دانلود تحقیق اخلاق و فرا اخلاق

Word 51 KB 32310 11
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • اخلاق چیست؟

    نخست آن‏که، نظامهایى از ارزشها و عادات که در زندگى گروههاى خاصى از انسانها تحقق یافته‏اند به عنوان اخلاق این گروهها، توصیف مى‏گردد.

    ممکن است فلاسفه به تنظیم و تدوین این نظامها بپردازند، ولى معمولا این کار، کار مردم‏شناسى به شمار مى‏آید.

    دوم آن‏که، این واژه براى اشاره به یک نظام خاص از این نظامها، [یعنى] morality [اخلاقیات] به کار مى‏رود که مفاهیمى نظیر درستى و نادرستى، گناهکارى و شرمسارى و جز آن را دربر مى‏گیرد.

    یکى از سؤالات اصلى در اینجا عبارت است از این‏که بهترین وجه براى توصیف این نظام چیست; آیا نظام اخلاقى نظامى است‏با کارکردى معین، همچون ممکن ساختن تعاون در میان افراد، یا این‏که باید متضمن احساسات خاصى چون احساسات ناظر به سرزنش باشد؟

    سوم آن‏که ethics ] »در محدوده خود این نظام اخلاقى، مى‏تواند اشاره‏اى باشد به اصول اخلاقى بالفعل: صچرا شما این کتاب را برگرداندید؟ش ص[چون] تنها کار اخلاقى‏اى که مى‏شد در آن شرایط انجام داد، همین بود.ش سرانجام [آن‏که،] اخلاق حوزه‏اى از فلسفه است که به پژوهش پیرامون اخلاق به معانى مذکور آن مى‏پردازد.

    یادآورى این نکته مهم است که اخلاق فلسفى، مستقل از حوزه‏هاى دیگر فلسفه نیست; پاسخگویى به بسیارى از سؤالات اخلاقى متوقف است‏بر پاسخگویى به سؤالاتى در حوزه مابعدالطبیعه و دیگر حوزه‏ها.

    افزون بر این، فیلسوفان به ایجاد پیوندهایى میان خود حیطه اخلاقى زندگى و حیطه‏هاى دیگر [زندگى] پرداخته‏اند.

    بعضى از فیلسوفان به دلایل فلسفى، در این باره تردید داشته‏اند که آیا فلسفه به هر طریق بهترین رهیافت‏به ethicsاخلاق را فراهم مى‏سازد یا نه.

    و حتى آنهایى که معتقدند فلسفه در این رهیافت، سهمى دارد، ممکن است‏بگویند که توجیه اخلاقى باید به اعتقادات مبتنى بر فهم عرفى یا اسوه‏هاى مربوط به حیات واقعى که بیرون از فلسفه است، اشاره نماید.

    وظیفه اصلى اخلاق فلسفى، تنظیم و تدوین آن چیزى است که اخلاق یا اخلاقیات را تشکیل مى‏دهد.

    این طرح، طرح [تحقیقاتى] فرا اخلاق است.

    چیزى که على‏الخصوص، منظر اخلاقى را در مقابل سایر منظرها مى‏سازد، چیست؟

    بعضى استدلال مى‏کنند که آنچه از لحاظ اخلاقى لازم است، معادل است‏با آنچه روى هم رفته به حکم دلیل، لازم شمرده شده است، در حالى که دیگران معتقدند اخلاق تنها یکى از منابع ادله را تامین مى‏نماید.

    با وجود این، دیگران گفته‏اند که هر دلیلى، خویش کام است و دغدغه دیگران را داشتن، نهایتا نامعقول خواهد بود.

    اما این عقیده به خودى خود مغایر با مفهوم اخلاقیات، شناخته نشده است.

    زیرا یک نظام اخلاقى مى‏تواند به عنوان نظامى سودمند براى پذیرندگانش تلقى گردد.

