با مطالعه اجمالی فرمایشات امام علی علیه السلام در مورد عقل – که ضمن احادیث متعددی در نهجالبلاغه، غرر الحکم و درر الکم ، اصول کافی و سایر کتب حدیث نقل گردیده است – چنین بنظر میرسد که عقل در کلام امام علیه السلام از اهمیت و ماهیت خاص برخوردار است.
امام علی علیه السلام در فرمایشات متعددی ، عقل و اهمیت آن را متذکر شدهاند ، جهت مراعات اختصار در مطالب ، در برخی از سخنان امام در خصوص اهمیت عقل اشاره میگردد .
از دیدگاه امام علی علیه السلام: عقل بهترین موهبت الهی و برترین نعمت است.
از امیر المومنین علی علیه السلام سوال شد » ما افضل ما اعطی الانسان؟
قال:» غریزه عقل « برترین چیزی که به انسان بخشیده شده چیست؟
فرمود: غریزه عقل.
امام علی السلام بهترین موهبت خداوند را به انسان عقل میدانند و میفرمایند: »خیر المواهب العقل« امام علیه السلام در مقایسه نعمتهای الهی به انسان برترین نعمت را عقل دانسته و میفرمایند:»افضل النعم العقل« .
»لانعمه افضل من العقل« یعنی هیچ نعمتی بالاتر از عقل نیست.
اهمیت این نعمت گرانمایه را در بیان دیگر آن حضرت به وضوح میتوان دریافت، آنجا که امام علیه السلام فلسفه وجودی بعثت انبیاء را رشد و شکوفایی این موهبت الهی میداند و میفرماید: »فبعث فیهم رسله، و واتر الیهم انبیائه ، لیستأ دوهم میثاق فطرته و یذکرو هم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا الیهم دفائن العقول.« پس خدای تعالی پیغمبران خود را در بین آنان برانگیخت و ایشان را پی در پی می فرستاد تا عهد و پیمان خداوند را که جبلی و فطری آنان بود بطلبند و به نعمت فراموش شده (توحید فطری) یاد آوری شان کنند و از راه تبلیغ با ایشان گفت و گو نمایند و عقلهای پنهان شده را (که در زیر غبار کفر پوشیده و بر اثر تاریکی ضلالت و گمراهی مستور شده) بیرون آورده به کار اندازند.
پس هدف از ارسال رسل آن بوده است که گنجینه عقل و خرد آدمیان را در پهنه زندگی بپرا کنند و بگسترانند.
2-عقل مایه فضیلت و ارزش انسان است.
امام علی علیه السلام فضیلت و ارزش هر انسانی را وابسته به عقل او دانسته و می فرماید: »قیمه کل امرءعقله« ارزش هر انسانی ، عقل اوست.
»الانسان بعقله« حقیقت (آدمی و) انسان به عقل اوست.
»العقل فضیله الانسان« عقل مایه فضیلت انسان است.
»غایه الفضائل العقل« والاترین فضیلت ها عقل است.
3-عقل عامل کمال و هدایت الهی است.
امام علیه السلام می فرماید: «کمال الانسان العقل« کمال انسان به عقل است.
امام رشد و کمال شخصیت انسان را نیز در گرو عقل می داند و میفرماید: »بالعقل کمال النفس« از دیدگاه امام عقل می تواند انسان را به سوی کمال و سعادت واقعی رهنمون سازد.
امام می فرماید: »کفاک من عقلک ما اوضح لک سبل غیک من رشدک« در ارزش و اهمیت عقل تو همین کافی است که راههای انحراف و سقوط تو روشن و واضح میکند.
امام علیه السلام عقل را عامل نجات انسان می دانند و می فرمایند:»ما استودع ا… امرء عقلا إلا استنقذه به یوماً ما« خداوند عقل را به انسان نداده مگر آن که عامل نجات آدمی از مشکلات و گرفتاریها باشد.
عقل از دیدگاه امام علیه السلام ، عقل رسول حق و حجت خدا بر همه بندگان است، و بدین سبب است که امیر المومنین علی علیه السلام میفرمایند: »العقل رسول الحق« ، اگر چه عقل و انبیا عدل و هم سنگ یکدیگر نیستند ، اما شاید بتوان گفت که رسولان الهی به اعتباری به دو دسته تقسیم میشوند، رسولی در بیرون و رسولی در درون وجود آدمیان ، که بر رسولان بیرونی و هدایت گران جمعی لفظ پیامبر اطلاق شده است و بر پیامبر درونی کلمه عقل ، لذا امام کاظم علیه السلام در بیان اهمیت و اعتبار عقل خطاب به هشام می فرماید: »یا هشام إن ا…علی الناس حجتین ، حجه ظاهره و حجه باطنه فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه علیهم السلام و اما الباطنه فالعقول« ای هشام!
