چکیده
این مقاله، پس از تعریف اصل و بیان ضرورت آن در مباحث تعلیم و تربیت، به ویژگىهاى حاکم بر اصول تربیتى مىپردازد، و سپس اصولى از قبیل: خدامحورى، تعبدمدارى، متربىمحورى، زندگى محورى، فردمحورى، عملگرایى، اخلاقمدارى، سعىمحورى، اعتدالگرایى، محبتمحورى، نظارتمدارى، خوف و رجا، مرگاندیشى، آخرتاندیشى و آرمانگرایى را مورد بررسى قرار مىدهد و در پایان به دس دین اسلام اهمیت فوقالعاده برای تربیت فرزندان قائل شده است پیشوایان دینی ما در قالب روایات متعددی به ضرورت و اهمیت تربیت فرزندان اشاره نمودهاند و تأکید فراوان بر آن دارند.
این مقاله به نقش آموزههای دینی در تربیت فرزندان در سه مرحله میپردازد، در مرحله اول به مقدمه و مفهوم دین و تربیت، قبل از تولد مثل دقت د ر انتخاب همسر و شرایط آن، مباشرت و دوران بارداری بررسی شده است.
مرحله دوم: بعد از تولد و دوران طفولیت مانند نقش شیر مادر در تربیت فرزند، دین اسلام و شیر مادر، خواندن اذان و اقامه در گوش کودک، کام برداشتن، نامگذاری، عقیقه و ختنه را مورد بررسی قرار دادیم.
مرحله سوم: توجه به نیازهای اساسی و عاطفی کودکان و نوجوانان همانند ابزار محبت، امنیت خاطر، تحسین کارهای آنان، بها دادن به آنها و ورزش، آموزش قرآن، نماز، روزه، احکام واحادیث وحکمت و در آخر نیز به جمعبندی و نتیجهگیری عناوین و محتوای مطالب فوق پرداختهایم.تآوردهاى تربیتى این اصول مىپردازد.
واژههاى کلیدى: اصول تربیتى، تعلیم و تربیت اسلامى، اخلاق، فطرت، انسانشناسى.
مقدمه
وجود اصول و قواعد کلّى در مناسبات انسانى و مرجعیت آن براى تفسیر رفتارها آنچنان آشکار است که غالباً نیازى به بیان تشریحى آن وجود ندارد. بدیهى است که هیچ کنش و واکنش انسانى نمىتواند در خلأ و بدون ضابطهاى مشخص آغاز، و بىهدف پایان پذیرد. رفتارهاى یکسان زیادى مىتوان یافت که خاستگاه واحدى ندارند؛ به منظور متفاوتى انجام مىشوند و احتمالاً نتایج مختلفى نیز به بار مىآورند.
امر تربیت که یکى از زمینههاى مهم در مناسبات انسانى است نیز از این قاعده مستثنا نیست. نحلهها و مکاتب تربیتى هیچگاه خود را فارغ از چارچوبهاى بنیادین و اصول نظرى معرفى نمىکنند. حتى مکتبهایى چون رفتارگرایى، که بر رفتار تأکید مىکنند و اهداف کلى و آرمانى را چندان قابل مطالعه و تحقیق نمىدانند، نیز هرگز ادعایى در شکستن حصر قواعد و اصول کلى حاکم بر رفتار را ندارند؛ چرا که پذیرش همین قواعد و اصول کلى سبب امتیاز و تشخیص مکاتب تربیتى و جدایى آنها از یکدیگر مىشود. آنچه همه، بر سر آن اتفاق نظر دارند داشتن هدف و روشهاى متناسب با آن است. انتخاب هدفهاى تربیتى ریشه در نوع انسانشناسى مختلف دارد و هدفها، تعیینکننده نوع روشهاى تربیتىاند. بنابراین، مىتوان هماهنگى اصول را با مبانى انسانشناسى از طریق هدف و غایتشناسى کاملاً توجیه کرد. به بیانى واضحتر منشأ انشقاق اصول، اهدافى است که همواره از زوایاى درک موقعیت انسان در جهان بر اساس رویکردهاى گوناگون به او و جهان دریافت شده است. با توجه به آنچه بیان شد، حداقل مفاهیمى که در دستور کار هر مکتب تربیتى قرار مىگیرد عبارت است از: مبنا، هدف، اصل و روش. شناخت مفاهیم مزبور و درک نحوه ارتباط آنها نسبت به یکدیگر و کارکرد متمایز هر یک در زمینهى تربیت، ما را به ساخت چارچوب یا نظام تربیتىِ مشخص رهنمون مىسازد؛ چارچوبى که فرایند تربیت در آن آغاز، و به سرانجامى متناسب با شاخصهاى آن، نایل مىشود.
