینش است.(25) خداوند انسان را با صورتى الهى آفرید.
از اینروى، او را دوست دارد.
محبت و عشق خداوند به انسانها از اینرو است که آنان جلوه اسما و صفات حسن اى خداوندند.
هرچه آدمیان در بستر تعالى و کمال پیشتر روند، جلوه گرى آنان بیشتر است و نزد خدا محبوبتر خواهند بود.
چنانچه از این سوى هم، ارتباط با خدا از راه ایمان، خداوند را نزد انسانها دوست داشتنى تر مى کند؛ چرا که «والذین آمنوا اشدّ حبّا لله» (بقره: 165)؛ کسانى که ایمان مى آورند، عشق و محبتشان به خداوند بیشتر است!
ابن عربى در ادامه مى گوید: خداوند زنان را از مردان و به شکل آنان خلق کرد.
پس مردان به طور تکوینى و در بافت هستى شناختى خود، زنان را دوست دارند؛(26) چرا که زنان در حقیقت، پارهاى از وجود مردان هستند،(27) و زنان همانگونه که شهر زادگاه خویش را دوست دارند، به مردان نیز گرایش محبت آمیز دارند.
از اینرو، پیامبر زنان را دوست دارند؛ چرا که او واقعیت حقیقى و گوهر هستى را در آنها مشاهده مى کند.
علاوه بر این، ابن عربى عشق را با نظریه جانبدارانه خویش از حقوق زنان، که در آن توضیحى بدیع براى انسان در جریان آفرینش ارائه کرده، در هم آمیخته است.
در نگاه او، هماهنگى اجزاى این فرمایش پیامبر صلى الله علیه وآله با آنچه واقعا در هستى اتفاق مى افتد، شباهت دارد.
واژه «الطیب» به عنوان کلمهاى مذکر بین واژه «النساء» (مؤنث حقیقى) و «الصلاه» (مؤنت مجازى) واقع شده؛ همانگونه که آدم علیهالسلام بین ذاتى الهى (الذات الموجود عنها / مؤنت مجازى دیگر)، که منبع اصلى آفرینش است، و حوّا (مؤنثى حقیقى) که از آدم علیهالسلام متجلّى شده، قرار گرفته است.(28) پس در هر دو مورد، این مذکر است که از سوى مؤنثها احاطه شده است.
ابن عربى سپس تبیین مى کند که تقدیم زنان و تأخیر نماز در این حدیث، به این دلیل است که ظهور هستى زن، بخشى از شرایط هموارکننده وجود مرد است.
مردان بازتاب وجود خویش را در زنان مشاهده مى کنند.
علاوه بر این، در نگاه پیامبراکرم صلى الله علیه وآله خودشناسى همواره بر خداشناسى پیشى مى گیرد.
همو فرمود: «مَن عرَفَ نفسَه فَقد عرفَ ربَّه.» از اینرو، هرگاه انسان بخواهد ربّ (خالق و مالک) خویش را بشناسد، باید اول خود را بشناسد.
شناخت خویش هم تا حدى به شناخت زنان بستگى دارد؛ چرا که زنان به راستى تجلّى و ظهور وجود اویند.
او با تلاش براى تفسیر آخرین فراز از فرمایش پیامبر، به این دلیل که حقیقت و گوهر نماز «رؤیت و مشاهده» است، آن را «قره العین» مىداند.
بنابراین، اوج بهره گیرى و لذت نماز براى چشم باطنى انسان یا دل او است.
نماز یاد (ذکر) خدا است و کسى که حقیقت محض را یاد مى کند، خود را همنشین و همجوار با خدا قرار مى دهد.(29) در نهایت، اگر کسى از چشم باطنى برخوردار باشد، بدون شک، کسى را که در کنارش نشسته و با او همجوار است، مشاهده مى کند.
اگر کسى نتواند در نماز مرحله مشاهده را به دست آورد، نمى تواند به حقیقت غایى نماز دست یابد و البته «قره عین» و روشنى چشم نخواهد داشت؛ چون طرف صحبت و گفت وگوى خود را نمى بیند.
«قرّه عین» چیزى جز مشاهده محبوب و معشوق نیست.
به این دلیل نماز ابزار یا مجرایى است که به وسیله یا در نتیجه آن، چشم خنک و شاداب شده، و جان آدمى به آسودگى کامل مىرسد.
پیش از این نیز گفته شد که شادابى و آرامش و قرار در فضاى روانى ما اتفاق مىافتد نه در چشم سر.
پس قره عین پر شدن خلأ عاطفى دنیاى روان و فرود در حال و هواى آرامش و قرار روانى است!
نقد و نظر با مقایسه دو رویکرد متفاوت غزّالى و ابن عربى، درمى یابیم که فرمایش پیامبر نیز همچون قرآن، ابعاد گوناگونى دارد که با چشماندازهاى متفاوتى مى تواند مورد مطالعه قرار گیرد.
اما رویکرد غزّالى داراى محدودیت هایى بود که ارزیابى شدند.
هرچند غزّالى و مرحوم فیض کاشانى هر دو این حدیث را از نسائى و احمد بن حنبل نقل کردهاند، ولى مى توان تفاوتهایى در جنبه لفظى نقلهاى آن دو مشاهده کرد که موجب دگرگونى فهم ما از حدیث مى گردد.
