معاد از ماده عود به معنی برگشتن است چون روح دوباره به بدن برگردانده می شود.
معاد از اصول دین مقدس دین اسلام است واعتقاد به آن واجب که هر کسی دوباره پس از مرگ زنده شود و به جزای عقیده و عملش می رسد.
مسئله معاد که ابتدایش مرگو قبر و سپس قیامت کبری و پایانش بهشت یا جهنم است با این حواس ظاهریه درک نمی شود هر چند اصل معاد به دلیل عقل ثابت است به تفصیلی که ذکر می شود لیکن محال است کسی به تنهایی سر در بیاورد که بعد از مرگ چه خبر است غیر از وحی راه دیگری ندارد.
زیرا هر کس در عالم و مقامی است ادراکش از حدود آن عالم تجاوز نخواهد کرد مثلاً طفلی در عالم رحم است محال است چگونگی و بزرگی علم بیرون رحم را بفهمد و محال است بی پایانی فضا و موجودات آن را دریابد همچنین کسی که در عالم ملک است و اسیر ماده و طبیعت است چگونه می شود ملکوت را بفهمد که باطن عالم ملک است و جایگاهش پس از خلاصی از این عالم می باشد و خلاصه خصوصیات عوالم پس از مرگ نسبت به کسی که در عالم دنیا است غیب است و برای شناختن آن جز تصدیق آن چرا که حضرت آفریدگار خبر داده راهی نیست پس بنابراین اگر کسی بگوید از عقل ما دور است که پس از مرگ فلان طور شود اصلاً حرفش مورد قبول نیست چون خصوصیات آن ربطی به عقل ندارد و جمیع عقلا آن چه را محمد (ص) و آل او فرموده اند هم تصدیق می کنیم زیرا آن بزرگواران معصوم و محل نزول وحی حضرت آفریدگارند[1] بهشت[2] در آخرت جائی را پروردگار عالم خلق فرموده و ذخیره برای کسانیکه با ایمان و تقوی از اینجا بروند قرار داده است در این مهمانخانه انواع پذیرائیها و اقسام نعمت ها و لذتها که در خور بزرگی خداوندی و وسعت آن عالمست تدارک فرموده به طوری که دانستن حقیقت و تفصیل آن برای اهل این عالم محال است و این مانند اطلاع یافتن بچه ای که در رحم است ازبزرگی و اوضاع و گزارشات دنیاست و لذا در قرآن مجید مجملاً میفرماید.
هیچکس نداند چه نعمتهای بزرگی که چشم آن ها را روشن می کند برای ایشان ذخیره شده در برابر کردارهای نیک آنها[3] و نسبت به نعمتهای بهشتی بیان کلی می فرماید برای بهشتیان در بهشت آن چه را که بخواهند موجود است.
و نزد ما از آن چه که بخواهند زیادتر است[4] ونیز در جای دیگر می فرماید (بهشتیان در آن چه را بخواهند همیشگی خواهند بود)[5] خلاصه جایی است که در آن ناکامی وناراحتی نیست اندوه و ضعف پیری و مرض و خستگی وکسالت در آن جا راه ندارد سلامتی مطلق از هر آنجا است لذا نامش دارالسلام می باشد سلطنت حقیقیه که عبارت ازقدرت تامه است بطوری که هر چه بخواهد بشود برای بهشتیان است که (ان اهل الجته ملوک) و در سوره دهر می فرماید (زمانیکه بینی آن جا خواهی دید نعمت فراوان و سلطنت و پادشاهی بزرگ را)[6] در این جا به پاره ای از نعمتهای بهشتی که در قرآن مجید است اشاره می شود.
بهشت را هشت در است و هر دری چیزی نوشته شده است و بر در اول نوشته: (لا اله الا الله محمد رسول الله(ص) علی ولی الله لکل شی حیله حیله طیب العیش اربع خصال القناعه وترک الحقد والحسد و مجالسه اهل الخیر).
یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش الا خدای به حق و محمد فرستاده ی خداست و علی ولی خداست و هر چیزی را چاره ای هست و چاره ی خوشی چهار خصلت است قناعت و افکندن کینه از دل و حسد بیرون کردن و مجالست و محاصبت اهل خیر.
و بر در دوم از در های بهشت نوشته: (لا اله الا الله محمد رسول الله (ص) علی ولی الله لکل شی حیله وحیله السرور فی الاخره اربع خصال مسح راس الیتامی و التالف علی الارامل و السعی فی حاجه المسلمین و تفقد الفقراء و المساکین).
