دورنمای تحول بعد خانوار:
« در جامعه شناسی غرب، تا حوالی دهه 1960 ، دید حاکم این بود که خانوار بتدریج در اثر تحولات ناشی از تجدد گرایی از نوع خانوار گسترده به خانوار هستهای تبدیل می شود.
مصداق این امر تحولات خود غرب بود که از قرن شانزدهم به بعد، با پیشرفتهای سرمایه داری و از اواخر قرن هجدهم به بعد، با صنعتی شدن، کم کم خانواده گسترده، جای خود را به خانواده هستهای داد. نظام شهرنشینی در این میان، نقش مهمی را بازی میکرد، بویژه نوع شهرسازی حاکم که با ایجاد واحدهای مسکونی آپارتمانی، با فضای محدود، همنشینی چند خانوار را مشکل و حتی غیر ممکن مینمود.
صنعتی شدن باعث شد تا پیوستگی لازم بن اعضای خانواده کم شود و زمین زراعتی که محور اصلی آن بود، اهمیت خود را از دست بدهد.
مجموعه عوامل فوق تصویری از تحول خانوار می ساختند که گویی تحول آن خطی و از خانواده گسترده به خانواده هستهای است و این امر نه تنها برای غرب، بلکه برای تمام جهان مصداق دارد. این دید، در عمل، چندان درست نیست. مطالعه موردی تحولات خانواده در جهان سوم و حتی در بخشی از نظم خانوار در غرب نشان می دهد که خانواده، بسهولت به خانواده هسته ای تبدیل نمی شود و در بعضی موارد، بدلایل اقتصادی و اجتماعی، خانواده های هسته ای نیز میتواند به خانوادههای نیمه گسترده تبدیل گردند.
البته در اقشار مختلف اجتماعی، تحولات خانوار یکسان نیست و به یک طریق انجام نمی پذیرد. بطور مثال در ایران در دهه 1340 تا 1350 در اقشار متوسط شهری، نوعی گرایش به خانواده هستهای مشاهده میگشت. ولی در اقشار روستایی، بخصوص آنهایی که به شهر مهاجرت کرده بودند، خانواده بسادگی به یک خانواده هستهای، تبدیل نگشت.
مطالعه شهرکهای مختلف که از اقشار کم درآمد تشکیل یافته نشان دهنده آن است که در بیشتر موارد، خانواده هسته ای نه تنها به علل روحی و اجتماعی، بلکه حتی بعلل اقتصادی، چندان مطلوب نیست.
خرد اعضای خانواده نیز این مطلب را تا حدودی احساس مینمایند. بعبارت دیگر خانواده هستهای، در اقشار کم درآمد ، به تنهایی قادر به حل مسائل خانوادگی خود نمیباشد.
یکی از پارامترهای تعیین کننده تحولات خانواده، توسعه و یا عدم توسعه اقتصادی – اجتماعی است. در سالهایی که توسعه اجتماعی بسرعت انجام پذیرد، با بالا رفتن سطح درآمدها، نیاز به خانواده گسترده و یا نیمه گسترده، در اقشار شهری کمتر شده، احتمال تحول بسوی خانواده هستهای بیشتر میشود. برعکس در سالهای بحرانی. خانواده سعی میکند تا انسجام خود را افزایش دهد و از این طریق جبران کمبود درآمدها و نیازهای روحی را بنمایند.
در حال حاضر با توجه به مشکلات اقتصادی جامعه، بدون شک احتیاج بیشتری به همکاری نزدیک اعضای خانواده با یکدیگر وجود دارد. از این رو همبستگی بین اعضاء، ماوراء خانواده هستهای باید بیشتر گردد. بعبارت دیگر، نهاد خانواده، مانند پشتوانهای برای جبران و حل مسائل ناشی از بحران عمل میکند و این امر نه فقط شامل حال خانواده گشته، بلکه در برگیرنده نظام «همسایگی» هم میشود.
