یکی از نخستین اهداف هر طرح، ایجاد واکنشی لذت بخش در کسانی است که فضای ساخته شده نهایی را مشاهده می کنند.
مطالعه زیبایی شناسی در معماری، کوششی در جهت تعریف و فهم و نهایتاً یادگرفتن خلق ویژگیهایی در محیط است، که منجر به حصول آن واکنش خوشایند شود.
مشکل اینجاست که ملاحظات زیبایی شناختی در طرح ممکن است با ملاحظات رفتاری در تضاد قرار گیرند.
مثلا برخی از بناهای بسیار زیبا وجود دارد که اصلا قابل استفاده نیستند.
با اینهمه نمی توان به سادگی از کنار کیفیت زیبایی شناختی گذشت و اهمیت آنرا کمتر از تأثیر رفتاری طرح دانست.
در واقع، شواهد نشان می دهد که زیبایی بنا می تواند نقش مهمی در تعیین رفتار داشته باشد.
(برای نمونه نسر 1994 “Nasar” ، استاینیتز 1968 “Steinitz” ) - زیبایی شناسی صوری – زیبایی شناسی نمادین: برخی از مؤلفان، میان دو نوع جهت گیری زیبایی شناختی در طراحی تمایز قایل می شوند.
(لانگ 1988، نسر 1994).
زیبایی شناسی صوری به ابعادی چون شکل و نسبت و مقیاس و پیچیدگی و بدیع بودن و روشنایی می پردازد.
اما زیبایی شناسی نمادین از انواع گوناگون معانی،تأثیر می پذیرد.
برخی از این معانی صریح اند، برای نمونه کارکرد ساختمان (مثلا بانک یا زندان) یا سبک ساختمان (پست مدرن یا گوتیک) معانی دیگر ممکن است ضمنی باشد، مثل اینکه آیا معماری کتابخانه دانشگاه صمیمی است یا مجلل، و از این قبیل.
تحقیقات مختلف نشان داده که کیفیت زیبایی شناختی اتاق، مثلا میزان خوشایندی و جذابیت آن، می تواند بر ارزیابی های ما هنگامیکه در آن اتاق هستیم، اثر بگذارد.
در تحقیق کلاسیکی، مسلو و مینتز (Maslo & Mints) ،از افراد مورد آزمون خواستند تعدادی عکس اشخاص را که در سه اتاق مختلف گرفته شده بود، درجه بندی کنند.
یکی از اتاقها «زیبا» (با دکوراسیون و روشنایی خوب)، اتاق دوم «معمولی» (دفتر استاد دانشگاه) و اتاق سوم «زشت» (اتاق سرایدار) بود، نتایج نشان داد که افراد از عکسهایی که دراتاق زیبا گرفته شده بود، مثبت ترین ارزیابی و از عکسهایی که در اتاق زشت گرفته شده بود، منفی ترین ارزیابی را ابراز می داشتند.
- زیبایی محیط و فعالیت اجتماعی: محیطهای جذاب، احساس بهتری نیز در مردم ایجاد می کنند.
پژوهشها نشان داده که فضاهای تزیین شده در مقایسه با فضاهای بدون دکوراسیون، احساس راحتی بیشتری درافراد ایجاد میکند.
(کمپل، 1979، Campbell ).
همچنین ، روحیه خوبی که در اثر دلپذیربودن محیط ایجاد می شود، ظاهرا میل مردمان را به یاری همدیگر افزایش می دهد.
(شرود و همکاران، 1977، Sherrod) در فضاهای دلپذیر مردم به سخن گفتن با یکدیگر بیشتر راغب می شوند (راسل و محرابیان ، 1978، Russel ) البته پژوهشهای دیگری هم وجود دارد که نشان میدهد.
در فضاهای دلپذیر مردم به سخن گفتن با یکدیگر بیشتر راغب می شوند.
البته پژوهشهای دیگری هم وجود دارد که نشان می دهد دکوراسیون می تواند مایه حواس پرتی هم باشد.
(برای نمونه باوم و دیویس، 1976، Baum & Davis) اما اینکه این را لزوماً یک مشکل بدانیم یا نه، ظاهرا بسته به عوامل دیگر است.
(ورچل وتدلی، 1976، Worchel & taddle ) - بهبود کیفیت محیط و افزایش فعالیت اجتماعی: اما تحقیقاتی نیز در مورد تأثیر بهبود گسترده مبلمان انجام شده است.
هولاهان و سیگرت (Holahan & Saegert-1973) گزارشی راجع به مقایسه بخش روانپزشکی یک بیمارستان که مرمت اساسی شده بود و بخش دیگری که مرمت نشده بود، انتشار دادند.
مرمت بخش روانپزشکی شامل نوکردن مبلمان، رنگ زدن ساختمان و ساخت فضاهای جدید می گردید.
این بهبود کیفیت منجر به افزایش فعالیت اجتماعی در بخش شد و نشان داد که کیفیت محیط می تواند بر خلق و خو و رفتار اثر بگذارد.
با این همه بدلیل اینکه اصلاحات بسیار وسیع بود، مشکل بتوان دانست که کدامیک از تغییرات باعث نتایج مشاهده شده، بوده است.
نهایتاً هر تصمیمی راجع به مبلمان، مبتنی بر ملاکهای متعددی از قبیل هزینه، زیبایی و کارکرد فضا است.
این ملاک اخیر را غالباً مشکل می توان ارزیابی کرد.