    منظر اخلاقى، خود غالبا به عنوان امرى که بر مفهوم احترام یکسان، استوار شده است، درک مى‏گردد.

    اما مناقشه‏اى در این باب وجود دارد که اخلاق، چگونه بى‏طرفى‏اى را از ما مى‏خواهد.

    مجموعه دیگرى از مباحث، ناظر به این است که آنچه به یک موجود، شان اخلاقى مى‏بخشد، چیست; خواه آن موجود، متعلق دغدغه اخلاقى باشد یا عامل بالفعل اخلاقى.

    و چگونه فهم ما از طبیعت انسانى بر تصورمان از اخلاقیات و فاعلیت اخلاقى، تاثیر خواهد داشت.

    همین که درک کردیم که اخلاق چیست، مى‏توانیم شروع کنیم به پرسیدن سؤالاتى در مورد خود اصول اخلاقى.

    اصول اخلاقى غالبا برحسب آنچه وظیفه اقتضا مى‏کند، بیان شده‏اند; اما کنشى بر ضد این عقیده، وجود داشته است، بعضى آن را عقیده‏اى منسوخ تلقى کرده‏اند که مبتنى بر مفهوم قانون الهى است که ارتباط کمى با جهان کنونى دارد.

    در حالى که دیگران بر ضد آن، به عنوان نتیجه تاکید مردانه و بیش از حد بر قوانین به بهاى از دست رفتن همدلى و دل‏نگرانى [در باب دیگران] واکنش نشان داده‏اند.

    این تردیدها به دل‏مشغولیهاى عامى وابسته است که ناظر است‏به نقشى که اصول باید در تفکر اخلاقى ایفا نماید.

    اخلاقیون ناظر بر اوضاع و احوال مى‏گویند که شرایط مى‏توانند منجر به نادیده گرفتن هر اصل اخلاقى‏اى شوند; جزئى‏گرایان استدلال مى‏کنند که این، بدان علت است که نمى‏توان فرض کرد که دلیلى که در یک مورد کارآیى دارد، در موارد دیگر نیز کارآیى داشته باشد.

    سنت موضع‏نگرانه، از اصول اخلاقى استفاده کرده است، اما براساس این فهم که براى تصمیم‏گیرى در مورد تعارض اصول «اصل برترى‏» (۳) وجود ندارد.

    در سوى دیگر این طیف، بعضى از فیلسوفان تلاش کرده‏اند تا اخلاق را به عنوان چیزى که خود از یک اصل واحد، نظیر این‏که نباید دروغ گفت، تشکیل یافته است، باز شناسند.

    وظایف، همچنین به عنوان سازنده تنها بخشى از اخلاق در نظر گرفته شده‏اند که امکان فراتر رفتن متهورانه از احساس وظیفه را روا مى‏دارند.

    این مساله، مساله‏اى است ناظر بر دامنه مفهوم وظیفه در اخلاق; در مورد دامنه اصول اخلاقى به صورت گسترده‏تر نیز مسائلى وجود دارد.

    آیا یک اصل اخلاقى مفروض، در هر زمان و مکانى کاربرد دارد یا این‏که اخلاق تا حدى، مقید به زمان یا مکان است؟

    این مساله، وابسته به این است که وقتى کسى به اخلاق اجازه مى‏دهد که او را راهنمایى کند یا وقتى که وى اصلى اخلاقى را اظهار مى‏نماید، چه حادثه‏اى رخ مى‏دهد.

    قدرت داورى اخلاقى چگونه به دست مى‏آید؟

    این نظریه که انسانها از حس یا قدرت شهود اخلاقى خاصى برخوردارند که غالبا با وجدان، یکى پنداشته مى‏شود، هنوز در میان شهودگرایان معاصر، یافت مى‏شود.

    اما شکاکیت ناظر به دعاوى اخلاقى، هنوز نظریه شایعى است.

