این سوره در ((مدینه )) نازل شده و 18 آیه است .
محتواى سوره : لحن آیات اخیر این سوره , با سوره هاى مدنى هماهنگ است , ولى صدر آن ,با سوره هاى مکى موافقتر است , اما به هرحال ما مجموع آن را طبق مشهور مدنى ,تلقى مى کنیم .
از نظر محتوا, این سوره را مى توان به چند بخش تقسیم کرد:.
1 آغاز سوره که از توحید و صفات و افعال خدا بحث مى کند.
2 به دنبال آن , با استفاده از علم خداوند, به مردم هشدار مى دهد که مراقب اعمال پنهان و آشکار خود باشند و سرنوشت اقوام پیشین را فراموش نکنند.
3 در بخش دیگرى از سوره , سخن از معاد است و این که روزقیامت روز((تغابن )) و مغبون شدن گروهى و برنده شدن گروه دیگرى است (نام این سوره نیز ازهمین گرفته شده).
4 در بخشى دیگر دستور به اطاعت خدا و پیامبر(ص ) داده و پایه هاى اصل نبوت را تحکیم مى بخشد.
5 آخرین بخش سوره , مردم را به انفاق در راه خدا تشویق مى کند و از این که فریفته اموال و اولاد و همسران شوند برحذر مى دارد, و سوره را با نام و صفات خداپایان مى دهد همان گونه که آغاز کرده بود.
فضیلت تلاوت سوره :.
در حدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((کسى که سوره تغابن را در نمازفریضه اش بخواند شفیع او روزقیامت خواهد شد, و شاهد عادلى است در نزدکسى که شفاعت او را اجازه مى دهد, سپس از او جدا نمى شود تا داخل بهشت گردد)).
بدیهى است این تلاوت باید توام با اندیشه باشد اندیشه اى که محتواى آن رادر عمل منعکس کند, تا این همه آثار و برکات بر آن مترتب گردد.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیه ) این سوره نیز با تسبیح خداوند آغاز مى شود, خداوندى که مالک و حاکم بر کل جهان هستى , و قادر بر همه چیز است .
مى فرماید: ((آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است براى خدا تسبیح مى گویند)) (یسبح للّه ما فى السموات وما فى الا رض ).
سپس مى افزاید: ((مالکیت و حکومت از آن اوست )) (له الملک ).
((و (به همین دلیل ) تمام حمد و ستایش نیز به ذات پاک او برمى گردد)) (وله الحمد).
((و او بر همه چیز تواناست )) (وهو على کل شى قدیر).
(آیه ) سپس به امر خلقت و آفرینش که لازمه قدرت است اشاره کرده ,مى فرماید: ((او کسى است که شما را آفرید)) (هو الذى خلقکم ).
و به شما نعمت آزادى و اختیار داد, لذا ((گروهى از شما کافرید و گروهى مؤمن )) (فمنکم کافر ومنکم مؤمن ).
و به این ترتیب بازار امتحان و آزمایش الهى داغ شد و در این میان ((خداوندنسبت به آنچه انجام مى دهید بیناست )) (واللّه بما تعملون بصیر).
(آیه ) سپس مساله ((خلقت )) را با توضیح بیشتر, و با اشاره به هدف آفرینش در این آیه ادامه داده , مى فرماید: ((آسمانها و زمین را به حق آفرید)) (خلق السموات والا رض بالحق ).
هم در آفرینش آن , نظام حق و دقیقى است , و هم داراى هدف حکیمانه ومصالح حقى است , چنانکه در آیه 27 سوره ((ص )) نیز فرمود: ((ما آسمان و زمین وآنچه را در میان این دو است بیهوده نیافریدیم , این گمان کافران است )).
بعد به آفرینش ((انسان )) پرداخته و ما را از سیر آفاقى به سیر انفسى دعوت کرده , مى افزاید: ((و شما را (در عالم جنین ) تصویر کرد, تصویرى زیبا و دلپذیر)) هم از نظر جسم و هم از نظر جان (وصورکم فاحسن صورکم ).
به انسان , ظاهرى آراسته , و باطنى پیراسته , عقلى فروزان و خردى نیرومندداد, و از آنچه در کل جهان هستى است , نمونه هائى در وجود او آفرید.