گاهی از فضای خاصی انتظار می رود که ارتباط میان کارکنان را که نزدیک هم کار می کنند، تسهیل کند، در مواقعی مانند اتاق اجتماعات از آن استفاده شود و مراجعانی را که برای مشاوره می آیند، تحت تأثیر قرار دهد.
بعضی از این کارکردها با هم ناسازگارند و انتخاب آرایش مناسب اسباب و اثاثیه باید در نظر داشتن این موضوعات پیچیده در ذهن انجام شود.
نحوه آرایش اسباب و اثاثیه تنها بعدی نیست که می تواند بر روحیه و رفتار اثر بگذارد کیفیت مبلمان نیز مهم است.
تحقیقاتی در مورد اتاقهای «زیبا» و «زشت» انجام شده که نشان می دهد، بودن در اتاقی زیبا، گاهی می تواند تأثیر روانی مفیدی داشته باشد.
متأسفانه تحقیقاتی که از طریق تغییر کیفیت تک تک عناصر مبلمان یامجموعه مبلمان انجام شده اند، روش نظامداری نداشته اند.
- عوامل کیفی محیط و تأثیر آن بر روحیه افراد از دیدگاه روان شناسی: در این بخش به عوامل سازنده محیط فیزیکی و روانی و نحوه تأثیر آن بر روحیه افراد پرداخته خواهد شد: - 1- حریم: « یکی از مهمترین ابعاد طراحی فضا های درونی، میزان پیش بینی حریم در آنهاست.
آلتمن حریم را چنین تعریف می کند: « کنترل شخص بر دسترسی دیگران به او یا به گروهش».
این تعریف دو بخش مهم دارد.
اولین بخش این است که حریم را به معنی توانایی کناره گرفتن یا جدا کردن خود از دیگران تعریف می کند و در واقع به میل فرد به عزلت و تنهایی اشاره دارد.
آلتمن و نیز ایتلسون و همکاران (Intelson – 1974) به بعد مهم دیگری از حریم اشاره می کنند، یعنی توانایی خصوصی ساختن فضاها بر عرضه اطلاعاتی درباره خودمان، بنابراین حریم گزینی، نوعی فرایند پویایی باز بودن / بسته بودن نسبت به دیگران است.
(آلتمن و چمرس، Chemers, 1980 ) فضای شخصی و قلمرو، مکانیسمهایی رفتاری هستند که حریم را کنترل می کنند.
ازدحام و شلوغی و یا نبودن احساس کنترل مانع دستیابی به حریم می شود.
شاید بتوان گفت تمامی انسانها، میل دارند که هم با دیگران ارتباط برقرار کنند و هم برخی از جنبه های شخصیتشان را از دیگران پنهان نگاه دارند.
ویژگیها یا خط مشی های معماری که شخصی سازی را تشویق می کنند، از عرضه اطلاعات شخصی حمایت می کنند، حال آنکه ویژگیهای دیگر محیط فیزیکی (مثل نبودن دیوار در اداره یا مدرسه) ممکن است نگذارد که بر اطلاعاتی که دیگران از ما کسب می کنند،کنترل داشته باشیم.
طراحی هایی که حریم را به شکل بهینه عرضه می دارند باید هر دو عنصری را که آلتمن تعریف کرده، مد نظر داشته باشند و نیز این واقعیت را که حریم، برای افراد مختلف، معانی متفاوتی دارد.
برای مثال، خوابگاههای دانشجویی که اتاقهایش به جای دو نفره یک نفره هستند، حریم بیشتری فراهم می آورند.
به همین ترتیب، کشیدن دیواری به دور محل کار فرد می تواند احساس داشتن حریم را افزایش دهد.
پس بحث حریم، غالباً در مورد ساختارهایی است که فضای درونی را بخش بندی می کنند.
یکی از راههایی که محیط می تواند مستقیماً بر احساس داشتن حریم تأثیر بگذارد، افزایش یا کاهش احساس دیدن و دیده شدن است.
در اینجا منظور کاهش یا افزایش مزاحمت بصری است، یعنی اینکه اگر امکان دیده شدن فرد کماکان باقی باشد، احساس داشتن حریم دشوارتر بدست می آید.
اگر در خانه ای شیشه ای زندگی کنید و بتوانید مردم بیرون را ببینید و آنان نیز شما را، احساس داشتن حریم در شما، کمتر از هنگامی است که تنها شما آنها را ببینید.
تحقیقات مختلف نیز نشان داده که مانعهایی که جلو دید دیگران را می گیرند، تأثیر آنان را بر فرد کم می کنند، حال آنکه حائلهایی که جلوی دید را نمی گیرند (برای نمونه حائلهای شیشه ای) از تأثیر آنها نمی کاهند.
جالب اینکه برخی پژوهشها نشان داده که فقدان حریم شنیداری گاهی از فقدان حریم دیداری هم عذاب آورتر است.
ما خصوصاً در محیطهایی دچار ناراحتی و عذاب می شویم که امکان شنیده شدن مکالمات خصوصیمان وجود داشته باشد.
وقتی محیطی فاقد حریم لازم برای استفاده کنندگانش باشد، مشکلات گوناگونی بوجود می آید.
وینسل و همکارانش (Vinsel-1980) دریافتند که دانشجویانی که بدلایل غیردرسی ترک تحصیل می کنند، کمتر از دیگر دانشجویان، حریم کافی و مناسب در خوابگاهها، برایشان فراهم بوده است.