همانا حجت خداوند بر مردم 2 حجت است یک حجت آشکارو بیرونی و حجت دیگری درونی، اما حجت آشکار ، همان فرستادگان و پیامبران خداوند و ائمه هستند و حجت درونی همان عقلهای آنان است.
منبع: نهج البلاغه فیض الاسلام- غرر الحکم و در الکلم پس بنا به روایتی منسوب به امام علیه السلام در مجمع البحرین: »العقل شرع من داخل و الشرع عقل من خارج.« عقل حجت خدا بر مردم است و شرعی در درون و شرع بیرونی – شریعت الهی – نیزبا تعبیر عقل بیان شده است و علت نزول شریعت یا عقل بیرونی ، هدایت و شکوفایی و رشد و تعالی رسول درونی است که رسول درونی جز با بهره گیری از دین و راهنمایی پیامبر بیرونی به سر منزل سعادت نمی رسد و فلسفه ظهور پیامبران نیز دعوت مردم به سوی تعقل در آثار الهی است.
3-عقل برترین غنای آدمی و پر سودترین ثروت است.
اهمیت عقل از دیدگاه امیر المومنین علی علیه السلام تا بدانجاست که به فرزندش امام حسن علیه السلام می فرمایند:«یا بنی، ان اغنی العقل» پسرم بی نیازترین بی نیازی عقل است.
امام علیه السلام هیچ مال و ثروتی را پرسودتر از عقل و تعقل نمیدانند و میفرمایند: »لامال اعود من العقل« »العقل اغنی الغناء و غایه الشرف فی الاخره و الدنیا عقل بینیاز کنندهترین توانگریها و نهایت شرف و بزرگواری در دنیا و آخرت است.
4-عقل موجب فراگیری علوم و درک و فهم در انسان است.
امام علیه السلام میفرمایند: »العقل مرکب العلم« عقل مرکب علم و دانش است.
»بالعقول تنال ذروه العلوم« با عقلها قله علوم به دست می آید.
»العقل اصل العلم و داعیه الفهم.« عقل ریشه علم و دانش است، و انسان را به فهم و اندیشه میخواند.
»العقل داعی الفهم.« عقل و خرد دعوت کننده به فهم و زیرکی است.
»در جریان تعلیم و تربیت فهم جانشین مجاورت و تکرار میشود.
فهم یعنی اینکه فرد آنچه راکه می بیند یا میشنود مورد بررسی قرار دهد.« 5-عقل موجب هدایت انسان به عدل و خیر و دوری او از زشتی است.
امام علی علیه السلام می فرمایند: »العقل ینبوع الخیر« عقل چشمه خیر و نیکی است.
»العقل منزه عن المنکر آمربالمعروف« عقل پاکیزه کننده از کار زشت و دستور دهنده به کار نیک است.
»غریزه العقل تحدوا علی استعمال العدل« غریزه عقل، انسان را بر عدل کردن وادار مینماید.
»غریزه العقل تأبی ذمیم الفعل«غریزه عقل از کار زشت و نا پسند و نکوهیده ، سرباز میزند.
6-عقل موجب دینداری و عبادت خداوند است.
امام علی علیه السلام میفرمایند: »هبط جبرئیل علی آدم فقال: یا آدم ، إنی امرت أن اخیرک واحد من ثلاث فاختر واحده ودع اثنتین فقال له آدم: و ما الثلاث یا جبرئیل؟
فقال: العقل و الحیاء والدین.
قال آدم: فانی قد اخترت العقل.
فقال جبرئیل للحیاء والدین: انصرفا و دعاه ، فقالا یا جبرئیل انا امرنا ان نکون مع العقل حیث کان« امام علی علیه السلام میفرمایند: »هبط جبرئیل علی آدم فقال: یا آدم ، إنی امرت أن اخیرک واحد من ثلاث فاختر واحده ودع اثنتین فقال له آدم: و ما الثلاث یا جبرئیل؟
فقال جبرئیل للحیاء والدین: انصرفا و دعاه ، فقالا یا جبرئیل انا امرنا ان نکون مع العقل حیث کان« جبرئیل بر آدم فرود آمد و گفت: ای آدم، به من فرمان رسیده است که از تو بخواهم تا یکی از سه چیز را برگزینی ، پس یکی را برگزین و دو تای دیگر را واگذار ، آدم گفت : من خرد را بر گزیدم.
آنگاه جبرئیل بر»آزرم« و »دین« گفت: دور شوید و او را به حال خود واگذارید.
آنها گفتند: ای جبرئیل ، به ما فرمان شده هر جا عقل باشد با آن باشیم.
چنان که در روایت از قول امام علیه السلام اشاره گردید هر کجا عقل باشد حیاء و دین با آن است.
