مفهوم و تعریف مدیریت اسلامی
مدیریت اسلامی ،یعنی اگر بخش از «مدیریت» و فرآیند آن که هستند بر ویح الهی و منابع اسلامی باشد که وجه تمایز آن با دیگر مدیریت ها را می توان در مواذد ذیل دانست:
مبتنی بر وحی الهی است.
در آن از استثمار و استعمار و یا بهره کشی انسان از انسان خبری نیست.
مبتنی بر ارزشهای متعالی ،مطلق و ثابتی است.
بر پایه تعالی ،کرامت و شرافت انسانی استوار است.
و تعبیر «مدیریت اسلامی» حاکی از این است که «مدیریت » می تواند دارای صفت «اسلامی » و یا «غیر اسلامی» باشد که ارتباط بین مباحث مدیریت و اسلام را منعکس می نماید.
رابطه مدیریت با اسلام:
بطور کلی مهمترین ارتباطی که میان علوم (بویژه علوم کاربردی) و ادیان (بویژه اسلام) وجود دارد و طبعاً در مورد مدیریت هم صدق می کند ،رابطه جهان بینی اسلامی و رابطه نظام ارزشی اسلام با علوم انسانی است که رابطه اول از راه تأثیر نظریات اسلامی پیرامون هستی شناسی و انسان شناسی بعنوان اصول موضوعه در علوم انسانی و از جمله مدیریت تجلی می کند و رابطه دوم از راه تأثیر ارزشهای اسلامی در تعیین اهداف و خط مشی ها و روشهای علمی ظاهر می شود([1])
سرچشمه مشروعیت مدیریت اسلامی:
مدیریت ارتباط تنگاتنگی با جهان بینی اسلامی دارد و براساس توحید ،مجموعه جهان هستی یک واحد بیش نیست که از سوی خدای واحد به وجود آمده.
واژه «رَب » که ما انسانها روزی ده مرتبه به کار می بریم به معنی «سرپرست» مدیر و مدبر هست ؛ براساس این تفکر ،تمام مدیریتها به «مدیریت خداوند» باز می گردد و شاخه هایی از آن هستند،همانطوری که تمام مالکیتها از او سرچشمه می گیرد و مالک تمام هستی اوست . به ما آزادی ،اراده ، لیاقت ،مالکیت و مدیریت در محیط زندگی خودمان بخشیده است، او ما را به عنوان نماینده و جانشین (خلیفه ا… ) در زمین برگزیده و شایستگی های لازم را برای این «نمایندگی» به ما عنایت فرموده است.
وظایف مدیریت (فرایند مدیریت )
امروزه یکی از مهمترین فعالیتهای زندگی اجتماعی انسان «مدیریت» است ،در زمان حاضر تنها به کمک این فعالیت «مدیریت» است که مأموریتها و اهداف سازمانهای اجتماعی با توجه به امکانات و منابعی که در اختیار هست تحقق می یابد، زیرا به بهترین وجه ممکن از منابع و امکانات موجود بهره برداری شده و توانایی و استعداد انسانها را فعالیت می بخشد. مدیران در انجام مأموریت خویش فرآیند و یا وظایفی را مثل تصمیم گیری ، برنامه ریزی ، سازماندهی ،هدایت و رهبری ، نظارت و کنترل ،هماهنگی ، انگیزش و ارتباطات را پیگیری کرده ،که در واقع این مجموعه ، فعالیت «مدیریت» و وظایف او را تشکیل داده و با هماهنگی همه آنها نیل به اهداف را ممکن می سازد؛ در این باره صاحبنظران هر یک به گونه ای متفاوت مدیریت را تعریف نموده اند که یکی آن را هنر انجام امور به وسیله دیگران توصیف نموده و بر نقش دیگران و قبول هدف از سوی آنان تأکید کرده است.([2])
گروهی نیز آن را علم و هنر هماهنگی کوششها و مساعی اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به هدف مشخص توصیف کرده اند. و گروهی دیگر مدیریت را در قالب انجام وظایفی مثل برنامه ریزی ، سازماندهی و هماهنگی و .. بیان نموده اند و یکی از دانشمندان مدیریت و اقتصاد ([3]) مدیریت را تصمیم گیری دانسته و این وظیفه را بهترین و اصلی ترین نقش مدیر قلمداد کرده است. و برخی نیز برای مدیر وظایف و نقشهایی مانند رهبری ، منبع اطلاعاتی و عامل تصمیم گیری و روابط با سایر سازمانها بر شمرده اند.([4])
تصمیم گیری:
یکی از فعالیتهای مهم مدیریت که هسته و جوهر همه فعالیتهای دیگر را تشکیل
می دهد، تصمیم گیری است . مناسب است ابتدا به اهمیت و ضرورت تصمیم گیری در مدیریت بپردازیم.