نکته: بنابراین مسأله تقویت روحیه جمعی ساکنین مجتمعهای مسکونی، در این راستا میتواند مورد بحث واقع شود.
با در نظر گرفت شرایط فعلی، شاید بتوان اذعان داشت که خانواده هستهای بعنوان یک «نیاز» تلقی نشده و گرایش به سوی آن نیز در اقشار کم درآمد چندان سریع نبوده است.
اقشار متوسط جامعه هم، در بعضی موارد، بعلت رفتن بخشی از اعضای خانواده به خارج از کشور، (خانوادههای اقشار متوسط و بالا) نه از روی میل، بلکه بعلل خاص اجتماعی، بیشتر بسوی خانوادههای نیمه هستهای (یک نفره و یا دو نفره) سوق داده شدهاند و این امر باعث گشته تا مشکلاتی مانند تنهایی، احساس بی کسی، عدم دسترسی به کمکهای فردی و. . . گریبان گیر این اقشار گردد، در حالیکه در خانوادههای قشر پایین، علل مختلف باعث گشته تا پیوستگی اجتماعی بیشتر گردد.»[1]
- طبقه بندی «نیاز» از دیدگاه جامعه شناسی و چگونگی تبلور آن در رفتارهای سکونتی:
«تعیین نیازها در یک جامعه امری آسان نیست که بتوان آن بعنوان یک پیش فرض واضح قبول نموده و به طبقهبندی آن پرداخت. از این رو، قبل از بحث درباره طبقه بندی نیازها، لازم است مسأله نیاز را از دید جامعه شناسی بررسی کرد:1) ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روانی مسأله نیاز، در ارتباط مستقیم با دیدی است که جامعه از خود و از تحولات خود و حتی از گذشته و تاریخ خود دارد.
بطور مثال مطالعه بر روی نمونههایی از اقشار کم درآمد شهری نشانگر آن است که تلویزیون دیگر بعنوان یک وسیله جهت ارضای افراد تلقی نمیگردد، بلکه بعنوان یک «نیاز» در الگوهای رفتاری متبلور می شود. یعنی تلویزیون در حال حاضر یک نیاز است و افراد، خود آن را ، بعنوان نیاز احساس مینمایند، درحالیکه بیست سال قبل، چنین نبود. از اینرو جامعه شناس نمی تواند بسادگی از این مسأله بگذرد و بگوید که چون تلویزیون در ارتباط با خوراک و پوشاک و مسکن نیست. بنابراین نمیتوان آنرا بعنوان یک نیاز تلقی کرد. پس نیاز در رابطه با دیدی است که افراد و گروههای اجتماعی از خود دارند.
2) «نیاز» با سطح توسعه اقتصادی جامعه در ارتباط است.
بررسی الگوهای استفاده از فضاهای مسکونی در گروههای کم درآمد، نشانگر آن است که گاهی چیزی از طرف آنها بعنوان «نیاز» مطرح میشود که در طبقات کم درآمد مشابه در جوامع دیگر به این شدت طلب نمیگردد. بعنوان مثال. مهمانخانه، یا فضای پذیرایی از مهمان، در جوامعی که خانواده هستهای بصورت کامل شکل گرفته و بصورت گروه «در خود» مطرح میگردد، مهمانخانه از اولویت کمتری برخوردار است. جال آنکه جوامعی همانند جامعه ما که در آن خانواده هستهای بصورت ناقص بوده و خانواده گسترده اهمیتی خاص دارد، خانواده بصورت گروه «برای خود» شکل گرفته و بنابراین الگوهایی رفتاری بیشتر گروه گراست تا فردگرا.
3) از اینرو، نیاز با فرهنگ یک جامعه رابطه مستقیم دارد. تحولات فرهنگی، چه همراه با توسعه اقتصادی باشد و جه نباشد، باعث تغییراتی در الگوی نیازها میگردد.