یعنی چاره خوشحالی در آخرت چهار چیز است دست از سر ترحم و مهربانی بر سر یتیمان مالیدن و مهربانی بیوه زنان و سعی نمودن در حاجت مومن و تفقد از فقراء ومساکین.
و بر در سوم از درهای بهشت نوشته: (لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله لکل شی ء حیله و حیله و حیله الصحه فی الدنیا اربع خصال قله الطعام و قله النوم وقله المنثی و قله الکلام).
و بر در چهارم از درهای بهشت نوشته: (لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله من کان یومن بالله و الیوم الاخر فلیکرم جاره و من کان یومن بالله و الیوم الاخر فلیکرم ضیخه و من کان یومن بالله و الیوم الاخره فلیبر بوالدیه و من کان یومن بالله و الیوم الاخر فلیقل خیراً و یسکت).
و بر در پنجم از درهای بهشت نوشته: (لا اله الا الله محمد رسول الله (ص) علی ولی الله من ارادان لایذل و لاتذلل احدا و من ارادان لایشتم احدا و من ارادان لایظلم فلا یظلم احدا ومن ارادان یتمسک بالعروه الوثقی فی الدنیا و الاخره فلیتمسک بقول لا اله لا الله محمد رسول اله (ص) علی ولی الله).
و بر در ششم از درهای بهشت نوشته: (لا الا الا الله محمد رسول الله (ص) علی ولی الله من احب ان یکون قبره واسعاً فلینظر فی المساجد و من احب ان لا یاکله دود فی الارض فلیانس المساجد).
یعنی هر کسی که دوست داشته باشد که قبر او و وسیع و فراخ باشد پس باید که پاکیزه گرداند مساجد را و هر کسی که بخواهد نخورد بدن او را کرم زمین پس باید که انس گیرد با مسجدها.
و بر در هفتم از درهای بهشت نوشته: (لا اله الا الله محمد رسول الله (ص) علی ولی الله بیا من القلب فی اربع خصال فی عیاده المریض و اتباع الجنایز و شری اکفان الموتی و رفع القرض).
و بر در هشتم از در های بهشت نوشته: (لا اله الا الله محمد رسول الله(ص) علی ولی الله من اراد دخول من هذه الابواب الثمانیه فلیتمسک با ربع خصال بصد قد و سخاء و حسن الاخلاق و کف الاذی من عباد الله).
حضرت رسول (ص) در وصیت خود به امیرالمومنین(ع) فرمود که یا علی خلق کرده است حق تعالی بهشت را خشتی از طلا و خشتی از نقره دیوارهای آن از یاقوت است و سقفهای آن از زبرجد و سنگ ریزه اش از لولو و خاکش از زعفران و مشک از فراست چون آفرید فرمود به بهشت حرف بزن گفت: (لااله الا الله الهی القیوم فقدسه من یدخلنی) پس حقتعالی فرمود به عزت و جلال خودم که در نمی آورم در تو شرابخور و سخنچین ومخنث و شرطی و نباش را و کسی که قطع رحم کند و حقتعالی در کلام خود وصف جنت نموده (و جنته عرضها کعرض السماء)[7] در تفسیر کبیر در بیان این آیه کریمه آورده که اگر آسمان ها و زمین ها را حقتعالی طبق سازد به حیثیتی که هر یکی از این طبقات مانند پوست پیاز شود با وجود آن ضخامت هر آسمان پانصد ساله راه است و همه طبقه ها به یکدیگر بچسبند عرض بهشت باشد و تخصیص اهل بهشت آن است که طول آن در فهم بشریت نگنجد[8].
در خبر است که جبرئیل(ع) اراده نمود که طول بهشت را بداند.
سی هزار سال پدید ضعیف شد از حقتعالی مدد خواست و دیگر سی هزار سال پدید با این که در هر پدیدنی از شرق تا مغرب می پرید پس مناجات کرده که خداوندا بیشتر بهشت را طی کرده ام یا گذاشته ام حوری در قصر آواز داد که یا روح الله چرا زحمت می کشی و خود را می رنجانی به خدا که در این مدت که طیران می کنی هنوز از ملک من بیرون نرفته ای جبرئیل گفت: توکیستی.
