سنگتراشی در ایران قرنها قبل از میلاد مسیح، با تهیه لوازمی جهت شکار حیوانات و وسایلاولیه زندگی آغاز شده و بتدریج به اوج رونق و شکوفائی خود رسیده است. باز یافته های باستانی از جمله اشیائی که از حفاریهای تپه یحیی واقع در کرمان بدست آمده موید آن است که پیشینه این صنعت به 4500 سال پیش از میلاد میرسد و کشف اینظروف نشانگر آن است که در آن ایام تراش اشیا مختلف مصرفی و تزئینی از سنگ سبز درکرمان رواج داشته که البته هنوز هم این نوع سنگ استخراج و به مشهد فرستاده میشود.بطور کلی باید گفت که سنگتراشی در ایران قدیم بیشتر به تهیه وسایل کشاورزی و آلات وابزار شکار و کندن پوست حیوانات اختصاص داشته و لوازم سنگی بدست آمده از غارمسکونی کمربند یا غار هوتو در نزدیکی بهشهر که متعلق به 11000 تا 8000 سال قبل ازمیلاد مسیح میباشد نیز دلالت بر همین امر دارد.
سنگ در ساختن بناهای تاریخی و آثارباستانی هم نقش بسیار مهم و اساسی داشته است.
از جمله مهمترین ابنیه تاریخی میتواناز کاخ های دوران هخامنشی 7 حجاریهای دوره ساسانی و...
نام برد.
تخت جمید نمونه بارزی از صنعت سنگبری دوره هخامنشی است.
بطوریکه از دو اتاق خزانه تخت جمشید که توسطهیات علمی موسسه یکاگو کشف گردید بیش از 600 ظرف سنگی سالم و شکسته بدستآمد.
از جمله این ظروف یک جام پایه دار سنگی است که قطعاتی از طلا و سنگهای قیمتی به آن اضافه شده و نوشتهای بنام آشوربانیپال دارد.همچنین یک جام پایه دار از سنگ با کتیبهای بنام خشایار شاه جزو ظروف اخیر است.
رویلبه این جام دوازده قو مجسم گردیده که داخل جام را نگاه میکنند.
در دوره اشکانیان نیزسنگبری رایج بوده و نمونه آن در بیستون و در قسمت پائین حجاری بزرگ داریوش وجودداشته و بعدها که طاقچهای بر روی آن کندهاند تقریبامحو شده است.
در آثار این دورهصورت برجستگی مختصری دارد ولی حالت اشخاص خشک و بدون حرکت است همچنیننقش انسان سوار بر اسب مورد توجه فراوانهنرمندان این دوره و نقوشی دیگر از این جمله موبد در حال نیایش و سوزاندن عود در آتشدان در میان آثار این عصر نقش مهمی دارد. سنگتراشی دوره ساسانی راازکنده کاری و نقوش برجسته بر روی 4 سنگ میتوان شناختکه بیشتر آنها در دامنه کوههای فارس بوجود آمده است.
اکثر این نقوش بمنظور نمایاندنپیروزی بر سلاطین روم ایجاد گردیده است.
کلیه حجاری های دوره ساسانی عبارتست از 20حجاری که در نقش رستم، نقش رجب (2 کیلومتری شمال تخت جمشید) فیروز آباد، سر،مشهد و شاپور واقع شده و علاوه براینها باید از یک حجاری در سلماس (شمال غربی دریاچهارومیه) و حجاری مفصل طاق بستان در نزدیکی باختران نام برد که تمام این حجاریها بجز طاقبستان در یک دوره هفتاد ساله (بین سالهای 225 تا 295 میلادی) ساخته شده است.
هنر مجسمه سازی و هیکل تراشی طاق بستان تفاوتی کلی با سایر آثار مشابه دارد زیرا اگرچه تصاویر فرشتگان که در قسمت دیوار غار قرارگرفته با سنن اوایل دوره ساسانیان انطباق دارد ولی نقوش بزرگ قسمتهای دیگر که شکار گراز و آهو را مجسم میکند. چه از لحاظ موضوع و چه از حیث سبک با صور مورد اشاره تفاوت ، دارد.
این نقوش کهبرجستگی آن چندان زیاد نیست قسمت بندیهای بسیار مشکل و غامضی را نشان میدهدبطوریکه حرکات گرازها، آهوان و فیلها را کاملا ظاهر ساخته و چنان دقیق است که حتیپارچه لباس شکارچیان نیز کاملا نمایان میباشد.
این نقوش برجسته از لحاظ سبک، هماننقاشی بر روی دیوار است. با وجود آنکه در دین مبین اسلام نقش نمودن صورت انسان بر روی سنگ، پارچه و غیر منعشده است اما نمونههای متعددی از سنگتراشی که در موزههای مختلف جهان باقی مانده نشا نه هائی بارز از کندهکاریهای با ارزش این دوران را بدست میدهد.