پیامبر صلى الله علیه وآله با تلفیق عشق ورزى و محبت زن و تمایل به عطر و بوى خوش با عشق به نماز، الگوى معتدلى ارائه کرده اند که بر اساس آن امور دنیایى و الهى هر دو به هم پیوند خورده اند.
بنابراین، نگرشها و رفتارهاى افراطى در ارتباط با این سه محور در هر دو سوى (دنیایى و آخرتى) محکومند.
این فهم و برداشت به معناى آن است که نه کناره گیرى از زنان و بوى خوش به عنوان جلوه هایى از زندگى دنیا و پرداختن صرف به نماز و نه صورت وارونه آنها، هیچیک محبوب پیامبر و منش پیامبرگونه نیست.
با این همه، پیامبراکرم صلى الله علیه وآله با استعمال دو واژه، «حبّب» براى زنان و عطر از یک سو، و «قرّه عین» براى نماز از سوى دیگر، توجه خویش را به تقسیم متناسب و در خور محبت و جلوههاى عاطفى خود به همه جنبههاى مادى و الهى نشان دادهاند.
از عایشه، همسر پیامبر، نقل شده است که گفت: «کان رسول الله یحدّثنا و نحدّثه فاذا حضرت الصلاه فکأنّه لم یعرفنا و لم نعرفه.» این نشان مىدهد که هرچند پیامبر به همسرانشان علاقهمند بودند، ولى عشق عمیق ایشان به سخن گفتن با خدا اختصاص یافته است.(30) مشابه این پالایش و تصعید عاطفى و هیجانى، که در این حدیث نشان داده شده ـ که فقط نماز موضوع و محور قرّه عین و نور چشم دل است ـ در یک کریمه قرآنى (فرقان: 74)، زنان و فرزندان نیز چنانچه در راه تقوا و با گرایشى خدامحور مورد عشق و محبت واقع شوند، مىتوانند موضوع «قرّه عین» قرار گیرند.
اکنون اگر بخواهیم یافتههاى خود را از مرور این نبوى در زمینه تربیت عاطفى جمعبندى کنیم، به نکات زیر دست مى یابیم: .1 گوناگونى قالبهاى لفظى یک روایت در جمعبندى یافته ها و درجه اطمینان ما از این یافته ها مؤثر است.
.2 این روایت روزنه کوچکى به دنیاى معارف نبوى بیش نیست و باید با گفتهها و سیره رفتارى و حتى موضعگیرىهاى همراه با سکوت آن حضرت مقایسه و ترکیب شود.
.3 تأکید بر مهرورزى به زنان و آغشته بودن به بوى خوش از جمله راهکارهاى تثبیت روابط عاطفى زن و شوهر و آمادهسازى آنان براى پذیرش مسؤولیت سنگین تربیت فرزندان است.
.4 گرایشهاى عاطفى ما باید به گونه متناسبى بین جلوههاى دین و دنیا تقسیم شود، و یکى دیگرى را تحتالشعاع قرار ندهد.
بلکه در یک نگاه عشق به جلوههاى دنیایى با پالایشهاى شناختى و انگیزشى مىتواند خداگونه و کمالآفرین باشد و اساسا گذرا انسان از گستره دنیا به هدف بهرهگیرى از موجودى آن در جهت کمالیابى است.
.5 به همانگونه که ما از بوى خوش و ارتباط با زنان لذت مىبریم، نماز هم اگر به درستى دریافت و انجام شود، باید ما را به نوعى آرامش روانى و تیزشدن بصیرت منتهى کند؛ چرا که خداوند فرمود: «اقم الصلوه لذکرى» (طه: 14)؛ «و الا بذکرالله تطمئن القلوب.» (رعد:28) نکته مهم دیگر مربوط به حوزه روانشناسى اجتماعى در فرمایش پیامبر آن است که حضرت در کنار زنان و نماز، بوى خوش را یکى از چیزهاى مورد علاقه خود دانستهاند.
نه تنها در لفظ، بلکه ویژگى رفتارى مهم پیامبر، استفاده فراوان ایشان از بوى خوش بود.
آن حضرت بیش از مقدارى که براى تغذیه و فراهم آوردن غذاها خرج مى کردند، براى تهیه عطر هزینه مى نمودند.(31) ایشان نه تنها براى نماز، بلکه هنگامى که مى خواستند به دیدار مردم بروند، نیز مى کوشیدند تا خود را معطّر نموده، با بویى خوش به ملاقات دیگران بروند.
پس از هر وضو، بى درنگ عطر استعمال مى کردند.
از اینرو، هرگاه ایشان از منزل خویش خارج مى شدند، مردم بوى پیامبر را مى شناختند.
بوى گذر ایشان در کوى و برزن بوى آشنایى بود.
زمانى که به خانه بازمى گشتند همسر و اعضاى خانواده در انتظار بوى دلرباى ایشان بودند.
نکته پایانى اینکه ـ چنانکه گفته شد ـ تنها راه شناخت درست سنّتها و منش و روش پیامبر (از جمله روایتهاى نبوى) مراجعه به قرآن و سایر سخنان ایشان است.
ابن عربى با به کارگیرى این روش، براى کسب فهمى عرفانى از این حدیث تلاش کرد.
دیدگاه او بر محور اصلى فرمایش پیامبر، یعنى عشق، متمرکز شده است.
چه بسا این محور با رویکردى روانشناختى و تربیتى، ما را به نتایج دیگرى برساند.
همچنین این کلام نبوى محورهاى دیگرى نیز دارد که در انتظار کاوشگران مسلمان روزشمارى مى کند