گفت: من حوری ام از حوریان بهشت که مخلوق شدهام از برای مومنی از مومنان بهشت.[9] خوردنیها و آشامیدنی های بهشت (مثل و الجنه التی وعده المتقون فیها انهار من ماء غیر اسن و انهار من لبن لم یتغیر و انهار من خمر لذه للشار بین و انهار من عسل مصفی)[10] یعنی مثل و قصد بهشت وعده کرده شده اند پرهیزگاران.
در آنست نهرها از آب غیر متغیراللون و طعم یعنی رنگ و بو و طعم آن متغیر نشده و نهرها از شیر که لذیذ و خوشگوار است و از کراهیت بوی منزه است و نهرها از شراب که از مستی و خمار و صلاع مبراست و جوی ها از شهد صاف کرده شده و از موم و سایر فضولات بر خلاف عسل دنیا.
و نیز در بهشت چشمه های متعددی است که هر یک از خاصیت و حلاوت به خصوصی است و به اسم مناسب آن نامیده می شود مانند چشمه های کافوریه، رنجبلیه، سلسبیل، تسنیم و از همه مهمتر نهر کوثر است که از زیر عرض الهی جاری می شود از شیر سفیدتر از عسل شیرینتر از کره نرمتر، سنگریزه اش زبرجد و یاقوت و مرجان است و گیاهش زعفران و خاکش خوشبوتر از مشک می باشد و مستناد از اخبار آن است که از زیر عرض جاری و در بهشت به صورت نهری است.[11] و نیز در بهشت چشمه های متعددی است که هر یک از خاصیت و حلاوت به خصوصی است و به اسم مناسب آن نامیده می شود مانند چشمه های کافوریه، رنجبلیه، سلسبیل، تسنیم و از همه مهمتر نهر کوثر است که از زیر عرض الهی جاری می شود از شیر سفیدتر از عسل شیرینتر از کره نرمتر، سنگریزه اش زبرجد و یاقوت و مرجان است و گیاهش زعفران و خاکش خوشبوتر از مشک می باشد و مستناد از اخبار آن است که از زیر عرض جاری و در بهشت به صورت نهری است.
از اموری که مسلم است و در قرآن مجید بدان تصریح شده و روایات عامه و خاصه هم بر طبق آنداریم حوض کوثر است «خیر کوثری که خدای تعالی به محمد(ص) مرحمت فرموده است) طول این حوض از صناء تا بصره است و به عدد ستارگان آسمان جام در اطرافش می باشد که به دست حورالعین پر می شود و به مومنین داده می شود.
جامها مختلف است بعضی از نقره بهشتی و برخی از بلور است.
ظاهر بعضی روایات این است که این حوض سه قسمت است (انهار من خمر لذه للشاربین و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من عسل مصفی) از شراب بهشتی و شیر و عسل می باشد بعضی هم فرموده اند که قدر مسلم آنستکه حوض محمد(ص) از عسل شیرینتر از برف خنکتر است به به از چنین حوضی که شرابش گواراست هرگز پس از آن تشنگی نمی آید شیخ شوشتری در خصائص و دیگران هم در کتابهای خود ذکر کرده اند که حوض کوثر سقائیش بامحمد(ص) و علی (ع) است و هر مومنی از آن خواهد چشید.
امام حسینی ها یک خصوصیت دیگری به حوض کوثر دارند که حضرت صادق(ع) می فرماید ((وانالکوثر لاشد فرحالباک الحسین(ع)) دیگران وقتی به حوض کوثر می رسند شاد می شوند امام می فرماید گریه کنندگان بر حسین وقتی که به حوض کوثر می آید حوض کوثر شاد می شود.
رسول خدا (ص) فرمود که خدای تعالی اطراف این حوض هزار هزار درخت فرموده که هر درختی سیصد و شصت شاخه و برگ دارد و از هر برگی نغمه ای بر می خیزد که از دیگری شنیده نمی شود.