ولى همان گونه که در پایان آیه مى فرماید: ((سرانجام (بازگشت همه ) به سوى اوست )) (والیه المصیر).
(آیه ) و از آنجا که انسان براى هدف بزرگى آفریده شده باید دائما تحت مراقبت پروردگار باشد, پروردگارى که , از درون و برون او باخبر است , لذا در این آیه مى فرماید: ((آنچه را در آسمانها و زمین است مى داند, و از آنچه پنهان یا آشکارمى کنید باخبر است , و خداوند از آنچه در درون سینه هاست , آگاه است )) (یعلم مافى السموات والا رض ویعلم ما تسرون وما تعلنون واللّه علیم بذات الصدور).
این آیه ترسیمى است از علم بى پایان خداوند, در سه مرحله : نخست علم اونسبت به تمامى موجودات آسمانها و زمین , سپس علم او به همه اعمال انسانها و آنچه را پنهان مى دارند یا آشکار مى سازند, و در مرحله سوم مخصوصاروى عقائد باطنى و چگونگى نیتها و آنچه بر قلب و جان انسان , حاکم است ,تکیه مى کند.
مسلما توجه به این حقیقت در اصلاح و تربیت انسان فوق العاده مؤثر است ,و انسان را براى وصول به هدف آفرینش و قانون تکامل آماده مى سازد.
(آیه ) و از آنجا که یکى از مؤثرترین و سائل تربیت و طرق انذار, توجه دادن به سرنوشت اقوام و امتهاى پیشین است , این آیه یک نگاه اجمالى به زندگى آنهاافکنده , سپس انسانها را مخاطب ساخته , مى گوید: ((آیا خبر کسانى که پیش از این کافر شدند به شما نرسیده است ؟
(آرى ) آنها طعم کیفر گناهان بزرگ خود راچشیدند و (در آخرت نیز) عذاب دردناکى براى آنهاست ))؟!
(الم یاتکم نبؤا الذین کفروا من قبل فذاقوا وبال امرهم ولهم عذاب الیم ).
شما از کنار شهرهاى بلادیده و ویران شده آنها, در مسیر خود به سوى شام ومناطق دیگر عبور مى کنید, نتیجه کفر و ظلم و عصیانگرى آنها را با چشم مى بینید, واخبار آنها را در تاریخ مى خوانید.
این عذاب دنیاى آنها بود, در آخرت نیز عذاب دردناکى در انتظارشان است .
(آیه )ـ این آیه به منشا اصلى این سرنوشت دردناک اشاره کرده ,مى افزاید: ((این به خاطر آن بود که رسولان آنها (پیوسته ) با دلائل روشن به سراغشان مى آمدند ولى آنها (از روى کبر و غرور) گفتند: آیـا بـشرهایى (مثل ما) مى خواهند مارا هدایت کنند))؟
مگر چنین چیزى ممکن است ؟
(ذلک بانه کـانت تاتیهم رسلهم بالبینـات فقـالوا ابشر یهدوننـا).
و با این منطق پوشالى به مخالفت با آنها برخاستند ((پس کافر شدند و روى برگرداندند)) (فکفروا وتولوا).
((در حـالى که خداوند (از ایمان و طاعتشان ) بى نیاز بود)) (واستغنى اللّه ) و اگرآنها را موظف به ایـمـان و اطـاعـت و پرهیز از گناه فرمود تنها براى منفعت خودشان وسعادت و نجاتشان در این جهان و جهان دیگر بود.
آرى ((خداوند بى نیاز و شایسته ستایش است )) (واللّه غنى حمید).
اگـر جـمـله کائنات کافر شوند بر دامان کبریائیش گردى نمى نشیند, همان گونه که اگر همه مـخلوقات مؤمن و مطیع فرمان او باشند چیزى بر جلالش افزوده نمى شود, این مائیم که نیازمند به این برنامه هاى تربیتى و سازنده و تکامل بخش هستیم .
(آیـه )ـ در تعقیب بحثهایى که در آیات قبل , پیرامون هدف دار بودن آفرینش آمده در اینجا مساله معاد و رستاخیز را ـکه تکمیلى است بر بحث هدف آفرینش انسان ـ مطرح مى کند.