شخصیت فرزندان از همان دوره کودکی و خردسالی تکوین مییابد و ابزارها و شیوههای گوناگونی در جهت تربیت فرزند از نظر شخصیت پدر و مادر و اطرافیان شیر مادر، لقمه و... در علوم تربیتی و به خصوص در روایات و متون دینی وجود دارد و از آنجایی که موضوع دین رفتارهای اختیاری و ارادی افراد بشر میباشد بنابراین راهکارهای تربیتی رفتاری و کنترل رفتار افراد نیز جزء حوزه مباحث دینی به حساب میآید و به عبارتی موضوع دین هدایت و مهار رفتار و اعمال انسانها در چارچوب دین میباشد و از این رو قلمرود دین هدایت، تربیت و تنظیم رفتار کودکان را نیز در بر میگیرد زیرا که تمام احکام دینی مبتنی بر مصالح و مفاسد است و هر یک از دستورات دین و تکالیف شرعی همانند واجبات و محرمات دارای آثار تربیتی است، که ما در این نوشتار سعی کردیم مطالب را پیرامون نقش دین در تربیت فرزندان ارائه بدهیم.
تربیت مفهومی است بی پایان و بیکرانه که تمامی شئونات حیات انسانی را در بر میگیردو همین بی کرانگی و بی نهایتی در مفهوم تربیت، موجب اشکال و مانعی بزرگ در تدوین نظامتربیتی است. زیرا نه در محصوره زمان محدود میشود و نه در محصوره مکان. نه در محدوده خانهمیگنجد و نه در محدوده مدرسه. فراتر از محیط، وسیعتر از عالم و عمیقتر از اعمال و بواطنسرشت انسانی است.
هر کجا که انسان میتواند در درون خود یا در عالم بیرون، در ملکوت یا در ناسوت سراغبگیرد و سربکشد، در آنجا انسان از حضور تربیت در رفتار خود ناگزیر است و تجلی تربیت دررفتار اوست که زمینه دستیابی انسان را به تمامی ابعاد هستی و اعماق آن فراهم مینماید.
تربیت ریشه در هزاران نسل قبل از تولد هر انسان دارد و سایه تاثیر آن بر هزاران نسل بعد ازمرگ انسان نیز ادامه خواهد داشت.
چگونگی تربیت در اعتقادات، در سیاست، در اقتصاد، در جنگ، در صلح، در هنر، درادبیات، در علوم و در روابط انسانها، در جامعه و در رشد و تعالی انسانها، در تکنولوژی، درمدیریت تأثیر مستقیم دارد و نیز عدم تربیت اسلامی در سقوط انسانها و جوامع انسانی نقشتعیین کننده دارد. تربیت بر خصوصیترین حالات و درونیترین خاطرات انسانی ناظر است ومتقابلا تمامی عناوین فوق در تشکل و شاکله تربیت سهم دارند.
پیچیدگی تربیت آن چنان است که نه تنها به صدها و هزاران عوامل و بیشتر از آن بستگیدارد، بلکه در یک تعمق بیشتر ملاحظه میشود که آنچه که در هستی نقش دارد، در تربیت نیزنقش دارد و حتی آنچه که در هستی وجود دارد در تربیت نقش دارد تا آنجا که ممکن است تنهایک نگاه به آسمان نقش تعیین کنندهای در تربیت و سرنوشت یک انسان داشته باشد.