(و فاکهه ممایتخیرون و لهم طیرممایشتهون) یعنی و میوه ها از آن چه که اختیار کنند و برگزینند و گوشت مرغ که بهترین گوشت ها است از آن چه بخواهند بروجهیکه بریان نکرده باشد یا نوع دیگر که بخواهند مروری است که هر گاه اهل بهشت میل گوشت مرغ کنند حق تعالی مرغی را که خاطرخواه ایشان باشد فی الحال نزد ایشان توجه دهد که آرزوی ایشان باشد حاضر کنند و نیز روایت شده که چون مرغی بر بالای سرایشان پرواز کند و ایشان آرزوی گوشت آن کرده گویند (سبحانک اللهم) فی الحال پرها از آن مرغ جدا شده بریان شده پیش دست ایشان افتاده تناول نمایند گویند (الحمدالله رب العالمین) درحال استخوانهای مرغ گوشت پیداه کرده پرواز کند همچنانکه اول بار بوده و در بعضی تفاسیرمعتبره مذکور است مثل مجمع البیان از حضرت باقر(ع) مروی است که فرموده به بهشت نرود مگر کسی که اهل بیت را نشناسد و محبت ایشان دارد و به دوزخ نرود مگر کسی که مرتبه ایشان را نشناسد ومنکر امامت و ولایت ایشان باشد.
کاخهای بهشت از حضرت امیرالمومنین و از حضرت رسالت(ص) منقول است که غرفه های بهشت از غرفه ای تا غرفه ای چندان باشد که میان صنعا و شام و نور آن غرفه بر وجهی درخشنده باشد که میان مشرق و مغرب از آن پر شود و بر هر غرفه هفتاد در باشد از طلا و بر هر دری پرده ای از طلا آویخته در هر غرفه هفتاد خیمه و در هر خیمه هفتاد خشت ازطلا پایه های آن از زبر جد موصل به زمرد و هر تختی هفتاد بستر و هر بستری چهل گز باشد که بر هر یک ازآن حوری از حورالعین نشسته که زوجه آن باشد و هر یکی را هفتاد هزار کنیزک باشد و هفتاد هزار غلام با روهای چون ماه و تاجهای زر و لولو و برگردنها مندیلها فرو گذاشته و بردوش افکنده و بر کوزه ها و ابریقهای شراب در دست گرفته و این کرامتها برای مجاهدان در راه خدا باشد.
و در بعضی از تفاسیر معتبره مروی است که حق تعالی به اهل بهشت خطاب کند که ای اصحاب بهشت از من راضی شدید گویند بار خدایا بهتر از این نعم بهشت چه خواهد بود گوید خشنودیمن بر وجهی است که هرگز خشم نگیرم به شما و در آثار آمده که در بهشت چند چیز بهتر است از بهشت یکی رضای خدا دوم خلود در نعم بهشت سوم همسایگی محمد و آل محمد(ص) و از حضرت رسالت (ص) مروی است که کوشکی است دربهشت از لولو و در آن هفتاد سرای است از یاقوتسرخ و در هر سرایی هفتاد خانه از زمرد و در هر خانه هفتاد سریر و بر هر سریری هفتاد هزار بستر از الوان متنوعه و در بستری جفتی ازحورالعین نشسته ودر هر خانه هفتاد خان نهاده و درهر خانی هفتاد لون طعام نهاده و حق تعالی بنده مومن را چندان قوت طعام و جماع دهد که یکبامداد از همه طعامها حوریها محفوظ شود و این کوشک به صفت در بهشتهای عدن باشد.
از حضرت امیر المومنین(ع) مروی است که زیاده غرفه ای است در بهشت که از یک دانه مروارید مخلوق شده و آن را چهار در است.
در چند جای جای قرآن می فرماید (خدا شما را بوستانهایی که از زیر عمارات آن جاری می شود جوی ها و مسکن های پاکیزه و بوستانهایی که برای شما همیشگی است.
در سوره زمر می فرماید: بهشتیان را غرفه هایی است که از بالای آن غرفه هایی بنا گردیده شده است از زیر آن جوییهای روان جاری است.
حوریان و زنان بهشتی چون اعظم نعمتهای جسمانی در بهشت حوریان هستند لذا در قرآن مجید زیاد ذکر آنها شده و علت اینکه به این نام خوانده می شوند این است که حور به معنی سفید اندام و عین به معنی گشاده چشم هر دو در ایشان موجود می باشد یا اینکه سفید چشم آنها در نهایت سفید و سیاهی و صفا طراوت است و ممکن است وجه تسمیه آنها به این نام این باشد که چشمها از دیدن جمال ایشان حیران و مبهوت (به اصطلاح سفید) می شود.
در سوره واقعه میفرماید: (و حور العین کامثال اللولو المکنون) یعنی حوریان مانند مروارید پوشیده شده در صدف اند که غباری بر آن ننشسته و دستغیر به او نرسیده است.
و از رسول(ص) مروی است که در بهشت نوری پدیدار شود بهشتیان گویند چه نوری است گویند این از روشنایی دندان حوری است که بر روی شوهرش خندیده است.