نخست از ادعاى بى دلیل , منکران رستاخیز, شروع کرده , مى فرماید: ((کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد)) (زعم الذین کفروا ان لن یبعثوا).
سـپـس در تـعـقـیـب ایـن سخن , به پیامبراسلام (ص ) دستور مى دهد ((بگو: آرى به پروردگارم سـوگـند همه شما (در قیامت ) برانگیخته خواهید شد, سپس آنچه را عمل مى کردید به شما خبر داده مى شود, و این براى خداوند آسان است )) (قل بلى وربى لتبعثن ثم لتنبؤن بمـا عملتم وذلک على اللّه یسیر).
وقتى که کار دست خداوند قادر متعال است مشکلى درمیان نخواهد بود.
(آیـه )ـ در ایـن آیـه چـنین نتیجه گیرى مى کند: اکنون که قطعا معادى در کاراست , ((به خدا و رسول او و نورى که نازل کرده ایم ایمان بیاورید)) (فـامنوا باللّه ورسوله والنور الذى انزلنـا).
و بدانید ((خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است )) (واللّه بمـا تعملون خبیر).
بـه ایـن تـرتیب دستور مى دهد که خود را براى رستاخیز از طریق ایمان و عمل صالح آماده کنند, ایمان به سه اصل ((خدا)), ((پیامبر)) و ((قرآن )) که اصول دیگر نیز درآن درج است .
(آیه )ـ روز تغابن و آشکار شدن غبن ها.
در این آیه به توصیف روزقیامت پرداخته , چنین مى گوید: ((این (بعث و نشورو حساب و جزا) در زمـانـى خـواهـد بود که همه شما را در آن روز اجتماع [ روزرستاخیز] گردآورى مى کند)) (یوم یجمعکم لیوم الجمع ).
یـکى از نامهاى قیامت ((یوم الجمع )) است که در آیات قرآن با تعبیرهاى مختلف کرارا به آن اشاره شده است , از جمله در آیه 49 و 50 سوره واقعه مى خوانیم : ((بگو:تمام اولین و آخرین در میعاد روز مـعـیـنـى جمع مى شوند)) و از آن به خوبى استفاده مى شود که رستاخیز همه انسانها در یک روز است .
سپس مى افزاید: ((آن روز روز تغابن است )) (ذلک یوم التغـابن ).
روزى است که ((غابن )) (برنده ) و ((مغبون )) (بازنده ) شناخته مى شوند, روزى که روشن مى شود چه کسانى در تجارت خود در عالم دنیا گرفتار غبن و خسارت وپشیمانى شده اند؟.
به این ترتیب یکى دیگر از نامهاى قیامت ((یوم التغـابن )) روز ظهورغبن هاست .
سـپس به بیان حال مؤمنان در آن روز پرداخته , مى افزاید: ((و هرکس به خداایمان بیاورد و عمل صـالـح انـجام دهد, گناهان او را مى بخشد و او را در باغهائى ازبهشت که نهرها از زیر درختانش جـارى اسـت وارد مى کند, جاودانه در آن مى مانند واین پیروزى بزرگى است )) (ومن یؤمن باللّه ویعمل صـالحا یکفر عنه سیئـاته ویدخله جنات تجرى من تحتها الا نهـار خـالدین فیهـا ابدا ذلک الفوز العظیم ).
بـه این ترتیب هنگامى که دو شرط اصلى , یعنى ایمان و عمل صالح حاصل شود, این مواهب عظیم پشت سر آن خواهد بود.
(آیـه )ـ در ایـن آیـه مـى افـزایـد: ((امـا کسانى که کافر شدند, و آیات ما راتکذیب کردند اصحاب دوزخـنـد, جـاودانه در آن مى مانند, و (سرانجام آنها)سرانجام بدى است )) (والذین کفروا وکذبوا بـایـاتنـا اولئک اصحـاب النارخـالدین فیهـا وبئس المصیر).
در ایـنـجـا نیز, عامل بدبختى دو چیز شمرده شده است : ((کفر)) و ((تکذیب آیات الهى )) که ضد ((ایـمـان )) و ((عمل صالح )) است , و در نتیجه در آنجا سخن ازبهشت جاویدان است و در اینجا از دوزخ همیشگى , آنجا فوز عظیم است و اینجابئس المصیر و سرانجام مرگبار!.