از جمله مشکلات دانشجویان ترک تحصیل کرده به گفته خودشان، این بوده که نمی توانسته اند محیطی آرام بیابند تا در آن تنها باشند و از دعوت دیگران به اطاقشان اکراه داشته اند.
تحقیقات دیگر نشان داده که مجتمعهای مسکونی که در طرحشان، حریم کافی برای واحدهای آپارتمانی منظور نشده باشد، موجب نارضایتی ساکنان آن خواهد شد.(زایسل و گریفین، 1975)» - محرمیت و حالات آن: چهار حالت اصلی را می توان برای محرمیت مشخص نمود: 1- تنهایی و خلوت (Solitude) : که در آن شخص خود از دیگران جدا کرده و از نظر آنها خود را پنهان می دارد.
این حالت کاملترین خلوت بصری است که تنها خدا انسان را می بیند.
2- حالت فضای مصنوعی (Intimacy): مرحله بعد است که شخص به اتفاق چند نفر از نزدیکان، یک محفل صمیمی و خودمان را بوجود می آورد.
نظیر جمع خانوادگی.
3- ناشناخته ماندن (Anonymity) : مرحله سوم هنگامی پیش می آید که شخص در فضای عمومی بوده و به انجام فعالیتهای عمومی مشغول است، لیکن با وجود این خواهان ناشناخته ماندن است.
باستثنای افراد برجسته و معروف، مردم عادی علاقمندند در فضاهای عمومی ناشناخته باقی بمانند تا بتوانند براحتی فعالیت مورد نظر خود را انجام دهند.
ترس از نظارت توسط دیگران در فضای عمومی، حس آرامش و آزادی را از شخص سلب می کند.
4- حریم روانی (Reserve) :حالت چهارم که ظریفترین و حساسترین نوع محرمیت می باشد، عبارتست از ایجاد حریم روانی در مقابل هرگونه تجاوز و مزاحمت.
باین ترتیب ملاحظه می شود که در شرایط مطلوب، شبکه ای از سلسله محرمیت، فضاهای شهری را در بر می گیرد.
این سلسله مراتب معمولا از واحدهای مسکونی بعنوان محرمترین و خصوصی ترین فضا شروع و به عمومی ترین فضاهای جمعی شهر ختم می شود.
میزان آشنایی یا بیگانگی افراد با یکدیگر، وسعت یا محدودیت فضا، تنوع و اندازه فعالیتها و تراکم استفاده کنندگان از فضا، همگی، همسو با یکدیگر و بر اساس الگوی سلسله مراتبی فوق تغییر می یابند.
- 2- مبلمان و اسباب و اثاثیه: « اسباب و اثاثیه، آرایش و ترتیب آن و دیگر جنبه های محیط داخلی نیز از تعیین کننده های مهم رفتار است.
برای مثال، بنظر می آید که در کلاس درس، استفاده از اشکال غیر مرسوم چیدن نیمکتها می تواند بر عملکرد دانش آموزان تأثیر بگذارد.
آرایش نعل اسبی یا دایره ای یا هر ترتیب دیگری که از ارایش رسمی “نیمکتهای پشت سر هم و رو به معلم” فاصله بگیرد، ظاهراً علاقه و مشارکت دانش آموز را بیشتر می کند.
(سامر، 1969).
حتی برخی از تحقیقات نشان داده که در شکل معمول چیدن نیمکتها نیز عملکرد دانش آموزان، بسته به اینکه در کجا نشسته باشند، فرق میکند.» چیدمانهای اجتماع گرا و اجتماع گریز: «یک روان پزشک به نام همفری اسموند (Hymphrey Osmond) ، ترکیب چیدمان اجتماع گرا (Sociopelal) را برای توضیح چیدمانهای اجتماعی که روابط و فعل و انفعالات اجتماعی را تسهیل می کند و چیدمان اجتماع گریز (Sociofugal) را برای توضیح چیدمانهایی که فعل و انفعالات اجتماعی را سست و رقیق می کند، ابداع کرد.» «تحقیقات بسیاری راجع به چیدن مبلمان در محیطهای درمانی انجام شده است.
ریوش و کیس (Reusch & Kess: 1956) خاطر نشان کرده اند که نحوه آرایش اثاثیه در اتاقهای بیماران، نشاندهنده احساسات آنها در خصوص تعامل در محیطشان است.
سامر و راس (Sommer & Ross- 1985) رابطه میان آرایش اثاثیه و رفتار را در بیمارستان سالخوردگان توصیف کرده اند.
وقتی صندلیها کنار هم و در امتداد دیوار چیده می شد، بیماران تعامل چندانی با هم نداشتند.
این نوع آرایش برای صحبت کردن مناسب نبود و میل به صحبت را برنمی انگیخت.
وقتی محققان صندلیها را بصورت خوشه ای در گروههای کوچک چیدند، بیماران شروع به صحبت با هم کردند.
آرایش جدید، مکالمه و گفتگو را تسهیل می کرد، حال آنکه آرایش قدیم جلو آنرا می گرفت.
هولاهان (1972) همین نتیجه را در بیمارستانهای روانی گرفت.
برای سازمان دادن مجدد نقشه معماری فضایی که قبلا ساخته شده، می توان از آرایش اسباب و اثاثیه استفاده کرد.
در اغلب بافتهای محیطی، درها، دیوارها و عناصری از این قبیل ثابت اند و جابجایی یا تغییر آنها نیز نسبتاً دشوار است.
این عناصر تا حدودی فضای درونی ساختمان را می سازند.
اما نحوه چیدن مبلمان و اثاثیه غالباً امکان سازماندهی دیگری را فراهم می آورد.