و نیز می فرماید (آنا انشاناهن انشاء فجعلناهن ابکارا) ما حوریان را ابتداء (بی سبب پدر و مادر) آفریدیم و ایشانرا دوشیزه قرار دادیم.
(عرباً انرابا) دوستان وعاشقان شوهران خود هستند با ناز و کرشمه و شیرین سخنی و همگی همسن که در سن 16 سالگی باشند چنانچه مردان بهشتی به سن 33 سالگی هستند و در سوره الرحمن می فرماید (فیهن قاصرات اطرف..) یعنی در بوستانهای بهشت حوریانی هستند که چشم فرو هشته اند از نگاه به غیر شوهران خود و به ایشان دست درازی نکرده باشد قبل از بهشتیان کسی از انس و جن.
گوئیا ایشان از یاقوتند در سرخی و مرجانند در روشنایی و سفیدی.
و مروی است که حوری ای که هفتاد حله پوشیده باشدمغز ساق او در پس آن حله ها دیده می شود مانند رشته سفید از ورای یاقوت.
و در سوره البقره میفرماید (و لهم فیها ازواج مطهره هم فیها خالدون) یعنی برای صاحبان ایمان عمل صالح در بهشت زنهایی است که از هر حیث پاک و پاکیزه اند از آن جمله حائض نمیشوند بلکه از هر کثافتی و نجاستی دورند و نیز تکبرو خودستائی نمی کنند و بر یکدیگر غیرت نمی ورزند.
و مروی است که بر بازوی چپ (الحمد الله الذی اذهب عناالحزن) و بر بازوی راست (الحمدلله الذی صد قناوعده) نوشته شده است.
و از رسول خدا (ص) مروی است که ضمن حدیث مضلیکه فرمود خداوند حوری را خلق کرده که بر گونه راست او نوشته شده (محمد رسول الله) بر گونه چپ (علی ولی الله) و بر پیشانی (الحسن) و بر ذقن او (الحسین) و بر دو لب او (بسم الله الرحمن الرحیم).
پوشیدنیهای بهشت در سوره ی کهف می فرماید «زینت کرده شوند بهشتیان در بهشت از دستبندهای ساخته شده از طلا و می پوشند جامه های سبز از سندس و استبرق» و در جای دیگر می فرماید «لباس بهشتیان از ابریشم است» از رسول خدا مروی ستکه چون مومن به قصر خود در بهشت رود بر سرش تاج کرامت نهند و هفتاد حله برنگهای گوناگون که به جواهرات بهشتی بافته شده باشند به او بپوشانند و نیز فرمود که اگر یکی از لباس های بهشتی را در این عالم بیاورند اهل دنیا طاقت دیدنشان را ندارند واز حضرت صادق(ع) مرویستکه خدای را در هر روز جمعه نسبت به مومنین در بهشت کرامتی است که می فرستد ملک را خلعت حله پس مومن یکی از آن ها را بر کمر بنند و دیگر را بر دوش افکند و بر هر چه بگذرد از نور آن حله ها روشن می گردد.
کرسیها و فرشها و ظرفهای بهشتی «بهشتیان بر تختهای بهشتی تکیه زنندگانند ثواب و جزای نیکوئیست» و در سوره واقعه می فرماید «علی سرر موضونه» بر تختها و کرسیهائیکه که از مفتول طلا بافته شده و مزین به جواهرات است نشسته باشند و در سوره الرحمن می فرماید «تکیه زنندگانند بر فرشهائیکه آسترآن آنها از استجرق است و مجملاً در قرآن مجید بر انواع لباس ها و فرشهای بهشتی اسامی چندی ذکر شده مانند استجرق و حریر، رفرف، نمارق و رزابی که حقیقت آن دیدنی است نه گفتنی و شنیدنی گلها و عطرهای بهشتی در سوره الرحمن می فرماید برای کسیکه بترسد از ایستادن نزد پروردگارش دو بوستان است که دارای جمیع فنون و اقسام میوه ها و گیاهها وگلها است و مجلسی از رسول خدا (ص) نقل کرده است که اگر زنی از زنان بهشت در شب تار از آسامن اول مشرف به زمین شود بوی خوش او به مشام جمیع اهل زمین برسد.