    در قرون اخیر، اختلافى میان آنهایى که معتقدند اخلاق، منحصرا بر عقل استوار است و آنهایى که تصور مى‏کنند اخلاق، دربردارنده یک مؤلفه غیر عقلانى نظیر میل یا احساس نیز مى‏باشد، آغاز گردیده است.

    انکار عقل‏گرایى مطلق، الزاما منجر به دست‏برداشتن از اخلاق نمى‏شود.

    آثار بسیارى در قرن بیستم بر این سؤال، اختصاص داده شد که آیا بهترین شیوه فهم داوریهاى اخلاقى این است که آنها را باور بدانیم (و بدین ترتیب، صدق و کذب‏بردار تلقى کنیم)، یا این‏که [این گونه داوریها را] ابراز احساسات یا احکامى بدانیم که تغییر شکل داده‏اند.

    آیا وجود کارشناسان اخلاقى، ممکن است‏یا این‏که هر شخصى کاملا مسئول ایجاد اخلاقیات خاص خویش است؟

    این سؤالات، دقیقا به مباحثى وابسته قلمداد شده است که به خود انگیزش اخلاقى مربوط است.

    داوریهاى اخلاقى ظاهرا مردم را برمى‏انگیزانند و بدین ترتیب وسوسه مى‏شویم که گمان کنیم آنها به نحو قاطعى، متضمن یک میل هستند.

    اصول اخلاقى را مى‏توان متکى بر ارزشهاى اخلاقى پنداشت[; اما] مناقشه درباره چگونگى توصیف این ارزشها، و درباره این‏که چند پیش‏فرض ارزشى لازم است تا دعاوى اخلاقى را تثبیت کند، ادامه دارد.

    رئالیست‏هاى اخلاقى برخلاف احساسات گرایان و دیگران، بر وجود ارزشها تاکید ورزیده‏اند; بعضى، اوصاف اخلاقى را با آن اوصافى که در یک جهان‏بینى کاملا علمى، مسلم گرفته شده است، همانند پنداشته‏اند.

    مفاهیم اخلاقى و نظریات اخلاقى [این] بخشى از اخلاق فلسفى وسیع و عام است و در پى یافتن اصول یا تبیین‏هاى عام درباره اخلاق مى‏باشد، اما بخش عمده [اخلاق فلسفى] بر تحلیل مفاهیمى متمرکز مى‏شود که براى خود اخلاق، اهمیت اساسى دارند.

    یک مفهوم از این دست که مرکز توجه بحثهاى بسیارى در سالهاى اخیر بوده، مفهوم خودمختارى است.

    توجه به خودمختارى در کنار مسائل دیگر مرتبط به خود، ماهیت اخلاقى‏اش و ارتباطات اخلاقى‏اش با دیگران، قرار مى‏گیرد.

    مباحث دیگرى هم مورد بررسى قرار گرفته‏اند; از جمله ماهیت آرمانهاى اخلاقى و مفاهیم شایستگى و مسئولیت اخلاقى.

    از هنگامى که فلاسفه یونانى در مورد eudaimonia (سعادت) تحقیق نمودند، این مساله که چه چیزى زندگى انسانى را به گونه‏اى درمى‏آورد که براى شخصى که داراى آن زندگى است‏خیر باشد، در کانون توجه اخلاق بوده است.

    بار دیگر، نظریه یک فیلسوف در مورد خیر، تقریبا همیشه با نظریه‏هایش در دیگر مسائل اساسى، سخت گره خورده است.

    مثلا بعضى از کسانى که در شناخت ما از جهان، براى تجربه حسى اهمیت قائل مى‏شوند با این عقیده وسوسه شده‏اند که خیر کاملا عبارت از نوع خاصى از تجربه [یعنى] لذت است.

    دیگران ادعا کرده‏اند که چیزهایى بیش از لذت صرف در زندگى وجود دارد و زندگى خوب، عبارت است از تحقق بخشیدن به ماهیت انسانى پیچیده ما.