این بی کرانگی و این گسترش و این بی نهایتی در مفهوم تربیت موجب گشته است کهبسیاری از کارشناسان و دانشمندان تعلیم و تربیت در جهان از جمع بندی مفهوم تربیت، نقشتربیت، عوامل تربیت، آثار تربیت، تجلیات تربیت عاجز بمانند و به تعاریف سطحی و با تسامحبسیار بسنده کنند.
اینکه تربیت از کجا شروع میشود و به کجا ختم میشود چیزی نیست که هر مغز سادهاندیشی بدان دسترسی پیدا کند.
اینکه عوامل تربیت و محدوده عمل تربیت و میزان تاثیرات تربیت چگونه بررسی ومعرفی شود، کاری است بس دشوار.
لذا هر یک از دانشمندان عالم گوشهای از اقیانوس تربیت را مورد توجه قرار دادهاند و درآن به غواصی و تحقیق پرداختهاند.
از هزاران عناوین مستمر در رابطه با تربیت، تنها یک یا چند عنوان را مورد تحقیق و بررسیقرار دادهاند.
نظام تربیتی شامل تمامی عناوین و مفاهیمی است که در بالا بدآنها اشاره شده است.
تمامی رشتههای روانشناسی در نظام تربیتی نقش دارد.
تمامی مباحث ژنتیک و بیولوژیکی و فیزیولوژیکی و بهداشتی در تدوین نظام تربیتی نقشدارد.
تمامی مباحث اخلاق نظری و عملی در تدوین نظام تربیتی نقش دارد.
تمامی مباحث اعتقادی و مذهبی و مکتبی در تدوین نظام تربیتی نقش دارد.
تمامی مباحث حکمت و فلسفه و جهان بینی در تدوین نظام تربیتی نقش دارد.
تمامی مباحث و مفاهیم عرفانی در تدوین نظام تربیتی نقش دارد.
تمامی مباحث قرآنی و تفسیری و روایی و مأثورات ائمه معصومین علیه السلام و متوناسلامی در تدوین نظام تربیتی نقش دارد.
شاید همین گستره حیرتانگیز موجب گشته است تا در جمع بندی و تدوین نظام تربیتیاسلام تاخیری بیشتر از بیست و هفت سال رخ دهد.
محققانی که مایلند در این زمینه قلم بزنند باید تمامی اندیشه و مطالعات و اوقات خود درطول چندین سال متمادی را وقف تحقیق در این باره نمایند و به صورت فعال و پرکار و البتههمراه با ذوق و ابتکار و علمی، وجود خود را وقف بررسی جوانب نظام تربیتی نمایند.
اما بهرحال تربیت اسلامی، نظام لازم دارد و اساساً بدلیل بی کرانگی تربیت، باید نظامیتدوین شود تا برنامهریزان و مجریان و مربیان تعلیم و تربیت را از بی برنامگی یا یکسونگریمحافظت نماید.تحقق تربیت با مفهوم مقدس و اسلامی آن به مراتب پیچیدهتر و مشکلتر ازتحقق آموزش در نظام آموزشی میباشد. لذا نیازمند به تشکیلاتی وسیعتر و برنامه ریزیهایگستردهتر از نظام آموزشی فعلی میباشد.
بعنوان مثال آموزش ریاضیات و پرورش ذهن و استعداد ریاضی متربی وقتی محقق خواهدشد که از برنامه ریزی منسجم و عمیق برخوردار باشد، بودجه، کتاب، فضای آموزشی داشتهباشد، لوازم کمک آموزشی، تربیت معلم، آموزش ضمن خدمت، کتب راهنمای معلم و اساتیدشایسته داشته باشد، نظام ارزشیابی داشته باشد. تحقیقات کافی در زمینه آموزش ریاضیات انجامپذیرد و مواد آموزشی و روشهای تدریس هماهنگ با روانشناسی رشد و روانشناسی یادگیری ودر عین حال متناسب برخوردار باشد. در مورد آموزش علوم طبیعی نیز چنین است. در بارهآموزش ادبیات و هنر نیز چنین است.