مفهوم مسکن:
«مفهوم مسکن، چیزی بیش از یک سرپناه و چیزی بیش از محافظ انسان و فعالیتهایش از گزند عناصر طبیعی است. پاسخ به این سوال که نارساییهای این تعریف کدام است و بیش از این چیست، بسیار دشوار است و با توجه به عواملی نظیر وضعیت اقلیمی، مذهب و گروه قومی، مبلغی از درآمد که باید به هزینه مسکن اختصاص داده شود و نیز گذشته تاریخی فرد در رابطه با مسکن و تمایلات و بینشهای فردی او، تغییر میکند. [1]»
- سکونت و سکونت گاه:
«واژه سکونت؛ مفهوم گستردهتری از مسکن دارد و منظور آن، مجموعهای از فعالیتهای زیستی خانوار است. فعالیتهای زیستی خانوار، فعالیتهای فردی – جمعی از یک سو و فعالیتهای اجتماعی – اقتصادی را از سوی دیگر، در بر می گیرد.[2]»
«مفهوم سکونتگاه. در برابر مسکن، محلی است که تمامی خدمات و تسهیلات ضروری برای بهزیستی خانواده را فراهم میسازد. مانند بهداشت، آموزش، فرهنگ ، روابط اجتماعی، بدون توجه به اهمیت و میزان انجام این خدمات.[3]»
- تعریف سازمان بهداشت جهانی از مسکن:
«سازمان بهداشت جهانی در سال 1961، مسکن را بعنوان «محیط مسکونی» ، «محله» ، «محدوده خرد» یا ساخت فیزیکیای که انسان بعنوان سرپناه مورد استفاده قرار میدهد، همراه با متعلقات این ساخت از قبیل کلیه خدمات، تسهیلات و ابزار ضروری و وسایل مورد نیاز یا طراحی شده برای سلامت فیزیکی و فکری و بهزیستی اجتماعی خانواده و فرد تعریف کرد. »
در این تعریف ، توجه به پیامدهای مسکن برای ساکنان، جدا از مختصات صرفا فیزیکی، مهم بنظر می رسد. همچنین میتوان دریافت که به جای کنکاش در خصوصیات صرفا فیزیکی خانه و خصوصیت استفاده کننده، واکنش متقابل بین استفاده کننده و مسکن، نکته مهمی در مشخص کردن شاخصهای اجتماعی بمنظور سنجش پیامدهای مسکن است. بر اثر تحلیل پیامدهای وضع مسکن برای استفاده کننده، شاخصهای اجتماعی مسکنی بدست میآید که میتواند آسایش فرد را تضمین کند.[4]»
- اهداف کلی مسکن در کشورهای جهان سوم:
«در میان کشورهای شرکت کننده در سمینار مسکن 1975 دانمارک، عمدهترین اهداف کلی مسکن به ترتیب زیر بود:
اهداف کمی: میزان ساخت واحدهای مسکونی در طی یک بازه زمانی
اهداف کیفی: اهداف کی مربوط به بهبود کیفیت مسکنهای موجود
اصلاح و بهبود تأسیسات زیر بنایی اجتماعی: یعنی خدمات عمومی از قبیل مدارس، بیمارستانها و مراکز مهد کودک
هدفهای فیزیکی زیربنایی: از قبیل منابع آب، فاضلاب و حمل و نقل (که کمتر مورد توجه قرار گرفته بود.)
اصلاح محیط زیست: در موارد معدودی، به اصلاح محیط عمومی، یعنی هدفی کلی که عناصری از قبیل هوای پاک، فضای باز، میزان تحمل سر و صدا . . . را شامل میشود، نیز اشاراتی شده بود.[5]
- روابط متقابل اهداف کلی مسکن و دیگر هدفهای اجتماعی:
«بررسی هفت برنامه توسعه ملی و سی مورد تجارب کشوری ارائه شده در سمینار بین منطقهای جنبههای اجتماعی مسکن (1975 – هلت دانمارک) که از چهار منطقه عمده در حال توسعه جهان (آسیا، افریقا، خاورمیانه و امریکای لاتین) فراهم شده بود، نشان داد که گر چه برنامهها، مسائل مربوط به کمبودهای مسکن و برخورد با آنرا در بر میگیرند. ولی بسیاری از آنها، اهمیت طرحهای مسکن را در رابطه با دیگر هدفهای اجتماعی یا اقتصادی در نظر نمیگیرند. از آنجا که فقط کشورهایی که نسبت به رابطه متقابل هدفهای کلی مسکن با سایر هدفهای کلی اجتماعی، اقتصادی حساسیت دارند. در برنامههای توسعه خود برای مسکن حساب خاصی باز میکنند، این مسأله واجد اهمیت است.