    و چنین نیست که فلاسفه، امور بد را به دست فراموشى سپرده باشند.

    فلسفه اخلاق یا ethics مدت مدیدى، دست کم تا حدى، به طرفدارى از راههاى خاصى از زندگى یا عمل مشغول بوده است.

    بعضى از سنتها هم‏اکنون افول کرده‏اند.

    اما هنوز سلسله وسیعى از نظرات در این باره وجود دارد که چگونه باید زندگى کرد; یکى از سنتهاى نوین مهم، سنت نتیجه‏گرایى است.

    براساس این دیدگاه، به صورتى که معمولا فهمیده مى‏شود، اخلاق ما را ملزم مى‏کند که روى هم رفته، بیشترین خیر را ایجاد نماییم.

    بنابراین، ماهیت هر دیدگاه نتیجه‏گرایانه خاصى، به دیدگاهش در مورد خیر وابسته است.

    نافذترین نظریه آن بوده است که تنها خیر، عبارت است از رفاه یا سعادت هر فرد انسانى و حیوانات دیگر، که هنگامى که با نتیجه‏گرایى ترکیب گردد، مکتب سودگرایى است.

    معمولا گفته مى‏شود که نظرات نتیجه‏گرایانه به جاى آن‏که متکى بر درستى باشند، بر خوبى متکى‏اند.

    نظریات متکى بر درستى را مى‏توان نظریات وظیفه‏شناسانه اخلاقى نامید.

    چهره برجسته سنت وظیفه شناسانه اخلاقى، فیلسوف آلمانى قرن هجدهم، ایمانوئل انت‏بوده است.

    چنین نظریاتى، مثلا ادعا مى‏کنند که حتى اگر روى هم رفته، خوبى بیشترى از شکستن عهد حاصل آید، باید به عهد خود وفا نماییم; یا آنچه مى‏توان عامدانه براى به دست آوردن خوبى انجام داد، قیود و شروطى دارد.

    در نیمه دوم قرن بیستم، واکنشى بر ضد بعضى از افراطهاى درک‏شده اخلاق نتیجه‏گرایانه و اخلاق وظیفه‏شناسانه، و بازگشتى به تصور قدما از فضایل پدید آمد.

    آثار این حوزه، تا حدودى از حملاتى بر اخلاق نوین و نیز شروح و تحلیلهاى بیشترى در مورد فضایل و مفاهیم وابسته [به آن] تشکیل شده است.

    اخلاق کاربردى اخلاق فلسفى همواره تا حدودى در زندگى واقعى، کاربرد مى‏یافته است.

    مثلا ارسطو معتقد بود که مطالعه اخلاق هیچ فایده‏اى ندارد، مگر این که تاثیر سودمندى بر شیوه زندگى فرد داشته باشد.

    اما از دهه ۱۹۶۰ به بعد، علاقه مجددى به بررسى مفصل مسائل خاص مربوط به علایق عملى این عصر، وجود داشته است.

    یکى از زمینه‏هایى که اخلاق همواره در آن نقش مهمى ایفا نموده، پزشکى است; مخصوصا در مسائلى که با مرگ و زندگى سروکار دارند.

    اخیرا تا حدودى، در نتیجه پیشرفت علم و فن‏آورى، زمینه‏هاى جدیدى از پژوهش مورد بررسى قرار گرفته است.

    علاوه بر این، بخشهاى خاصى از کار پزشکى که سابق بر این، فاقد اخلاق خاص خودشان بودند، شروع به ایجاد آنها نموده‏اند.

    این تحول، بخشى از حرکت وسیع‏ترى است که متضمن پژوهش در الزامات اخلاقى کسانى است که حرفه‏هاى خاص دارند.

    بخشى از این تحقیق، باز به پیشرفت علمى و پیامدهاى آن براى خط مشى عمومى، مرتبط است.