(آیه )ـ.
همه مصائب به فرمان اوست در این آیه به یک اصل کلى در مورد مصائب و حوادث دردناک این جهان اشاره مى کند, شاید از این جهت که همیشه وجود مصائب دستاویزى براى کفار درمورد نفى عدالت در این جهان بوده است , و یا از این نظر که در راه تحقق ایمان وعمل صالح همیشه مشکلاتى وجود دارد که بدون مقاومت در بـرابـر آنـهـا مـؤمـن به جائى نمى رسد, و به این ترتیب رابطه این آیات با آیات گذشته روشن مى شود.
نخست مى فرماید: ((هیچ مصیبتى رخ نمى دهد مگر به اذن خدا)) (مـااصـاب من مصیبه الا باذن اللّه ).
منظور از ((اذن )) در اینـجـا همـان اراده تکـوینى خداوند است , نه اراده تشریعى .
از مـجـمـوع آیـاتـى که درباره مصائب در قرآن مجید آمده برمى آید که مصائب بر دو گونه است : مصائبى که با طبیعت زندگى انسان سرشته شده ,و اراده بشر کمترین تاثیرى در آن ندارد, مانند مرگ و میر و قسمتى از حوادث دردناک طبیعى .
دوم مصائبى که انسان به نحوى در آن نقشى داشته باشد.
قـرآن دربـاره دسته اول مى گوید, همه به اذن خدا روى مى دهد;Š و درباره قسم دوم مى گوید: به خـاطـر اعمال خودتان دامانتان را مى گیرد ((2)) سپس در دنباله آیه به مؤمنان بشارت مى دهد کـه : ((و هـرکـس بـه خـدا ایمان آورد, خدا قلبش را هدایت مى کند)) (ومن یؤمن باللّه یهد قلبه ) آن چنان که در برابرمصائب زانو نزند, مایوس نشود, جزع و بیتابى نکند.
ایـن هـدایت الهى هنگامى که به سراغ انسان آید در نعمتها شاکر مى شود و درمصیبتها صابر, و در برابر قضاى الهى تسلیم .
و در پایان آیه مى فرماید: ((و خداوند به هر چیز داناست )) (واللّه بکل شى علیم ).
ایـن تـعـبـیر مى تواند اشاره اجمالى به فلسفه مصائب و بلاها باشد که خداوند روى علم و آگاهى بـى پـایـانـش براى تربیت بندگان و اعلام بیدارباش و مبارزه با هرگونه غرور و غفلت گهگاه در زنـدگـانى آنها مصائبى ایجاد مى کند, تابه خواب فرو نروند و موقعیت خویش را در دنیا فراموش نکنند, و دست به طغیان و سرکشى نزنند.
(آیـه )ـ و از آنـجا که معرفت مبدا و معاد که در آیات قبل , پایه ریزى شده واثر حتمى آن , تلاش در راسـتـاى اطـاعت خدا و پیامبر(ص ) است , در این آیه مى افزاید:((و اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر را)) (واطیعوا اللّه واطیعوا الرسول ).
ناگفته پیداست که اطاعت رسول خدا(ص ) نیز شعبه اى از اطاعت خداونداست , چرا که او از خود چیزى نمى گوید, و تکرار ((اطیعوا)) در اینجا اشاره به همین است که این دو در عرض هم نیست , بلکه یکى از دیگرى سرچشمه مى گیرد, از این گذشته اطاعت خداوند, مربوط به اصول قوانین و تشریع الهى است , و اطاعت رسول مربوط به تفسیرها و مسائل اجرائى مى باشد, بنابراین یکى اصل و دیگرى فرع است .
سـپـس مـى فرماید: ((اگر شما روى گردان شوید (و اطاعت نکنید, او هرگز ماموربه اجبار شما نیست ) رسول ما جز ابلاغ آشکار وظیفه اى ندارد)) (فان تولیتم فانمـاعلى رسولنا البلا غ المبین ).
آرى !
او مـوظف به رساندن پیام حق است , بعدا سر و کار شما با خداست , واین تعبیر یک نوع تهدید جدى و سربسته است .
(آیه )ـ در این آیه اشاره به مساله توحید در عبودیت مى کند که به منزله دلیلى براى وجوب اطاعت است , مى فرماید: ((خداوند (کسى است که ) هیچ معبودى جز او نیست )) (اللّه لا اله الا هو).
((مؤمنان باید فقط بر او توکل کنند)) (وعلى اللّه فلیتوکل المؤمنون ).
غیر از او هیچ کس شایسته عبودیت نیست , چرا که مالکیت و قدرت و علم وغنا, همه از آن اوست , و دیـگـران هـرچـه دارند, از او دارند و به همین دلیل نباید دربرابر غیر او سر تسلیم و تعظیم فرود آورند و نیز به همین دلیل براى حل هرگونه مشکل باید از او مدد گیرند و فقط بر او توکل کنند.
آیـه ـ شان نزول : در روایتى از امام باقر(ع ) مى خوانیم : که در مورد آیه ((ان من ازواجکم )) فرمود: مـنـظـور این است که وقتى بعضى از مردان مى خواستند هجرت کنند پسر و همسرش دامن او را مـى گـرفـتـنـد و مـى گـفتند: تو را به خدا سوگند که هجرت نکن , زیرا اگر بروى ما بعد از تو بـى سرپرست خواهیم شد, بعضى مى پذیرفتند و مى ماندند, آیه نازل شد و آنها را از قبول این گونه پیشنهادها و اطاعت فرزندان و زنان در این زمینه ها برحذر داشت .
امـا بـعـضـى دیـگر اعتنا نمى کردند و مى رفتند ولى به خانواده خود مى گفتند: به خدا اگر با ما هجرت نکنید و بعدا در (دارالهجره ) مدینه نزد ما آئید ما مطلقا به شمااعتنا نخواهیم کرد, ولى به آنـهـا دسـتـور داده شد که هر وقت خانواده آنها به آنهاپیوستند گذشته را فراموش کنند و جمله ((وان تعفوا وتصفحوا )) ناظر به همین معنى است .
تفسیر اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند!.
از آنـجـا کـه در آیـات گذشته فرمان به اطاعت بى قید و شرط خدا و رسولش آمده بود, و یکى از مـوانع مهم این راه علاقه افراطى به اموال و همسران و فرزندان است در اینجا به مسلمانان در این زمینه هشدار مى دهد.
نـخـست مى گوید: ((اى کسانى که ایمان آورده اید!
بعضى از همسران وفرزندانتان دشمنان شما هستند, از آنها برحذر باشید)) (یـا ایها الذین آمنوا ان من ازواجکم واولا دکم عدوا لکم فاحذروهم ).
الـبـته نشانه هاى این عداوت کم نیست گاه مى خواهید اقدام به کار مثبتى همچون هجرت کنید دامـان شـما را مى گیرند و مانع این فیض عظیم مى شوند, و گاه انتظار مرگ شما را مى کشند تا ثروت شما را تملک کنند, و مانند اینها.
البته این دشمنى گاه در لباس دوستى است و به گمان خدمت است ,و گاه به راستى با نیت سؤ و قصد عداوت انجام مى گیرد, و یا به قصد منافع خویشتن .
ولى از آنجا که ممکن است این دستور بهانه اى براى خشونت و انتقام جوئى و افراط از ناحیه پدران و هـمـسـران گـردد بـلافاصله در ذیل آیه براى تعدیل آنهامى فرماید: ((و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید (خداوند شما را مشمول عفوو رحمتش قرار مى دهد) چرا که خداوند بخشنده و مهربان است )) (وان تعفواوتصفحوا وتغفروا فان اللّه غفور رحیم ).
بـنـابـراین اگر آنها از کار خود پشیمان شدند و در مقام عذرخواهى برآمدند, و یابعد از هجرت به شما پیوستند آنها را از خود نرانید, عفو و گذشت پیشه کنید,همان طور که انتظار دارید خدا هم با شما چنین کند.
(آیه )ـ در این آیه به یک اصل کلى دیگر در مورد اموال و فرزندان اشاره کرده , مى فرماید: ((اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند)) (انمـااموالکم واولا دکم فتنه ).
و اگر در این میدان آزمایش , از عهده برآئید ((اجر و پاداش عظیم نزد خداوند(از آن شما) خواهد بود)) (واللّه عنده اجر عظیم ).
در آیه گذشته تنها سخن از عداوت بعضى از همسران و فرزندان نسبت به انسان بود که او را از راه اطـاعـت خـدا مـنحرف ساخته , به گناه , و گاهى به کفرمى کشانند, ولى در اینجا سخن از همه فرزندان و اموال است که وسیله آزمایش انسانند.
در واقـع ایـن دو موضوع , بیش از هر چیز دیگر وسیله امتحان است , و به همین دلیل در روایتى از امیرمؤمنان على (ع ) مى خوانیم که فرمود: ((هیچ کس از شمانگوید: خداوندا!
من به تو پناه مى برم , از امـتحان و آزمایش , چرا که هرکس داراى وسیله آزمایشى است (و حداقل مال و فرزندى دارد و اصـولا طـبـیعت زندگى دنیا,طبیعت آزمایش و بوته امتحان است ) ولکن کسى که مى خواهد به خدا پناه برد, ازامتحانات گمراه کننده پناه برد چه این که خداوند مى گوید: بدانید اموال و اولاد شماوسیله آزمون است )).
(آیـه )ـ در ایـن آیه , به عنوان نتیجه گیرى مى فرماید: ((پس تا مى توانیدتقواى الهى پیشه کنید و گـوش دهـیـد و اطـاعـت نـمایید و انفاق کنید که براى شما بهتراست )) (فاتقوا اللّه ما استطعتم واسمعوا واطیعوا وانفقوا خیرا لا نفسکم ).
نـخـست دستور به اجتناب از گناهان مى دهد ـچرا که تقوا بیشتر ناظر به پرهیزاز گناه است ـ و سـپس دستور به اطاعت فرمان و شنیدنى که مقدمه این اطاعت است و از میان طاعات بخصوص روى مساله انفاق که از مهمترین آزمایشهاى الهى است تکیه مى کند و سرانجام هم مى گوید: سود تمام اینها عائد خود شما مى شود.
در پـایـان آیه به عنوان تاکیدى بر مساله انفاق مى فرماید: ((و کسانى که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگارانند)) (ومن یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون ).
این دو صفت رذیله از بزرگترین موانع رستگارى انسان , و بزرگترین سد راه انفاق و کارهاى خیر است.
در حـدیـثـى مى خوانیم که امام صادق (ع ) از شب تا صبح طواف خانه خدا به جامى آورد و پیوسته مى فرمود: ((اللهم ق شح نفسى ;Š خداوندا!
مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار)).
یکى از یارانش عرض مى کند: فدایت شوم , امشب نشنیدم غیر از این دعا,دعاى دیگرى کنى !.
فـرمود: ((چه چیز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالى که خداوندمى فرماید: ومن یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون )).
(آیـه )ـ سـپـس بـراى تشویق به انفاق و جلوگیرى از بخل و شح نفس مى فرماید: ((اگر به خدا, قـرض الحسنه دهید, آن را براى شما مضاعف مى سازد, وشما را مى بخشد, و خداوند شکرکننده و بردبار است )) (ان تقرضوا اللّه قرضا حسنایضـاعفه لکم ویغفرلکم واللّه شکور حلیم ).
چـه تـعـبـیر عجیبى خدائى که آفریننده اصل و فرع وجود ما, و بخشنده تمام نعمتهاست از ما وام مـى طلبد!
و در برابر آن وعده ((اجر مضاعف و آمرزش )) مى دهد,و نیز از ما تشکر مى کند, لطف و محبت بالاتر از این تصور نمى شود.
(آیه )ـ و بالاخره در آخرین آیه , مى فرماید: ((او داناى پنهان و آشکاراست و او عزیز و حکیم است )) (عـالم الغیب والشهـاده العزیز الحکیم ).
از اعمال بندگان مخصوصا انفاقهاى آنها, در نهان و آشکار, باخبر است , و اگراز آنها تقاضاى قرض مـى کـنـد, نه به خاطر نیاز و عدم قدرت است بلکه به خاطر کمال لطف و محبت است , و اگر این همه پاداش در برابر انفاقها به آنها وعده مى دهد, این نیز مقتضاى حکمت اوست .