از جمله میتوان از سنگ قبری که در سال 532 هجری تهیه شده و هم اکنون در موزه هنرهای زیبا بوستن موجوداست و با طرحهای خانه و نوشتههای گوناگون تزئین شده و نیز نمونههای از سنگ مرمر که در حال حاضر در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری میشود و متعلق به دوره مغولها است واشکالی به شکل محراب روی آن دیده میشود، نام برد.
از زمان قاجار یک نمونه در چشمهعلی قابل ذکر است.
با این وجود به آنکه به نظر برخی از محققان و باستان شناسان ایرانسرزمین سنگ میباشد و منابع سرشاری از انواع سنگها همچون مرمر و سنگ گندمی و سنگ سیاه (که در تخت جمشید بکار رفته) ویش یزدی و سنگ سماق و سنگ آهکی و سنگ میکارا دارد ، باید گفت که علیرغم این فراوانی، سنگ در معماری و هنر ایران پایگاهی نسبتا فرعی داشتهو شاید در این امر شکل پذیری گل سفال که با ذوق ایرانیان سازگارتر بوده بی تاثیر نبودهاست.
امروزه دو مرکز اصلی سنگتراشی در ایران، قم و مشهد است و هم اکنون درشهرهای مذکور عده ای از افراد در مراحل مختلف استخراج سنگ سنگ بری، سنگتراشی وحکاکی روی سنگ اشتغال دارند.
سنگتراشان در مشهد از انواع سنگها نظیر سنگ مرمر،سنگ نسوز، سنگ سیاه، سنگ زرد، سنگ قرمزو سنگ سفید استفاده مینمایند که صرفنظراز سنگ سبز بقیه از معادن موجود در استان خراسان تامین میشود.
مصرف سنگ سیاهمشهد بعلت ارزانی و نقش پذیری زیاد بوده و نزدیک به 70% سنگتراشان این نوع سنگ رامصرف میکنند ولی سنگ سبز کرمان بعلت گرانی و نیاز به صرف وقت زیاد جهت تولیدمحصول مصرف کمتری دارد و فقط برای ساخت اشیا تزئینی بکار میرود. سنگتراشان قم از سنگ آلاباستر برای تولید محصولات استفاده میکنند و قابل ذکر است که سنگتراشان در هر دو شهر علاوه بر انواع سنگ که شرح آن گذشت از مواد دیگری نظیر گچ،چسب سنگ، رنگ و پولیش نیز در جریان تولید محصولات استفاده مینمایند و آلات و ابزارمتداول در کارگاههای سنگتراشی معمولا بسیار ساده و ابتدائی بوده و شامل وسایلی نظیرچرخ سنگتراشی، الماسه، پرگار، قلم آهنی سوهان اره و غیره میگردد.
محصولات سنگی قمکه سفید رنگ میباشد شامل شمعدان، گلدان، سینی، کاسه، بشقاب، پایه آباژور، زیرسیگاری، چراغ خواب، تابلو، شکلات خوری، گلابپاش، مجسمه و...
در طرحها و اندازههایگوناگون است و محصولات سنگی مشهد را از نظیر کیفیت به سه دسته میتوان تقسیم کرد: 1- فرآوردههای سنگ سیاه مشهد عبارت است از کاسه بشقاب، شکلات خوری، گلدان، قدح،لیوان پایه دار، لیوان ساده و فنجان که بیشتر بصورت منقوش بوده اغلب به طرحهای گل،کاروان و غیره مزین است. 2- فرآوردههای سنگی مصرفی که شامل دیزی، هاون و غیره است 3- اشیائی که ازسنگ سبز کرمان و مرمر ساخته میشود.
این مصنوعات بیشتر تزئینی بوده و به قیمت گرانی به فروش میرسد و انواع متداول آن شامل زیر سیگاری، قلم دان، جاینوار، چسب، گلدان، پایه پرچم و...
در اندازههای مختلف است.
در مشهد برای تولید فرآوردههای سنگی پس از استخراج سنگ از معدن با استفاده ازارههای دو سر اقدام به برش آن به قطعات کوچک نموده و پس از حمل آن به کارگاههایسنگتراشی بر اساس نقشه تقریبی میتراشند سپس توسط دستگاه تراش آنرا به شکلاصلی و موردنظر در میآورند.
آخرین مرحله تولید سوهان کاری است که پس از این عملمحصول بصورت مطلوب در میآید.