    اما بار دیگر، به مشاغلى هم توجه شده است که در گذشته، چندان در معرض تحلیل اخلاقى فلسفى نبوده‏اند.

    این سیاره [ زمین] و کسانى که بر روى آن زندگى مى‏کنند و خواهند کرد، در زمانهاى اخیر، کانون توجه سیاسى فراوانى شده‏اند و این امر، بر فلسفه اثر گذاشته است.اما درست همان طور که دامنه پژوهش اخلاقى گسترده شده است، علاقه‏اى هم از نو به جزئیات خاص روابط انسانى، چه فردى و چه میان جامعه، دولت و فرد، برانگیخته شده است.

    سهم اخلاق در زندگی فلسفه اخلاق یا اخلاق شناسی فلسفی، معرفت درجه دوم به شمار می آید که کار عمده آن بررسی احکام و معارف مربوط به علم اخلاق است.

    بدین جهت، هنگامی که از فلسفه اخلاق سخن به میان می آید، معمولاً چهار گرایش و نحله به چشم می آید.

    1) فرا اخلاق 2) اخلاق هنجاری 3) اخلاق توصیفی و 4) اخلاق کاربردی.

    مهمترین حوزه فلسفه اخلاق که بحثهای فراوانی را هم به وجود آورده " فرا اخلاق است".

    در این شاخه پژوهنده با اجتناب از تعهدات هنجاری، تحقیق در معانی دعاوی اخلاقی را سرلوحه کار خود قرار می دهد.

    در فرا اخلاق تأکید بر کم و کیف زبانی است و اهمیت فراوانی دارد.

    با این همه فیلسوف اخلاق در این حوزه خود را به تحلیل زبان اخلاق محدود نمی کند و توجیه دعاوی اخلاقی و مابعدالطبیعی و همچنین معرفت شناسی اخلاق را هم مدنظر دارد.

    در فرا اخلاق ابتدا با معانی مفاهیم اخلاقی سر و کار داریم که این مفاهیم می توانند خوب، باید، فضیلت، رذیلت و تکلیف باشند.

    کار دیگر در فرا اخلاق توجیه احکام اخلاقی است؛ یعنی ما چگونه می توانیم استدلالی برای احکام اخلاقی بیاوریم و آنها را موجه کنیم.

    به طور مثال، کسی که می گوید گفتن دروغ مصلحت آمیز کار درستی است، چه دلایلی برای مدعای خود دارد و کسی که به نقیض این حکم قایل است، چه براهینی را برای حکم خود اقامه می نماید.

    در بخش دوم اخلاق شناسی فلسفی با " اخلاق هنجاری" سر و کار داریم.

    یعنی جایی که فیلسوف یا عالم اخلاق باید بگوید به چه اموری فضیلت، خوب و درست می گوید و چه اموری را رذیلت، بد ونادرست می شمارد.

    به عبارت دیگر، اگر ما در فرا اخلاق، تحلیل مفهومی می کنیم، در اینجا تعیین مصداق می نماییم و تصریح می کنیم که چه کاری خوب و درست است و چه کاری بد یا نادرست می باشد.

    در بخش سوم یا " اخلاق توصیفی" با پرسشهایی چون: انسانها بیشتر چه کارهای اخلاقی انجام می دهند؟

    چگونه رفتار اخلاقی از آنها سر می زند؟

    و...

    سر و کار داریم.

    برخی از اخلاق شناسان البته خواهان آن هستند که از بطن این توصیفات، حقایقی در باب طبیعت اخلاقی انسان نیز بگویند.

    هر چند که در توصیف این کار قاعده نیست.

    " اخلاق کاربردی" هم که به گرایشهای گوناگونی چون اخلاق پزشکی، اخلاق زیست محیطی، اخلاق حرفه ای، اخلاق پژوهش و اخلاق باور تقسیم می شود، با بایدها و نبایدهایی سر و کار دارد که افراد در زندگی روزمره خود با آنها دست به گریبان هستند.