»لا دین لمن لا عقل له« دین ندارد کسی که عقل ندارد.
»ما آمن مومن حتی عقل« ایمان نیاروده مومن تا اینکه عاقل و دانا باشد.
(تعقل کند) خداوند با چیزی بهتر از عقل پرستش نشود.
»ما عبدا… بشیء افضل من العقل« 6-عقل وجه تمایز انسان بر سایر موجودات است.
انسان با اینکه یک حیوان است و غرایز و خواستههای حیوانی به او احاطه کرده و به این سو و آن سو جذبش میکنند، اما به وسیله وجود عقل از سایر حیوانات امتیاز یافته است.عقل که به نام روح و نفس نیز خوانده می شود موجود شریف و گرانبهایی است که انسان را بر سایر حیوانات برتری داده است.
انسان به وسیله عقل می تواند تفکر و عاقبت اندیشی کند ، مصالح و مفاسد و سود و زیان امور را خوب بسنجد و حساب کند و سپس با بینایی کامل تصمیم بگیرد ، و بر طبق مصلحت اقدام نماید و در برابر خواستههای نفسانی مقاومت نماید و آنها را تعدیل و کنترل کند.
در بین خواستههای غرایز تعادل برقرار سازد و از افراط و تفریتطها جلوگیری نماید.
اگر عقل در بدن حاکمیت یافت ، نفس حیوانی و خواستههای آن را مهار می کند و به انسان آزادی می دهد.
به همین جهت از عقل در احادیث تعریف وتمجید شده است برای نمونه: »عبدا… بن سنان میگوید: به امام جعفر صادق علیه السلام عرض کردم: ملائکه افضل هستند یا آدمی زادگان؟
فرمود: امیر المومنین علی ابیطالب علیه السلام فرمود: خدای متعال در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در حیوانات شهوت را بدون عقل قرار داداما در آدمی زادگان عقل و شهوت را با هم ترکیب نمود.
پس هر کس عقلش را بر شهوتش غلبه دهد از ملائکه بهتر است و هر کس که شهوتش را بر عقل غلبه دهد از حیوانات بدتر خواهد بود.« پس هر کس عقل بر شهوتش غلبه نماید از فرشتگان برتر است و هر کس شهوت بر عقلش غلبه نماید از چهار پایان کمتر است.
با این بیان، انسان و حیوان در نیروی شهوت با یکدیگر مشترک میباشد ولی انسان و ملائک در این مورد با یکدیگر تفاوت دارند.
«ماهیت عقل از منظر مولا علی علیه السلام» بیان ماهیت عقل ، یعنی چیستی اولیه و بنیادین عقل برای تبیین دیدگاه امام علیه السلام در مورد عقل ضروری به نظر می رسد ، لذا ابتدا خود را با این سوال اساسی مواجه میبینیم که ماهیت عقل از دیدگاه امام علی علیه السلام چیست؟
برای پاسخ به این سوال ، تعابیر مختلف امام علی علیه السلام از عقل مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است .
با توجه به تعابیر متعدد امام علیه السلام از عقل به غریزه چنین استنباط میگردد که از دیدگاه امام علیه السلام عقل غریزهای در وجود انسان میباشد.
از امیر المومنین علی علیه السلام سوال شد »ما افضل ما اعطی الانسان؟
قال: غریزه العقل« برترین چیزی که به انسان بخشیده شده چیست؟
فرمود: غریزه عقل .
امام علیه السلام در احایث ذیل نیز از عقل به غریزه تعبیر نموده است: »العقل غریزه تزید بالعلم و التجارب« عقل غریزهای است که به سبب علم و تجربهها افزون شود.
»العقل غریزه تربیها التجارب« خرد نیروی درونی است که با تجربه پرورش مییابد.
گاه در برخی از سخنان امام علیه السلام واژه عقل به صورت مضافالیه به کار رفته است.
برای مثال: »غریزه العقل تحدوا علی استعمال العدل«غریزه عقل ، انسان را بر عدل کردن وادار می نماید.
»غریزه العقل تأبی ذمیم الفعل« غریزه عقل از کار زشت و نکوهیده ، سر باز میزند.
خواجه نصیر الدین طوسی، درباره عقل گفته است: »عقل غریزهای است که در صورت سالم بودن حواس ، موجب آگاهی به ضروریات میشود.
عقل مشترک لفظی است و در چیزهای دیگر نیز اطلاق میشود.« راغب اصفهانی گفته است: »عقل غریزی عبارت است از نیرویی که انسان به واسطه آن برای قبول علم صلاحیت دارد و وجود آن در بچه مانند وجود درخت خرما در هسته آن و وجود خوشه گندم در دانه آن است.« علامه شید مطهری فرمود: »عقل یک حالت غریزی و طبیعی دارد.