بعبارت صریحتر، چنین کشورهایی با توجه به هدفهای کلی اجتماعی، هدفهای کلی مسکن ( از قبیل کمیت مسکن. کیفیت مسکن، زیر بنای فنی ، زیر بنای اجتماعی و محیط عمومی) را با هدفهایی از قبیل بهداشت، اشتغال، آموزش و پرورش، تحکیم زنگی خانواده، همبستگی و مشارکت اجتماعی، برابری استاندارد زندگی، رفاه اجتماعی و خدمات عمومی، اتکای به خود و همکاری مقابل، توسعه شهری، رشد جوانان و بویژه کسب برابری، توزیع مجدد درآمد، عدالت اجتماعی و کاهش عدم توازن بین مناطق شهری- روستایی مربوط می سازند. برعکس، کشورهایی که فاقد این حساسیت بوده اند، در برنامه های توسعه خود، برای طرحهای مسکن. نقش ثانوی قایل شدهاند.»
- سیاست احداث مجتمعهای مسکونی در برنامههای عمرانی ایران:
برای اولین بار در ایران، در برنامه چهارم عمرانی کشور که در سالهای 52-1348 اجرا گردید، در قسمت سیاستها و خط مشیهای اجرایی، یکی از اهداف، تشویق آپارتمان سازی و احداث مجتمعهای مسکونی ذکر میشود. همچنین، برنامه پنجم عمرانی که سالهای 56-1352 اجرا شد، در تداوم برنامه چهارم و با تأکید بر فعالیتهای گسترده بخش خصوصی. صوت گرفت. یکی از اهداف کلی بخش مسکن، بر «بهبود کیفی واحدهای مسکونی» تأکید مینماید، ولی علیرغم تأکید بر این مطلب، اکنون که نزدیک به 30 سال از تاریخ این طرح می گذرد، هنوز شاهد مشکلات وسیعی در زمینه کیفیت واحدهای مسکونی در سطح کشور هستیم.
- نتایج طرحهای اجرا شده مسکن در ایران:
در یک جمع بندی فشرده، آنچه در ارتباط با هدفهای مسکن حداقل ، یادآوری آن ضروری بنظر میرسد، این است که برنامهریزیهای مسکن، قبل و بعد از انقلاب، بروشنی پوشش گروههای اجتماعی، بویژه گروههای کم درآمد را مد نظر ندارند.
قبل از انقلاب عمدتا برنامهها بر تشویق و تقویت بخش خصوصی تأکید داشت، و در نتیجه نمیتوانست گروههای کم درآمد و کم بضاعت را در بر بگیرد. در دهه منتهی به انقلاب هم، همین بخش خصوصی مورد حمایت برنامههای دولت بتدریج تبدیل به شهرک ساز و مجتمع ساز شد. برنامههای خانه های ارزان قیمت و کارگری نیز سهم قابل توجهی از برنامه ها را شامل نمیشود و عمدتا خانهسازی متوجه قشرهای میان درآمد و مرفه است. بطوریکه عمده ساخت و سازها، گروههای نیمه مرفه و مرفه را در بر میگرفت و لوکسسازی متداول و گر چه از نظر کمی اندک بود، نتیجه چنین خط مشیهایی بوده است. بعد از انقلاب نیز، برغم گرایش به خانه سازی برای گروههای میان درآمد و کم درآمد، واگذاری زمین، دست بخش خصوصی همچون گذشته باز ماند و هنوز هم سهم بخش خصوصی در تولید و عرضه مسکن، قابل توجه است.