احساس افراد از «نیاز» با تصویر آنها از آینده شان ارتباط دارد. آیا جامعه در آتیه پیشرفت اقتصادی شایانی میکند یا اینکه حالت رکود بر آن حاکم خواهد بود؟ جواب گروههای مختلف اجتماعی به این سوالها بر الگوی نیازهایشان تأثیر میگذارد. برای تعیین این نیازها، در پژوهش باید همان قدر که به مسائل کالبدی مسکن اهمیت داده میشود، به مسائل اجتماعی نیز بها داده شود.»[2]
- انواع رفتارهای سکونتی در مقابل حداقل فضا:
«گروههای مختلف (خصوصا در گروههای کم درآمد) ، در ارتباط با حداقل فضا، عکس العملهای متفاوتی دارند. میتوان این گروهها را بر حسب چند عامل دستهبندی کرد:
الف) دید اجتماعی این گروهها از خود و دیگران بر مبنای الگوهای رفتاری شهری و روستایی
ب) دید اجتماعی این گروهها از خود و دیگران بر مبنای ریشه قومی و مذهبی
ج) دید اجتماعی این گروهها از خود و دیگران بر مبنای الگوهای رفتاری منطقهای»[3]
چنانچه حداقل فضا، فقط برای گروههای شهری مطرح شود، ضرورت فضایی جهت پذیرایی از مهمان فضای خواب جداگانه برای افراد مذکر و مونث پس از سن بلوغ و اختصاص فضایی به آشپزخانه و بالاخره فضای دستشویی، بطور کامل احساس میشود.
«در اقشار کم درآمد جامعه، بعلت کمبود درآمد و در عین حال بعلت زندگی مشترک در خانواده گسترده و یا هستهای ناقص بعنوان یک پدیده فرهنگی، فضای مسکونی، تک بعدی نیست. بعبارت دیگر یک فضا میتواند به فاصلههای زمانی معین و یا حتی همزمان مورد استفاده گوناگون قرار گیرد. چند بعدی بودن فضا باعث میشود که فضا بطور مثال هم بعنوان مهمانخانه، هم بعنوان اتاق خواب و گاه حتی بعنوان آشپزخانه مورد استفاده قرار گیرد و بدین ترتیب مسائل ناشی از کمبود فضا تا حدودی کاهش یابد.»[4]
- نیاز های سکونتی در مسکن حداقل:
«با توجه به مطالعات انجام شده، باید نیازهای سکونتی زیر را در طرح مسکن حداقل در نظر گرفت: 1) رعایت مسائل مربوط به محرمیت مسکن حداقل نمیتواند این مساله را از نظر دور بدارد که خانواده، خویشتن را بعنوان یک هسته « در خود» میبینید و میخواهد در حد متعارف، در رفتارهای خود از انظار پنهان باشد، بنابراین مسکن هر خانواده باید امکان حفظ حریم خانوادگی را بدهد.
2) ایجاد یک فضا در درون واحد مسکونی ، جهت استمرار روابط اجتماعی با جهان خارج که گاه بعنوان «آبروداری نزد مهمانها» مطرح میشود . چنانچه فضایی به این امر اختصاص داده نشود، خانواده از فضای اضافی خود میکاهد تا آنرا ایجاد کند.
3) اختصاص فضایی به افراد دیگر خانواده که به زن و شوهر و فرزندان محدود نمیشود و گاه مادر یا پدر شوهر یا زن و یا برادر و یا خواهر یکی از زوجین را در بر میگیرد. این مسأله ناشی از شیوه زندگی خانوارهای کم درآمد است که در بسیاری موارد خانواده هستهای مانند اقشار متوسط و بالا شکل نگرفته است و نوعی خانواده نیمه گسترده معمول است که عضو یا اعضایی از خانواده شوهر و یا زن نیز با خانواده زنگی می کنند»[5]