که هر کس دارد.« این نکته که امام علی علیه السلام عقل را نوعی غریزه میدانند که به واسطه علم و تجربه افزایش مییابد، بسیار جای تأمل است.
برای تبیین دیدگاه امام علی علیه السلام در مورد ماهیت عقل به عنوان غریزه ، ابتدا مفهوم غریزه را از دیدگاه امام علی عله السلام مطرح و سپس به تبیین غریزه عقل در وجود انسان از دیدگاه امام خواهیم پرداخت.
امام علی علیه السلام ترکیبات مختلف از ریشه فعل غرز را که به معنای داخل کردن یا فرو بردن ، به عنوان مثال سوزن را داخل شیئ ی کردن نی در زمین و معانی دیگری مشابه این است ، در فرازهای گوناگونی از نهج البلاغه به کار برده است .
از این موارد ، گزیدههایی را انتخاب کردهایم تا به کمک آنها بتوانیم مراد حضرت را از لفظ غریزه در یابیم.
درخطبه اول نهج البلاغه حضرت به ذکر خلقت آسمان و زمین و خلقت حضرت آدم علیه السلام پرداخته و در زمینه خلق عالم چنین فرموده است: »أنشأ الخلق إنشاء ، و ابتداه ابتداء ، بلا رویه أجالها و لا تجربه استفادها لا حرکه أحدثها و لا همامه نفس اضطراب فیها أحال الاشیاء لأ و قاتها لآءم بین مختلفاتها و غرّز غرائزها… « امام علیه السلام پس از آن که نحوه شروع خلقت را متذکر میشوند، در مورد اشیاء میفرمایند: هر شیئی را به وقت مناسب خود احاله داد و بین ویژگیهای مختلف آنها نزدیکی و یکپارچگی ایجاد کرد و غرایز یعنی طبایع آنها را در آنها قرا داد .
در این خطبه با توجه به ریشه لغوی غرز و مفاد آن که سخن از خلقت است ، چنین استنباط میگردد که غرائز ویژگیهایی است که در خلقت و طبیعت موجودات نهاده شده است.
این نکته با توجه به فرازی از خطبه 90 نهج البلاغه که در ذیل آورده میشود و در آن نیز سخن از خلقت اشیاء است، بیشتر توضیح داده میشود.
»فأقام من الاشیاء أودها و نهج حدودها و لآءم بقدرته بین متضادّها و وصل أسباب قرائنها و فرقها أجناسا مختلفات فی الحدود و الأقدار و الغرائز و الهیئات.« امام علیه السلام پس از آن که شمهای از خلقت اشیاء را میفرمایند، عامل افتراق بین اجناس مختلف از موجودات را در چهار چیز خلاصه میکند.
و آن چهار چیز عبارتند از حدود، اندازهها، غرائز و ترکیبهای آنها.
با تعمق دراین بیان و مقایسه آن با خطبه اول نهج البلاغه ، چنین مستفاد میگردد که غرائز و ویژگیهای طبیعی موجودات هستند که در میان اجناس مختلف آنها از این لحاظ افتراق وجود دارد.
به عبارت دیگراصناف موجودات دارای غرائز گوناگونی هستند.
برای تحلیل دقیقتر مفهوم غریزه از منظر امام علی علیه السلام و نیز توجه به انواع آن ، امام چنین آورده ، که انسان وی را از مشورت با بخیل و ترسو و حریص، منع مینماید.
ایشان دلیل این منع را چنین بیان میفرمایند: »و لا تدخلن فی مشورتک بخیلاً یعدل عن الفضل و یعدک الفقیر و لاحباناً یضعفک عن الامور و لا حریصاً یزین لک الشره بالجور فان البخل و الجبن و الحرص، غرائز شتی یجمعها سوء الظن با… « امام علیه السلام در این خطبه بخل و جبن و حرص را غرائزی میداند که جامع همه آنها بد گمانی به خداوند است.
در این رابطه میتوان پرسید که آیا بخل و یا ترس و یا حرص غرایزی هستند که وجود آنها برای انسانی طبیعی است؟
و یا اینکه اینها غرایزی هستند که ریشه در غرایز دیگری دارند و در اثر ویژگی اکتساب به این صورت تجلی پیدا کردهاند؟
با تشریح هر یک موارد فوق میتوان به پاسخی نسبتاً روشن دسترسی پیدا کرد.
در تعریف بخل در کتب اخلاق آمده است که: »بخل عبارت است از خودداری از صرف مال در جایی که دادن سزاوار است ، همانگونه که اسراف (یعنی ضد بخل) عبارتند از دادن در آنجا که خودداری شایسته است و هر دو آنها مذموم و ناپسند است.