    به عنوان مثال اگر پزشکی به کار طبابت اشتغال دارد، برخی پرسشها در قبال این حرفه او مطرح است که در هیچ شاخه ای دیگر بدانها پرداخته نمی شود.

    هر کار و شغلی از جمله معلمی و فروشندگی و کارمندی هم پرسشهای اخلاقی زیادی را مطرح می سازند که اخلاق کاربردی متکفل پرداختن به آنهاست.

    می توان این گونه ادعا کرد که اخلاق کاربردی مهمترین حوزه فلسفه کاربردی است و بسیاری از تحولاتی که در زمینه فلسفه کاربردی صورت گرفته اند، ریشه در بحثهایی داشته اند که در اخلاق کاربردی مطرح بوده اند.

    هر گاه سخن از فلسفه اخلاق یا اخلاق شناسی فلسفی به میان می آید، جدا کردن این چهار حوزه برای مشخص شدن توقع و انتظاری که ما از بحث داریم، لازم و ضروری است.

    یعنی اولاً ما با بحثهای تخصصی فرا اخلاق روبرو هستیم که در آنها تأکید بر تحلیل مفاهیم اخلاقی و زبان اخلاق است.

    در حوزه اخلاق هنجاری ما تعیین مصداق می کنیم و مشخص می نماییم که چه کاری درست و یا نادرست است.

    در گستره اخلاق توصیفی، ما بیشتر با سرشت تاریخی بشر با تکیه بر رویکرد اخلاقی سر و کار داریم.

    بسیاری از بحثهایی که روان شناسان در زمینه اخلاق صورت می دهند، با این حوزه یعنی اخلاق توصیفی پیوند برقرار می کند.

    یعنی این پژوهشگران درصددند مشخص نمایند که سرشت اخلاقی بشر دارای چه ویژگیهایی است.

    یعنی هر کس که می خواهد در باب پیوند اخلاق و روانشناسی سخن براند، باید تأکید ویژه ای بر اخلاق توصیفی کند.

    در آخر هم حوزه اخلاق کاربردی رخ می نماید که به نظر بسیاری هر توفیقی در آن صورت گیرد، بر وضعیت اخلاق و فلسفه اخلاق و حتی وضعیت کل فلسفه تأثیرگذار است؛ زیرا در این حوزه است که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با بسیاری از مشکلات بشری روبرو هستیم.

    نمی توان از فلسفه سخن گفت و کاربردهای اجتماعی و فرهنگی آن را نادیده گرفت و حوزه اخلاق کاربردی - که همچنین می تواند بخشی از فلسفه کاربردی لقب گیرد- سهم بسیاری در این زمینه ایفا کرده و می کند.

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

مقدمه از آنجا که سال جاری به نام مبارک و مقدس یامبر اعظم (ص) مزین گردیده است شایسته است که در تمام جهان اسلام مخصوصا در کشور و میهن اسلامیمان بیش از گذشته به بحث و بررسی پیرامون ابعاد گوناگون شخصیت آن بزرگ الهی و آن اسوه و الگوی کامل بشریت پرداخته شود .سخن درباره آن وجود مقدس که سرور پیامبران و صدیقان و شهیدان و فرشتگان است کار بسیار اسانی نیست و بیان تمام ابعاد شخصیت آن حضرت از ...

مقدمه اخلاق که با چگونگى رفتار و حالتهاى اختیارى انسان سروکار دارد، همواره جاذبه ویژه‏اى براى او داشته است و آدمى به دیده احترام در آن نگریسته است. نهاد اخلاقى زندگى انسان، اساس و پایه تشکیل اجتماع و ظهور تمدنهاى بشرى است. حرمت اخلاق چنان است که حتى کسانى هم که خود به زیور اخلاق آراسته نیستند، آراستگان به فضایل اخلاقى را با دیده عزت مى‏نگرند و شان آنها را والا مى‏دانند. جذبه و ...