بمنظور ایجاد نقوش مختلف در فرآوردههای سنگی پساز سوهان کاری آنرا در اختیار قلمزن قرار میدهند و قلمزن تصویر مورد سفارش را بااستفاده از قلمهای آهنی روی سنگهای سیاه حکاکی میکند و به این ترتیب مراحل مختلفساخت مصنوعات سنگی شامل: استخراج سنگ از معدن، تقسیم سنگ به قطعات کوچک،تراش سنگ بااندازه اصلی با دستگاه، سوهان کاری قلمزنی و حکاکی محصول آماده میباشد.محصولات مشهد به ویژه محصولات زینتی آن، معمولا به شکلی حکاکی شده عرضه میشود.در این زمینه لازم به توضیح است که هر گاه صنعتگران بخواهند بشقاب یا کاسه ای را باکنده کاریهای اسگرافیت زینت دهند، روی آن را با رنگ مشکی میپوشانند و سپس بهکمک قلمهایی ظریف و با دقت و مهارت کافی روی آن را به اشکال مورد نظر میتراشند و درنتیجه، سطح رنگآمیزی شده دست نخورده باقی مانده و نقش، حالت مشکی برجسته ای بهخود میگیرد . سنگتراشان قم نیز باین نحو عمل میکنند که پس از تحویل سنگ در محل کارگاه و بریدن آنبا اندازه تقریبی محصولی که قصد تولیدش را دارند، ابتدا با کمک تیشه شکل ابتدائی بهآن میدهند و سپس بوسیله قلمهای فلزی درشت داخل آن را خالی میکنند و توسط قلمهای کوچکتر آنرا پرداخت نموده و در مرحله نهایی نیز برای صیقل دادن سطح بیرونیمحصول از سوهان یا سنگ سمباده استفاده مینمایند. قابل ذکر است که در حال حاضر در برخی از کارگاههای سنگتراشی سنگتراشان تکنولوژی رابرای سرعت بخشیدن به کارشان به خدمت گرفته آن و اکثرا از دستگاهی که شبیه ارههایچوب بری است استفاده میکنند ولی در هر حال باید گفت که سنگتراشی به کار مداوم وتلاش زیاد نیاز دارد، از اینرو در قیمت تمام شده یک محصول سنگی عامل کار نقش مهمیدارد و حدود 80 درصد قیمت را تشکیل میدهد.در خاتمه باید گفت که سنگتراشی این صنعت هفت هزار ساله به توجه بیشتری نیاز دارد ولازمست به مسائل و مشکلاتش بیش از پیش پرداخته شود تا انشاا..
شاهد رونق وشکوفائی آن باشیم. قابل ذکر است که در حال حاضر در برخی از کارگاههای سنگتراشی سنگتراشان تکنولوژی رابرای سرعت بخشیدن به کارشان به خدمت گرفته آن و اکثرا از دستگاهی که شبیه ارههایچوب بری است استفاده میکنند ولی در هر حال باید گفت که سنگتراشی به کار مداوم وتلاش زیاد نیاز دارد، از اینرو در قیمت تمام شده یک محصول سنگی عامل کار نقش مهمیدارد و حدود 80 درصد قیمت را تشکیل میدهد.در خاتمه باید گفت که سنگتراشی این صنعت هفت هزار ساله به توجه بیشتری نیاز دارد ولازمست به مسائل و مشکلاتش بیش از پیش پرداخته شود تا انشاا..
شاهد رونق وشکوفائی آن باشیم. سنگتراشی در ایران سنگتراشی در ایران قرنها قبل از میلاد مسیح، با تهیه لوازمی جهت شکار حیوانات و وسایلاولیه زندگی آغاز شده و بتدریج به اوج رونق و شکوفائی خود رسیده است. باز یافتههای باستانی از جمله اشیائی که از حفاریهای تپه یحیی واقع در کرمان بدست آمده موید آن است که پیشینه این صنعت به 4500 سال پیش از میلاد میرسد و کشف اینظروف نشانگر آن است که در آن ایام تراش اشیا مختلف مصرفی و تزئینی از سنگ سبز درکرمان رواج داشته که البته هنوز هم این نوع سنگ استخراج و به مشهد فرستاده میشود.بطور کلی باید گفت که سنگتراشی در ایران قدیم بیشتر به تهیه وسایل کشاورزی و آلات وابزار شکار و کندن پوست حیوانات اختصاص داشته و لوازم سنگی بدست آمده از غارمسکونی کمربند یا غار هوتو در نزدیکی بهشهر که متعلق به 11000 تا 8000 سال قبل ازمیلاد مسیح میباشد نیز دلالت بر همین امر دارد.
کلیه حجاریهای دوره ساسانی عبارتست از 20حجاری که در نقش رستم، نقش رجب (2 کیلومتری شمال تخت جمشید) فیروز آباد، سر،مشهد و شاپور واقع شده و علاوه براینها باید از یک حجاری در سلماس (شمال غربی دریاچهارومیه) و حجاری مفصل طاق بستان در نزدیکی باختران نام برد که تمام این حجاریها بجز طاقبستان در یک دوره هفتاد ساله (بین سالهای 225 تا 295 میلادی) ساخته شده است.