روشنایی در بهشت در سوره دهر می فرماید «لایرون فیلها شمساً و لازمهریرا» بهشتیان در بهشت آفتاب وگرمای آنرا نمی بینند و همچنین سرما را یعنی در هوای معتدل هستند و احتیاجی به آفتاب و روشنایی آن ندارند بلکه همان نور ایمان و عمل صالح ایشانرا بس است.
چنانچه گذشت مروری است که نور حوریان بر نور آفتاب غالب است بلکه روایات کیثره اینطور استفاده می شود که هر که و هر چه در بهشت است حتی لباس و فرش و ظرف تماما نورافشانی می کنند.
نعمتها و لذتهای روحانیه نعمت های روحانیه هم در بهشت انواع متعددی دارد که ادراک آن از عقول ما خارج است از آنجمله پرده از جلو چشم ادراک برخاسته می شود یعنی آن چه را که در دنیا آرزوی او بود می رسد خصوصاً معرفت و لقاء محمد(ص) و آل در تفسیر صافی ضمن آیه «واقبل بعضهم علی بعض یتسائلون» می نویسد یعنی «عن المعارف و الفضائل» بهشتیان معارف الهیه و فضائل محمدیه (ص) را با یکدیگر مذاکره می کنند.
ازآن جمله است که انواع تکریمها و تعضیمهای الهیه مانند اینکه هر خود بهشتی پدر و مادر و همسر و اولادش را اگر صلاحیت دخول بهشت را داشت باشند آن ها را شفاعت کرده و پهلوی خود می برند.
و نیز پس از استقرار در بهشت هزار ملک مامور می شوند که برای تهنیت و مبارکباد کبادی وارد می شود و بر او سلام می کند و مبارکباد می گویند.
و در تفسیر منهج از جابربن عبد الله روایت کرده که رسول خدا (ص) فرمود چون بهشتیان در نعمتهای بهشت مستغرق باشند ناگاه نوری بر ایشان ساطع گردد و از آن آوازی آید که (السلام علیکم یا اهل الجنه) و از اینجاست که گفته شده آنچه در دنیا نصیب پیغمبران خدا بوده که از آن جمله گفتگو با پروردگار عالم است در آخرت نصیب بهشتیان می گردد.
در جلد 2 بحارالانوار احادیث مفصله ای است در کیفیت تجلیات انوار الهیه برای بهشتیان که ازآن جمله مقام رضوان است که در قرآن مجید تذکر فرموده و از آن جمله است نعمت همسایگی و اتصال بمحمد(ص) و آل چنانچه فرمود یا علی (ع) شیعیان تو بر منبرهایی از نور با رویهایی سفید اطراف منند وایشان همسایگان من هستند در بهشت.
از نعمت های روحانیه آن است که با انبیاء وصلحا و مومنین تلاقی می کند چنانچه در قرآن می فرماید «علی سرر متقابلین» و مروی است که هر روزی در بهشت بزیارت و ملاقات یکی از پیغمبران اولوالعزم حاضر می شوند و آنروز را میهمان آن بزرگوار هستند پنجشنبه ها میهمان خاتم الانبیاء(ص) می باشند و جمعه ها بمقام قرب حضرت احدیث جل وعلی دعوت می شوند.
دوزخ در صفت دوزخ و اهل آن بدان که آنچنانکه حق تعالی بهشت را از حمایت خود خلق کرده دوزخ را از خشم و غضب خود آفریده و آن را هفت در است هر دردی از گروهی از گمراهان است که قمست کرده شده و آن را هفت طبقه است (چنانچه از حضرت امیرالمومنین (ع) رسیده است بدین قرار است: اسفل در کات آن جهنم است و فوق آن لظی و فوق آن حطمه آن سقر و فوق آن جحیم و فوق آن سعید و فوق آن هاویه می باشد و البته عذاب های این طبقات متفاوت خواهد بود).
طبقه اول جهنم (وان جهنم لموعدهم اجمعین) این آیه در باب پیروان شیطان و منافقان است و این طبقه طبقه ی اول است و جای گناه کاران از اهل توحید است.
مروی است که رسول خدا (ص) در مسجد نماز می کرد وزن اعرابیه می گذاشت اقتدار آن حضرت کرد و چون رسول (ص) به این آیه رسید که (لهاسبعه ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم) آن زن نعره زد و بیهوش شد و رسول خدا بعد از نماز فرمود تا آب بر روی او زدند چون به خود آمد گفت: واویلا هر عضوی را از من منقسم خواهند کرد از برای دری از درهای دوزخ حضرت فرمودند چنان است بلکه مراد آن است همه فرقه مکلفان را بر هر دردی از درهای دوزخ عذاب کنند گفت یا رسول الله، مرا هفت بنده است که بغیر از این چیز دیگری ندارم.