فعل پسندیده در این میان عبارت است از جودوسخاء که حد وسط آن دو به شمار میآید.« در این عبارت چنان که شیوه تحلیل در اخلاق اسلامی است، دیده میشود که بخل حد تفریط صفتی است که جودوسخاء نامیده میشود .
در واقع آنچه که طبیعی شمرده میشود همین حد وسط است و شکل افراطی آن یعنی اسراف و تفریطی آن یعنی بخل ، غیر طبیعی و ناسودمند به شمار میآید.
با توجه به آنچه که از منظر امام علی علیه السلام در مورد غریزه مطرح گردید، میتوان ویژگیهای زیر را غرایز بر شمرد : غرایز ویژگیهای طبیعی هستند که اساس آنها غیر اکتسابی است.
یکی از عوامل افتراق بین موجودات مختلف ، تفاوتی است که آنها در غرائز دارند.
تمامی موجودات اعم از انسان و غیر انسان دارای غریزه هستند.
غرائز فطری تحت تأثیر عوامل محیطی و اکتسابی قابلیت تغییر و دگرگونی دارند.
اینک برای تبیین بیشتر ویژگیهای غریزه در انسان به کلام امام رجوع میکنیم که از عقل بعنوان غریزهای در وجود انسان تعبیر نمودهاند.
امام علیه السلام درتعریفی که از عقل متذکر شدیم، آن را غریزهای میدانند که با علم و تجربه افزایش مییابد.
این نکته که امام علیه السلام عقل را نوعی غریزه میدانند که به واسطه علم و تجربه افزایش یا رشد پیدا میکند بسسیار جای تأمل داشته و خود نشانگر این مطلب است که لفظ غریزه در کلام امام مفهومی خاص دارد .
امام علیه السلام در جایی انسانیت انسان را تنها به عقل او دانسته و میفرمایند: »الانسان بعقله« (انسانیت انسان ، عقل اوست).
در حدیثی از ایشان که در بحث اهمیت عقل نیز ذکر گردید، چنین آمده که در حیوانات نیروی شهوت وجود دارد و در انسان هم نیروی شهوت وهم نیروی عقل .
با توجه به این نکته و نیز سایر موارد کاربرد عقل درقرآن و حدیث ، چنین بر میآید که ویژگی منحصر به فرد آدمی که وی را از سایر اصناف حیوانات مجزا میسازد، ویژگی عقل یا غریزه عقل است.
باید توجه کرد که این انحصار ، در بعد تبدیل این ویژگی آدمی به فعل ، مورد نظر است یعنی تا وقتی خصوصیت عقلانی به فعلیت نرسیده باشد وجود و عدم آن علی السویه خواهد بود.
نکته دوم در این رابطه این است که عقل خصوصیتی است که در میان آحاد مختلف آدمی از شدت و ضعف برخوردار است.
در اصول کافی از رسول گرامی اسلام ، حضرت محمدصلی ا… علیه و اله وسلم نقل شده که می فرمایند: »انا معاشر الانبیاامرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم« ما جمعیت پیامبران مأمور هستیم با مردم به میزان عقلشان سخن بگوییم.
نکته مهم دیگر در تعریف عقل از نظر امام علیه السلام این است که غریزه عقل ، تحت تأثیر تجربه و یا عوامل محیطی دگرگون شده و رشد مییابد.
البته چنین به نظر میرسد که موجودات به تناسب قدرت یادگیری و ظرفیت لازم برای کسب محرکهای محیطی ، به میزانهای مختلفی تحت تأثیر عوامل اکتسابی دگرگون میشوند.
حیوانات هر قدر ظرفیت یادگیری کمتری داشته باشند ، به همان میزان رفتارهای طبیعی و غرائز آنها کمتر دچار تحول میشود ، بلکه به شکل ثابتی بروز میکند .
در حالیکه حیواناتی که ظرفیت یادگیری آنها افزایش مییابد ، غرائز درآنها از شکل ثابت و کلیشهای خارج شده تحت تأثیر عوامل محیطی دگرگون میشوند، تا جایی که در انسان تأثیر عوامل محیطی بر روی غرایز به حداکثر خود رسیده است .
بدین ترتیب اصل این است که غریزه تحت تأثیر عوامل محیطی دگرگون میشود ، منتهی این دگرگونی با توجه به ظرفیت یاد گیری در حیوان متفاوت است.
با توجه به مطالب گفته شده در خصوص ماهیت عقل از منظر مولا علی علیه السلام به نظر میرسد که عقل از نظر ماهیت »غریزهای است ویژه انسان که علم و تجربه موجب غنای آن میگردد.« ثمرات عقل از منظر مولا هر موجودی دارای آثاری است که در پرتو آن ثمرات میتوان تا حدودی به ویژگیهای آن پی برد .
انسان زنده حرکت و پویایی و تلاش و کوشش دارد انسان مرده فاقد تحرک و پویایی است.
به وجود امور غیر مادی به واسطه آثارشان تا حدودی میتوان ، پی برد .
به عنوان مثال از پاسخ گوییهای صحیح دانشآموز ، میتوان تا حدودی به هوشمندی او پی برد ، و فهمید که فلان دانشآموز باهوش است.
هر چه تربیت عقلانی بیشتر به بار بنشیند ، ثمرات گوناگون بیشتر جلوه و در عرصههای مختلف ظهور مینماید.
با توجه به گستردگی آثار و نتایج عقل و تعقل در کلام امام علی علیه السلام و برای پرهیز از اطاله کلام به ذکر برخی از ثمرات عقل وتعقل از دیدگاه ایشان اکتفا میگردد.
بیرغبتی به دنیا و توشهگیری برای آخرت امام علیه السلام میفرمایند: »ردع النفس عن ز خارف الدیا ثمره العقل« میوه خردمندی جان را از زرق و برق دنیا رهانیدن است.
»حد العقل الانفصال عن الفانی و الاتصال بالباقی« مرز خردمندی جدایی از ناپایدار و پیوستن به پایدار است.
»من العقل التزوید لیوم المعاد« از نشانههای خرمندی .
توشهگیری برای روز قیامت است.
»من عقل تیقظ من غفلته ، و تأهب لرحلته ، و عمردار إقامته« آن که خردمند است از غفلتها بیدار شود و برای سفر مهیا گردد.
تجربه اندوزی و عاقبت اندیشی امام علی علیه السلام میفرمایند: »العقل حفظ التجارب، و خیر ما جربت ما و عظک« عقل و خردمندی ، تجربه اندوزی است و بهترین تجربه آن است که تو را پند دهد.
»حفظ التجارب رأس العقل« تجربه اندوزی کمال و قله خردمندی و عقل است.
همچنین ایشان میفرمایند: »انما العقل التجنب من الثم والنظر فی العواقب والاخذ بالحزم.«جز این نیست که عقل عبارت است از دوری گزیدن از گناه ، و اندیشه کردن در سرانجامها ، و فرا گرفتن احتیاط و دور اندیشی در کارها.
»حد العقل النظر فی العواقب و الرضا بما یجری به القضاء.« حد و انتهای عقل ، نظر و اندیشه کردن در عواقب کارهاست ، و راضی بودن بدانچه که تقدیر الهی بر آن جاری گردد.
تدبیر نیکو (دوراندیشی) امام علیهالسلام میفرمایند: »أدل شیء علی غزاره العقل حسن التدبیر« دلالت کنندهترین چیزی بر بسیاری عقل آدمی نیکویی تدبیر اوست.
»لاعقل کالتدبیر« هیچ عقلی همچون تدبیر نیست.
»من العقل مجانبه التبذیر و حسن الالتدبیر« از نشانههای عقل دوری جستن از بیهودگی و نیک دوراندیشی است.
دینداری و شناخت و پرستش خداوند امام علیه فرمود: »الدین و الأدب نتیجه العقل« دین داری و ادب نتیجه وثمره عقل است.
»علی قدر العقل یکون الدین،… « دینداری به اندازه عقل است،… .
»بصنع ا… یستدل علیه ، و بالعقول تعتقد معرفته« با عقل شناخت خداوند پایدار شود.
»الحمدلله … الذی بطن من خفیات الامور ، و ظهر فی العقول بما یری فی خلقه من علامات التدبیر« ستایش خدای را سزاست … آن خدایی که از امور نهانی ، پنهان است و در خردها آشکار است ، بدانچه در آفرینش ، از نشانههای تدبیر ، عیان کرده است.
کلام رسول اکرم صلی ا… علیه و اله وسلم بر همین مطلب گواه است آنجا که فرموده: »عقل سه جزء دارد ، یک جزء آن معرفت خداوند و جزء دوم آن طاعت پروردگار و جزء سوم دوری از نافرمانی خدای متعال است.« از احادیث فوق الذکر چنین استفاده میشود که انسان با بهرهمندی از عقل میتواند به شناخت و پرستش خداوند نائل گردد.
علم آموزی و درک و فهم »العقل مرکب العلم« عقل مرکب علم و دانش است.
»بالعقول تنال ذروه العلوم« با عقلها قله علوم به دست میآید.
انسان به واسطه به کارگیری عقل به فهم صحیح امور و دریافت درست از هستی راه میبرد.
»العقل اصل العلم و داعیه الفهم« عقل ریشه علم است ، و انسان را به فهم می خواند.
امام علیه السلام فرمدهاند: »من عقل فهم« هر که تعقل کند می فهمد.
»العقل داعیه الفهم« عقل دعوت کننده به فهم است.
راغب اصفهانی میگوید: »فهم مقدمهای برای عقل است.
یعنی کسی که معنای چیزی را نمیفهمد قطعاً تعقل ندارد و کسی که فهم نداشته باشد عقل هم برایش نیست و لذا گاهی فهم را نیز عقل مینامند ، اگر چه مرتبهای پایینتر از عقل دارد و عقل درجهای برتر از فهم است و این بدان جهت است که قوه فهم ، درک اشیاء جزئی را بر عهده دارد و عقل درک کلیات را ،یعنی عقل اعتراف به حسن عدالت و قبح ظلم میکند و فهم تعیین مورد مینماید و معلوم میکند که آن عدل است با ظلم .« کسب مکارم اخلاقی امام علی علیه السلام فرمودهاند: »الدین و الأدب نتیجه العقل« دین داری و ادب ، نتیجه عقل است.
»الأدب فی انسان کشجره أصلها العقل« ادب در آدمی به مانند درختی است که ریشه آن خرد می باشد.
»ثمره العقل الصدق« نشانه خردمندی، مدارا کردن میوه خردمندی ، راستگویی است.
»العقل شجره ثمرها السخاء و الحیاء« عقل، درختی است که میوهاش سخاوت و حیاء است.
»علیک بالسخاء فإنه ثمره العقل« بر تو باد بخشندگی که نتیجه عقل است.
»عنوان العقل مداراه الناس« نشانهی خردمندی مدارا کردن و خوش رفتاری با مردم است .
فصل پنجم آثار و علایم عاقل آثار و علائم عاقل در احادیث برای شخص عاقل علائم و آثاری ذکر شده که به وسیله آنها میتوان عقل افراد و مقدار آن را به دست آورد.
حال ببینیم انسان عاقل که به فرمایش امام علیه السلام سعادت مندترین مردم است »اسعد الناس العاقل« ، دارای چه ویژگیهای است؟
برخی از ویژگیهای انسان عاقل طبق فرمایشات امام علی علیه السلام به شرح ذیل میباشد .
اطاعت و پیروی از خداوند امام علیه السلام فرمودهاند: »أطع ربک تسمی عاقلاً و لاتعصه تسمی جاهلاً« از خداوند پیروی کن تا خردمند نامیده شوی و نا فرمانی مکن که نادان نامیده میشوی.
»أعقل الناس أطوعهم لله سبحانه« عاقلترین مردم ، مطیع ترین آنان در برابر خداوند است.
»أعقل الناس اقربهم من ا… « عاقل ترین مردم کسی است که از دیگران به خدا نزدیکتر باشد.
تواضع و فروتنی از دیگر نشانههای رفتاری عاقل ، تواضع و عدم تکبر اوست .
چرا که عاقل میداند تکبر باعث برانگیختن نفرت مردم و انزوای متکبر از جامعه میشود و بر عکس فروتنی باعث جلب محبوبیت بیشتر نزد مردم میشود .
امام علیه السلام میفرمایند: »العقل یضع نفسه فیر تفع« خردمند نفس خود را از تکبر دور نگه میدارد و تواضع پیشه میکند و بالنتیجه تواضع ، اساس عقل و دانایی است و تکبر اساس جهل و نادانی .
از مصادیق تواضع خردمند ، همان پذیرش آراء مخالف و نیز مشورت با دیگران است که با دیگران است که متذکر خواهیم شد و خردمند در پرتو این فضایل میتواند پیشرفت علمی بهتری داشته باشد .
تکلم سنجیده و سکوت همراه با تفکر از ویژگیهای فرد عاقل و خردمند، مستدل و منطقی و عاقلانه سخن گفتن است (نه این که بدون اندیشه و بیجا حرفی بزند).
لذا »حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به هشام فرمود: ای هشام، امیر المومنین علیه السلام میفرمود: از علائم عاقل این است که سه خصلت در او باشد: وقتی سوال می کنند جواب میدهد و هنگامی که مردم از سخن ناتوان شوند سخن میگوید، و اگر مورد مشورت قرار گیرد با رعایت مصالح ، اظهار عقیده میکند .
پس کسی که این خصلتها در او نباشد احمق است.« همچنین امام علی علیه السلام فرمود: »لسان العاقل وراء قبله و قلب الاحمق وراء لسانه« زبان عاقل ورای قلب اوست بر خلاف اخمق که قلب او ورای زبان اوست و پس از تکلم تازه روی حسن و قبح کلامش میاندیشد.