برای مثال،اگر اطاق نشیمن بزرگی داشته باشیم، می توانیم مبلمان را طوری بچینیم که اتاق را به دو بخش تقسیم کند و یا طوریکه آنرا بصورت یک اتاق واحد در بیاورد.» «“اسموند”، روابط چیدمانهای اجتماع گرا و اجتماع گریز را در چیدمانهای «نشیمن ها» مشخص نکرد.
او برای مثال راهروهایی را که بصورت اجتماع گریز هستند و اتاقهای دایره ای شکل را که بصورت اجتماع گرا طراحی شده اند، تشریح می کند گر چه بیشتر تحقیقات بعدی روی کیفیت اجتماع گرایی و اجتماع گریزی در چیدمان فضاهای نشیمن است.
نمونه بارز چیدمان اجتماع گرا میز نهارخوری در بیشتر خانه هاست.
جایی که افراد فامیل دور یک میز قرار می گیرند و چهره به چهره مقابل یکدیگر هستند.
نمونه بارز چیدمان اجتماع گریز، صندلیهایی هستند که به هم متصلند، بطوریکه چهره کسانی که بر روی آن نشسته اند،به طرف بیرون است و جدا از یکدیگر و در جهات مختلف هستند.
بسیاری از چیدمانهای نشستن بصورت پیوسته از یک سمت به سمت دیگر قرار می گیرند.
در ابتدا ممکن است نتیجه بگیریم که چیدمانهای اجتماع گرا خوب و چیدمانهای اجتماع گریز، بد هستند.
اما توجه به این نکته ضروری است که ما انتظار نداریم تأثیرات متقابل اجتماعی در هر جایی ممکن باشد.
چرا که موقعیتهایی هستند که با وجود داشتن حداقل فعل و انفعالات اجتماعی، از بهترین الگوها بشمار می روند، برای مثال کتابخانه دانشگاه، که افراد در سکوت کامل کارهایشان را انجام می دهند.
گر چه در کتابخانه های عمومی، کتابداران مایلند که مراجعه کنندگان را به بحث و گفتگو، تشویق کنند.
طراحی های اجتماع گرا و اجتماع گریز ذاتاً خوب یا بد نیستند.
بلکه سؤال این است که کدام رفتارها در موضوعی خاص با ارزش می باشند و کدام چیدمان این رفتارها را تشویق می کند.
هر چند بوسیله خلق یک نوع چیدمان یا نوع دیگری از آن، طراحان نمی توانند انتظار داشته باشند که رفتارهای با ارزش رخ بدهد.
تحقیقات نشان می دهد که چیدمان نشیمن افراد شرقی در مکالمات از سهولت کمتری برخوردار است و این ممکن است بدلیل عوامل دیگری نظیر شخصیت یا قابلیت اجتماعی و معاشرت پذیری باشد.
گر چه چیدمانهای اجتماع گرا و اجتماع گریز احتمالاً، مشوق و تسهیل کننده فعل و انفعالات اجتماعی و یا جلوگیری کننده از وقوع آنها، می باشند.
بهمین جهت طراحان بهتر است تنوع بیشتری از چیدمانهای قابل انعطاف ارائه دهند تا افراد بتوانند فضای اجتماعی راحتی برای ارتباط متقابل داشته باشند.» «نه شخصیت (تدافعی در مقابل زودباور) و نه شیوه تنظیم مبلمان (ردیفی در مقابل نیم دایره)، هیچکدام مستقلاً میزان مشارکت را پیشگویی نمی کنند.
اگر چه ، مشارکت افرادی با حالات روحی تدافعی وقتی صندلیها بطور ردیفی چیده می شدند، بیشتر بود و افرادی که اعتماد بنفس داشتند، وقتی صندلیها بصورت نیم دایره ای چیده می شدند، بیشتر مشارکت می کردند.
شیوه چیدمان نیمدایره ای صندلیها، شرکت کنندگان را رو در روی هم قرار می دهد که این حالت بیش از حالت ردیفهای مستقیم، ارتباط بصری ایجاد می کند.
در این حالت محافظه کاری افراد تدافعی افزایش یافته و آنها خود را کنار می کشند.
در عوض افراد با اعتماد به نفس در سیستم ردیفی صندلیها، احساس راحتی نمی کنند و کمتر از زمانی که صندلیها به شکل نیمدایره ای چیده شده اند، در بحثها شرکت می کنند.
برای پیش بینی مشارکت در مکالمات، نه تنها نیاز به شناخت شخصیت افراد احساس می شود، بلکه باید شیوه چیدمان مبلمان محیط را هم مورد توجه قرار داد.» - 3- مصالح و رنگ: «همانطور که هایمسترا (Heimstra) و مک فارلینگ (Mc Farling – 1978) خاطر نشان ساخته اند، رنگ بعدی از سطوح محیطی است که آسانتر از دیگر ابعاد، می توان آنرا تغییر داد.
برای مثال، در محیطی اداری، تعویض رنگ دیوارها بسیار ارزانتر از عوض کردن مدل ساختمان تمام می شود.
شگفت اینکه تا کنون تحقیقات معدودی در مورد تأثیر تغییر رنگ محیطهای مختلف انجام شده است.
ما نیز مانند ساندرز و مک کورمیک (1987) اجباراً به این نتیجه می رسیم که مقالات و نوشته های راجع به کاربرد رنگ، بجای آنکه مبتنی بر تحقیق و پژوهش باشد، بیشتر بیان عقاید شخصی است.