تعریف تصمیم گیری:
تعریف آن عبارتست از انتخاب یک راه حل از میان راه حلهای مختلف ،بنابراین کار تصمیم گیرنده پیدا کردن راه حلهای ممکن و ملاحظه نتایج هر یک از آنها و انتخاب بهترین آنها ، که اگر این انتخاب بنحو مطلوبی انجام گیرد تصمیمات او مؤثر و مفید خواهد بود.
اهمیت تصمیم گیری:
در اهمیت تصمیم گیری چنین نوشته اند: ([5]) جوهر تمامی فعالیتهای مدیریت تصمیم گیری است . تصمیم گیری از اجزای تفکیک ناپذیر مدیریت بشمار می آید و در هر وظیفه مدیریت بنحوی جلوه گر است ،در تعیین خط مشهای سازمان ، در تدوین هدفها (برنامه ها ) ، طراحی سازمان ،انتخاب ،ارزیابی و در تمامی اعمال مدیریت تصمیم گیری جزء اصلی و رکن اساسی است ؛ مدیر همواره با مواردی که تصمیم گیری را طلب می کند سر و کار دارد و چگونگی این تصمیم ها میزان موفقیت و تحقق اهداف را معین می کند.
بنابراین ،شناخت شیوه ها و روشهای تصمیم گیری و آگاهی از فنون آن برای مدیران حائز اهمیت بوده و با بهره گیری از آنها ، توانایی مدیر در اخذ تصمیمات مؤثر و کارآمدتر افزایش می یابد.
به نظر هربرت سایمون ، تصمیم گیری جوهر اصلی مدیریت است و حتی می توان مدیرت را مترادف با آن دانست . وی همچنین سازمان را مجموعه ای از تصمیم گیران می داند. وی نظریه تصمیم گیری خود را تحت عنوان «مدیر به عنوان تصمیم گیرنده» ارائه نمود. و ما در این جا این نکته را متوجه می شویم که مهارت لازم برای یک مدیر همان مهارت تصمیم گیری می باشد.
در واقع مدیر باید قبل از هر چیز برای انجام وظایفی که به او واگذار می شود تصمیم گیری لازم را بعمل آورد و گاهی اگر تصمیمات بجا و بموقع اتخاذ نشود منجر به خسارات و شکستهای بزرگی خواهد شد . و علی (ع) تصمیم گیری افراد عاقل را نجات بخش توصیف می کنند و می فرمایند و تصمیم و رأی انسان عاقل نجات بخش است که اشاره دارد به اینکه تصمیم باید عاقلانه باشد. و بر این اساس در مدیریت امروز می گویند: تصمیم گیری اثر بخش و کارساز باید عقلانی باشد.([6])
حالا عقل چیست ؟امام علی (ع) عقل را اندیشه فرد می داند و می فرماید:
«رأی الرجل میزان عقله » یعنی میزان عقل فرد ،اندیشه اوست.
و امام علی (ع) تصمیماتی را نجات بخش و سعادت آفرین و موجب موفقیت و پیشرفت می داند که با خرد و دوراندیشی و دقت همراه باشد آنجا که می فرمایند:
«اذا اقترن العزم با لحزم کملت السعادتی»
«وقتی که تصمیم با دوراندیشی هموراه شود سعادت و پیشرفت تکمیل گردد»
برای اهمیت امر تصمیم گیری همین بس که خداوند خطاب به رسول اکرم می فرمایند.
«پس از مشورت ، تصمیم گیری نمایید و بر خدا توکل نما» (سوره آل عمران ،آیه 152)
امر ، به مشورت و جلب آرای عقلاء برای اهمیت تصمیم گیری است و الا اگر امر تصمیم گیری اینقدر مهم نباشد لزومی به مشورت با دیگران نیست و برخی از دانشمندان اساساً مدیریت را تصمیم گیری دانسته اند که مدیر بدون تسلط بر ابزار و وسائل و تکنیکهای تصمیم گیری ،سازمان و جامعه را به سر منزل مقصود نخواهد رساند.
مبانی تصمیم گیری در مدیریت اسلامی :
تصمیم گیری در مدیریت اسلامی با توجه به مبنای آن اتخاذ می شود ، که در جزء جزء تصمیمات باید ملحوظ و مراعات گردد که عبارتند از : 1- تجربه 2- دوراندیشی و عاقبت نگری 3- مشاوره 4- توکل