ترا گواه گرفته و همه را آزاد کردم.
هر یکی را برای خلاصی دری از درهای دوزخ.
جبرئیل (ع) نازل شد گفت یا رسول الله بشارت باد به این ضعیفه که حق تعالی همه درهای دوزخ را بر او حرام گردانیده و درهای بهشت را برای او گشاده کرد از ظاهر آیات شریفه معلوم می شود که آتش جهنم برخلاف آتش دنیا دارای ادراک و شعور است.
چنانچه می فرماید روزی که به جهنم می گوییم ایا پر شدی از اهل عذاب؟
پس در جواب می گوید آیا باز هم اهل عذاب هستند؟
یعنی مراهم گنجایش و هم اشتیاق بزیادتی است.
و نیز آتش جهنم اهل عذاب را می شناسد و به آنها حمله می کند و جاذبه دارد و نعره زننده است.
چنانچه می فرماید (چون بیند آتش جهنم ایشان را از جایی دور، از آن آتش آواز جوشیدن از زیادی خشم و غریدن بشنوند.
طبقه دوم لظی گویند (نزاعه للشوی) را یعنی که آتش دوزخ را از زبانه ای است خالص که هیچ چیز با او نیست.
تا موجب کثره مشقت و مرادت او شود آنزجانه خالص که هیچ چیز با او نیست تا موجب کثره مشقت و مرارت او شود.
آنزجانه خالص در حالی که نزع کننده است گوشت و پوست دست و پای کافران را مروری است که هرگاه گوشت و پوست روید فی الحال آتش آن را بگدازد و این طبقه ثانیه جای ترس یا نست و به قولی جای جهودان.
طبقهی سیم را حطمه می گویند (کلالینبدن فی الحطمه و ما ادریک ما الحطمه) این درباره اخذس بن قیس بن فضل آمده جابر ابی خلف و اخنس بجمع مال و غیبت رسول ذوالجلال مشغول بود و او را عقیده آن که او او را همیشه در دنیا مخلد خواهد ساخت و به سومی کثرت مال دنیا کمر عداوت با حضرت بسته و بعناد و استکبار میافزود و معنی آیه شریفه یعنی نه چنین است آن چه پندارد او در تخلید مال او در دنیا حقاً هر آینه انداخته شود.
در حطمه یعنی در آتش (نار الله الموقده التی تطلع علی الافئده) یعنی آتش خدا ایست که برافروخته شده چنانکه برآید و غالب شود بر دلها بر همه اعضا و اطراف در گذرد و میان دل درآید به درستی که آن آتش بر کافران فرو بسته شده و این طبقه ثالثه جای فرعونیان است.
یعنی جمع کنندگان مال به حرام و به قولی جای جهودان.
طبقهی چهارم و سقر خوانند که (ساطیه سقر و ما ادریک ماسقر) این آیه در باب ولید بن مقیده نازل شده که در افکنند ولید را به سقر این طبقه اربعه جای گبرانست و در بعضی از تفاسیر این را طبقهی پنجم شمرده اند.
طبقهی پنجم را سعید خوانند (اما من اوتی کتابه وراء ظهره فسوف یدعو ثبوراً و یصلی سعیرا) یعنی آنکه داده شود نامه کردار او از پس پشت او به دست چپ او و آنچنان بود که دست او را بر گردن بندند و دست چپ او را از سر او بیرون آورند و از آن طرف نامه بر دست وی نهند و گویند بخوان گوید چگونه از پس پشت خود بخواند پس گردن او را بازپس شکنند.
تا نامه خود را بخواند تاریک و سیاه و عاجز و متحیر شود از خواندن آن.
پس زود باشد که بخواند یعنی تمنای هلاکت خود کند و درآید با آتش افروخته و این طبقهی خامسه جای صابیان است و ناصبیان طبقهی ششم را جحیم گویند (ثم ان مرجعهم لالی الجحیم) یعنی به درستی که بازگشت مشرکان به سوی دوزخ سوزان است که محل مشرکان است.
طبقه ی هفتم هاویه است که او را در ک الاسفل گویند (خامه هاویه) و این جای کسی است که اعمال حسنه نداشته باشد یا سیئات او بر حسنات غالب باشد .