تعدادی از محققان امکان وجود رابطه میان رنگ و دما را بررسی کرده اند.
اولین گزارشهای تحقیقی حاکی از آن است که دماهای بالا بیشتر با طیف رنگهای قرمز و نارنجی مرتبط است و دماهای پایین با طیف آبی و سبز پیوند دارد.
اما آیا این پژوهشهای اولیه، توانستهاند تأثیرات روان شناختی رنگ را بنحوی معلوم کنند که در طراحی استفاده شود؟
یعنی آیا رنگ دیوارهای اتاقی که الان در آن مطالعه می کنید و دمای اتاق بر ادراک شما تأثیر می گذارد؟
بسیاری از ابعاد رنگ در شبکه ای نمادین، در هم تنیده است.
اگر از افراد مورد آزمون بخواهیم روابط رنگ و دما را گزارش کنند، ممکن است صرفاً توانایی فرد در تکرار این روابط آموخته شده و شاید تماماً نمادین را بیرون بکشیم.
پاسخ مورد نظر از تحقیقی بدست می آید که در آن، آزمایشگر عملاً رنگ و دمای اتاق را دستکاری کند و امکان تکرار روابط آموخته شده میان رنگ و دما را عملا حذف کند.
در اغلب موارد، محققانی که توانسته اند تمایل افراد مورد آزمون به پاسخ اصطلاحاً «صحیح» با نمادهای معمول رنگ – دما را به حد کافی کنترل کنند، هیچگونه تأثیر مفیدی بین این دو نیافته اند.
تحقیق بری (Berry) مقصود ما را کاملاً روشن می کند.
بری به تحقیق بر روی تأثیر رنگ بر راحتی افرادی که در اتاقی گرم، نشسته بودند، پرداخت.
افراد ظاهراً تکلیفی را انجام می دادند که هدفش تعیین تأثیرنور رنگی بر عملکرد آنها در یک شبیه ساز رانندگی اتومبیل بود.
به آنها گفته شده بود که نورهای تابیده شده گرمای زیادی تولید می کنند و آنها بایستی هر وقت احساس ناراحتی می کردند، به آزمایش کننده خبر می دادند.
بری به این نتیجه رسید که رنگ نور محیط (سبز، آبی، زرد و کهربایی) تأثیری در میزان گرمای قابل تحمل محیط ندارد.
اما وی در ادامه از همان افراد خواست که نمونه ای از رنگها را بر حسب گرمایی که پخش می کنند، درجه بندی نمایند.
نتیجه این شد که اغلب آنها رنگها را براساس درجه بندی مرسوم رنگ – دما مرتب کردند.
(یعنی گرمترین رنگ را کهربایی و سردترین را سبز و آبی دانسته اند) یکی از سودمندترین کاربردهای رنگ در طراحی، حاصل تحقیقاتی است که نشان داده رنگ می تواند بر ادراک دلباز بودن یا عکس آن یعنی دلگیر و شلوغ بودن محیط تأثیر بگذارد.
برای مثال، اکینگ (Acking) و کولر (kuller) از افراد مورد آزمون خواستند یک رشته عکس اتاقهایی را که رنگشان متفاوت بود درجه بندی کنند.
نتایج نشان داد که اتاقهایی با رنگ روشنتر، دلبازتر و بزرگتر جلوه می کنند.
باوم و دیویس (1976- Baum & Davis ) دریافتند که شدتهای مختلف یک رنگ بر پاسخ افراد به اتاقهای مدل تأثیر می گذارد.
اتاقی به رنگ سبز روشن بزرگتر و خلوت تر از همان اتاق با رنگ سبز تیره بنظر می آمد.
مبحث رنگها، سؤالی مهم راجع به تأثیر مصالح قابل رویت ساختمانی مطرح می سازد.
تأثیر مصالح گوناگون به چه دلیل با هم متفاوت است؟
تفاوت مستقیم حسی یا سودمندی (مثل مقاومت در برابر تغییرات آب و هوایی) و یا تمام این تفاوتها سمبولیک است؟
بر طبق گزارش تحقیقی سادالا و شیتس (1993- Sadalla & Sheets ) موادی را که نمای خانه ها را با آنها می سازند، می توان معرف طبقه اجتماعی و خلاقیت و روحیه صاحبخانه دانست، بخصوص اگر صاحبخانه در انتخاب آن مصالح نقش داشته باشد.
برای مثال نمای چوبی را با روحیه صاحبخانه های عاطفی، نه چندان قوی، حساس و دارای روحیه زنانه مرتبط می دانند.» 4- نور و روشنایی: محیط می تواند تأثیر ظریفی بر روحیه و رفتار اجتماعی افراد بگذارد.
راجع به تأثیر روشنایی بر روابط اجتماعی، اطلاعات اندکی موجود است و برخی از آنها هم تناقض دارند.
دو باور که عموم پذیرفته اند اینست که روشنایی کم هم موجب صمیمیت بیشتر و روابط نزدیکتر می شود و هم موجب آرامتر شدن و کمتر شدن گفتگو.
تحقیقات متعدد بر این باورهای عمومی، صحه می گذارد.
برای مثال گرگن و بارتون (1973) گزارش کرده اند که دانشجویانی که با هم غریبه بودند، وقتی چند ساعت در اتاقی تاریک جا داده شدند، صمیمیت کلامی و فیزیکی قابل ملاحظه ای بینشان پدید آمد.