هنر مجسمه سازی و هیکل تراشی طاق بستان تفاوتی کلی با سایر آثار مشابه دارد زیرا اگرچه تصاویر فرشتگان که در قسمت دیوار غار قرارگرفته با سنن اوایل دوره ساسانیان انطباق دارد ولی نقوش بزرگ قسمتهای دیگر که شکار گراز و آهو را مجسم میکند. چه از لحاظ موضوع و چه از حیث سبک با صور مورد اشاره تفاوت ، دارد.
با این وجود به آنکه به نظر برخی از محققان و باستان شناسان ایرانسرزمین سنگ میباشد و منابع سرشاری از انواع سنگها همچون مرمر و سنگ گندمی و سنگ سیاه (که در تخت جمشید بکار رفته) ویش یزدی و سنگ سماق و سنگ آهکی و سنگ میکارا دارد، بایدگفت که علیرغم این فراوانی، سنگ در معماری و هنر ایران پایگاهی نسبتا فرعی داشتهو شاید در این امر شکل پذیری گل سفال که با ذوق ایرانیان سازگارتر بوده بی تاثیر نبودهاست.
در طرحها و اندازههایگوناگون است و محصولات سنگی مشهد را از نظیر کیفیت به سه دسته میتوان تقسیم کرد: -1 فرآوردههای سنگ سیاه مشهد عبارت است از کاسه بشقاب، شکلات خوری، گلدان، قدح،لیوان پایه دار، لیوان ساده و فنجان که بیشتر بصورت منقوش بوده اغلب به طرحهای گل،کاروان و غیره مزین است. -2 فرآوردههای سنگی مصرفی که شامل دیزی، هاون و غیره است -3 اشیائی که ازسنگ سبز کرمان و مرمر ساخته میشود.
در مشهد برای تولید فرآوردههای سنگی پس از استخراج سنگ از معدن با استفاده ازارههای دو سر اقدام به برش آن به قطعات کوچک نموده و پس از حمل آن به کارگاههایسنگتراشی بر اساس نقشه تقریبی میتراشند سپس توسط دستگاه تراش آنرا به شکلاصلی و موردنظر در میآورند.
بمنظور ایجاد نقوش مختلف در فرآوردههای سنگی پساز سوهان کاری آنرا در اختیار قلمزن قرار میدهند و قلمزن تصویر مورد سفارش را بااستفاده از قلمهای آهنی روی سنگهای سیاه حکاکی میکند و به این ترتیب مراحل مختلفساخت مصنوعات سنگی شامل: استخراج سنگ از معدن، تقسیم سنگ به قطعات کوچک،تراش سنگ بااندازه اصلی با دستگاه، سوهان کاری قلمزنی و حکاکی محصول آماده میباشد.محصولات مشهد به ویژه محصولات زینتی آن، معمولا به شکلی حکاکی شده عرضه میشود.در این زمینه لازم به توضیح است که هر گاه صنعتگران بخواهند بشقاب یا کاسه ای را باکنده کاریهای اسگرافیت زینت دهند، روی آن را با رنگ مشکی میپوشانند و سپس بهکمک قلمهایی ظریف و با دقت و مهارت کافی روی آن را به اشکال مورد نظر میتراشند و درنتیجه، سطح رنگآمیزی شده دست نخورده باقی مانده و نقش، حالت مشکی برجسته ای بهخود میگیرد . سنگتراشان قم نیز باین نحو عمل میکنند که پس از تحویل سنگ در محل کارگاه و بریدن آنبا اندازه تقریبی محصولی که قصد تولیدش را دارند، ابتدا با کمک تیشه شکل ابتدائی بهآن میدهند و سپس بوسیله قلمهای فلزی درشت داخل آن را خالی میکنند و توسطقلمهای کوچکتر آنرا پرداخت نموده و در مرحله نهایی نیز برای صیقل دادن سطح بیرونیمحصول از سوهان یا سنگ سمباده استفاده مینمایند. قابل ذکر است که در حال حاضر در برخی از کارگاههای سنگتراشی سنگتراشان تکنولوژی رابرای سرعت بخشیدن به کارشان به خدمت گرفته آن و اکثرا از دستگاهی که شبیه ارههایچوب بری است استفاده میکنند ولی در هر حال باید گفت که سنگتراشی به کار مداوم وتلاش زیاد نیاز دارد، از اینرو در قیمت تمام شده یک محصول سنگی عامل کار نقش مهمیدارد و حدود 80 درصد قیمت را تشکیل میدهد. در خاتمه باید گفت که سنگتراشی این صنعت هفت هزار ساله به توجه بیشتری نیاز دارد ولازمست به مسائل و مشکلاتش بیش از پیش پرداخته شود تا انشاا..