قوله تعالی (واما من خفت موازینه خامه هاویه) و هاویه آن است که گرمی و سوزش او به غایت رسیده- مروی است که عمق هاویه بر وجهی است که چون اهل دوزخ را بر آن اندازند.
خریف به عقد ان نرسد وبلاشک هاویه ماوای یزید بن معاویه است و در روایت آمده که حق تعالی در دوزخ ماران آفریده هر یک به قدر شتری که بقدی باشد که هر که را زخمی بزنند هفتاد سال بماند و حق تعالی فرشتگان را موکل آن گردانیده که اگر یکی انگشت بر آسمان و زمین زنند پاره پاره گردد و بعضی عمودها دارند که بر سر دوزخیان زنند.
و در بعضی از اخبار روایت شده که طبقات جهنم هفت است طبقهی اولی جحیم است.
که نگاه داشته می شود و این طبقات در پرده های آتش تا اینکه می جوشد مخ سرهای ایشان مثل غزغانچه و طبقهی دوم لظی است و این مقام آن است که از حق نکول کنند و تابع هوای نفس خود شوند.
و جمع کنند دنیا را خز این راه و حقوق خدا را بیرون نکنند از آنها و طبقه ی سیم سقر است چنانچه حق تعالی می فرماید (ساطیه سقر) و طبقهی چهارم حطمه است چنان که حق تعالی در قرآن فرموده و طبقهی پنجم هاویه است چنان که در قرآن فرموده و طبقهی ششم سعیر است و در آن سیصد سرا پرده از آتش و در آن خانها زنجیر ها و غلها است از اتش که مهیا شده است.
برای اهل این طبقه و طبقهی هفتم جهنم است و در آن است فلق چنانچه خدای عز و جل فرموده (قل اعوذ و برب الفلق) و آن چاهیست در جهنم وقتی که در آن را بگشایند و مشتعل می گردد جهنم و این طبقه اخس و ادنی از سایر طبقات است و صعود کوهیست در جهنم که واقع شده است در وسط جهنم و اثام نهری ایست از آتش در جهنم که می گردد در اطراف این کوه به درستی که این موضع اخس و ادنای مواضع است از طبقات جهنم ونیز فرموده به درستی که در سقر هر آینه و ادیست که آن را سقر می گویند که هرگز نفس نکشیده است ا زآن وقت که خلق شده و اگر نفس بکشد بقدر سوراخ سوزنی هرآیند می سوزد و جمیع آن چه در روی زمین است به درستی که اهل جهنم پناه می برند.
از حرارت این وادی از تعفن آن و کثافت آن و در این لوه شعب و دره ها است که پناه می برند.
بخدا از حرارت آن شعب و دره ها از کثافت و حرارت آن ها و در این شعب چاه ها است که اهل آن شعب پناه می برند.
به خدا از حرارت آن چاه ها و کثافات آن ها و در آن چاه ماری است که اهل آن چاه پناه می برند به خدا از این مار و در شکم این مار هفت صندوق است و در آن صندوق ها جای پنج نفر از پیشینیان و دو نفر از پسینیان قابیل و نمرود و فرعون و یهودا که یهودی ساخت یهودان را و بولس که نصاری ساخت نصار انصاری کرده و آن دو نفر عربیست که ایمان نیاورندند به خدا و رسول او که شیبویه و سینویه باشند.
خوردنی ها و آشامیدنی های جهنم (ثم انکم آیها الضالون المکذبون لالکون من شجر من زقوم) یعنی پس به درستی که شما ای گمراهان از طریق حق که به قیامت تکذیب کننده اید هر آینه خورندگان از درختی که در قوم خواهد بود (فمالئون ممنه البطون) پس پر کنندگان شکم هایتان باشید از قوم به واسطه شدت گرسنگی (فشاربون علیه من الحمیم) آشامندگان باشید بر بالای آنچه از قوم خوردید از آبی در نهایت گرمی (به سبب زیادی تشنگی) در خبر است که عذاب گرسنگی را به دوزخیان مسلط می کنند تا به ناچار شکم های خود را ا زقوم پر سازند پس از آن تشنگی را چنان بر آن ها چیره می کنند و حمیم را بر ایشان عرضه می سازند که بسیار از آن می آشامند (فسقوا ماء حمیماً فقطع امعائهم) به قسمی گرم است که اندرون آن ها را ریزه ریزه می کند و مروی است که اگر قطره ای از آن بر کوههای دنیا بریزند آن ها را متلاشی می سازند.