تاریکی و ناشناس ماندن ظاهرا برخی از موانع همیشگی صمیمیت را از میان برداشت.
در سالهای اخیر، باتلر و بینر (1987 – Butler , Biner ) برای تعیین روشنایی مطلوب گروه نمونه بزرگی از دانشجویان، از پرسشنامه ای استفاده کردند.
از شرکت کنندگان در این تحقیق خواسته می شد میزان روشنایی مطلوب خود، مقدار اهمیت این روشنایی و میزان کنترلی را که مایل بودند بر مقدار روشنایی داشته باشند، را گزارش کنند.
در مثالهایی که افراد فضایی نسباً تاریک (برای نمونه، در هنگام مناسبات عاشقانه) یا کاملا روشن (مثلا در هنگام سبزی خرد کردن) را ترجیح می دادند، بیشترین اهمیت را برای داشتن روشنایی مناسب، قائل می شدند.
همانطور که پیش بینی می شد در برخی از محیطها، کنترل بر میزان روشنایی مهمتر از دیگر محیطها بود، بویژه برای کسانیکه به میزان روشنایی بیشتر، اهمیت می دادند.
بر خلاف یافته های فوق، تأثیر روشنایی احتمالا وابسته به بافتی است که در آن قرار داریم.
مثلا فضای تاریک در مرکز شهر، ممکن است دلگیر یا ترسناک باشد، حال آنکه در دیگر موقعیتها می تواند کاملا رمانتیک باشد و صمیمیت را تسهیل کند.
دو تحقیق اخیر انجام شده که در تضاد با دو باور عمومی فوق در مورد تأثیر اجتماعی روشنایی است و انجام تحقیقات بیشتر را لازم می سازد.
گیفورد (1988- Gifford ) تحقیقی آزمایشگاهی در مورد تأثیر میزان روشنایی بر مقدار و صمیمیت لحن ارتباط کتبی بین دانشجویان دختر انجام داده است.
چنانکه انتظار می رفت اتاق روشنتر موجب ارتباط بیشتر می شد، اما روشنایی بیشتر به جای آنکه صمیمیت ارتباط را کمتر کند، بر مقدار صمیمیت می افزود.
در تحقیق دیگری (ویچ و کایه، 1988، Veitch, Kaye ) معلوم شد از میان دو اتاق آزمایش که در آنها تعدادی دانشجوی دختر با هم بحث و گفتگو می کردند، میزان سر و صدا در اطاق روشنتر عملا کمتر از اتاق دیگر بود.
یکی از تبیین های ممکن این نتایج آزمایشی است که شاید در پژوهشهای اولیه، پاسخهای افراد در موقعیتهای ثبت شده ای بود که مردم یاد گرفته اند در آنجا آرام صحبت کنند (مثل رستورانها).
پس این نتایج به دلیل تأثیر مستقیم روشنایی کم بر افراد نیست، بلکه به این دلیل است که آنها یاد گرفته اند در چنین موقعیتهایی آرامتر صحبت کردن، پسندیده تر است.
- 5- پنجره ها: شاید قانع کننده ترین یافته ها در تأیید استفاده فراوان از پنجره ها از پژوهشهای روزافزونی بدست آمده که ثابت کرده اند پنجره های بیمارستانهای که بر روی مناظر دلپذیر باز می شوند، تأثیر درمانی مثبتی دارند.
برای مثال، تحقیق اولریچ نشان داده بیمارانی که پنجره اتاقشان در بیمارستان رو به مناظر زیبا باز می شود، مدت کوتاه تری پس از عمل جراحی در بیمارستان بستری می مانند، به آرامبخش کمتری نیاز دارند و پرستاران نیز کمتر از آنها شکایت می کنند.
شواهد دیگر در تأیید اهمیت پنجره ها، حاصل تحقیق در مورد مدارس بدون پنجره است.
این قبیل مدارس اصلاً به این دلیل بدون پنجره یا با پنجره های محدود ساخته شده اند که حواس پرتی دانش آموزان را در سر کلاس درس تقلیل دهند و نیز از هزینه گرمایش ساختمان بکاهند و جلوی هدر رفتن انرژی را بگیرند.
نتایج نشان داده است که این نوع کلاسها، تأثیر یکسانی بر یادگیری دانش آموزان ندارد.
(یعنی یادگیری برخی از دانش آموزان بهتر و بعضی دیگر، ضعیفتر می شود)، اما در مجموع این نتیجه بدست آمده که کلاسهای بدون پنجره تأثیری منفی بر روحیه افراد می گذارد.
(کارمل 1965 – Carmel) گر چه شاید بتوان نتیجه گرفت که وجود پنجره در کل ارزشمند است، اما ابعاد مرجع پنجره ها در فضاهای مختلف فرق می کند.
برای مثال، تحقیقی نشان داد که عموم، پنجره های بزرگ را بیشتر برای اتاق نشیمن، خوابگاهها و آزمایشگاهها ترجیح می دهند.
در این قبیل محیطها، عواملی چون دید، نور خورشید و روحیه را دلیل ترجیح پنجره های بزرگ می دانند.
اما در محیطهایی نظیر حمام که علی القاعده حریم خصوصی افراد مطرح است، فقدان پنجره، بیشتر ترجیح داده می شود.
- 6- گل و گیاه و فضای سبز: در سال 1789 دست اندرکاران پزشکی آن دوران، از بهبود سریع بیماران فقیری که برای پرداخت هزینه درمان خود در باغچه بیمارستان کار می کردند، سخن گفته اند.