شاهد رونق وشکوفائی آن باشیم. کالبد هخامنشیان بر سینه کوه از دشتها و کوهها که بگذری و به سوی مرکز ایران بروی، آن سوی یک دشت سه،چهارکیلومتری، در شمال کوه مهر(رحمت)، دنباله غربی حسینکوه از دور نمایان است.
اندکی نزدیکتر، نقش چند صلیب بزرگ بر دیواره عمودی حسینکوه پدیدار میشود وسرانجام از بالای تپهای در جلوه کوه، «نقش رستم» رخ مینماید.
سینه جنوبی حسینکوه در اینجا بهطور طبیعی به صورت یک پرده بزرگ نمایشی به بلندی 70متر و پهنای 200متردرآمده است.در سمت راست این دیواره با زاویهای، پرده نمایش دیگری به پهنای 30مترقرار دارد.
دو سلسله هخامنشی و ساسانی بهخوبی متوجه نمای خاص این تکه کوه شده و به نحو شایستهای از آن استفاده کردهاند.
هر یک از سه نقش بزرگ صلیبشکل روبهرو و یک نقش در سمت راست زاویه کوه،آرامگاه یکی از شاهان هخامنشی است.
کمی پایینتر از سطح سه آرامگاه روبهرو، شاهانساسانی نقشهای برجستهای از خود باقی گذاشتهاند.
در سمت چپ و اندکی جلوتر از دیواره کوه، برج سنگی مربعشکلی نمایان است که گویی نیمی از آن در خاک فرورفته.
اینجا «کعبه زرتشت» خوانده شده و از آثار مسلم هخامنشیاست.
در آخر سینه کوه که دیده نمیشود، یکی،دو نقش دیگر ساسانی وجود دارد.
کف زمین اینجا در جلو دیواره کوه 10متر بالاتر از کف واقعی آن در زمان گذشتهاست.
بر اثر جمعشدن خاک و خاشاک و سنگ، سطح این مکان بالا آمده است.
کف حقیقی زمین، پایه «کعبه زرتشت» است.
آرامگاه «کورش» ساختمان کاملاً مشخص و جداافتادهای در جلگه «پاسارگاد» در چهل کیلومتری «تخت جمشید» است.
جایگزینکردن آرامگاه شاه در سینه کوه، یکی از ابتکارات «داریوش» بود.
شاههای بعدی سلسله هخامنشی به پیروی از او آرامگاه خود را به همانشکل و ابعاد در سینه کوهها ساختند.
شاید ملکه یا افراد بسیار نزدیک به شاه هم در همان آرامگاه جا داده میشدند،زیرا در داخل هر یک از آرامگاهها بیش از یک تابوت سنگی وجود دارد.
شاید اشیایگرانمایه یا سلاح شخصی شاه هم در کنار او گذاشته میشد که البته هم اکنون چیزی ازدستبرد دزدان در امان نمانده است.
امروزه آرامگاه هر یک از شاهان هخامنشی در نقش رستم شناسایی شده که از سمت راستبه چپ، به این ترتیب است.
آرامگاه تکی در دیواره راست زاویه، از آنِ خشایارشاه (456 – 468 پ.
م) است.
نقشهای برجسته این آرامگاه از لحاظ هنر سنگتراشی از ظرافت خاصی برخوردار است زیرادر زمان این شاه، هنر هخامنشی به اوج تکامل خود رسیده بود.
اولین آرامگاه بر دیوار روبهرویی کوه متعلق به داریوش است(486- 522پ.
م).
آرامگاه بعدی در سمت چپ آن متعلق به اردشیر اول (424-465 پ.م) است که پس ازخشایارشاه بر تخت نشست.
سومین یا آخرین آرامگاه در سمت چپ بر دیوار روبهرو هم متعلق به داریوش دوم (404- 423 پ.م) است.
پس از داریوش دوم، دیگر در نقش رستم جا نبود و بهناچار دو شاه بعدی، اردشیر دوم (359 – 404 پ.
م) و اردشیر سوم (338 – 358 پ.م)، آرامگاههای خود را در دامنه کوهمهر مشرف به سکوی تخت جمشید ساختند.
داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی (336 – 330 پ.
م) به دست یکی از سردارانش بهنام بسوس(Bessus) در نزدیکی دریای مازندران از پای درآمد.
پلوتارک (Plutarch) مینویسد که یکی از سربازان اسکندر، به هنگام مرگ شاه فرارسید.
داریوش از او آب خواست.