بعبارت دیگر پتانسیلی که میتوانست در صورت استفاده صحیح بعنوان راه حلی جهت حل مشکل مسکن قلمداد شود، اکنون خود تبدیل به مشکلی روز افزون در روند تولید مسکن گشته است. چرا که در بسیاری از موارد، بخش خصوصی تنها به کمیت و سود حاصل از ساخت واحدهای مسکونی می اندیشد. تعداد اینگونه شرکتها، پیوسته افزایش مییابد و به همان میزان از کیفیت مسکن کاسته میشود. (البته نمیتون از زحمات معدود شرکتهایی که در روند ساخت مسکن، به کیفیت فضایی نیز توجه دارند، غافل بود.) بنابراین دیگر مفهوم کیفیت مسکن به لحاظ روحی- روانی و نیز تأثیرات محیطی مسکن بر رفتار نایده انگاشته میشود و بهمین جهت روز به روز شاهد احداث مجتمعهای مسکونی هستیم که کمترین توجه را به این مقوله داشتهاند. گویی مفهوم مسکن در نظر آنان، تنها به همان «سرپناه» محدود می شود و نه چیز دیگر. با ادامه روند کنونی ساخت مسکن بدون توجه به بعد کیفی آن، ایجاد مشکلات روحی – روانی در ساکنین و کاهش کیفیت کار و بهرهوری درآیندهای نزدیک، دور از انتظار نخواهد بود.
- مشکل مسکن:
مشکل مسکن را باید در ساختار اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی هر جامعه جستجو کرد. حل مسأله مسکن، بویژه در جوامع در حال رشد که دچار نوسانهای شدید اقتصادی و ناپایداری اجتماعی بیشتری هستند، با دشواریهای بیشماری مواجه است، و تلاشهای سه دهه اخیر در این زمینه، همگی با موفقیت همراه نبوده است.
در برنامه ریزی مسکن نیز مفاهیم جدید مانند همیاری، خودیاری، «فعالیتهای جمعی و ارتقاء تدریجی کیفی سکونت» زمینههای بهبود وضعیت مسکن را از طریق طرح مسکن حداقل ، هموارتر ساخته است. این مفاهیم در حال حاضر در بسیاری از کشورها، اجزاء اصلی سیاست تأمین مسکن حداقل را تشکیل میدهند. ولی هنوز تا رسیدن به معیارهای مطلوب، فاصله زیادی وجود دارد و علیرغم توجه به این مسائل در سیاستهای کلی، در هنگام عمل و اجرای سیاستها، بسیاری از این موارد به نفع امور دیگر که عمدتا اقتصادی اند، نادیده گرفته میشوند و از آنها صرف نظر میگردد که نتیجه آن مجموعههای مسکونی زیادی است که در سطح شهر بصورت گسترده اجرا شده است.
در شرایطی که در سطح جهانی، میلیونها خانوار شهری در کشورهای جان سوم، هنوز از نیازهای اولیه سکونتی مانند آب سالم، سرویس بهداشتی، روشنایی و سیستم گردآوری زباله برخوردار نبوده و از حداقل استانداردهای سکونتی محروم هستند و با درآمد کم، در بدترین شرایط زیست میکنند. شاید صحبت از «کیفیت زندگی» و «تأکید بر روحیه جمعی» چندان ضروری بنظر نرسد، اما مسألهای است که در تجربه های گذشته ساخت مسکن انبوه، بصورتی بسیار جدی و محسوس، اهمیت خود را نشان داده است.
- اشکالات مسکن مدرن:
بهرحال، یکی از پیامدهای صنعتی شدن. ایجاد مناطق مسکونی وسیع و نسبتا یکنواخت است که ساکنان آنها کم و بیش از یک گروه سنی هستند. در دورانهای گذشته، یک طرح مسکن در هر مرحله، فقط بر چند صد خانواده اثر میگذاشت. اما در حال حاضر، خطاهای برنامهریز و اجرایی بر هزاران خانواده در یک گروه اثر میگذارد که این گروه غالبا به بزرگی شهرستانی کوچک است. مردم، عملا مشمول پیامدهای تولید انبوه مسکن بر اساس برنامهریزی دقیق فیزیکی شدهاند.
متداولترین انتقادات مربوط به مسکن مدرن را میتوان تحت دو عنوان خلاصه کرد:
اولا: مناطق مسکونی ممکن است به اندازهای بزرگ و یک شکل باشند که ساکنین در تنظیم مناسبات شخصی دچار اشکال شده و قادر به بسط «احساس تعلق» در این عرصه نباشند. ساختمان یک شکل ، گروههای همگون مردم را مجتمع میکند، زیرا همه چیز در یک زمان بانجام میرسد و گروههای سنی و درآمدی مشخص همزمان با هم متحول میشوند. منطقه مسکونی، ممکن است هم از نظر زیبایی و هم از نظر انسانی، فاقد تنوع و چند گونگی باشد. «یک هنرمند سوئدی گفته است: زندگی در این مستغلات مسکونی جدید. مانند زیستن در یک جدول و داشتن احساسی شبیه یک کسر اعشاری است.»[6]