آنان در یادداشتهای خود بیان کرده اند که این سرعت بهبود در بیمارانی که بعنوان مثال مجبور به کار در گاوداری یا سایر محیطها بوده اند، دیده نمی شود.
تحقیقات جدید نیز این نظر را تأیید می کند.
در سال 1996، تحقیقی که توسط “ویرجینیا لور” و همکارانش انجام شد، نشان داد که تزیین کردن اتاق یا دفتر کار با گل و گیاه، سبب کاهش استرس، نیز کاهش فشار بالای خون و آهنگ ضربان قلب می شود.
در تحقیق دیگری که درباره بیماران مبتلا به سرطان سینه انجام شده، دیده می شود که قدم زدن در یک باغ یا فضای سبز پر از گل و گیاه که یک فعالیت نشاط آور و بازگرداننده سلامت محسوب می شود، براستی توان بیمار را برای تمرکز بر اعمال خود بالا برده، استرس او را کاهش می دهد.
اما یکی دیگر از تحقیقات مهم در این زمینه که توسط “دکتر راجر اولریخ” انجام شده، نشان می دهد که بیمارانی که تحت عمل جراحی کیسه صفرا قرار گرفته اند، در صورتیکه از پنجره اتاق خود، شاهد گل و گیاه باشند، مدت کوتاهتری در بیمارستان بسر خواهند برد و نیز به داروی مسکن کمتری نیازمند خواهند شد.
تحقیق دیگری که توسط “دایان رلف” از مؤسسه پلی تکنیک ویرجینیا انجام شده، نتایج زیر را در بر داشته است: 1- ارتبـاط افراد با یکدیگر در حضور گل و گیاه، بهتر برقرار می شود و نیز در صورت وجود گل بر روی میز غذاخوری، اشتها افزایش و سرعت خوردن غذا کاهش می یابد.
2- گل، باعث رفع خستگی روحی فرد و افزایش عزت نفس در او می شود.
3- بعضی انواع گیاهان گلدانی با استمرار رشد خود، برخی آلودگیهای موجود در اتاق یا محیط اطراف را تصفیه می کنند.
4- قراردادن گل و گیاه در اتاق، بنحو چشمگیری رطوبت را افزایش و به تبع آن، عوارض هوای خشک را کاهش می دهد.
5- سایر تحقیقات، نشان داده که وجود گیاهان بنحو قابل ملاحظه ای، تصور موجود از یک محیط بسته را تغییر می دهد و نیز باعث آرامش بخشیدن به بیماران روانی می شود و جالب اینکه گیاهان بومی به یک مهاجر تازه وارد کمک می کند تا به سازگاری سریعتر و بهتری با محیط جدید دست یابد.
جدول شماره 10: ارزش ها و نیازهای زیست محیطی (مأخذ: دونالد اپلیارد، «اولویتهای حرفه ای برای روان شناسی زیست محیطی» فصلنامه معماری و فرهنگ، ش 2 و 3، صص 128-124) ادامه جدول شماره 10: ارزش ها و نیازهای زیست محیطی ادامه جدول شماره 10: ارزش ها و نیازهای زیست محیطی محیط های مناسبمحیطهای مسأله دارنیازها، ارزشهانیازها، ارزشهامحیط زندگی در معرض خطر1-1: امنیت / امنیت1- بقازلزله، لغزش زمین، پرتگاه بدون حفاظ، آتش سوزیطبیعی1- بقابی دفاعی، محیط مستعد اعمال تبهکارانه، عدم محافظت و نظارتتبهکاری1- بقاتداخل عملکرد اتومبیل ها، دوچرخه ها، پیاده هاترافیک1- بقاعدم وجود نور، آفتاب، هوا و آب تمیز و بهداشت، و وجود زباله و جانوران موذی1-2: سلامتی1- بقانگرانی در حد معقولنظارت بیش از حد، رفاه بیش از اندازه2- آسایش/ نبود تنشتناسب فضائی ، گنجایشازدحام بیش از اندازه جمعیت، فضاهای محدود، فضاهای خالی2-1: فراخی2- آسایش / نبود تنشصداهای زیاد، صداهای منقطع و پراکنده، صداهای داخل یا خارج ساختمان، ارتعاش2-2: سکوت2- آسایش / نبود تنشروشنایی زننده، تاریکی، یکنواختی2-3: نور2- آسایش / نبود تنشگرد و غبار2-4: پاکیزگی2- آسایش / نبود تنشباد، باران،سرما، گرما، خشکی و رطوبت بیش از اندازه2-5: آب وهوا2- آسایش / نبود تنشپیاده رویهای طولانی و خسته کننده (به همراه بار سنگین) ، سربالایی2-6: راحتی جابجایی2- آسایش / نبود تنشتغییرات درازمدت، مسیرهای غیرمستقیم، انقطاع راههای دسترسی محلی3-1: دسترسی به خدمات، مشاغل، مدارس، مغازه، تفریحات، حمل و نقل، کلیساها3- راندمانمشکلات تغییر سیستمهای مسافرتی، زمانهای طولانی انتظار، جاده های غیرمستقیم3-2: آسایش3- راندمانمحیطهای واضع، صریح و یکپارچه با امکان اشراف به مکانهایی که مورد استفاده وسیع هستند، و کلیشه های قابل شناسایی، مثلا اینجا شبیه یک مدرسه است.