پس از نوشیدن آب و پیش از جانسپردن، داریوش اظهارتأسف میکند که در موقعیتی نیست که بتواند به نحوی شایسته از آن مرد تشکر کند.
ساختمان آرامگاه هر شاه در دوران شاهی او شروع میشد.
داریوش سوم نگونبخت فرصت نیافت ساختمان آرامگاه خود را تمام کند.
آرامگاه او امروزه در گوشه جنوبی و کمی دورتر از سکوی تخت جمشید به همان حالت نیمهتمام، باقی مانده است.
به این ترتیب جز آرامگاه کمبوجیه، جانشین کورش بزرگ که سرنوشت جنازهاش پس ازبازگشت از مصر معلوم نشد، آرامگاه یکایک پادشاهان هخامنشی شناسایی شده است.
نمای جلویی هر یک از آرامگاهها، چه در نقش رستم و چه در تخت جمشید، سه بخش افقیدارد؛ بخش بالایی به نمایش یک صحنه از مراسم دینی و درباری اختصاص یافته است.
بخشمستطیل شکل میانی که حالت صلیب بزرگی به تمامی نما داده ورودی آرامگاه است.
بخشپایینی نیز صاف و خالی از نقش است.
در بخش بالایی، نقش شاه دیده میشود که در لباس «پارسی» در سمت چپ صحنه روی یکسکوی سه پلهای ایستاده و به شعلههای آتشی مینگرد که از یک آتشدان زبانه میکشد.
او در دست چپ کمان گرفته و دست راستش را با کف باز به سوی آتش بلند کرده است.
درگوشه بالای سمت راست صحنه، نشان گردی است با خط منحنی که شاید مظهر خورشید و هلال ماه باشد.
در بالای همان نقش، انسان بالدار («فر ْشاهی» بنابر نظریه استادشهبازی) دیده میشود که حلقهای در یک دست گرفته و دست دیگر را به نشان تبرک بلندکرده است.
شماری از افسران «پارسی» و «مادی» یا بزرگزادگان ایرانی در کنارایستادهاند.
هم شاه و هم آتشدان جلو او روی یک تخت روان به شکل کرسی قرار دارند که 28نماینده کشورهای تابعه به عنوان «تخترانان» آن را روی دستهای خود بلندکردهاند.
در آرامگاه داریوش بزرگ، کتیبهای پشت نقش شاه و همچنین میان دو نیمهستونمرکزی دیده میشود که در آن از یکایک «تخترانان» نام برده شده که کمک شایانی بهشناسایی دقیق این افراد کرده است.
در همین کتیبه، داریوش بزرگ خود را معرفی کرده وسپس میگوید: «...آنکه دوست من بوده است، او را ثروتمندانه پاداش دادهام.
به خواست اهورامزدا، اینها هستند کشورهایی که من تسخیر کردم، بیرون از کشور پارس.
بر آنهاحکومت کردم، آنها هدیه آوردند و آنچه من دستور دادم انجام گرفت.
قانون من محکم بود.
اگر تو فکر کنی [بپرسی] کشورهایی که داریوششاه داشت کدامند، بنگر به آنان که تختمرا بلند کردهاند و آنها را خواهی شناخت...
آنگاه خواهی دانست که نیزه مرد پارسیدور رفته است، آنگاه خواهی دانست که مرد پارسی دور از ایران نبرد کرده است».
با کمی دقت میتوان دید که پایههای کرسی شاه، چندانگشتی از زمین بلند شده؛ یعنیبه حرکت درآمده است.
چون «تخترانان» زیر کرسی دید کافی نداشتند، فرد دیگری بایدیکی از پایههای کرسی را از بیرون میگرفت، در حالی که فرد دیگری پایه دیگر کرسی راگرفته آن را میکشید.
این فرد دومی در سمت راست کرسی قرار گرفته، اما دستهایش رابهطور غیرطبیعی به سمت عقب برده است.
بخش مربعشکل میانی نمای آرامگاه که باز هم برای تمام آرامگاهها یکسان است،بنای جلویی یک ایوان کاخ هخامنشی را نشان میدهد.
این ایوان چهار نیمهستون باسرستونهای گاو دوسر دارد که تیر چوبی زیر سقف را بر دوش خود نگهداشتهاند.
لبه سقف با دندانه مزین شده است.
درگاهی میان دو ستون وسطی که به داخل آرامگاه راه داردبه چهار تکه افقی تقسیم شده است.
سه تکه بالایی، کاملا سنگی بوده، تکه پایینی بهعرض 5/1متر از دو لنگه در تشکیل شده که بر پاشنه در میگشتند.
بیشک هدف این بود کهپس از دفن شاه، آرامگاه برای ابد بسته بماند اما با گذشت زمان و شاید اندکی پس ازانقراض شاهنشاهی هخامنشی، آرامگاهها یکی پس از دیگری شکافته شد و هرچه از اشیایگرانبها در آن بود به تاراج رفت.
سنگ هرکاره گونهاى از سنگهاى دگرگونى است که تالشیستTaleshiste نامیده مىشوند.
این سنگ در ضمن اینکه حرارتهاى زیاد راتحمل مىکند با ناخن خط برمىدارد و چون خوب شکل مىگیرد از آن جهتساختن دیگ و ابزار و وسایل تزئینى استفاده مىکنند.
این سنگ به سنگ دیگ حجر الیرام و سنگ یرامی نیز معروف است (فرهنگ فارسی، دکتر معین، ج ۲، ذیل رچه معادن سنگ هرکاره در مناطقى چون: زنجان، سیستان، کرمان، خوی، ماکو، سبزوار، تربتحیدریه و بیرجند یافت مىشود اما گویا استخراج عمده و انبوه از معادن اطراف مشهد رواج دارد.
آن معادن عبارتند ازبزه اوشر Baze uar، بزه انقى Baze annaqi، بزه زکریا Baze zakaria،بزه نجفى Baze najafi که عموماً در جنوب شهر مشهد واقع هستند.
استخراج سنگهاى هرکاره از معدن با کمک دینامیت صورت مىگیرد و قطعات بزرگ سنگ به کمک پتک در اندازههاى مورد لزوم قواره شده به کارگاهها انتقال مىیابند.
در کارگاه سنگ با کمک ابزارى چون: تیشه، سوهان، پرگار و اسکنه پرداخت مىشوند.
سنگتراش به کمک تیشه ناهموارىها و زواید سنگ را مىتراشد، از اسکنه جهت خالى کردن درون سنگ بهره مىگیرد، با پرگار قطر دلخواه دهانهٔ ظرف موردنظر را بر روى سنگ اولیه ترسیم مىکند، با سوهان بدنهٔ ظرف را صاف و صیقلى مىکند و با قلم فولادى که اندازههاى متفاوتى دارد نقشها و کتیبههاى موردنظر را بر بدنهٔ ظرف حکاکى مىکند.
امروزه همه از روش سنتى جهت تهیهٔ ظروف و وسایل سنگى استفاده نمىکنند بلکه اکثراً تکنولوژى را جهت سرعت در کار و ازدیاد تولید به خدمت گرفتهاند.
دستگاه سنگتراشی وسیلهاى است که با نیروى برق کار مىکند و مثل دستگاه خراطى قادر است درون سنگها را به سرعت خالى کند و رویهٔ ظرفهاى سنگى را صیقل دهد.
دستساختههاى هنرمندان سنگتراش مشهدى به دو دستهٔ عمده تقسیم مىشوند: وسایل و ابزار خانه یا آشپزخانه جهت استفادهٔ روزمره مثل دیگ، دیزی، قندان، قلیان، هاون، آجیلخوری، گلدان و اشیاء تزئینى مثل: قاب عکس، قاب آئینه، شمایل ائمه پلاک، دیوارکوب و قطعات با اشکال خاص و شعرها و عبارات عاشقانه و عارفانه.
کارگاههاى تولید آثار سنگى عمدتاً در بخش مرکزى شهر مشهد و نقاط ییلاقى اطراف است و نمایشگاهها و فروشگاههاى آن آثار معمولاً در مجاورت کارگاههاى تولید و نقاط پر رفت و آمد زوار و مسافران، پایانههاى مسافربرى ایستگاه راهآهن، فرودگاه مشهد، هتلها و گردشگاههاى اطراف مشهد که در آن فروشگاهها بیشتر اشیاء تزئینى عرضه مىشود.
سنگ مزارهای ایران هنر و زندگی آمیخته اند و جدا از یکدیگر دروغی بیش نیستند.
هر جا زندگی باشد یا نشانی از زندگی باشد نشانههای هنر را می توان یافت.
باورم شده بود که فقط در موزهها، هنرستانها، دانشکدهها، تماشا خانهها و در شور و غوغای شهر هنر را میتوان دید یا شنید.
بیخبر، که هنر را دامنی فراخ و آغوشی گشاده تر از تنگنای شهرهاست.
هرچند، از فرش کاخها تا بوریای کلبهها راهی دراز است و برای انسان دشوار.
اما هنر دشواری نمی شناسد.
او رهنورد زمانها و مکانهاست.
از این روی پرچم سرفرازش را به هر سو میکشد و به هر جا میکوبد.
بی سبب نیست که هزاران سال پیش هنر با انسان در غارها میزیست(1).
یا در کاسههای گلی مردم کشور ما تجلی مییافت.
این ویژگی هنر نشانه پیوستگی او با زندگی است.
مزار انسان پیش از آنکه گویای مرگ انسان باشد، نشانه زندگی انسان است .