اثر متقابل فقه و اخلاق در یکدیگر داود الهامى نیروى اخلاقى; ضامن اجراى احکام فقهى براى عمل شدن به قانون, تنها اعلان حکم و وجود قوه اجرائیه کافى نیست, بلکه آنچه قانون را در سطح فرد و جامعه در هر شرائط منشإ اثر مى سازد, وجود نیروى اخلاقى و تعهد فردى و جمعى است و این نوع ضامن اجرا در درون ذات افراد و پیوسته با ایشان همراه است. قوانینى که در دنیا موجود هستند, از لحاظ غرض و هدف بر دو ...

آمادگي هاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى 1- پاک بودن محيط 2- نقش معاشران و دوستان نقش معاشران در روايات اسلامى تاثير معاشرت در تحليلهاى منطقى 3- تاثير تربيت‏ خانوادگى و وراثت در اخلاق رابطه اخلاق و تربيت‏خانوادگى در احاد

پيشگفتار نگاه فقها و انتظار آنان از فقه يکسان نيست. برخى به فقه از زاويه فردى نگريسته و تنها رسالت آن را در تشخيص وظايف شرعى افراد مکلّف در حوزه زندگى فردى دانسته‏اند. گروهى ديگر افزون بر رسالت فوق براى فقه، آن را منبع ومرجع تعيين ق

جان رالز به عقیده بسیارى از صاحبنظران بزرگترین فیلسوف اخلاقى - سیاسى قرن بیستم بوده است. شاید برخى از افراد از شنیدن صفت «بزرگترین» کمى دچار تعجب شوند چرا که در قرن بیستم متفکران بزرگ دیگرى هم بوده اند ولى اغلب آنها اگرچه افکار سیاسى مهمى داشته اند و در سیاست عملى منشأ آثارى بوده اند، مانند سارتر، اما کارشان بیشتر جنبه روشنفکرى داشته است. نظیر این تفاوت در اخلاق هم - که با سیاست ...

مبانى فلسفى حقوق بشر به برکت تلاشهايى که در مدت نيم قرن عمدتا توسط سازمان ملل صورت گرفته، حجم عظيمى از قواعد موضوعه حقوق بشر وارد پيکره و اندام اصلى حقوق بين الملل شده و دولتها را ملزم به متابعت‏ساخته است. دراين ميان شايد بحث از مبانى فلسفى و نظرى ح

مقدمه این بررسى مختصر شامل چهار قسمت است: الف - تجزیه و تحلیل معرفت‏شناسى عمومى غرب، علل وجود تضاد در آن و بررسى بعضى علل. در نتیجه این معرفت‏شناسى، نظامهاى حقوقى و قانون‏گذارى غربى به‏سوى عقل‏گرایى غیردینى و درنتیجه، ضد دینى حرکت کرد که منتهى به شناخت‏خواست فرد (لیبرالیسم حقوقى) به‏عنوان تنها منبع حقوق شد. از آنجا که مسیحیت در غرب تا حد تنها «ایمان عاطفى‏» کاهش یافته و دیگر ...

مقدمه و تاريخچه بى‏شک يکى از غنى‏ترين و پرمايه‏ترين مباحث و مصاديق علمى و فرهنگى در تاريخ و فلسفه تعليم و تربيت، تإليفات و آثار اخلاقى و تربيتى بزرگان انديشه و علم کشورمان است که از منابع فلسفى و حتى ادبى نشإت گرفته‏اند. اين آثار و نوشته ها در فراز

خبرگزاري فارس: در اين نوشتار, سعى بر اين است تا به بخشى از دستاوردهاى اخلاقى وتربيتى حماسه جاويدان عاشورا اشاره شود. ماجراى عاشورا نمايش عالى ترين و زيباترين حماسه هاست. شمع وجود امام حسين(ع) پروانه هايى را به گرد خود جمع کرده بود که سر از پا نمى

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول