ثمره ازدواج مبارک علی(ع) و فاطمه زهرا(س) پنج فرزند بنامهای حسن ، حسین ، زینب ، ام کلثوم ، و محسن است . بنابر آنچه که از امام صادق(ع) رسیده است ، محسن که آخرین فرزند زهرا بود ، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت ، در شکم مادر جان داد و به دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه(س) وارد آمد ، آن حضرت بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید. اما زینب ، سومین فرزند مهد ولایت است که به احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.
بنابر اینکه ولادت زینب (س) در سال ششم هجرت باشد و تاریخ وفات پیامبر اکرم در سال یازدهم ، زینب بیش از پنج سال با پیامبر اسلام نبوده است . این پنج سال فرصتی بود که زینب(س) از وجود پیامبر بهره گیرد و پیامبر رحمت ، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش کند و از جرعه های معرفت سیراب سازد و حدیث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا که پیامبر بر مصیبت ها و ناگواری های مسیر زندگی زینب به خوبی واقف بود و می دانست که تاب تحمل این رنجها را تنها روحی بلند و قلبی چون کوه و دلی سرشار از عشق شکوفه ولایت
به خدا خواهد داشت . گویا مصیبت و سختی با سرنوشت زینب عجین شده و خداوند صبر و پایداری را در او جلوه گر ساخته است ، تا اسوه و الگویی برای همه پویندگان راه خدا باشد.
زینب مسیر پر حادثه و دردناکی را که در پیش دارد ، در همان زمان کودکی در آینه رویا می نگرد و برای جدش پیامبر بازگو می کند و پیامبر خدا حوادثی را که در انتظار اوست تعبیر می کند تا او که دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهرا است ، خود را برای رویارویی با این حوادث مهیا سازد . ارتحال پیامبر خدا نزدیک بود ، زینب نزد پیامبر آمد و با زبان کودکانه به پیامبر چنین گفت:
« ای رسول خدا ! دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از آن باد به این سو و آن سو می افتادم ، تا اینکه به درخت بزرگی پناه بردم ، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم . دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد . برای سومین مرتبه به شاخه دیگری پناه بردم ، آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست . در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم » .
پیامبر با شنیدن خواب زینب ، بسیار گریست و فرمود :
« درختی که اولین بار به آن پناه بردی جد توست که به زودی از دنیا می رود و دو شاخه بعد پدر و مادر تو هستند که انها هم از دنیا می روند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند که در مصیبت آنها دنیا تاریک می گردد ».
چندی نگذشت که گوشه ای از خواب زینب به وقوع پیوست و سایه پر مهر پیامبر از سر زینب و مسلمین رخت بر بست و او اولین پناهش را از دست داد و این تازه آغاز راه بود و او همچنان در انتظار حوادث تلخ و دردناکی است که در پیش رو دارد. فاطمه (س) بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند . بنابر این زینب(س) از محبت های مادری چون صدیقه کبری بیش از چند سالی بهره نبرد .
زینب در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهل بیت و فدک حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن جلسه به یاد داشت ؛ بطوری که خود یکی از راویان آن به شمار می آید . او از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده می شد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید ، ظلم و جنایت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولایت دفاع کند.
زینب بعد از مادر در سایه تربیت های پر مهر پدری چون علی و در کنار برادرانی چون حسن و حسین رشد می یابد و از همان دوران کودکی مشکلات فراوان و فشارهای روحی بیشماری را تجربه کرده و در برابر انها مقاومت می کند و بدین گونه دوران کودکی را پشت سر می گذارد.
اینک زینب به سال های تشکیل زندگی نزدیک شده است . او می داند که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت ، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است . ولی زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خدا است ، رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمی کند . او می داند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش باشد . او میداند که به ثمر نشستن قیام حسین(ع) و شهادت عزیزانش ، نیازمند آزادگی در اسارت ، صبر و پایداری ، و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است .
از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی برادرش حسین را قید می کند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و اهل بیت(ع) ، چون عبد الله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری به پایان می یابد و عبدالله بن جعفر به افتخارهمسری زینب کبری(س) نائل می گردد.عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر ، فرزند ابوطالب و برادر علی(ع) و از جانبازان جبهه موته و شهیدان بزرگ اسلام است . شخصیت جعفربن ابی طالب را که معروف به جعفر طیار است ، میتوان از اظهار علاقه و سخنان پیامبر اکرم(ص) درباره او دریافت . هنگام فتح خیبر، زمانی که جعفر از حبشه مراجعت کرد پیامبر او را در آغوش گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: نمی دانم بخاطر کدامیک خوشحال تر باشم ، بخاطر ورود جعفر یا فتح خیبر ؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند.
بدون شک از دورانهای مهم تربیت انسان و شکل گیری شخصیت او دوران کودکی است . زینب ، در خانه ای تربیت و رشد یافت ، که عالیترین زندگی خانوادگی است و در طول تاریخ بشر خانواده ای به این بزرگی و عظمت نیامده است و نخواهد آمد. شخصیت زینب در خانه ای شکل گرفت که نور ایمان در آن می درخشید و سرشار از صفا و صمیمیت و اکنده از معنویت و عشق به خدا بود . خانه ای که پدری چون علی دارد و مادری چون فاطمه ، پدر و مادری که انگیزه حرکتها و فعالیتهایشان فقط انجام وظیفه الهی بود. زینب در این محیط و تحت تربیت چنین پدر و مادری رشد می یابد و در چنین مدرسه ای معارف الهی و آداب اسلامی را فرا می گیرد وبه تربیت دینی و فضائل اخلاقی دست می یابد و به کمال می رسد. وبدین گونه مهمترین و اساسی ترین کلاس آموزش خانه داری ، شوهر داری ، تربیت فرزند ، اداره زندگی و بطور کلی اداب معاشرت زینب ، دورانی بود که در مادرش حضور داشت و از رفتار و زندگی او الگو می گرفت.
زینب نمونه با شکوه صمیمیت ، همدلی و همراهی را در کانون پر مهر پدر و مادر خویش مشاهده کرده بود و لذت آن را از یاد نمی برد. او تعاون و همکاری در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و می دید که پدر هیزم و آب خانه را تهیه می کرد و مادر آسیا می کرد ، خمیر می ساخت و نان می پخت. آداب شوهر داری را از مادرش بخوبی فراگرفته بود و می دانست که جهاد زن آن است که به نیکویی همسرداری کند.
زینب ، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از یاد نمی برد و عطوفت های مادر از شیرین ترین خاطره های او بود. او سخنرانی مادرش در مسجد- در دفاع از کیان اسلام و ولایت – را فراموش نمی کند. و از آن درس دینداری و حراست از دستاوردهای جد بزرگوارش پیامبر اکرم و حمایت از دین خدا را فرا می گیرد.
و بالاخره شخصیت والایی چون زینب کبری که در کانون ولایت رشد یافته و در سایه این تربیت ها بزرگ شده است ، دریایی است از معرفت و فضیلتهای انسانی و تجربه های اخلاقی و تربیتی که از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اکنون به خانه شوهر می رود و کانون زندگی را تشکیل می دهد و به عنوان مربی بزرگ و نمونه ای در سنگر مقدس خانه انجام وظیفه می کند.
بانوی بزرگ اسلام زینب کبری(س) حدود سی و پنج سال داشت که پدرش علی(ع) به شهادت رسید. او روزها و سالهای مظلومیت پدر خود را به یاد داشت و شاهد بود که بعد از رحلت پیامبر اسلام ، ولایت پدرش را که بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود ، نادیده گرفتند و بر جایگاهی که پیامبر بعد از خود برای علی(ع) تعیین کرده بود و کرارا آن را گوشزد می کرد و مسلمانان را به آن توصیه می فرمود غاصبانه تکیه زدند . امیرالمومنین که جز به حفظ اسلام و مسلمین نمی اندیشید همچنان صبر کرد و بیست و پنج سال سکوت اختیار کرد. زینب در این دوران ، حوادث را بدقت پی گیری می کرد و بر بینش و آگاهیهای خود می افزود. هوا پرستی و دنیا طلبی بسیاری را می دید ، دوست و دشمن را بخوبی از یکدیگر تمیز می داد. زینب ، همه این دشمنی ها را می دید و عظمت صبر پدر را درمی یافت. هم او که فرمود: « صبرت و فی العین قذی و فی لحلق شجا شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است.»
زینب از صبر او الهام می گرفت و درس فداکاری می آموخت. می آموخت که چگونه باید تمام مشکلات و رنج های راه خدا را تحمل کرد ، محرومیت ها را پذیرا شد و مصالح فردی را فدای مصلحت اسلام کرد.
پنج سال حکومت علی برای زینب بسیار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستری در آن زمان چنان اوج داشت که بسیاری از کسانی که به هوس متاع دنیا ، ریاست ، پست و مقام و ثروت اندوزی به سوی علی روی آورده بودند از دشمنان سرسخت او شدند. قضاوت حضرت درباره دخترش – که گردنبندی را از بیت المال به امانت گرفته بود – که « اگر این امانت را از بیت المال به صورت عاریه و ضمانت نگرفته بودی نخستین زن هاشمی بودی که دستت را بخاطر دزدی قطع می کردم » ریشه های طمع را در آنان می سوزاند.
سحرگاه 19 رمضان سال 40 هجری صدایی اسمان و فضای شهر کوفه را پر کرد که خبر از شهادت امام عدالت و راستی ، در محراب عبادت می داد.
زینب (س) ، همچون دیگر فرزندان ان حضرت از اولین افرادی بود که خود را به بالین پدر رسانید و فرق شکافته اش را نظاره کرد. زینب بانویی است حدود سی و پنج ساله و سرشار از عواطف و احساسات. او تعلق خاطری بس عمیق با پدری دارد که سی سال در سایه محبت های او ارام گرفته است.
او چگونه خود را به پدر رسانده است؟ چه سخنی به هنگام دیدن چهره خونین پدر داشته است؟ پاسخ این پرسشها بخوبی روشن نیست. ولی ندبه های جانسوز زینب بر بالین پدر که صدای مردم بیرون از اتاق را به ناله بلند کرد ، بیانگر عمق مصیبتی است که بر جان زینب وارد شده است. حادثه ای که دل سنگ را آب می کند و دوستان حضرت را بیتاب.