زیرا که مرگ میوه زندگی، بخشی از زندگی و کوچکتر از زندگی است.
پس در شگفت نیستم اگر جلوه هنر را در نقش و نگارهای سنگ مزار هم دیدم و در تحسینش ناتوان ماندم اکنون بپردازیم به نقش و نگار سنگ مزار.
این نقش و نگارها چند گونه است: نخست آن نقشهها که نمودار نشانههایی از زندگی پیرامون است وبا اندیشه حقیقت بین عامیانه سنگ تراشی شده است.
این نقشها به گونهای با اشاره یا کنایه آمیخته است و فرنگیها آن را «S ymbolique» مینامند.
بهترین نمونه آنها را در سنگ مزارهای« واران »(2) میبینیم.
در نقش و نگار این سنگ مزارها«مهر» و«تسبیح» نشانهی ایمان مذهبی صاحب قبر است.
«شانه موی سر» که نشانه ی پاکی و آراستگی است که هرگاه آن «شانه» یک پهلو باشد صاحب قبر مرد و اگر دو پهلو باشد زن بوده است.
«گل» و «برگ» یا «درخت» نشانه ی سبزی و زندگی است.
«گلاب پاش»، «قندان» و «پرنده» (بلبل) نشانه ی میل و عشق به زندگی و گواه ایمانشان به از سر گرفتن زندگی در جهان دیگر است.
اگر هم نوشته ای بر نقش و نگار چنان سنگ مزاری نیافزایند چه باک، نقش و نگار، گویاترین، خواناترین و همگانیترین نوشتههاست.
گو اینکه «وارانیها» از خط نوشتن تاریخ گذاشتن بی خبر نمانده اند.
این هم نمونهاش: «هو الباقی.
وفات یافت مرحوم آقای سید آقای ولد مرحوم ملا سید وارانی سنه / 1366».
می بینیم که این سنگ مزار بیست و چند ساله چندان کهنه نیست و هنوز هم «وارانیها» همین نقشها را میپسندند و بر سنگ مزارها میتراشند.
اجازه دهید که از همین جا آن عامی را ستایش کنم که چنین نقشهایی را بر سنگ مزار یادگار گذاشت.
او آن ریزه کاریهایی را که به گویایی نقش یاری می کرد ندیده پنداشت.
او از «هماهنگی» و «پیوستگی» («Composition») آگاه بود.
گو اینکه آن آگاهی از درونیترین کنج خیال و اندیشهاش مایه می گرفت.
سنگ مزاری از دهکده«واران» دهستان «جاسب».
بلندی 75 سانتیمتر سنگ مزاری از دهکده «واران» جاسب.
بلندی 75سانتیمتر برخی از سنگ مزارهای ایرانی «قزوین» و سنگ مزارهای ایران را که در دهکده «فشندک» (3) دیدهام باید در ردیف این سنگ مزارها گذاشت.
با این تفاوت که نقش و نگار سنگ مزارهای «فشندک» گویای نوع کار و پیشه صاحب قبر هم بود ولی ذوق و خوش بیانی سنگ مزارهای «واران» را نداشت.
یک سنگ مزار شکسته در «نیاسر» کاشان.
درازا 45 سانتیمتر در بخشی دیگر از سنگ مزارها نقشهای برگزیده زندگی به یاری خیال و اندیشه سنگ تراش از شکل طبیعی رهایی یافته و به گونه ای «تزئینی ـ تجریدی» جلوه میکند.
در بسیار از دهکدههای پیرامون «کاشان» سنگ مزارهایی از این گونه دیدهام که نقش«سرو» را ساده کردهاند و آن سادگی را با گل و برگهای تزئینی آراستهاند سنگ مزارهایش دهکده «مشکان» (4) و تکهی شکسته یک سنگ مزار در«نیاسر (5)» از همین گونه است.
این سنگ مزارها با نیروی هنر آفرین استادانی ساخته شده است که توانایی و کاردانی را به کمال رسانیده بودند نقش و نگار این مزار را از مرز ناپختگی گذشته و یادآور نقش و نگارهایی بهترین فرشهای دوره «صفویه» است.
شاید به همین سبب باشد که تاریخ اینگونه سنگ مزارها از همان دوره پیشتر نیست.
آشکار است که هنرمندان سنگ تراش در کار خود از نقش و نگارهای فرش نکتهها آموختهاند با این تفاوت که بافنده قالی در کار بافتن آن نقش و نگارها سر و کارش با پشم یا ابریشم نرم و سبک است.
ولی سنگ تراش با مرمر سخت و سنگین میجنگد.
او سرانجام سرکشی سنگ را به نیروی هنر پرداز ضربهها رام میکند و نقش خیالش را در نقش سنگ جاودان میسازد.