نظر سید رضی(ره): عبارت فوق امام علیه السلام از معانی نیکو و دلپذیر است و مقصود آن است که خردمند زبانش را رها نمیکند و سخنی نمیگوید مگر پس از مشورت و صلاح دید اندیشه و تدبر و تأمل پایان کار پیشی میگیرد پس به آن ماند که زبان خردمند پیرو دل اوست و دل بیخرد پیرو زبانش میباشد و این معنا به عبارت دیگر نیز از امام روایت شده است به این مضمونی که »دل احمق در دهان اوست و زبان عاقل در دل او.« که معنای هر دو عبارت و فرمایش یکی است.
سخن عاقل همراه با حکمت و مثال است: امام علیه السلام فرمایش جالب در مورد سخن گفتن مستدل فرد خردمند دارند: »العاقل اذا تکلم بکلمه اتبعها حکمه و مثلا… « خردمند هر گاه سخن بگوید ، همراه با سخنانش دلائل محکم و قوی و مثال جهت قانع کردن شنونده میآورد ، اما فرد جاهل سخنان خود را با قسم و سوگند به شنونده تحمیل میکند.
عاقل، سخنی نمیگوید که قابل تکذیب باشد: خردمند به دلیل مراقبت از سخنان و فرآوردهای زبانش سعی میکند حرفهای مستدل و منطقی بگوید که پس از اظهار آن کلام نه خود و نه دیگران نتوانند سخن وی را تکذیب نماید ، »من صفه العاقل الا یتحدث بما یستطاع تکذیبه فیه.« خردمند اصولاً پر حرف نیست وتا ضرورت ایجاب نکند لب به سخن نمیگشاید لذا امام علیه لسلام میفرمایند : »اذا تم العقل نقص الکلام« هر گاه عقل کامل شود سخن کم شود.
البته عکس قضیه درست نیست یعنی هر کم حرفی دال بر پر عقلی نیست چه بسا جاهایی باشد که لازم است انسان سخن بگوید و از مرام یا مورد حقی دفاع کند.
ولی خردمند اگر کم حرف است و یا در جایی سکوت بکند سکوت وی همراه با تأمل و تفکر و اندیشه است: »العاقل اذا سکت فکر و اذا نطق ذکر… « حقیقت جویی و پذیرش آراء مخالف خردمند کسی است که به دنبال حقیقت است و از شنیدن نظرات مخالف با فکر و نظر خود نمیهراسد بلکه از آنها استقبال میکند.
»العاقل من وقف حیث عرف« عاقل کسی است که بایستد هر جا که بشناسد (یعنی در بحث و مناظره و قضاوت امثال اینها .) »أعقل الناس من ذل للحق فأعطاه من نفسه ، و عزه بالحق فلم یهن اقامته و حسن العمل به« عاقلترین مردم کسی است که در برابر حق فروتن باشد ، پس حق آن را ادا کند (اگر چه به زیانش باشد) و با حقیقت به عزت رسد و از این رو ، اقامه حق و عمل به آن را سبک شمارد.
»العاقل من اتهم رأیه و لم یثق بکل ما تسول له نفسه.« عاقل کسی است که متهم کند رأی و اندیشه خود را، و اعتماد نکند به هر چه نفس او برایش آرایش دهد.
»نصف العاقل احتمال« نیمی از عقل عاقل در واقع همانا تحمل نظرات و عقاید مخالف و سعه صدر داشتن در برخورد اینگونه عقاید است.
»الا و ان اللبیب من استقبل وجوه الا راء بفکر صائب« خردمند با فکر ، صائب و درست و منطقی با نظرات مخالف برخورد میکند تا شاید خطای خود و یا خطای دیگران را از میان آن نظرات دریابد.
حسن تنظیم زندگی دنیوی و اخروی از نشانههای خردمند در زندگی فردی ، اجتماعی و خانوادگی تقدیر معاش و تنظیم مخارج زندگی است »افضل الناس عقلا احسنهم تقدیراً لمعاشه و اشدهم اهتماما لا صلاح معاده« رعایت اعتدال و عدم اسراف و بخل در زندگی از اموری است که کمتر کسی میتواند رعایت کند و تنها فرد عاقل است که میتواند بخوبی حساب دخل و خرج خود را داشته باشد و در عین حال اهتمام به این امور وی را از توجه و تهیه زاد وتوشه اخروی باز ندارد لذا فرد خردمند به فکر اصلاح معاد و ذخیره کردن اعمال برای نیل به سعادت جاودانی در زندگی آخرت نیز هست و این از مصادیق آیندهنگری و ژرف اندیشی فرد عاقل میباشد.
امام علی علیه السلام فرموده است: » … و لیس للعاقل ان یکون شاخصاً الا فی ثلاث: مرمه لمعاش أو خظوه فی معاد أو لذه فی غیر محرم« وخردمند را نسزد که جز به پی سه چیز رود: زندگی را سر و سامان دادن ، یا در کار معاد گام نهادن ، و یا گرفتن کام از چیزهای غیر حرام .