ساختمان ها، مسیرها، محیط ها و تقاطعهای پنهان، مشکوک، اضطراب آور و ناپیوسته3-3: منشأ، اطلاعات3- راندمان محیط های مناسبمحیطهای مسأله دارنیازها، ارزشهانیازها، ارزشهاکنترل کافی روی ورودی ها و خروجی ها در سطح منزل، همسایگی و محله، تا حدی گمنامیمزاحمت سمعی و بصری غریبه ها، اختلالات، مراجهه های نفر به نفر، مزاحمت های داخل یا خارج منزل، خیابان و محله4-1: خلوت شخصی4- پیشرفت های فردیخانه، خیابان و محله ای با هویت یگانه، چیزها و جاهایی که با تاریخچه زندگی شخصی پیوند دارند، محیطی که موقعیت های اجتماعی، پرستیژ و کالاهای لوکس را تأیید می نمایند.نبود جایگاه شخصی شناخته شده، انگشت نما بودن، برای مثال پروژه ها: محیطهایی که ظاهری نامطلوب دارند، مصالح پست، استانداردهای پایین، حفظ و نگهداری ضعیف و دیگر چیزهایی که سمبل زندگی سطح پایین می باشد.4-2: هویت4- پیشرفت های فردیفضای شخصی کافی، مرزهای تعیین شده و مشخصمحدوده شخصی غیرکافی، قرارگرفتن در معرض تهاجم دیگران، مرزبندی های مبهم و پرمجادله4-2: کنترل مرزها4- پیشرفت های فردیاعلام حضور توسط گلکاری، نقاشی، ساخت و ساز و …محیط های گمنام4-4: ابراز خود4- پیشرفت های فردیمحیطهای پاسخده، مجاز به تغییر، محیطهای با مقیاس انسانی، مطابق با اندازه و پیچیدگی انسان در ابعاد و ادراکمحیط های صلب، مستبدانه.
یکنواخت و ممانعت کننده، محیط های ظالمانه، انزواطلبی گسترده، تکراری و بی انتها، محیط های مبتذل، قشنگ به سبک دیزنی4-5: مقیاس و حاکمیت محیط4- پیشرفت های فردیمحیطهای پایدار.
ضد تحجر، وجود روابط، تناسب، سازگاری، پاکیزگی، سادگی، مشابهت، همجواری، نزدیکی، درهم آمیختگیمحیطهای قابل تخریب، کمبود روابط، ناسازگاری، انقطاع، مزاحمت، شلوغی، اختلالات تصویری، ناشایستگی، دوری مکانهایی که نزدیکی آنها مطلوب است، بلاتکلیفی، تنهایی4-6: امنیت4- پیشرفت های فردیآینده برنامه ریزی شده، قابل پیش بینیمحیطهای عجیب، اسرارآمیز، غیرقابل پیش بینی، انقطاع گاه به گاه مسیر زندگی (اخراج، جابجایی) شکافهای محیطی، تخریب مکانهای با ارزش، غرق محله های ارزشمند قدیمی در توسعه جدید، خسارت اکولوژیکی، مناطق موقت یا منقطع توسعه بدون برنامه، تغییرات مبهم و بی برنامه آتی، کمبود اطلاعات در مورد آیندهتداوم4- پیشرفت های فردی محیط های مناسبمحیطهای مسأله دارنیازها، ارزشهانیازها، ارزشها4-7: تحصیلات قابلیتادامه 4- پیشرفت های فردیمحیط های باز، دعوت کننده، قابل اکتشاف، محیط های دوستانه وجود گزینه های قابل توجه در شیوه زندگی، فعالیت ها و خدماتمحیطهای بسته، بدون هویت، غیرقابل درک، متخاصم گزینه های غیرکافی، مبتذل، وجود تعداد بیش از اندازه گزینهاکتشافادامه 4- پیشرفت های فردیتضاد، اختلاف پیچیدگی، بداعت، نوآوری، قرارگرفتن طبیعت داخل فضای شهری محیطهای آموزشی، سیستمهایی با عملکردهای اجتماعی و اکولوژیکی آشکار، گذشته و آینده معلوم، محیطهای مدل مونتسوریمحیط های یکنواخت، کسل کننده، بیش از حد ساده، مشابه، بیش از اندازه محرک، مبتذل، بیش از حد متنوع، پراغتشاشتنوع5- پیشرفت های اجتماعیمحیطهایی که تحت سلطه یک گروه قرار گرفته و دیگر گروههای آن محروم نگاه داشته شده اند.
(مانند کودکان فقیر، سالخوردگان، معلولین، زنان خانه دار و …)5-1: عدالتمحیط هایی که اندرکنش های مطلوب و به اندازه را ترغیب نماید، مشارکت محله ای در تشکیلات اجتماعی، حس همکاری، کاهش تعصبات و پیش فرضهای غلط، کمک به هنگام بروز مشکلات، اندرکنش های متجانس و نامتجانس کافیمحیط هایی که محله های شلوغ، بیگانگی، کشمکش، جداسازی و ترس را ترغیب می نماید، محیطهای بی دفاع، متجانس یا نامتجانس ناطلوب5-2: اندرکنش اجتماعیمحیط اجتماعی پیوستهمحیط های طبقاتیمحیط عمومی با کیفیت خوب، محدوده های کافی قابل دسترسی برای عموم، قرار نگرفتن در معرض سلطه و هجوم بخش خصوصیبدجلوه دادن چیزهای همگانی (ارجحیت مالکیت خصوصی)، مدیریت در جهت حفظ منافع تجاری بخش خصوصی، مدیریت دولتی روی هویتهای فردی5-3: عمومیت